راهنمای کتاب/ تحسین غریزه بینقص
شناسا نیکنام
«یاد جنگل دور»
(فرضیه ساوانا و انتخاب زیستگاه در انسان)
نویسنده: گوردون اوراینز
ترجمه: کاوه فیضاللهی
ناشر: فرهنگ نشر نو (با همکاری نشر آسیم)،چاپ اول 1399
376 صفحه، 68000 تومان
#علم #نشرنو
چرا تاریخ طبیعی میخوانیم؟ این پرسشی است که گوردون اوراینز، استاد بازنشسته زیستشناسی دانشگاه واشینگتن و نویسنده کتاب یاد جنگل دور (در اصل: Snakes, Sunrises, and Shakespeare: How Evolution Shapes Our Loves and Fears, 2014) کوشید به آن پاسخ دهد. پاسخ مختصر و اولیه او در مقالهای به سال ۲۰۱۳ در نشریه آموزش و تجربه تاریخ طبیعی منتشر شد. او در این مقاله به ریشههای جمالشناسانه تاریخ طبیعی میپردازد؛ نه به این معنی که تاریخ طبیعی میخوانیم چون زیباست، بلکه به این معنی که اصلا چرا مطالعه طبیعت برای ما زیباست؛ چرا از آواز برخی پرندگان و بوی بعضی گلها و طعم شیرین عسل لذت میبریم [نیز چرا از شب و تاریکی و وهم و صدای جیغ وحشتزده میشویم]؟. این پرسشی عمیق و خطیر است که به قول تئودوسیوس دبژانسکی (Theodosius Dobzhansky)، زیستشناس تکاملی شهیر، پاسخ به آن جز در سایه نظریه تکامل معنایی ندارد. اوراینز در این مقاله زیباییشناسی غریزی امروز ما را به گذشته تکاملی نیاکانمان مرتبط میکند و سراغ اکتشاف دنیایی میرود که امروز در سیمکشی مغز ما نهادینه شده ولی ریشه در انتخاب طبیعی نیاکان ما دارد. آنچه امروز برای ما زیبا و فریباست، برای نیاکان ما رمز بقا بوده و آنچه امروز برای ناخوشایند است و دل ریش میکند، خطری بزرگ برای بقای نیاکان ما بوده است. این مقاله آموزنده را میتوانید از این نشانی مطالعه کنید: is.gd/F42WHR یک سال بعد از انتشار مقالهای که وصف آن رفت، کتاب مفصلی به قلم گوردون منتشر شد که اکنون ترجمه آن را به قلم شیوای کاوه فیضاللهی و همت نشر نو در دست داریم.
کتاب یاد جنگل دور شرح و بسط کامل و دقیقی از فرضیه ساوانا است؛ فرضیهای که انتخابهای امروز ما را، نه فقط در انتخاب خوراک و جای خواب، بلکه حتی در شکلدهی به باغها و هنر آشپزی و احتراز ما از چیزهای ناخوشایند به زندگی نیاکان ما در علفزارهای آفریقا مرتبط میکند. آنگونه که پشت جلد کتاب هم تأکید شده: «اوراینز نشان میدهد که چگونه هیجانات امروزی ما را تصمیمهایی شکل میدهند که نیاکان ما هزاران سال پیش در ساوانای آفریقا گرفتند. در طول این دوره دلبستگیها و بیزاریهایمان در مغز ما مداربندی شد، چون واکنش مناسب یا نامناسب به محیط به معنای تفاوت مرگ و زندگی بود».
کتاب که یازده فصل دارد با روایت جذابی از رابطه بومیان آفریقا و پرندهای آغاز میشود که «راهنمای عسل» نامیده میشود؛ رابطهای دوجانبه که مشابه آن را طبیعت و برای گونههای دیگر زیاد شنیدهایم (و گاهی دیدهایم) اما برای ما مردمان خارجشده از میهن اصلی، یعنی آفریقا، شاید عجیب باشد که انسان هم به عنوان گونهای وحشی در طبیعت رابطهای معنادار و متقابل با گونههای وحشی دیگر مثل همین مرغ دلالتگر برقرار میکند. از همان صفحات نخست کتاب نویسنده شما را با قصهای درگیر میکند که بسیار حقیقی و عینی است و در عین حال، هر روز با چنین قصههایی روبهرو نمیشویم. پس از فصل اول، سوت زدن برای عسل، فصلهای دیگر با قصههایی متفاوت و همینقدر تازه منتظر شما هستند: اشباح دشتهای آفریقا، هزینه سنگین یادگیری، خواندن چشمانداز، مار در میان علفها، سامان گرفتن و جاافتادن، غرامت به فلفل، میمون آهنگین، نخستین بو، مرتب کردن طبیعت و سرانجام فصل آخر: پرنده راهنمای عسل و مار. پس از این یادداشتهای نویسنده میآید و نمایه معمول و آخر هم، نمایه نامهای علمی جانداران که برای مخاطب جوینده و کنجکاو بسیار راهگشاست.
مترجم کتاب کاوه فیضاللهی در یادداشتی که ابتدای کتاب افزوده، عیار ویژه بینش علمی خود را در انتخاب و ترجمه این کتاب نشان داده. از خوبی و کیفیت ترجمه فیضاللهی هرچهقدر بگوییم، به اندازه مطالعه یادداشت مدقانهای مؤثر نیست که درباره نویسنده کتاب، تاریخچه شکلگیری افکار نویسنده، اهمیت کار او و سرانجام نقدهایی علمی نوشته که به محتوای کتاب وارد شده و دقیقا همین نکته است که نشان میدهد با مترجمی خاص و تاریخساز روبهرو هستیم که آیندگان درباره او بیشتر از امروز خواهند گفت و نوشت؛ جای کاوه فیضاللهی هر مترجم دیگری که میبود، هرگز نقدهای علمی کتابی را که برای ترجمه برگزیده در یادداشت خود نقل نمیکرد. فیضاللهی ترجمه کتاب را به پدرش تقدیم کرده و غریزه بینقصش را در انتخاب زیستگاه (استان گیلان) ستوده است؛ سپس یادداشت خود را با این شعر برگرفته از مثنوی معنوی مولوی آغاز میکند:
آنچه از دریا به دریا میرود/ از همانجا کـآمد آنجا میرود
کتابی است که خواندنش بسیار میارزد؛ آن هم دوبار!
https://www.alef.ir/news/3991107143.html
شناسا نیکنام
«یاد جنگل دور»
(فرضیه ساوانا و انتخاب زیستگاه در انسان)
نویسنده: گوردون اوراینز
ترجمه: کاوه فیضاللهی
ناشر: فرهنگ نشر نو (با همکاری نشر آسیم)،چاپ اول 1399
376 صفحه، 68000 تومان
#علم #نشرنو
چرا تاریخ طبیعی میخوانیم؟ این پرسشی است که گوردون اوراینز، استاد بازنشسته زیستشناسی دانشگاه واشینگتن و نویسنده کتاب یاد جنگل دور (در اصل: Snakes, Sunrises, and Shakespeare: How Evolution Shapes Our Loves and Fears, 2014) کوشید به آن پاسخ دهد. پاسخ مختصر و اولیه او در مقالهای به سال ۲۰۱۳ در نشریه آموزش و تجربه تاریخ طبیعی منتشر شد. او در این مقاله به ریشههای جمالشناسانه تاریخ طبیعی میپردازد؛ نه به این معنی که تاریخ طبیعی میخوانیم چون زیباست، بلکه به این معنی که اصلا چرا مطالعه طبیعت برای ما زیباست؛ چرا از آواز برخی پرندگان و بوی بعضی گلها و طعم شیرین عسل لذت میبریم [نیز چرا از شب و تاریکی و وهم و صدای جیغ وحشتزده میشویم]؟. این پرسشی عمیق و خطیر است که به قول تئودوسیوس دبژانسکی (Theodosius Dobzhansky)، زیستشناس تکاملی شهیر، پاسخ به آن جز در سایه نظریه تکامل معنایی ندارد. اوراینز در این مقاله زیباییشناسی غریزی امروز ما را به گذشته تکاملی نیاکانمان مرتبط میکند و سراغ اکتشاف دنیایی میرود که امروز در سیمکشی مغز ما نهادینه شده ولی ریشه در انتخاب طبیعی نیاکان ما دارد. آنچه امروز برای ما زیبا و فریباست، برای نیاکان ما رمز بقا بوده و آنچه امروز برای ناخوشایند است و دل ریش میکند، خطری بزرگ برای بقای نیاکان ما بوده است. این مقاله آموزنده را میتوانید از این نشانی مطالعه کنید: is.gd/F42WHR یک سال بعد از انتشار مقالهای که وصف آن رفت، کتاب مفصلی به قلم گوردون منتشر شد که اکنون ترجمه آن را به قلم شیوای کاوه فیضاللهی و همت نشر نو در دست داریم.
کتاب یاد جنگل دور شرح و بسط کامل و دقیقی از فرضیه ساوانا است؛ فرضیهای که انتخابهای امروز ما را، نه فقط در انتخاب خوراک و جای خواب، بلکه حتی در شکلدهی به باغها و هنر آشپزی و احتراز ما از چیزهای ناخوشایند به زندگی نیاکان ما در علفزارهای آفریقا مرتبط میکند. آنگونه که پشت جلد کتاب هم تأکید شده: «اوراینز نشان میدهد که چگونه هیجانات امروزی ما را تصمیمهایی شکل میدهند که نیاکان ما هزاران سال پیش در ساوانای آفریقا گرفتند. در طول این دوره دلبستگیها و بیزاریهایمان در مغز ما مداربندی شد، چون واکنش مناسب یا نامناسب به محیط به معنای تفاوت مرگ و زندگی بود».
کتاب که یازده فصل دارد با روایت جذابی از رابطه بومیان آفریقا و پرندهای آغاز میشود که «راهنمای عسل» نامیده میشود؛ رابطهای دوجانبه که مشابه آن را طبیعت و برای گونههای دیگر زیاد شنیدهایم (و گاهی دیدهایم) اما برای ما مردمان خارجشده از میهن اصلی، یعنی آفریقا، شاید عجیب باشد که انسان هم به عنوان گونهای وحشی در طبیعت رابطهای معنادار و متقابل با گونههای وحشی دیگر مثل همین مرغ دلالتگر برقرار میکند. از همان صفحات نخست کتاب نویسنده شما را با قصهای درگیر میکند که بسیار حقیقی و عینی است و در عین حال، هر روز با چنین قصههایی روبهرو نمیشویم. پس از فصل اول، سوت زدن برای عسل، فصلهای دیگر با قصههایی متفاوت و همینقدر تازه منتظر شما هستند: اشباح دشتهای آفریقا، هزینه سنگین یادگیری، خواندن چشمانداز، مار در میان علفها، سامان گرفتن و جاافتادن، غرامت به فلفل، میمون آهنگین، نخستین بو، مرتب کردن طبیعت و سرانجام فصل آخر: پرنده راهنمای عسل و مار. پس از این یادداشتهای نویسنده میآید و نمایه معمول و آخر هم، نمایه نامهای علمی جانداران که برای مخاطب جوینده و کنجکاو بسیار راهگشاست.
مترجم کتاب کاوه فیضاللهی در یادداشتی که ابتدای کتاب افزوده، عیار ویژه بینش علمی خود را در انتخاب و ترجمه این کتاب نشان داده. از خوبی و کیفیت ترجمه فیضاللهی هرچهقدر بگوییم، به اندازه مطالعه یادداشت مدقانهای مؤثر نیست که درباره نویسنده کتاب، تاریخچه شکلگیری افکار نویسنده، اهمیت کار او و سرانجام نقدهایی علمی نوشته که به محتوای کتاب وارد شده و دقیقا همین نکته است که نشان میدهد با مترجمی خاص و تاریخساز روبهرو هستیم که آیندگان درباره او بیشتر از امروز خواهند گفت و نوشت؛ جای کاوه فیضاللهی هر مترجم دیگری که میبود، هرگز نقدهای علمی کتابی را که برای ترجمه برگزیده در یادداشت خود نقل نمیکرد. فیضاللهی ترجمه کتاب را به پدرش تقدیم کرده و غریزه بینقصش را در انتخاب زیستگاه (استان گیلان) ستوده است؛ سپس یادداشت خود را با این شعر برگرفته از مثنوی معنوی مولوی آغاز میکند:
آنچه از دریا به دریا میرود/ از همانجا کـآمد آنجا میرود
کتابی است که خواندنش بسیار میارزد؛ آن هم دوبار!
https://www.alef.ir/news/3991107143.html
راهنمای کتاب/ مهندسان دنیاهای نادیدنی
فاطمه صناعتیان
«مولکولها- علایم حیات»
نویسنده: فیلیپ بال
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول: 1399
203 صفحه؛ 36000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
«مولکولها- علایم حیات» یادداشتی است با نام اصلی «Molecules: a very short introduction» که در سال 2003 توسط فیلیپ بال نوشته شده است. بال که عمدهی آثارش در زمینههای علمی است، سردبیر مجلهی علمی Nature نیز هست و هم اکنون نوشتن ستونی در Chemistry World را نیز بر عهده دارد. با توجه به برنامههای مستند و علمی زیادی که برای شبکههای رادیویی و تلویزیونی معتبری از جمله BBC تهیه کرده است، شاید بتوان بال را ژورنالیستی علمی نامید. از این نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی، پیش از این کتاب «عناصر- افسانه، تاریخ، علم» نیز با ترجمهی ماندانا فرهادیان و از سوی فرهنگ معاصر به مخاطب فارسیزبان ارائه شده است.
«مولکولها- علایم حیات» را باید در دستهی کتابهایی جای داد که سعی دارند علم را با زبانی ساده و برای همه ارائه دهند. زبان روایی و سادهی کتاب کمک میکند تا مخاطب غیرآکادمیک نیز ارتباط مناسبی با موضوع و جهان کتاب برقرار کند. هرچند که نگاه سنتی به دانشهای کلاسیکی همچون شیمی، داستان مولکولها را در شاخههایی از فیزیک– شیمی جای میدهد اما فیلیپ بال سعی دارد تا در این کتاب از دریچهی تازهای به دنیای زیست- شیمی بنگرد و ساختمان مولکولها و عملکردهای آنها را در ارتباط با موجودات زنده نشان دهد.
فصل اول کتاب با عنوان «مهندسان دنیاهای نادیدنی: مولکولسازی»، به مرحلهی گذر از جدول عناصر شیمیایی، ساختار درونی انواع مولکولها، انواع پیوندهای درونمولکولیِ بین اتمها و سنتز آزمایشگاهی مولکولها میپردازد. در ادامهی این فصل در مروری بر تاریخچهی کلی دانش شیمی، این علم در راه رشد و بلوغ خود، به ارائهی مدلهای گرافیکی اتمی و معرفی برخی از پرکاربردترین آنها از جمله مدل اتمی دالتون میرسد. کتاب ضرورت معرفی مفهومی به نام مولکول را این چنین بیان میکند: «مولکولها کوچکترین واحد معنادار در شیمی هستند. با مولکولها میشود داستانهای جهانِ زیر میکروسکوپ را باز گفت، اما با اتمها نمیشود. مولکول واژه است؛ اتم الفباست. البته گاهی پیش میآید که یک واژه از یک حرف تشکیل شده باشد. اما بیشتر واژهها مجموعههای مجزایی از چند حرفاند که به طور مخصوصی آرایش یافتهاند. خیلی وقتها میبینیم که واژههای بزرگتر و بلندتر معنی ظریفتر و خیلی دقیقتری را میرسانند.»
دومین فصل از کتاب با نام «علایم حیات: مولکولهای زندگی»، با پرسشی بنیادین و فلسفی آغاز میشود؛ حیات چیست؟ پرسشی که به عقیدهی فیلیپ بال در طی تاریخ، سؤال مشترک شاعران و دانشمندان بوده است و در راستای کشف پاسخی برای آن است که باب شیمی آلی باز میشود. شیمیای که در ابتدا آلی بود چرا که به بررسی مواد حاصل از بقایای بدن موجودات زنده میپرداخت اما امروزه با سنتز مواد آلی آزمایشگاهی دیگر چندان هم به اصل خویش وفادار نمانده است. از آن جا که بخش قابل توجهی از ارتباط بین شیمی و دنیای مولکولها با زیستشناسی و مطالعهی بدن موجودات زنده شکل میگیرد، ارتباط با علم ژنتیک نیز مطرح میشود؛ از ساختار انواع پروتئینها، ساختار مولکولی درشت مولکولها، ساختمان سلولی آنها، DNA، RNA و عملکردهای هر یک صحبت میشود. در پایان از تکامل ژنتیکی نیز که از جمله بحثهای روز در این زمینه است، در حد معرفی بحثی به میان میآید.
فصل سوم با عنوان «تاب بیاور: از مولکولها به مواد»، برای روشن کردن موضوع بحث از ساختار انواع تار عنکبوت گرفته تا ساختمان بخشهایی از برج ایفل مثال میآورد تا به بیان طرح ساختار درونی و اسکلت سلولها و مولکولهای مختلف برسد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000226112.html
فاطمه صناعتیان
«مولکولها- علایم حیات»
نویسنده: فیلیپ بال
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول: 1399
203 صفحه؛ 36000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
«مولکولها- علایم حیات» یادداشتی است با نام اصلی «Molecules: a very short introduction» که در سال 2003 توسط فیلیپ بال نوشته شده است. بال که عمدهی آثارش در زمینههای علمی است، سردبیر مجلهی علمی Nature نیز هست و هم اکنون نوشتن ستونی در Chemistry World را نیز بر عهده دارد. با توجه به برنامههای مستند و علمی زیادی که برای شبکههای رادیویی و تلویزیونی معتبری از جمله BBC تهیه کرده است، شاید بتوان بال را ژورنالیستی علمی نامید. از این نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی، پیش از این کتاب «عناصر- افسانه، تاریخ، علم» نیز با ترجمهی ماندانا فرهادیان و از سوی فرهنگ معاصر به مخاطب فارسیزبان ارائه شده است.
«مولکولها- علایم حیات» را باید در دستهی کتابهایی جای داد که سعی دارند علم را با زبانی ساده و برای همه ارائه دهند. زبان روایی و سادهی کتاب کمک میکند تا مخاطب غیرآکادمیک نیز ارتباط مناسبی با موضوع و جهان کتاب برقرار کند. هرچند که نگاه سنتی به دانشهای کلاسیکی همچون شیمی، داستان مولکولها را در شاخههایی از فیزیک– شیمی جای میدهد اما فیلیپ بال سعی دارد تا در این کتاب از دریچهی تازهای به دنیای زیست- شیمی بنگرد و ساختمان مولکولها و عملکردهای آنها را در ارتباط با موجودات زنده نشان دهد.
فصل اول کتاب با عنوان «مهندسان دنیاهای نادیدنی: مولکولسازی»، به مرحلهی گذر از جدول عناصر شیمیایی، ساختار درونی انواع مولکولها، انواع پیوندهای درونمولکولیِ بین اتمها و سنتز آزمایشگاهی مولکولها میپردازد. در ادامهی این فصل در مروری بر تاریخچهی کلی دانش شیمی، این علم در راه رشد و بلوغ خود، به ارائهی مدلهای گرافیکی اتمی و معرفی برخی از پرکاربردترین آنها از جمله مدل اتمی دالتون میرسد. کتاب ضرورت معرفی مفهومی به نام مولکول را این چنین بیان میکند: «مولکولها کوچکترین واحد معنادار در شیمی هستند. با مولکولها میشود داستانهای جهانِ زیر میکروسکوپ را باز گفت، اما با اتمها نمیشود. مولکول واژه است؛ اتم الفباست. البته گاهی پیش میآید که یک واژه از یک حرف تشکیل شده باشد. اما بیشتر واژهها مجموعههای مجزایی از چند حرفاند که به طور مخصوصی آرایش یافتهاند. خیلی وقتها میبینیم که واژههای بزرگتر و بلندتر معنی ظریفتر و خیلی دقیقتری را میرسانند.»
دومین فصل از کتاب با نام «علایم حیات: مولکولهای زندگی»، با پرسشی بنیادین و فلسفی آغاز میشود؛ حیات چیست؟ پرسشی که به عقیدهی فیلیپ بال در طی تاریخ، سؤال مشترک شاعران و دانشمندان بوده است و در راستای کشف پاسخی برای آن است که باب شیمی آلی باز میشود. شیمیای که در ابتدا آلی بود چرا که به بررسی مواد حاصل از بقایای بدن موجودات زنده میپرداخت اما امروزه با سنتز مواد آلی آزمایشگاهی دیگر چندان هم به اصل خویش وفادار نمانده است. از آن جا که بخش قابل توجهی از ارتباط بین شیمی و دنیای مولکولها با زیستشناسی و مطالعهی بدن موجودات زنده شکل میگیرد، ارتباط با علم ژنتیک نیز مطرح میشود؛ از ساختار انواع پروتئینها، ساختار مولکولی درشت مولکولها، ساختمان سلولی آنها، DNA، RNA و عملکردهای هر یک صحبت میشود. در پایان از تکامل ژنتیکی نیز که از جمله بحثهای روز در این زمینه است، در حد معرفی بحثی به میان میآید.
فصل سوم با عنوان «تاب بیاور: از مولکولها به مواد»، برای روشن کردن موضوع بحث از ساختار انواع تار عنکبوت گرفته تا ساختمان بخشهایی از برج ایفل مثال میآورد تا به بیان طرح ساختار درونی و اسکلت سلولها و مولکولهای مختلف برسد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000226112.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«مولکولها- علایم حیات»؛ فیلیپ بال؛ ترجمه ماندانا فرهادیان؛ نشر فرهنگ معاصر مهندسان دنیاهای نادیدنی
«مولکولها- علایم حیات»
راهنمای کتاب/ همه در خوردن سوپ خفاش سهم داشتیم!
حمیدرضا امیدیسرور
«کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ»
نوشته: کلاوس شواپ و تیهری مالهره
ترجمه: علیرضا حسنی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول، 1400
246 صفحه، 70000 تومان
#علم #نشرنو
در هیچ دورهای از تاریخ جهان، یک بیماری به فرض همهگیری آن، چنین به دغدغه مشترک تمام مردم جهان بدل نشده بوده است. حتی در دورههایی که طاعون سیاه از کشته پشته میساخت، بیماری واگیر این چنین جهان را در نمینوردید که به سرعت گونههای تغییر یافته آن از شرق به غرب و یا جنوب به شمال منتقل شود. جهان طبیعت و کرهی خاک برای انسان مدرن کوچک شده و مناسباتش با آن متفاوتتر از هر دورهای از تاریخ است، بنابراین شکل بیماریهای واگیرش نیز تغییر یافته است.
اما چه شد که ما گرفتار این بیماری شدیم و راه رهایی از آن چیست؟ این روزها بسیاری در اخبار و مقالات پیگیر مسئله بیماری کووید 19 هستند، می خواهند درباره آن بیشتر بدانند، شاید راههای رهایی از آن و گریز از دست این ویروس که محنوسش میخوانند پیدا کنند. هنوز مدت چندان زیادی از پیدایی و شناسایی رفتارهای این ویروس و تاثیرات آن نگذشته است، بنابراین منابع مکتوب در اینباره خصوصا در قالب کتاب هنوز بسیار انگشت شمار هستند.
کتاب «کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ» نوشته کلاوس شواپ و تیهری مالهره با ترجمه علیرضا حسنی که به همت نشر نو منتشر شده یکی از همین منابع انگشت شمار و از قضا بسیار خواندنی در باره ویروس کرونا است. البته اگر انتظار آن را داشته باشید که این کتاب به روشنی دست روی عامل شکل گیری این ویروس بگذارد یا از نحوهی درمان و داروهای آن و یا حتی پیشگیری سریع از کووید 19 را داشته باشد، گزینه درستی را انتخاب نکردهاید. در این کتاب با نگاهی جدی و کلان نگر به مسئله کووید 19 نگاه شده و در واقع عصاره محتوای کتاب به روندی اشاره میکند که ما را به اینجا رسانده است. روندی که حاصل نوع زندگی و رابطهی ما با طبیعت بوده، همهی جهان را دچار گرفتاری بزرگی کرده است. شاید بهتر باشد بگوییم همه ما در خوردن سوپ خفاش سهیم بوده ایم!
نویسندگان کتاب پروفسور کلاوس سواپ و تیه ری ماله ری هردو دکترای اقتصاد دارند، با این اوصاف نباید تعجب کنیم کتاب کووید 19: بازتنظیم بزرگ اثری باشد که بیشتر به جنبههای اقتصادی و یا اجتماعی این بیماری توجه داشته باشد تا جنبههای صرفا پزشکی که در باره آنها در این یک سال و نیم گذشته زیاد شنیده ایم. بی گمان که امروز به دلیل آنکه مبتلایان به کووید و یا آنها که در اثر این بیماری جان خود را از دست دادهاند بیش از هر جنبه دیگری در برابر دیدگان ما باشند، اما در حقیقت این همه گیری جنبههای پنهان دیگری هم دارد که چه بسا به دلیل درگیر بودن آنها در جهان پسا کرونا، از اهمیت بسیار زیادتری برخوردار باشند. حقیقت این است که دیر یا زود دانشمندان به راه های درمان و یا پیشگیری از کووید 19 دسترسی خواهند یافت. اما آیا این پایان ماجراست؟
این همان نکته مهمی است که نویسندگان کتاب بدان بیشترین توجه را دارند. چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست نویسندگان کتاب از باز تنظیم جهان پسا کرونا سخن میگویند. جهانی که باید به گونهای سازمان یابد که در هنگامهی بحران های مشابه بسیار مقاوم تر از آنچه شاهدش بودیم عمل کند.
