راهنمای کتاب/ راهی به کشف فرآیندهای تحولی در وجود انسان
لیلا زارعی
«انسان شدن»
نوشته: گِرِگ بِرِیدن
ترجمه: محمد فؤاد حائری
نشر نیستان، 1402
249 صفحه، 270000 تومان
#علم #نشرنیستان
انسان در طی تاریخ همیشه در جستجوی پاسخی برای چیستی خود بوده و نظریههای بسیاری در این باره ابداع کرده که هرکدامشان استدلالهای منطقی خاص خود را داشتهاند. اما درعینحال همیشه در رد هر نظریهای، شواهدی تازه به دست آمده که به نوبهی خود به اثبات نظریهی جدیدی منجر شده است؛ و به این ترتیب در چرخهای ناتمام، نظریهپردازی دربارهی منشأ هستی انسان همواره تداوم داشته است. در عرصهی علوم طبیعی نظریات متعددی مطرح شدهاند که با پیشرفت علم و فنآوری نقض شده یا شکل تازهای به خود گرفتهاند. یکی از این نظریات متعلق به داروین است که چالشهای بیشماری حول آن پدید آمده و موافقان و منتقدان بسیاری داشته است. کتاب «انسان شدن»، نوشتهی گِرِگ بِرِیدن در کنار پرداختن به این نظریهی مهم، دیگر تئوریهای عرصهی تکامل را نیز مورد ارزیابی قرار داده است.
نظریهی تکامل داروین تا مدتها جایگاهی بلامنازع در توجیه تغییراتی داشت که موجودات زنده در طول هزاران سال دستخوش آن شدهاند. بررسیها دربارهی حیوانات و گیاهان در اغلب مواقع آنچه را که داروین در اثبات تکامل گفته تأیید میکنند. اما آیا این مسأله دربارهی ابعاد مختلف عملکرد انسان نیز میتواند صادق باشد؟ نویسنده میکوشد در سایهی قدرت تفکر بشر این نظریه را به چالش بکشد و جنبههای گوناگون آن را زیر سؤال ببرد. بشر در بسیاری از خصوصیات فیزیولوژیک خود دستخوش تحولاتی شگرف شده، اما این قضیه تا چه اندازه دربارهی خرد بشری و قوهی تعقلی که دارد میتواند قابل قبول باشد؟ نویسنده بر آن است در دو بخش به این پرسشها پاسخ دهد.
در بخش اول که «روایتی نو از خلقت بشر» نام گرفته به بررسی مهمترین نظریهها دربارهی خاستگاه انسان و چگونگی تداوم حیاتش از بدو خلقت تا کنون پرداخته میشود. اغلب این نظریهها با علوم طبیعی تبیین میشوند و دلایلی کاملاً فیزیولوژیک در پشت خود دارند. نویسنده در آغاز به ایراداتی اشاره میکند که ممکن است به نظریه تکامل داروین وارد شوند که بخشی از آنها با پیشرفت علم مشخص شدهاند. از جملهی این موارد ظهور و گسترش علم ژنتیک است که با آن برخی اصول تکامل را میتوان تأیید یا نفی کرد.
به نظر میرسد پیچیدگیهایی که در عملکرد اندامها دیده میشود و با علم ژنتیک توضیحات بسیار دقیقی دارد، چندان با تکامل نمیتواند همخوانی داشته باشد، زیرا تغییر تدریجی و در طی مدتی طولانی نمیتواند چنین نظام پیچیده اما در عین حال هماهنگی را به وجود آورد. به علاوه، این پیچیدگی از بدو پیدایش انسان وجود داشته و بدون آن عملکرد طبیعی او مختل میشده است. بنابراین گرچه بسیاری از عناصر حیاتی بدن انسان تحت تئوری تکامل قابل توضیحاند و نشان میدهند که مرور زمان تغییراتی در عملکرد و شکل آنها پدید آورده، اما چارچوبهای ساختاریشان نمیتوانسته مؤید این قضیه باشد.
مادهی وراثتی یا دی ان ای در توجیه اغلب مباحث مرتبط با تکامل و نیز سایر تغییرات ماهیتی و عملکردی زیستی نقشی اساسی را ایفا میکند. نویسندهی کتاب از این مطلب در بخشهای مختلف کتاب بهره میبرد تا نظریات خود را بسط دهد و به اثبات برساند. دی ان ای به عنوان ابزار راستیآزمایی بسیاری از نظریات علمی میتواند کاربرد داشته باشد و بنابراین مطالعات بیشماری وجود دارند که از آن برای دفاع از فرضیات خود استفاده کردهاند. دی ان ای میتواند در قبول یا رد موضوعات تکاملی هم کمک شایانی کند، همانگونه که در مطالعات اشاره شده در این کتاب میتوان شاهدش بود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030329144.html
لیلا زارعی
«انسان شدن»
نوشته: گِرِگ بِرِیدن
ترجمه: محمد فؤاد حائری
نشر نیستان، 1402
249 صفحه، 270000 تومان
#علم #نشرنیستان
انسان در طی تاریخ همیشه در جستجوی پاسخی برای چیستی خود بوده و نظریههای بسیاری در این باره ابداع کرده که هرکدامشان استدلالهای منطقی خاص خود را داشتهاند. اما درعینحال همیشه در رد هر نظریهای، شواهدی تازه به دست آمده که به نوبهی خود به اثبات نظریهی جدیدی منجر شده است؛ و به این ترتیب در چرخهای ناتمام، نظریهپردازی دربارهی منشأ هستی انسان همواره تداوم داشته است. در عرصهی علوم طبیعی نظریات متعددی مطرح شدهاند که با پیشرفت علم و فنآوری نقض شده یا شکل تازهای به خود گرفتهاند. یکی از این نظریات متعلق به داروین است که چالشهای بیشماری حول آن پدید آمده و موافقان و منتقدان بسیاری داشته است. کتاب «انسان شدن»، نوشتهی گِرِگ بِرِیدن در کنار پرداختن به این نظریهی مهم، دیگر تئوریهای عرصهی تکامل را نیز مورد ارزیابی قرار داده است.
نظریهی تکامل داروین تا مدتها جایگاهی بلامنازع در توجیه تغییراتی داشت که موجودات زنده در طول هزاران سال دستخوش آن شدهاند. بررسیها دربارهی حیوانات و گیاهان در اغلب مواقع آنچه را که داروین در اثبات تکامل گفته تأیید میکنند. اما آیا این مسأله دربارهی ابعاد مختلف عملکرد انسان نیز میتواند صادق باشد؟ نویسنده میکوشد در سایهی قدرت تفکر بشر این نظریه را به چالش بکشد و جنبههای گوناگون آن را زیر سؤال ببرد. بشر در بسیاری از خصوصیات فیزیولوژیک خود دستخوش تحولاتی شگرف شده، اما این قضیه تا چه اندازه دربارهی خرد بشری و قوهی تعقلی که دارد میتواند قابل قبول باشد؟ نویسنده بر آن است در دو بخش به این پرسشها پاسخ دهد.
در بخش اول که «روایتی نو از خلقت بشر» نام گرفته به بررسی مهمترین نظریهها دربارهی خاستگاه انسان و چگونگی تداوم حیاتش از بدو خلقت تا کنون پرداخته میشود. اغلب این نظریهها با علوم طبیعی تبیین میشوند و دلایلی کاملاً فیزیولوژیک در پشت خود دارند. نویسنده در آغاز به ایراداتی اشاره میکند که ممکن است به نظریه تکامل داروین وارد شوند که بخشی از آنها با پیشرفت علم مشخص شدهاند. از جملهی این موارد ظهور و گسترش علم ژنتیک است که با آن برخی اصول تکامل را میتوان تأیید یا نفی کرد.
به نظر میرسد پیچیدگیهایی که در عملکرد اندامها دیده میشود و با علم ژنتیک توضیحات بسیار دقیقی دارد، چندان با تکامل نمیتواند همخوانی داشته باشد، زیرا تغییر تدریجی و در طی مدتی طولانی نمیتواند چنین نظام پیچیده اما در عین حال هماهنگی را به وجود آورد. به علاوه، این پیچیدگی از بدو پیدایش انسان وجود داشته و بدون آن عملکرد طبیعی او مختل میشده است. بنابراین گرچه بسیاری از عناصر حیاتی بدن انسان تحت تئوری تکامل قابل توضیحاند و نشان میدهند که مرور زمان تغییراتی در عملکرد و شکل آنها پدید آورده، اما چارچوبهای ساختاریشان نمیتوانسته مؤید این قضیه باشد.
مادهی وراثتی یا دی ان ای در توجیه اغلب مباحث مرتبط با تکامل و نیز سایر تغییرات ماهیتی و عملکردی زیستی نقشی اساسی را ایفا میکند. نویسندهی کتاب از این مطلب در بخشهای مختلف کتاب بهره میبرد تا نظریات خود را بسط دهد و به اثبات برساند. دی ان ای به عنوان ابزار راستیآزمایی بسیاری از نظریات علمی میتواند کاربرد داشته باشد و بنابراین مطالعات بیشماری وجود دارند که از آن برای دفاع از فرضیات خود استفاده کردهاند. دی ان ای میتواند در قبول یا رد موضوعات تکاملی هم کمک شایانی کند، همانگونه که در مطالعات اشاره شده در این کتاب میتوان شاهدش بود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030329144.html
راهنمای کتاب/ آیا حیات یک راز است؟
دکتر علی غزالیفر
«حیات چیست؟»
(پنج ایدۀ بزرگ در زیستشناسی)
نویسنده: پل نرس
مترجم: کاوه فیضاللهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
183 صفحه، 160000 تومان
#علم #نشرنو
هر زمان که در جمعی از اهمیت زیستشناسی داد سخن میدادم، همیشۀ خدا یکیدو نفر پاپیچم میشدند که برای آشنایی با این دانش، منبعی بهشان معرفی کنم. من درجا آچمز میشدم. زیستشناسی با حوزههای گوناگون و دامنۀ وسیعی که دارد چگونه در کتابی کوچک جای بگیرد؟ به همین دلیل، حتی برای آشنایی مقدماتی با زیستشناسی مطالعۀ چندین کتاب لازم به نظر میرسد. همۀ اینها به این معنا بود که یعنی جوابی نداشتم که به علاقمندان بدهم. اما حالا اوضاع تغییر کرده؛ لااقل اوضاعِ من. از این پس هر کس که مرا در این عرصه گیر بیندازد، بیبروبرگرد به او «حیات چیست» را پیشنهاد میکنم و خودم را خلاص.
نویسندۀ کتاب نوبلیست است. در سال 2001 جایزۀ نوبل پزشکی-فیزیولوژی را به پل نرس، زیستشناس انگلیسی، دادند. دوجین جایزه و منصب دیگر هم دارد. با همۀ اینها، در کمال شگفتی، تاکنون هیچ کتابی از او منتشر نشده است الا همین اثر و لاغیر. اما با همین یک اثر کولاک کرده است. محتوای غنی و مطالب پرچگال آن بهکنار، کتاب بهقدری خوشخوان است که آدم تعجب میکند کسی که میتواند اینقدر خوب بنویسد چطور این تنها کتاب اوست و بیش از این کتاب منتشر نکرده!
پل نرس در این کتاب به دل زیستشناسی زده و عمیقترین مسئلۀ ممکن را مطرح کرده است؛ حیات چیست؟ حیات از یک تکسلولی آغاز میشود و به جانداران بزرگ و پیچیده و هوشمند میرسد. از باکتریها شروع میشود و از گیاهان و حشرات عبور میکند و به جانوران عظیمالجثه و انسان میرسد. علیرغم این طیف وسیع و تنوع گسترده، حیات در همۀ مراحل، چیزهایی مشترکی دارد. اگر این اشتراکات خوب بررسی و فهمیده شوند، به شناخت حیات هم نزدیک میشویم. پل نرس همین کار را میکند و در همین زمینه این وجوه اشتراک را پنج چیز میداند که عبارتند از سلول، ژن، انتخاب طبیعی، شیمی حیات، اطلاعات حیات. هر کدام را در یک فصل بررسی میکند.
