الفِ کتاب
614 subscribers
4K photos
32 videos
41 files
3.71K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
راهنمای کتاب/ رسواسازی رقبای مارکسیسم

دکتر علی غزالی‌فر

«در مسیر ماتریالیسم تاریخی»
نویسنده: پری اندرسون
مترجم: علیرضا خزائی
ناشر: چرخ (چشمه)، چاپ دوم 1401
247 صفحه، 130000 تومان
#فلسفه #نشرچشمه


ژان پل سارتر، بعدها در اواخر عمر، در باب فراگیر شدن مارکسیسم در ایام جوانی‌اش نوشت: «آن‌هایی که هم‌سن من‌اند این را خیلی خوب می‌دانند که مسئلۀ اصلی زندگی‌شان حتی بیش از دو جنگ جهانی، مواجهه‌ای بی‌وقفه با طبقۀ کارگر و ایدئولوژی آن بود که تصویری اجتناب‌ناپذیر از جهان و از خودشان به ایشان عرضه می‌کرد. به نزد ما، مارکسیسم تنها نوعی فلسفه نیست. مارکسیسم جوّ حاکم بر اندیشه‌های ماست؛ محیطی است که در آن این اندیشه‌ها تغذیه می‌شوند؛ جنبشِ حقیقیِ آن چیزی است که هگل "روح عینی" می‌نامیدش. از زمان مرگ اندیشۀ بورژوایی، مارکسیسم به‌تنهایی خودِ فرهنگ است؛ زیرا یگانه اصلی است که به ما امکان می‌دهد خلق، کار خلق و رخدادها را بفهمیم.» چنین چیزی نمی‌تواند یک‌شبه ریشه‌کن شود، یا حتی در گذر سالیانِ سال از بین برود. هست و لذا باید آن را شناخت و فهمید.

در همان حال و هوایی که سارتر آن مطلب را می‌نوشت، و در همان سال‌ها، جریان‌هایی پرشور و مشهور با مارکسیسم درافتادند. و اگر نه در پی ویرانی‌اش، دست‌کم می‌خواستند آن را از صحنه خارج کنند و خود جانشین آن شوند. آیا موفق شدند؟ اصلاً چگونه می‌خواستند آن مقصود را عملی کنند؟ پری اندرسون در این اثر خودش به این مسائل می‌پردازد.

به‌طور کلی، دغدغۀ اصلی پری اندرسون سرنوشت مارکسیسم غربی است و در این کتاب پردۀ دیگری از ماجرای مارکسیسم غربی را نشان‌مان می‌دهد. دغدغۀ این سرنوشت از آن‌جا ناشی می‌شود که به باور وی مارکسیسم غربی تا حد زوال، به قهقرا رفته است و اصل مارکسیسم را به بدنامی کشانده است. به عبارت دیگر، مارکسیسم غربی از اصل و هستۀ مرکزی مارکسیسم دور افتاده و روح مارکسیسم از آن برخت بربسته و در نتیجه حیاتش به خطر افتاده است. اما فوراً این مسئله به ذهن متبادر می‌شود که آن روح چیست؟ چکیدۀ پاسخ پری اندرسون این است: وحدت نظریه و عمل. مارکس و مارکسیست‌های اولیه و بزرگ، همچون لنین، تروتسکی و رزا لوکزامبورگ، قائل به وحدت وثیق میان نظریه و عمل بودند. اصلاً چنین چیزی برای آن‌ها جزو مسلمات و اولیات مارکسیسم بود. آن‌ها نظریه‌پردازی را در دل عمل انقلابی طبقۀ کارگر جای می‌دادند؛ یا بگوییم که نظریه را از دل آن بیرون می‌کشیدند. به همین دلیل، همۀ آنان فعالان پرجنب‌وجوش سیاسی و اجتماعی بودند. این امر سلیقه‌ای یا ناشی از طبع فردی و شخصی نبود، بلکه اقتضای مارکسیسم بود. از این رو، هیچ‌کدام از آن جماعت چهره‌ای آکادمیک نبود.

دانشگاه فقط محل نظریه‌پردازی صرف است و جای جدایی از طبقۀ کارگر. به همین دلیل، قرارگاه بسیار بدی برای مارکسیسم محسوب می‌شود. اما از قضا، پاتوق اصلی مارکسیست‌های غربی همین دانشگاه بود. آنان همگی در دانشگاه رحل اقامت افکندند، عالماً عامداً از طبقۀ کارگر بریدند، و فقط مشغول نظریه‌پردازی محض شدند. کنش انقلابی؟ لطفاً شوخی نکنید! مارکسیست‌های غربی این مسئله را از ذهن‌شان پاک کردند؛ نه‌فقط انقلابی نبودند، بلکه کاملاً با وضع موجود جهان سرمایه‌داری وفق یافتند. مباحث مورد علاقه‌شان شد فقط و فقط امور روبنایی فاخر و سطح بالا؛ یعنی ادبیات، زیبایی‌شناسی، هنر، موسیقی، نقد ادبی و فرهنگی. یکی از پیامدهای این گسستگی تغییر مخاطب بود. مخاطب کارها و نوشته‌های مارکسیست‌های غربی نه توده‌ها، بلکه قشر تحصیل‌کردۀ دانشگاهی سطح بالاست. در نتیجه، زبان متون آن‌ها گنگ و پیچیده و تخصصی شد. جز عده‌ای اندک، عموم افراد از آن‌ها سر درنمی‌آورند.

پری اندرسون در کتاب «ملاحظاتی دربارۀ مارکسیسم غربی» مارکسیست‌های غربی همچون لوکاچ، آدورنو، بنیامین، آلتوسر، مارکوزه را نقد می‌کند، و در این کتاب متفکران غیرمارکسیستی همچون میشل فردینان دوسوسور، لوی استروس، ژان پل سارتر، فوکو، ژاک دریدا، ژاک لکان و باز هم آلتوسر (این‌بار از جهت ساختارگرا بودن). این فیلسوفان، بیرون از قلمرو مارکسیسم، باعث و بانی تحولاتی فلسفی بودند که بر سرنوشت آن اثر گذاشتند. اندرسون نشان می‌دهد که نتیجۀ نظریات این اندیشمندان فرانسوی‌زبان تأکید افراطی بر زبان، تضعیف حقیقت، تصادفی کردن تاریخ، و از همه جالب‌تر، واژگون‌سازی ساختارهاست. جالب است، زیرا بیشتر آنان ساختارگرا هستند. اما مهم‌ترین مشکل آن‌ها ناکامی از حل‌وفصل یک دوگانۀ مهم است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020410037.html
راهنمای کتاب/ چگونه اخلاقی بیندیشیم؟

دکتر علی غزالی‌فر

«تفکر نقادانه دربارۀ مسائل اخلاقی»
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا اِلدر
مترجم و بازنویس: مهدی خسروانی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1401
175 صفحه، 88000 تومان
#فلسفه #نشرنو


سال‌ها سال پیش، انواع گوناگونی از سلبریتی‌ها در یک پارتی سطح بالا حضور داشتند. در آن میان، جوان تنومند سیاه‌پوستی داشت زور می‌زد تا خودش را به یک مدلینگ جذاب تحمیل کند. پیرمردی که شاهد این صحنه بود، آمد و به آن جوان تذکر داد که کارش از جهت اخلاقی درست نیست، و با این کار حسابی اوقات او را تلخ کرد و باعث شد از کوره در برود. آن نرّه‌غول به سینۀ پهن و ستبرش اشاره کرد و گفت:

«لعنت بر شیطان! تو منو می‌شناسی؟»

«نه!»

«من نفر شماره یک بوکس سنگین‌وزن جهان‌ام. به من میگن مایک تایسون.»

«بی‌خیال مرد! تو منو می‌شناسی؟»

«نه!»

«من هم در کار خودم نفر شماره یک‌ام. به من میگن ای. جی. آیر.»

«خب؟»

«خب بهتره این چیز‌ها رو بذاریم کنار و مثل دوتا آدم عاقل با هم صحبت کنیم.»

با این‌که آیر، فیلسوف تحلیلی مشهور، در آن زمان 77 ساله بود و پروفسوری طراز اول، ولی واقعاً چگونه می‌توانست با آن جوان آمریکایی بحث کند؟ بررسی اخلاقی این مسئله و دیگر مسائل به این سادگی نیست. در این‌جا پرسش‌های زیادی پیش می‌آید. برای نمونه، چرا کار مایک تایسون درست نبود؟ آیر چه حقی داشت که مانع او شود؟ اصلاً کار درست دقیقاً چه بود؟ آیا در مسائل اخلاقی فقط یک گزینه وجود دارد؟ چگونه می‌توان آن را کشف کرد؟ اگر چند گزینه هست، کدامیک را باید برگزید؟ با چه ملاکی؟ برای دیگر موقعیت‌ها و دیگر افراد چطور؟ یکی از دلایل دشواری پاسخ دادن به یک پرسش در حوزۀ اخلاق این است که پاسخی یگانه به آن پرسش وجود ندارد که بهترین پاسخ ممکن برای همگان باشد. پس می‌بینیم که تفکر اخلاقی کار ساده‌ای نیست.
نکتۀ دیگر این‌که تایسون در آن موقعیت نقش اخلاقی عامل یا بازیگر را داشت. در مقابل، آیر نقش ناظر را ایفا می‌کرد. در اخلاق نقش‌های دیگری هم هست: توصیه‌کننده، راهنما، قاضی و منتقد. وجه اشتراک همۀ این‌ها این است که نیاز به تفکر اخلاقی دارند. برای این مقصود به مفاهیم واضح و متمایز، اصول کلی و مبنایی، و استدلال‌های درست نیاز داریم. همۀ این‌ها نیاز به آموزش و آموختن دارد؛ کاری که ابداً ساده و پیش‌پاافتاده نیست. این کتاب می‌خواهد چنین کاری را، تا حد ممکن، همه‌جانبه برای‌مان انجام دهد. برای نمونه، هم نویسنده و هم مترجم فهرستی از مفاهیم و اصطلاحات اخلاقی پرکاربرد را تهیه کرده‌اند که آن‌ها را هم تعریف می‌کند و هم توضیح می‌دهد. در نتیجه، تفکر اخلاقی‌مان بهتر و دقیق‌تر می‌شود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020413098.html
راهنمای کتاب/ مسائل اجتماعی و پاسخ‌های الهیاتی

دکتر علی غزالی‌فر

«جستارهایی در الهیات اجتماعی»
نویسنده: محمد لگنهاوسن
مترجم: منصور نصیری
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
276 صفحه، 140000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

آیا ما مسئلۀ اجتماعی جدی داریم؟ آیا ما مسئله‌ای آن‌چنان جدی داریم که برای آن در پی پاسخ جدیدی باشیم که خارج از پارادایم سنت باشد؟ مشکل ما نه‌فقط تحویل پاسخ‌ها، بلکه، از آن اساسی‌تر و بدتر، تحویل پرسش‌هاست؛ هر پرسشی به یک پرسش سنتی فروکاسته می‌شود. اما این فقط یک طرف ماجراست. در طرف دیگر ماجرا، عین همین اشکال در خصوص پارادایم مدرن پیش می‌آید. آن هم به نوبۀ خود دچار فروکاست‌گرایی در پرسش‌ها و پاسخ‌هاست. بله؛ درست است که مسائل جدید از چشم چارچوب‌های معرفتی سنتی پنهان می‌مانند، اما چارچوب‌های معرفتی کاملاً مدرن نیز همۀ مسائل را پوشش نمی‌دهند. در این‌جا دره‌ای دهان باز می‌کند که الهیات در پی پل زدن بر آن است.

در گذشته، الهیات برای شناخت کل واقعیت، دانشی جامع و کامل به شمار می‌آمد. اما امروزه در هیچ حوزه‌ای چنین دانشی وجود ندارد. فهم همیشه ناقص، محدود و نظرگاهی قلمداد می‌شود. به‌جای دانش مطلق و منظر الهی، دانش محدود و متکثر انسانی از زوایه‌های دید گوناگون نشسته است. البته در این وضعیت، هر دانشی می‌تواند در آگاهی جمعی بشری مشارکت کند، حتی الهیات؛ به‌ویژه این‌که امروزه الهیات انواع متعددی دارد: الهیات سیاسی، الهیات کاربردی، الهیات اخلاقی، الهیات فلسفی، الهیات سیستماتیک، الهیات فرهنگ و چندین و چند نوع الهیات دیگر، از جمله الهیات اجتماعی.

الهیات اجتماعی بررسی امور و مسائل مربوط به جامعه از منظر الهیات و معرفت دینی است. اهمیت و لزوم توجه به این نوع الهیات از آن‌جایی نشأت می‌گیرد که جامعه‌ای که بعد دینی دارد نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. جامعۀ ما نیز چنین است. بماند که حتی سکولاریسم هم این‌جهانی شدن الهیات است یا به تعبیر بعضی از فیلسوفان، انسانی‌شدن امر الوهی است. پس برای فهم همه‌جانبۀ جامعه، لااقل جامعۀ دینی، الهیات اجتماعی ضرورت دارد. با وجود این، در فضای فکری کشورمان به‌طور شایسته به آن نمی‌پردازند. از این‌رو، منابع درخور هم چندان زیاد نیست. کتاب فعلی جزو معدود آثار خوب و خواندنی در این حوزه است.