کتاب حاضر در سه فصل نوشته شده است: باز تنظیم کلان، باز تنظیم خرد (صنعت و کسب و کار) و باز تنظیم فردی. نویسندگان کتاب در این رهگذر نشان میدهند که علاوه بر مرگ و میر ناشی از کووید 19، با شروع همه گیری در جهان ، تغییرات مهم و اساسی زندگی انسانها را دچار تحول کرد و نظم جهان دستخوش تغییرو تحولات بزرگی شد. به گونهای که حتی اقتصاد پیشرفته ترین کشورها نیز دچار بحرانهای اساسی شد. اینکه بحران کرونا تا چه زمانی گریبانگیر بشر است چندان روشن نیست. اما نکته مهم داشتن جهانی است در آن با آرامش و بدون چالش های ناشناخته ای از این دست زندگی کنیم. همچنین پس از گذراندن این همه گیری، حهان پسا کرونا بگونهای باشد که دیگر چنین تهدیداتی در آن احساس نشود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000407120.html
حمیدرضا امیدیسرور
«کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ»
نوشته: کلاوس شواپ و تیهری مالهره
ترجمه: علیرضا حسنی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول، 1400
246 صفحه، 70000 تومان
#علم #نشرنو
در هیچ دورهای از تاریخ جهان، یک بیماری به فرض همهگیری آن، چنین به دغدغه مشترک تمام مردم جهان بدل نشده بوده است. حتی در دورههایی که طاعون سیاه از کشته پشته میساخت، بیماری واگیر این چنین جهان را در نمینوردید که به سرعت گونههای تغییر یافته آن از شرق به غرب و یا جنوب به شمال منتقل شود. جهان طبیعت و کرهی خاک برای انسان مدرن کوچک شده و مناسباتش با آن متفاوتتر از هر دورهای از تاریخ است، بنابراین شکل بیماریهای واگیرش نیز تغییر یافته است.
اما چه شد که ما گرفتار این بیماری شدیم و راه رهایی از آن چیست؟ این روزها بسیاری در اخبار و مقالات پیگیر مسئله بیماری کووید 19 هستند، می خواهند درباره آن بیشتر بدانند، شاید راههای رهایی از آن و گریز از دست این ویروس که محنوسش میخوانند پیدا کنند. هنوز مدت چندان زیادی از پیدایی و شناسایی رفتارهای این ویروس و تاثیرات آن نگذشته است، بنابراین منابع مکتوب در اینباره خصوصا در قالب کتاب هنوز بسیار انگشت شمار هستند.
کتاب «کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ» نوشته کلاوس شواپ و تیهری مالهره با ترجمه علیرضا حسنی که به همت نشر نو منتشر شده یکی از همین منابع انگشت شمار و از قضا بسیار خواندنی در باره ویروس کرونا است. البته اگر انتظار آن را داشته باشید که این کتاب به روشنی دست روی عامل شکل گیری این ویروس بگذارد یا از نحوهی درمان و داروهای آن و یا حتی پیشگیری سریع از کووید 19 را داشته باشد، گزینه درستی را انتخاب نکردهاید. در این کتاب با نگاهی جدی و کلان نگر به مسئله کووید 19 نگاه شده و در واقع عصاره محتوای کتاب به روندی اشاره میکند که ما را به اینجا رسانده است. روندی که حاصل نوع زندگی و رابطهی ما با طبیعت بوده، همهی جهان را دچار گرفتاری بزرگی کرده است. شاید بهتر باشد بگوییم همه ما در خوردن سوپ خفاش سهیم بوده ایم!
نویسندگان کتاب پروفسور کلاوس سواپ و تیه ری ماله ری هردو دکترای اقتصاد دارند، با این اوصاف نباید تعجب کنیم کتاب کووید 19: بازتنظیم بزرگ اثری باشد که بیشتر به جنبههای اقتصادی و یا اجتماعی این بیماری توجه داشته باشد تا جنبههای صرفا پزشکی که در باره آنها در این یک سال و نیم گذشته زیاد شنیده ایم. بی گمان که امروز به دلیل آنکه مبتلایان به کووید و یا آنها که در اثر این بیماری جان خود را از دست دادهاند بیش از هر جنبه دیگری در برابر دیدگان ما باشند، اما در حقیقت این همه گیری جنبههای پنهان دیگری هم دارد که چه بسا به دلیل درگیر بودن آنها در جهان پسا کرونا، از اهمیت بسیار زیادتری برخوردار باشند. حقیقت این است که دیر یا زود دانشمندان به راه های درمان و یا پیشگیری از کووید 19 دسترسی خواهند یافت. اما آیا این پایان ماجراست؟
این همان نکته مهمی است که نویسندگان کتاب بدان بیشترین توجه را دارند. چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست نویسندگان کتاب از باز تنظیم جهان پسا کرونا سخن میگویند. جهانی که باید به گونهای سازمان یابد که در هنگامهی بحران های مشابه بسیار مقاوم تر از آنچه شاهدش بودیم عمل کند.
کتاب حاضر در سه فصل نوشته شده است: باز تنظیم کلان، باز تنظیم خرد (صنعت و کسب و کار) و باز تنظیم فردی. نویسندگان کتاب در این رهگذر نشان میدهند که علاوه بر مرگ و میر ناشی از کووید 19، با شروع همه گیری در جهان ، تغییرات مهم و اساسی زندگی انسانها را دچار تحول کرد و نظم جهان دستخوش تغییرو تحولات بزرگی شد. به گونهای که حتی اقتصاد پیشرفته ترین کشورها نیز دچار بحرانهای اساسی شد. اینکه بحران کرونا تا چه زمانی گریبانگیر بشر است چندان روشن نیست. اما نکته مهم داشتن جهانی است در آن با آرامش و بدون چالش های ناشناخته ای از این دست زندگی کنیم. همچنین پس از گذراندن این همه گیری، حهان پسا کرونا بگونهای باشد که دیگر چنین تهدیداتی در آن احساس نشود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000407120.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ»؛ کلاوس شواپ و تیهری مالهره؛ ترجمه علیرضا حسنی؛ فرهنگ نشر نو همه در خوردن سوپ خفاش سهم داشتیم!
«کووید-۱۹: بازتنظیم بزرگ»
راهنمای کتاب/ کمی قبل از خلقت جهان!
محمد امین فقیهی رضایی
«واقعیت ناپیدا»
نویسنده: کارلو رووِلی
ترجمه: علی شاهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول: 1399
263 صفحه، 48000 تومان
#علم #نشرنو
حیرت مواجهه انسان با اندیشیدن درباره جهان و ایجاد سوالات بسیار در ذهن با جاری شدن قطرات اشک تحمل پذیرتر می شود. سوالاتی نظیر اینکه اگر شیئی را مدام نصف کنیم، باز نصف کنیم و باز نصف کنیم چه خواهد شد؟ آیا همیشه در حال نصف کردن آن شیء خواهیم بود یا به جایی خواهیم رسید که دیگر نخواهیم توانست چنین کنیم؟ اگر به آنجا برسیم یا نرسیم فرق بودن یا نبودن آن شیء چگونه است؟ یعنی چطور می شود که چیزی نباشد و یا باشد. یا این سوال که آیا جهان بی انتهاست و می توان لبه ای برای آن متصور شد؟ اگر چنین باشد فراسوی آن لبه چه خواهد بود؟ این پرسش ها و هزاران پرسش دیگر سوالاتی هستند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته اند. و اینطور نیست که فقط فیلسوفان در تقلای پاسخ به اینهایند. بلکه جغرافی دانان، روانشناسان، فیزیک دانان، جانورشناسان و... همه و همه در تکاپوییند تا قدری بیشتر از حقیقت را سر بکشند. در واقع علم ابزاری است برای سعی در قدری بیشتر فهمیدن یا مواجه شدن با نادانسته هایی وسیع تر!
کارلو رووِلی، 65 سال قبل در ورونای ایتالیا که بین ایتالیایی ها به شهر عشق معروف است، متولد شد. علت این نام گذاری واقع شدن خانه رومئو و ژولیت، عشاق معروف ایتالیایی، در مرکز شهر ورونا و رخ دادن ماجرای عشق و مرگشان در آنجاست. داستان عشق رومئو و ژولیت توسط نویسندگان مختلف از جمله دانته و شکسپیر نقل شده است. از این رو شعر و ادبیات از کودکی با کارلو قرین بوده است. اما او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فیزیک محض گذارند و امروزه شهرتش در عالم فیزیک به خاطر نظریه گرانش کوانتومی حلقوی اوست.
او در «واقعیت ناپیدا» برایمان از واقعیت ناپیدا می گوید. به آغاز خلقت می رود، 14 میلیارد سال قبل و حتی به قبل از آن! نظریاتی را بیان می کند که امروزه فیزیکدانان به آنها مشغولند، نظریاتی قبل از مه بانگ(Big Bang). اینکه فیزیک دانان به قبل از انفجار بزرگ می اندیشند حیرت آور است. از سیاه چاله ها می گوید، از فیزیک کوانتوم، نظریه نسبیت، زمان و ده ها موضوع اعجاب انگیز دیگر. آنچه انسان را به شور می آورد این است که در عین اینکه فرمول ها و نظریات را به زبان ریاضی بیان می کند، اگر خواننده هیچ از فیزیک و ریاضیات نخوانده باشد باز جذب روایت او خواهد شد.
روایتی از فیزیک که از یونان باستان آغاز می شود و به امروز می رسد. نظریات را در بستر زمانی به وجود آمدن و تکاملشان بیان می کند. در لابه لای فرمول ها، اعداد و نظریات، دانته و شکسپیر هم حاضرند. انیشتین در جایی می گوید که اگر می خواهید بفهمید که نظریه فیزیکی را خوب درک کرده اید یا نه آن را به مادربزرگتان بیاموزید. اگر او آموخت و متوجه شد معلوم می شود که شما موضوع را عمیقا فهمیده اید. قلم دانشمند ایتالیایی هم همین گونه است. در عین سادگی از پیچیدگی های فیزیک و جهان می نویسد و این پیچیدگی ها با قطعات شعر و نمایش نامه هایی که لابلای فرمول ها گنجانده شده است، زینت شده اند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000416090.html
محمد امین فقیهی رضایی
«واقعیت ناپیدا»
نویسنده: کارلو رووِلی
ترجمه: علی شاهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول: 1399
263 صفحه، 48000 تومان
#علم #نشرنو
حیرت مواجهه انسان با اندیشیدن درباره جهان و ایجاد سوالات بسیار در ذهن با جاری شدن قطرات اشک تحمل پذیرتر می شود. سوالاتی نظیر اینکه اگر شیئی را مدام نصف کنیم، باز نصف کنیم و باز نصف کنیم چه خواهد شد؟ آیا همیشه در حال نصف کردن آن شیء خواهیم بود یا به جایی خواهیم رسید که دیگر نخواهیم توانست چنین کنیم؟ اگر به آنجا برسیم یا نرسیم فرق بودن یا نبودن آن شیء چگونه است؟ یعنی چطور می شود که چیزی نباشد و یا باشد. یا این سوال که آیا جهان بی انتهاست و می توان لبه ای برای آن متصور شد؟ اگر چنین باشد فراسوی آن لبه چه خواهد بود؟ این پرسش ها و هزاران پرسش دیگر سوالاتی هستند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته اند. و اینطور نیست که فقط فیلسوفان در تقلای پاسخ به اینهایند. بلکه جغرافی دانان، روانشناسان، فیزیک دانان، جانورشناسان و... همه و همه در تکاپوییند تا قدری بیشتر از حقیقت را سر بکشند. در واقع علم ابزاری است برای سعی در قدری بیشتر فهمیدن یا مواجه شدن با نادانسته هایی وسیع تر!
کارلو رووِلی، 65 سال قبل در ورونای ایتالیا که بین ایتالیایی ها به شهر عشق معروف است، متولد شد. علت این نام گذاری واقع شدن خانه رومئو و ژولیت، عشاق معروف ایتالیایی، در مرکز شهر ورونا و رخ دادن ماجرای عشق و مرگشان در آنجاست. داستان عشق رومئو و ژولیت توسط نویسندگان مختلف از جمله دانته و شکسپیر نقل شده است. از این رو شعر و ادبیات از کودکی با کارلو قرین بوده است. اما او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فیزیک محض گذارند و امروزه شهرتش در عالم فیزیک به خاطر نظریه گرانش کوانتومی حلقوی اوست.
او در «واقعیت ناپیدا» برایمان از واقعیت ناپیدا می گوید. به آغاز خلقت می رود، 14 میلیارد سال قبل و حتی به قبل از آن! نظریاتی را بیان می کند که امروزه فیزیکدانان به آنها مشغولند، نظریاتی قبل از مه بانگ(Big Bang). اینکه فیزیک دانان به قبل از انفجار بزرگ می اندیشند حیرت آور است. از سیاه چاله ها می گوید، از فیزیک کوانتوم، نظریه نسبیت، زمان و ده ها موضوع اعجاب انگیز دیگر. آنچه انسان را به شور می آورد این است که در عین اینکه فرمول ها و نظریات را به زبان ریاضی بیان می کند، اگر خواننده هیچ از فیزیک و ریاضیات نخوانده باشد باز جذب روایت او خواهد شد.
روایتی از فیزیک که از یونان باستان آغاز می شود و به امروز می رسد. نظریات را در بستر زمانی به وجود آمدن و تکاملشان بیان می کند. در لابه لای فرمول ها، اعداد و نظریات، دانته و شکسپیر هم حاضرند. انیشتین در جایی می گوید که اگر می خواهید بفهمید که نظریه فیزیکی را خوب درک کرده اید یا نه آن را به مادربزرگتان بیاموزید. اگر او آموخت و متوجه شد معلوم می شود که شما موضوع را عمیقا فهمیده اید. قلم دانشمند ایتالیایی هم همین گونه است. در عین سادگی از پیچیدگی های فیزیک و جهان می نویسد و این پیچیدگی ها با قطعات شعر و نمایش نامه هایی که لابلای فرمول ها گنجانده شده است، زینت شده اند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000416090.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«واقعیت ناپیدا»؛ کارلو رووِلی؛ ترجمه علی شاهی؛ نشر نو کمی قبل از خلقت جهان!
«واقعیت ناپیدا»
راهنمای کتاب/ درک علمی روابط حاکم بر طبیعت
سعیده امینزاده
«فیزیک و طبیعت»
نوشته: ورنر هایزنبرگ
ترجمه: مزدا موحد
ناشر: فرهنگ نشرنو، چاپ اول 1400
168 صفحه، 40000 تومان
#علم #نشرنو
آوردن نام ورنر هایزنبرگ، بیش از هر موضوع دیگری، وقایع مرتبط با بمب اتم و سلاح هستهای را به ذهن متبادر میکند. فیزیکدانی محافظهکار که گرچه در پروژهی ساخت بمب اتم به حکومت هیتلر یاری رساند، اما در آن دوره عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان نشد و همین مسأله هم موجب بدبینی دستگاه حاکم به او شد و فعالیت آکادمیک او را با محدودیتهایی مواجه کرد. حول او همواره بحثهای متنوع و متناقضی وجود داشته است. پیش از آنکه با بمب اتم و فناوریهای هستهای به جهانیان شناسانده شود، از پیشروان فیزیک کوانتوم بوده است و به همینخاطر جایزهی نوبل فیزیک را در سال 1932 از آن خود کرد. او را از بنیانگذاران علم نوین فیزیک میدانند، زیرا نظرات او در عرصهی مکانیک کوانتوم تحولاتی شگرف را پایه گذاشت. اما هایزنبرگ را حتی میتوان فراتر از این مسائل هم تحلیل کرد؛ کسی که در کنار تنی چند از همعصرانش، ارتباط میان طبیعت و فیزیک را بهشکلی دیگرگونه از آنچه بود تفسیر کرد و دربارهی آن نظریههایی تدوین کرد که همچنان در علم فیزیک کاربرد دارند. کتاب «فیزیک و طبیعت»ِ او به تبیین همین دیدگاهها از هایزنبرگ میپردازد.
در بخش آغازین کتاب، هایزنبرگ میکوشد پیشینهای را پی بگیرد که علم فیزیک و تعاملاش با طبیعت را به نقطهی کنونی رسانده است. او ابتدا از دورانی میگوید که تأکید بر منشأ خلق طبیعت داشته است. دورانی که بیش از آنکه به مکانیسمهای ارتباط طبیعت با فیزیک ربط داشته باشد، به روابط علت و معلولی میپردازد. کپلر دانشمند این دوره است. کسی که کشف تازههای فیزیک و طبیعت، او را مقهور توانمندی خالق آن میکند. تنها چند دهه بعد است که شکل نگاه در فیزیک دچار دگرگونیهایی بنیادین میشود. این دوره از نظر هایزنبرگ زمانی است که دانشمندان را به این نتیجه میرساند که اگر بخواهند هر فرآیند منحصربهفرد در فیزیک را توصیف کنند، ناگزیر به جدا کردن آن از محیط هستند. نخستین کسی که به این کشف رسید گالیله بود و شکوه علم نوین در این نقطه خود را به بشر نمایاند. نیوتن نیز در پی آن، دیگر طبیعت را کلیتی نمیدید که تنها از مجرای روابط آفرینش قابل تحلیل باشد. او خود را کودکی میدید که در ساحل دریا بازی میکند و ممکن است به یافتن سنگی صیقلی یا گوشماهی درخشانی سرگرم شود، اما اقیانوس حقایق بزرگ همچنان پیش روی او و تمام بشریت باز بود و بخش عمدهی آن هنوز نامکشوف و ناشناخته باقی مانده بود.
دورهی بعدی که هایزنبرگ در این کتاب و در سلسله مراتب تکامل علم فیزیک و ارتباطش با طبیعت عنوان میکند، زمانی است که علم نوین پایهگذاری شد. این دانش از محدودهی تجربیات روزمره خارج و به گسترهی طبیعت پا گذاشت. گسترهای که تنها با کمک فنونی که توسط خود علم نوین تولید میشد، میتوانست شناسایی شود. قوانین مشخصکنندهی نحوهی سقوط سنگ را میشد به حرکت اجرام آسمانی و از جمله ماه به دور زمین تعمیم داد. این موضوع به معنای کاربرد قوانین علمی در تمامی مسائل مرتبط با طبیعت بود. پس از آن بود که بشر وارد عرصهای گسترده از علم شد که به نقاطی دوردست و صعبالعبور از حقایق مرتبط با طبیعت میتوانست دسترسی پیدا کند. فناوری به او در این دوران یاری رساند تا ابزارهای اندازهگیری پیچیدهای بسازد و از آنها برای تدوین تئوریهای مختلف در زمینهی ذرات ماده و خواص اتم بهره گیرد. شاید اینجا بود که علوم طبیعی روابطی نزدیکتر و درهمآمیختهتر پیدا کردند. طبیعت از همین نقطه به بعد بود که مفهومی کلی شد. مفهومی برای تمامی عرصههای تجربی که انسان میتوانست با علم و تکنولوژی به آن دست یابد. توصیف ریاضی از طبیعت، به این معنا که مجموعهای دقیق و جامع از اطلاعات دربارهی طبیعت وجود دارد، بیش از معنای پیشین آن که کلیگوییهایی دراینباره میکرد، کاربرد یافت.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000425081.html
سعیده امینزاده
«فیزیک و طبیعت»
نوشته: ورنر هایزنبرگ
ترجمه: مزدا موحد
ناشر: فرهنگ نشرنو، چاپ اول 1400
168 صفحه، 40000 تومان
#علم #نشرنو
آوردن نام ورنر هایزنبرگ، بیش از هر موضوع دیگری، وقایع مرتبط با بمب اتم و سلاح هستهای را به ذهن متبادر میکند. فیزیکدانی محافظهکار که گرچه در پروژهی ساخت بمب اتم به حکومت هیتلر یاری رساند، اما در آن دوره عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان نشد و همین مسأله هم موجب بدبینی دستگاه حاکم به او شد و فعالیت آکادمیک او را با محدودیتهایی مواجه کرد. حول او همواره بحثهای متنوع و متناقضی وجود داشته است. پیش از آنکه با بمب اتم و فناوریهای هستهای به جهانیان شناسانده شود، از پیشروان فیزیک کوانتوم بوده است و به همینخاطر جایزهی نوبل فیزیک را در سال 1932 از آن خود کرد. او را از بنیانگذاران علم نوین فیزیک میدانند، زیرا نظرات او در عرصهی مکانیک کوانتوم تحولاتی شگرف را پایه گذاشت. اما هایزنبرگ را حتی میتوان فراتر از این مسائل هم تحلیل کرد؛ کسی که در کنار تنی چند از همعصرانش، ارتباط میان طبیعت و فیزیک را بهشکلی دیگرگونه از آنچه بود تفسیر کرد و دربارهی آن نظریههایی تدوین کرد که همچنان در علم فیزیک کاربرد دارند. کتاب «فیزیک و طبیعت»ِ او به تبیین همین دیدگاهها از هایزنبرگ میپردازد.
در بخش آغازین کتاب، هایزنبرگ میکوشد پیشینهای را پی بگیرد که علم فیزیک و تعاملاش با طبیعت را به نقطهی کنونی رسانده است. او ابتدا از دورانی میگوید که تأکید بر منشأ خلق طبیعت داشته است. دورانی که بیش از آنکه به مکانیسمهای ارتباط طبیعت با فیزیک ربط داشته باشد، به روابط علت و معلولی میپردازد. کپلر دانشمند این دوره است. کسی که کشف تازههای فیزیک و طبیعت، او را مقهور توانمندی خالق آن میکند. تنها چند دهه بعد است که شکل نگاه در فیزیک دچار دگرگونیهایی بنیادین میشود. این دوره از نظر هایزنبرگ زمانی است که دانشمندان را به این نتیجه میرساند که اگر بخواهند هر فرآیند منحصربهفرد در فیزیک را توصیف کنند، ناگزیر به جدا کردن آن از محیط هستند. نخستین کسی که به این کشف رسید گالیله بود و شکوه علم نوین در این نقطه خود را به بشر نمایاند. نیوتن نیز در پی آن، دیگر طبیعت را کلیتی نمیدید که تنها از مجرای روابط آفرینش قابل تحلیل باشد. او خود را کودکی میدید که در ساحل دریا بازی میکند و ممکن است به یافتن سنگی صیقلی یا گوشماهی درخشانی سرگرم شود، اما اقیانوس حقایق بزرگ همچنان پیش روی او و تمام بشریت باز بود و بخش عمدهی آن هنوز نامکشوف و ناشناخته باقی مانده بود.
دورهی بعدی که هایزنبرگ در این کتاب و در سلسله مراتب تکامل علم فیزیک و ارتباطش با طبیعت عنوان میکند، زمانی است که علم نوین پایهگذاری شد. این دانش از محدودهی تجربیات روزمره خارج و به گسترهی طبیعت پا گذاشت. گسترهای که تنها با کمک فنونی که توسط خود علم نوین تولید میشد، میتوانست شناسایی شود. قوانین مشخصکنندهی نحوهی سقوط سنگ را میشد به حرکت اجرام آسمانی و از جمله ماه به دور زمین تعمیم داد. این موضوع به معنای کاربرد قوانین علمی در تمامی مسائل مرتبط با طبیعت بود. پس از آن بود که بشر وارد عرصهای گسترده از علم شد که به نقاطی دوردست و صعبالعبور از حقایق مرتبط با طبیعت میتوانست دسترسی پیدا کند. فناوری به او در این دوران یاری رساند تا ابزارهای اندازهگیری پیچیدهای بسازد و از آنها برای تدوین تئوریهای مختلف در زمینهی ذرات ماده و خواص اتم بهره گیرد. شاید اینجا بود که علوم طبیعی روابطی نزدیکتر و درهمآمیختهتر پیدا کردند. طبیعت از همین نقطه به بعد بود که مفهومی کلی شد. مفهومی برای تمامی عرصههای تجربی که انسان میتوانست با علم و تکنولوژی به آن دست یابد. توصیف ریاضی از طبیعت، به این معنا که مجموعهای دقیق و جامع از اطلاعات دربارهی طبیعت وجود دارد، بیش از معنای پیشین آن که کلیگوییهایی دراینباره میکرد، کاربرد یافت.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000425081.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فیزیک و طبیعت»؛ ورنر هایزنبرگ؛ ترجمه مزدا موحد؛ نشرنو درک علمی روابط حاکم بر طبیعت
«فیزیک و طبیعت»
راهنمای کتاب/ آموختن مرگ؛ آموختن زندگی!