سلول اتم زیستشناسی است. زیستشناسان، همانند دیگر دانشمندان، به دنبال واحدهای پایه یا بنیادی هستند و در این راستا به سلول رسیدهاند. اما سلولها در ساخت، بقا، و تولیدمثلشان وابسته به ژن هستند. به عبارت دیگر، حیات از ژن بهعنوان منبع کلیدی اطلاعات مربوط به بقا و تولیدمثل جانداران بهره میبرد. اما ژنها فقط برای حفظ اطلاعات نیستند. آنها نیازمند تغییر هم هستند. این تغییر تکاملی توسط انتخاب طبیعی رخ میدهد. انتخاب طبیعی علت قریب تنوع حیرتانگیز شکلهای حیات است. اما هر گونهای از حیات، صرفنظر از علت و منشأ شکلگیری و تکاملش، چگونه کار می کند؟ سازوکار درونیاش چیست؟ پاسخ سادۀ این مسئله میشود شیمی. حیات نوعی شیمی است. تفصیل همین مجمل یکعالمه مبحث و مطلب دارد. خلاصۀ این ایده را در فصل چهارم میخوانیم. اما حیات با اطلاعات هم سخت گره خورده است. هر موجود زندهای لحظهبهلحظه مشغول گرفتن اطلاعات و پردازش آنهاست؛ چه اطلاعات مربوط به درون خود و چه اطلاعات مرتبط با محیط بیرونی. با این ویژگی حیات هم در فصل پنجم خوب آشنا میشویم.
پل نرس توضیح میدهد که منشأ این ایدهها چیست، چطور شکل گرفتهاند، چه تاریخچهای داشتهاند، چرا مهماند، و رابطۀ تأثیر و تأثر میان آنها به چه صورت است. همچنین، عالمانه و فروتنانه توضیح میدهد که این ایدهها نهایی نشدهاند و همچنان در حال دگرگونیاند. یافتههای جدید علمی باعث بازبینی مداوم آنها میشوند. پل نرس در همۀ مباحث علاوه بر دیدگاهها و نظریات علمی، از تجربههای شخصی هم کمال استفاده را میبرد، هم تجربههای شخصی خودش و هم تجربههای شخصی دیگر دانشمندان.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030330111.html
دکتر علی غزالیفر
«حیات چیست؟»
(پنج ایدۀ بزرگ در زیستشناسی)
نویسنده: پل نرس
مترجم: کاوه فیضاللهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
183 صفحه، 160000 تومان
#علم #نشرنو
هر زمان که در جمعی از اهمیت زیستشناسی داد سخن میدادم، همیشۀ خدا یکیدو نفر پاپیچم میشدند که برای آشنایی با این دانش، منبعی بهشان معرفی کنم. من درجا آچمز میشدم. زیستشناسی با حوزههای گوناگون و دامنۀ وسیعی که دارد چگونه در کتابی کوچک جای بگیرد؟ به همین دلیل، حتی برای آشنایی مقدماتی با زیستشناسی مطالعۀ چندین کتاب لازم به نظر میرسد. همۀ اینها به این معنا بود که یعنی جوابی نداشتم که به علاقمندان بدهم. اما حالا اوضاع تغییر کرده؛ لااقل اوضاعِ من. از این پس هر کس که مرا در این عرصه گیر بیندازد، بیبروبرگرد به او «حیات چیست» را پیشنهاد میکنم و خودم را خلاص.
نویسندۀ کتاب نوبلیست است. در سال 2001 جایزۀ نوبل پزشکی-فیزیولوژی را به پل نرس، زیستشناس انگلیسی، دادند. دوجین جایزه و منصب دیگر هم دارد. با همۀ اینها، در کمال شگفتی، تاکنون هیچ کتابی از او منتشر نشده است الا همین اثر و لاغیر. اما با همین یک اثر کولاک کرده است. محتوای غنی و مطالب پرچگال آن بهکنار، کتاب بهقدری خوشخوان است که آدم تعجب میکند کسی که میتواند اینقدر خوب بنویسد چطور این تنها کتاب اوست و بیش از این کتاب منتشر نکرده!
پل نرس در این کتاب به دل زیستشناسی زده و عمیقترین مسئلۀ ممکن را مطرح کرده است؛ حیات چیست؟ حیات از یک تکسلولی آغاز میشود و به جانداران بزرگ و پیچیده و هوشمند میرسد. از باکتریها شروع میشود و از گیاهان و حشرات عبور میکند و به جانوران عظیمالجثه و انسان میرسد. علیرغم این طیف وسیع و تنوع گسترده، حیات در همۀ مراحل، چیزهایی مشترکی دارد. اگر این اشتراکات خوب بررسی و فهمیده شوند، به شناخت حیات هم نزدیک میشویم. پل نرس همین کار را میکند و در همین زمینه این وجوه اشتراک را پنج چیز میداند که عبارتند از سلول، ژن، انتخاب طبیعی، شیمی حیات، اطلاعات حیات. هر کدام را در یک فصل بررسی میکند.
سلول اتم زیستشناسی است. زیستشناسان، همانند دیگر دانشمندان، به دنبال واحدهای پایه یا بنیادی هستند و در این راستا به سلول رسیدهاند. اما سلولها در ساخت، بقا، و تولیدمثلشان وابسته به ژن هستند. به عبارت دیگر، حیات از ژن بهعنوان منبع کلیدی اطلاعات مربوط به بقا و تولیدمثل جانداران بهره میبرد. اما ژنها فقط برای حفظ اطلاعات نیستند. آنها نیازمند تغییر هم هستند. این تغییر تکاملی توسط انتخاب طبیعی رخ میدهد. انتخاب طبیعی علت قریب تنوع حیرتانگیز شکلهای حیات است. اما هر گونهای از حیات، صرفنظر از علت و منشأ شکلگیری و تکاملش، چگونه کار می کند؟ سازوکار درونیاش چیست؟ پاسخ سادۀ این مسئله میشود شیمی. حیات نوعی شیمی است. تفصیل همین مجمل یکعالمه مبحث و مطلب دارد. خلاصۀ این ایده را در فصل چهارم میخوانیم. اما حیات با اطلاعات هم سخت گره خورده است. هر موجود زندهای لحظهبهلحظه مشغول گرفتن اطلاعات و پردازش آنهاست؛ چه اطلاعات مربوط به درون خود و چه اطلاعات مرتبط با محیط بیرونی. با این ویژگی حیات هم در فصل پنجم خوب آشنا میشویم.
پل نرس توضیح میدهد که منشأ این ایدهها چیست، چطور شکل گرفتهاند، چه تاریخچهای داشتهاند، چرا مهماند، و رابطۀ تأثیر و تأثر میان آنها به چه صورت است. همچنین، عالمانه و فروتنانه توضیح میدهد که این ایدهها نهایی نشدهاند و همچنان در حال دگرگونیاند. یافتههای جدید علمی باعث بازبینی مداوم آنها میشوند. پل نرس در همۀ مباحث علاوه بر دیدگاهها و نظریات علمی، از تجربههای شخصی هم کمال استفاده را میبرد، هم تجربههای شخصی خودش و هم تجربههای شخصی دیگر دانشمندان.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030330111.html
راهنمای کتاب/ ذات هنر چیست؟
«سرآغاز کار هنری»
نویسنده: مارتین هایدگر
مترجم: پرویز ضیاء شهابی
ناشر: هرمس، چاپ دهم 1402
219 صفحه، 148000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
«هنر، از آن روی که در-کار-نشاندنِ حقیقت است، شعرسرایی است. نهفقط ابداعِ کار شاعرانه است، بل نگاهداشت کار نیز، همچنین، ولی البته به وجهی خاص، شاعرانه است. چراکه کار تا وقتی واقعیت دارد که ما خود را از آموختهها [امور معتاد] کنار میکشیم و در آنچه کار میگشاید پناه میگیریم و بدین طریق ذات خود را در حقیقتِ موجود به قیام میآوریم. ذات هنر شعرسرایی است و ذاتِ شعرسرایی پیافکنی حقیقت است.» حالا دیگر برایش طبیعی است که منظور از «کار» در این متن هایدگر «اثر» است. کار هنری یعنی اثر هنری.
او، که خوانندۀ از دیرباز دوستدار این رسالۀ هایدگر بود، اعتقاد داشت، و در
تجربه هم دریافته بود، که هر کتاب خوبی که بخواند، میفهمد جهان آنطور که تصور میکند، تخیل میکند، آرزو میکند نیست. مسئله این نیست که جهان بهتر یا بدتر است. ممکن است این یا آن یا آمیزهای از هر دو باشد. مسئله تفاوت چشمگیر با ذهنیت اوست؛ تفاوتی آنقدر زیاد که فارغ از خوب یا بد بودن موجب شگفتی بسیارش میشد. به همین دلیل، هیچگاه در ذهنیت موجودش نمیایستاد، و دائماً آن را جلو میبرد. و هیچ چیز مثل کتابهای جدی و عمیق این اثر را ندارد؛ کتابی مثل این رسالۀ هایدگر که شرح و تفسیری درخور همراهیاش میکند.
از قدیم، از سالهای دور، این کتاب نسبتا کوچک را دوست داشت
و با لذت میخواند. هیچ اثری از هایدگر اینگونه با زندگی درونی او، با
علایق خصوصی او، و با لذتهای او همخوان نبود. به همین دلیل، هر بار از نو حالی را که در اولین خوانش این کتاب به او دست داده بود، تجربه میکرد.
قسمتهای جذاب همچنان گیراییشان را حفظ کردهاند. همیشه راضی از کنارش برمیگشت و زمانی که اوجهای کتاب او را به عرش اعلا میرساندند، پیش خود زمزمه میکرد چه سعادتی!
او که میخواست رابطهای شخصی، رابطهای عمیق، رابطهای وجودی با آثار هنری محبوبش داشته باشد، این رساله را راهنمایی میدید برای چنان مسیری، بلکه حتی بیشتر، راه میانبری برای چنان مقصدی.
خود رساله 64 صفحه بیشتر نیست. پیشگفتار شارح، فردریش ویلهلم
فن هرمن، 32 صفحه، و شرحش 103 صفحه است. پیشگفتار کلیاتی است از بیرون در باب حواشی رساله و ارتباطش با دیگر آثار و افکار هایدگر در باب هستی. شرح به درون متن خود رساله میرود و بندهایش را تشریح میکند و توضیح میدهد.