نُه فصل این کتاب در اصل مقالاتی مستقل و جداگانه بودند که در این‌جا کنار هم قرار گرفته‌اند. اما این سخن بدین معنا نیست که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. اگرچه می‌توان هر کدام از آن‌ها را بدون توجه به قبل و بعدش خواند، اما ترتیب مقالات سیر خاصی را نشان می‌دهد. در واقع، چیدمان فصل‌ها نوعی حرکت از عام به خاص است. این امر باعث شده که هم معنا و مفهوم الهیات اجتماعی را بفهمیم و هم با برخی از مصادیق و مسائلش آشنا شویم. به‌علاوه، تاریخچه‌ای از این حوزۀ خاص الهیات نیز روایت می‌شود که شامل الهیات اجتماعی مسیحی پروتستان و تاحدی کاتولیک در اروپا و آمریکاست.

فصل اول «درآمدی به الهیات اجتماعی پروتستان از آغاز نهضت اصلاح دین تا هگل» است. در این فصل هم با اصل الهیات اجتماعی آشنا می‌شویم و هم با پیشاهنگان الهیات اجتماعی پروتستان؛ یعنی لوتر، کالون، شلایرماخر و هگل. عنوان فصل دوم طولانی‌تر است: «درآمدی به الهیات اجتماعی پروتستان از ظهور جامعه‌گرایی مسیحی در آلمان تا ظهور انجیل اجتماعی». نویسنده در این بخش ابتدا به ظهور جامعه‌گرایی مسیحی در آلمان می‌پردازد که شامل این اندیشمندان است: ماکس وبر، کارل کاوتسکی و ارنست ترولیچ. سپس به سراغ الهیات اجتماعی بریتانیا و آمریکا می‌رود. اما عنوان فصل سوم کوتاه است: «درآمدی تاریخی به الهیات اجتماعیِ کاتولیک». اندیشه‌های الهیاتی پنج پاپ برای آشنایی با نوع الهیات اجتماعی کاتولیک بررسی می‌شوند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020428098.html
راهنمای کتاب/ تفکر انتقادی را چگونه بسنجیم؟

دکتر علی غزالی‌فر

«معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه»
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا اِلدر
مترجم: محمدرضا سلیمی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1401
151 صفحه، 80000 تومان
#فلسفه #نشرنو

حالا دیگر سال‌هاست که تعلیم و تعلم تفکر نقادانه به‌عنوان یک مادۀ آموزشی در جامعۀ ما جا افتاده است. انواع دوره‌های آموزشی تفکر نقادانه برای دوره‌های سنی گوناگون رواج دارد، از کودکان گرفته تا دانشجویان و بزرگسالان. مهدکودک‌ها، مدارس، دبیرستان‌ها، دانشگاه‌ها، مؤسسات خصوصی و غیرانتفاعی، و حتی نهادهای دولتی گه‌گاهی به این موضوع سرک می‌کشند. طبیعتاً چنین دوره‌هایی و چنین آموزش‌هایی ملزوماتی دارند، از مربی و استاد کاربلد گرفته تا کتاب درسی مناسب و درسنامه و سرفصل مطالب و انواع برنامه‌ها. یکی دیگر از ملزومات، سنجش و آزمون مناسب برای تفکر نقادانه است. چگونه و با چه معیاری می‌توان میزان فراگیری یک دانش‌آموز یا دانشجو را در یادگیری تفکر نقادانه سنجید و حتی به آن نمره داد؟ مسئله آن‌جایی مشکل می‌شود که بدانیم آزمون تفکر نقادانه نمی‌تواند حفظی و تکرار حرف‌های از پیش گفته‌شده باشد. باید آزمونی «کِیفی» متناسب با سرشت خودش داشته باشد. طراحی، تصحیح و حتی نمره‌دهی به چنین آزمونی کار ساده‌ای نیست.

در عرصۀ تفکر نقادانه آقا و خانم ریچارد پل و لیندا الدر زوج نامداری هستند. این دو نفر عمر خود را روی هم گذاشته و مجموعه‌ای گسترده و چندجلدی در حوزۀ تفکر نقادانه تألیف کرده‌اند که شهرت جهانی دارد. چند جلد از این مجموعه را نشر نو منتشر کرده و بعضی از دیگر کتاب‌های این مجموعه را برخی ناشران دیگر. از این کتاب‌ها به‌خوبی استقبال شده است و اینک برای علاقمندان نام‌آشنایند. اما همۀ آن‌ها این ویژگی مشترک را دارند که برای آموزش و تدریس تفکر نقادانه هستند، البته هر کدام در زمینه‌ای خاص یا از بعدی ویژه. کتاب فعلی با آن‌ها تفاوت اساسی دارد: برای تدریس نیست، بلکه برای آزمون و امتحان است. به تعبیر بهتر، این کتاب چگونگی آزمودن فراگیران را به آموزگاران نشان می‌دهد.

اما و البته این کتاب فقط برای معلمان و استادان نیست. کسانی که تفکر نقادانه را به‌صورت خودخوان یا خودآموز فرا گرفته‌اند، نیز می‌توانند از آن بهره ببرند. این افراد می‌توانند با استفاده از این کتاب خود را بیازمایند. به عبارت دیگر، این کتاب نوعی خودآزمایی تفکر نقادانه هم هست.

کتاب پس از چند توضیح مقدماتی از سوی مترجم و نویسندگان و ویراستار، از یک مقدمه، سه بخش و یک پیوست و یک واژه‌نامۀ توصیفی تشکیل شده است.

در مقدمه نکاتی به آموزگاران تفکر نقادانه یادآوری می‌شود. بخش اول به توضیح این مطلب اختصاص دارد که تفکر نقادانه ربط تنگاتنگی با یادگیری و آموزش و پرورش دارد. در نتیجه، در هر نوع یادگیری و در هر سطح از آموزش و پرورش باید تفکر نقادانه را جدی گرفت و آن را بخشی ضروری از فرآیند تعلیم و تعلم لحاظ کرد. بخش دوم به ساختار و مؤلفه‌های قابلیت‌های تفکر نقادانه می‌پردازد؛ آن‌ها را برمی‌شمرد و چارچوب کلی هر کدام برای ارزیابی و آزمون را شرح می‌دهد. همچنین دستورالعمل کلی نمره‌دهی را بیان می‌کند. با این توضیحات کلی و زمینه‌ای، آماده می‌شویم که به سراغ بخش بسیار طولانی بعدی برویم. بخش سوم نیمی از حجم کتاب را تشکیل می‌دهد.

قسمت اصلی کتاب بخش سوم است که معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه فهرست شده‌اند. 25 معیار مربوط به 25 جنبه از تفکر نقادانه ذکر و توضیح داده شده‌اند؛ چند نمونه از این جنبه‌ها یا قابلیت‌ها عبارتند از: استنتاج‌ها و تفسیرها، برآیندها و پیامدها، تواضع فکری، شهامت فکری، اطمینان به عقل، بینش جامعه‌محوری، مهارت پرسش‌گری، مهارت دقیق خواندن، توانایی استدلال اخلاقی. در ذیل هر معیار چند کار صورت می‌گیرد: 1- توضیح معیار، 2- اصلی کلی تفکر نقادانه در باب آن معیار، 3- شاخص‌های عملکرد، 4- برون‌دادها.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020503097.html
راهنمای کتاب/ هراس از پرسش و پرسشگری!

وحید گیلانی

«کافه پرسش»
نوشته: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: کویر؛ چاپ اول، 1402
144 صفحه، 123000 تومان
#فلسفه #نشرققنوس


چرا ما غالبا از پرسش می‌‌گریزیم؟ آیا همیشه این‌‌چنین بوده‌‌ایم یا در شرایطی چنین گریزی بر ما عارض شده است؟ چنین گریزی ریشه در کجای زندگی ما آدمیان دارد؟ چرا هرگاه سخن از پرسش می‌‌رود یاد دوران کودکی و سال‌‌های تحصیل خود می‌‌افتیم؟ پرسش‌‌های دوران کودکی غالبا چه نوع پرسش‌‌هایی بودند؟

پرسش چیست و نقش و اهمیت آن در کجاست؟ منشا پرسش چیست؟ اصلی‌‌ترین پرسش‌‌های بشر کدام است؟ کدامیک از این دو مقوله از اهمیت برخوردار است؛ پرسش یا پاسخ؟ آیا می‌‌توان بدون پرسش‌‌های بنیادین زیست انسانی داشت؟ پرسش‌‌های اساسی و مهم انسان را چه پرسش‌هايی تشكيل مي‌دهد؟ اساسا آنجا که پرسشی نیست چگونه جایی است؟ آیا بدون پرسش می‌‌توان اندیشه‌‌ای را شکل داد و یا بدون اندیشیدن می‌‌توان به پرسشی دست یافت؟ و...

کتاب «کافه پرسش» به قلم احمد راسخی لنگرودی با عطف توجه به چنین پرسش‌‌هایی، سر در مقوله پرسش و پرسشگری گشوده است. این کتاب که به تازگی توسط انتشارات کویر در 144 صفحه به بازار نشر عرضه شده، چندان به دنبال پاسخ دادن به بسیاری از پرسش‌‌های طرح شده نیست. چنانکه نویسنده در مقدمه کتاب می‌‌نویسد: «این اوراق پیش از هر چیز تاملی است بر مقوله پرسش، و نه ادعایی بر پاسخ‌‌گویی. بیش از همه، اهمیت مقوله پرسش و انواع پرسش را محور بحث خود قرار می‌‌دهد. به قول شاعر: اینجا فقط من هستم و صدها سئوال بی‌‌جواب.»

راسخی لنگرودی که دانش‌‌آموخته رشته فلسفه است و سابقه نوشتن کتاب‌‌های فلسفی را در کارنامه قلمی خود دارد، در این مجموعه با زبانی ساده و با رویکردی بیشتر انتقادی از مقوله‌‌ای سخن می-گوید که بیش از همه دوران عمر با کودکی‌‌های ما پیوند خورده است، اما دریغا در مواجهه با انواع موانع، بخش قابل توجه‌‌ای از آن غریبانه به محاق رفته و از سوی اطرافیان سرکوفت شده است. به طوری که با راه يافتن به فضاي تحصیل اعم از دبستان و دبیرستان و دانشگاه، فاصله ما با مقوله پرسش بيشتر و بيشتر هم شده است. نظام آموزشي با سازوكار خود، رفته رفته ما را در جهتي هدايت كرد كه بيش از همه بايد مورد پرسش قرار مي‌گرفتيم تا اینکه پرسشگر باشیم. اين بار، اين معلم و استاد بود كه در كلاس درس به ما محترمانه می‌‌آموخت که بیش از آنکه پرسش کنیم باید به درس گوش فرادهیم و آنگاه به وقتش به پرسش‌‌های درسی او پاسخ دهیم و در پایان ترم بر برگه آزمون بنشانيم تا دانش‌مان را بیآزماید و نهایتا نمره‌اي در كارنامه‌مان بنشاند.

به زعم نویسنده کتاب، پرسش‌‌های ما در بحبوحه جوانی اما حکایت تلخ دیگری داشت؛ خریدار که نداشت هیچ، در پاره‌‌ای دشمن هم بر سر راه خود پیدا می‌‌کرد. در آن دوران تنگ‌‌نظرانی مقابل‌‌مان می‌‌ایستادند تا پرسش‌‌هایمان را دنبال نکنیم و در مقابلِ جمع بر زبان نرانیم. با نسبت دادن عناوینی چون: «کافر» و «از دین برگشته» و یا «مخالف» و «دگراندیش» دشنه بر اندام پرسش‌‌هایمان می‌‌نشاندند. اتهاماتی که ما را بس گران می‌‌آمد. وارد محیط کار و اجتماع هم كه شديم اين قصه به گونه‌اي ديگر به تكرار رفت. از پرسش‌هاي تنبيهي و توبيخي كارفرمایان و مدیران و روسا و مسئولان و متصديان امر گرفته، تا پرسش‌هاي تنبيهي و توبيخي عوامل قدرت و دست‌‌اندرکاران سیاست؛ قاضي و شحنه و محتسب، همه و همه، همان مسير همیشگی را می‌‌پيمودند و ما را به باد پرسش می‌‌‌‌گرفتند. لذا هميشه عادت كرده‌ايم كه يا با پرسشِ دیگران توبيخ شويم و يا با پرسشِ دیگران مورد سنجش و آزمون قرار گيريم. هر یک از این دو به نوعی کاممان را تلخ می‌‌کرد. ما را از پرسش می‌‌هراساند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020626031.html
راهنمای کتاب/ ماکیاوللی در مقام معلم

دکتر علی غزالی‌فر

«ماکیاوللی برای همه»
(فیلسوف روزهای دشوار)
نویسنده: پاتریک بوشرون
مترجم: لی‌لا سازگار
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1401
110 صفحه، 60000 تومان
#فلسفه #نشرنو


در فرمان سلطنتیِ مظفرالدین‌شاه قاجار در خصوص نصب صدراعظم آمده بود: «او به کلیۀ امور و پُلتیک دولتی از خارجه و داخله خبیر و بصیر است.» خوانندۀ امروزی احتمالاً از واژۀ «پُلتیک» تعجب می‌کند. در این صورت، بیشتر شگفت‌زده می‌شود اگر واژۀ «پُلتیکچی» را هم بشنود. و بعد لابد می‌پرسد ماجرای این کاربردها چیست.

