راهنمای کتاب/ دستاورد زایش فکر از فکر
مانی ارجمند
«خلوت فکر»
نویسنده: احمد سمیعی گیلانی
گردآوری: سایه اقتصادینیا
ناشر: هرمس، چاپ اول 1398
258 صفحه، 70000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
عمرش دراز بادا! از حسن روزگار، استاد احمد سمیعی گیلانی علاوه بر قرن سیزدهم و چهاردهم، پانزدهمین قرن هجری شمسی را نیز به چشم دید و امیدواریم همچنان سایهاش بر سر فرهنگ، ادب و تفکر در ایران دیار گسترده باشد.
سمیعی گیلانی به سال 1299 شمسی در تهران (محله سنگلج) زاده شد. دوران کودکیاش در رشت گذشت، در همین شهر دوره ابتدایی و متوسطه را گذراند. اما برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمد. ابتدا در رشته فنی ثبت نام کرد، مدتی بعد تغییر رشته داد و ادبیات فارسی را برگزید. بعد از لیسانس به تشویق بدیع الزمان فروزانفر وارد دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی شد و آن را تا مرحله انتخاب موضوع و دفاع از پایان نامه ادامه داد.
او از جوانی سر پرسودایی داشت و همانند بسیاری از همنسلان خود وارد فعالیتهای سیاسی شد. به همین دلیل چند سالی را هم در زندان گذراند. با این حال علاقهای که به مطالعه داشت باعث شد که از این تحدید برای خود فرصتی بسازد. او در پیش گفتار کوتاهی که برای کتاب «خلوت فکر» نوشته به این دوران اشاره کرده و به الگو برداری خود از روشی که یکی از زندانیها برای مطالعه در آن شرایط به کار میبرد، یاد میکند.
سمیعی همچنین در پیش گفتار این کتاب که به همت نشر هرمس منتشر شده؛ اشاراتی بر دلایل نامیدن اثر حاضر به عنوان خلوت فکر داشته و از دم خور شدن با مثنوی مولانا سخن میگوید که گویا جرقه آغاز خلوتهای فکری ایشان بوده که در سالهای بعد هم ادامه یافته است.
در مقدمهی کوتاهی که با عنوان «چرا خلوت فکر؟» به عنوان سرآغاز کتاب حاضر نوشته به نکتهی مهمی تاکید دارد که از آن با عنوان «پدیدهٔ زایش فکر از فکر» یاد کرده است. این نکته که از جوانی به صرافت آن افتاده در روند خلق آثار قلمی خود نیز شاهد بوده است: «دیدم ابتدا تِزِ اصلی (جانمایه) در ذهنم جوانه میزند سپس این جوانه، با تداعیها و روابطش با پدیدههای دیگر همچنین، با نگاه به آن از زوایای متعدّد حتّی با تقابل و چالش با ضدّ خود، شاخ و بال میرویاند و ریشه میدواند و به درختی تناور و استوار بدل میشود.» و مقالات گرد آمده در مجموعه حاضر نیز نتیجه همین روند بوده است: «فراوردهٔ این مجموعه ترجمهها و گزارشهای آثاری است که همان زایش فکر از فکر را در آنها یافتم و با شور و شوق به برگرداندن آنها به زبان فارسی کشانیده شدم.»
براین اساس میتوان گفت که حاصلِ این «پدیدهٔ زایش فکر از فکر» آثار قلمی و ترجمهای بسیار ایشان بوده که بخشی از آنها که در قالب مقاله انتشار یافته اند، در کتاب حاضر گردهم آمدهاند.
پس تا اینجای کار بزرگترین حسن «خلوت فکر» که به همت نشر هرمس به بازار آمده، این است که مجموعه ای از مقالات خواندنی و ارزشمند استاد احمد سمیعی گیلانی ست که دههها پیش از این انتشار یافته و به دلیل پراکنده بودن در نشریات مختلف دور از دسترس علاقمندان قرار داشته و نایاب بوده اند، در اختیار ایشان قرار گرفته است.