هایدگر در این رساله میخواهد ذات هنر را روشن سازد. این روشنسازی در پرتو هستی و حقیقت رخ میدهد. هنر نهفقط حقیقت را آشکار میکند، بلکه آن را پی میافکند. در نتیجه، هنر مسبب تغییرات شگرف و بنیادی میشود، حتی از جهت جمعی و در بُعد کلان. از اینرو، اگر یک اثر هنری بدیع در فرهنگی بهوجود آید، کل آن فرهنگ تغییر اساسی مییابد. اما در اینجا مسئلهای مبنایی پیش میآید. برای درک کل باید اجزاء را درک کرد و برای درک اجزاء درک کل لازم است. در اینجا نیز برای درک هنر باید آثار هنری را درک کرد. اما، از طرف دیگر، برای درک آثار هنری باید درکی از هنر داشت. چگونه میتوان از این دور، از این حلقۀ هرمنوتیکی بیرون آمد؟ هایدگر میگوید نمیتوان. از نظر او، تنها کاری که باید کرد این است که در این دور یا حلقه بهطرز درستی وارد شد و درست حرکت کرد. بر این اساس، بهتر است از اثر هنری آغاز کنیم و بدین وسیله معبری به سوی ذات هنر بگشاییم. به همین دلیل است که با اینکه مقصود هایدگر ذات هنر است، اما به اثر هنری میپردازد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030404043.html
«سرآغاز کار هنری»
نویسنده: مارتین هایدگر
مترجم: پرویز ضیاء شهابی
ناشر: هرمس، چاپ دهم 1402
219 صفحه، 148000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
«هنر، از آن روی که در-کار-نشاندنِ حقیقت است، شعرسرایی است. نهفقط ابداعِ کار شاعرانه است، بل نگاهداشت کار نیز، همچنین، ولی البته به وجهی خاص، شاعرانه است. چراکه کار تا وقتی واقعیت دارد که ما خود را از آموختهها [امور معتاد] کنار میکشیم و در آنچه کار میگشاید پناه میگیریم و بدین طریق ذات خود را در حقیقتِ موجود به قیام میآوریم. ذات هنر شعرسرایی است و ذاتِ شعرسرایی پیافکنی حقیقت است.» حالا دیگر برایش طبیعی است که منظور از «کار» در این متن هایدگر «اثر» است. کار هنری یعنی اثر هنری.
او، که خوانندۀ از دیرباز دوستدار این رسالۀ هایدگر بود، اعتقاد داشت، و در
تجربه هم دریافته بود، که هر کتاب خوبی که بخواند، میفهمد جهان آنطور که تصور میکند، تخیل میکند، آرزو میکند نیست. مسئله این نیست که جهان بهتر یا بدتر است. ممکن است این یا آن یا آمیزهای از هر دو باشد. مسئله تفاوت چشمگیر با ذهنیت اوست؛ تفاوتی آنقدر زیاد که فارغ از خوب یا بد بودن موجب شگفتی بسیارش میشد. به همین دلیل، هیچگاه در ذهنیت موجودش نمیایستاد، و دائماً آن را جلو میبرد. و هیچ چیز مثل کتابهای جدی و عمیق این اثر را ندارد؛ کتابی مثل این رسالۀ هایدگر که شرح و تفسیری درخور همراهیاش میکند.
از قدیم، از سالهای دور، این کتاب نسبتا کوچک را دوست داشت
و با لذت میخواند. هیچ اثری از هایدگر اینگونه با زندگی درونی او، با
علایق خصوصی او، و با لذتهای او همخوان نبود. به همین دلیل، هر بار از نو حالی را که در اولین خوانش این کتاب به او دست داده بود، تجربه میکرد.
قسمتهای جذاب همچنان گیراییشان را حفظ کردهاند. همیشه راضی از کنارش برمیگشت و زمانی که اوجهای کتاب او را به عرش اعلا میرساندند، پیش خود زمزمه میکرد چه سعادتی!
او که میخواست رابطهای شخصی، رابطهای عمیق، رابطهای وجودی با آثار هنری محبوبش داشته باشد، این رساله را راهنمایی میدید برای چنان مسیری، بلکه حتی بیشتر، راه میانبری برای چنان مقصدی.
خود رساله 64 صفحه بیشتر نیست. پیشگفتار شارح، فردریش ویلهلم
فن هرمن، 32 صفحه، و شرحش 103 صفحه است. پیشگفتار کلیاتی است از بیرون در باب حواشی رساله و ارتباطش با دیگر آثار و افکار هایدگر در باب هستی. شرح به درون متن خود رساله میرود و بندهایش را تشریح میکند و توضیح میدهد.
هایدگر در این رساله میخواهد ذات هنر را روشن سازد. این روشنسازی در پرتو هستی و حقیقت رخ میدهد. هنر نهفقط حقیقت را آشکار میکند، بلکه آن را پی میافکند. در نتیجه، هنر مسبب تغییرات شگرف و بنیادی میشود، حتی از جهت جمعی و در بُعد کلان. از اینرو، اگر یک اثر هنری بدیع در فرهنگی بهوجود آید، کل آن فرهنگ تغییر اساسی مییابد. اما در اینجا مسئلهای مبنایی پیش میآید. برای درک کل باید اجزاء را درک کرد و برای درک اجزاء درک کل لازم است. در اینجا نیز برای درک هنر باید آثار هنری را درک کرد. اما، از طرف دیگر، برای درک آثار هنری باید درکی از هنر داشت. چگونه میتوان از این دور، از این حلقۀ هرمنوتیکی بیرون آمد؟ هایدگر میگوید نمیتوان. از نظر او، تنها کاری که باید کرد این است که در این دور یا حلقه بهطرز درستی وارد شد و درست حرکت کرد. بر این اساس، بهتر است از اثر هنری آغاز کنیم و بدین وسیله معبری به سوی ذات هنر بگشاییم. به همین دلیل است که با اینکه مقصود هایدگر ذات هنر است، اما به اثر هنری میپردازد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030404043.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سرآغاز کار هنری»؛ مارتین هایدگر؛ ترجمه پرویز ضیاء شهابی؛ نشر هرمس ذات هنر چیست؟
«سرآغاز کار هنری»
راهنمای کتاب/ کالای گمشدهی انسانیت
میلاد شاملو
«لاشهی لطیف»
نوشته: آگوستینا باستریکا
ترجمه: سحر قدیمی
ناشر: چشمه، 1402
218 صفحه، 185000 تومان
#داستان_خارجی #نشرچشمه
آگوستینا باستریکا، نویسندهی آرژانتینی معاصر، بیش از هر چیز به خاطر تصویرسازی دیستوپیایی در داستانهایش در جهان ادبیات شهرت دارد. او اغلب سویههای تاریک زندگی بشر را با صراحت و وضوحی بالا در آثارش به نمایش میگذارد و از خلق صحنههای سرد و خشن در قصههایش ابایی ندارد. در پس داستاننویسی پادآرمانشهریِ او میتوان انگیزههای روانشناختی و جامعهشناسانه را دید. او تلاش دارد از جامعهای سخن بگوید که در آن اخلاق، همزیستیِ مسالمتآمیز و هنجارهای زندگی سالم رنگ باخته و جای خود را به خشونت و بیاخلاقی داده است. در جهانی ناایمن که انسانها نمیتوانند به ذرهای تفاهم و اعتماد متقابل برسند، بسیاری از اتفاقاتی که آگوستینا باستریکا در داستانهایش پیشگویی میکند کاملاً امکانپذیر و محتملاند. کتاب «لاشهی لطیف» از این نویسنده نیز به همین نکات تأکید دارد.
نویسنده در این رمان جهانی تمثیلی را تصویر میکند که در آن به سبب همهگیریِ یک بیماری ویروسی در میان حیوانات، امکان استفاده از گوشت آنها از بین میرود و دنیای آدمها با کمبود غذا مواجه میشود. در جهان دیستوپیایی باستریکا راه حل این بحران در قربانی کردن انسانهاست؛ یعنی وقتی نمیتوان از گوشت حیوانات بهره برد، چرا نباید از گوشت خود انسانها استفاده کرد؟ از همین آغاز مشخص میشود که عقل سلیم و منطق اخلاقی از این جهان رخت بربسته و جای آن را تأمین هدف به هر وسیلهای گرفته است.
شخصیت اصلی کتاب مارکوس نام دارد که در بخشی از سیستم گستردهی سلاخی انسان فعالیت میکند. سیستمی که از طرف دولت مجوز تأمین گوشت مایحتاج جامعه را با سلاخی انسانها دریافت کرده و هرکس که در آن مشغول به کار است، از برقراری ارتباطات انسانی محروم میشود. مارکوس ناچار است برای هضم این شرایط کابوسوار به تجزیه و تحلیل شغلش بپردازد و با توجیهات و محاسبات خاص، این تلخیهای تحملناپذیر را بر خودش هموار کند.
فضای هر سلاخخانهای فینفسه خون، تاریکی، تعفن و توحش را تداعی میکند و بهویژه وقتی همچو فضایی به سلاخی انسان اختصاص داشته باشد، دردناکترین تصویر ممکن را برای مخاطب رقم میزند. نویسنده در اغلب مقاطع داستان بر این موضوع پا میفشارد و خواننده را در هزارتوهای این فضای وحشتآلود با خود همراه میکند. جملاتی که برای توصیف همچو فضایی به کار میروند کوبنده و کوتاهاند و بر عینیت مسأله تأکید دارند. گاهی حتی نویسنده با ساختاری منقطع سعی در انتقال مفهوم فاجعه دارد: «لاشه. شقهشده. بیهوش. صف سلاخی. آبکشی... خون، بوی تند، دستگاههای خودکار، فقدان تفکر...»
کارخانهی سلاخی خط تولید انبوهی دارد که در آن انسانهایی با افزایش دستکاریشدهی زاد و ولد وارد چرخهی تولید میشوند و از سویی دیگر فروشندگان به شکل محصولی آمادهی مصرف آنها را به بازار عرضه میکنند. بنابراین انسانها از خاصیت انسانی خود خالیاند؛ نه ارتباطی انسانی با یکدیگر دارند و نه جز استفاده به عنوان منبع غذایی جامعه، فلسفهی وجودی دیگری برایشان متصور است. کل انسانها را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: تولیدکنندگان، محصولات و مصرفکنندگان گوشت انسانی. همه چیز بر اساس همین تقسیمبندی معنا مییابد و خارج از آن گویی شکلی دیگر از انسانیت وجود ندارد. مارکوس در چنین جهانی و در دل خط تولید گوشت انسانی با تناقضات، تردیدها و ترسهای بسیاری دست و پنجه نرم میکند. فضای داستان دورنمایی یأسآور از آینده ترسیم میکند، اما مانند هر سیستم تمامیتخواه و مستبد دیگری، در اینجا نیز منافذی دیده میشوند که نویدبخش راه نجاتاند، هرچند اندک و محدود باشند؛ مثل همین هدیهای که مارکوس دریافت میکند و او را دربارهی آینده به تفکر وامیدارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030413143.html
میلاد شاملو
«لاشهی لطیف»
نوشته: آگوستینا باستریکا
ترجمه: سحر قدیمی
ناشر: چشمه، 1402
218 صفحه، 185000 تومان
#داستان_خارجی #نشرچشمه
آگوستینا باستریکا، نویسندهی آرژانتینی معاصر، بیش از هر چیز به خاطر تصویرسازی دیستوپیایی در داستانهایش در جهان ادبیات شهرت دارد. او اغلب سویههای تاریک زندگی بشر را با صراحت و وضوحی بالا در آثارش به نمایش میگذارد و از خلق صحنههای سرد و خشن در قصههایش ابایی ندارد. در پس داستاننویسی پادآرمانشهریِ او میتوان انگیزههای روانشناختی و جامعهشناسانه را دید. او تلاش دارد از جامعهای سخن بگوید که در آن اخلاق، همزیستیِ مسالمتآمیز و هنجارهای زندگی سالم رنگ باخته و جای خود را به خشونت و بیاخلاقی داده است. در جهانی ناایمن که انسانها نمیتوانند به ذرهای تفاهم و اعتماد متقابل برسند، بسیاری از اتفاقاتی که آگوستینا باستریکا در داستانهایش پیشگویی میکند کاملاً امکانپذیر و محتملاند. کتاب «لاشهی لطیف» از این نویسنده نیز به همین نکات تأکید دارد.
نویسنده در این رمان جهانی تمثیلی را تصویر میکند که در آن به سبب همهگیریِ یک بیماری ویروسی در میان حیوانات، امکان استفاده از گوشت آنها از بین میرود و دنیای آدمها با کمبود غذا مواجه میشود. در جهان دیستوپیایی باستریکا راه حل این بحران در قربانی کردن انسانهاست؛ یعنی وقتی نمیتوان از گوشت حیوانات بهره برد، چرا نباید از گوشت خود انسانها استفاده کرد؟ از همین آغاز مشخص میشود که عقل سلیم و منطق اخلاقی از این جهان رخت بربسته و جای آن را تأمین هدف به هر وسیلهای گرفته است.