در ایران، تا قبل از انقلاب مشروطه، از سیاست مدرن خبری نبود. لذا برای آن واژه‌ای هم نداشتند. با گرته‌برداری از زبان فرانسه، به کارهای دولت‌های غربی می‌گفتند «پُلتیک» و به سیاستمدار «پُلتیکچی». واژۀ «سیاست»، تا آن زمان، معنای دیگری داشت. بعدها معنای امروزی‌اش را یافت و مشتقاتش، مثل «سیاستمدار»، به‌کار گرفته شدند. اگر این مطلب عجیب می‌نماید، عجیب‌تر از آن این است که باید گفت حتی امروزه هم بیشتر افراد سیاست مدرن را نمی‌شناسند. سیاست را تعاملات عرفی برای رسیدن به منافع شخصی می‌دانند؛ همان چیزی که در جوامع ابتدایی یا قبیله و طایفه رخ می‌دهد. اساساً چگونه کسی می‌تواند معنای مدرن سیاست را بفهمد؟ آیا تجربه‌اش را دارد؟ غالباً خیر. آیا دانشش را دارد؟ بیشتر خیر! اگر آری، چگونه، از کجا، از کدام کتاب به‌دست آورده است؟ کسانی که در زمینۀ تاریخ و تئوری‌های سیاست چیزی مطالعه نمی‌کنند، به توهم دانایی بالایی در مسائل سیاسی می‌رسند.

یکی از آموزگاران سیاست مدرن نیکولو ماکیاوللی (1469-1527) است. اما صرف‌نظر از مضمون مثبت یا منفی دیدگاه‌هایش، در ابتدا این مسئله مطرح می‌شود که آشنایی با نظریات او چه سودی برای همگان دارد؟ مگر مخاطب حرف‌های ماکیاوللی رهبر، شهریار، سیاست‌مدار نیست؟ پاسخ این است که مخاطب اولیه، شاید، اما – و نکتۀ مهم همین است – موضوع و مضمون اندیشۀ سیاسی ماکیاوللی به‌کار همه می‌آید، و نه‌فقط شماری اندک از دست‌اندرکاران سیاسی سطح بالا. از باب تمثیل، مخاطب سعدی در «گلستان» افراد باسواد بود که در آن زمان عده‌ای قلیل بودند، اما امروزه با رواج گستردۀ سواد، می‌توان گفت مخاطب او همۀ فارسی‌زبانان امروز است. در باب ماکیاوللی نیز چنین است؛ زیرا او به سرشت سیاست مدرن و منطق سیاسی‌کاری آن می‌پردازد؛ همان چیزی که امروزه همۀ شهروندان عملاً با آن درگیرند یا دست‌کم اگر بخواهند، می‌توانند درگیرش شوند. برای نمونه، یک نکته از دروس عمومی ماکیاوللی این است: «شهریار باید خود را در موقعیتی قرار دهد که همواره از کسانی که بر آن‌ها فرمان می‌راند بدترین را انتظار داشته باشد. امروز قانون‌گذاران این نکته را به‌خوبی می‌دانند یا باید بدانند: کسی قانون وضع نمی‌کند به این امید که آن قوانین به‌شکلی بی‌طرفانه و خیرخواهانه اجرا شوند. هنگام وضع قانون یا پرهیز از وضع قانون بدترین موارد کاربرد آن را پیش‌بینی می‌کنند.»

با همۀ این اوصاف، فهم بینش ماکیاوللی آسان نیست. برخورد با ماکیاوللی هم در بیشتر موارد گزینشی بوده است و نه همه‌جانبه. تازه اگر او را بخوانند؛ که غالباً نمی‌خوانند. گوستاو فلوبر، در همین زمینه، به طعنه می‌گوید ماکیاوللی را نخوانده به چشم یک شریر می‌بینیم. به‌علاوه، هر کسی ارزش‌ها و اولویت‌های خاص خود را محور فهم آثار و اندیشه‌های او قرار داده است. لذا می‌بینیم فهرست مخالفان غربی ماکیاوللی فهرست بلند‌بالایی است: فرانسیس بیکن، ویلیام شکسپیر، ادموند برک، کارل مارکس، انگلس و... . ولی آن‌چه معمولاً ماکیاوللیسم نامیده می‌شود، نسبت اندکی با ماکیاوللی دارد؛ چه‌بسا اصلاً به او مربوط نیست.
ادامه....

https://www.alef.ir/news/4020631059.html
راهنمای کتاب/ دفاع از هرمنوتیک گادامر

دکتر علی غزالی‌فر

«حلقۀ انتقادی»
(ادبیات، تاریخ و هرمنوتیک فلسفی)
نویسنده: دیوید کوزِنز هوی
مترجم: مراد فرهادپور
ناشر: هرمس، چاپ اول 1402
292 صفحه، 168000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

آن کس که به فلسفه‌ورزی مدرن عشق می‌ورزد، مشتاق اندیشه‌های بسیار بیگانه‌ای است که سازوکارشان نمود سازوکار یک ایده، یک تفکر، یک سوژۀ بسیار متفاوت است. او آرمان آزادی را در آگاهی می‌جوید؛ نه صرفاً به این معنا که این آگاهی چارچوب آزادی ممکن و مفید را مشخص می‌کند، بلکه به این معنا که آزادی نیازمند رهیدن از محدودیت آگاهی گذشته است. آزادی مستلزم آزاد شدن از آگاهیِ پیشین و نارسا، و رسیدن به آگاهیِ پسین و بهتر است. در این میان، هرمنوتیک در افق‌گشایی، گسترش بینش، درنوردیدن چارچوب‌های قدیمی و پشت سر نهادن پیش‌فرض‌ها حقیقتاً کم‌نظیر یا حتی بی‌نظیر است. کسانی که بی‌تفاوت از کنارش می‌گذرند، بسی چیزها از دست می‌دهند. از این‌رو، مشتاقان فهم و آگاهی نباید و نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. هرمنوتیک فلسفی از این جهت سرآمد همتایان خود است. چراکه به‌خودی خود جالب است و کاربردش هم جالب‌تر. دامنۀ کاربردش نیز گستره‌ای وسیع را شامل می‌شود، بلکه همه‌چیز را در بر می‌گیرد. با استفاده از آن، خروجی فهم انسان در فهم هر چیزی متفاوت می‌شود و بازدهی بیشتری پیدا می‌کند.

هرمنوتیک یک نظریۀ مشخص نیست، بلکه مجموعه‌ای متنوع از دیدگاه‌هاست که با هم تفاوت جدی دارند. در این میان، به هرمنوتیک هایدگر و گادامر، علی‌رغم اختلاف‌شان، هرمنوتیک فلسفی می‌گویند. در این کتاب به‌طور ویژه هرمنوتیک فلسفی گادامر محور همۀ بحث‌هاست. عنوان کتاب اندکی ابهام دارد و ممکن است خواننده را به گمان‌های بی‌ربط بکشاند. لذا باید روشن شود. منظور از «حلقه» در عنوان کتاب «دور» است؛ همان دور هرمنوتیکی مشهور که میان جزء و کل جریان می‌یابد. برای فهم کل باید اجزائش را فهمید، اما، از سوی دیگر، فهم اجزاء هم نیازمند فهم کل است. هر جا پای فهم در میان باشد، سروکلۀ این دور هرمنوتیکی پیدا می‌شود؛ چه فهم یک متن باشد و چه فهم وضعیت هستی بشری. کار این دور هرمنوتیکی ضرورتاً به انتقادی بودن می‌کشد؛ زیرا ایجاب می‌کند که شرایط فهم، نقادانه بررسی و کشف شوند. پس، نویسنده اثر خودش را با محوریت دور هرمنوتیکی نگاشته و مسائل و کاربست‌های آن را در پژوهش‌های تاریخی و نقد ادبی بررسیده است.

مزیت کتاب این است که یک‌راست به دل موضوع می‌زند و حاشیه نمی‌رود. این ویژگیِ پسندیده برای کسانی که با زمینه و کلیت هرمنوتیک فلسفی آشنا نیستند، کمی گیج‌کننده است. به همین دلیل، مترجم مقالۀ حدوداً سی‌صفحه‌ای «رسالت هرمنوتیک» از پل ریکور را به‌عنوان مقدمۀ ترجمۀ خود آورده است. در این مقاله، ریکور که خود نیز یکی از هرمنوتیسین‌های طراز اول است، تاریخچۀ هرمنوتیک را تا برآمدن هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر تشریح می‌کند.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/4020724133.html
راهنمای کتاب/ چیستی و چگونگی صدق

دکتر علی غزالی‌فر

«صدق در فلسفۀ تحلیلی»
نویسنده: چِیس رِن
مترجم: شیرزاد گلشاهی کریم
ناشر: هرمس، چاپ اول 1402
261 صفحه، 148000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

اهمیت، بلکه محوریت معرفت‌شناسی در فلسفۀ مدرن نیازی به گفتن ندارد. از طرف دیگر، وقتی پای معرفت یا شناخت به میان می‌آید، سروکلۀ صدق هم پیدا می‌شود؛ چون شناختی که صادق نباشد، شناخت محسوب نمی‌شود. در فلسفه، شناخت را «باورِ صادقِ موجه» تعریف کرده‌اند. پس صدق شرط لازم شناخت است. اما صدق حتی در بیرون از فلسفه هم بسیار پرکاربرد است. همۀ ما در زندگی روزمره در بسیاری از مسائل حکم به صدق یا کذب احکام، اخبار، مطالب و انواع بیانات و اظهارنظرها می‌کنیم؛ البته نه با استفاده از اصطلاحات دقیق فلسفی، بلکه با معادل‌های عرفی‌شان. «تیم رئال سارابادارا قهرمان میشه؟ - قبول ندارم.»، «فلافل لاکچری‌ترین خوراکی جهانه؟ - صددرصد.»، «ارزش دلار از ریال بیشتره؟ - نه، این‌طور نیست.»، «شما خیلی خوب و خفنی؟ - پس چی؟» و... . این نمونه‌ها بی‌شمارند و نشان می‌دهند کاربرد صدق بسیار گسترده و خیلی راحت است. با وجود این، فهم صدق به همان اندازه آسان نیست؛ یعنی برای مثال، اگر بپرسند: اصلاً صدق چیست و صادق یعنی چه، در برابر این پرسش‌ها، همگی لااقل برای مدتی لال می‌شویم. واقعاً نمی‌دانیم صدق چیست. حالا اگر کسی دوست دارد از چندوچون صدق سر دربیاورد، این کتاب منبع بسیار خوبی برای این منظور است.

بیشتر کتاب‌های معرفت‌شناسی از نوع کلی و مقدماتی هستند که اصلی‌ترین و مهم‌ترین مسائل و نظریات را مرور می‌کنند. در نتیجه، صدق حداکثر یکی از فصل‌های چنان کتاب‌هایی است. در این وضعیت، طبیعی است که صرفاً کلی‌ترین مباحث و مشهورترین نظریات در باب صدق مطرح شوند. خب، این کتاب این‌طور نیست. نویسنده به سراغ مسائلی ریزتر و پیچیده‌تر می‌رود: صدق چیست؟ آیا فقط یک نوع صدق داریم؟ به عبارت دیگر، آیا صدق یک ویژگی واحد و خاص است که در همۀ گزاره‌های صادق مشترک است؟ اگر چنین است، این ویژگی خاص عینی است یا ذهنی؟ یعنی در جهان خارج وجود دارد یا صرفاً کیفیتی در ذهن ماست؟ در پاسخ به این پرسش‌ها، نویسنده هم به نظریات قدیمی و سنتی می‌پردازد و هم به نظریات جدید و معاصر. هر نظریه را هم به‌خوبی بررسی می‌کند؛ در ابتدا دلایلش و سپس نقدها، مثال‌نقض‌ها، نقطه‌ضعف‌ها و مزیت‌هایش. در نتیجه، بیشتر مباحث این کتاب در منابع متعارف معرفت‌شناسی دیده نمی‌شود؛ برای نمونه، فصل سوم با عنوان «صدق و ارزشمندی».

اما با وجود این‌که کتاب یک اثر فلسفی تخصصی است، اصلاً پیچیده نیست. حتی می‌توان ادعا کرد که دشواری خاصی هم ندارد. خواننده با دانشی کمینه در زمینۀ فلسفه و معرفت‌شناسی می‌تواند از آن بهره‌ها ببرد. دلیل این امر سبک نوشتن چیس رن است. او همۀ مطالب را خیلی واضح، شفاف، دقیق، مستدل و همراه با مثال‌های ساده و روشن عرضه می‌کند. البته نقش مترجم و ویراستار را هم نباید نادیده گرفت که کارشان را خوب انجام داده‌اند.