زهره مسکنی
«فلسفۀ پرندگان»
نویسنده: فیلیپ دوبوآ/ الیز روسو
مترجم: کاوه فیضالهی
ناشر: فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1400
191 صفحه، 48000 تومان
#علم #نشرچشمه
فیلیپ دوبوآ پرندهشناس، بومشناس و نویسندۀ فرانسوی از کودکی شیفتۀ پرندگان بوده و از این رو پس از پایان تحصیلاتش بهعنوان دندانپزشک جراح به پاریس رفت تا در آنجا بومشناسی بخواند. این مرد 65 ساله مدیر قدیمیترین انتشارات کتابهای طبیعت در فرانسه است. وی برای تماشای پرندگان به سرتاسر جهان سفر کرده و چندین کتاب دربارۀ تغییر اقلیم و تنوع زیستی نوشته است. بنیانگذاری کمیتۀ ملی تأیید حضور گونههای کمیاب در فرانسه نیز از دیگر فعالیتهای وی در این زمینه است.
الیز روسو نیز روزنامهنگاری علاقهمند به فلسفه، کارشناس ارشد ادبیات و نویسندۀ کتابهایی دربارۀ طبیعت و جانوران و فعال محیط زیست و حامی حیوانات است. او علاوه بر روزنامهنگاری، نویسنده و تصویرگر چندین کتاب مصور، درسی یا مستند دربارۀ محیط زیست، تنوع زیستی، جانوران وحشی و اهلی است و برای این فعالیتها جوایزی را کسب کرده است. این دو نفر که سالهای عمرشان را به تماشای پرندگان گذراندهاند در کتاب «فلسفۀ پرندگان» به ما میآموزند که تأمل در زندگی این گروه از موجودات نکات ارزشمند بسیاری را به ارمغان میآورد.
نسخه اصلی این کتاب سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات WH آلن در لندن منتشر شده و ترجمۀ آن یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه تاریخ طبیعی» است که توسط نشر نو به چاپ رسیده است. کتاب شامل 22 درسی است که این پرندهشناس و فیلسوف دربارۀ گسستگی انسان از طبیعت و برقراری دوبارۀ این پیوند به ما میدهند. نویسندگان، مقدمۀ اثر خود را با این نکته شروع کردهاند که پرندگان در داستانها و افسانهها، اغلب حامل دانش، پیام یا فکر جدیدی هستند و موریس مترلینگ نویسنده بلژیکی هم در نمایشنامه «پرندۀ آبی» خود برای نمایش شادی از آنها استفاده کرده است.
پذیرش آسیبپذیریمان، درسی در برابری، پیروی از ضرباهنگ طبیعت، بر سر حس جهتیابیمان چه آمد؟، راستی خانواده چیست؟، شجاعت حقیقی چه ربطی به عشق دارد؟، سرشار زیستن زندگی، زیباکردن جهان، راه رهایی، مسألۀ وفاداری، آیا کنجکاوی پرنده را به کشتن میدهد؟، چرا سفر میکنیم؟، بازی قدرت، لذتهای ساده، هوش چیست؟، فراسوی نیک و بد، آیا باید از سایه خودمان بترسیم؟، لهجهها و غریبگی، عشقورزی، زیبایی چه میتواند به ما بگوید؟ و آموختن مرگ آموختن زندگی عناوین فصول این کتابند. همچنین کتاب با پسگفتار، پیوستی شامل نامنامه پرندگان و یک نمایه در بخش پایانی از تکمیل اطلاعاتی سودمند بهره برده است.
در کتاب «فلسفه پرندگان» از پرندگانی نام برده شده که بیشترشان در ایران هم زندگی میکنند و بسیاری از آنها گونههای آشنایی چون قمری، یاکریم، کبوتر، گنجشک، سار، توکا، کلاغ، زاغی، خروس، پرستو، مرغابی و کاکایی هستند که ما بارها در طول عمرمان آنها را دیدهایم. در پایان کتاب جدولی شامل نامهای فارسی، انگلیسی و علمی این پرندگان آمده و هر جا نیاز به توضیح بیشتر بوده مترجم در پانویس آن را به خوبی ارائه داده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000429094.html
زهره مسکنی
«فلسفۀ پرندگان»
نویسنده: فیلیپ دوبوآ/ الیز روسو
مترجم: کاوه فیضالهی
ناشر: فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1400
191 صفحه، 48000 تومان
#علم #نشرچشمه
فیلیپ دوبوآ پرندهشناس، بومشناس و نویسندۀ فرانسوی از کودکی شیفتۀ پرندگان بوده و از این رو پس از پایان تحصیلاتش بهعنوان دندانپزشک جراح به پاریس رفت تا در آنجا بومشناسی بخواند. این مرد 65 ساله مدیر قدیمیترین انتشارات کتابهای طبیعت در فرانسه است. وی برای تماشای پرندگان به سرتاسر جهان سفر کرده و چندین کتاب دربارۀ تغییر اقلیم و تنوع زیستی نوشته است. بنیانگذاری کمیتۀ ملی تأیید حضور گونههای کمیاب در فرانسه نیز از دیگر فعالیتهای وی در این زمینه است.
الیز روسو نیز روزنامهنگاری علاقهمند به فلسفه، کارشناس ارشد ادبیات و نویسندۀ کتابهایی دربارۀ طبیعت و جانوران و فعال محیط زیست و حامی حیوانات است. او علاوه بر روزنامهنگاری، نویسنده و تصویرگر چندین کتاب مصور، درسی یا مستند دربارۀ محیط زیست، تنوع زیستی، جانوران وحشی و اهلی است و برای این فعالیتها جوایزی را کسب کرده است. این دو نفر که سالهای عمرشان را به تماشای پرندگان گذراندهاند در کتاب «فلسفۀ پرندگان» به ما میآموزند که تأمل در زندگی این گروه از موجودات نکات ارزشمند بسیاری را به ارمغان میآورد.
نسخه اصلی این کتاب سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات WH آلن در لندن منتشر شده و ترجمۀ آن یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه تاریخ طبیعی» است که توسط نشر نو به چاپ رسیده است. کتاب شامل 22 درسی است که این پرندهشناس و فیلسوف دربارۀ گسستگی انسان از طبیعت و برقراری دوبارۀ این پیوند به ما میدهند. نویسندگان، مقدمۀ اثر خود را با این نکته شروع کردهاند که پرندگان در داستانها و افسانهها، اغلب حامل دانش، پیام یا فکر جدیدی هستند و موریس مترلینگ نویسنده بلژیکی هم در نمایشنامه «پرندۀ آبی» خود برای نمایش شادی از آنها استفاده کرده است.
پذیرش آسیبپذیریمان، درسی در برابری، پیروی از ضرباهنگ طبیعت، بر سر حس جهتیابیمان چه آمد؟، راستی خانواده چیست؟، شجاعت حقیقی چه ربطی به عشق دارد؟، سرشار زیستن زندگی، زیباکردن جهان، راه رهایی، مسألۀ وفاداری، آیا کنجکاوی پرنده را به کشتن میدهد؟، چرا سفر میکنیم؟، بازی قدرت، لذتهای ساده، هوش چیست؟، فراسوی نیک و بد، آیا باید از سایه خودمان بترسیم؟، لهجهها و غریبگی، عشقورزی، زیبایی چه میتواند به ما بگوید؟ و آموختن مرگ آموختن زندگی عناوین فصول این کتابند. همچنین کتاب با پسگفتار، پیوستی شامل نامنامه پرندگان و یک نمایه در بخش پایانی از تکمیل اطلاعاتی سودمند بهره برده است.
در کتاب «فلسفه پرندگان» از پرندگانی نام برده شده که بیشترشان در ایران هم زندگی میکنند و بسیاری از آنها گونههای آشنایی چون قمری، یاکریم، کبوتر، گنجشک، سار، توکا، کلاغ، زاغی، خروس، پرستو، مرغابی و کاکایی هستند که ما بارها در طول عمرمان آنها را دیدهایم. در پایان کتاب جدولی شامل نامهای فارسی، انگلیسی و علمی این پرندگان آمده و هر جا نیاز به توضیح بیشتر بوده مترجم در پانویس آن را به خوبی ارائه داده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000429094.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فلسفۀ پرندگان»؛ فیلیپ دوبوآ/ الیز روسو؛ ترجمه کاوه فیضالهی؛ نشر نو آموختن مرگ؛ آموختن زندگی!
«فلسفۀ پرندگان»
راهنمای کتاب/ وقتی علم گرفتار غربت می شود!
حسین محمدی
«غربت علم!»
(علم و تکنولوژی در کشاکش مدح و ذم)
نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: قصیده سرا؛ چاپ اول 1400
258 صفحه؛ 55000 تومان
#علم #نشرقصیده_سرا
چرا غربت علم؟! مگر علم هم غربت میگیرد؟! مرثیهسرایی بر غربت علم دیگر چرا؟! آن هم در عصر و زمانهای كه علم و تكنولوژی در تمامی زوایایش رخنه كرده و جوامع را با هر زبان و فرهنگ و نژادی به دنبال خود كشانده است.
اگر گفته میشود غربت علم، مقصود این كه علم در تاریخ خود با وجود آنهمه توجهات و كانون مراجعات، همواره در میان دو طایفه در غربت بوده و كمابیش همچنان است؛ طایفهای موسوم به علمستیزان و طایفهای موسوم به علمستایان. هر یك به نحوی حق علم را آنچنان كه باید ادا نكردهاند؛ طایفهای به بهانههای مختلف به علم تاختهاند و مانع بر سر راه آن ایجاد كردهاند. در مقابل، طایفهای به بهانههایی دیگر، بیش از حد علم را ستوده، تا آنجا كه به علممداری روی آوردهاند. این نیز مانع دیگری بر سر راه علم بوده است.
«غربت علم» عنوان كتابی است به قلم احمد راسخی لنگرودی كه به تازگی از سوی انتشارات قصیده سرا در تیراژ 500 نسخه راهی بازار كتاب شده است. نویسنده كه پیش از این نیز كتابهای دیگری را در حوزه فلسفی، تاریخی و اجتماعی از جمله: «با سقراط در شهر گفتگو»، «سارتر در ایران»، «غرب و قومیت»، «افقهای ناکجاآباد»، «مهار قدرت»، و.... به چاپ رسانده است، با این سرآغاز میکوشد به زبانی ساده به نقد و بررسی دو نوع مواجهۀ غیراصولی با علم و تكنولوژی، نقش و جایگاه واقعی علم و نسبت آن را با انسان روشن ساخته و به نوعی غربت علم را، بهرغم شعاع وسیع اقبالها، آشكار سازد.
نویسنده در تشریح مطلب خود در بخشی از مقدمه آورده است: رشد و پیشرفت علوم تجربی در قرون جدید و سیطره و استیلای تكنولوژی بر بسیاری از جوانب حیات بشری و بهتبع، آثار سازنده یا مخرب ناشی از آن، به طور کلی دو نوع مواجهۀ غیراصولی را بین دستهای از صاحبنظران در پی داشته و به شكلگیری پارهای مواضع تند و افراطی نسبت به علم و تكنولوژی و فناوریهای جدید دامن زده است كه عبارتاند از:
الف. نخستین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم ذیل عنوان کلیِ علمستیزان میآید. در ذیل این عنوان میتوان دو گرایش را تشخیص داد. یک گرایش بر این اندیشه تأکید دارد که جهتگیری علم صرفاً دنیوی و مادی بوده و در تعارض با جهتگیری دین، كه صرفاً معنوی و اخروی است، قرار دارد. علم با یافتههای خود نهایتاً میخواهد جای دین و خدا را بگیرد و مستندات وحیانی را رهسپار موزه تاریخ كند. پس باید با آن جنگید، یا دستكم با بیاعتنایی زمینۀ رشد و پیشرفت آن را فراهم نكرد.
گرایش دوم بر این نظریه مبتنی است که علم و محصول آن تکنولوژی، اگرچه در تأمین رفاه و راحتی زندگی انسان نقش كلیدی داشته، اما برای محیط زیست و طبیعت زیانآور و زندگی انسان را از معنی و مفهوم تهی كرده است. درنتیجه، باید با آن به مبارزه برخاست، یا دستکم از پذیرش آن اعراض کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000523069.html
حسین محمدی
«غربت علم!»
(علم و تکنولوژی در کشاکش مدح و ذم)
نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: قصیده سرا؛ چاپ اول 1400
258 صفحه؛ 55000 تومان
#علم #نشرقصیده_سرا
چرا غربت علم؟! مگر علم هم غربت میگیرد؟! مرثیهسرایی بر غربت علم دیگر چرا؟! آن هم در عصر و زمانهای كه علم و تكنولوژی در تمامی زوایایش رخنه كرده و جوامع را با هر زبان و فرهنگ و نژادی به دنبال خود كشانده است.
اگر گفته میشود غربت علم، مقصود این كه علم در تاریخ خود با وجود آنهمه توجهات و كانون مراجعات، همواره در میان دو طایفه در غربت بوده و كمابیش همچنان است؛ طایفهای موسوم به علمستیزان و طایفهای موسوم به علمستایان. هر یك به نحوی حق علم را آنچنان كه باید ادا نكردهاند؛ طایفهای به بهانههای مختلف به علم تاختهاند و مانع بر سر راه آن ایجاد كردهاند. در مقابل، طایفهای به بهانههایی دیگر، بیش از حد علم را ستوده، تا آنجا كه به علممداری روی آوردهاند. این نیز مانع دیگری بر سر راه علم بوده است.
«غربت علم» عنوان كتابی است به قلم احمد راسخی لنگرودی كه به تازگی از سوی انتشارات قصیده سرا در تیراژ 500 نسخه راهی بازار كتاب شده است. نویسنده كه پیش از این نیز كتابهای دیگری را در حوزه فلسفی، تاریخی و اجتماعی از جمله: «با سقراط در شهر گفتگو»، «سارتر در ایران»، «غرب و قومیت»، «افقهای ناکجاآباد»، «مهار قدرت»، و.... به چاپ رسانده است، با این سرآغاز میکوشد به زبانی ساده به نقد و بررسی دو نوع مواجهۀ غیراصولی با علم و تكنولوژی، نقش و جایگاه واقعی علم و نسبت آن را با انسان روشن ساخته و به نوعی غربت علم را، بهرغم شعاع وسیع اقبالها، آشكار سازد.
نویسنده در تشریح مطلب خود در بخشی از مقدمه آورده است: رشد و پیشرفت علوم تجربی در قرون جدید و سیطره و استیلای تكنولوژی بر بسیاری از جوانب حیات بشری و بهتبع، آثار سازنده یا مخرب ناشی از آن، به طور کلی دو نوع مواجهۀ غیراصولی را بین دستهای از صاحبنظران در پی داشته و به شكلگیری پارهای مواضع تند و افراطی نسبت به علم و تكنولوژی و فناوریهای جدید دامن زده است كه عبارتاند از:
الف. نخستین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم ذیل عنوان کلیِ علمستیزان میآید. در ذیل این عنوان میتوان دو گرایش را تشخیص داد. یک گرایش بر این اندیشه تأکید دارد که جهتگیری علم صرفاً دنیوی و مادی بوده و در تعارض با جهتگیری دین، كه صرفاً معنوی و اخروی است، قرار دارد. علم با یافتههای خود نهایتاً میخواهد جای دین و خدا را بگیرد و مستندات وحیانی را رهسپار موزه تاریخ كند. پس باید با آن جنگید، یا دستكم با بیاعتنایی زمینۀ رشد و پیشرفت آن را فراهم نكرد.
گرایش دوم بر این نظریه مبتنی است که علم و محصول آن تکنولوژی، اگرچه در تأمین رفاه و راحتی زندگی انسان نقش كلیدی داشته، اما برای محیط زیست و طبیعت زیانآور و زندگی انسان را از معنی و مفهوم تهی كرده است. درنتیجه، باید با آن به مبارزه برخاست، یا دستکم از پذیرش آن اعراض کرد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000523069.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«غربت علم!»؛ احمد راسخی لنگرودی، نشر قصیده سرا وقتی علم گرفتار غربت می شود!
«غربت علم!»
راهنمای کتاب/ در هوایِ هراس از همهگیری
شناسا نیکنام
«قواعد واگیری»
(چرا چیزها منتشر میشوند و چرا از انتشار بازمیایستند؟)
تالیف: آدام کوچارسکی
ترجمه: علی معظمی
ناشر: چشمه، پاییز ۱۳۹۹
404 صفحه، 80000 تومان
#علم #نشرچشمه
مجموعه نشر چرخ زیرمجموعه علوم انسانی و زیستی نشر چشمه است که پیش از این با عنوانهای دیگری مثل بیم امواج سهمگین با آن آشنا شدهایم. این کتاب نیز یکی از نمونههای خوب همگانیکردن دانش یا علم برای عموم است. کوچارسکی، نویسنده کتاب، ریاضیدان و پژوهشگر مؤسسه بهداشت و پزشکی گرمسیری در زمینه همهگیری شناسی است. گرچه تخصص علمی او در مطالعه الگوهای گسترش بیماریهای همهگیر است، اما با دانش ریاضی خود در حوزههای دیگر مثل بازارهای مالی هم سرک کشیده. آنچه در این کتاب طرح میشود، به نوعی تعمیم الگوهای همهگیری، نه تنها در دنیای بیماریها، بلکه در دنیاهای دیگری، از جمله رسانههای اجتماعی است. او در این کتاب مسئله همهگیری را در حوزههای متعدد و متنوع انسانی میکاود.
حسن بزرگی که نویسنده کتاب دارد، توجه و احاطه او به موضوع ترویج علم است. خود او نه تنها در زمینه علمی، برای مطالعه و درک همهگیری بیماریهایی مثل ابولا و زیکا به دور جهان چرخیده، بلکه در دنیای ترویج علم نیز جایگاهی سنگین دارد. او عضو پیوسته همایشهای TED است و جایزههای متعددی در دنیای ترویج علم را به خاطر نوشتههایش از آن خود کرده است. پیش از قواعد واگیری کتاب دیگری با نام شرطبندی کامل منتشر کرده و به جز کتابهایش، در نشریاتی مثل آبزرور، فایننشال تایمز، ساینتیفیک امریکن و نیوستیتزمن نیز قلم زده است.
محتوای کتاب با پرداختی به نظریه پیشامدها در فصل نخست آغاز میشود؛ سپس به هراسها و همهگیری در فصل دوم؛ اندازه دوستی در فصل سوم؛ در هوای حادثه در فصل چهارم؛ ویروسیشدن در فصل پنجم؛ چگونه مالک اینترنت شویم در فصل ششم؛ ردگیری شیوع در فصل هفتم؛ و صحنه درگیری در فصل هشتم میرسیم.
نویسنده در این کتاب نشان میدهد الگو و قواعد همهگیری فقط مختص بیماریها نیست و شامل پدیدههای دیگری مثل اطلاعات نادرست در دنیای برخط هم میشود. با این حال او حتی در این دو دنیا هم پایبند نمیشود و سراغ عرصههای دیگری از جمله بدافزارها، خشونت و بحرانهای مالی هم میرود.
هدف اصلی کتاب این است که با کنکاش در شیوع پدیدههای مختلف، از بیماری تا خشونت و بحران مالی، نشان دهد چه چیزی میان همه اینها مشترک است، چه چیزهایی به آنها سرعت میدهد و چه چیزهایی از سرعت آنها میکاهد، چگونه میتوانیم همهگیریهای مختلف را رصد، تحلیل و پیشبینی کنیم و در این مسیر، ما را با شیوه کار خود به عنوان پژوهشگر همهگیری آشنا میکند. از منحنیهای شیوع میگوید و جزئیات مشترک میان همه آنها، مثل قلهها و افولهای پیدرپی. سپس میکوشد ما را با حقایقی خلاف انتظار درباره پدیده همهگیری آشنا کند، از جمله اینکه همهگیری همیشه با جرقهای آغازین همراه نیست. نه ویروسهای واقعی همیشه میتوانند همهگیری ایجاد کنند، نه پدیدههایی که بالقوه ممکن است ویروسی (وایرال) شوند، همیشه در همهگیری موفق هستند. نویسنده به خصوص ما را با دغدغههای مهم دیگری هم به جز پرداختن به جرقه آغازین و قلههای شیوع در همهگیریشناسی آشنا میکند: چگونه شیوع را اندازهگیری و پیشبینی کنیم؟ ابعاد همهگیری چه ارتباطی با سرعت انتشار دارد (خواهیم دید که این ارتباط همیشه مثبت نیست و سرعت شیوع لزوما به معنی بزرگی شیوع نیست) و چه چیزی شیوع را به قله میرساند و پس از رسیدن به قله چه میشود؟
نویسنده در این راه نه تنها روایتی دقیق و علمی دارد، بلکه مخاطب عام را با روایتی دست اول از تجربیات شخصی و علمی خودش آشنا میکند؛ شیوهای که زداینده زنگار عُجب علم از خاطر عاطر مخاطب عامی است.
https://www.alef.ir/news/4000923076.html
شناسا نیکنام
«قواعد واگیری»
(چرا چیزها منتشر میشوند و چرا از انتشار بازمیایستند؟)
تالیف: آدام کوچارسکی
ترجمه: علی معظمی
ناشر: چشمه، پاییز ۱۳۹۹
404 صفحه، 80000 تومان
#علم #نشرچشمه
مجموعه نشر چرخ زیرمجموعه علوم انسانی و زیستی نشر چشمه است که پیش از این با عنوانهای دیگری مثل بیم امواج سهمگین با آن آشنا شدهایم. این کتاب نیز یکی از نمونههای خوب همگانیکردن دانش یا علم برای عموم است. کوچارسکی، نویسنده کتاب، ریاضیدان و پژوهشگر مؤسسه بهداشت و پزشکی گرمسیری در زمینه همهگیری شناسی است. گرچه تخصص علمی او در مطالعه الگوهای گسترش بیماریهای همهگیر است، اما با دانش ریاضی خود در حوزههای دیگر مثل بازارهای مالی هم سرک کشیده. آنچه در این کتاب طرح میشود، به نوعی تعمیم الگوهای همهگیری، نه تنها در دنیای بیماریها، بلکه در دنیاهای دیگری، از جمله رسانههای اجتماعی است. او در این کتاب مسئله همهگیری را در حوزههای متعدد و متنوع انسانی میکاود.
حسن بزرگی که نویسنده کتاب دارد، توجه و احاطه او به موضوع ترویج علم است. خود او نه تنها در زمینه علمی، برای مطالعه و درک همهگیری بیماریهایی مثل ابولا و زیکا به دور جهان چرخیده، بلکه در دنیای ترویج علم نیز جایگاهی سنگین دارد. او عضو پیوسته همایشهای TED است و جایزههای متعددی در دنیای ترویج علم را به خاطر نوشتههایش از آن خود کرده است. پیش از قواعد واگیری کتاب دیگری با نام شرطبندی کامل منتشر کرده و به جز کتابهایش، در نشریاتی مثل آبزرور، فایننشال تایمز، ساینتیفیک امریکن و نیوستیتزمن نیز قلم زده است.
محتوای کتاب با پرداختی به نظریه پیشامدها در فصل نخست آغاز میشود؛ سپس به هراسها و همهگیری در فصل دوم؛ اندازه دوستی در فصل سوم؛ در هوای حادثه در فصل چهارم؛ ویروسیشدن در فصل پنجم؛ چگونه مالک اینترنت شویم در فصل ششم؛ ردگیری شیوع در فصل هفتم؛ و صحنه درگیری در فصل هشتم میرسیم.
نویسنده در این کتاب نشان میدهد الگو و قواعد همهگیری فقط مختص بیماریها نیست و شامل پدیدههای دیگری مثل اطلاعات نادرست در دنیای برخط هم میشود. با این حال او حتی در این دو دنیا هم پایبند نمیشود و سراغ عرصههای دیگری از جمله بدافزارها، خشونت و بحرانهای مالی هم میرود.