شخصیت اصلی کتاب مارکوس نام دارد که در بخشی از سیستم گستردهی سلاخی انسان فعالیت میکند. سیستمی که از طرف دولت مجوز تأمین گوشت مایحتاج جامعه را با سلاخی انسانها دریافت کرده و هرکس که در آن مشغول به کار است، از برقراری ارتباطات انسانی محروم میشود. مارکوس ناچار است برای هضم این شرایط کابوسوار به تجزیه و تحلیل شغلش بپردازد و با توجیهات و محاسبات خاص، این تلخیهای تحملناپذیر را بر خودش هموار کند.
فضای هر سلاخخانهای فینفسه خون، تاریکی، تعفن و توحش را تداعی میکند و بهویژه وقتی همچو فضایی به سلاخی انسان اختصاص داشته باشد، دردناکترین تصویر ممکن را برای مخاطب رقم میزند. نویسنده در اغلب مقاطع داستان بر این موضوع پا میفشارد و خواننده را در هزارتوهای این فضای وحشتآلود با خود همراه میکند. جملاتی که برای توصیف همچو فضایی به کار میروند کوبنده و کوتاهاند و بر عینیت مسأله تأکید دارند. گاهی حتی نویسنده با ساختاری منقطع سعی در انتقال مفهوم فاجعه دارد: «لاشه. شقهشده. بیهوش. صف سلاخی. آبکشی... خون، بوی تند، دستگاههای خودکار، فقدان تفکر...»
کارخانهی سلاخی خط تولید انبوهی دارد که در آن انسانهایی با افزایش دستکاریشدهی زاد و ولد وارد چرخهی تولید میشوند و از سویی دیگر فروشندگان به شکل محصولی آمادهی مصرف آنها را به بازار عرضه میکنند. بنابراین انسانها از خاصیت انسانی خود خالیاند؛ نه ارتباطی انسانی با یکدیگر دارند و نه جز استفاده به عنوان منبع غذایی جامعه، فلسفهی وجودی دیگری برایشان متصور است. کل انسانها را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: تولیدکنندگان، محصولات و مصرفکنندگان گوشت انسانی. همه چیز بر اساس همین تقسیمبندی معنا مییابد و خارج از آن گویی شکلی دیگر از انسانیت وجود ندارد. مارکوس در چنین جهانی و در دل خط تولید گوشت انسانی با تناقضات، تردیدها و ترسهای بسیاری دست و پنجه نرم میکند. فضای داستان دورنمایی یأسآور از آینده ترسیم میکند، اما مانند هر سیستم تمامیتخواه و مستبد دیگری، در اینجا نیز منافذی دیده میشوند که نویدبخش راه نجاتاند، هرچند اندک و محدود باشند؛ مثل همین هدیهای که مارکوس دریافت میکند و او را دربارهی آینده به تفکر وامیدارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030413143.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«لاشهی لطیف»؛ آگوستینا باستریکا؛ ترجمه سحر قدیم؛ نشر چشمه کالای گمشدهی انسانیت
«لاشهی لطیف»
راهنمای کتاب/ در جستوجوی روزهای از دست رفته
ثریا بیگدلی
«مسافر و مهتاب»
نوشته: آنتال صرب
ترجمه: فرناز حائری
ناش: فرهنگ نشر نو، 1402
294 صفحه، 220000 تومان
#رمان #نشرنو
آنتال صرب، نویسندهی مجارستانی است که بخش عمدهای از دوران حرفهای زندگیاش را در فاصلهی میان دو جنگ جهانی طی کرد. او که در خانوادهای یهودی متولد شده بود از عواقب این پیشینه در جنگ دوم در امان نماند و تحت فشارهای بسیاری قرار گرفت و مرگ او هم به همین خاطر در اردوگاه کار اجباری رقم خورد. اما زندگی در سایهی چنین شرایط عذابآوری برای آنتال صرب دستاوردهای ادبی درخشانی به بار آورد. او در طی عمر نه چندان بلند خود طیف متنوعی از آثار داستانی را خلق کرد که در زمانهی خود و بعدها نیز ستایش منتقدان را در پی داشت.
رمان اول آنتال صرب «افسانه پندراگون» آغازگر مسیر پر اوج و فرود کاریاش بود و «مسافر و مهتاب» موقعیتش را به عنوان نویسندهای صاحب سبک به ثبات رساند. آنتال صرب در «مسافر و مهتاب» رویکردی شبهروانکاوانه برای روایتش در پیش میگیرد و وارد هزارتوی ذهن قهرمان داستانش میشود. این سفر پر تب و تاب، ابعاد پنهانی از شخصیت اصلی قصه رو میکند که شگفتانگیز و درخور تأمل است. شخصیتی که در طی مسیر داستان ماهیت متفاوتی از خود نشان میدهد و از گذشتهای غریب و پرماجرا پرده برمیدارد.
شخصیت کلیدی داستان میهای، مردی است که تازه ازدواج کرده و به همراه همسرش ارژی برای ماه عسل به ایتالیا آمده است. کوچه و پس کوچهها، کافهها، موزهها و میدانها بهتدریج فضای خاصی برای میهای ایجاد میکنند که او را به مسیری متفاوت از آنچه پیش از سفر انتظارش را داشته سوق میدهند. ازدواج و نوع ارتباطی که میهای با همسرش دارد نیز در این میان بیتأثیر نیست. همه چیز دست به دست هم میدهند تا میهای را به گذشتههای دور ببرند، جایی که گویی نقطهی عطف زندگی او را ساخته است.
سفر به ایتالیا دریچهای به دنیایی تازه برای میهای باز میکند. همه چیز در قدم اول به گشت و گذارهای ساده و خوشیهای کوچک محدود میشود، اما به تدریج، هم کوچهها و خیابانها شکلی متفاوت پیدا میکنند و هم رابطهی میهای و زنش با یکدیگر و با اطرافیانشان دستخوش تغییراتی شگرف میشود. میهای از پیادهرویهای کوتاه آغاز میکند و به مرور راههای طولانیتری مییابد؛ راههایی که گاه از یک شب تا صبح در آنها قدم میزند و موقعیتی کشف و شهودی را از سر میگذراند. معنای خیابانها برای او طور دیگری میشود و ارژی که از این تغییر حالات میهای نگران است میکوشد دراینباره از او توضیح بخواهد، اما هرچه میهای بیشتر میگوید بر پیچیدگی شرایط میافزاید، زیرا این وضعیت تازه برای خودِ او هم به راحتی قابل درک نیست.
میهای به دوست قدیمیاش در ایتالیا برمیخورد، دوستی که سالهای سال از او بیخبر بوده است. او به ایتالیا آمده تا میهای را ببیند و دربارهی یکی دیگر از دوستان قدیمیشان به او بگوید. یانوش که سابقهی چندان درخشانی در زندگیاش و در رفاقت با میهای ندارد آمده تا به او بگوید که ردّی از دوست مشترکشان اروین پیدا کرده است. اروین برای میهای دوست ارزشمندی است، اما یافتنش در میان کلیساهایی که یانوش معرفی میکند کار سادهای نیست. کنجکاوی میهای به شدت تحریک میشود، گرچه میداند برای رسیدن به دوستش باید راهی پرفراز و نشیب طی کند. اما مسأله فقط اروین نیست و گویی وقتی اسم او به میان میآید سیل عظیمی از خاطرات گذشته در زندگی کنونی میهای جاری میشود و او و همسرش را با خود میبرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030419030.html
ثریا بیگدلی
«مسافر و مهتاب»
نوشته: آنتال صرب
ترجمه: فرناز حائری
ناش: فرهنگ نشر نو، 1402
294 صفحه، 220000 تومان
#رمان #نشرنو
آنتال صرب، نویسندهی مجارستانی است که بخش عمدهای از دوران حرفهای زندگیاش را در فاصلهی میان دو جنگ جهانی طی کرد. او که در خانوادهای یهودی متولد شده بود از عواقب این پیشینه در جنگ دوم در امان نماند و تحت فشارهای بسیاری قرار گرفت و مرگ او هم به همین خاطر در اردوگاه کار اجباری رقم خورد. اما زندگی در سایهی چنین شرایط عذابآوری برای آنتال صرب دستاوردهای ادبی درخشانی به بار آورد. او در طی عمر نه چندان بلند خود طیف متنوعی از آثار داستانی را خلق کرد که در زمانهی خود و بعدها نیز ستایش منتقدان را در پی داشت.
رمان اول آنتال صرب «افسانه پندراگون» آغازگر مسیر پر اوج و فرود کاریاش بود و «مسافر و مهتاب» موقعیتش را به عنوان نویسندهای صاحب سبک به ثبات رساند. آنتال صرب در «مسافر و مهتاب» رویکردی شبهروانکاوانه برای روایتش در پیش میگیرد و وارد هزارتوی ذهن قهرمان داستانش میشود. این سفر پر تب و تاب، ابعاد پنهانی از شخصیت اصلی قصه رو میکند که شگفتانگیز و درخور تأمل است. شخصیتی که در طی مسیر داستان ماهیت متفاوتی از خود نشان میدهد و از گذشتهای غریب و پرماجرا پرده برمیدارد.
شخصیت کلیدی داستان میهای، مردی است که تازه ازدواج کرده و به همراه همسرش ارژی برای ماه عسل به ایتالیا آمده است. کوچه و پس کوچهها، کافهها، موزهها و میدانها بهتدریج فضای خاصی برای میهای ایجاد میکنند که او را به مسیری متفاوت از آنچه پیش از سفر انتظارش را داشته سوق میدهند. ازدواج و نوع ارتباطی که میهای با همسرش دارد نیز در این میان بیتأثیر نیست. همه چیز دست به دست هم میدهند تا میهای را به گذشتههای دور ببرند، جایی که گویی نقطهی عطف زندگی او را ساخته است.
سفر به ایتالیا دریچهای به دنیایی تازه برای میهای باز میکند. همه چیز در قدم اول به گشت و گذارهای ساده و خوشیهای کوچک محدود میشود، اما به تدریج، هم کوچهها و خیابانها شکلی متفاوت پیدا میکنند و هم رابطهی میهای و زنش با یکدیگر و با اطرافیانشان دستخوش تغییراتی شگرف میشود. میهای از پیادهرویهای کوتاه آغاز میکند و به مرور راههای طولانیتری مییابد؛ راههایی که گاه از یک شب تا صبح در آنها قدم میزند و موقعیتی کشف و شهودی را از سر میگذراند. معنای خیابانها برای او طور دیگری میشود و ارژی که از این تغییر حالات میهای نگران است میکوشد دراینباره از او توضیح بخواهد، اما هرچه میهای بیشتر میگوید بر پیچیدگی شرایط میافزاید، زیرا این وضعیت تازه برای خودِ او هم به راحتی قابل درک نیست.