کتاب بدون روده‌درازی‌های مقدمه و پیشگفتار، یک‌باره با فصل اول، «صدق چیست؟»، شروع می‌شود. در این فصل مسئله این است که اساساً وقتی دربارۀ صدق می‌پرسیم، دقیقاً از چه چیزی حرف می‌زنیم. برای ایضاح مفهوم صدق، نویسنده چند مسئله را باز می‌کند: تمایز صدق از حقیقت، تمایز صادق بودن با صادق محسوب شدن، و حامل‌های صدق. مسئلۀ فصل بعد، «عینیت»، این است که مستقل از ذهن ما انسان‌ها، چیزهایی وجود دارد که صادق باشند؟ یا نه؛ صدق فقط و فقط وابسته به اذهان ماست؟ در فصل سوم این مسئله مطرح می‌شود که آیا باورها یا تصدیق‌های صادق بهتر از باورها و تصدیق‌های کاذب‌اند؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا؟ دلیل ارزشمند بودن صدق چیست؟ در ادامۀ کتاب، فصل‌های چهارم تا هفتم به انواع نظریات مربوط به عینیت و ارزش صدق اختصاص می‌یابند.

در فصل چهارم، «نظریه‌های معرفتی صدق»، نویسنده بعضی از نظریه‌هایی را بررسی می‌کند که در پاسخ به چیستی صدق مطرح شده‌اند، مثل انسجام‌گرایی و پراگماتیسم. او در فصل بعدی، «نظریه‌های مطابقتی صدق»، نیز به نظریه‌های دیگری در باب همان مسئله می‌پردازد که برخلاف نظریات فصل قبل، به واقعیت و عینیت بیشتر بها می‌دهند، مثل نظریه‌های مطابقت کلاسیک و نظریه‌های مطابقت علّی. اما هر دو گروه نظریات، در هر دو فصل، نواقص و معایبی دارند. از این‌ور، در قرن بیستم نظریه‌های کاملاً متفاوتی، تحت تأثیر پیشرفت‌های منطق صوری، برای صدق ارائه شدند که به نظریه‌های «تقلیلی» موسوم‌اند. سه‌تا از مهم‌ترین آن‌ها در فصل ششم، «نظریه‌های تقلیلی صدق»، محل بحث‌اند: نظریۀ زیادگی اظهار صدق، نظریۀ نقل‌قول‌زدایی، و نظریۀ حداقلی صدق.

ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020814009.html
راهنمای کتاب / سوسیالیسمی نو برای زندگی

دکتر علی غزالی‌فر

«وداع با پرولتاریا»
نویسنده:آندره گُرز
مترجم: مصطفی رحیمی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
231 صفحه، 130000 تومان
#فلسفه #سیاست #نشرنو

آشنایی من با آندره گُرز (1923-2007)، فیلسوف اتریشی-فرانسوی، برمی‌گردد به همان سال‌های دوری که افراد مطالب جالب را از طریق ایمیل برای همدیگر می‌فرستادند. آن زمان اینترنت بود، اما هنوز خبری از گوشی‌های هوشمند نبود و شبکه‌های اجتماعی را کسی به خواب هم نمی‌دید. باری، در همان ایام، یکی از رفقا نامۀ عاشقانۀ گرز به همسرش در هشتاد و چند سالگی را برایم ایمیل کرد. نامه آن‌قدر به دلم نشست که از نویسنده‌اش سراغ گرفتم تا اگر کتابی، نوشته‌ای، چیزی از او هست، ببلعم. هرچه گشتم، چیزی نیافتم، جز کتابی از او که اوائل دهۀ شصت به فارسی برگردانده شده بود، با ترجمۀ دکتر مصطفی رحیمی. تجربه نشان داده کتابی که مرحوم رحیمی ترجمه کرده، نمی‌تواند یک اثر تفننی باشد، بلکه حاوی ضرورتی است که آن را برای ما بسیار مفید می‌سازد. به همین دلیل پی‌اش را گرفتم. اما کتاب نه در بازار بود و نه در کتاب‌خانه‌ها موجود. ولی نسخۀ الکترونیکی‌اش بود؛ که البته من چشم دیدنش را نداشتم. ولی در ذهنم تثبیت شد، طوری که وقتی این اواخر تجدید چاپ شد، فوری آن را به‌جا آوردم. خودش بود. خودِ خودِ خوبش بود.

کتاب از سه بخش اصلی تشکیل شده است: «وداع با پرولتاریا»، «قدرت شخصی و قدت تبعی» و «آن سوی سوسیالیسم». نویسنده در بخش کوتاه «پایان سخن» با عنوان فرعی «رشد مخرب و بی‌رشدی سازنده» آخرین تذکرات را می‌دهد. مترجم پنج نوشتۀ دیگر از نویسنده را به این کتاب ضمیمه کرده است: چهار مقاله و یک مصاحبه. موضوع آن‌ها، در کل، کار و بیکاری و انواع کار و اثر آن بر کیفیت زندگی است. در پایان، بیست‌واندی صفحه توضیحات دکتر رحیمی است که برخی از مطالب کتاب را عالمانه، دقیق و ریزبینانه نقد و بررسی می‌کند. البته در سراسر کتاب نیز هر جا ابهام یا اجمالی هست یا لازم بوده پاورقی‌های کوتاه و بلند روشنگری ارائه کرده است؛ نیز خود نویسنده.

گفتنی‌ست که تجدید چاپ این کتاب خارج از موعد نیست یا، به تعبیر عامیانه، تاریخ مصرفش نگذشته است. از قضا، برعکس، امروزه جدی‌تر، حیاتی‌تر و ضروری‌تر شده است؛ زیرا مشکلات و معضلاتی که مسئلۀ این اثر هستند امروزه وخیم‌تر شده‌اند. ما با کتابی بسیار مناسب روبه‌روییم که نقد حال و کار ماست؛ البته از دریچۀ سوسیالیسم.

طبق مارکسیسم، گسترش نیروهای تولیدی پایه‌های مادی و اجتماعی سوسیالیسم را می‌ریزد. اما حالا معلوم شده که نیروهای تولید سرمایه‌داری معاصر آن‌چنان بسته است که اجازه نمی‌دهد چنان چیزهایی شکل بگیرد. به همین دلیل، آندره گرز دیدگاه مبنایی مارکسیسم در باب پرولتاریا را رد می‌کند. از نظر او پرولتاریا نه‌فقط تنها طبقۀ مهم و مؤثر علیه سرمایه‌داری نیست، بلکه حتی طبقۀ اصلی هم نیست. به همین دلیل، برای دست یافتن به ارزش‌ها و آرمان‌های سوسیالیستی باید با پرولتاریا وداع کرد. البته نقد سرمایه‌داری به‌جای خود درست است. این یکی نه‌فقط صحیح است، بلکه باید بیشتر و جدی‌تر و سخت‌تر شود، اما راه‌حل کارگری کارگر نیست.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020913113.html
راهنمای کتاب/ فرد اعلا

دکتر علی غزالی‌فر

«اندرونیِ عُلیا»
(ترس و لرز به روایت هیوبرت دریفوس)
نویسنده: زانیار ابراهیمی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1402
142 صفحه، 78000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

سورن آبیه کی‌یرکگور (1813-1855) وصیت کرده بود که بر سنگ گورش این جمله را بنگارند: «آن که این‌جا خفته یک فرد است.» اگر بپذیریم که چنین سنگ‌نوشته‌ای برای چنان شخصیت‌هایی به معنای شیره و فشردۀ زندگی‌شان است، پس مفهوم «فرد» را می‌توان چکیده و خلاصۀ دیدگاه کی‌یرکگور در باب زندگی اصیل انسانی به شمار آورد. نتیجه این‌که درک و فهم مفهوم «فرد» شاه‌کلید فلسفۀ کی‌یرکگور است؛ شاه‌کلیدی که در کتاب کوتاه و پیچیدۀ «ترس و لرز» نهاده شده است.

در این اثر، هیوبرت دریفوس (1929-2017)، فیلسوف آمریکایی، می‌خواهد با ایضاح آن کتاب کوچک این شاه‌کلید را به دست خواننده بدهد؛ چراکه فهمش دشوار است. به‌علاوه، «فرد» جنبۀ عملی و سلوکی هم دارد. یک انسان از ابتدا فرد نیست، بلکه نهایتاً می‌تواند یک فرد بشود. این شدن آسان نیست. مراحل و قواعدی دارد که باید آن‌ها را شناخت و درست اجرا کرد. این‌ها نیز در این اثر مورد توجه‌اند.

هر دو جنبۀ نظری و عملی دقایق و ظرایفی دارند که نادیده گرفتن هر کدام منجر به بدفهمی نظری یا تباهی عملی می‌شود؛ معضلی که استادان فلسفه و حتی متخصصان کی‌یرکگور هم از آن در امان نمانده‌اند. از جمله ظرایف دقیق، تفاوت مهم و حساسِ میان «جزئی» و «فرد» است. جزئی آن است که ذیل کلی جای دارد و تابع آن است. در مقابل، فرد بر فراز کلی قرار می‌گیرد و از آن تبعیت نمی‌کند. در نتیجه، آن که می‌خواهد فرد شود، باید از جزئیت درگذرد و امر کلی را پشت سر بگذارد و بر فراز آن بایستد حتی اگر آن امر کلی اخلاق باشد. به عبارت دیگر، کلی با عقل گره می‌خورد. لذا کنار گذاشتن کلیت به معنای کنار گذاشتن عقلانیت است (از جمله عقلانیت اخلاقی). بر این اساس، فرد قلمرو عقل را پشت سر می‌گذارد و این‌جاست که مسائل و معضلات پیچیده‌ای پیش می‌آید. چراکه وقتی در قلمرو عقل نباشیم، پای قواعد کلی راهنمای نظر و عمل هم قطع می‌شود و فرد بدون نسخه و دستورالعمل می‌ماند. چه باید کرد؟ اصلاً چه می‌توان کرد؟

نکتۀ سرنوشت‌ساز این است که فرد غیراخلاقی نیست، یعنی مادون اخلاق نیست، بلکه فرااخلاقی است، یعنی بالاتر از آن است. کسی که بخواهد به آن جایگاه والا دست یابد، باید در اندرونی علیای خویش ساکن شود و نه در اندرونی سفلا. به عبارت دیگر، نوع خوب، مثبت، سازنده و رشددهندۀ غیرعقلانی (و نه ضدعقلانی) در انسان چیست؟ اندرونی علیا. اندرونی علیا چیست؟ کی‌یرکگور در توضیحش می‌نویسد:
با یادگیری و انجام معاملات به صرفه می توان پول زیادی به دست آورد.

«خانه‌ای را تصور کنید شامل زیرزمین، طبقۀ همکف و طبقۀ بالا. این خانه به‌نحوی طراحی شده است که بین ساکنانش تمایز اجتماعی بر اساس طبقات آن وجود دارد یا قرار است وجود داشته باشد. حال اگر معنای انسان بودن را با این خانه مقایسه کنیم، با کمال تأسف حقیقت اندوه‌بار و مضحک دربارۀ اکثر آدم‌ها این است که آنان ترجیح می‌دهند در زیرزمین خانۀ خودشان زندگی کنند. هر انسانی هم‌نهادی نفسانی-جسمانی است که قرار است روح باشد؛ این همان عمارت است، اما ترجیح می‌دهد در زیرزمین به سر برد، یعنی در مقولات حسی. وانگهی نه‌تنها ترجیح می‌دهد در زیرزمین زندگی کند، بلکه به‌قدری آن‌جا را دوست دارد که برآشفته می‌شود اگر کسی به او پیشنهاد دهد به طبقۀ عالیِ بالا برود که خالی است و در دسترس اوست، زیرا هر چه باشد، در خانۀ خودش زندگی می‌کند.»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020918024.html
راهنمای کتاب/ بزرگ‌ترین راز

دکتر علی غزالی‌فر

«ذهن آگاه»
(در جستجوی نظریه‌ای بنیادی)
نویسنده: دیوید چالمرز
مترجم: یاسر پوراسماعیل
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1402
558 صفحه، 400000 تومان
#فلسفه #نشرنو


دیوید چالمرز، فیلسوف ذهن استرالیایی، را با دو چیز می‌شناسند: این کتاب و موهایش. هر دو هم حجم چشم‌گیری دارند. موهای لخت و بورش که، خب، معلوم است. اما چرا کتابش این‌قدر مفصل از آب درآمده است؟ می‌گویم. اما قبلش یک خاطره.

روزی، در ایام جوانی، دیوید چالمرز در رستورانی کلوچۀ فال‌بینی می‌خرد و آن را باز می‌کند. کلوچۀ فال‌بینی در آن دیار معادل همان فال حافظ است که مرغ عشق در خیابان‌های این مملکت برای‌مان از جعبه درمی‌آورد. داخل کلوچه نوشته شده بود: «زندگی‌ات سرشار از رازهای دل‌انگیز خواهد بود.»

یقیناً همین‌طور بود و است؛ زیرا زندگی سرشار از آگاهی‌ست که به اعتقاد چالمرز در رتبۀ اول رازها قرار دارد. همین کتابش را با این جمله آغاز می‌کند: «آگاهی بزرگ‌ترین راز است.» و در توضیح این مطلب می‌نویسد: «شاید آگاهی بزرگ‌ترین مانعِ باقی‌مانده بر سرِ راهِ ما در جستجوی فهمی علمی از عالم باشد. علم فیزیک هنوز کامل نیست، اما فهم خوبی از آن داریم؛ علم زیست‌شناسی بسیاری از رازهای باستانی پیرامونِ ماهیتِ حیاتِ را برطرف کرده است. فهم ما از این حوزه‌ها با رخنه‌های زیادی همراه است، اما این رخنه‌ها رفع‌نشدنی به نظر نمی‌رسند. درکی داریم از این‌که راه‌حل این مسائل می‌تواند چه شکلی باشد؛ فقط باید جزئیات را به‌درستی دریابیم. حتی در علمِ ذهن هم پیشرفتِ بسیاری حاصل شده است. کارهای اخیر در علمِ شناختی و علم اعصاب دارند ما را به فهم بهتری از رفتار بشری و فرآیندهای راهبرِ آن سوق می‌دهند. مطمئناً نظریاتِ مبسوط زیادی دربارۀ شناخت در اختیار نداریم، ولی جزئیات نمی‌توانند چندان از ما دور باشند.» اما در مقابل، ماجرای آگاهی حکایتِ به‌کلی متفاوتی دارد؛ زیرا امروز هم «آگاهی همان‌قدر سردرگم‌کننده است که همیشه بوده است.»