هدف اصلی کتاب این است که با کنکاش در شیوع پدیدههای مختلف، از بیماری تا خشونت و بحران مالی، نشان دهد چه چیزی میان همه اینها مشترک است، چه چیزهایی به آنها سرعت میدهد و چه چیزهایی از سرعت آنها میکاهد، چگونه میتوانیم همهگیریهای مختلف را رصد، تحلیل و پیشبینی کنیم و در این مسیر، ما را با شیوه کار خود به عنوان پژوهشگر همهگیری آشنا میکند. از منحنیهای شیوع میگوید و جزئیات مشترک میان همه آنها، مثل قلهها و افولهای پیدرپی. سپس میکوشد ما را با حقایقی خلاف انتظار درباره پدیده همهگیری آشنا کند، از جمله اینکه همهگیری همیشه با جرقهای آغازین همراه نیست. نه ویروسهای واقعی همیشه میتوانند همهگیری ایجاد کنند، نه پدیدههایی که بالقوه ممکن است ویروسی (وایرال) شوند، همیشه در همهگیری موفق هستند. نویسنده به خصوص ما را با دغدغههای مهم دیگری هم به جز پرداختن به جرقه آغازین و قلههای شیوع در همهگیریشناسی آشنا میکند: چگونه شیوع را اندازهگیری و پیشبینی کنیم؟ ابعاد همهگیری چه ارتباطی با سرعت انتشار دارد (خواهیم دید که این ارتباط همیشه مثبت نیست و سرعت شیوع لزوما به معنی بزرگی شیوع نیست) و چه چیزی شیوع را به قله میرساند و پس از رسیدن به قله چه میشود؟
نویسنده در این راه نه تنها روایتی دقیق و علمی دارد، بلکه مخاطب عام را با روایتی دست اول از تجربیات شخصی و علمی خودش آشنا میکند؛ شیوهای که زداینده زنگار عُجب علم از خاطر عاطر مخاطب عامی است.
https://www.alef.ir/news/4000923076.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«قواعد واگیری» (چرا چیزها منتشر میشوند و چرا از انتشار بازمیایستند؟)؛ آدام کوچارسکی؛ ترجمه علی معظمی؛ نشر چشمه در هوایِ هراس…
«قواعد واگیری»
راهنمای کتاب/ روایتی نو روی راستهای اشتباهی
شناسا نیکنام
«ظهور و سقوط دایناسورها»
نویسنده: استیو بروساتی
ترجمه: نرگس کریمیان
ناشر: فاطمی، مجموعه کتابهای فانوس، چاپ ۱۴۰۰
387 صفحه، 95 صفحه
#علم #نشرفاطمی
پیشتر در یادداشت دیگری به ترجمه دیگری از همین کتاب پرداخته بودیم. در یادداشت پیشین تا حدی خود کتاب و استیو بروساتی، نویسنده آن را معرفی کردیم و از محاسن آن گفتیم. بنابراین از ذکر دوباره این جزئیات میگذریم و پیش از بررسی ترجمه حاضر، تنها به ذکر چند نقد جزئی پیرامون متن کتاب بسنده میکنیم.
اگر قرار باشد همه کتابهای علمی پیرامون دایناسورها را توی طاقچهای ردیف کنیم و پشت به پشت هم بچینیم، احتمالا طول این طاقچه درازتر از مجموع طول گلهای دیپلودوکوس خواهد شد. هزاران عنوان کتاب با رویکرد تخصصی، عامهپسند، کودکانه و حتی علمی-تخیلی درباره دایناسورها نوشته و چاپ شدهاند و این کاروان هنوز از پیش میرود. با این همه کتاب، چرا از انتشار کتابهای نو هنوز خوشحال میشویم؟ به زبان خیلی ساده: چون کاروان علم هم به سرعت در حرکت است. هر سال یافتههای تازهای از دایناسورها به دانش ما میافزاید و دیدگاههای قدیمی ما تصحیح یا حتی مردود میشوند. هر کتاب جدیدی نویدبخش اخبار هیجانانگیزی است که از سرند بینش علمی نویسندهای گذشتهاند و به دست ما رسیدهاند. سیلاب اطلاعات هم هر روز خروشندهتر میشود و تشخیص سره از ناسره برای بیشتر مردم دشوارتر. اتفاقا در چنین رودخانه توفندهای که مرز میان مهملات و اطلاعات تاریکتر و باریکتر میشود، مژده انتشار کتابی تازه سزاوار مشتلق است. کتاب ظهور و سقوط دایناسورها هم چهار سال پیش که منتشر شد، کتابی تازه بود که گزارشی عامهفهم از برخی یافتههای متأخر دنیای دایناسورشناسی به دست میداد. استقبال بینظیری از آن شد، ولی نقدهایی منفی هم کم نداشت؛ از جمله اینکه بروساتی به عنوان دیرینهشناسی بسیار جوان (چند سالی جوانتر از مترجم نوقلم، نرگس کریمیان) تازه در آغاز راه است و روایتهای شخصی او از اکتشافات دایناسوری خودش و رفقای همسالش کسری ناچیز از یافتههای دیرینهشناسان استخوانخردکرده در سالهای منتهی به انتشار کتاب اوست. نقد بیجایی به نظر میرسد، چرا که باقی این دیرینهشناسان نیز مقامی و مقالی دارند. هرکدام که اراده کنند میتوانند کتابهایی بهتر از این بنویسند و به بهترین ناشرهای جهان بسپارند. البته در دنیایی آزاد که حصارهای اقتصادی، حصارهای سیاسی و حصارهای فرهنگی کوتاهتر از دوربرد علم و فرهنگ هستند. خلاصه حکایت آنها سواست. این گوشه دنیا، ممکن است همین کتاب برود تا سالیان سال درسنامه جویندگان دانش یا کتاب بالینی عاشقان علم شود. فردا بعید نیست حائرانی سرگشته نام بروساتی را در کنار نام اکابر عظمایی از قبیل هاوکینگ و داوکینز بپرستند. داوکینز هم نشد، دستکم موریس مترلینک که میشود.
این است که در چنین تاریکنای تاریخی بد نیست اگر به انتخاب کتابهایی که قرار است ترجمههای مکرر از دل آنها منتشر شود، کمی بیشتر دقت کنیم. کتاب بروساتی کتابی خوب است، خوش خوانده میشود و روایتهایش روشنگر است؛ اما همه واقعیت را بازگو نمیکند. از فیل، فقط خرطومش را نشان میدهد و میگذارد تا درباره گوشها و عاجها و پاهای فیل خودمان خیال کنیم. این درباره خود کتاب، به خصوص در نسبتی که با خواننده ایرانی دارد.
اما این دومین ترجمهای است که از ظهور و سقوط دایناسورها میخوانیم. ترجمه قبلی خوبیهایی داشت و کوتاهیهایی. بزرگترین مشکل آن ناآشنایی مترجم با دنیایی بود که دانش دیرینهشناسی از آن میآید و همین کاستی، آنقدر بزرگ بود که آن ترجمه را سقوطی برای کتاب اصلی بشماریم. حقیقت اینکه نمیدانیم خانم نرگس کریمیان، مترجم این یکی ترجمه، چه سابقه و رابطهای با دنیای دایناسورها دارد. برخی بر این عقیدهاند که ترجمه کتابهای علمی مثل ترجمه قصه و ذوقیات دیگر نیست که لازمهاش طبع روان و ذوق بیان باشد. وقتی نویسنده کتابی کسوت علمی به تن دارد، مترجم هم باید چیزکی از سابقه آن دانش دریافته باشد؛ شاید همین است که در کشور ما عدهای از آن سوی بام افتادهاند و کتابهای نویسندگان نیماور دنیای علم را با نام مختصر نویسنده همراه میکنند و در عوض، مترجم[های] کتاب را به انواع عناوین دکتر و پروفسور مفتخر میکنند. این هم خیلی خوب نیست که قطار درجات علمی مترجم درازتر از نویسنده باشد؛ در عین حال خوب هم نیست اگر مترجم نداند یا متوجه نشود که چی را و چرا ترجمه میکند.
بیایید نگاهی به این ترجمه کنیم:
«ردهای پروروتوداکتیلوس متعلق به آرکوسور راسته پرنده و خویشاوند بسیار نزدیک دایناسورهاست…» (صـ ۲۲)
ما هم مثل شما دقیقا متوجه نشدیم که «آرکوسور راسته پرنده» چه چیزی است. مترجم انگار به فارسی سخت ترجمه کرده.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000927120.html
شناسا نیکنام
«ظهور و سقوط دایناسورها»
نویسنده: استیو بروساتی
ترجمه: نرگس کریمیان
ناشر: فاطمی، مجموعه کتابهای فانوس، چاپ ۱۴۰۰
387 صفحه، 95 صفحه
#علم #نشرفاطمی
پیشتر در یادداشت دیگری به ترجمه دیگری از همین کتاب پرداخته بودیم. در یادداشت پیشین تا حدی خود کتاب و استیو بروساتی، نویسنده آن را معرفی کردیم و از محاسن آن گفتیم. بنابراین از ذکر دوباره این جزئیات میگذریم و پیش از بررسی ترجمه حاضر، تنها به ذکر چند نقد جزئی پیرامون متن کتاب بسنده میکنیم.
اگر قرار باشد همه کتابهای علمی پیرامون دایناسورها را توی طاقچهای ردیف کنیم و پشت به پشت هم بچینیم، احتمالا طول این طاقچه درازتر از مجموع طول گلهای دیپلودوکوس خواهد شد. هزاران عنوان کتاب با رویکرد تخصصی، عامهپسند، کودکانه و حتی علمی-تخیلی درباره دایناسورها نوشته و چاپ شدهاند و این کاروان هنوز از پیش میرود. با این همه کتاب، چرا از انتشار کتابهای نو هنوز خوشحال میشویم؟ به زبان خیلی ساده: چون کاروان علم هم به سرعت در حرکت است. هر سال یافتههای تازهای از دایناسورها به دانش ما میافزاید و دیدگاههای قدیمی ما تصحیح یا حتی مردود میشوند. هر کتاب جدیدی نویدبخش اخبار هیجانانگیزی است که از سرند بینش علمی نویسندهای گذشتهاند و به دست ما رسیدهاند. سیلاب اطلاعات هم هر روز خروشندهتر میشود و تشخیص سره از ناسره برای بیشتر مردم دشوارتر. اتفاقا در چنین رودخانه توفندهای که مرز میان مهملات و اطلاعات تاریکتر و باریکتر میشود، مژده انتشار کتابی تازه سزاوار مشتلق است. کتاب ظهور و سقوط دایناسورها هم چهار سال پیش که منتشر شد، کتابی تازه بود که گزارشی عامهفهم از برخی یافتههای متأخر دنیای دایناسورشناسی به دست میداد. استقبال بینظیری از آن شد، ولی نقدهایی منفی هم کم نداشت؛ از جمله اینکه بروساتی به عنوان دیرینهشناسی بسیار جوان (چند سالی جوانتر از مترجم نوقلم، نرگس کریمیان) تازه در آغاز راه است و روایتهای شخصی او از اکتشافات دایناسوری خودش و رفقای همسالش کسری ناچیز از یافتههای دیرینهشناسان استخوانخردکرده در سالهای منتهی به انتشار کتاب اوست. نقد بیجایی به نظر میرسد، چرا که باقی این دیرینهشناسان نیز مقامی و مقالی دارند. هرکدام که اراده کنند میتوانند کتابهایی بهتر از این بنویسند و به بهترین ناشرهای جهان بسپارند. البته در دنیایی آزاد که حصارهای اقتصادی، حصارهای سیاسی و حصارهای فرهنگی کوتاهتر از دوربرد علم و فرهنگ هستند. خلاصه حکایت آنها سواست. این گوشه دنیا، ممکن است همین کتاب برود تا سالیان سال درسنامه جویندگان دانش یا کتاب بالینی عاشقان علم شود. فردا بعید نیست حائرانی سرگشته نام بروساتی را در کنار نام اکابر عظمایی از قبیل هاوکینگ و داوکینز بپرستند. داوکینز هم نشد، دستکم موریس مترلینک که میشود.
این است که در چنین تاریکنای تاریخی بد نیست اگر به انتخاب کتابهایی که قرار است ترجمههای مکرر از دل آنها منتشر شود، کمی بیشتر دقت کنیم. کتاب بروساتی کتابی خوب است، خوش خوانده میشود و روایتهایش روشنگر است؛ اما همه واقعیت را بازگو نمیکند. از فیل، فقط خرطومش را نشان میدهد و میگذارد تا درباره گوشها و عاجها و پاهای فیل خودمان خیال کنیم. این درباره خود کتاب، به خصوص در نسبتی که با خواننده ایرانی دارد.
اما این دومین ترجمهای است که از ظهور و سقوط دایناسورها میخوانیم. ترجمه قبلی خوبیهایی داشت و کوتاهیهایی. بزرگترین مشکل آن ناآشنایی مترجم با دنیایی بود که دانش دیرینهشناسی از آن میآید و همین کاستی، آنقدر بزرگ بود که آن ترجمه را سقوطی برای کتاب اصلی بشماریم. حقیقت اینکه نمیدانیم خانم نرگس کریمیان، مترجم این یکی ترجمه، چه سابقه و رابطهای با دنیای دایناسورها دارد. برخی بر این عقیدهاند که ترجمه کتابهای علمی مثل ترجمه قصه و ذوقیات دیگر نیست که لازمهاش طبع روان و ذوق بیان باشد. وقتی نویسنده کتابی کسوت علمی به تن دارد، مترجم هم باید چیزکی از سابقه آن دانش دریافته باشد؛ شاید همین است که در کشور ما عدهای از آن سوی بام افتادهاند و کتابهای نویسندگان نیماور دنیای علم را با نام مختصر نویسنده همراه میکنند و در عوض، مترجم[های] کتاب را به انواع عناوین دکتر و پروفسور مفتخر میکنند. این هم خیلی خوب نیست که قطار درجات علمی مترجم درازتر از نویسنده باشد؛ در عین حال خوب هم نیست اگر مترجم نداند یا متوجه نشود که چی را و چرا ترجمه میکند.
بیایید نگاهی به این ترجمه کنیم:
«ردهای پروروتوداکتیلوس متعلق به آرکوسور راسته پرنده و خویشاوند بسیار نزدیک دایناسورهاست…» (صـ ۲۲)
ما هم مثل شما دقیقا متوجه نشدیم که «آرکوسور راسته پرنده» چه چیزی است. مترجم انگار به فارسی سخت ترجمه کرده.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000927120.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«ظهور و سقوط دایناسورها»؛ استیو بروساتی؛ ترجمه نرگس کریمیان؛ نشر فاطمی روایتی نو روی راستهای اشتباهی
«ظهور و سقوط دایناسورها»
راهنمای کتاب/ چگونه میتوان محیطزیست را نجات داد؟
دکتر علی غزالیفر*
«انقلاب زیستبومی»
(صلح با کرهی زمین)
نویسنده: جان بلامی فارستر
مترجم: محسن صفاری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
426 صفحه، 140000 تومان
#علم #نشرچشمه
برای فهم مسئله و مباحث این کتاب باید طرز نگاه خود را عوض کنیم. با نگاه معمولی رایج نمیتوان دید که اوضاع از چه قرار است. نگاهی که اینجا بهکار میآید نگاهی کلان است که تا اعماق وضعیت بحرانی فعلی باید نفوذ کند. این نکته باید اندکی توضیح داد.
انسانِ نزدیکبین و شخصِ دوربین صحنهها را یکسان نمیبینند. این دو نوع نگاه در نسبت با تاریخ هم برقرارند. حالا که به قرن بیستم نگاه میکنیم نقاط برجستۀ آن را چیزهایی میبینیم که به احتمال زیاد بعدها جزو مهمترینها نباشند. فرض کنیم مورخی در پایان قرن بیستویکم به قرن گذشته نگاه کند. از نظر او مهمترین ویژگی آن قرن چیست؟ نامزدهای احتمالی عبارتند از: جنگ جهانی اول و دوم، ایدئولوژیهای فراگیر، انقلابهای بزرگ، رشد انفجاری جمعیت انسانها، جنبشهای مدنی بینظیر در تاریخ (حقوق زنان، همجنسگرایان)، بنیادگرایی، تکنولوژی پیشرفته و فناوری ارتباطات.
همۀ اینها اموری مهم هستند، اما فقط از نگاه شخص نزدیکبین معاصر خیلی برجسته به نظر میرسند. بسیاری از مورخان و دانشمندان بر این باورند که ویژگی بارز قرن بیستم تغییر رابطۀ انسان با طبیعت است. این تغییر در طولِ تاریخِ چند میلیاردسالۀ این سیاره بینظیر و غیرقابلتصور بوده است. انسان، همچون همۀ موجودات دیگر، همیشه مقهور طبیعت بوده و نیروهای نیرومند طبیعت بر او و زندگیاش سلطه داشتند. ولی در قرن بیستم این رابطه وارونه شد؛ انسان خود را از زیر سیطرۀ طبیعت بیرون کشید و اینبار او بود که بر طبیعت مسلط شد. حالا دیگر انسان میتوانست در طبیعت دست ببرد و آن را دستکاری کند و تغییر دهد و حتی نابود سازد. بله؛ متأسفانه این رابطه بیشتر جنبۀ منفی و تخریبی داشته و دارد. نتیجۀ قدرت انسان چیزی نبوده جز آلودگی هوا، آب، خاک و حتی نابودی آنها و بسیاری چیزها و موجودات زندۀ دیگر.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ جنبۀ دیگری هم دارد. درست است که انسان بر طبیعت مسلط شده اما او هنوز هم جزئی از آن است. بنابراین با آسیب دیدن یا از بین رفتن طبیعت خود او نیز آسیب میبیند و از بین میرود. لذا سرنوشت انسان و بقای او در گرو وضعیت محیطزیست است. توجه به این امر باعث شد که افراد دغدغهمند در پی نجات محیطزیست از این تخریب گسترده باشند. نتیجه هم ظهور انواع جنبشهای سبز و رنگی دیگر برای محافظت از دریاچهها و جنگلها و رودخانهها و هوا و درختان و سگها و گربهها و سایر جکوجانوران دیگر بوده است. آیا این فعالیتهای خیرخواهانه مؤثر واقع شدهاند؟ پاسخ متأسفانه آشکارا منفیست. جمع کردن کیسههای پلاستیک از پارکهای جنگلی و ساحلهای شنی حداکثر یک سرعتگیر کوچک و کمارتفاع در برابر جریان تخریب گستردۀ محیطزیست است. علت این ناکامی چیست؟
علت در بیتوجهی یا ندیدن علت اصلی است. علت اصلی چیست؟ علت اصلی نوع نسبت و مواجهۀ انسان با طبیعت است. تا وقتی که نحوۀ رابطۀ انسان با طبیعت تغییر نکند، اوضاع در کل همین خواهد بود که اکنون هست. روح این رابطه «بهرهبرداری حداکثری از منابع طبیعی برای دست یافتن به سود حداکثری است؛ به عبارت دیگر، همان منطق سرمایهداری». حرف اصلی کتاب این است سازوکار سرمایهداری منشأ تخریب محیطزیست است، و تا زمانی که این سازوکار ادامه داشته باشد، هیچ امیدی نیست که اوضاع بهبود یابد. جمع کردن آشغالهای مسافرتها و پیکنیکها و سیزدهبهدرهای ملت از دامان طبیعت کار خوبی است، اما فقط فاجعه را چند روز به عقب میاندازد. باید توجه و توان خود را معطوف به سرچشمه کرد.
بدبختی مضاعف این است که سرمایهداری با نقابهایی که به چهره میزند ژست دفاع از محیطزیست هم به خود میگیرد، و بدین ترتیب خود را از مظان اتهام خارج میکند. از طرف دیگر، در هر جنبش، فعالیت، کنفرانس و معاهدۀ کلانی که بخواهد بر زیادهخواهیاش افسار بزند، دخالت میکند و آن را از هم میپاشد. در کل، وضعیت به حالتی فاجعهبار رسیده است. از نظر نویسنده فقط و فقط با یک انقلاب واقعی در سطح جهانی میتوان به خروج از بحران امید بست. این انقلاب یک انقلاب اجتماعی است و نه انقلابی در تکنولوژی. چراکه تکنولوژی بهخودیخود تابع منطق سرمایهداری است و تغییری اساسی در وضعیت نمیدهد. انقلابی اجتماعی لازم است؛ انقلابی که انسانها فاجعه را درک کنند و نگاه و نسبت خود را به طبیعت از بیخ و بن تغییر دهند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010123111.html
دکتر علی غزالیفر*
«انقلاب زیستبومی»
(صلح با کرهی زمین)
نویسنده: جان بلامی فارستر
مترجم: محسن صفاری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
426 صفحه، 140000 تومان
#علم #نشرچشمه
برای فهم مسئله و مباحث این کتاب باید طرز نگاه خود را عوض کنیم. با نگاه معمولی رایج نمیتوان دید که اوضاع از چه قرار است. نگاهی که اینجا بهکار میآید نگاهی کلان است که تا اعماق وضعیت بحرانی فعلی باید نفوذ کند. این نکته باید اندکی توضیح داد.
انسانِ نزدیکبین و شخصِ دوربین صحنهها را یکسان نمیبینند. این دو نوع نگاه در نسبت با تاریخ هم برقرارند. حالا که به قرن بیستم نگاه میکنیم نقاط برجستۀ آن را چیزهایی میبینیم که به احتمال زیاد بعدها جزو مهمترینها نباشند. فرض کنیم مورخی در پایان قرن بیستویکم به قرن گذشته نگاه کند. از نظر او مهمترین ویژگی آن قرن چیست؟ نامزدهای احتمالی عبارتند از: جنگ جهانی اول و دوم، ایدئولوژیهای فراگیر، انقلابهای بزرگ، رشد انفجاری جمعیت انسانها، جنبشهای مدنی بینظیر در تاریخ (حقوق زنان، همجنسگرایان)، بنیادگرایی، تکنولوژی پیشرفته و فناوری ارتباطات.
همۀ اینها اموری مهم هستند، اما فقط از نگاه شخص نزدیکبین معاصر خیلی برجسته به نظر میرسند. بسیاری از مورخان و دانشمندان بر این باورند که ویژگی بارز قرن بیستم تغییر رابطۀ انسان با طبیعت است. این تغییر در طولِ تاریخِ چند میلیاردسالۀ این سیاره بینظیر و غیرقابلتصور بوده است. انسان، همچون همۀ موجودات دیگر، همیشه مقهور طبیعت بوده و نیروهای نیرومند طبیعت بر او و زندگیاش سلطه داشتند. ولی در قرن بیستم این رابطه وارونه شد؛ انسان خود را از زیر سیطرۀ طبیعت بیرون کشید و اینبار او بود که بر طبیعت مسلط شد. حالا دیگر انسان میتوانست در طبیعت دست ببرد و آن را دستکاری کند و تغییر دهد و حتی نابود سازد. بله؛ متأسفانه این رابطه بیشتر جنبۀ منفی و تخریبی داشته و دارد. نتیجۀ قدرت انسان چیزی نبوده جز آلودگی هوا، آب، خاک و حتی نابودی آنها و بسیاری چیزها و موجودات زندۀ دیگر.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ جنبۀ دیگری هم دارد. درست است که انسان بر طبیعت مسلط شده اما او هنوز هم جزئی از آن است. بنابراین با آسیب دیدن یا از بین رفتن طبیعت خود او نیز آسیب میبیند و از بین میرود. لذا سرنوشت انسان و بقای او در گرو وضعیت محیطزیست است. توجه به این امر باعث شد که افراد دغدغهمند در پی نجات محیطزیست از این تخریب گسترده باشند. نتیجه هم ظهور انواع جنبشهای سبز و رنگی دیگر برای محافظت از دریاچهها و جنگلها و رودخانهها و هوا و درختان و سگها و گربهها و سایر جکوجانوران دیگر بوده است. آیا این فعالیتهای خیرخواهانه مؤثر واقع شدهاند؟ پاسخ متأسفانه آشکارا منفیست. جمع کردن کیسههای پلاستیک از پارکهای جنگلی و ساحلهای شنی حداکثر یک سرعتگیر کوچک و کمارتفاع در برابر جریان تخریب گستردۀ محیطزیست است. علت این ناکامی چیست؟
علت در بیتوجهی یا ندیدن علت اصلی است. علت اصلی چیست؟ علت اصلی نوع نسبت و مواجهۀ انسان با طبیعت است. تا وقتی که نحوۀ رابطۀ انسان با طبیعت تغییر نکند، اوضاع در کل همین خواهد بود که اکنون هست. روح این رابطه «بهرهبرداری حداکثری از منابع طبیعی برای دست یافتن به سود حداکثری است؛ به عبارت دیگر، همان منطق سرمایهداری». حرف اصلی کتاب این است سازوکار سرمایهداری منشأ تخریب محیطزیست است، و تا زمانی که این سازوکار ادامه داشته باشد، هیچ امیدی نیست که اوضاع بهبود یابد. جمع کردن آشغالهای مسافرتها و پیکنیکها و سیزدهبهدرهای ملت از دامان طبیعت کار خوبی است، اما فقط فاجعه را چند روز به عقب میاندازد. باید توجه و توان خود را معطوف به سرچشمه کرد.