میهای به دوست قدیمیاش در ایتالیا برمیخورد، دوستی که سالهای سال از او بیخبر بوده است. او به ایتالیا آمده تا میهای را ببیند و دربارهی یکی دیگر از دوستان قدیمیشان به او بگوید. یانوش که سابقهی چندان درخشانی در زندگیاش و در رفاقت با میهای ندارد آمده تا به او بگوید که ردّی از دوست مشترکشان اروین پیدا کرده است. اروین برای میهای دوست ارزشمندی است، اما یافتنش در میان کلیساهایی که یانوش معرفی میکند کار سادهای نیست. کنجکاوی میهای به شدت تحریک میشود، گرچه میداند برای رسیدن به دوستش باید راهی پرفراز و نشیب طی کند. اما مسأله فقط اروین نیست و گویی وقتی اسم او به میان میآید سیل عظیمی از خاطرات گذشته در زندگی کنونی میهای جاری میشود و او و همسرش را با خود میبرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030419030.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«مسافر و مهتاب»؛ آنتال صرب؛ ترجمه فرناز حائری؛ نشر نو در جستوجوی روزهای از دست رفته
«مسافر و مهتاب»
راهنمای کتاب/ چیستی هنر در گذر زمان
دکتر علی غزالیفر
«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»
نویسنده: رابرت ویلیامز
مترجم: نادره ساداتسرکی و سارا زمانی
ناشر: نشر هرمس، چاپ اول 1401
547 صفحه، 280000 تومان
#فلسفه #هنر
فلسفۀ هنر، برخلاف ظاهر ژیگولی و سانتیمانتالش که آن را تبدیل به گفتمانی مناسب کافیشاپها کرده، یکی از پیچیدهترین و دشوارترین شاخههای فلسفه است. کافیست نظریات کانت و هگل را در باب هنر و زیبایی به یاد آوریم. وسعت دامنۀ آن هم مشکل دیگری است. فراموش نکنیم که فلسفۀ هنر همزاد اصل فلسفه است و به اندازۀ همان قدمت دارد. سرآغاز فلسفۀ هنر به یونان باستان باز میگردد، سرآغازی که کم از غایت نیست؛ زیرا هم حجم مباحث چشمگیر است و هم کمتر مسئلهای در هنر هست که افلاطون مطرح نکرده باشد. خلاصۀ کلام اینکه همۀ علل و اسباب فراهماند تا فراگیری فلسفۀ هنر را بدل به کاری دشوار سازند. اما چرا باید سختی چنین کاری را به جان بخریم؟
برای فهم هنر کافی نیست که به خود آثار هنری اکتفا کنیم، بلکه باید به فهم آنها نیز بپردازیم. فهمِ آثار هنری متکثر، متنوع و بسیار گسترده است؛ که یعنی فهمها داریم. این فهمها خود را در قالب نظریات یا تئوریهایی کلی تثبیت میکنند تا کار فهم آثار هنری را سادهتر و راحتتر کنند. توضیح مطلب به این صورت است که ما نمیتوانیم در مواجهه با هر اثر هنری فهم آن را از نقطۀ صفر شروع کنیم، گویی که برای اولین بار است که با چنین چیزی مواجه میشویم. هر اثر هنری نمونههای مشابه زیادی پیش از خود دارد که مورد تأمل قرار گرفتهاند و تاحدی فهمیده شدهاند. آن تأملات و فهمها وجوه اشتراکی دارند و آن هستۀ بنیادین آنها به صورت یک تئوری یا نظریه درمیآید که کاربست نامحدود پیدا میکند و میتوان آن را در بیشمار اثر هنری دیگر بهکار گرفت. روشن است که در طول تاریخ چنین چیزی بهطور مستمر انجام شده و اینک انباشتی انبوه از نظریات اینچنینی داریم. آشنایی با آنها سرمایهای سخت سودآورد در عرصۀ فهم آثار هنری است. این کتاب چنین مطلوبی را برای ما فراهم میکند.
من در زمینۀ فلسفۀ هنر کتابهای زیادی دیدهام. هیچکدام روانی و شیوایی این کتاب را نداشتهاند. بیان نویسنده بهطرزی عجیب ساده و شفاف است، حتی آنجا که پیچیدهترین و مغلقترین نظریات را مطرح میکند. او نظریات را روایت میکند و سیر اندیشهها را در قالب ماجرایی یکدست میریزد. اجازه دهید مثالی بزنم؛ مبحثی که در کتابهای دیگر مغلق و بدخوان است: «از میان تمام متفکران فرانسوی که در دهۀ 1960 به کمال کاری خود رسیدند، هیچیک به اندازۀ ژان بودریار مستقیماً بر هنر پستمدرن و نظریۀ هنر تأثیر نگذاشت. او که مانند سایر همنسلان خود از مارکسیسم قطع امید کرده بود، تحلیل مارکس دربارۀ اقتصاد سیاسی را برای توجیه تحولات اجتماعی دنیای معاصر کارآمد نمیدانست. او نیز چون موقعیتگرایان معتقد بود که تصاویر و نشانهها نیز به کالا بدل شدهاند، و نظامی که حول آنها در حال شکلگیری است "ساختاری از قدرت و کنترل است که بسیار نامحسوستر و بسیار تمامیتگراتر از نظام استثمارگر عمل میکند." همۀ دستگاههای ایدئولوژیکیِ معمول همچنان در این فرایند دخیلاند، اما رسانۀ الکترونیک تأثیر آنها را چنان افزایش داده است که با گذشته قابل قیاس نیست. واقعیت با "فراواقعیت"ی جایگزین شده است که در آن بین نشانهها و مصادیقشان هیچ ارتباطی وجود ندارد. امر واقعی بهسرعت در حال "انقراض" است؛ و مرتباً توسط تولید و بازنمایی خود "نابود میشود". "اکنون اساساً تعریف امر واقعی چیزی نیست جز: آنچه بتوان معادلش را تولید کرد."»
اگر کسی معادل این مطلب را در کتابهای دیگر دیده باشد، متوجه میشود که نویسنده چقدر شیوا آن را بیان کرده است. همۀ اینها به دلیل تسلط زیاد نویسنده بر مباحث و فهم عمیق او از مفاهیم است؛ تسلط و فهمی که حقیقتاً رشکبرانگیز است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030423025.html
دکتر علی غزالیفر
«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»
نویسنده: رابرت ویلیامز
مترجم: نادره ساداتسرکی و سارا زمانی
ناشر: نشر هرمس، چاپ اول 1401
547 صفحه، 280000 تومان
#فلسفه #هنر
فلسفۀ هنر، برخلاف ظاهر ژیگولی و سانتیمانتالش که آن را تبدیل به گفتمانی مناسب کافیشاپها کرده، یکی از پیچیدهترین و دشوارترین شاخههای فلسفه است. کافیست نظریات کانت و هگل را در باب هنر و زیبایی به یاد آوریم. وسعت دامنۀ آن هم مشکل دیگری است. فراموش نکنیم که فلسفۀ هنر همزاد اصل فلسفه است و به اندازۀ همان قدمت دارد. سرآغاز فلسفۀ هنر به یونان باستان باز میگردد، سرآغازی که کم از غایت نیست؛ زیرا هم حجم مباحث چشمگیر است و هم کمتر مسئلهای در هنر هست که افلاطون مطرح نکرده باشد. خلاصۀ کلام اینکه همۀ علل و اسباب فراهماند تا فراگیری فلسفۀ هنر را بدل به کاری دشوار سازند. اما چرا باید سختی چنین کاری را به جان بخریم؟
برای فهم هنر کافی نیست که به خود آثار هنری اکتفا کنیم، بلکه باید به فهم آنها نیز بپردازیم. فهمِ آثار هنری متکثر، متنوع و بسیار گسترده است؛ که یعنی فهمها داریم. این فهمها خود را در قالب نظریات یا تئوریهایی کلی تثبیت میکنند تا کار فهم آثار هنری را سادهتر و راحتتر کنند. توضیح مطلب به این صورت است که ما نمیتوانیم در مواجهه با هر اثر هنری فهم آن را از نقطۀ صفر شروع کنیم، گویی که برای اولین بار است که با چنین چیزی مواجه میشویم. هر اثر هنری نمونههای مشابه زیادی پیش از خود دارد که مورد تأمل قرار گرفتهاند و تاحدی فهمیده شدهاند. آن تأملات و فهمها وجوه اشتراکی دارند و آن هستۀ بنیادین آنها به صورت یک تئوری یا نظریه درمیآید که کاربست نامحدود پیدا میکند و میتوان آن را در بیشمار اثر هنری دیگر بهکار گرفت. روشن است که در طول تاریخ چنین چیزی بهطور مستمر انجام شده و اینک انباشتی انبوه از نظریات اینچنینی داریم. آشنایی با آنها سرمایهای سخت سودآورد در عرصۀ فهم آثار هنری است. این کتاب چنین مطلوبی را برای ما فراهم میکند.
من در زمینۀ فلسفۀ هنر کتابهای زیادی دیدهام. هیچکدام روانی و شیوایی این کتاب را نداشتهاند. بیان نویسنده بهطرزی عجیب ساده و شفاف است، حتی آنجا که پیچیدهترین و مغلقترین نظریات را مطرح میکند. او نظریات را روایت میکند و سیر اندیشهها را در قالب ماجرایی یکدست میریزد. اجازه دهید مثالی بزنم؛ مبحثی که در کتابهای دیگر مغلق و بدخوان است: «از میان تمام متفکران فرانسوی که در دهۀ 1960 به کمال کاری خود رسیدند، هیچیک به اندازۀ ژان بودریار مستقیماً بر هنر پستمدرن و نظریۀ هنر تأثیر نگذاشت. او که مانند سایر همنسلان خود از مارکسیسم قطع امید کرده بود، تحلیل مارکس دربارۀ اقتصاد سیاسی را برای توجیه تحولات اجتماعی دنیای معاصر کارآمد نمیدانست. او نیز چون موقعیتگرایان معتقد بود که تصاویر و نشانهها نیز به کالا بدل شدهاند، و نظامی که حول آنها در حال شکلگیری است "ساختاری از قدرت و کنترل است که بسیار نامحسوستر و بسیار تمامیتگراتر از نظام استثمارگر عمل میکند." همۀ دستگاههای ایدئولوژیکیِ معمول همچنان در این فرایند دخیلاند، اما رسانۀ الکترونیک تأثیر آنها را چنان افزایش داده است که با گذشته قابل قیاس نیست. واقعیت با "فراواقعیت"ی جایگزین شده است که در آن بین نشانهها و مصادیقشان هیچ ارتباطی وجود ندارد. امر واقعی بهسرعت در حال "انقراض" است؛ و مرتباً توسط تولید و بازنمایی خود "نابود میشود". "اکنون اساساً تعریف امر واقعی چیزی نیست جز: آنچه بتوان معادلش را تولید کرد."»
اگر کسی معادل این مطلب را در کتابهای دیگر دیده باشد، متوجه میشود که نویسنده چقدر شیوا آن را بیان کرده است. همۀ اینها به دلیل تسلط زیاد نویسنده بر مباحث و فهم عمیق او از مفاهیم است؛ تسلط و فهمی که حقیقتاً رشکبرانگیز است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030423025.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»؛ رابرت ویلیامز؛ ترجمه نادره ساداتسرکی و سارا زمانی؛ نشر هرمس چیستی هنر در گذر زمان
«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»
راهنمای کتاب/ آتش بیامانی که هر کس را به گونهای میسوزاند
دریا امامی
«رستگاری در تکیه دولت»
نوشته: امیرحسین شربیانی
نشر چشمه، 1402
190 صفحه، 195000تومان
#رمان #نشرچشمه
ترسها، تردیدها و تناقضهای درونیِ آدمها، محور داستان «رستگاری در تکیه دولت» را میسازد؛ عناصری که در «طلابازی»، رمان قبلی امیرحسین شربیانی نیز نمود ویژهای داشتند. کتاب حاضر نه تنها بر دغدغههای شخصی تک تک آدمهای داستان تمرکز دارد، بلکه به تجارب جمعی آنها نیز پرداخته است. اما آنچه این تجارب جمعی را در این کتاب معنادارتر میکند، مکانی است که شخصیتها در آن گرد هم آمدهاند؛ مکانی که آدمها را در بسیاری از ویژگیها همانندسازی میکند و سرنوشتی یکسان برایشان رقم میزند.