یک نمونه از این سردرگمی را می‌توانیم در مسئلۀ هوش مصنوعی ببینیم. انسان‌هایی هوش مصنوعی را راه انداخته‌اند اما نمی‌دانند چیست، و در پاسخ به سؤال از چیستی‌اش، می‌گویند مثل هوش انسان است دیگر! عجب شعار و ادعا و مصادره‌به‌مطلوب زیبایی! (ولی بیشتر به شوخی می‌ماند.) طبیعی‌ست؛ چون فلسفه نمی‌دانند. اما وقتی به سراغ فیلسوفان ذهن برویم و همان سؤال را بپرسیم، به تته‌پته می‌افتند؛ چون ماهیت آگاهی انسان مجهول است و از نظر بعضی مجهول مطلق است. چرا؟ زیرا آگاهی انسان ذاتاً سوژه است و ابژه‌بشو نیست. لذا شناخت ماهیت آگاهی انسان غیرممکن است. مثل این می‌ماند که چشم بخواهد خودش را ببیند. محال است، چون چشم در میدان دید خودش قرار ندارد. آگاهی ایضاً کذا.

حال، چالمرز می‌خواهد از این سردرگمی بکاهد، در این اثر مُطَوّل و مرجع خود. از این‌رو، کتابی 500 صفحه‌ای در فلسفۀ ذهن که حالا جزو آثار اصلی و کلاسیک طبقه‌بندی می‌شود، چیزی نیست که بتوان در یک یادداشت کوتاه از پس معرفی‌اش برآمد. من هم قصد این کار را ندارم. از خیرش می‌گذرم. در عوض، می‌گویم که چه‌جور کتابی است. این‌که حرف حساب و آخر کتاب چیست را فقط کسانی درمی‌یابند که وقت بگذارند و دل بدهند. من در این‌جا فقط توضیح می‌دهم که اگر هوس کردید در این کتاب شیرجه بزنید – واقعاً هم ارزش شیرجه و شنا را دارد – انتظار چه چیزی را داشته باشید. به‌علاوه، این کتاب به‌قدری غنی است که نمی‌توان محتوای آن را حتی به‌طور کلی هم بازگو کرد. چراکه هرچه کتابی مخاطب عام‌تری داشته باشد، مایۀ مطالبشش رقیق‌تر می‌شود. در مقابل، هر چه کتابی مخاطب محدودتری داشته باشد، دُز مطالبش بالاتر می‌رود و خلاصه کردنش دشوارتر. لذا، در اینجا فقط می‌توانیم چیزی بگوییم که خواننده علاقمند را برانگیزد که به سراغ آن برود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4021006083.html
راهنمای کتاب/ حرف آخر را عقل می‌زند

دکتر علی غزالی‌فر

«حرف آخر»
نویسنده: تامس نیگل
مترجم: جواد حیدری
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1402
302 صفحه، 180000 تومان
#فلسفه #نشرنو

کتابی جدید روی میزم هست، کنار دستم، که به قلم یک زیست‌شناس طراز اول نوشته شده است. کتاب خوبی است؛ آن‌قدر خوب که ارزش مطالعۀ کامل را داشته باشد. در آغازِ بخش پایانی فصلِ ماقبل آخر می‌خوانم: «از دیدگاه دکارت، ذهن و بدن دو جوهر مجزا هستند. اما تغییرات ژرفی که در اثر داروها، بیماری‌ها، و آسیب‌های مغز در شخصیت ما بروز می‌کنند، شواهد فراوانی را مطرح می‌کند که چنین نیست، بلکه ذهن‌های ما فرآوردۀ مغزهای ماست. به‌رغم حس بسیار قوی‌ای که از خویشتن داریم، علوم اعصاب آشکار کرده است که ما چیزی بیش از مجموعۀ فعالیت‌های الکتریکیِ سلول‌های مغزی‌مان نیستیم. شاید آزارنده باشد، اما هیچ جوهر مجزایی، هیچ روانی وجود ندارد، و چیزی از آن پس از مرگ باقی نمی‌ماند.»

«علوم اعصاب آشکار کرده است»؟! علوم اعصاب نه آشکار کرده و نه می‌تواند آشکار کند. این خود نویسنده است که دوست دارد خیال کند این شواهد تجربی و نمونه‌های آزمایشگاهی هستند که چنین مطلب حیاتی و عظیمی را به‌قطع اثبات کرده‌اند، و نه استنباط سهل‌انگارانۀ شخصی خودش. وگرنه، میان شواهد و آن نتیجه شکافی به اندازۀ یک دره دهان باز کرده که برای فقط پل زدن میان دو طرف (چه رسد به پر کردنش) ده‌ها کتاب علمی و فلسفی لازم است. لااقل صدها فیلسوف و استاد فلسفه این را گفته‌اند و تکرار کرده‌اند، اما کو گوش شنوا؟!

این استثنا نیست، قاعده است. قاعده‌ای که من شخصاً پس از ملاحظۀ کتاب‌های بسیار و دریافت صدها بخیه به آن رسیده‌ام. کدام قاعده؟ توضیح می‌دهم.

نیاز، میل، علاقه یا نفرت، و حتی سلیقۀ شخصیِ پنهان به چیزی، متفکر را نسبت به پهنای عظیم شکاف‌های منطقی اندیشه‌اش کور می‌کند. در نتیجه، خلأهای بزرگ اندیشه‌اش را نمی‌بیند و بی‌باکانه از روی این شکاف‌ها می‌جهد. در بیشتر موارد می‌توان جهشی را تشخیص داد از مقدمات درست و شواهد مهم به نتایج کلی و فراخ‌دامنه که ارتباط سستی با آن مقدمات و شواهد دارند. آن‌چه این ارتباط سست را از فروپاشی در امان می‌دارد، همان میل و اشتیاق پنهان متفکر به مطلوبش است.

این امر حال‌وروز آدم‌های پرت و پشت‌کوهی نیست؛ تحصیلکردگان و فرهیختگان به‌روز را می‌گویم. البته منظورم این نیست که همۀ این جماعت وضع وخیم و مغز معیوب دارند. برعکس، منظورم این است که باسوادان طراز اول شیوۀ فکر کردن‌شان این است، وای به حال دیگران! وای به حال انسان‌هایی که کارشان تفکر نیست! آن‌ها از چه مقدماتی چه نتایجی می‌گیرند! فاصلۀ میان مقدمات و نتایج در تفکر آن‌ها به وسعت کهکشان است. اما فارغ از داوری در باب افراد، این نوع سهل‌انگاری‌ها در نهایت به پای عقل نوشته می‌شوند و آن را قربانی می‌کنند؛ که یعنی کمیت عقل به‌طور اساسی و اصولی می‌لنگد. در نتیجه، مُد فکری روز شده است پشت کردن به عقلانیت عام و استدلالی. یک علت شیوع این وضعیت، شاید سادگی و راحت‌طلبی باشد. چراکه در مقابل آن سهل‌انگاری فکری، در مسیر معرفت معتبر، اگر بنا بر کار دقیق، سخت‌گیرانه و با حداکثر تأمل و تأنی و احتیاط باشد، نوبت به گام دوم نمی‌رسد. سهل است؛ از گام اول هم باید عقب‌تر رفت و بنیادهای آن را نقادانه کاوید. این کار اخیر هم تمامی ندارد و مرتب شخص را عقب‌تر و به عمق بیشتر می‌راند. این نوع حفاری را تامس نیگل انجام داده است.

این کتاب در اواخر دهۀ نود میلادی قرن بیستم منتشر شد؛ زمانی که جریان چندوجهی پست‌مدرنیسم نه‌فقط اروپای غربی، بلکه حتی کشورهای انگلیسی‌زبان را هم درنوردید و حسابی گردوخاک کرد. نیگل در مقابل این جریان طوفان و فشار پرهوادار ایستاد و ذره‌ای تن به نسبیت نداد و سر سوزنی از عقلانیت کوتاه نیامد؛ چراکه، برخلاف مُد روز، از عینیت عقل در برابر ذهنی بودن و از مطلق‌انگاری آن در مقابل نسبیت دفاع می‌کند. و هشدار می‌دهد که پس زدن عقلانیت، نتایجی بس ناگوار دارد؛ برای نمونه، کاهلی فکری افراطی در فرهنگ، فروپاشی استدلال جدی در همۀ علوم انسانی و اجتماعی، و جدی نگرفتن استدلال دیگران.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021016001.html
راهنمای کتاب/ فلسفه با طعم فرانسوی

دکتر علی غزالی‌فر

«مقدمه بر مابعدالطبیعه»
(به انضمام فلسفۀ فرانسوی)
نویسنده: هانری برگسون
مترجم: سید اشکان خطیبی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1402
120 صفحه، 100000 تومان
#فلسفه #نشرنو

استاد باستان‌شناسی تمدن آشور با تعجب بسیار به افراد حاضر در کلاسش نگاه می‌کند. نمی‌فهمد که این بانوان آراسته که هیچ شباهتی به دانشجویان و دانشگاهیان ندارند، آن‌جا چه می‌کنند. درس که تمام می‌شود و استاد می‌رود، آن خانم‌ها هم می‌روند و به‌جای آن‌ها بانوان اشرافی و ثروتمند با لباس‌هایی مُد روز جای‌شان را می‌گیرند؛ منتظرند تا استاد بعدی بیاید و درس فلسفه‌اش را بیاغازد. ماجرا چیست؟

ماجرا از این قرار است: هانری برگسون (1859-1941) در زمان خودش شهرت و نفوذی گسترده داشت. واقعاً سلبریتی بود، به‌حدی که بانوان طبقات بالای جامعه سر درس‌های فلسفۀ او حاضر می‌شدند. اما با آن شهرت و محبوبیت، سالن زود پر می‌شد. به همین دلیل، آن بانوانِ فلسفه‌دوست خدمت‌کاران خود را یک ساعت زودتر می‌فرستادند تا برای آن‌ها جا بگیرند! یک ساعت زودتر هم می‌شد درس باستان‌شناسی تمدن آشور.

با این وصف، آیا می‌توان پذیرفت که چنان فیلسوفی در کمتر از صد سال دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد؟ اگر در فلسفه تابع مُد روز نباشیم، چنان اندیشه‌ای همچنان آموزنده است. به‌عنوان مشتی نمونۀ خروار می‌توان همین اثر کوچک را مطالعه کرد؛ که از قضا خوش‌خوان است.

اولین آشنایی من با هانری برگسون برمی‌گردد به آخرین بخش «سیر حکمت در اروپا» که به این فیلسوف فرانسوی اختصاص دارد که در ایام نوشتن همان کتاب درگذشت. بعدها، دربارۀ برگسون از منابع مختلفی چیزهایی خواندم، اما هیچ‌کدام شیرینی متن و نثر فروغی را نداشت که هنوز هم ساده و درخشان است.

کتاب‌هایی که از او می‌گفتند چندان دلنشین نبودند. چند کتاب او هم که در سال‌های دور ترجمه شده بودند، آن‌قدر طول و تفصیل داشتند که خواندن‌شان یک کار تمام‌وقت می‌طلبید. آدم گاهی دلش یک کتاب کوچک فلسفی می‌خواهد که کوتاه و پرملات باشد، چیزی مثل همین کتاب کوچک.

این کتاب کم‌حجم، علاوه بر مقدمۀ مترجم، از دو بخش اصلی و چند پیوست تشکیل شده است. دو بخش اصلی عبارتند از دو مقالۀ بلند از برگسون: «مقدمه بر مابعدالطبیعه» و «فلسفۀ فرانسوی». اما پیوست‌ها. یک مقالۀ کوتاه از ژیل دولوز در باب اهمیت برگسون و لزوم بازگشت به فلسفه‌اش. پس از آن، «سال‌شمار آثار»، «کتاب‌شناسی توصیفی مهم‌ترین آثار»، «کتاب‌شناسی ترجمۀ آثار برگسون به فارسی» و «واژه‌نامه».