بدبختی مضاعف این است که سرمایهداری با نقابهایی که به چهره میزند ژست دفاع از محیطزیست هم به خود میگیرد، و بدین ترتیب خود را از مظان اتهام خارج میکند. از طرف دیگر، در هر جنبش، فعالیت، کنفرانس و معاهدۀ کلانی که بخواهد بر زیادهخواهیاش افسار بزند، دخالت میکند و آن را از هم میپاشد. در کل، وضعیت به حالتی فاجعهبار رسیده است. از نظر نویسنده فقط و فقط با یک انقلاب واقعی در سطح جهانی میتوان به خروج از بحران امید بست. این انقلاب یک انقلاب اجتماعی است و نه انقلابی در تکنولوژی. چراکه تکنولوژی بهخودیخود تابع منطق سرمایهداری است و تغییری اساسی در وضعیت نمیدهد. انقلابی اجتماعی لازم است؛ انقلابی که انسانها فاجعه را درک کنند و نگاه و نسبت خود را به طبیعت از بیخ و بن تغییر دهند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010123111.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«انقلاب زیستبومی»؛ جان بلامی فارستر؛ ترجمه محسن صفاری؛ نشر چشمه چگونه میتوان محیطزیست را نجات داد؟
«انقلاب زیستبومی»
راهنمای کتاب/ ما کیستیم و چرا اینجاییم؟
دکتر علی غزالیفر
«سرآغازها»
(زمین چگونه به ما هستی بخشید)
نویسنده: لوئیس دارتنل
مترجمان: سحر یوسفی – مانی پارسا
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400
480 صفحه، 180000 تومان
#علم #نشرنو
گوستاو فلوبر (1821-1880)، نویسندۀ شهیر فرانسوی و خالق رمان جاودانۀ «مادام بوواری»، سال 1850 به مصر سفر کرد و در آنجا برای اولین بار شتر را از نزدیک دید. او از دیدن آن جانور غریب بسیار شگفتزده شد، طوری که در یکی از نامههایش نوشت: «شتر یکی از بهترین چیزهاست. از تماشا کردن این جانور غریب که حین راه رفتن مثل بوقلمون سکندری میخورد و گردنش را مثل قو تکان میدهد، هرگز خسته نمیشوم. برای تقلید صدایش خودم را خسته میکنم – امیدوارم بتوانم صدایش را با خودم بیاورم – اما تقلیدش دشوار است؛ خُرخُری است با یک جور صدای غرغرۀ مهیب.» آنقدر تحت تأثیر شتر قرار گرفت که از آن برای بیان مطالبش بسیار استفاده میکرد و حتی خودش را با آن جانور مقایسه میکرد: «رفاقت با من شبیه به رفاقت با شتر است؛ چون آغاز شد، راهی برای توقفش نیست.» و دربارهاش این دیدگاه را مطرح میکند که جاذبهای مرموز وجود دارد که « شتر را بومیِ کویر میکند.» علت شگفتزدگی فلوبر روشن است: در قارۀ اروپا شتر وجود ندارد. آیا واقعاً جاذبهای مرموز وجود دارد که شتر را در کویر جای داده است؟ آیا علتش به طبیعت برنمیگردد؟
در همین ارتباط، چند سؤال سادهتر و ملموستر مطرح کنیم: چرا در غرب ایران رشته کوههای زاگرس واقع شدهاند؟ چه چیزی باعث شد که امروزه شیر گاو و گوسفند را بنوشیم؟ چرا آمریکا چندین تریلیون دلار هزینه کرده تا در خلیج فارس حضور نظامی داشته باشد؟ چه شد که ما امروزه از روسیه گندم وارد میکنیم؟ یا خیلی سادهتر، اصلاً ما چرا نان میخوریم؟ چرا انسانها، برای مثال، گُل یا مشابه آن را نمیخورند؟ و فراتر از همۀ پرسشها، ما انسانها چرا اینگونه هستیم؟
«ما که هستیم و چرا اینجا قرار گرفتهایم و اینگونه شدهایم؟» این سؤال را بیشتر اندیشمندان مطرح کردهاند، زیرا شکل و شمایل فلسفی و جهانشمولی دارد که، صرف نظر از هر وضعیتی، به ذهن هر انسان متفکری خطور میکند. مسئلۀ این کتاب نیز همین است؛ با این تفاوت که لوئیس دارتنل میخواهد پاسخی علمی، و نه فلسفی، برای این پرسش فراهم کند. پاسخ علمی او در یک کلمه این است: کرۀ زمین ما را به این شکل درآورده و در این جا قرار داده و به این جایگاه رسانده است. ولی مسئله این است که «چگونه» این امر اتفاق افتاد؟ توضیح و تبیین این چگونگی طول و تفصیل بسیار دارد؛ چراکه مستلزم شرح و تببین تاریخ بلند کرۀ زمین است. این همان کار بسیار بلندپروازانهای است که نویسنده در این کتاب انجام میدهد.
بله؛ کرۀ زمین هم تاریخ دارد و در طی این تاریخ دگرگونیهای زیاد و بزرگی را از سر گذرانده است. این دگرگونیها خود علت دگرگونیهای بسیار بوده که در نهایت شکل و شمایل دنیای ما را به این صورت فعلی درآوردهاند. منظور فقط جنبههای جغرافیایی و محیطزیستی نیست، بلکه زندگی ما در همۀ ابعاد و لایههایش متأثر از تاریخ این سیاره است. به همین سبب، تمدن فقط نتیجۀ دستاوردهای انسان نیست، بلکه معلول وضعیت کرۀ زمین هم هست. بنابراین ما برای شناخت تمدن بشری نباید تاریخ این سیاره را نادیده بگیریم؛ تاریخ چند میلیارد سال این سیارۀ آبی که تاریخ تمدن انسان در آن لحظهای بیش نیست.
تاریخی که در این کتاب روایت میشود از نوع تاریخهای درسی و مدرسهای نیست؛ یعنی خشک و کلیشهای نیست. این کتابِ علمی جذابیت یک رمان را دارد؛ حتی میتوان آن را رمانی دانست که شخصیت اصلی آن کرۀ زمین است و ماجرای کتاب به تعبیر نویسنده این است که «چگونه سیارۀ زمین قهرمان اصلی شکل دادن به داستان بشر بوده است؟» همچنین، در دل این قصۀ بزرگ، داستانی دلکش هست دربارۀ همهچیز؛ درختان، ادویه، میوه، طلا و نقره، چهارپایان، یخ، کوه، بیابان، اقیانوسها، معادن، جنگها و سیاست، نفت، اقتصاد و تجارت، تحرک قارهها، معماری، ادیان، انرژی، آب و خاک، بادها و بارانها، بیماریها، فلزات، رودخانهها، جزایر و... . جالب اینکه جای ایران هم در این کتاب خالی نیست. نهفقط در موارد متعددی از ایران یاد میشود، بلکه حتی دربارۀ شهرها و مناطق مختلف ایران نیز نکات جالبی میخوانیم. البته کتاب یک سیر تاریخی منطقی دارد و نه مجموعهای پراکنده از امور مختلف و بیربط.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010217120.html
دکتر علی غزالیفر
«سرآغازها»
(زمین چگونه به ما هستی بخشید)
نویسنده: لوئیس دارتنل
مترجمان: سحر یوسفی – مانی پارسا
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400
480 صفحه، 180000 تومان
#علم #نشرنو
گوستاو فلوبر (1821-1880)، نویسندۀ شهیر فرانسوی و خالق رمان جاودانۀ «مادام بوواری»، سال 1850 به مصر سفر کرد و در آنجا برای اولین بار شتر را از نزدیک دید. او از دیدن آن جانور غریب بسیار شگفتزده شد، طوری که در یکی از نامههایش نوشت: «شتر یکی از بهترین چیزهاست. از تماشا کردن این جانور غریب که حین راه رفتن مثل بوقلمون سکندری میخورد و گردنش را مثل قو تکان میدهد، هرگز خسته نمیشوم. برای تقلید صدایش خودم را خسته میکنم – امیدوارم بتوانم صدایش را با خودم بیاورم – اما تقلیدش دشوار است؛ خُرخُری است با یک جور صدای غرغرۀ مهیب.» آنقدر تحت تأثیر شتر قرار گرفت که از آن برای بیان مطالبش بسیار استفاده میکرد و حتی خودش را با آن جانور مقایسه میکرد: «رفاقت با من شبیه به رفاقت با شتر است؛ چون آغاز شد، راهی برای توقفش نیست.» و دربارهاش این دیدگاه را مطرح میکند که جاذبهای مرموز وجود دارد که « شتر را بومیِ کویر میکند.» علت شگفتزدگی فلوبر روشن است: در قارۀ اروپا شتر وجود ندارد. آیا واقعاً جاذبهای مرموز وجود دارد که شتر را در کویر جای داده است؟ آیا علتش به طبیعت برنمیگردد؟
در همین ارتباط، چند سؤال سادهتر و ملموستر مطرح کنیم: چرا در غرب ایران رشته کوههای زاگرس واقع شدهاند؟ چه چیزی باعث شد که امروزه شیر گاو و گوسفند را بنوشیم؟ چرا آمریکا چندین تریلیون دلار هزینه کرده تا در خلیج فارس حضور نظامی داشته باشد؟ چه شد که ما امروزه از روسیه گندم وارد میکنیم؟ یا خیلی سادهتر، اصلاً ما چرا نان میخوریم؟ چرا انسانها، برای مثال، گُل یا مشابه آن را نمیخورند؟ و فراتر از همۀ پرسشها، ما انسانها چرا اینگونه هستیم؟
«ما که هستیم و چرا اینجا قرار گرفتهایم و اینگونه شدهایم؟» این سؤال را بیشتر اندیشمندان مطرح کردهاند، زیرا شکل و شمایل فلسفی و جهانشمولی دارد که، صرف نظر از هر وضعیتی، به ذهن هر انسان متفکری خطور میکند. مسئلۀ این کتاب نیز همین است؛ با این تفاوت که لوئیس دارتنل میخواهد پاسخی علمی، و نه فلسفی، برای این پرسش فراهم کند. پاسخ علمی او در یک کلمه این است: کرۀ زمین ما را به این شکل درآورده و در این جا قرار داده و به این جایگاه رسانده است. ولی مسئله این است که «چگونه» این امر اتفاق افتاد؟ توضیح و تبیین این چگونگی طول و تفصیل بسیار دارد؛ چراکه مستلزم شرح و تببین تاریخ بلند کرۀ زمین است. این همان کار بسیار بلندپروازانهای است که نویسنده در این کتاب انجام میدهد.
بله؛ کرۀ زمین هم تاریخ دارد و در طی این تاریخ دگرگونیهای زیاد و بزرگی را از سر گذرانده است. این دگرگونیها خود علت دگرگونیهای بسیار بوده که در نهایت شکل و شمایل دنیای ما را به این صورت فعلی درآوردهاند. منظور فقط جنبههای جغرافیایی و محیطزیستی نیست، بلکه زندگی ما در همۀ ابعاد و لایههایش متأثر از تاریخ این سیاره است. به همین سبب، تمدن فقط نتیجۀ دستاوردهای انسان نیست، بلکه معلول وضعیت کرۀ زمین هم هست. بنابراین ما برای شناخت تمدن بشری نباید تاریخ این سیاره را نادیده بگیریم؛ تاریخ چند میلیارد سال این سیارۀ آبی که تاریخ تمدن انسان در آن لحظهای بیش نیست.
تاریخی که در این کتاب روایت میشود از نوع تاریخهای درسی و مدرسهای نیست؛ یعنی خشک و کلیشهای نیست. این کتابِ علمی جذابیت یک رمان را دارد؛ حتی میتوان آن را رمانی دانست که شخصیت اصلی آن کرۀ زمین است و ماجرای کتاب به تعبیر نویسنده این است که «چگونه سیارۀ زمین قهرمان اصلی شکل دادن به داستان بشر بوده است؟» همچنین، در دل این قصۀ بزرگ، داستانی دلکش هست دربارۀ همهچیز؛ درختان، ادویه، میوه، طلا و نقره، چهارپایان، یخ، کوه، بیابان، اقیانوسها، معادن، جنگها و سیاست، نفت، اقتصاد و تجارت، تحرک قارهها، معماری، ادیان، انرژی، آب و خاک، بادها و بارانها، بیماریها، فلزات، رودخانهها، جزایر و... . جالب اینکه جای ایران هم در این کتاب خالی نیست. نهفقط در موارد متعددی از ایران یاد میشود، بلکه حتی دربارۀ شهرها و مناطق مختلف ایران نیز نکات جالبی میخوانیم. البته کتاب یک سیر تاریخی منطقی دارد و نه مجموعهای پراکنده از امور مختلف و بیربط.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010217120.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سرآغازها»؛ لوئیس دارتنل؛ ترجمه سحر یوسفی و مانی پارسا؛ نشر نو ما کیستیم و چرا اینجاییم؟
«سرآغازها»
راهنمای کتاب/ فیزیک دلچسب میشود
دکتر علی غزالیفر
«معماهایی برای رازگشایی از عالم»
نویسنده: کامران وفا
مترجم: حسامالدین ارفعی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400
264 صفحه، 90000 تومان
#علم #نشرنو
به سراغ هر کدام از ایرانیان فرهیخته و تحصیلکردۀ دیپلمه که برویم، یکی از شکایتهای رایجشان نالیدن از فیزیک و ریاضیات دوران دبیرستان است. مینالند که آنهمه فیزیک جدید و حساب دیفرانسیل و انتگرال خواندهاند، اما به هیچ کارشان نمیآید. طوری صحبت میکنند که گویی حساب دیفرانسیل و انتگرال را مثل جدول ضرب مسلط بودند و تا خرتناق در فیزیک جدید غوطهور شدند. انگار نه انگار که کاری جز تورق کتابهای درسی در شب امتحان کاری کردهاند. ولی صرفنظر از این سیاهنماییها، واقعاً آن فیزیک و ریاضیات به چه دردی میخورد؟
نکتۀ اول این است که دانستن این مقدار از فیزیک و ریاضیات برای فهم امور بسیار مفید است. به نظر میرسد خیلی بد نباشد که انسان علاوه بر «خور و خواب و خشم و شهوت»، چیزهایی هم در باب جهان بداند. نکتۀ دوم هم این است که اگر کسی آن دانش زمینهای را داشته باشد، میتواند این کتاب عالی را بخواند و کیف کند. این فایده را دستکم نگیرید. باور کنید خواندن بعضی کتابها ارزش چنان هزینههایی را دارد.
موضوع این کتاب فیزیک است؛ فیزیکِ مبتنی بر ریاضی. ولی شیوۀ ارائۀ مباحث کاملاً بدیع است و شبیه هیچ کتاب فیزیکی دیگری نیست. تقریباً همۀ مباحث به صورت پرسش و پاسخ است. البته نه از نوع پرسش و پاسخهایی کتابهای درسی که باید مسائلی انتزاعی را به شکلی خشک و جزمی حل کرد. بلکه به این صورت که در ابتدا معمایی مطرح میشود و در ادامه پاسخ توضیحیاش میآید. صدالبته این معماها از نوع چیستانهای معمولی و کلیشهای نیستند، بلکه مسائل علمی عمیقی هستند که غالباً پاسخ سادهای هم ندارند. خوشبختانه جابهجا معماهای ساده و در عین حال بنیادی هم کم نیست؛ این هم یک نمونه: «برای پاسخ به یک سؤال دوجوابی درست یا غلط، جان شانس 1 در 10 و جیل شانس 7 در 10 برای یافتن جواب صحیح را دارند. کدام را برای کمک به خودتان برای یافتن جواب برمیگزینید؟» (پیشنهاد میکنم چند ثانیه با دقت فکر کنید!) اگر مثل من از هوشی غیرقابلتوجه برخوردار باشید، حتماً جیل را انتخاب میکنید (هرچند من آجیل را بر هر کسی ترجیح میدهم). اگر پاسختان جیل است، به شما تبریک میگویم؛ شما نیز مثل من مغزتان اوت است! هشدار دادم کمی دقت کنید! حالا پاسخ را بخوانید: «بهترین استراتژی انتخاب جان است، منتها باید پاسخش را با انجام برعکس هر آنچه میگوید نفی کنید. آن وقت شانس 9 در 10 برای گرفتن پاسخ صحیح را دارید.» جالب بود، نه؟ خب این معما سادهترین و آسانترین معمایی است که در این کتاب خواهید خواند. این معما کمی سختتر است: «10 ورق قرمز بردارید و 10 ورق سیاه. سه ورق قرمز را از گروه اول جدا کنید و با ورقهای سیاه مخلوط کنید. سپس ورقهای سیاه را بُر بزنید (که حالا سه ورق قرمز اضافه دارند) و سه ورق از دستۀ مخلوط بردارید و به دستۀ قرمز بازگردانید. ورقهای سیاه در دستهای که ابتدا قرمز بود و ورقهای قرمز در دستۀ سیاه اولیه چند عدد است؟»
بهعنوان معمای دشوار میتوان از مسئلۀ چهارپایان ارشمیدس نام برد. این مسئلۀ کهن را ارشمیدس برای مدعیانی مطرح کرد که خیال میکردند در ریاضیات مخ خفنی دارند. این مسئله باعث میشود دور برندارند؛ زیرا بهقدری دشوار است که حتی خود ارشمیدس هم نتوانست آن را حل کند. معماهای امروزی بیشتر و بهتر کمر را میشکنند و پدرجد ارشمیدس هم نمیتواند آنها را حل کند؛ این هم یک نمونه: «چقدر باید خورشید را منقبض کنیم تا سیاهچاله شود؟» یا این یکی معما: «با استفاده از تحلیل ابعادی، آنتروپیِ سیاهچالهای به جرم M را تخمین بزنید.»
با این توصیف، مخاطب این کتاب عموم افراد نیست، بلکه کسانی است که فیزیک و ریاضیات دبیرستان را خوب بلد باشند یا لااقل دستی بر آتش فیزیک داشته باشند؛ به طور مشخص معلمان و متعلمان. پس، اگرچه مطالعۀ این کتاب برای عموم افراد توصیه نمیشود، ولی مطالعۀ این کتاب برای معلمان و استادان فیزیک واجب است. برای دانشجویان هم ضرورت دارد. عموم علاقمندان به علم و فیزیک هم بهتر است آن را از دست ندهند. مطالب و شیوۀ طرح مباحث باعث میشود که فیزیک به طرزی عالی در ذهن افراد جا بیفتد و خوب فهمیده شود؛ یا حتی بهتر است بگوییم که با این کتاب، خواننده فیزیک را تجربه میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010305088.html
دکتر علی غزالیفر
«معماهایی برای رازگشایی از عالم»
نویسنده: کامران وفا
مترجم: حسامالدین ارفعی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400
264 صفحه، 90000 تومان
#علم #نشرنو
به سراغ هر کدام از ایرانیان فرهیخته و تحصیلکردۀ دیپلمه که برویم، یکی از شکایتهای رایجشان نالیدن از فیزیک و ریاضیات دوران دبیرستان است. مینالند که آنهمه فیزیک جدید و حساب دیفرانسیل و انتگرال خواندهاند، اما به هیچ کارشان نمیآید. طوری صحبت میکنند که گویی حساب دیفرانسیل و انتگرال را مثل جدول ضرب مسلط بودند و تا خرتناق در فیزیک جدید غوطهور شدند. انگار نه انگار که کاری جز تورق کتابهای درسی در شب امتحان کاری کردهاند. ولی صرفنظر از این سیاهنماییها، واقعاً آن فیزیک و ریاضیات به چه دردی میخورد؟
نکتۀ اول این است که دانستن این مقدار از فیزیک و ریاضیات برای فهم امور بسیار مفید است. به نظر میرسد خیلی بد نباشد که انسان علاوه بر «خور و خواب و خشم و شهوت»، چیزهایی هم در باب جهان بداند. نکتۀ دوم هم این است که اگر کسی آن دانش زمینهای را داشته باشد، میتواند این کتاب عالی را بخواند و کیف کند. این فایده را دستکم نگیرید. باور کنید خواندن بعضی کتابها ارزش چنان هزینههایی را دارد.
موضوع این کتاب فیزیک است؛ فیزیکِ مبتنی بر ریاضی. ولی شیوۀ ارائۀ مباحث کاملاً بدیع است و شبیه هیچ کتاب فیزیکی دیگری نیست. تقریباً همۀ مباحث به صورت پرسش و پاسخ است. البته نه از نوع پرسش و پاسخهایی کتابهای درسی که باید مسائلی انتزاعی را به شکلی خشک و جزمی حل کرد. بلکه به این صورت که در ابتدا معمایی مطرح میشود و در ادامه پاسخ توضیحیاش میآید. صدالبته این معماها از نوع چیستانهای معمولی و کلیشهای نیستند، بلکه مسائل علمی عمیقی هستند که غالباً پاسخ سادهای هم ندارند. خوشبختانه جابهجا معماهای ساده و در عین حال بنیادی هم کم نیست؛ این هم یک نمونه: «برای پاسخ به یک سؤال دوجوابی درست یا غلط، جان شانس 1 در 10 و جیل شانس 7 در 10 برای یافتن جواب صحیح را دارند. کدام را برای کمک به خودتان برای یافتن جواب برمیگزینید؟» (پیشنهاد میکنم چند ثانیه با دقت فکر کنید!) اگر مثل من از هوشی غیرقابلتوجه برخوردار باشید، حتماً جیل را انتخاب میکنید (هرچند من آجیل را بر هر کسی ترجیح میدهم). اگر پاسختان جیل است، به شما تبریک میگویم؛ شما نیز مثل من مغزتان اوت است! هشدار دادم کمی دقت کنید! حالا پاسخ را بخوانید: «بهترین استراتژی انتخاب جان است، منتها باید پاسخش را با انجام برعکس هر آنچه میگوید نفی کنید. آن وقت شانس 9 در 10 برای گرفتن پاسخ صحیح را دارید.» جالب بود، نه؟ خب این معما سادهترین و آسانترین معمایی است که در این کتاب خواهید خواند. این معما کمی سختتر است: «10 ورق قرمز بردارید و 10 ورق سیاه. سه ورق قرمز را از گروه اول جدا کنید و با ورقهای سیاه مخلوط کنید. سپس ورقهای سیاه را بُر بزنید (که حالا سه ورق قرمز اضافه دارند) و سه ورق از دستۀ مخلوط بردارید و به دستۀ قرمز بازگردانید. ورقهای سیاه در دستهای که ابتدا قرمز بود و ورقهای قرمز در دستۀ سیاه اولیه چند عدد است؟»
بهعنوان معمای دشوار میتوان از مسئلۀ چهارپایان ارشمیدس نام برد. این مسئلۀ کهن را ارشمیدس برای مدعیانی مطرح کرد که خیال میکردند در ریاضیات مخ خفنی دارند. این مسئله باعث میشود دور برندارند؛ زیرا بهقدری دشوار است که حتی خود ارشمیدس هم نتوانست آن را حل کند. معماهای امروزی بیشتر و بهتر کمر را میشکنند و پدرجد ارشمیدس هم نمیتواند آنها را حل کند؛ این هم یک نمونه: «چقدر باید خورشید را منقبض کنیم تا سیاهچاله شود؟» یا این یکی معما: «با استفاده از تحلیل ابعادی، آنتروپیِ سیاهچالهای به جرم M را تخمین بزنید.»
با این توصیف، مخاطب این کتاب عموم افراد نیست، بلکه کسانی است که فیزیک و ریاضیات دبیرستان را خوب بلد باشند یا لااقل دستی بر آتش فیزیک داشته باشند؛ به طور مشخص معلمان و متعلمان. پس، اگرچه مطالعۀ این کتاب برای عموم افراد توصیه نمیشود، ولی مطالعۀ این کتاب برای معلمان و استادان فیزیک واجب است. برای دانشجویان هم ضرورت دارد. عموم علاقمندان به علم و فیزیک هم بهتر است آن را از دست ندهند. مطالب و شیوۀ طرح مباحث باعث میشود که فیزیک به طرزی عالی در ذهن افراد جا بیفتد و خوب فهمیده شود؛ یا حتی بهتر است بگوییم که با این کتاب، خواننده فیزیک را تجربه میکند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010305088.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«معماهایی برای رازگشایی از عالم»؛ کامران وفا؛ ترجمه حسامالدین ارفعی؛ نشر نو فیزیک دلچسب میشود
«معماهایی برای رازگشایی از عالم»
راهنمای کتاب/ ماجراهای شاعرانۀ یک فیزیک
دکتر علی غزالیفر
«هلگولند»
(سر درآوردن از انقلاب کوانتومی)
نویسنده: کارلو رووِلّی
مترجم: مزدا موحد
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1401
173 صفحه، 65000 تومان
#علم #نشرنو
«حتی واقعیتهای علمی میتوانند با خشکیشان ذهن را خاکآلود کنند.»
این جملۀ هنری دیوید ثورو وقتی به ذهنم متبادر شد، که این بند را خواندم:
«برای تسکین یک آلرژی که دچارش بود به جزیره آمده بود. هلگولند – نامی که معنیاش جزیرۀ مقدس است – عملاً درختی ندارد و گردۀ بسیار کمی در هوایش است. (به قول جیمز جویس در «اولیس»: «هلگولند با تکدرختش».) شاید افسانههایی نیز از مخفی شدن دزد دریایی نابکار، اشتورتبکر در جزیره که هایزنبرگ در کودکی دوست داشت، در ذهنش بود. اما دلیل اصلی هایزنبرگ برای آنجا بودن، غوطهور شدن در مسألهای بود که برایش به دغدغه تبدیل شده بود، مبحثی داغ که نیلز بور به او محول کرده بود. کم میخوابید و اوقاتش را در تنهایی میگذراند و سعی میکرد چیزی را محاسبه کند که قوانین درکنشدنی بور را توجیه کند. هر از گاهی دست از کار میکشید تا بالای صخرههای جزیره برود یا اشعاری از "دیوان غربی-شرقی" گوته را حفظ کند، مجموعه اشعاری که در آن بزرگترین شاعر آلمان عشقش را به اسلام ترنم میکرد.»