بازار نقطهی مشترک و قلب تپندهی زندگی شخصیتهای این رمان را میسازد و جایی است که منفعت و ضرر همگیشان با هم در آن تلاقی پیدا میکند. در آنجاست که رشد کردهاند، شکل گرفتهاند و شخصیت امروزیشان قوام پیدا کرده است. در سایهی بازار است که خود را شناختهاند و به تعریفی جامع از دنیای اطرافشان رسیدهاند. آنها آموختهاند که در این مکان روزگار بگذرانند و بسیاریشان بخش عمدهی روز و روزمرگی خود را در این مکان میگذرانند. برای برخی اینجا حتی حکم خانهی اول را دارد و از زمانی که خود را به یاد میآورند در آن مشغول به کار بودهاند. حتی زمانهای بهت و حیرت، بیکاری و بیهودگی خود را در بازار گذراندهاند و از این روست که این مکان سهم عمدهای در تعیین سرنوشتشان دارد.
نویسنده کوشیده با خلق شخصیتهای متفاوت، اقشار مختلفی از جامعه را ترسیم کند که گرچه همگی در مکانی یکسان و مشخص حضور دارند، اما دغدغههای گوناگونی دارند که هر یک دنیایی فاصله با دیگری دارد. هر فصل از منظر یک شخصیت روایت میشود و جهان معنایی او را چه از جنبهی فردی و چه از بُعد اجتماعی تشریح میکند. شخصیتها طیف گستردهای را میسازند؛ از حجرهدار متکی به سرمایهای هنگفت تا دلال کف بازار، از آتشنشان گرفته تا باستانشناس، زن و مرد، در کنار هم، در محیطی که علیرغم عیان بودن همه چیز، پیچیدگیهای بسیاری دارد.
پیش از آنکه اتفاقی محوری، آدمهای داستان را در پیوندی مضاعف کنار هم قرار دهد، آنها هر یک گرههای کور زندگی خود را به مخاطب نشان میدهند؛ گرههایی که چنان سطحی از کشمکش را در آنها ایجاد کرده که به قدر کافی سردرگم و درمانده شدهاند. هر یک از آنها حتی بدون یک ماجرای مرکزی هم دنیایی تنش را با خود حمل میکنند و درصدد یافتن راه حلی برای مسائل متعدد و پیچیدهی خود هستند. بنابراین حتی بدون رخدادی که بخواهد آنها را به دیگری گره بزند در کلاف سردرگم خویش گرفتارند. اما در این میانه اتفاقی دیگر، همه را همچون سیلی با خود میکشد و میبرد و باری سنگینتر و دردی علاجناپذیرتر بر دوششان میگذارد.
در روز سردی از نیمهی پاییز و با التهابی فزاینده که بازار را مستقیماً تحت تأثیر خود قرار میدهد، موجی از اعتراض شکل میگیرد. همهی آدمهای بازار به نوعی درگیر ماجرا میشوند. هیچ کس از این آتش گسترده در امان نخواهد بود. قهرمانهای داستان میکوشند هرچه کمتر و سطحیتر با این اتفاق در تماس باشند، اما هرچه تلاش میکنند گویی بیشتر در این ورطه گرفتار میشوند. رویداد با گران شدن بنزین در ارتباط است و آدمهای بازار هرچه میکنند نمیتوانند از اثرات آن دور و مصون باقی بمانند. هم مسأله به بازار مربوط است و هم اعتراضات تا پای بازار آمده است. به همین خاطر در چنین آتش فراگیری، جایی برای فرار و کناره گرفتن باقی نمیماند.
اتفاقی که افتاده زندگی جمعی شخصیتهای داستان را درگیر خود ساخته است و آنها که در عرصهی فردی نیز مسائل حل نشدهی بسیاری را دارند، اکنون باید با تمام قوا در دو جبهه بجنگند. در بحبوحهی این جنگ پای خانواده، روابط و امور شخصی و ابعاد پنهان زندگی آدمها به داستان باز میشود. هر یک از شخصیتها در معرض تهدیدی چندجانبه از محیط پیرامون خود قرار میگیرند و گویی از هر طرف نیرویی آنها را تحت فشار خود قرار میدهد. آدمها در این میانه با چنگ و دندان در پی نجات خود و زندگیشان مبارزه میکنند. عیار آنها اینجاست که محک میخورد و گاه علیرغم اینکه خود را موجودی قوی نشان دادهاند در ورطهی سقوط میافتند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030431010.html
دریا امامی
«رستگاری در تکیه دولت»
نوشته: امیرحسین شربیانی
نشر چشمه، 1402
190 صفحه، 195000تومان
#رمان #نشرچشمه
ترسها، تردیدها و تناقضهای درونیِ آدمها، محور داستان «رستگاری در تکیه دولت» را میسازد؛ عناصری که در «طلابازی»، رمان قبلی امیرحسین شربیانی نیز نمود ویژهای داشتند. کتاب حاضر نه تنها بر دغدغههای شخصی تک تک آدمهای داستان تمرکز دارد، بلکه به تجارب جمعی آنها نیز پرداخته است. اما آنچه این تجارب جمعی را در این کتاب معنادارتر میکند، مکانی است که شخصیتها در آن گرد هم آمدهاند؛ مکانی که آدمها را در بسیاری از ویژگیها همانندسازی میکند و سرنوشتی یکسان برایشان رقم میزند.
بازار نقطهی مشترک و قلب تپندهی زندگی شخصیتهای این رمان را میسازد و جایی است که منفعت و ضرر همگیشان با هم در آن تلاقی پیدا میکند. در آنجاست که رشد کردهاند، شکل گرفتهاند و شخصیت امروزیشان قوام پیدا کرده است. در سایهی بازار است که خود را شناختهاند و به تعریفی جامع از دنیای اطرافشان رسیدهاند. آنها آموختهاند که در این مکان روزگار بگذرانند و بسیاریشان بخش عمدهی روز و روزمرگی خود را در این مکان میگذرانند. برای برخی اینجا حتی حکم خانهی اول را دارد و از زمانی که خود را به یاد میآورند در آن مشغول به کار بودهاند. حتی زمانهای بهت و حیرت، بیکاری و بیهودگی خود را در بازار گذراندهاند و از این روست که این مکان سهم عمدهای در تعیین سرنوشتشان دارد.
نویسنده کوشیده با خلق شخصیتهای متفاوت، اقشار مختلفی از جامعه را ترسیم کند که گرچه همگی در مکانی یکسان و مشخص حضور دارند، اما دغدغههای گوناگونی دارند که هر یک دنیایی فاصله با دیگری دارد. هر فصل از منظر یک شخصیت روایت میشود و جهان معنایی او را چه از جنبهی فردی و چه از بُعد اجتماعی تشریح میکند. شخصیتها طیف گستردهای را میسازند؛ از حجرهدار متکی به سرمایهای هنگفت تا دلال کف بازار، از آتشنشان گرفته تا باستانشناس، زن و مرد، در کنار هم، در محیطی که علیرغم عیان بودن همه چیز، پیچیدگیهای بسیاری دارد.
پیش از آنکه اتفاقی محوری، آدمهای داستان را در پیوندی مضاعف کنار هم قرار دهد، آنها هر یک گرههای کور زندگی خود را به مخاطب نشان میدهند؛ گرههایی که چنان سطحی از کشمکش را در آنها ایجاد کرده که به قدر کافی سردرگم و درمانده شدهاند. هر یک از آنها حتی بدون یک ماجرای مرکزی هم دنیایی تنش را با خود حمل میکنند و درصدد یافتن راه حلی برای مسائل متعدد و پیچیدهی خود هستند. بنابراین حتی بدون رخدادی که بخواهد آنها را به دیگری گره بزند در کلاف سردرگم خویش گرفتارند. اما در این میانه اتفاقی دیگر، همه را همچون سیلی با خود میکشد و میبرد و باری سنگینتر و دردی علاجناپذیرتر بر دوششان میگذارد.
در روز سردی از نیمهی پاییز و با التهابی فزاینده که بازار را مستقیماً تحت تأثیر خود قرار میدهد، موجی از اعتراض شکل میگیرد. همهی آدمهای بازار به نوعی درگیر ماجرا میشوند. هیچ کس از این آتش گسترده در امان نخواهد بود. قهرمانهای داستان میکوشند هرچه کمتر و سطحیتر با این اتفاق در تماس باشند، اما هرچه تلاش میکنند گویی بیشتر در این ورطه گرفتار میشوند. رویداد با گران شدن بنزین در ارتباط است و آدمهای بازار هرچه میکنند نمیتوانند از اثرات آن دور و مصون باقی بمانند. هم مسأله به بازار مربوط است و هم اعتراضات تا پای بازار آمده است. به همین خاطر در چنین آتش فراگیری، جایی برای فرار و کناره گرفتن باقی نمیماند.
اتفاقی که افتاده زندگی جمعی شخصیتهای داستان را درگیر خود ساخته است و آنها که در عرصهی فردی نیز مسائل حل نشدهی بسیاری را دارند، اکنون باید با تمام قوا در دو جبهه بجنگند. در بحبوحهی این جنگ پای خانواده، روابط و امور شخصی و ابعاد پنهان زندگی آدمها به داستان باز میشود. هر یک از شخصیتها در معرض تهدیدی چندجانبه از محیط پیرامون خود قرار میگیرند و گویی از هر طرف نیرویی آنها را تحت فشار خود قرار میدهد. آدمها در این میانه با چنگ و دندان در پی نجات خود و زندگیشان مبارزه میکنند. عیار آنها اینجاست که محک میخورد و گاه علیرغم اینکه خود را موجودی قوی نشان دادهاند در ورطهی سقوط میافتند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030431010.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«رستگاری در تکیه دولت»؛ امیرحسین شربیانی؛ نشر چشمه آتش بیامانی که هر کس را به گونهای میسوزاند
«رستگاری در تکیه دولت»
راهنمای کتاب/ راه رفتن بر لبهی تیغ
مصطفی شاملو
«چریک»
نوشته: حنانه سلطانی
نشر چشمه، 1401
136 صفحه، 115000 تومان
#رمان #نشرچشمه
وقایع تاریخی در عین این که جامعه را در تجاربی دستهجمعی شریک و یکدست میکنند، تأثیرات عمیقی نیز در زندگی تک تک افراد به جای میگذارند. این تأثیرات اغلب کمنظیر و منحصربهفردند و به این خاطر تجارب شخصی به مراتب بیشتر از وقایع عمومی میتوانند دستمایهی نوشتن داستان قرار بگیرند. شخصیتهای اینگونه داستانها در دو جبههی زندگی جمعی و فردی مبارزه میکنند و این دو خط اصلی در مقاطع بسیاری با یکدیگر تلاقی دارند. گاهی زندگی جمعی است که در اولویت قرار میگیرد و بخشهای فردیِ داستان را به حاشیه میراند و گاه فردیت چنان پررنگ میشود که گویی قهرمان داستان در محیطی ایزوله و فارغ از وقایع اجتماعی زیست میکند. در آثار حنانه سلطانی این دو خط اصلی داستانی مدام با یکدیگر در رقابتاند و همواره یکی جلوتر از دیگری میایستد. در آخرین کتاب او «چریک» اما جنبههای فردی زندگی قهرمان از ابعاد اجتماعی آن پیشی میگیرد تا از یک واقعهی تاریخی داستانی متفاوت بسازد.
نویسنده فضای ملتهبی را از همان سطرهای آغازین داستان برای خواننده ترسیم میکند؛ بناست جشن هنر شیراز برگزار شود و تب و تاب اعتراض در میان مردم دیده میشود. همهجا آکنده از جمعیت است، همهمهشان لحظه به لحظه بیشتر میشود. این موضوع حتی در بازی بچهها نیز دیده میشود؛ آنها نیز حالتی تدافعی به خود گرفته و سنگر ساخته و آمادهی نبرد شدهاند. بزرگترها نیز یک جا آرام نمیگیرند و هر یک به شکلی میخواهند آمادگی خود را برای روبرو شدن با این اتفاق حفظ کنند. همه نگراناند، زیرا وقوع یک درگیری خونین بسیار محتمل است، درگیریای که میتواند در حیات سیاسی مردم یک اقلیم نقطهی عطف به شمار بیاید.