مقالۀ اول حول محور «شهود» می‌گردد. برگسون این مفهوم کلیدی و اساسی فلسفه‌اش را به‌تفصیل شرح می‌دهد. مقالۀ دوم سیر تاریخ سیصد‌سالۀ فلسفۀ فرانسوی را بررسی می‌کند، از دکارت تا اوائل قرن بیستم. برگسون، به‌عنوان یک فیلسوفِ قَدَر، گزارشی تاریخی و متأملانه از این فلسفه ارائه می‌کند و نسبت خود را با آن مشخص می‌سازد. او همۀ فیلسوفان طراز اول و نوآور را کنار هم می‌نهد و به هم پیوند می‌دهد. سپس ویژگی‌های مشترک نوع فلسفه‌ورزی‌شان را برمی‌شمرد. در پایان نشان می‌دهد که روح فلسفۀ فرانسوی چیست و چه خصوصیات متمایزی دارد. پس از این دو مقاله، یادداشتی کوتاه اما پرچگال از ژیل دلوز در باب چرایی ارزش و میراث فلسفی ماندگار برگسون می‌آید. در بقیۀ پیوست‌ها با تعداد آثار برگسون، تاریخ انتشارشان و تاریخ ترجمۀ فارسی‌شان آشنا می‌شویم. همچنین مسئله و محتوا و نتایج هر کدام از آثار اصلی این فیلسوف نیز به‌طور خلاصه اما دقیق تشریح شده‌اند. اما همۀ این‌ها از برای چیست؟

از جمله ویژگی‌های فلسفۀ برگسون تقابل آن با فلسفۀ کانتی است که تا امروز هیمنۀ مسلط خود را دارد. خود برگسون در همین زمینه می‌گوید: «جستار پیش رو در روزگاری نگارش شده است که نقادی کانت و جزم‌گرایی اخلاف او، ولو نه همچون کلام واپسین، دست‌کم همچون نقطۀ عزیمتِ نظرورزی فلسفی مقبولیت عام داشته است.» باز به تعبیر برگسون پیامد این فلسفه چنین بود: «کانت بر علم و مابعدالطبیعۀ ما ضربه‌هایی چنان مهلک نواخته که هیچ‌یک هنوز به‌تمامی از منگی به در نیامده است. روان ما به این‌که در علمْ معرفتی یکسره نسبی بازیابد و در مابعدالطبیعه گونه‌ای نظرورزیِ تهی پیدا کند، با رغبت گردن می‌نهد.» بنابراین آثار برگسون که در تقابل با فلسفه‌ورزی کانتی است، امروزه برای منتقدان آن نیز همچنان به‌کار می‌آید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021209010.html
راهنمای کتاب/ ذهن چگونه کار می‌کند؟

دکتر علی غزالی‌فر

«ذهن مکانیکی»
(مقدمه‌ای فلسفی بر ذهن، ماشین و بازنمایی ذهنی)
نویسنده: تیم کرِین
مترجمان: مینو زمانیفر – احمد لطفی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
448 صفحه، 200000 تومان
#فلسفه #نشرنو


در ایام خوش و لَشِ دانشجویی، از میان واحدهای درسی تخصصی، فلسفۀ ذهن جایگاه اول را در زیبایی و جذابیت داشت، البته از آخر. سه‌چهار جلسه کافی بود تا از این درس زده شوم. نتیجه‌ای که تا میان‌ترم از آن دو واحد گرفتم هم این بود که فلسفۀ ذهن از میان همۀ شاخه‌های فلسفه، خشک‌ترین و بی‌مزه‌ترین و حتی بدترین فلسفۀ مضاف است. دیگران نیز همین عقیده را داشتند. هیچ‌کدام رغبت نکردیم کتاب‌های مربوطه را برای کیف و لذت بخوانیم. اما چرا فلسفۀ ذهن آن‌قدر ناخوشایند بود؟ حالا که دقت می‌کنم، می‌بینم آن معضل ریشه در کتاب‌های فلسفۀ ذهن داشت. کتاب‌هایش حقیقتاً نچسب بودند؛ نثر و سبک خشکی داشتند، مثال‌ها تصنعی یا پیچیده بودند، و مباحث ربط اندکی به زندگی متعارف داشتند، طوری که به علوم آزمایشگاهی نزدیک‌تر بودند تا زندگی عادی یک دانشجوی مفلوک فلسفه. در کل، فلسفۀ ذهن سوهان ذهن بود.

اما اگر در آن روزها «ذهن مکانیکی» را داشتیم، حتماً به نتیجه‌ای معکوس می‌رسیدیم، از بس که خوب و جالب است. این کتاب نه‌فقط آن مشکلات را ندارد، بلکه برعکسِ آن‌ها عمل می‌کند. بیان ساده، روشن و شیوایی دارد. مثال‌ها ملموس و مفهوم‌اند. مباحث مربوط به زندگی‌اند؛ حتی زندگی همان دانشجوی مفلوک فلسفه. البته علم نادیده گرفته نشده است. یافته‌های علوم گوناگون مرتبط با ذهن همه‌جا محل توجه‌اند، هرچند نقادانه بررسی می‌شوند. چراکه استبداد علمی این خاصیت را دارد که زود و به‌زور ذهن را مصادره کند.

برای نمونه، جان سرل، یکی از فیلسوفان ذهن نامدار، می‌نویسد: «از آن‌جا که مغز را خوب نمی‌شناسیم، همواره وسوسه می‌شویم که آخرین فناوری را به‌عنوان مدلی برای فهم آن به کار گیریم. وقتی من کودک بودم همیشه گفته می‌شد که مغز یک صفحه‌کلید تلفن است. شرینگتون، دانشمند برجستۀ علوم اعصاب بریتانیایی، فکر می‌کرد مغز مثل یک سیستم تلگرافی کار می‌کند، فروید معمولاً مغز را با سیستم‌های هیدرولیک و الکترومغناطیسی مقایسه می‌کرد، لایب‌نیتس آن را با آسیاب مقایسه می‌کرد و گفته می‌شود که در یونان باستان این اعتقاد وجود داشته است که مغز مانند منجنیق کار می‌کند. واضح است که در حال‌حاضر از استعارۀ کامپیوتر دیجیتالی استفاده می‌شود.» تیم کرین هم می‌افزاید: «با این نگاه، عجیب است که باور داشته باشیم مغز (یا ذهن) انسان که در طول میلیون‌ها سال تکامل یافته است باید رازهایش را بر حسب نظراتی تبیین کند که در حدود شصت یا هفتاد سال پیش در خلال گمانه‌زنی‌های شاذّ دربارۀ مبانی ریاضیات مطرح شدند.»

کتاب از سیزده فصل تشکیل شده که این مقدار برای این نوع کتاب‌ها غالباً زیاد است. این تعداد به دلیل تنوع مباحث است و نشان می‌دهد که نویسنده به حداکثر مسائل مربوط به ذهن پرداخته است؛ برای نمونه، روان‌شناسی متعارف، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زیست‌شناسی و بدن‌مندی.

اما مقصود اصلی نویسنده این نیست که گزارشی کلی از مباحث عام فلسفۀ ذهن ارائه کند؛ همان چیزی که در عموم کتاب‌های مقدماتی فلسفۀ ذهن رایج است. شیوۀ این کتاب با آن آثار تفاوت دارد. این کتاب مسئله‌محور است. مقصود اصلی تیم کرین پاسخ به یک مسئلۀ اساسی است: «تبیین بازنمایی ذهنی». آن‌گاه بر محور همین مسئله سایر مباحث و بخش‌ها را کنار هم می‌چیند؛ برای مثال، رابطۀ نفس و بدن. همۀ مباحث مقدمات یا راه‌هایی هستند برای رسیدن به پاسخ آن مسئلۀ اصلی. به عبارت دیگر، این کتاب از یک جنبۀ خاص به ذهن می‌نگرد. یک راه ورود خاص به فلسفۀ ذهن. که البته سلیقه‌ای یا دلبخواهی نیست.
ادامه...
https://mail.google.com/mail/u/0/?hl=en#inbox
راهنمای کتاب/ فهم فیلم در سرآغازهایش

دکتر علی غزالی‌فر

«فتوپلی»
(پژوهش روان‌شناختی و زیبایی‌شناختی)
نویسنده: هوگو مانستربرگ
مترجم: احمدرضا معتمدی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1402
289 صفحه، 230000 تومان
#هنر #فلسفه_هنر #نشرهرمس

- «آیا شما به رشد تصاویر متحرک علاقمندید؟»

* «باید اذعان کنم که من به‌تازگی به آن علاقمند شده‌ام، زیرا پیش‌داوری زیباشناختی عمیقی علیه نمایش روی پرده داشتم و تقریباً تا همین یک سال پیش از هر سالن نمایش تصاویر متحرکی دوری می‌کردم. اما از وقتی که برای نخستین‌بار فیلم را دیدم، علاقه‌ام به‌سرعت رشد کرده است و کوشیده‌ام که مطالعه‌ای بسیار جدی دربارۀ مسئله داشته باشم. کتاب کوچک من، "فتوپلی"، که چند هفته پیش منتشر شد گواه صادق آن با دویست‌وسی صفحه شواهد است. من خالصانه متقاعد شده‌ام که سرنوشت تصاویر متحرک آن است که به جایی برسد که در حال حاضر فقط طلیعۀ آن را می‌بینیم.»

البته هوگو مانستربرگ (1863-1916) نمی‌گوید «فیلم»، بلکه از «فتوپلی»، واژۀ ابداعی خودش، استفاده می‌کند. آن زمان هنوز نامی خاص برای این هنر نوظهور وضع نشده بود. او کل عمرش مخالف سرسخت فیلم و سینما بود. اما روزی، در سال 1915، بر حسب تصادف فیلمی می‌بیند و سخت مجذوبش می‌شود، طوری که دیدگاهش در باب فیلم عوض می‌شود. پس از آن فیلم‌های زیادی می‌بیند و خیلی بیشتر از آن، درباره‌اش می‌اندیشد. یک سال بعد همین کتاب را می‌نویسد و چند ماه بعدش از دنیا می‌رود. با این‌که احتمالاً اولین کتاب در حوزۀ فلسفۀ فیلم باشد، اما از جهت عمق مطالب و غنای مباحث هنوز هم یکی از برترین‌هاست. به‌قول معروف، هم فضل تقدم دارد و هم تقدم فضل.

امروزه فیلم برای ما یک پدیدۀ کاملاً عادی است؛ چیزی در کنار سایر امور روزمره. به مدد تکنولوژی، هر وقت، هر جا، هر فیلمی را که بخواهیم می‌توانیم تماشا کنیم. این عادت، این دسترسی آسان، این تماشای فراوان باعث شده که برجستگی فیلم برای ما نامرئی باشد. اما فیلم یکی از شگفتی‌های محیرالعقول فرهنگ و تمدن است. این امر را وقتی می‌توانیم بهتر درک کنیم که وضعیتی را در نظر بگیریم که در آن هیچ فیلمی وجود ندارد. توجه به بود و نبود فیلم است که می‌تواند وجه تمایز آن را آشکار سازد. این امر برای کسانی که در روزگار ظهور فیلم به‌سر می‌بردند، راحت تجربه می‌شد، به‌ویژه اگر متفکران دقیق‌النظر و هوشمندی بودند. مانستربرگ نیز چنین بود. نگاه دقیق و عمیق و نافذ او را در این کتاب به‌خوبی می‌توان ملاحظه کرد. او به‌قدری فیلم را خوب فهمید که حتی پیش‌بینی‌هایی دربارۀ آینده‌اش مطرح کرد که درست از آب درآمدند.

مانستربرگ هم روان‌شناس بزرگی است و هم فیلسوفی قابل. در این کتاب از هر دو توانایی خود در حد اعلا استفاده می‌کند تا نظریۀ جامع خود را دربارۀ فیلم ارائه کند. در همین راستا، کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. البته بعد از یک «پیش‌درآمد» مفصل که بستر و چرایی بررسی روان‌شناختی و فلسفی فیلم را در دو فصل، «تحول بیرونی تصاویر متحرک» و «تحول درونی تصاویر متحرک»، مطرح می‌کند. این مهم است، زیرا مانستربرگ فیلم را یک هنر مستقل و متمایز به شمار می‌آورد و لذا روی این نکته خیلی تأکید می‌کند که فیلم تئاتر ضبط‌شده نیست. در آن زمان، این تصور شایع شده بود که فیلم تفاوت جوهری با تئاتر ندارد و اصلاً همان است. به دیگر سخن، فیلم نسخۀ نازل، ارزان‌قیمت و پرتیراژ تئاتر است که تماشا را ساده‌تر و راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر می‌کند. در مقابل، مانستربرگ سخت تأکید می‌کند که فیلم تفاوت ماهوی با تئاتر دارد و لذا برای فهم آن و درک امکانات و پتانسیل‌هایش باید گوهر خاص آن را دریافت. برای این منظور باید به دو بعد روان‌شناختی و فلسفی-زیبایی‌شناختی فیلم پرداخت.

بخش اول، «فتوپلی: پژوهش روان‌شناختی»، از چهار فصل تشکیل شده است: «عمق و حرکت»، «التفات»، «حافظه و تخیل»، «احساسات». بخش دوم، «فتوپلی: پژوهش زیباشناختی»، شامل پنج فصل می‌شود: «هدف هنر»، «ابزارها در هنرهای گوناگون»، «ابزارهای فتوپلی»، «اقتضائات فتوپلی»، «کارکرد فتوپلی». این کتاب را می‌توان روان‌شناسی عملی و فلسفۀ کاربردی به شمار آورد.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030218052.html
راهنمای کتاب/ ذات هنر چیست؟

«سرآغاز کار هنری»
نویسنده: مارتین هایدگر
مترجم: پرویز ضیاء شهابی
ناشر: هرمس، چاپ دهم 1402
219 صفحه، 148000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

«هنر، از آن روی که در-کار-نشاندنِ حقیقت است، شعرسرایی است. نه‌فقط ابداعِ کار شاعرانه است، بل نگاه‌داشت کار نیز، همچنین، ولی البته به وجهی خاص، شاعرانه است. چراکه کار تا وقتی واقعیت دارد که ما خود را از آموخته‌ها [امور معتاد] کنار می‌کشیم و در آن‌چه کار می‌گشاید پناه می‌گیریم و بدین طریق ذات خود را در حقیقتِ موجود به قیام می‌آوریم. ذات هنر شعرسرایی است و ذاتِ شعرسرایی پی‌افکنی حقیقت است.» حالا دیگر برایش طبیعی است که منظور از «کار» در این متن هایدگر «اثر» است. کار هنری یعنی اثر هنری.