در خلوت فکر نیز سایه اقتصادینیا کار گردآوری و تنظیم و تدوین مقالات استاد را برعهده داشته که پیش از این نیز در دو کتاب استاد سمیعی چنین وظیفه ای را برعهده داشت. این دو دفتر مجموعه ای از مقالههای سمیعی بودند که با عنوان گلگشتهای ادبی و زبانی ۱ و ۲ در انتشارات هرمس در ابتدای دههی نود، منتشر شدند. مقالات این دو دفتر آن دسته از آثار استاد بودند که در زمینهٔ زبان و ادبیات فارسی قرار میگرفتند. امّا دفتر حاضر یعنی «خلوت فکر» چنان که از عنوانش نیز میتوان حدس زد دربرگیرندهٔ مقالاتی هستند که در حوزهی فلسفه و علوم اجتماعی جای میگیرند.
البته باید اشاره داشت سمیعی در میان نویسندگان و مترجمان همنسل از جمله چهرههایی است که در کنار ادبیات، به فلسفه نیز عنایت بسیار داشته است و چه بسا نزد ایشان فلسفه بر ادبیات نیز رجحان داشته است. مجموعه تالیفات و ترجمه های کوتاه و بلند ایشان گواهیست بر این مهم که از اندیشهورزی نویسنده و یا پدیدهی زایش فکر از فکر در این نوشتهها مایه گرفته است.
عناوین پانزده مقاله گردآوری شده در کتاب خلوت فکر بدین قرار است: «حاصل عمر برتراند راسل»، «سیر فلسفی دیدرو»، «آزادی و علوم انسانی»، «زرتشت و دین ایرانی»، «روش تحقیق در عرصه علوم تجربی و علوم اجتماعی»، «عدالت»، «دیدرو و عصر روشنگری»، «جامعه: قدرت سیاسی»، «حق و قوه قهریه»، «آرای شارل پگی»، «عمل، وجود و ارزش»، «درباره دموکراسی»، «روابط اشخاص: دیگری»، «جامعه و قدرت اقتصادی....» و «ابن خلدون».
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010924147.html
مانی ارجمند
«خلوت فکر»
نویسنده: احمد سمیعی گیلانی
گردآوری: سایه اقتصادینیا
ناشر: هرمس، چاپ اول 1398
258 صفحه، 70000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
عمرش دراز بادا! از حسن روزگار، استاد احمد سمیعی گیلانی علاوه بر قرن سیزدهم و چهاردهم، پانزدهمین قرن هجری شمسی را نیز به چشم دید و امیدواریم همچنان سایهاش بر سر فرهنگ، ادب و تفکر در ایران دیار گسترده باشد.
سمیعی گیلانی به سال 1299 شمسی در تهران (محله سنگلج) زاده شد. دوران کودکیاش در رشت گذشت، در همین شهر دوره ابتدایی و متوسطه را گذراند. اما برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمد. ابتدا در رشته فنی ثبت نام کرد، مدتی بعد تغییر رشته داد و ادبیات فارسی را برگزید. بعد از لیسانس به تشویق بدیع الزمان فروزانفر وارد دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی شد و آن را تا مرحله انتخاب موضوع و دفاع از پایان نامه ادامه داد.
او از جوانی سر پرسودایی داشت و همانند بسیاری از همنسلان خود وارد فعالیتهای سیاسی شد. به همین دلیل چند سالی را هم در زندان گذراند. با این حال علاقهای که به مطالعه داشت باعث شد که از این تحدید برای خود فرصتی بسازد. او در پیش گفتار کوتاهی که برای کتاب «خلوت فکر» نوشته به این دوران اشاره کرده و به الگو برداری خود از روشی که یکی از زندانیها برای مطالعه در آن شرایط به کار میبرد، یاد میکند.
سمیعی همچنین در پیش گفتار این کتاب که به همت نشر هرمس منتشر شده؛ اشاراتی بر دلایل نامیدن اثر حاضر به عنوان خلوت فکر داشته و از دم خور شدن با مثنوی مولانا سخن میگوید که گویا جرقه آغاز خلوتهای فکری ایشان بوده که در سالهای بعد هم ادامه یافته است.