شعری از احمد شاملو، آغازگر کتاب است که در عین ایجاز تصاویری بسیار کامل و روشن از زیست سیاسی اجتماعی عشایر سمیرم را با خود دارد و این دقیقاً خط سیری است که نویسنده پیِ آن را میگیرد و محور داستانش را بر مبنای آن میسازد. شعر در طی چند خط خلاصهای از زندگی ایلیاتیها را میگوید که چگونه زور را برنمیتابند و علیه آن میشورند و حتی خون خود را در این راه میدهند. قربانیان هر چقدر هم که زیاد باشند نمادی از مبارزهی توقفناپذیر عشایرند. مبارزهای که شکلی متفاوت از آنچه در شهرها میگذرد، دارد.
مبارزهی ایلیاتی به شکلی ناگزیر با خون، اسب و تفنگ گره خورده است و تأکید بر رویکرد عشایر در دفاع از تمامیتشان دارد؛ تمامیتی که شامل آب و خاک و خانواده است و هر کس به آن تعدی کند عاقبتی جز حذف فیزیکی ندارد. ایلیاتی نشان میدهد که مهربان، پذیرا و نجیب است و ناملایمات بسیاری را تحمل میکند، اما وقتی قلمروی او مورد تهدید واقع شود، مبارزهای جدی را آغاز میکند که ممکن است عواقب آن دامن نسلهای متفاوتی را بگیرد. بنابراین درگیری مسلحانه بخش بزرگی از زیست تاریخی و سیاسی مردم را در این داستان میسازد و مخاطب باید بر مبنای آن چشمانداز کلی رمان را برای خود ترسیم کند.
اما بخش فردی داستان به زندگی زنی برمیگردد که به تازگی در دام نسیانی تدریجی افتاده است. این زن که همدم نام دارد، با گشتن در میان جامعهی ملتهب از اثرات جشن هنر، میکوشد تجارب شخصیاش را با زیست اجتماعیاش در هم بیامیزد و روایتی دو بعدی بسازد که یک بعد آن به تظاهرات و حواشیاش برمیگردد و بعد دیگر به اتفاقات زندگی شخصی این زن مربوط میشود. شخصیتی که هر دو جنبهی فردی و اجتماعی زیستش را به وضوح و با زبانی تصویری در معرض دید مخاطب قرار میدهد.
ادامه.....
https://www.alef.ir/news/4030501034.html
مصطفی شاملو
«چریک»
نوشته: حنانه سلطانی
نشر چشمه، 1401
136 صفحه، 115000 تومان
#رمان #نشرچشمه
وقایع تاریخی در عین این که جامعه را در تجاربی دستهجمعی شریک و یکدست میکنند، تأثیرات عمیقی نیز در زندگی تک تک افراد به جای میگذارند. این تأثیرات اغلب کمنظیر و منحصربهفردند و به این خاطر تجارب شخصی به مراتب بیشتر از وقایع عمومی میتوانند دستمایهی نوشتن داستان قرار بگیرند. شخصیتهای اینگونه داستانها در دو جبههی زندگی جمعی و فردی مبارزه میکنند و این دو خط اصلی در مقاطع بسیاری با یکدیگر تلاقی دارند. گاهی زندگی جمعی است که در اولویت قرار میگیرد و بخشهای فردیِ داستان را به حاشیه میراند و گاه فردیت چنان پررنگ میشود که گویی قهرمان داستان در محیطی ایزوله و فارغ از وقایع اجتماعی زیست میکند. در آثار حنانه سلطانی این دو خط اصلی داستانی مدام با یکدیگر در رقابتاند و همواره یکی جلوتر از دیگری میایستد. در آخرین کتاب او «چریک» اما جنبههای فردی زندگی قهرمان از ابعاد اجتماعی آن پیشی میگیرد تا از یک واقعهی تاریخی داستانی متفاوت بسازد.
نویسنده فضای ملتهبی را از همان سطرهای آغازین داستان برای خواننده ترسیم میکند؛ بناست جشن هنر شیراز برگزار شود و تب و تاب اعتراض در میان مردم دیده میشود. همهجا آکنده از جمعیت است، همهمهشان لحظه به لحظه بیشتر میشود. این موضوع حتی در بازی بچهها نیز دیده میشود؛ آنها نیز حالتی تدافعی به خود گرفته و سنگر ساخته و آمادهی نبرد شدهاند. بزرگترها نیز یک جا آرام نمیگیرند و هر یک به شکلی میخواهند آمادگی خود را برای روبرو شدن با این اتفاق حفظ کنند. همه نگراناند، زیرا وقوع یک درگیری خونین بسیار محتمل است، درگیریای که میتواند در حیات سیاسی مردم یک اقلیم نقطهی عطف به شمار بیاید.
شعری از احمد شاملو، آغازگر کتاب است که در عین ایجاز تصاویری بسیار کامل و روشن از زیست سیاسی اجتماعی عشایر سمیرم را با خود دارد و این دقیقاً خط سیری است که نویسنده پیِ آن را میگیرد و محور داستانش را بر مبنای آن میسازد. شعر در طی چند خط خلاصهای از زندگی ایلیاتیها را میگوید که چگونه زور را برنمیتابند و علیه آن میشورند و حتی خون خود را در این راه میدهند. قربانیان هر چقدر هم که زیاد باشند نمادی از مبارزهی توقفناپذیر عشایرند. مبارزهای که شکلی متفاوت از آنچه در شهرها میگذرد، دارد.
مبارزهی ایلیاتی به شکلی ناگزیر با خون، اسب و تفنگ گره خورده است و تأکید بر رویکرد عشایر در دفاع از تمامیتشان دارد؛ تمامیتی که شامل آب و خاک و خانواده است و هر کس به آن تعدی کند عاقبتی جز حذف فیزیکی ندارد. ایلیاتی نشان میدهد که مهربان، پذیرا و نجیب است و ناملایمات بسیاری را تحمل میکند، اما وقتی قلمروی او مورد تهدید واقع شود، مبارزهای جدی را آغاز میکند که ممکن است عواقب آن دامن نسلهای متفاوتی را بگیرد. بنابراین درگیری مسلحانه بخش بزرگی از زیست تاریخی و سیاسی مردم را در این داستان میسازد و مخاطب باید بر مبنای آن چشمانداز کلی رمان را برای خود ترسیم کند.
اما بخش فردی داستان به زندگی زنی برمیگردد که به تازگی در دام نسیانی تدریجی افتاده است. این زن که همدم نام دارد، با گشتن در میان جامعهی ملتهب از اثرات جشن هنر، میکوشد تجارب شخصیاش را با زیست اجتماعیاش در هم بیامیزد و روایتی دو بعدی بسازد که یک بعد آن به تظاهرات و حواشیاش برمیگردد و بعد دیگر به اتفاقات زندگی شخصی این زن مربوط میشود. شخصیتی که هر دو جنبهی فردی و اجتماعی زیستش را به وضوح و با زبانی تصویری در معرض دید مخاطب قرار میدهد.
ادامه.....
https://www.alef.ir/news/4030501034.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«چریک»؛ حنانه سلطانی؛ نشر چشمه راه رفتن بر لبهی تیغ
«چریک»
راهنمای کتاب/ نگاهی به پیوند ناگسستنی و پیچیدهی تن و روان
میلاد شاملو
«مغز و تاریخ»
نوشته: لوچانو مکاچی
ترجمه: امیرحسین نیکزاد
نشر نو، 1402
220 صفحه، 200000 تومان
#روانشناسی #نشرنو
رابطهی مغز با رفتار و کارکردهای مختلف شناختی و روانشناسانه، همواره معمای بزرگی برای متخصصین علوم تجربی و انسانشناسی بوده است. آنها با آزمایشهای گوناگون در صدد رسیدن به درک بهتری از آنچه میان سیستم عصبی و روان انسان میگذرد، بودهاند. بسیاری از این گونه آزمایشها بر روی حیواناتی که ساختاری شبیهتر و نزدیکتر به انسان دارند انجام میشده و نشان از این داشته که اگر انسان در چنین موقعیتهایی قرار میگرفت چه واکنشی از خود بروز میداد. اما بسیاری از فعالیتها صرفاً به انسان اختصاص دارند و بنابراین نمیتوان حیوانات را در آنها با انسان مقایسه کرد. کارکردهایی از قبیل: گفتار، برنامهریزی برای انجام کار و تعاملات پیچیدهی روانشناختی از جملهی این موارد به شمار میآیند.
انگلس انجام کار و گفتار را مهمترین ویژگیهای متمایزکننده میان انسان و حیوان میداند و این میتواند مبدأ بسیاری از مطالعات برای بررسی تفاوتهای انسان و حیوان و نیز ارزیابی کارکردهای پیشرفتهی شناختی انسانها باشد. برخی از مطالعات مانند آنچه پاوولف دربارهی رفتارهای شرطی انجام داد میتوانند قابل بسط به کارکردهای انسانی نیز باشند، اما رفتارهایی وجود دارند که به سختی میتوان آنها را فصل تمایز میان انسان و حیوان دانست و نیاز به کاوشهای عمیقتر و جامعتری دربارهی آنها احساس میشود.
لوچانو مکاچی با تمرکز بر فصول تمایز رفتارهای انسانی و حیوانی، به مطالعات و تحقیقات بسیاری دربارهی شناخت ساختار و عملکرد مغز انسان و ارتباطی که میتواند با محرکهای گوناگون روانشناختی و جامعهشناختی داشته باشد، پرداخته است. بخشی عمده و مهم از این تأملات او در کتاب «مغز و تاریخ» آمده که در یک مسیر تاریخی نسبتاً طولانی ابعاد مختلف روان و ارتباط آن با کارکردهای فیزیکی را بررسی میکند. این پژوهشها البته به ملیت و نظام خاص اجتماعی تعلق دارد که نشان میدهد تحولات تاریخی و محرکهای اجتماعی میتوانند چه سهمی در تکامل و ایجاد تغییرات بنیادین در کارکردهای مختلف مغزی داشته باشند. فرضیهای که شاید همچنان راهی طولانی برای اثبات دقیق آن باید پیمود.
رابطهی میان تن و روان یا آنچه مترجم عنوان «رابطهی میان پیکردشناسی و روانشناسی» بر روی آن میگذارد، شالودهی اصلی کتاب را میسازد. مکاچی خود در مقدمهای به این موضوع اشاره کرده که هدفش بررسی چگونگی کارکردهای مغز و ذهن به شکلی عام نبوده است، بلکه برای او مسأله این بوده که کارکردهای مغز، به رغم آنکه در بدو تولد برای همهی انسانها در تمامی دورههای تاریخی و در تمامی جهان یکسان بوده است، چگونه بعدها بر مبنای مؤلفههای تاریخی و محرکهای مختلف فرهنگی متفاوت شده است. او کوشیده این مسأله را بیش از هر جای دیگری در زمان استقرار حکومت شوروی و در جامعهی ظاهراً یکپارچهی روسیهی آن زمان مطالعه کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030507039.html
میلاد شاملو
«مغز و تاریخ»
نوشته: لوچانو مکاچی
ترجمه: امیرحسین نیکزاد
نشر نو، 1402
220 صفحه، 200000 تومان
#روانشناسی #نشرنو
رابطهی مغز با رفتار و کارکردهای مختلف شناختی و روانشناسانه، همواره معمای بزرگی برای متخصصین علوم تجربی و انسانشناسی بوده است. آنها با آزمایشهای گوناگون در صدد رسیدن به درک بهتری از آنچه میان سیستم عصبی و روان انسان میگذرد، بودهاند. بسیاری از این گونه آزمایشها بر روی حیواناتی که ساختاری شبیهتر و نزدیکتر به انسان دارند انجام میشده و نشان از این داشته که اگر انسان در چنین موقعیتهایی قرار میگرفت چه واکنشی از خود بروز میداد. اما بسیاری از فعالیتها صرفاً به انسان اختصاص دارند و بنابراین نمیتوان حیوانات را در آنها با انسان مقایسه کرد. کارکردهایی از قبیل: گفتار، برنامهریزی برای انجام کار و تعاملات پیچیدهی روانشناختی از جملهی این موارد به شمار میآیند.