او، که خوانندۀ از دیرباز دوستدار این رسالۀ هایدگر بود، اعتقاد داشت، و در
تجربه هم دریافته بود، که هر کتاب خوبی که بخواند، می‌فهمد جهان آن‌طور که تصور می‌کند، تخیل می‌کند، آرزو می‌کند نیست. مسئله این نیست که جهان بهتر یا بدتر است. ممکن است این یا آن یا آمیزه‌ای از هر دو باشد. مسئله تفاوت چشمگیر با ذهنیت اوست؛ تفاوتی آن‌قدر زیاد که فارغ از خوب یا بد بودن موجب شگفتی بسیارش می‌شد. به همین دلیل، هیچ‌گاه در ذهنیت موجودش نمی‌ایستاد، و دائماً آن را جلو می‌برد. و هیچ چیز مثل کتاب‌های جدی و عمیق این اثر را ندارد؛ کتابی مثل این رسالۀ هایدگر که شرح و تفسیری درخور همراهی‌اش می‌کند.

از قدیم، از سال‌های دور، این کتاب نسبتا کوچک را دوست داشت
و با لذت می‌خواند. هیچ اثری از هایدگر این‌گونه با زندگی درونی او، با
علایق خصوصی او، و با لذت‌های او همخوان نبود. به همین دلیل، هر بار از نو حالی را که در اولین خوانش این کتاب به او دست داده بود، تجربه می‌کرد.
قسمت‌های جذاب همچنان گیرایی‌شان را حفظ کرده‌اند. همیشه راضی از کنارش برمی‌گشت و زمانی که اوج‌های کتاب او را به عرش اعلا می‌رساندند، پیش خود زمزمه می‌کرد چه سعادتی!

او که می‌خواست رابطه‌ای شخصی، رابطه‌ای عمیق، رابطه‌ای وجودی با آثار هنری محبوبش داشته باشد، این رساله را راهنمایی می‌دید برای چنان مسیری، بلکه حتی بیشتر، راه میان‌بری برای چنان مقصدی.

خود رساله 64 صفحه بیشتر نیست. پیشگفتار شارح، فردریش ویلهلم
فن هرمن، 32 صفحه، و شرحش 103 صفحه است. پیشگفتار کلیاتی است از بیرون در باب حواشی رساله و ارتباطش با دیگر آثار و افکار هایدگر در باب هستی. شرح به درون متن خود رساله می‌رود و بندهایش را تشریح می‌کند و توضیح می‌دهد.

هایدگر در این رساله می‌خواهد ذات هنر را روشن سازد. این روشن‌سازی در پرتو هستی و حقیقت رخ می‌دهد. هنر نه‌فقط حقیقت را آشکار می‌کند، بلکه آن را پی می‌افکند. در نتیجه، هنر مسبب تغییرات شگرف و بنیادی می‌شود، حتی از جهت جمعی و در بُعد کلان. از این‌رو، اگر یک اثر هنری بدیع در فرهنگی به‌وجود آید، کل آن فرهنگ تغییر اساسی می‌یابد. اما در این‌جا مسئله‌ای مبنایی پیش می‌آید. برای درک کل باید اجزاء را درک کرد و برای درک اجزاء درک کل لازم است. در این‌جا نیز برای درک هنر باید آثار هنری را درک کرد. اما، از طرف دیگر، برای درک آثار هنری باید درکی از هنر داشت. چگونه می‌توان از این دور، از این حلقۀ هرمنوتیکی بیرون آمد؟ هایدگر می‌گوید نمی‌توان. از نظر او، تنها کاری که باید کرد این است که در این دور یا حلقه به‌طرز درستی وارد شد و درست حرکت کرد. بر این اساس، بهتر است از اثر هنری آغاز کنیم و بدین وسیله معبری به سوی ذات هنر بگشاییم. به همین دلیل است که با این‌که مقصود هایدگر ذات هنر است، اما به اثر هنری می‌پردازد.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030404043.html
راهنمای کتاب/ چیستی هنر در گذر زمان

دکتر علی غزالی‌فر

«درآمدی تاریخی بر نظریۀ هنر»
نویسنده: رابرت ویلیامز
مترجم: نادره سادات‌سرکی و سارا زمانی
ناشر: نشر هرمس، چاپ اول 1401
547 صفحه، 280000 تومان
#فلسفه #هنر

فلسفۀ هنر، برخلاف ظاهر ژیگولی و سانتی‌مانتالش که آن را تبدیل به گفتمانی مناسب کافی‌شاپ‌ها کرده، یکی از پیچیده‌ترین و دشوارترین شاخه‌های فلسفه است. کافی‌ست نظریات کانت و هگل را در باب هنر و زیبایی به یاد آوریم. وسعت دامنۀ آن هم مشکل دیگری است. فراموش نکنیم که فلسفۀ هنر همزاد اصل فلسفه است و به اندازۀ همان قدمت دارد. سرآغاز فلسفۀ هنر به یونان باستان باز می‌گردد، سرآغازی که کم از غایت نیست؛ زیرا هم حجم مباحث چشمگیر است و هم کمتر مسئله‌ای در هنر هست که افلاطون مطرح نکرده باشد. خلاصۀ کلام این‌که همۀ علل و اسباب فراهم‌اند تا فراگیری فلسفۀ هنر را بدل به کاری دشوار سازند. اما چرا باید سختی چنین کاری را به جان بخریم؟
برای فهم هنر کافی نیست که به خود آثار هنری اکتفا کنیم، بلکه باید به فهم آن‌ها نیز بپردازیم. فهمِ آثار هنری متکثر، متنوع و بسیار گسترده است؛ که یعنی فهم‌ها داریم. این فهم‌ها خود را در قالب نظریات یا تئوری‌هایی کلی تثبیت می‌کنند تا کار فهم آثار هنری را ساده‌تر و راحت‌تر کنند. توضیح مطلب به این صورت است که ما نمی‌توانیم در مواجهه با هر اثر هنری فهم آن را از نقطۀ صفر شروع کنیم، گویی که برای اولین بار است که با چنین چیزی مواجه می‌شویم. هر اثر هنری نمونه‌های مشابه زیادی پیش از خود دارد که مورد تأمل قرار گرفته‌اند و تاحدی فهمیده شده‌اند. آن تأملات و فهم‌ها وجوه اشتراکی دارند و آن هستۀ بنیادین آن‌ها به صورت یک تئوری یا نظریه درمی‌آید که کاربست نامحدود پیدا می‌کند و می‌توان آن را در بی‌شمار اثر هنری دیگر به‌کار گرفت. روشن است که در طول تاریخ چنین چیزی به‌طور مستمر انجام شده و اینک انباشتی انبوه از نظریات این‌چنینی داریم. آشنایی با آن‌ها سرمایه‌ای سخت سودآورد در عرصۀ فهم آثار هنری است. این کتاب چنین مطلوبی را برای ما فراهم می‌کند.
من در زمینۀ فلسفۀ هنر کتاب‌های زیادی دیده‌ام. هیچ‌کدام روانی و شیوایی این کتاب را نداشته‌اند. بیان نویسنده به‌طرزی عجیب ساده و شفاف است، حتی آن‌جا که پیچیده‌ترین و مغلق‌ترین نظریات را مطرح می‌کند. او نظریات را روایت می‌کند و سیر اندیشه‌ها را در قالب ماجرایی یک‌دست می‌ریزد. اجازه دهید مثالی بزنم؛ مبحثی که در کتاب‌های دیگر مغلق و بدخوان است: «از میان تمام متفکران فرانسوی که در دهۀ 1960 به کمال کاری خود رسیدند، هیچ‌یک به اندازۀ ژان بودریار مستقیماً بر هنر پست‌مدرن و نظریۀ هنر تأثیر نگذاشت. او که مانند سایر هم‌نسلان خود از مارکسیسم قطع امید کرده بود، تحلیل مارکس دربارۀ اقتصاد سیاسی را برای توجیه تحولات اجتماعی دنیای معاصر کارآمد نمی‌دانست. او نیز چون موقعیت‌گرایان معتقد بود که تصاویر و نشانه‌ها نیز به کالا بدل شده‌اند، و نظامی که حول آن‌ها در حال شکل‌گیری است "ساختاری از قدرت و کنترل است که بسیار نامحسوس‌تر و بسیار تمامیت‌گراتر از نظام استثمارگر عمل می‌کند." همۀ دستگاه‌های ایدئولوژیکیِ معمول همچنان در این فرایند دخیل‌اند، اما رسانۀ الکترونیک تأثیر آن‌ها را چنان افزایش داده است که با گذشته قابل قیاس نیست. واقعیت با "فراواقعیت"ی جایگزین شده است که در آن بین نشانه‌ها و مصادیق‌شان هیچ ارتباطی وجود ندارد. امر واقعی به‌سرعت در حال "انقراض" است؛ و مرتباً توسط تولید و بازنمایی خود "نابود می‌شود". "اکنون اساساً تعریف امر واقعی چیزی نیست جز: آن‌چه بتوان معادلش را تولید کرد."»
اگر کسی معادل این مطلب را در کتاب‌های دیگر دیده باشد، متوجه می‌شود که نویسنده چقدر شیوا آن را بیان کرده است. همۀ این‌ها به دلیل تسلط زیاد نویسنده بر مباحث و فهم عمیق او از مفاهیم است؛ تسلط و فهمی که حقیقتاً رشک‌برانگیز است.
ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030423025.html
راهنمای کتاب/ یک فمنیسم مارکسیستی

دکتر علی غزالی‌فر

«مارکسیسم و ستم بر زنان»
نویسنده: لیز فوگل
مترجم: فرزانه راجی
ناشر: چشمه، چاپ دوم 1401
348 صفحه، 150000 تومان
#فلسفه #نشرچشمه


آتیلی بادر، زنی معمولی و از طبقۀ کارگر، سال 1887، زمانی که چهل سال داشت، زمانی که مطیع و منقاد و ناامید بود و زیر بار کاستی‌های ناگوار زندگی طاقت‌فرسا و اخلاق بورژوایی خانواده به‌سختی می‌زیست، کتابی به دستش رسید که تجربۀ مطالعۀ آن را این‌گونه توصیف می‌کند:

«من سوسیال‌دموکرات نبودم، اما دوستانی داشتم که به حزب پیوسته بودند. از طریق آن‌ها این کتاب ارزشمند را دریافت کردم. سراسر شب آن را خواندم. کتاب سرنوشت من و هزاران خواهرم بود. چه در خانواده و چه در زندگی عمومی، هرگز نشینده بودم از آن‌همه رنجی که زن ناگزیر به تحمل آن بود سخنی گفته شود؛ کسی که زندگی‌اش نادیده گرفته شده بود. کتاب بِبِل شجاعانه از پنهان‌کاری دیرینه دست کشید. من کتاب را نه یک‌بار بلکه ده‌بار خواندم. چون همه‌چیز خیلی جدید بود، تلاش زیادی لازم بود تا دیدگاه‌های بِبِل را متوجه شوم. مجبور شدم از بسیاری چیزهایی که قبلاً درست تلقی می‌کردم دست بکشم.»

بسیاری از دیگر خوانندگان نیز کتاب آگوست بِبِل (1840-1913)، رهبر حزب سوسیال‌دموکرات آلمان، را تقریر مرارت‌های تجربه‌شدۀ خود و الهام‌بخش امید و شادی برای زندگی و مبارزه توصیف کردند. کتابْ «زن در گذشته، حال و آینده» نام داشت. اما عنوان اصلی «زن و سوسیالیسم» بود. این کتاب در خلال سال‌های 1879 تا 1910 پنجاه‌بار تجدید چاپ شد. علت اقبال به آن کتاب این بود که تبیینی جالب و البته سوسیالیستی از ستمی ساختاری ارائه می‌کرد که بر زنان اعمال می‌شد. صدوپنجاه سال بعد از آن اثر، کتاب «مارکسیسم و ستم بر زنان» هم دارد چنان جایگاهی پیدا می‌کند؛ با این تفاوت که برخلاف آن یکی، این یکی نسبتاً دشوار و پیچیده است.