در مقدمهی کوتاهی که با عنوان «چرا خلوت فکر؟» به عنوان سرآغاز کتاب حاضر نوشته به نکتهی مهمی تاکید دارد که از آن با عنوان «پدیدهٔ زایش فکر از فکر» یاد کرده است. این نکته که از جوانی به صرافت آن افتاده در روند خلق آثار قلمی خود نیز شاهد بوده است: «دیدم ابتدا تِزِ اصلی (جانمایه) در ذهنم جوانه میزند سپس این جوانه، با تداعیها و روابطش با پدیدههای دیگر همچنین، با نگاه به آن از زوایای متعدّد حتّی با تقابل و چالش با ضدّ خود، شاخ و بال میرویاند و ریشه میدواند و به درختی تناور و استوار بدل میشود.» و مقالات گرد آمده در مجموعه حاضر نیز نتیجه همین روند بوده است: «فراوردهٔ این مجموعه ترجمهها و گزارشهای آثاری است که همان زایش فکر از فکر را در آنها یافتم و با شور و شوق به برگرداندن آنها به زبان فارسی کشانیده شدم.»
براین اساس میتوان گفت که حاصلِ این «پدیدهٔ زایش فکر از فکر» آثار قلمی و ترجمهای بسیار ایشان بوده که بخشی از آنها که در قالب مقاله انتشار یافته اند، در کتاب حاضر گردهم آمدهاند.
پس تا اینجای کار بزرگترین حسن «خلوت فکر» که به همت نشر هرمس به بازار آمده، این است که مجموعه ای از مقالات خواندنی و ارزشمند استاد احمد سمیعی گیلانی ست که دههها پیش از این انتشار یافته و به دلیل پراکنده بودن در نشریات مختلف دور از دسترس علاقمندان قرار داشته و نایاب بوده اند، در اختیار ایشان قرار گرفته است.
در خلوت فکر نیز سایه اقتصادینیا کار گردآوری و تنظیم و تدوین مقالات استاد را برعهده داشته که پیش از این نیز در دو کتاب استاد سمیعی چنین وظیفه ای را برعهده داشت. این دو دفتر مجموعه ای از مقالههای سمیعی بودند که با عنوان گلگشتهای ادبی و زبانی ۱ و ۲ در انتشارات هرمس در ابتدای دههی نود، منتشر شدند. مقالات این دو دفتر آن دسته از آثار استاد بودند که در زمینهٔ زبان و ادبیات فارسی قرار میگرفتند. امّا دفتر حاضر یعنی «خلوت فکر» چنان که از عنوانش نیز میتوان حدس زد دربرگیرندهٔ مقالاتی هستند که در حوزهی فلسفه و علوم اجتماعی جای میگیرند.
البته باید اشاره داشت سمیعی در میان نویسندگان و مترجمان همنسل از جمله چهرههایی است که در کنار ادبیات، به فلسفه نیز عنایت بسیار داشته است و چه بسا نزد ایشان فلسفه بر ادبیات نیز رجحان داشته است. مجموعه تالیفات و ترجمه های کوتاه و بلند ایشان گواهیست بر این مهم که از اندیشهورزی نویسنده و یا پدیدهی زایش فکر از فکر در این نوشتهها مایه گرفته است.
عناوین پانزده مقاله گردآوری شده در کتاب خلوت فکر بدین قرار است: «حاصل عمر برتراند راسل»، «سیر فلسفی دیدرو»، «آزادی و علوم انسانی»، «زرتشت و دین ایرانی»، «روش تحقیق در عرصه علوم تجربی و علوم اجتماعی»، «عدالت»، «دیدرو و عصر روشنگری»، «جامعه: قدرت سیاسی»، «حق و قوه قهریه»، «آرای شارل پگی»، «عمل، وجود و ارزش»، «درباره دموکراسی»، «روابط اشخاص: دیگری»، «جامعه و قدرت اقتصادی....» و «ابن خلدون».