انگلس انجام کار و گفتار را مهمترین ویژگیهای متمایزکننده میان انسان و حیوان میداند و این میتواند مبدأ بسیاری از مطالعات برای بررسی تفاوتهای انسان و حیوان و نیز ارزیابی کارکردهای پیشرفتهی شناختی انسانها باشد. برخی از مطالعات مانند آنچه پاوولف دربارهی رفتارهای شرطی انجام داد میتوانند قابل بسط به کارکردهای انسانی نیز باشند، اما رفتارهایی وجود دارند که به سختی میتوان آنها را فصل تمایز میان انسان و حیوان دانست و نیاز به کاوشهای عمیقتر و جامعتری دربارهی آنها احساس میشود.
لوچانو مکاچی با تمرکز بر فصول تمایز رفتارهای انسانی و حیوانی، به مطالعات و تحقیقات بسیاری دربارهی شناخت ساختار و عملکرد مغز انسان و ارتباطی که میتواند با محرکهای گوناگون روانشناختی و جامعهشناختی داشته باشد، پرداخته است. بخشی عمده و مهم از این تأملات او در کتاب «مغز و تاریخ» آمده که در یک مسیر تاریخی نسبتاً طولانی ابعاد مختلف روان و ارتباط آن با کارکردهای فیزیکی را بررسی میکند. این پژوهشها البته به ملیت و نظام خاص اجتماعی تعلق دارد که نشان میدهد تحولات تاریخی و محرکهای اجتماعی میتوانند چه سهمی در تکامل و ایجاد تغییرات بنیادین در کارکردهای مختلف مغزی داشته باشند. فرضیهای که شاید همچنان راهی طولانی برای اثبات دقیق آن باید پیمود.
رابطهی میان تن و روان یا آنچه مترجم عنوان «رابطهی میان پیکردشناسی و روانشناسی» بر روی آن میگذارد، شالودهی اصلی کتاب را میسازد. مکاچی خود در مقدمهای به این موضوع اشاره کرده که هدفش بررسی چگونگی کارکردهای مغز و ذهن به شکلی عام نبوده است، بلکه برای او مسأله این بوده که کارکردهای مغز، به رغم آنکه در بدو تولد برای همهی انسانها در تمامی دورههای تاریخی و در تمامی جهان یکسان بوده است، چگونه بعدها بر مبنای مؤلفههای تاریخی و محرکهای مختلف فرهنگی متفاوت شده است. او کوشیده این مسأله را بیش از هر جای دیگری در زمان استقرار حکومت شوروی و در جامعهی ظاهراً یکپارچهی روسیهی آن زمان مطالعه کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030507039.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«مغز و تاریخ» ؛ لوچانو مکاچی؛ ترجمه امیرحسین نیکزاد؛ نشر نو نگاهی به پیوند ناگسستنی و پیچیدهی تن و روان
«مغز و تاریخ»
راهنمای کتاب/ جهان مسخ و نیستی
ثریا بیدگلی
«قلب گاو»
نوشته: هانیه سلطانپور
نشر چشمه، 1402
246 صفحه، 210000 تومان
#رمان #نشرچشمه
سرگشتگی و تنهاییِ انسانها بنمایهی بسیاری از داستانهای مدرن را میسازد. اما در برخی از آنها این تنهایی شکلی دردناکتر و فاجعهآمیزتر دارد. در اینگونه داستانها، آدمها نه تنها در جهانی پهناور و تاریک در بیپناهی و انزوای خویش دست و پا میزنند، بلکه وضعیت جامعهای که در آن زندگی میکنند نیز به درماندگی، اسارت و نهایتاً نابودیشان منجر میشود. جامعهای که اعضای خویش را میبلعد و هیچ رحم و عاطفهای از خود نشان نمیدهد. این دقیقاً همان جهانی است که کافکا در داستانهایش ترسیم میکند. جهانی که آدمها در آن از ماهیت آدمیزادیشان تهی میشوند و سیستم حاکم بر آنها از این خلأ و پوچی برای توسعهی بی حد و حساب خود بهره میگیرد. هانیه سلطانپور در رمان «قلب گاو»، کوشیده چنین جهانی را به تصویر بکشد که در آن، رفتارها و مراودات آدمها کمتر بویی از منطق و احساس دارد.
کتاب در تمامی بخشهای خود تصاویری تکاندهنده از مرگ یا مبارزهی بیامان با آن دارد. اولین صحنه از رمان مخاطب را به دنیایی دعوت میکند که سراسر سردی و خشونت است و از زندانیِ درماندهای میگوید که خود را حلقآویز کرده است. قهرمان داستان هم با لجاجت و سرسختیاش بر خشونت فضا میافزاید. حتی در احساسیترین صحنهها مانند قراری عاشقانه، همهی گفتوگوها نشان از فقدان عواطف دارند. عطا دوران، شخصیت اصلی کتاب با وجود بیمهریِ آدمهای اطرافش و انتقادی که در این باره میکند، خود نیز وضع چندان بهتری نسبت به آنها ندارد.
عطا در خلال وضعیت فلاکتبار کنونی گریزهای بیشماری به گذشته میزند، جایی که او هیچ خاطرهی خوش و روشنی ندارد. رابطهی عاشقانهاش به تعبیر خودِ او هم تا ابد طول کشیده و هم در لحظهای تمام شده است. آیدا دختری است دست نیافتنی، اما عطا گاهی خودش زمینهی دور شدن از او را فراهم میکند. گویی تعریف روشنی از عشق برای آیدا و عطا وجود ندارد. فلاشبکها هر قدر بیشتر میشوند، اوضاع وخیم رابطه را بیشتر به نمایش میگذارند. اغلب گفتوگوهای عطا و آیدا معطوف به هدف خاصی نیست و در بسیاری از موارد انگار صدای هم را نمیشنوند و تنها در واکنش به محیط است که حرفی میزنند. گرچه به نظر میرسد در این دنیای آشفته و تاریک، رابطهی عطا و آیدا روشنترین نقطهای است که میتوان تصور کرد.
قهرمان داستان تلخیهای بسیاری را از سر گذرانده و شکست پشت شکست بر سرش آوار شده و هر شغلی او را بیشتر به قهقرا کشانده است. او زمانی عکاس و فیلمبردار مجالس بوده که از آن بهرهای جز کسالت و ناامیدی نبرده است. در خاطراتش از مجالس، آدمها گویی در بازار مکارهای چرخ میزنند و هیچکس متوجه حضور انسان دیگری در کنارش نیست. در این گونه مراسم عطا حالی شبیه حضور در کلاسهای مدرسهی دوران کودکیاش را پیدا میکند. او همان شکل تحقیر و خشونت را در رفتار آدمها میبیند که در آن روزها دیده است. خیسیِ شلوار، گوشهای داغ، نگاههای خیره، سرهای تراشیده و چشمهای وغزده؛ اینها تعابیری هستند که عطا برای توصیف آن روزها به کار میبرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030510015.html
ثریا بیدگلی
«قلب گاو»
نوشته: هانیه سلطانپور
نشر چشمه، 1402
246 صفحه، 210000 تومان
#رمان #نشرچشمه
سرگشتگی و تنهاییِ انسانها بنمایهی بسیاری از داستانهای مدرن را میسازد. اما در برخی از آنها این تنهایی شکلی دردناکتر و فاجعهآمیزتر دارد. در اینگونه داستانها، آدمها نه تنها در جهانی پهناور و تاریک در بیپناهی و انزوای خویش دست و پا میزنند، بلکه وضعیت جامعهای که در آن زندگی میکنند نیز به درماندگی، اسارت و نهایتاً نابودیشان منجر میشود. جامعهای که اعضای خویش را میبلعد و هیچ رحم و عاطفهای از خود نشان نمیدهد. این دقیقاً همان جهانی است که کافکا در داستانهایش ترسیم میکند. جهانی که آدمها در آن از ماهیت آدمیزادیشان تهی میشوند و سیستم حاکم بر آنها از این خلأ و پوچی برای توسعهی بی حد و حساب خود بهره میگیرد. هانیه سلطانپور در رمان «قلب گاو»، کوشیده چنین جهانی را به تصویر بکشد که در آن، رفتارها و مراودات آدمها کمتر بویی از منطق و احساس دارد.
کتاب در تمامی بخشهای خود تصاویری تکاندهنده از مرگ یا مبارزهی بیامان با آن دارد. اولین صحنه از رمان مخاطب را به دنیایی دعوت میکند که سراسر سردی و خشونت است و از زندانیِ درماندهای میگوید که خود را حلقآویز کرده است. قهرمان داستان هم با لجاجت و سرسختیاش بر خشونت فضا میافزاید. حتی در احساسیترین صحنهها مانند قراری عاشقانه، همهی گفتوگوها نشان از فقدان عواطف دارند. عطا دوران، شخصیت اصلی کتاب با وجود بیمهریِ آدمهای اطرافش و انتقادی که در این باره میکند، خود نیز وضع چندان بهتری نسبت به آنها ندارد.
عطا در خلال وضعیت فلاکتبار کنونی گریزهای بیشماری به گذشته میزند، جایی که او هیچ خاطرهی خوش و روشنی ندارد. رابطهی عاشقانهاش به تعبیر خودِ او هم تا ابد طول کشیده و هم در لحظهای تمام شده است. آیدا دختری است دست نیافتنی، اما عطا گاهی خودش زمینهی دور شدن از او را فراهم میکند. گویی تعریف روشنی از عشق برای آیدا و عطا وجود ندارد. فلاشبکها هر قدر بیشتر میشوند، اوضاع وخیم رابطه را بیشتر به نمایش میگذارند. اغلب گفتوگوهای عطا و آیدا معطوف به هدف خاصی نیست و در بسیاری از موارد انگار صدای هم را نمیشنوند و تنها در واکنش به محیط است که حرفی میزنند. گرچه به نظر میرسد در این دنیای آشفته و تاریک، رابطهی عطا و آیدا روشنترین نقطهای است که میتوان تصور کرد.
قهرمان داستان تلخیهای بسیاری را از سر گذرانده و شکست پشت شکست بر سرش آوار شده و هر شغلی او را بیشتر به قهقرا کشانده است. او زمانی عکاس و فیلمبردار مجالس بوده که از آن بهرهای جز کسالت و ناامیدی نبرده است. در خاطراتش از مجالس، آدمها گویی در بازار مکارهای چرخ میزنند و هیچکس متوجه حضور انسان دیگری در کنارش نیست. در این گونه مراسم عطا حالی شبیه حضور در کلاسهای مدرسهی دوران کودکیاش را پیدا میکند. او همان شکل تحقیر و خشونت را در رفتار آدمها میبیند که در آن روزها دیده است. خیسیِ شلوار، گوشهای داغ، نگاههای خیره، سرهای تراشیده و چشمهای وغزده؛ اینها تعابیری هستند که عطا برای توصیف آن روزها به کار میبرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030510015.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«قلب گاو»؛هانیه سلطانپور؛ نشر چشمه جهان مسخ و نیستی
«قلب گاو»