آدم با خواندن این سطور گمان میکند که با شروع یک رمان امروزی سروکار دارد. البته که جذابیت رمان را دارد، اما این کتاب دربارۀ دشوارترین و پیچیدهترین حوزۀ دانش است: فیزیک کوانتوم. انقلاب مطلق در نگاه علمی به جهان.
ما مدام از نگاه علمی به عالم و آدم دم میزنیم. بر اساس نگاه علمی، دین و اخلاق و فرهنگ و سنت و سیاست و همهچیز را – البته به خیال خام خودمان – میسنجیم و حتی زیر سؤال میبریم. اما نگاه علمی دقیقاً چیست؟ علم در بنیادیترین لایهاش فیزیک است و امروزه جدیدترین نسخهاش فیزیک کوانتوم است. یکی از ویژگیهای فیزیک کوانتوم این است که هنوز به آگاهی جمعی انسانها وارد نشده است؛ این درحالیست که تقریباً صد سال از عمرش میگذرد و رسانههای جمعی کوچکترین و بیاهمیتترین خبر را حداکثر ظرف چند دقیقه در کل جهان به سمع و بصر و مغز مردمان میرسانند. اگر بیشتر افراد فیزیک کوانتوم نمیدانند، پس دم زدن از نگاه علمی به امور چه معنایی دارد؟! اصلاً چرا اینطور است؟
اینطور است، چون فیزیک کوانتوم بسیار پیچیده و مبهم یا دستکم بسیار عجیب و غریب است. آنقدر خلافآمد عادت است که برخی بر این باورند که اساساً فهمیدنی نیست! حداکثر عدهای بسیار اندک میتوانند از آن سر دربیاورند، حتی در میان فیزیکدانان! برای نمونه، اینشتین آستین بالا زد که حرفهای هایزنبرگ را ابطال کند و نشان دهد که ورژن پیشرفتۀ فیزیک کوانتوم غلط است. کار به جایی رسید که اساتید فیزیک به دانشجویان توصیه میکردند از اینشتین فاصله بگیرند. رابرت اپنهایمر هم صراحتاً میگفت اینشتین پاک قاطی کرده است.
همینجا این سؤال مطرح میشود که اصلاً چرا فیزیک کوانتوم جانشین فیزیکهای قبلی، از جمله فیزیک نسبیّت، شد؟ پاسخ این است که فیزیک کوانتوم موفقتر بود. به این معنا که بهتر از فیزیکهای قبلی امور خرد و کلان جهان را تبیین میکند. طبق فیزیکهای قبلی، برخی از پدیدهها درست تبیین نمیشوند، اما فیزیک کوانتوم آنها را بهخوبی حلوفصل میکند. ولی در اینجا یک اتفاق بسیار عجیب رخ میدهد. اگرچه فیزیک کوانتوم میتواند همهچیز را تبیین کند، اما خودش مبهم و نامعلوم است! وقتی آن را برای تبیین پدیدههای جهان بهکار میگیریم، هیچ مشکلی نیست، اما بهمحض اینکه نگاهمان را به خود آن معطوف میکند تا از خودش سر دربیاوریم، همهچیز تیره و تار میشود. گویی پا به سرزمینی میگذاریم که پوشیده از مه غلیظ است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010907131.html
دکتر علی غزالیفر
«هلگولند»
(سر درآوردن از انقلاب کوانتومی)
نویسنده: کارلو رووِلّی
مترجم: مزدا موحد
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1401
173 صفحه، 65000 تومان
#علم #نشرنو
«حتی واقعیتهای علمی میتوانند با خشکیشان ذهن را خاکآلود کنند.»
این جملۀ هنری دیوید ثورو وقتی به ذهنم متبادر شد، که این بند را خواندم:
«برای تسکین یک آلرژی که دچارش بود به جزیره آمده بود. هلگولند – نامی که معنیاش جزیرۀ مقدس است – عملاً درختی ندارد و گردۀ بسیار کمی در هوایش است. (به قول جیمز جویس در «اولیس»: «هلگولند با تکدرختش».) شاید افسانههایی نیز از مخفی شدن دزد دریایی نابکار، اشتورتبکر در جزیره که هایزنبرگ در کودکی دوست داشت، در ذهنش بود. اما دلیل اصلی هایزنبرگ برای آنجا بودن، غوطهور شدن در مسألهای بود که برایش به دغدغه تبدیل شده بود، مبحثی داغ که نیلز بور به او محول کرده بود. کم میخوابید و اوقاتش را در تنهایی میگذراند و سعی میکرد چیزی را محاسبه کند که قوانین درکنشدنی بور را توجیه کند. هر از گاهی دست از کار میکشید تا بالای صخرههای جزیره برود یا اشعاری از "دیوان غربی-شرقی" گوته را حفظ کند، مجموعه اشعاری که در آن بزرگترین شاعر آلمان عشقش را به اسلام ترنم میکرد.»
آدم با خواندن این سطور گمان میکند که با شروع یک رمان امروزی سروکار دارد. البته که جذابیت رمان را دارد، اما این کتاب دربارۀ دشوارترین و پیچیدهترین حوزۀ دانش است: فیزیک کوانتوم. انقلاب مطلق در نگاه علمی به جهان.
ما مدام از نگاه علمی به عالم و آدم دم میزنیم. بر اساس نگاه علمی، دین و اخلاق و فرهنگ و سنت و سیاست و همهچیز را – البته به خیال خام خودمان – میسنجیم و حتی زیر سؤال میبریم. اما نگاه علمی دقیقاً چیست؟ علم در بنیادیترین لایهاش فیزیک است و امروزه جدیدترین نسخهاش فیزیک کوانتوم است. یکی از ویژگیهای فیزیک کوانتوم این است که هنوز به آگاهی جمعی انسانها وارد نشده است؛ این درحالیست که تقریباً صد سال از عمرش میگذرد و رسانههای جمعی کوچکترین و بیاهمیتترین خبر را حداکثر ظرف چند دقیقه در کل جهان به سمع و بصر و مغز مردمان میرسانند. اگر بیشتر افراد فیزیک کوانتوم نمیدانند، پس دم زدن از نگاه علمی به امور چه معنایی دارد؟! اصلاً چرا اینطور است؟
اینطور است، چون فیزیک کوانتوم بسیار پیچیده و مبهم یا دستکم بسیار عجیب و غریب است. آنقدر خلافآمد عادت است که برخی بر این باورند که اساساً فهمیدنی نیست! حداکثر عدهای بسیار اندک میتوانند از آن سر دربیاورند، حتی در میان فیزیکدانان! برای نمونه، اینشتین آستین بالا زد که حرفهای هایزنبرگ را ابطال کند و نشان دهد که ورژن پیشرفتۀ فیزیک کوانتوم غلط است. کار به جایی رسید که اساتید فیزیک به دانشجویان توصیه میکردند از اینشتین فاصله بگیرند. رابرت اپنهایمر هم صراحتاً میگفت اینشتین پاک قاطی کرده است.
همینجا این سؤال مطرح میشود که اصلاً چرا فیزیک کوانتوم جانشین فیزیکهای قبلی، از جمله فیزیک نسبیّت، شد؟ پاسخ این است که فیزیک کوانتوم موفقتر بود. به این معنا که بهتر از فیزیکهای قبلی امور خرد و کلان جهان را تبیین میکند. طبق فیزیکهای قبلی، برخی از پدیدهها درست تبیین نمیشوند، اما فیزیک کوانتوم آنها را بهخوبی حلوفصل میکند. ولی در اینجا یک اتفاق بسیار عجیب رخ میدهد. اگرچه فیزیک کوانتوم میتواند همهچیز را تبیین کند، اما خودش مبهم و نامعلوم است! وقتی آن را برای تبیین پدیدههای جهان بهکار میگیریم، هیچ مشکلی نیست، اما بهمحض اینکه نگاهمان را به خود آن معطوف میکند تا از خودش سر دربیاوریم، همهچیز تیره و تار میشود. گویی پا به سرزمینی میگذاریم که پوشیده از مه غلیظ است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010907131.html
راهنمای کتاب/ برق در بدن
دکتر علی غزالیفر
«اخگر زندگانی»
نویسنده: فرانسیس اشکرافت
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
460 صفحه، 190000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
بله، درست خواندید؛ برق در بدن. اگرچه عموماً شنیدهایم که اگر جریان برق وارد بدن شود، به احتمال زیاد ما را راهی گورستان میکند، اما در این کتاب میآموزیم که بدن ما با برق کار میکند. برق در همهجای بدن ما هست و اگر این جریان الکتریسیته مختل شود، باز هم راهی گورستان خواهیم شد. فقط بدن ما هم نیست؛ بدن همۀ جانوران با برق کار میکند. در نتیجه، این نظریه را میتوان مطرح کرد که حیات با الکتریسیته رابطۀ تنگاتنگی دارد. اخگر زندگانی همان جرقههای الکتریکی است که دائماً در بدن رخ میدهند؛ در همهجای بدن.
طرفداران کتابهای علمی از مجموعۀ درخشان و کمنظیر «دانش معاصر» انتشارات فرهنگ معاصر باخبرند. این کتاب جزو همان مجموعه است و جدیدترین عضو آن و از جذابترینهایش، چراکه نویسندهاش، فرانسیس اشکرافت، دانشمندی ممتاز در عرصۀ زیستشناسی است. این اثر هم برای آشناکردن خوانندۀ عمومی با نقش الکتریسیته در فیزیولوژی تألیف شده است. خوشبختانه اشکرافت فقط یک دانشمند طراز اول نیست، بلکه نویسندهای درجهیک هم هست. به همین دلیل، این کتاب علمی بسیار شیرین، خواندنی و جذاب از آب درآمده است. عناوین مقدمه و دوازده فصل کتاب گویای خلاقیت نویسندگی اشکرافت است: «من الکتریسیتۀ بدن را به آواز میخوانم»، «عصر حیرت»، «منافذ مولکولی»، «عمل کردن از روی غریزه و انگیزۀ ناگهانی»، «حواست به شکاف باشد»، «با قلدری وارد عمل شدن»، «ماهیهایی که میلرزانند»، «در قلب ماده»، «مرگ و زندگی»، «دروازههای ادراک»، «همهجا مداربندی شده است»، «حواست باشد» و «درمان شوککننده».
وانگهی، عنوانهای زیرفصلها جذابترند: برای نمونه، «نُه آقایی که میپرند»، «هدیۀ هیتلر»، «جنگ سوپها و جرقهها»، «بزها چراغ راه شدند»، «قلب من تاپتاپ میکند»، «اسپرم توربو تقویتشده»، «پادشاه میوهها»، «عشق، مرا عاشق باش». اما از افسون این عنوانها عبور کنیم و برویم سراغ موضوع اصلی.
بیایید با وضعیت همین لحظۀ فعلی خودمان شروع کنیم. حالا که دارید این یادداشت را میخوانید، وامدار الکتریسیتهای هستید که در بدنتان جرقه میزند و جریان دارد؛ از مغز تا عضلات، در تکتک سلولهای بدنتان. اما دقیقاً در کجای سلولها؟ بهطور مشخص، در کانالهای یونی. همۀ فعالیتهای الکتریکی بدن توسط همین کانالها آغاز و تنظیم میشوند. هر موجود زندهای، از جمله انسان، از لحظۀ لقاح تخمک تا دم مرگ، با الکتریسیتهای سر پاست که کانالهای یونی بهراه میاندازند. همۀ حرکتها، ادراکات و حتی احساسات وابسته به آنهاست. در این کتاب مسائل فراوانی مطرح میشوند؛ برای نمونه، سازوکار قلب، مغز، حواس پنجگانه، درد و لذت، احساسات و عواطف، حافظه، خواب و بیداری، بیماریها، عملکرد حیوانات و فعالیتهای غیرارادی بدن. اما همۀ آنها از همین زاویه بررسی میشوند؛ فعالیتهای کانالهای یونی چگونه منجر به آن امور میشوند. به عبارت دیگر، دراین کتاب، با برق یک دور در بدن انسان میچرخیم و بخشهای مختلف آن را بازبینی میکنیم.
این موضوعات در سیری تاریخی بررسی میشوند، از دوران باستان تا دورۀ معاصر. این بررسی علمی از نوع موضوعی-تاریخی در قالب روایی جذابی ریخته شده است و به قول نویسنده: «این کتاب در اساس یک داستان پلیسی دربارۀ یک نوع پروتئینِ خاص، یعنی کانال یونی، است. از یونان باستان شروع میشود و تا خطِ مقدمِ پژوهشهای علمی امروزی میرسد. این داستان، تا حد زیادی یک داستان امروزی است. با اینکه اثرهای الکتریسیتۀ ساکن و رعدوبرق بر بدن را از قرنها پیش میدانستند، اما کانالهای یونی در همین چند دهۀ اخیر کشف شدند و عملکردشان آشکار شد و ساختارهای پیچیده، ظریف، و زیبای آنها را دانشمندان برای اولینبار دیدند. این کتاب همچنین ستایشی است از پروتئین محبوبِ من، پروتئینی که وقتی دانشپیشۀ جوانی بودم مرا مجذوب کرد و جذبهاش هرگز رهایم نکرئ؛ در تمام زندگیمت عشق سوزانی به آن داشتهام.»
ادامه..
https://www.alef.ir/news/4020419111.html
دکتر علی غزالیفر
«اخگر زندگانی»
نویسنده: فرانسیس اشکرافت
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
460 صفحه، 190000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
بله، درست خواندید؛ برق در بدن. اگرچه عموماً شنیدهایم که اگر جریان برق وارد بدن شود، به احتمال زیاد ما را راهی گورستان میکند، اما در این کتاب میآموزیم که بدن ما با برق کار میکند. برق در همهجای بدن ما هست و اگر این جریان الکتریسیته مختل شود، باز هم راهی گورستان خواهیم شد. فقط بدن ما هم نیست؛ بدن همۀ جانوران با برق کار میکند. در نتیجه، این نظریه را میتوان مطرح کرد که حیات با الکتریسیته رابطۀ تنگاتنگی دارد. اخگر زندگانی همان جرقههای الکتریکی است که دائماً در بدن رخ میدهند؛ در همهجای بدن.
طرفداران کتابهای علمی از مجموعۀ درخشان و کمنظیر «دانش معاصر» انتشارات فرهنگ معاصر باخبرند. این کتاب جزو همان مجموعه است و جدیدترین عضو آن و از جذابترینهایش، چراکه نویسندهاش، فرانسیس اشکرافت، دانشمندی ممتاز در عرصۀ زیستشناسی است. این اثر هم برای آشناکردن خوانندۀ عمومی با نقش الکتریسیته در فیزیولوژی تألیف شده است. خوشبختانه اشکرافت فقط یک دانشمند طراز اول نیست، بلکه نویسندهای درجهیک هم هست. به همین دلیل، این کتاب علمی بسیار شیرین، خواندنی و جذاب از آب درآمده است. عناوین مقدمه و دوازده فصل کتاب گویای خلاقیت نویسندگی اشکرافت است: «من الکتریسیتۀ بدن را به آواز میخوانم»، «عصر حیرت»، «منافذ مولکولی»، «عمل کردن از روی غریزه و انگیزۀ ناگهانی»، «حواست به شکاف باشد»، «با قلدری وارد عمل شدن»، «ماهیهایی که میلرزانند»، «در قلب ماده»، «مرگ و زندگی»، «دروازههای ادراک»، «همهجا مداربندی شده است»، «حواست باشد» و «درمان شوککننده».
وانگهی، عنوانهای زیرفصلها جذابترند: برای نمونه، «نُه آقایی که میپرند»، «هدیۀ هیتلر»، «جنگ سوپها و جرقهها»، «بزها چراغ راه شدند»، «قلب من تاپتاپ میکند»، «اسپرم توربو تقویتشده»، «پادشاه میوهها»، «عشق، مرا عاشق باش». اما از افسون این عنوانها عبور کنیم و برویم سراغ موضوع اصلی.
بیایید با وضعیت همین لحظۀ فعلی خودمان شروع کنیم. حالا که دارید این یادداشت را میخوانید، وامدار الکتریسیتهای هستید که در بدنتان جرقه میزند و جریان دارد؛ از مغز تا عضلات، در تکتک سلولهای بدنتان. اما دقیقاً در کجای سلولها؟ بهطور مشخص، در کانالهای یونی. همۀ فعالیتهای الکتریکی بدن توسط همین کانالها آغاز و تنظیم میشوند. هر موجود زندهای، از جمله انسان، از لحظۀ لقاح تخمک تا دم مرگ، با الکتریسیتهای سر پاست که کانالهای یونی بهراه میاندازند. همۀ حرکتها، ادراکات و حتی احساسات وابسته به آنهاست. در این کتاب مسائل فراوانی مطرح میشوند؛ برای نمونه، سازوکار قلب، مغز، حواس پنجگانه، درد و لذت، احساسات و عواطف، حافظه، خواب و بیداری، بیماریها، عملکرد حیوانات و فعالیتهای غیرارادی بدن. اما همۀ آنها از همین زاویه بررسی میشوند؛ فعالیتهای کانالهای یونی چگونه منجر به آن امور میشوند. به عبارت دیگر، دراین کتاب، با برق یک دور در بدن انسان میچرخیم و بخشهای مختلف آن را بازبینی میکنیم.
این موضوعات در سیری تاریخی بررسی میشوند، از دوران باستان تا دورۀ معاصر. این بررسی علمی از نوع موضوعی-تاریخی در قالب روایی جذابی ریخته شده است و به قول نویسنده: «این کتاب در اساس یک داستان پلیسی دربارۀ یک نوع پروتئینِ خاص، یعنی کانال یونی، است. از یونان باستان شروع میشود و تا خطِ مقدمِ پژوهشهای علمی امروزی میرسد. این داستان، تا حد زیادی یک داستان امروزی است. با اینکه اثرهای الکتریسیتۀ ساکن و رعدوبرق بر بدن را از قرنها پیش میدانستند، اما کانالهای یونی در همین چند دهۀ اخیر کشف شدند و عملکردشان آشکار شد و ساختارهای پیچیده، ظریف، و زیبای آنها را دانشمندان برای اولینبار دیدند. این کتاب همچنین ستایشی است از پروتئین محبوبِ من، پروتئینی که وقتی دانشپیشۀ جوانی بودم مرا مجذوب کرد و جذبهاش هرگز رهایم نکرئ؛ در تمام زندگیمت عشق سوزانی به آن داشتهام.»
ادامه..
https://www.alef.ir/news/4020419111.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«اخگر زندگانی»؛ فرانسیس اشکرافت؛ ترجمه ماندانا فرهادیان؛ نشر فرهنگ معاصر برق در بدن
«اخگر زندگانی»
راهنمای کتاب/ چرا و چگونه فیزیک نیوتنی بهوجود آمد؟
دکتر علی غزالیفر
«از ارسطو تا نیوتن»
(پیدایش فیزیک نو)
نویسنده: آی. برنارد کوهن
مترجم: حسین معصومی همدانی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
344 صفحه، 280000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
اولین ویژگی مهم و مزیت این کتاب آن است که بهقلم جناب استاد دکتر معصومی همدانی ترجمه شده است. هر اثری، اعم ازکتاب، مقاله، جستار، یادداشت، یا حتی دو خط نوشته، که نام او را بر خود داشته باشد، اعم از نویسنده، مترجم، ویراستار، ناظر، بیحرفوحدیث اثریست عالی و درجه یک. کسانی که در این همهمۀ مطالب بیاعتبار و آشفتهبازار آثار و نوشتههای سست و نادرست، در پی دانایی هستند، باید آثار او را مغتنم بشمارند؛ شخصیتی عالم، فاضل، دانای به سنت و آگاه از علوم روز و در عین حال فروتن و افتاده. ایشان از نوادر روزگار است و آثارش کمنظیر. این کتاب نیز از دو جهت، کیفیت ترجمه و مضمونش، عالیست.
بسیار هم جذاب است. این کتاب محققانه بهگونهای نوشته شده که از دانشآموزان دبیرستانی گرفته تا استادان دانشگاهی، هم از آن میآموزند و هم لذت میبرند. کوهن – که نام خانوادگیاش واقعاً کوهن است و نه چیز دیگر – در عرصۀ تاریخ علم دانشمندی سترگ و پرآوازه است. همین کتابش تقریباً به همۀ زبانها مهم دنیا ترجمه شده. تخصص او نیز همین است: فیزیک نیوتنی. در این اثر نشانمان میدهد و شیرفهممان میکند که چگونه فیزیک نیوتنی بهوجود آمد.
گفتهای قدیمی هست با این مضمون که «هر کس حرکت را نشناسد، طبیعت را نشناخته است.» حتی اگر این سخن دربارۀ رابطۀ میان شناختِ حرکت و علم به طبیعت اغراقآمیز باشد، اما دربارۀ رابطۀ میان شناختِ حرکت و فهمِ فیزیک کاملاً درست و بهجاست؛ یعنی هر کس حرکت را نشناسد، فیزیک قدیم و جدید را نشناخته است. کتاب با همین مسئله شروع میشود.
این کتاب اولبار در سال 1960 منتشر شد. 25 سال بعد، کوهن ویرایش دیدی از آن عرضه کرد که علاوه بر بازبینی متن اصلی و اضافات متعدد، شامل 16 پیوست است که برخی از مسائل خاص اما مهم را در بر میگیرد. برای نمونه، ماجرای تلسکوپ گالیله چه بود؟ (آن را اختراع کرد یا دزدید؟) آیا داستان مشهور سیب نیوتن حقیقت دارد؟ هفت فصل اصلی آن هم عبارتند از: «فیزیک زمین متحرک»، «فیزیک کهن»، «زمین و کیهان»، «کاوش در ژرفای کیهان»، «در راه فیزیکِ لختیبنیاد»، «موسیقی سماوی کپلر»، «طرح بزرگ: یک فیزیک نو».
فصل اول، با یازده صفحه، کوتاهترین فصل کتاب است. همین چند صفحه آنقدر جذاب است که خواننده را تور میکند، شکار میکند، اسیر میکند. کوهن با چند مثال دمدستی از حرکت چنان مسئله را در چشم و ذهن خواننده فرو میکند که برای فهم پاسخش خواب از چشمانش میرباید. اجازه دهید آن را توضیح دهم.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020708024.html
دکتر علی غزالیفر
«از ارسطو تا نیوتن»
(پیدایش فیزیک نو)
نویسنده: آی. برنارد کوهن
مترجم: حسین معصومی همدانی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
344 صفحه، 280000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
اولین ویژگی مهم و مزیت این کتاب آن است که بهقلم جناب استاد دکتر معصومی همدانی ترجمه شده است. هر اثری، اعم ازکتاب، مقاله، جستار، یادداشت، یا حتی دو خط نوشته، که نام او را بر خود داشته باشد، اعم از نویسنده، مترجم، ویراستار، ناظر، بیحرفوحدیث اثریست عالی و درجه یک. کسانی که در این همهمۀ مطالب بیاعتبار و آشفتهبازار آثار و نوشتههای سست و نادرست، در پی دانایی هستند، باید آثار او را مغتنم بشمارند؛ شخصیتی عالم، فاضل، دانای به سنت و آگاه از علوم روز و در عین حال فروتن و افتاده. ایشان از نوادر روزگار است و آثارش کمنظیر. این کتاب نیز از دو جهت، کیفیت ترجمه و مضمونش، عالیست.
بسیار هم جذاب است. این کتاب محققانه بهگونهای نوشته شده که از دانشآموزان دبیرستانی گرفته تا استادان دانشگاهی، هم از آن میآموزند و هم لذت میبرند. کوهن – که نام خانوادگیاش واقعاً کوهن است و نه چیز دیگر – در عرصۀ تاریخ علم دانشمندی سترگ و پرآوازه است. همین کتابش تقریباً به همۀ زبانها مهم دنیا ترجمه شده. تخصص او نیز همین است: فیزیک نیوتنی. در این اثر نشانمان میدهد و شیرفهممان میکند که چگونه فیزیک نیوتنی بهوجود آمد.
گفتهای قدیمی هست با این مضمون که «هر کس حرکت را نشناسد، طبیعت را نشناخته است.» حتی اگر این سخن دربارۀ رابطۀ میان شناختِ حرکت و علم به طبیعت اغراقآمیز باشد، اما دربارۀ رابطۀ میان شناختِ حرکت و فهمِ فیزیک کاملاً درست و بهجاست؛ یعنی هر کس حرکت را نشناسد، فیزیک قدیم و جدید را نشناخته است. کتاب با همین مسئله شروع میشود.