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010924147.html
راهنمای کتاب/ روایت آنکه از موطن مرفه و بیدغدغه خویش عزم سفر میکند
سعیده امینزاده
«درختها و قتل مرزوق»
نوشته: عبدالرحمن منیف
ترجمه: موسی اسوار
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
412 صفحه، 196000 تومان
#رمان #نشرهرمس
عبدالرحمن منیف یکی از پیشروترین چهرههای ادبیات مدرن عرب به شمار میآید که تنوع تجارب زیستیاش او را از معاصراناش متمایز میسازد. منیف که کودکی و نوجوانی را در شهر امانِ اردن گذرانده و برهههایی حساس از زندگیاش، از جمله تحصیلات دانشگاهی، تثبیت کار نویسندگی، روزنامهنگاری حرفهای و نقد ادبیاش را در سفری پرنشیب و فراز در کشورهای عربی طی کرده، خزانهای غنی از این زیستهها را در آثارش گرد آورده است. او اغلب نگاهی تاریخی و هستیشناختی به انسان معاصر دارد و به همین سبب است که زندگی ملتها را از خلال وقایعی همچون جنگ، کودتا، استیلای استعمارگران، ظهور و سقوط دیکتاتورها و انقلابها مورد آسیبشناسی قرار میدهد و این پدیدهها را به شکلی فرازمانی و فراسرزمینی در رمانهایش منعکس میکند. آدمها در جهان داستانی او گرچه قربانیان رخدادهای مشخصی هستند، اما مابهازای بیرونیشان در اغلب کشورهای خاورمیانه و در دورههای مختلف تاریخی قابل جستوجوست. این ویژگی را از همان اولین اثر او، «درختها و قتل مرزوق»، که اقبالی گسترده در جهان عرب یافت، میتوان بهوضوح دید.
رمان «درختها و قتل مرزوق» دو فصل دارد؛ فصل اول در کوپهی قطاری که به سمت مرز میرود و با دو شخصیت اصلی میگذرد و فصل دوم که وقایع پس از رسیدن به مقصد را روایت میکند. عمدهی بار قصه بر دوش گذشتهای است که منجر به وقوع حوادث تلخ زمان حال شده است. در فصل نخست، دو همسفر از حکایت دور و درازی میگویند که این آدمهای امروزی، از آنها مایه گرفتهاند. سهم غالب روایت در این بخش بر عهدهی الیاس است که از راه دستفروشی و دورهگردی امرار معاش میکند. همسفرِ او و راوی رمان که منصور نام دارد، دربارهی حال و روز کنونی الیاس میپرسد و او در پاسخ، سرِ قصهای طولانی و پر نشیب و فراز را باز میکند که حکایتگر زندگی سراسر ماجرا و رنج اوست.
روایت الیاس بسیار به سندباد بحری در داستانهای هزارویکشب شباهت دارد. همانند سندباد، او از موطن مرفه و بیدغدغهی خویش عزم سفر میکند و راهی خطیر و پرپیچ و خم را پشت سر میگذارد. الیاس بسیار بلندپرواز بوده و سر پر سودایی داشته است. او هر شب بر سر بازی مینشسته و بهدنبال بردن در آن بوده است. مواقع بسیاری بوده که برنده شده و از این رهگذر سود بسیاری عایدش شده، اما باختهایاش خود قصهای مجزا و درازدامن دارند که مفصلاً در رمان به آنها پرداخته شده و از تأثیر شگرف این ناکامیها بر سرنوشت الیاس گفته شده است.