عنوان فرعی مهم کتاب، که در ترجمه نیامده، این است: «به سوی نظریه‌ای واحد». می‌گویم مهم است، زیرا همین عنوان فرعی روح کلی کتاب را بازتاب می‌دهد. این اثر نظریه‌ای واحد ارائه می‌کند که دو نظریۀ مختلف را به وحدت می‌رساند: مارکسیسم و فمنیسم. اما چگونه این وحدت محقق می‌شود؟ و اصلاً چرا جمع کردن این دو آن‌قدر اهمیت دارد که باعث شده این کتاب به جایگاه یک اثر مرجع ارتقا یابد و شهرت جهانی پیدا کند؟
مسئلۀ مارکس سرمایه‌داری بود، ستم سرمایه‌داری. او راه‌حل را در رفتن به سراغ طبقۀ کارگر می‌دید. کلیات بحث او در این‌باره آشناست و نیازی نیست آن‌ها را تکرار کنیم. آن‌چه که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ظاهراً در هیچ‌کدام از این مباحث اثری از زن و مسائل زنان به چشم نمی‌خورد. این خلأ در چشم فمنیست‌های سوسیالیست بزرگ می‌نمود. خب در این وضعیت چه باید کرد؟ آن فمنیست‌ها با دریغ و درد از مارکسیسم دست شستند و به این نتیجه رسیدند که باید خود آستین بالا بزنند و راه‌حلی جداگانه برای مسئلۀ زنان پیدا کنند. به این ترتیب، دو نظریه در کنار هم قرار گرفتند که هر کدام منشئی خاص برای ستمی خاص را تبیین می‌کرد: سرمایه‌داری و مردسالاری. سرمایه‌داری ستم بر کارگران را تبیین می‌کرد و مردسالاری ستم بر زنان. مشکل این بود که فمنیست‌های سوسیالیست به هر دو دیدگاه نیاز داشتند و در عین حال این دو به‌راحتی با هم چفت‌وبست نمی‌شدند. این تعارض و کشمکش میان دو نظریه جریان داشت تا این‌که خانم لیز فوگل موفق شد در دهۀ هشتاد قرن بیستم با نظریه‌ای واحد بر این دوگانگی چیره شود.

فوگل نشان داد که می‌توان از دل مارکسیسم نظریه‌ای برای تبیین و حل مسئلۀ ستم بر زنان بیرون کشید. البته ناگفته نماند که پیش از فوگل تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفته بود. اما فمنیست‌ها برای یافتن مطلوب به سراغ نوشته‌های فرعی مارکسیسم می‌رفتند. آثاری همچون «ایدئولوژی آلمانی» مارکس و «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» انگلس. مزیت اصلی و چشمگیر فوگل همین است که برای آن منظور «سرمایۀ» مارکس را محور پژوهش خود قرار داده است، یعنی کتاب اصلی و پخته و نهایی مارکس. از این‌رو، مارکسیستی دانستن نظریۀ فمنیستی فوگل جای چون و چرا نخواهد داشت و به همین دلیل، می‌توان آن را با قاطعیت فمنیسم مارکسیستی نامید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030514043.html
راهنمای کتاب/ درسنامه‌ای ایدئال برای فلسفۀ دین

دکتر علی غزالی‌فر

«به چه گویند فلسفۀ دین؟»
نویسنده: الیزابت برنس
مترجم: مسعود رهبری
ناشر: نشر هرمس، چاپ اول 1402
357 صفحه، 388000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

اتفاقاً چند روز پیش با چند تن از خودی‌ها یک دورهمیِ بی‌خود داشتیم. صحبت از دین به میان آمد. کسی که بیش از بقیه اعتمادبه‌نفس داشت جمله‌ای گفت که چهار ستون بدنم را لرزاند. او گفت: «من هیچ علاقه‌ای ندارم به کتاب‌هایی که دربارۀ دین هستند، زیرا من – خدا را شکر – دیندارم و به همین دلیل نیازی به چنان کتاب‌هایی ندارم. در عوض، ترجیح می‌دهم کتاب‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی بخوانم، زیرا روان‌شناس یا جامعه‌شناس نیستم.»

احتمالاً این سخن باعث لرزش شدید ستون‌های اربعۀ ابدان شما هم شده باشد. این حرف نه یک اشتباه، بلکه یک توهم است، بلکه ابرتوهم. آن‌قدر غلط است که سر به فاجعه می‌ساید. و حتی می‌تواند خطرناک باشد. پیش‌فرض فوق‌اشتباه آن شخص این است که گمان می‌کند دیندار بودن فهم کامل و جامع دین را به ارمغان می‌آورد و به همین دلیل، دیگر چیزی نمی‌ماند که انسان با مطالعۀ کتاب‌های مربوطه بیاموزد. بدیهی است که او در کل عمرش حتی یک کتاب درست‌وحسابی در زمینۀ دین نخوانده است.

اما مسئله دقیقاً برعکس است. اگر کسی به دین علاقمند است، باید تا جایی که می‌تواند در این زمینه کتاب بخواند. مسئله این نیست که دینداری معرفت‌زا نیست؛ مسئله این است که تجربۀ بی‌واسطۀ یک امر، به‌خودی‌خود، منجر به معرفت نمی‌شود (تازه، اگر تجربه‌ای در کار باشد و نه صرف انجام یک‌سری آداب و رسوم ظاهری). معرفت مستلزم چیزهایی دیگر است؛ برای نمونه، معرفت نیازمند دور شدن از موضوع و فاصله گرفتن از آن است؛ که البته برای شخص غرق در تجربه کار راحتی نیست.

اما فقط علاقمندی به دین هم نیست که باعث می‌شود به سراغ کتاب‌های مربوط به دین برویم. هر کسی که دین برایش امری جدی باشد باید چنین کند. ممکن است این جدّیت ناشی از مخالفت باشد. اشکالی ندارد. کسی که می‌خواهد مخالفتش با دین درست و معقول باشد، نمی‌تواند به نظریات فلسفی در باب دین اهمیت ندهد. همان‌طور که دینداری می‌تواند ناشی از اسطوره و خرافه‌پرستی باشد، عدم‌دینداری هم می‌تواند خرافی و اسطوره‌ای باشد.

باری، اما آن شخصی مدعی معرفت دینی که دچار عالم‌پنداری بدخیمی بود، چه چیزهایی از دین می‌دانست؟ در باب زبان دینی چه نظری دارد؟ آیا از معضل غیبت خدا باخبر است؟ تعریف و فهمش از ایمان چیست؟ چگونه میان عقل و ایمان رابطه برقرار می‌کند؟ جاودانگی را چطور می‌فهمد؟ و بسیاری پرسش‌های مهم دیگر که احتمالاً روحش هم از آن‌ها بی‌خبر باشد. در این کتاب هم این مسائل بزرگ مطرح شده‌اند و هم تمام پاسخ‌های مهم به آن‌ها.

فصلِ کوتاه اول با عنوان «فلسفۀ دین چیست؟» درآمدی است بر مباحث بعدی. نویسنده در این بخش به چیستی و چرایی و سودمندی فلسفۀ دین می‌پردازد. برای این منظور، دین (ادیان)، فلسفه (فلسفه‌ها)، فلسفۀ دین، و چگونگی پرداختن به فلسفۀ دین را تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد. روش استفاده از این کتاب را هم بیان می‌کند. پس از آن، هجده فصل دیگر را داریم که در آن‌ها کلاً شش مسئله به‌تفصیل بررسی می‌شوند: زبان دین، صفات خداوند، براهین اثبات وجود خدا، شواهد علیه وجود خدا، رابطۀ میان عقل و ایمان، و زندگی پس از مرگ. روشن است که هر مسئله در چند فصل بررسی می‌شود. علت این امر آن است که نویسنده به ابعاد گوناگون مسئله توجه دارد و هر بعد را در فصلی جداگانه بررسی می‌کند.

نویسنده در هر مسئله‌ای ابتدا اصل مسئله را تعریف می‌کند. بعد نظریات اصلی و مهم را می‌آورد. سپس دلایل طرفداران را توضیح می‌دهد و در پی آن اصلی‌ترین نقدهای مخالفان را برمی‌شمرد. اگر هم نقدها پاسخ‌هایی داشته باشند، آن‌ها را از قلم نمی‌اندازد. ویژگی بارز این کتاب این است که نظریات موافقان و مخالفان دین را در هر مسئله‌ای به‌صورت مختصر و مفید، و البته مستدل، ارائه می‌کند. از این جهت، کار هر خوانندۀ جستجوگری را راحت کرده است. در پایان هر فصل نیز جمع‌بندی خود را به‌صورت مختصر و مفید ارائه می‌کند. نیز فهرست مبسوطی برای مطالعۀ بیشتر می‌آورد. این منابع شامل طیفی گسترده از انواع مقالات و کتاب‌ها هستند که از موارد آسان و عمومی تا موارد دشوار و تخصصی را در بر می‌گیرند.
https://www.alef.ir/news/4030702125.html
راهنمای کتاب/ روشن‌اندیشی در باب حیات بشری

دکتر علی غزالی‌فر

«انسان بر ضد ظلمت»
(برگزیده‌ای از مقاله‌ها)
نویسنده: والتر ترنس استیس
مترجم: عبدالحسین آذرنگ
ناشر: هرمس، چاپ دوم 1402
170 صفحه، 188000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس

«هرچه سازوبرگ فکری فرد ناچیزتر باشد، در کاربرد فنون و شگردها بیشتر خودنمایی می‌کند. کسی که گنجینه‌ای از اندیشه‌های ارزشمند دارد، نگران دادوستد آن اندیشه‌ها است و طبیعتاً برای منظوری که دارد ساده‌ترین زبانی را به کار می‌برد که می‌تواند بیابد. اما کسی که تفکر حقیقی ندارد و در واقع چیزی برای دادوستد ندارد، کوشش می‌کند تهی بودنش را در پس ظاهری فضل‌نمای پنهان کند. هرچه زبانش نامفهوم‌تر باشد، امیدوار است که نزد خودش و از نظر دیگران عمیق‌تر جلوه کند. نمی‌تواند بفهمد که عشق به کلمات طویل و اصطلاحات فنی در واقع جز نشانۀ ذهن علیل نیست؛ نوعی بیماری فکری است. و شاید کسانی که به این بیماری گرفتارند، دوست داشته باشند بیماری‌شان اصطلاحی فنی داشته باشد. بنابراین کلمۀ تازۀ طویلی تقدیم‌شان می‌کنم. بیماری‌شان را "بزرگ‌نام‌ْشیدایی" نامگذاری می‌کنم.»

این سخن سادۀ استیس سخت به دل می‌نشیند، به‌ویژه در این روزگار روزبه‌روز دشوارتر نوشتن. در ارزش این کتاب همین بس که خودش مصداق همین مطلب است. البته دیگر آثار استیس نیز به همین صورت‌اند. یک نمونۀ دیگر، کتاب مشهور «فلسفۀ هگل» اوست که علی‌رغم قدمتش، بلکه کهنگی‌اش، هنوز هم به دلیل وضوح فوق‌العاده‌اش یکی از منابع شناخت فلسفۀ سخت‌یاب هگل است و هنوز هم جداً حرف برای گفتن دارد. حال وقتی استیس این هنر کم‌نظیر را دارد که فلسفۀ دشوار و پیچیدۀ هگل را به زبانی روشن بیان کند، طبیعی است که در مسائل کمتر پیچیده چقدر می‌تواند ساده و شفاف بنویسد، مثل همین کتاب فعلی که مجموعه‌ای از چند مقالۀ خوب و خواندنی است.

«انسان بر ضد ظلمت» از ده مقاله تشکیل شده که در سه بخش چیده شده‌اند. بخش اول، «دربارۀ علم و فلسفه»، پنج مقاله، بخش دوم، «دربارۀ ارزش‌ها»، سه مقاله، و بخش سوم، «دربارۀ اخلاق»، دو مقاله.

پنج مقالۀ بخش اول به این پنج موضوع می‌پردازند: خوب‌نویسی در زمینۀ علوم و فلسفه، مسئلۀ تبیین در علم و فلسفه، میزان واقع‌نمایی علم از واقعیت عینی، ارزش و جایگاه فلسفه در فرهنگ بشری. استیس در سه مقالۀ بخش دوم چند مسئلۀ عام و خاص را در باب ارزش‌ها بررسی می‌کند؛ در ابتدا، چیستی ارزش‌ها، سپس رابطۀ میان عقل، حکومت دموکراتیک و ارزش‌های دموکراسی، و در نهایت، نقد مادی‌گرایی آمریکاییان که عاقبت خوشی نخواهد داشت، چه برای خودشان و چه برای جهانیان. دو مقالۀ بخش آخر هم یکی به رابطۀ میان علم مدرن و اخلاق اختصاص دارد و دیگری به مبنای اخلاق ملت‌ها.

چارچوب کلی و نوع نگارش این مقالات آن‌قدر خوب است که می‌تواند الگویی برای نویسندگی خوب باشد. البته باید به این نکتۀ مهم توجه داشته باشیم که این نوع خوب‌نویسی فقط در مرحلۀ سبک نگارش باقی نمی‌ماند، بلکه به ذهن و زبان خواننده نیز منتقل می‌شود. ما با خواندن نوشته‌های خوب، خوب فکر کردن را می‌آموزیم. اما فقط این هم نیست. محتوای این کتاب همچنان ارزشمند است. با این‌که مقالات 60-70 سال قبل، در میانۀ قرن بیستم، نگاشته شده‌اند، ولی مسائلی را طرح کرده‌اند که هنوز هم موضوع جدی تفکرند. به‌علاوه، این مسائل آن‌قدر کلی و کلان هستند که دامنۀ سودمندی‌شان بسیار گسترده است و بسیاری از امور را در بر می‌گیرد. بنابراین، مطالب مقالات به فهم بهتر امور بسیاری یاری می‌رسانند.

ادامه...

https://www.alef.ir/news/4030729165.html