این کتاب اولبار در سال 1960 منتشر شد. 25 سال بعد، کوهن ویرایش دیدی از آن عرضه کرد که علاوه بر بازبینی متن اصلی و اضافات متعدد، شامل 16 پیوست است که برخی از مسائل خاص اما مهم را در بر میگیرد. برای نمونه، ماجرای تلسکوپ گالیله چه بود؟ (آن را اختراع کرد یا دزدید؟) آیا داستان مشهور سیب نیوتن حقیقت دارد؟ هفت فصل اصلی آن هم عبارتند از: «فیزیک زمین متحرک»، «فیزیک کهن»، «زمین و کیهان»، «کاوش در ژرفای کیهان»، «در راه فیزیکِ لختیبنیاد»، «موسیقی سماوی کپلر»، «طرح بزرگ: یک فیزیک نو».
فصل اول، با یازده صفحه، کوتاهترین فصل کتاب است. همین چند صفحه آنقدر جذاب است که خواننده را تور میکند، شکار میکند، اسیر میکند. کوهن با چند مثال دمدستی از حرکت چنان مسئله را در چشم و ذهن خواننده فرو میکند که برای فهم پاسخش خواب از چشمانش میرباید. اجازه دهید آن را توضیح دهم.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020708024.html
راهنمای کتاب/ حرف آخر را عقل میزند
دکتر علی غزالیفر
«حرف آخر»
نویسنده: تامس نیگل
مترجم: جواد حیدری
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
302 صفحه، 180000 تومان
#علم #نشرنو
کتابی جدید روی میزم هست، کنار دستم، که به قلم یک زیستشناس طراز اول نوشته شده است. کتاب خوبی است؛ آنقدر خوب که ارزش مطالعۀ کامل را داشته باشد. در آغازِ بخش پایانی فصلِ ماقبل آخر میخوانم: «از دیدگاه دکارت، ذهن و بدن دو جوهر مجزا هستند. اما تغییرات ژرفی که در اثر داروها، بیماریها، و آسیبهای مغز در شخصیت ما بروز میکنند، شواهد فراوانی را مطرح میکند که چنین نیست، بلکه ذهنهای ما فرآوردۀ مغزهای ماست. بهرغم حس بسیار قویای که از خویشتن داریم، علوم اعصاب آشکار کرده است که ما چیزی بیش از مجموعۀ فعالیتهای الکتریکیِ سلولهای مغزیمان نیستیم. شاید آزارنده باشد، اما هیچ جوهر مجزایی، هیچ روانی وجود ندارد، و چیزی از آن پس از مرگ باقی نمیماند.»
«علوم اعصاب آشکار کرده است»؟! علوم اعصاب نه آشکار کرده و نه میتواند آشکار کند. این خود نویسنده است که دوست دارد خیال کند این شواهد تجربی و نمونههای آزمایشگاهی هستند که چنین مطلب حیاتی و عظیمی را بهقطع اثبات کردهاند، و نه استنباط سهلانگارانۀ شخصی خودش. وگرنه، میان شواهد و آن نتیجه شکافی به اندازۀ یک دره دهان باز کرده که برای فقط پل زدن میان دو طرف (چه رسد به پر کردنش) دهها کتاب علمی و فلسفی لازم است. لااقل صدها فیلسوف و استاد فلسفه این را گفتهاند و تکرار کردهاند، اما کو گوش شنوا؟!
این استثنا نیست، قاعده است. قاعدهای که من شخصاً پس از ملاحظۀ کتابهای بسیار و دریافت صدها بخیه به آن رسیدهام. کدام قاعده؟ توضیح میدهم.
نیاز، میل، علاقه یا نفرت، و حتی سلیقۀ شخصیِ پنهان به چیزی، متفکر را نسبت به پهنای عظیم شکافهای منطقی اندیشهاش کور میکند. در نتیجه، خلأهای بزرگ اندیشهاش را نمیبیند و بیباکانه از روی این شکافها میجهد. در بیشتر موارد میتوان جهشی را تشخیص داد از مقدمات درست و شواهد مهم به نتایج کلی و فراخدامنه که ارتباط سستی با آن مقدمات و شواهد دارند. آنچه این ارتباط سست را از فروپاشی در امان میدارد، همان میل و اشتیاق پنهان متفکر به مطلوبش است.
این امر حالوروز آدمهای پرت و پشتکوهی نیست؛ تحصیلکردگان و فرهیختگان بهروز را میگویم. البته منظورم این نیست که همۀ این جماعت وضع وخیم و مغز معیوب دارند. برعکس، منظورم این است که باسوادان طراز اول شیوۀ فکر کردنشان این است، وای به حال دیگران! وای به حال انسانهایی که کارشان تفکر نیست! آنها از چه مقدماتی چه نتایجی میگیرند! فاصلۀ میان مقدمات و نتایج در تفکر آنها به وسعت کهکشان است. اما فارغ از داوری در باب افراد، این نوع سهلانگاریها در نهایت به پای عقل نوشته میشوند و آن را قربانی میکنند؛ که یعنی کمیت عقل بهطور اساسی و اصولی میلنگد. در نتیجه، مُد فکری روز شده است پشت کردن به عقلانیت عام و استدلالی. یک علت شیوع این وضعیت، شاید سادگی و راحتطلبی باشد. چراکه در مقابل آن سهلانگاری فکری، در مسیر معرفت معتبر، اگر بنا بر کار دقیق، سختگیرانه و با حداکثر تأمل و تأنی و احتیاط باشد، نوبت به گام دوم نمیرسد. سهل است؛ از گام اول هم باید عقبتر رفت و بنیادهای آن را نقادانه کاوید. این کار اخیر هم تمامی ندارد و مرتب شخص را عقبتر و به عمق بیشتر میراند. این نوع حفاری را تامس نیگل انجام داده است.
این کتاب در اواخر دهۀ نود میلادی قرن بیستم منتشر شد؛ زمانی که جریان چندوجهی پستمدرنیسم نهفقط اروپای غربی، بلکه حتی کشورهای انگلیسیزبان را هم درنوردید و حسابی گردوخاک کرد. نیگل در مقابل این جریان طوفان و فشار پرهوادار ایستاد و ذرهای تن به نسبیت نداد و سر سوزنی از عقلانیت کوتاه نیامد؛ چراکه، برخلاف مُد روز، از عینیت عقل در برابر ذهنی بودن و از مطلقانگاری آن در مقابل نسبیت دفاع میکند. و هشدار میدهد که پس زدن عقلانیت، نتایجی بس ناگوار دارد؛ برای نمونه، کاهلی فکری افراطی در فرهنگ، فروپاشی استدلال جدی در همۀ علوم انسانی و اجتماعی، و جدی نگرفتن استدلال دیگران.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021108109.html
دکتر علی غزالیفر
«حرف آخر»
نویسنده: تامس نیگل
مترجم: جواد حیدری
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
302 صفحه، 180000 تومان
#علم #نشرنو
کتابی جدید روی میزم هست، کنار دستم، که به قلم یک زیستشناس طراز اول نوشته شده است. کتاب خوبی است؛ آنقدر خوب که ارزش مطالعۀ کامل را داشته باشد. در آغازِ بخش پایانی فصلِ ماقبل آخر میخوانم: «از دیدگاه دکارت، ذهن و بدن دو جوهر مجزا هستند. اما تغییرات ژرفی که در اثر داروها، بیماریها، و آسیبهای مغز در شخصیت ما بروز میکنند، شواهد فراوانی را مطرح میکند که چنین نیست، بلکه ذهنهای ما فرآوردۀ مغزهای ماست. بهرغم حس بسیار قویای که از خویشتن داریم، علوم اعصاب آشکار کرده است که ما چیزی بیش از مجموعۀ فعالیتهای الکتریکیِ سلولهای مغزیمان نیستیم. شاید آزارنده باشد، اما هیچ جوهر مجزایی، هیچ روانی وجود ندارد، و چیزی از آن پس از مرگ باقی نمیماند.»
«علوم اعصاب آشکار کرده است»؟! علوم اعصاب نه آشکار کرده و نه میتواند آشکار کند. این خود نویسنده است که دوست دارد خیال کند این شواهد تجربی و نمونههای آزمایشگاهی هستند که چنین مطلب حیاتی و عظیمی را بهقطع اثبات کردهاند، و نه استنباط سهلانگارانۀ شخصی خودش. وگرنه، میان شواهد و آن نتیجه شکافی به اندازۀ یک دره دهان باز کرده که برای فقط پل زدن میان دو طرف (چه رسد به پر کردنش) دهها کتاب علمی و فلسفی لازم است. لااقل صدها فیلسوف و استاد فلسفه این را گفتهاند و تکرار کردهاند، اما کو گوش شنوا؟!
این استثنا نیست، قاعده است. قاعدهای که من شخصاً پس از ملاحظۀ کتابهای بسیار و دریافت صدها بخیه به آن رسیدهام. کدام قاعده؟ توضیح میدهم.
نیاز، میل، علاقه یا نفرت، و حتی سلیقۀ شخصیِ پنهان به چیزی، متفکر را نسبت به پهنای عظیم شکافهای منطقی اندیشهاش کور میکند. در نتیجه، خلأهای بزرگ اندیشهاش را نمیبیند و بیباکانه از روی این شکافها میجهد. در بیشتر موارد میتوان جهشی را تشخیص داد از مقدمات درست و شواهد مهم به نتایج کلی و فراخدامنه که ارتباط سستی با آن مقدمات و شواهد دارند. آنچه این ارتباط سست را از فروپاشی در امان میدارد، همان میل و اشتیاق پنهان متفکر به مطلوبش است.
این امر حالوروز آدمهای پرت و پشتکوهی نیست؛ تحصیلکردگان و فرهیختگان بهروز را میگویم. البته منظورم این نیست که همۀ این جماعت وضع وخیم و مغز معیوب دارند. برعکس، منظورم این است که باسوادان طراز اول شیوۀ فکر کردنشان این است، وای به حال دیگران! وای به حال انسانهایی که کارشان تفکر نیست! آنها از چه مقدماتی چه نتایجی میگیرند! فاصلۀ میان مقدمات و نتایج در تفکر آنها به وسعت کهکشان است. اما فارغ از داوری در باب افراد، این نوع سهلانگاریها در نهایت به پای عقل نوشته میشوند و آن را قربانی میکنند؛ که یعنی کمیت عقل بهطور اساسی و اصولی میلنگد. در نتیجه، مُد فکری روز شده است پشت کردن به عقلانیت عام و استدلالی. یک علت شیوع این وضعیت، شاید سادگی و راحتطلبی باشد. چراکه در مقابل آن سهلانگاری فکری، در مسیر معرفت معتبر، اگر بنا بر کار دقیق، سختگیرانه و با حداکثر تأمل و تأنی و احتیاط باشد، نوبت به گام دوم نمیرسد. سهل است؛ از گام اول هم باید عقبتر رفت و بنیادهای آن را نقادانه کاوید. این کار اخیر هم تمامی ندارد و مرتب شخص را عقبتر و به عمق بیشتر میراند. این نوع حفاری را تامس نیگل انجام داده است.
این کتاب در اواخر دهۀ نود میلادی قرن بیستم منتشر شد؛ زمانی که جریان چندوجهی پستمدرنیسم نهفقط اروپای غربی، بلکه حتی کشورهای انگلیسیزبان را هم درنوردید و حسابی گردوخاک کرد. نیگل در مقابل این جریان طوفان و فشار پرهوادار ایستاد و ذرهای تن به نسبیت نداد و سر سوزنی از عقلانیت کوتاه نیامد؛ چراکه، برخلاف مُد روز، از عینیت عقل در برابر ذهنی بودن و از مطلقانگاری آن در مقابل نسبیت دفاع میکند. و هشدار میدهد که پس زدن عقلانیت، نتایجی بس ناگوار دارد؛ برای نمونه، کاهلی فکری افراطی در فرهنگ، فروپاشی استدلال جدی در همۀ علوم انسانی و اجتماعی، و جدی نگرفتن استدلال دیگران.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4021108109.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«حرف آخر»؛ تامس نیگل؛ ترجمه جواد حیدری؛ نشر نو حرف آخر را عقل میزند
«حرف آخر»
راهنمای کتاب/ راهی به کشف فرآیندهای تحولی در وجود انسان
لیلا زارعی
«انسان شدن»
نوشته: گِرِگ بِرِیدن
ترجمه: محمد فؤاد حائری
نشر نیستان، 1402
249 صفحه، 270000 تومان
#علم #نشرنیستان
انسان در طی تاریخ همیشه در جستجوی پاسخی برای چیستی خود بوده و نظریههای بسیاری در این باره ابداع کرده که هرکدامشان استدلالهای منطقی خاص خود را داشتهاند. اما درعینحال همیشه در رد هر نظریهای، شواهدی تازه به دست آمده که به نوبهی خود به اثبات نظریهی جدیدی منجر شده است؛ و به این ترتیب در چرخهای ناتمام، نظریهپردازی دربارهی منشأ هستی انسان همواره تداوم داشته است. در عرصهی علوم طبیعی نظریات متعددی مطرح شدهاند که با پیشرفت علم و فنآوری نقض شده یا شکل تازهای به خود گرفتهاند. یکی از این نظریات متعلق به داروین است که چالشهای بیشماری حول آن پدید آمده و موافقان و منتقدان بسیاری داشته است. کتاب «انسان شدن»، نوشتهی گِرِگ بِرِیدن در کنار پرداختن به این نظریهی مهم، دیگر تئوریهای عرصهی تکامل را نیز مورد ارزیابی قرار داده است.
نظریهی تکامل داروین تا مدتها جایگاهی بلامنازع در توجیه تغییراتی داشت که موجودات زنده در طول هزاران سال دستخوش آن شدهاند. بررسیها دربارهی حیوانات و گیاهان در اغلب مواقع آنچه را که داروین در اثبات تکامل گفته تأیید میکنند. اما آیا این مسأله دربارهی ابعاد مختلف عملکرد انسان نیز میتواند صادق باشد؟ نویسنده میکوشد در سایهی قدرت تفکر بشر این نظریه را به چالش بکشد و جنبههای گوناگون آن را زیر سؤال ببرد. بشر در بسیاری از خصوصیات فیزیولوژیک خود دستخوش تحولاتی شگرف شده، اما این قضیه تا چه اندازه دربارهی خرد بشری و قوهی تعقلی که دارد میتواند قابل قبول باشد؟ نویسنده بر آن است در دو بخش به این پرسشها پاسخ دهد.
در بخش اول که «روایتی نو از خلقت بشر» نام گرفته به بررسی مهمترین نظریهها دربارهی خاستگاه انسان و چگونگی تداوم حیاتش از بدو خلقت تا کنون پرداخته میشود. اغلب این نظریهها با علوم طبیعی تبیین میشوند و دلایلی کاملاً فیزیولوژیک در پشت خود دارند. نویسنده در آغاز به ایراداتی اشاره میکند که ممکن است به نظریه تکامل داروین وارد شوند که بخشی از آنها با پیشرفت علم مشخص شدهاند. از جملهی این موارد ظهور و گسترش علم ژنتیک است که با آن برخی اصول تکامل را میتوان تأیید یا نفی کرد.
به نظر میرسد پیچیدگیهایی که در عملکرد اندامها دیده میشود و با علم ژنتیک توضیحات بسیار دقیقی دارد، چندان با تکامل نمیتواند همخوانی داشته باشد، زیرا تغییر تدریجی و در طی مدتی طولانی نمیتواند چنین نظام پیچیده اما در عین حال هماهنگی را به وجود آورد. به علاوه، این پیچیدگی از بدو پیدایش انسان وجود داشته و بدون آن عملکرد طبیعی او مختل میشده است. بنابراین گرچه بسیاری از عناصر حیاتی بدن انسان تحت تئوری تکامل قابل توضیحاند و نشان میدهند که مرور زمان تغییراتی در عملکرد و شکل آنها پدید آورده، اما چارچوبهای ساختاریشان نمیتوانسته مؤید این قضیه باشد.
مادهی وراثتی یا دی ان ای در توجیه اغلب مباحث مرتبط با تکامل و نیز سایر تغییرات ماهیتی و عملکردی زیستی نقشی اساسی را ایفا میکند. نویسندهی کتاب از این مطلب در بخشهای مختلف کتاب بهره میبرد تا نظریات خود را بسط دهد و به اثبات برساند. دی ان ای به عنوان ابزار راستیآزمایی بسیاری از نظریات علمی میتواند کاربرد داشته باشد و بنابراین مطالعات بیشماری وجود دارند که از آن برای دفاع از فرضیات خود استفاده کردهاند. دی ان ای میتواند در قبول یا رد موضوعات تکاملی هم کمک شایانی کند، همانگونه که در مطالعات اشاره شده در این کتاب میتوان شاهدش بود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030329144.html
لیلا زارعی
«انسان شدن»
نوشته: گِرِگ بِرِیدن
ترجمه: محمد فؤاد حائری
نشر نیستان، 1402
249 صفحه، 270000 تومان
#علم #نشرنیستان
انسان در طی تاریخ همیشه در جستجوی پاسخی برای چیستی خود بوده و نظریههای بسیاری در این باره ابداع کرده که هرکدامشان استدلالهای منطقی خاص خود را داشتهاند. اما درعینحال همیشه در رد هر نظریهای، شواهدی تازه به دست آمده که به نوبهی خود به اثبات نظریهی جدیدی منجر شده است؛ و به این ترتیب در چرخهای ناتمام، نظریهپردازی دربارهی منشأ هستی انسان همواره تداوم داشته است. در عرصهی علوم طبیعی نظریات متعددی مطرح شدهاند که با پیشرفت علم و فنآوری نقض شده یا شکل تازهای به خود گرفتهاند. یکی از این نظریات متعلق به داروین است که چالشهای بیشماری حول آن پدید آمده و موافقان و منتقدان بسیاری داشته است. کتاب «انسان شدن»، نوشتهی گِرِگ بِرِیدن در کنار پرداختن به این نظریهی مهم، دیگر تئوریهای عرصهی تکامل را نیز مورد ارزیابی قرار داده است.
نظریهی تکامل داروین تا مدتها جایگاهی بلامنازع در توجیه تغییراتی داشت که موجودات زنده در طول هزاران سال دستخوش آن شدهاند. بررسیها دربارهی حیوانات و گیاهان در اغلب مواقع آنچه را که داروین در اثبات تکامل گفته تأیید میکنند. اما آیا این مسأله دربارهی ابعاد مختلف عملکرد انسان نیز میتواند صادق باشد؟ نویسنده میکوشد در سایهی قدرت تفکر بشر این نظریه را به چالش بکشد و جنبههای گوناگون آن را زیر سؤال ببرد. بشر در بسیاری از خصوصیات فیزیولوژیک خود دستخوش تحولاتی شگرف شده، اما این قضیه تا چه اندازه دربارهی خرد بشری و قوهی تعقلی که دارد میتواند قابل قبول باشد؟ نویسنده بر آن است در دو بخش به این پرسشها پاسخ دهد.
در بخش اول که «روایتی نو از خلقت بشر» نام گرفته به بررسی مهمترین نظریهها دربارهی خاستگاه انسان و چگونگی تداوم حیاتش از بدو خلقت تا کنون پرداخته میشود. اغلب این نظریهها با علوم طبیعی تبیین میشوند و دلایلی کاملاً فیزیولوژیک در پشت خود دارند. نویسنده در آغاز به ایراداتی اشاره میکند که ممکن است به نظریه تکامل داروین وارد شوند که بخشی از آنها با پیشرفت علم مشخص شدهاند. از جملهی این موارد ظهور و گسترش علم ژنتیک است که با آن برخی اصول تکامل را میتوان تأیید یا نفی کرد.
به نظر میرسد پیچیدگیهایی که در عملکرد اندامها دیده میشود و با علم ژنتیک توضیحات بسیار دقیقی دارد، چندان با تکامل نمیتواند همخوانی داشته باشد، زیرا تغییر تدریجی و در طی مدتی طولانی نمیتواند چنین نظام پیچیده اما در عین حال هماهنگی را به وجود آورد. به علاوه، این پیچیدگی از بدو پیدایش انسان وجود داشته و بدون آن عملکرد طبیعی او مختل میشده است. بنابراین گرچه بسیاری از عناصر حیاتی بدن انسان تحت تئوری تکامل قابل توضیحاند و نشان میدهند که مرور زمان تغییراتی در عملکرد و شکل آنها پدید آورده، اما چارچوبهای ساختاریشان نمیتوانسته مؤید این قضیه باشد.
مادهی وراثتی یا دی ان ای در توجیه اغلب مباحث مرتبط با تکامل و نیز سایر تغییرات ماهیتی و عملکردی زیستی نقشی اساسی را ایفا میکند. نویسندهی کتاب از این مطلب در بخشهای مختلف کتاب بهره میبرد تا نظریات خود را بسط دهد و به اثبات برساند. دی ان ای به عنوان ابزار راستیآزمایی بسیاری از نظریات علمی میتواند کاربرد داشته باشد و بنابراین مطالعات بیشماری وجود دارند که از آن برای دفاع از فرضیات خود استفاده کردهاند. دی ان ای میتواند در قبول یا رد موضوعات تکاملی هم کمک شایانی کند، همانگونه که در مطالعات اشاره شده در این کتاب میتوان شاهدش بود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4030329144.html
راهنمای کتاب/ آیا حیات یک راز است؟
دکتر علی غزالیفر
«حیات چیست؟»
(پنج ایدۀ بزرگ در زیستشناسی)
نویسنده: پل نرس
مترجم: کاوه فیضاللهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
183 صفحه، 160000 تومان
#علم #نشرنو
هر زمان که در جمعی از اهمیت زیستشناسی داد سخن میدادم، همیشۀ خدا یکیدو نفر پاپیچم میشدند که برای آشنایی با این دانش، منبعی بهشان معرفی کنم. من درجا آچمز میشدم. زیستشناسی با حوزههای گوناگون و دامنۀ وسیعی که دارد چگونه در کتابی کوچک جای بگیرد؟ به همین دلیل، حتی برای آشنایی مقدماتی با زیستشناسی مطالعۀ چندین کتاب لازم به نظر میرسد. همۀ اینها به این معنا بود که یعنی جوابی نداشتم که به علاقمندان بدهم. اما حالا اوضاع تغییر کرده؛ لااقل اوضاعِ من. از این پس هر کس که مرا در این عرصه گیر بیندازد، بیبروبرگرد به او «حیات چیست» را پیشنهاد میکنم و خودم را خلاص.
نویسندۀ کتاب نوبلیست است. در سال 2001 جایزۀ نوبل پزشکی-فیزیولوژی را به پل نرس، زیستشناس انگلیسی، دادند. دوجین جایزه و منصب دیگر هم دارد. با همۀ اینها، در کمال شگفتی، تاکنون هیچ کتابی از او منتشر نشده است الا همین اثر و لاغیر. اما با همین یک اثر کولاک کرده است. محتوای غنی و مطالب پرچگال آن بهکنار، کتاب بهقدری خوشخوان است که آدم تعجب میکند کسی که میتواند اینقدر خوب بنویسد چطور این تنها کتاب اوست و بیش از این کتاب منتشر نکرده!
پل نرس در این کتاب به دل زیستشناسی زده و عمیقترین مسئلۀ ممکن را مطرح کرده است؛ حیات چیست؟ حیات از یک تکسلولی آغاز میشود و به جانداران بزرگ و پیچیده و هوشمند میرسد. از باکتریها شروع میشود و از گیاهان و حشرات عبور میکند و به جانوران عظیمالجثه و انسان میرسد. علیرغم این طیف وسیع و تنوع گسترده، حیات در همۀ مراحل، چیزهایی مشترکی دارد. اگر این اشتراکات خوب بررسی و فهمیده شوند، به شناخت حیات هم نزدیک میشویم. پل نرس همین کار را میکند و در همین زمینه این وجوه اشتراک را پنج چیز میداند که عبارتند از سلول، ژن، انتخاب طبیعی، شیمی حیات، اطلاعات حیات. هر کدام را در یک فصل بررسی میکند.
سلول اتم زیستشناسی است. زیستشناسان، همانند دیگر دانشمندان، به دنبال واحدهای پایه یا بنیادی هستند و در این راستا به سلول رسیدهاند. اما سلولها در ساخت، بقا، و تولیدمثلشان وابسته به ژن هستند. به عبارت دیگر، حیات از ژن بهعنوان منبع کلیدی اطلاعات مربوط به بقا و تولیدمثل جانداران بهره میبرد. اما ژنها فقط برای حفظ اطلاعات نیستند. آنها نیازمند تغییر هم هستند. این تغییر تکاملی توسط انتخاب طبیعی رخ میدهد. انتخاب طبیعی علت قریب تنوع حیرتانگیز شکلهای حیات است. اما هر گونهای از حیات، صرفنظر از علت و منشأ شکلگیری و تکاملش، چگونه کار می کند؟ سازوکار درونیاش چیست؟ پاسخ سادۀ این مسئله میشود شیمی. حیات نوعی شیمی است. تفصیل همین مجمل یکعالمه مبحث و مطلب دارد. خلاصۀ این ایده را در فصل چهارم میخوانیم. اما حیات با اطلاعات هم سخت گره خورده است. هر موجود زندهای لحظهبهلحظه مشغول گرفتن اطلاعات و پردازش آنهاست؛ چه اطلاعات مربوط به درون خود و چه اطلاعات مرتبط با محیط بیرونی. با این ویژگی حیات هم در فصل پنجم خوب آشنا میشویم.