اما منصور که غالب روایت فصل دوم در دست اوست و مدام گریزهایی از حال به گذشته و برعکس دارد، داستانی کاملاً متفاوت از همراهاش در این سفر طولانی نقل میکند. او که استاد سابق دانشگاه است، وقایع اجتماعی متنوعتری از الیاس را شرح میدهد. شخصیت الیاس وجه اقلیمی غالبتری دارد و رگههایی از بدویت در آن مشهود است. اما در منصور مدنیت پررنگتر است و عنان رفتار و رویههایاش را به دست میگیرد. منصور برخلاف الیاس که اغلب تجارباش را در شهرکی بهنام طِیبه گذرانده و هر چه میگوید رنگ و بویی از همین مکانِ شبیهِ ناکجاآباد دارد، از شهری مدرن حکایت میکند که در آن دیکتاتوری در تکتک اجزایاش رسوخ کرده است. الیاس و منصور هر دو در یک موضوع مشترکاند؛ دیستوپیایی که در آن زیستهاند، آنها را پس زده و هر دوی آنها آدمهایی بیوطن به شمار میآیند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4010930131.html
سعیده امینزاده
«درختها و قتل مرزوق»
نوشته: عبدالرحمن منیف
ترجمه: موسی اسوار
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
412 صفحه، 196000 تومان
#رمان #نشرهرمس
عبدالرحمن منیف یکی از پیشروترین چهرههای ادبیات مدرن عرب به شمار میآید که تنوع تجارب زیستیاش او را از معاصراناش متمایز میسازد. منیف که کودکی و نوجوانی را در شهر امانِ اردن گذرانده و برهههایی حساس از زندگیاش، از جمله تحصیلات دانشگاهی، تثبیت کار نویسندگی، روزنامهنگاری حرفهای و نقد ادبیاش را در سفری پرنشیب و فراز در کشورهای عربی طی کرده، خزانهای غنی از این زیستهها را در آثارش گرد آورده است. او اغلب نگاهی تاریخی و هستیشناختی به انسان معاصر دارد و به همین سبب است که زندگی ملتها را از خلال وقایعی همچون جنگ، کودتا، استیلای استعمارگران، ظهور و سقوط دیکتاتورها و انقلابها مورد آسیبشناسی قرار میدهد و این پدیدهها را به شکلی فرازمانی و فراسرزمینی در رمانهایش منعکس میکند. آدمها در جهان داستانی او گرچه قربانیان رخدادهای مشخصی هستند، اما مابهازای بیرونیشان در اغلب کشورهای خاورمیانه و در دورههای مختلف تاریخی قابل جستوجوست. این ویژگی را از همان اولین اثر او، «درختها و قتل مرزوق»، که اقبالی گسترده در جهان عرب یافت، میتوان بهوضوح دید.
رمان «درختها و قتل مرزوق» دو فصل دارد؛ فصل اول در کوپهی قطاری که به سمت مرز میرود و با دو شخصیت اصلی میگذرد و فصل دوم که وقایع پس از رسیدن به مقصد را روایت میکند. عمدهی بار قصه بر دوش گذشتهای است که منجر به وقوع حوادث تلخ زمان حال شده است. در فصل نخست، دو همسفر از حکایت دور و درازی میگویند که این آدمهای امروزی، از آنها مایه گرفتهاند. سهم غالب روایت در این بخش بر عهدهی الیاس است که از راه دستفروشی و دورهگردی امرار معاش میکند. همسفرِ او و راوی رمان که منصور نام دارد، دربارهی حال و روز کنونی الیاس میپرسد و او در پاسخ، سرِ قصهای طولانی و پر نشیب و فراز را باز میکند که حکایتگر زندگی سراسر ماجرا و رنج اوست.
روایت الیاس بسیار به سندباد بحری در داستانهای هزارویکشب شباهت دارد. همانند سندباد، او از موطن مرفه و بیدغدغهی خویش عزم سفر میکند و راهی خطیر و پرپیچ و خم را پشت سر میگذارد. الیاس بسیار بلندپرواز بوده و سر پر سودایی داشته است. او هر شب بر سر بازی مینشسته و بهدنبال بردن در آن بوده است. مواقع بسیاری بوده که برنده شده و از این رهگذر سود بسیاری عایدش شده، اما باختهایاش خود قصهای مجزا و درازدامن دارند که مفصلاً در رمان به آنها پرداخته شده و از تأثیر شگرف این ناکامیها بر سرنوشت الیاس گفته شده است.
اما منصور که غالب روایت فصل دوم در دست اوست و مدام گریزهایی از حال به گذشته و برعکس دارد، داستانی کاملاً متفاوت از همراهاش در این سفر طولانی نقل میکند. او که استاد سابق دانشگاه است، وقایع اجتماعی متنوعتری از الیاس را شرح میدهد. شخصیت الیاس وجه اقلیمی غالبتری دارد و رگههایی از بدویت در آن مشهود است. اما در منصور مدنیت پررنگتر است و عنان رفتار و رویههایاش را به دست میگیرد. منصور برخلاف الیاس که اغلب تجارباش را در شهرکی بهنام طِیبه گذرانده و هر چه میگوید رنگ و بویی از همین مکانِ شبیهِ ناکجاآباد دارد، از شهری مدرن حکایت میکند که در آن دیکتاتوری در تکتک اجزایاش رسوخ کرده است. الیاس و منصور هر دو در یک موضوع مشترکاند؛ دیستوپیایی که در آن زیستهاند، آنها را پس زده و هر دوی آنها آدمهایی بیوطن به شمار میآیند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4010930131.html
راهنمای کتاب/ هنر نازل را بفهمیم و از آن لذت ببریم!
دکتر علی غزالیفر
«زیباییشناسیِ زندگیِ روزمره»
(دیویی و هنر پاپ)
نویسنده: نادر شایگانفر
ناشر: هرمس، چاپ چهارم 1401
166 صفحه، 55000 تومان
#هنر #فلسفه #نشرهرمس
یکی از دوستان فاضل، هنردوست و هنرشناس برایم دو فایل صوتی فرستاد با این توضیح و منّت که اینها بخشی از آلبوم جدید یکی از موسیقیدانان طراز اول کشور هستند که هنوز ناشناخته است. در باب لزوم شنیدنشان هم متذکر شد که باید همیشه و مرتب موسیقی خوب گوش بدهیم تا ... تا ذوق موسیقایی (به گمانم همین باشد!) خودمان را بپرورانیم و بشویم فرهیخته. همان چیز مشهور، بیلدونگ. (مطمئنم خودش است!)
با خوشحالی فایلها را دانلود کردم و خودم را به خلسه زدم و منتظر آوای سحرانگیز موسیقی فاخر شدم. صدایی نیامد. یکی از چشمانم را باز کردم و دیدم که بله، دارد پخش میشود، اما صدایی به گوشم نمیرسید. هندزفری، حداکثر ولوم، فشردن چشمان... خیر، افاقه نکرد. اصلاً چیزی، صدایی، آهنگی نبود که افاقهاش کند. گوشی را نزدیک گوشم بردم و صدایی بسیار آهسته و دور شنیدم. پیانو بود. گویی نوازنده پنجۀ دست چپ خود را روی شاسیهای پیانو رها کرده و هر از گاهی که باد کولر به یکی از سرانگشتانش میخورد تکانی میخورد و یکی از شاسیها را لمس میکرد و صدایی خفیف درمیکرد. بعد سکوت میشد تا کی دوباره بادی، هوایی، نسیمی، چیزی دوباره بوزد. بیشتر آدم را عصبی میکرد تا فرهیخته. (بعداً به دوستم گفتم به دوستش بگوید اسم آلبومش را بگذارد پچپچۀ مورچگان.) برای جبران، رفتم وبگردی برای یافتن ترانههایی که صدادار باشند. زود یافتم.
خواننده از مغز استخوانش نعره میزد و برای اینکه کمترین شائبهای نباشد چند نفر همراه او جیغ میکشیدند. همگی با هم و با کل تیر و طایفهشان، هر کدام یک جفت گوشتکوب گرفته بودند و به هر چیزی که اطرافشان بود میکوفتند. حال کردم. حالم خوب شد. قوۀ شنوایی و ذوق موسیقایی نیاز به آموزش و پرورش و بیلدونگ نداشت؛ قشنگ شیرفهم میشد. موسیقی یعنی این!