پل نرس توضیح میدهد که منشأ این ایدهها چیست، چطور شکل گرفتهاند، چه تاریخچهای داشتهاند، چرا مهماند، و رابطۀ تأثیر و تأثر میان آنها به چه صورت است. همچنین، عالمانه و فروتنانه توضیح میدهد که این ایدهها نهایی نشدهاند و همچنان در حال دگرگونیاند. یافتههای جدید علمی باعث بازبینی مداوم آنها میشوند. پل نرس در همۀ مباحث علاوه بر دیدگاهها و نظریات علمی، از تجربههای شخصی هم کمال استفاده را میبرد، هم تجربههای شخصی خودش و هم تجربههای شخصی دیگر دانشمندان.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030330111.html
دکتر علی غزالیفر
«حیات چیست؟»
(پنج ایدۀ بزرگ در زیستشناسی)
نویسنده: پل نرس
مترجم: کاوه فیضاللهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
183 صفحه، 160000 تومان
#علم #نشرنو
هر زمان که در جمعی از اهمیت زیستشناسی داد سخن میدادم، همیشۀ خدا یکیدو نفر پاپیچم میشدند که برای آشنایی با این دانش، منبعی بهشان معرفی کنم. من درجا آچمز میشدم. زیستشناسی با حوزههای گوناگون و دامنۀ وسیعی که دارد چگونه در کتابی کوچک جای بگیرد؟ به همین دلیل، حتی برای آشنایی مقدماتی با زیستشناسی مطالعۀ چندین کتاب لازم به نظر میرسد. همۀ اینها به این معنا بود که یعنی جوابی نداشتم که به علاقمندان بدهم. اما حالا اوضاع تغییر کرده؛ لااقل اوضاعِ من. از این پس هر کس که مرا در این عرصه گیر بیندازد، بیبروبرگرد به او «حیات چیست» را پیشنهاد میکنم و خودم را خلاص.
نویسندۀ کتاب نوبلیست است. در سال 2001 جایزۀ نوبل پزشکی-فیزیولوژی را به پل نرس، زیستشناس انگلیسی، دادند. دوجین جایزه و منصب دیگر هم دارد. با همۀ اینها، در کمال شگفتی، تاکنون هیچ کتابی از او منتشر نشده است الا همین اثر و لاغیر. اما با همین یک اثر کولاک کرده است. محتوای غنی و مطالب پرچگال آن بهکنار، کتاب بهقدری خوشخوان است که آدم تعجب میکند کسی که میتواند اینقدر خوب بنویسد چطور این تنها کتاب اوست و بیش از این کتاب منتشر نکرده!
پل نرس در این کتاب به دل زیستشناسی زده و عمیقترین مسئلۀ ممکن را مطرح کرده است؛ حیات چیست؟ حیات از یک تکسلولی آغاز میشود و به جانداران بزرگ و پیچیده و هوشمند میرسد. از باکتریها شروع میشود و از گیاهان و حشرات عبور میکند و به جانوران عظیمالجثه و انسان میرسد. علیرغم این طیف وسیع و تنوع گسترده، حیات در همۀ مراحل، چیزهایی مشترکی دارد. اگر این اشتراکات خوب بررسی و فهمیده شوند، به شناخت حیات هم نزدیک میشویم. پل نرس همین کار را میکند و در همین زمینه این وجوه اشتراک را پنج چیز میداند که عبارتند از سلول، ژن، انتخاب طبیعی، شیمی حیات، اطلاعات حیات. هر کدام را در یک فصل بررسی میکند.
سلول اتم زیستشناسی است. زیستشناسان، همانند دیگر دانشمندان، به دنبال واحدهای پایه یا بنیادی هستند و در این راستا به سلول رسیدهاند. اما سلولها در ساخت، بقا، و تولیدمثلشان وابسته به ژن هستند. به عبارت دیگر، حیات از ژن بهعنوان منبع کلیدی اطلاعات مربوط به بقا و تولیدمثل جانداران بهره میبرد. اما ژنها فقط برای حفظ اطلاعات نیستند. آنها نیازمند تغییر هم هستند. این تغییر تکاملی توسط انتخاب طبیعی رخ میدهد. انتخاب طبیعی علت قریب تنوع حیرتانگیز شکلهای حیات است. اما هر گونهای از حیات، صرفنظر از علت و منشأ شکلگیری و تکاملش، چگونه کار می کند؟ سازوکار درونیاش چیست؟ پاسخ سادۀ این مسئله میشود شیمی. حیات نوعی شیمی است. تفصیل همین مجمل یکعالمه مبحث و مطلب دارد. خلاصۀ این ایده را در فصل چهارم میخوانیم. اما حیات با اطلاعات هم سخت گره خورده است. هر موجود زندهای لحظهبهلحظه مشغول گرفتن اطلاعات و پردازش آنهاست؛ چه اطلاعات مربوط به درون خود و چه اطلاعات مرتبط با محیط بیرونی. با این ویژگی حیات هم در فصل پنجم خوب آشنا میشویم.
پل نرس توضیح میدهد که منشأ این ایدهها چیست، چطور شکل گرفتهاند، چه تاریخچهای داشتهاند، چرا مهماند، و رابطۀ تأثیر و تأثر میان آنها به چه صورت است. همچنین، عالمانه و فروتنانه توضیح میدهد که این ایدهها نهایی نشدهاند و همچنان در حال دگرگونیاند. یافتههای جدید علمی باعث بازبینی مداوم آنها میشوند. پل نرس در همۀ مباحث علاوه بر دیدگاهها و نظریات علمی، از تجربههای شخصی هم کمال استفاده را میبرد، هم تجربههای شخصی خودش و هم تجربههای شخصی دیگر دانشمندان.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030330111.html
راهنمای کتاب/ تاریخی پربار که از آمیختگی هنر و صنعت برآمده...
حمیدرضا امیدیسرور
«کتاب لعاب»
نوشته: امید قجریان
ناشر : فرهنگ معاصر، چاپ اول 1402
360 صفحه، 650000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
برخورداری از فرهنگ و تمدنی غنی، با پشتوانهای چند هزار ساله باعث شده، دست بر هر گوشه از دستاوردهای پیشینیان که بگذاریم با گستره ای چشمگیر روبه رو باشیم. با این حال نباید از این حقیقت غافل شویم که بسیاری از این دستاوردها به شیوهای علمی و خورند پیشرفتهای امروزین مورد توجه و بررسی قرار نگرفتهاند و به همین دلیل ارزش واقعی این میراث سترگ چنان که باید برای بسیاری از ما روشن نیست.
«کتاب لعاب» نوشته امید قجریان که به همت نشر فرهنگ معاصر در سر و شکلی نفیس منتشر شده، پاسخی است به همین ضرورت و گامیست در راستای زدودن خلاء هایی که در این زمینه وجود دارد. این کتاب ارزنده حاصل سالها تلاش و تجربه عملی و نظری نویسنده است. در شکل عملی یا میدانی، نتیجهی سفر و کشف و شهودیست در گستره فناوری سرامیک و خاصه دانش لعاب. اما از منظر نظری این کتاب حاصل سالها تجربه و آموزش نویسنده در دانشگاه و کندوکاو در متون جدید و قدیم است.
«لعاب به صورت پوشش، روی سطوح متخلخل سرامیکی اعمال و باعثِ بهبود کیفیت آن و ایجاد ویژگیهایی مانند زیبایی، نفوذناپذیری و مقاومت مناسب قطعات سرامیکی میشود.» نویسنده کتاب حاضر، در تلاش بوده ضمن معرفی این هنر ارزشمند، به ادای احترام به کوشش پیشینیان در این سرزمین بپردازد و در عین حال راهگشای دانشجویان و علاقهمندان به لعاب نیز باشد. درپیش گرفتن چنین رویکردی باعث شده در کنار توجه به زبان علمی آن دستاورد ارزشمند و سترگ پیشینیان را در این گستره مورد توجه قراردهد. کتاب لعاب تلاش دارد تا به زبان امروز دانش پیچیده لعاب و دامنه گسترده آن را برای هنرمندان و علاقمندان این هنر- صنعت شگفت انگیز گردآوری کند.
سفالگری در ایران پیشینهای قریب دههزارساله دارد و در این حوزه تاریخی غنی را پشت سرگذاشتهایم. همچنین در حوزه رنگ و لعاب نیز تقریباً سه هزار سال قدمت داریم و نقشبرجستههای هخامنشی در تختجمشید و آثار بهجامانده در چغازنبیل و شوش، نشانگر آن است که ما این دانش فنی را هزاران سال در کشور خود داشتهایم. اهمیت کتاب لعاب آن است که برای نخستین بار گامی جدی در راستای مکتوب کردن این دانش کهن برداشته شده است تا انتقال این دانش فنی را از حالت سینهبهسینه بهصورتی مکتوب عمومی بدل کند. بنابراین از منظر ارتباط میان علم و هنر گامی است ارزشمند و راهنمایی کارآمد برای آنها که میخواهند در این زمینه اشتغال داشته باشند.
البته قجریان کوشیده کتاب خود بیشتر مناسب حال هنرمندان سازد، مثلا در زمینه اجرای لعاب روی سطوح سفالین، بیشتر به اجراهای هنری روی سفال توجه دارد. چنین رویکردی شاید از این روست که به متونی که در گذشته درباره سفال و سرامیک توسط اندیشمندان یا حتی برخی از شعرا به نگارش درآمده توجه کرده و در مواردی متون را بازیابی و در کتاب از آنها بهره برده است. از 55 تصویری که در کتاب لعاب آمده، 10 تصویر متعلق به آثار خارجی و 45 تصویر مربوط به فرهنگ و هنر ایران است و این کتاب به آثاری ارجاع داده که نه فقط بسیار ارزشمندند و بلکه برای آیندگان بسیار مفید خواهند بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030516080.html
حمیدرضا امیدیسرور
«کتاب لعاب»
نوشته: امید قجریان
ناشر : فرهنگ معاصر، چاپ اول 1402
360 صفحه، 650000 تومان
#علم #نشرفرهنگ_معاصر
برخورداری از فرهنگ و تمدنی غنی، با پشتوانهای چند هزار ساله باعث شده، دست بر هر گوشه از دستاوردهای پیشینیان که بگذاریم با گستره ای چشمگیر روبه رو باشیم. با این حال نباید از این حقیقت غافل شویم که بسیاری از این دستاوردها به شیوهای علمی و خورند پیشرفتهای امروزین مورد توجه و بررسی قرار نگرفتهاند و به همین دلیل ارزش واقعی این میراث سترگ چنان که باید برای بسیاری از ما روشن نیست.
«کتاب لعاب» نوشته امید قجریان که به همت نشر فرهنگ معاصر در سر و شکلی نفیس منتشر شده، پاسخی است به همین ضرورت و گامیست در راستای زدودن خلاء هایی که در این زمینه وجود دارد. این کتاب ارزنده حاصل سالها تلاش و تجربه عملی و نظری نویسنده است. در شکل عملی یا میدانی، نتیجهی سفر و کشف و شهودیست در گستره فناوری سرامیک و خاصه دانش لعاب. اما از منظر نظری این کتاب حاصل سالها تجربه و آموزش نویسنده در دانشگاه و کندوکاو در متون جدید و قدیم است.
«لعاب به صورت پوشش، روی سطوح متخلخل سرامیکی اعمال و باعثِ بهبود کیفیت آن و ایجاد ویژگیهایی مانند زیبایی، نفوذناپذیری و مقاومت مناسب قطعات سرامیکی میشود.» نویسنده کتاب حاضر، در تلاش بوده ضمن معرفی این هنر ارزشمند، به ادای احترام به کوشش پیشینیان در این سرزمین بپردازد و در عین حال راهگشای دانشجویان و علاقهمندان به لعاب نیز باشد. درپیش گرفتن چنین رویکردی باعث شده در کنار توجه به زبان علمی آن دستاورد ارزشمند و سترگ پیشینیان را در این گستره مورد توجه قراردهد. کتاب لعاب تلاش دارد تا به زبان امروز دانش پیچیده لعاب و دامنه گسترده آن را برای هنرمندان و علاقمندان این هنر- صنعت شگفت انگیز گردآوری کند.
سفالگری در ایران پیشینهای قریب دههزارساله دارد و در این حوزه تاریخی غنی را پشت سرگذاشتهایم. همچنین در حوزه رنگ و لعاب نیز تقریباً سه هزار سال قدمت داریم و نقشبرجستههای هخامنشی در تختجمشید و آثار بهجامانده در چغازنبیل و شوش، نشانگر آن است که ما این دانش فنی را هزاران سال در کشور خود داشتهایم. اهمیت کتاب لعاب آن است که برای نخستین بار گامی جدی در راستای مکتوب کردن این دانش کهن برداشته شده است تا انتقال این دانش فنی را از حالت سینهبهسینه بهصورتی مکتوب عمومی بدل کند. بنابراین از منظر ارتباط میان علم و هنر گامی است ارزشمند و راهنمایی کارآمد برای آنها که میخواهند در این زمینه اشتغال داشته باشند.
البته قجریان کوشیده کتاب خود بیشتر مناسب حال هنرمندان سازد، مثلا در زمینه اجرای لعاب روی سطوح سفالین، بیشتر به اجراهای هنری روی سفال توجه دارد. چنین رویکردی شاید از این روست که به متونی که در گذشته درباره سفال و سرامیک توسط اندیشمندان یا حتی برخی از شعرا به نگارش درآمده توجه کرده و در مواردی متون را بازیابی و در کتاب از آنها بهره برده است. از 55 تصویری که در کتاب لعاب آمده، 10 تصویر متعلق به آثار خارجی و 45 تصویر مربوط به فرهنگ و هنر ایران است و این کتاب به آثاری ارجاع داده که نه فقط بسیار ارزشمندند و بلکه برای آیندگان بسیار مفید خواهند بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030516080.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«کتاب لعاب»؛ امید قجریان؛ انتشارات فرهنگ معاصر تاریخی پربار که از آمیختگی هنر و صنعت برآمده...
«کتاب لعاب»
راهنمای کتاب/ راهنمای کتاب/ چگونه یک دانشمند شویم؟
دکتر علی غزالیفر
«نامههایی به دانشمند جوان»
نویسنده: ادوارد ویلسون
مترجم: مریم برومندی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
223 صفحه، 200000 تومان
#علم #نشرنو
این کتاب بهخودی خود بسیار خوب و آموزنده است، اما برای ما فایدۀ مضاعف دارد. برای درک ارزش و اهمیت خاص این کتاب برای ما، باید وضعیت آموزشی رایج در بهاصطلاح مجامع علمی و آموزشی را بشناسیم.
شخص الف را در نظر بگیرید که برای فراگیری علم و حقیقت پا به دانشگاه میگذارد. او تقریباً پانزده سال صرف میکند تا بشود دکتر و استاد. آنگاه این دکتر و استاد چیزهایی را که آموخته، به مدت سی سال برای شاگردانش تکرار میکند. آنها نیز بهنوبۀ خود همان چرخۀ پانزده و سی را تکرار میکنند. نتیجه این میشود که بهطور کلی خیلی قشنگ دور خودمان میچرخیم. به عبارت دیگر، خیلی عالی درجا میزنیم. حال اگر در لابهلای آن چرخههای قشنگ، دانشجویی به سراغ استاد برود و از او بخواهد که راه و چاه، چم و خم، میانبرها و فوتهای کوزهگری را به او بیاموزد، با آن روی استاد مواجه میشود. معظمله با تبختری هولناک به او گوشزد میکند که هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست و کار بسیار سخت و مردافکن است و زینهار از این بیابان وین راه بینهایت. و آن جوان علاقمند و سادهدل را چنان میترساند که علاقهاش دود میشود و به شکرخوری میافتد.
اما روش درست راهی دیگر است. استاد واقعی باید سی سال تجربۀ خود را طوری به شاگردانش منتقل کند که آن را در عرض یکیدو سال فرا بگیرند و مابقی عمرشان را صرف پیش بردن علم کنند. بعدها آنان نیز، بهنوبۀ خود، باید برای شاگردانشان چنین کاری انجام دهند. اینگونه است که علم نسل به نسل جلوتر میرود و جامعه و فرهنگ ارتقا پیدا میکند. ادوارد ویلسون، زیستشناس پرآوازه، در این کتابش همین کار را کرده است.
کتاب از یک پیشگفتار و بیست فصل تشکیل شده است. بیست فصل در پنج بخش جای گرفتهاند: «مسیری که باید رفت»، «فرایندی خلاقانه»، «زندگی در مسیر علم»، «نظریه و تصویر کلی» و «حقیقت و اخلاق». همۀ فصلها کوتاهاند و بیشترشان کمتر از ده صفحه هستند. ویلسون در هر فصل، بدون حاشیه و زیادهگویی، مستقیم سر اصل موضوع میرود و حرف حسابش را بهصورت مختصر و مفید میگوید.
در بخش اول با مقدمات و پیشنیازهای کار علمی آشنا میشویم. بخش دوم به خود فعالیت علمی و سازوکار آن اختصاص دارد. ویلسون در بخش سوم به موضوع تعیین شغل و زندگی بر اساس فعالیت علمی میپردازد. بخش بعدی دربارۀ چندوچون بینش علمی است. بخش پایانی فقط یک فصل دارد: «اخلاق علمی». در این فصلِ سهچهارصفحهای ویلسون به حداقلهای اخلاق علمی اشاره میکند؛ مسائلی که هر دانشمند جوانی با آنها دست به گریبان خواهد شد. چند خطی از این قسمت بخوانیم، چون فایدۀ عام دارد: «شما اشتباه خواهید کرد. بکوشید که اشتباه بزرگی نباشد. ولی وقتی رخ داد به اشتباهتان اعتراف کنید و از آنها رد شوید. اشتباهی کوچک در گزارش یا نتیجهگیری، اگر بهطور عمومی اصلاح شود، بخشیدنی است. اگر برای نتایجی که بهاشتباه گزارش شده، در کمال متانت اصلاحیهای رُک و پوستکنده نوشته و منتشر شود، از آسیبهای دائمی و بعدی آن اشتباه جلوگیری میشود. چنین اصلاحیههایی بهویژه باید با تشکر از پژوهشگرانی همراه باشد که آن خطاها را با شواهد و استدلالهای منطقی یافتهاند و گزارش کردهاند. اما متقلب هرگز و هیچوقت بخشیده نمیشود. مجازاتش هم مرگ حرفهای است: تبعید و بیاعتمادی همیشگی.»
ویلسون بهقدری سلیس و خوب و مشفقانه راهنمایی میکند که آدم هوس میکند کار و بارش را زمین بگذارد و برود دانشمند شود، بهویژه که او تأکید میکند دانشمند شدن نه نبوغ میخواهد و نه هوش خاصی. وی علاوه بر اینکه نشان میدهد پرداختن به علم کار بسیار سختی نیست، بلکه حسابی هم تشویق میکند و انگیزه و انرژی مثبت میدهد. برای نمونه، ویلسون در فصل دوم، «ریاضیات»، این نظر جنجالی را مطرح میکند که برای دانشمند شدن، در زمینۀ ریاضیات نه نبوغ لازم است، نه استعداد بالا و نه حتی دانش زیاد. اندکی دانش ریاضیات کافیست تا شخص بتواند در بزرگراه علم بهراحتی بتازد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030722061.html
دکتر علی غزالیفر
«نامههایی به دانشمند جوان»
نویسنده: ادوارد ویلسون
مترجم: مریم برومندی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
223 صفحه، 200000 تومان
#علم #نشرنو
این کتاب بهخودی خود بسیار خوب و آموزنده است، اما برای ما فایدۀ مضاعف دارد. برای درک ارزش و اهمیت خاص این کتاب برای ما، باید وضعیت آموزشی رایج در بهاصطلاح مجامع علمی و آموزشی را بشناسیم.
شخص الف را در نظر بگیرید که برای فراگیری علم و حقیقت پا به دانشگاه میگذارد. او تقریباً پانزده سال صرف میکند تا بشود دکتر و استاد. آنگاه این دکتر و استاد چیزهایی را که آموخته، به مدت سی سال برای شاگردانش تکرار میکند. آنها نیز بهنوبۀ خود همان چرخۀ پانزده و سی را تکرار میکنند. نتیجه این میشود که بهطور کلی خیلی قشنگ دور خودمان میچرخیم. به عبارت دیگر، خیلی عالی درجا میزنیم. حال اگر در لابهلای آن چرخههای قشنگ، دانشجویی به سراغ استاد برود و از او بخواهد که راه و چاه، چم و خم، میانبرها و فوتهای کوزهگری را به او بیاموزد، با آن روی استاد مواجه میشود. معظمله با تبختری هولناک به او گوشزد میکند که هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست و کار بسیار سخت و مردافکن است و زینهار از این بیابان وین راه بینهایت. و آن جوان علاقمند و سادهدل را چنان میترساند که علاقهاش دود میشود و به شکرخوری میافتد.
اما روش درست راهی دیگر است. استاد واقعی باید سی سال تجربۀ خود را طوری به شاگردانش منتقل کند که آن را در عرض یکیدو سال فرا بگیرند و مابقی عمرشان را صرف پیش بردن علم کنند. بعدها آنان نیز، بهنوبۀ خود، باید برای شاگردانشان چنین کاری انجام دهند. اینگونه است که علم نسل به نسل جلوتر میرود و جامعه و فرهنگ ارتقا پیدا میکند. ادوارد ویلسون، زیستشناس پرآوازه، در این کتابش همین کار را کرده است.
کتاب از یک پیشگفتار و بیست فصل تشکیل شده است. بیست فصل در پنج بخش جای گرفتهاند: «مسیری که باید رفت»، «فرایندی خلاقانه»، «زندگی در مسیر علم»، «نظریه و تصویر کلی» و «حقیقت و اخلاق». همۀ فصلها کوتاهاند و بیشترشان کمتر از ده صفحه هستند. ویلسون در هر فصل، بدون حاشیه و زیادهگویی، مستقیم سر اصل موضوع میرود و حرف حسابش را بهصورت مختصر و مفید میگوید.
در بخش اول با مقدمات و پیشنیازهای کار علمی آشنا میشویم. بخش دوم به خود فعالیت علمی و سازوکار آن اختصاص دارد. ویلسون در بخش سوم به موضوع تعیین شغل و زندگی بر اساس فعالیت علمی میپردازد. بخش بعدی دربارۀ چندوچون بینش علمی است. بخش پایانی فقط یک فصل دارد: «اخلاق علمی». در این فصلِ سهچهارصفحهای ویلسون به حداقلهای اخلاق علمی اشاره میکند؛ مسائلی که هر دانشمند جوانی با آنها دست به گریبان خواهد شد. چند خطی از این قسمت بخوانیم، چون فایدۀ عام دارد: «شما اشتباه خواهید کرد. بکوشید که اشتباه بزرگی نباشد. ولی وقتی رخ داد به اشتباهتان اعتراف کنید و از آنها رد شوید. اشتباهی کوچک در گزارش یا نتیجهگیری، اگر بهطور عمومی اصلاح شود، بخشیدنی است. اگر برای نتایجی که بهاشتباه گزارش شده، در کمال متانت اصلاحیهای رُک و پوستکنده نوشته و منتشر شود، از آسیبهای دائمی و بعدی آن اشتباه جلوگیری میشود. چنین اصلاحیههایی بهویژه باید با تشکر از پژوهشگرانی همراه باشد که آن خطاها را با شواهد و استدلالهای منطقی یافتهاند و گزارش کردهاند. اما متقلب هرگز و هیچوقت بخشیده نمیشود. مجازاتش هم مرگ حرفهای است: تبعید و بیاعتمادی همیشگی.»
ویلسون بهقدری سلیس و خوب و مشفقانه راهنمایی میکند که آدم هوس میکند کار و بارش را زمین بگذارد و برود دانشمند شود، بهویژه که او تأکید میکند دانشمند شدن نه نبوغ میخواهد و نه هوش خاصی. وی علاوه بر اینکه نشان میدهد پرداختن به علم کار بسیار سختی نیست، بلکه حسابی هم تشویق میکند و انگیزه و انرژی مثبت میدهد. برای نمونه، ویلسون در فصل دوم، «ریاضیات»، این نظر جنجالی را مطرح میکند که برای دانشمند شدن، در زمینۀ ریاضیات نه نبوغ لازم است، نه استعداد بالا و نه حتی دانش زیاد. اندکی دانش ریاضیات کافیست تا شخص بتواند در بزرگراه علم بهراحتی بتازد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4030722061.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«نامههایی به دانشمند جوان»؛ ادوارد ویلسون؛ ترجمه مریم برومندی؛ نشر نو چگونه یک دانشمند شویم؟
«نامههایی به دانشمند جوان»