من از رپ، از پاپ، از جاز، و از همۀ موسیقیهای غیرفاخر – دروغ چرا – لذت میبرم. اینطور نیست که الّا و لابد باید به هنر فاخر عشق بورزیم؛ حتی میتوانیم با خیال راحت و بدون عذاب وجدان از آن متنفر باشیم. برای نمونه، ادوارد سعید (1935-2003) که خود موسیقیشناسی قابل و جهانی بود، دربارۀ امکلثوم، خورشید عالمتاب جهان موسیقی و ستارۀ شرق و صاحب حنجرۀ طلایی، مینویسد: «بهطرز فجیعی یکنواخت و خستهکننده و انباشته از زنجمورههای بیوقفه و دلخراش و ضجههای بیحاصل است، مثل داد و فغان کسی که گرفتار دلپیچهای بهشدت طولانی باشد.» بله، اگر ادوارد سعید را تکفیر نکنند، باید بگوییم که از آوازهای امکلثوم بدش میآمد. پس شما هم اگر موسیقی یا هر هنر غیرفاخری لذت میبرید، خجالت نکشید. چنین احساسی بدون پشتوانه و بیحسابوکتاب نیست. اگر میخواهید بدانید چرا اینگونه است و چگونه میتوان از این موضع دفاع کرد، توصیه میکنم حتماً این کتاب خوب را خوب بخوانید. این کتاب نشان میدهد که این هنرهایِ خزوخیل فلسفه دارند، متافیزیک دارند. آن هم چه فلسفهای! چه متافیزیکی! یک فلسفۀ درستودرمان، و اینهوا متافیزیک!
البته که شهرت و محبوبیت هنرهای سطح پائین، بهویژه هنر پاپ، مورد پسند طبقۀ فرهیخته نیست. لذا با آن سر ستیز دارند و به شکلهای مختلف به آن ضربه میزنند. اما رد و انکار و انگ زدن به آن تأثیری در تأثیرش ندارد. هنرمندان پاپ برای فعالیت خود و خلق آثار پاپ چشم به راه احکامی نیستند که منتقدان فرهیخته قرار است صادر کنند. لذا چنین هنر فراگیر و محبوبی شایسته است که فهمیده شود، نه اینکه رد و انکار شود. در هر صورت، به نظر میرسد که به رسمیت شناختن هنر پاپ از سوی فرهنگ سطح بالا و فلسفۀ هنر هم لازم است و هم مطلوب. البته درافتادن طبقۀ فرهیخته با موسیقی پاپ صرفاً یک واکنش احساسی و سلیقهای نیست، بلکه در بیشتر موارد لازمۀ دیدگاههای نظری آنان است. به رسمیت شناختن هنر نازلی مثل پاپ بهسادگی میسر نمیشود؛ چراکه نیاز به پشتوانۀ نظری خاصی دارد که بسیار کمیاب است. در این میان جان دیویی (1859-1952)، یکی از پدران پایهگذار پراگماتیسم آمریکایی، چنین زمینهای را فراهم کرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011011099.html
دکتر علی غزالیفر
«زیباییشناسیِ زندگیِ روزمره»
(دیویی و هنر پاپ)
نویسنده: نادر شایگانفر
ناشر: هرمس، چاپ چهارم 1401
166 صفحه، 55000 تومان
#هنر #فلسفه #نشرهرمس
یکی از دوستان فاضل، هنردوست و هنرشناس برایم دو فایل صوتی فرستاد با این توضیح و منّت که اینها بخشی از آلبوم جدید یکی از موسیقیدانان طراز اول کشور هستند که هنوز ناشناخته است. در باب لزوم شنیدنشان هم متذکر شد که باید همیشه و مرتب موسیقی خوب گوش بدهیم تا ... تا ذوق موسیقایی (به گمانم همین باشد!) خودمان را بپرورانیم و بشویم فرهیخته. همان چیز مشهور، بیلدونگ. (مطمئنم خودش است!)
با خوشحالی فایلها را دانلود کردم و خودم را به خلسه زدم و منتظر آوای سحرانگیز موسیقی فاخر شدم. صدایی نیامد. یکی از چشمانم را باز کردم و دیدم که بله، دارد پخش میشود، اما صدایی به گوشم نمیرسید. هندزفری، حداکثر ولوم، فشردن چشمان... خیر، افاقه نکرد. اصلاً چیزی، صدایی، آهنگی نبود که افاقهاش کند. گوشی را نزدیک گوشم بردم و صدایی بسیار آهسته و دور شنیدم. پیانو بود. گویی نوازنده پنجۀ دست چپ خود را روی شاسیهای پیانو رها کرده و هر از گاهی که باد کولر به یکی از سرانگشتانش میخورد تکانی میخورد و یکی از شاسیها را لمس میکرد و صدایی خفیف درمیکرد. بعد سکوت میشد تا کی دوباره بادی، هوایی، نسیمی، چیزی دوباره بوزد. بیشتر آدم را عصبی میکرد تا فرهیخته. (بعداً به دوستم گفتم به دوستش بگوید اسم آلبومش را بگذارد پچپچۀ مورچگان.) برای جبران، رفتم وبگردی برای یافتن ترانههایی که صدادار باشند. زود یافتم.
خواننده از مغز استخوانش نعره میزد و برای اینکه کمترین شائبهای نباشد چند نفر همراه او جیغ میکشیدند. همگی با هم و با کل تیر و طایفهشان، هر کدام یک جفت گوشتکوب گرفته بودند و به هر چیزی که اطرافشان بود میکوفتند. حال کردم. حالم خوب شد. قوۀ شنوایی و ذوق موسیقایی نیاز به آموزش و پرورش و بیلدونگ نداشت؛ قشنگ شیرفهم میشد. موسیقی یعنی این!
من از رپ، از پاپ، از جاز، و از همۀ موسیقیهای غیرفاخر – دروغ چرا – لذت میبرم. اینطور نیست که الّا و لابد باید به هنر فاخر عشق بورزیم؛ حتی میتوانیم با خیال راحت و بدون عذاب وجدان از آن متنفر باشیم. برای نمونه، ادوارد سعید (1935-2003) که خود موسیقیشناسی قابل و جهانی بود، دربارۀ امکلثوم، خورشید عالمتاب جهان موسیقی و ستارۀ شرق و صاحب حنجرۀ طلایی، مینویسد: «بهطرز فجیعی یکنواخت و خستهکننده و انباشته از زنجمورههای بیوقفه و دلخراش و ضجههای بیحاصل است، مثل داد و فغان کسی که گرفتار دلپیچهای بهشدت طولانی باشد.» بله، اگر ادوارد سعید را تکفیر نکنند، باید بگوییم که از آوازهای امکلثوم بدش میآمد. پس شما هم اگر موسیقی یا هر هنر غیرفاخری لذت میبرید، خجالت نکشید. چنین احساسی بدون پشتوانه و بیحسابوکتاب نیست. اگر میخواهید بدانید چرا اینگونه است و چگونه میتوان از این موضع دفاع کرد، توصیه میکنم حتماً این کتاب خوب را خوب بخوانید. این کتاب نشان میدهد که این هنرهایِ خزوخیل فلسفه دارند، متافیزیک دارند. آن هم چه فلسفهای! چه متافیزیکی! یک فلسفۀ درستودرمان، و اینهوا متافیزیک!
البته که شهرت و محبوبیت هنرهای سطح پائین، بهویژه هنر پاپ، مورد پسند طبقۀ فرهیخته نیست. لذا با آن سر ستیز دارند و به شکلهای مختلف به آن ضربه میزنند. اما رد و انکار و انگ زدن به آن تأثیری در تأثیرش ندارد. هنرمندان پاپ برای فعالیت خود و خلق آثار پاپ چشم به راه احکامی نیستند که منتقدان فرهیخته قرار است صادر کنند. لذا چنین هنر فراگیر و محبوبی شایسته است که فهمیده شود، نه اینکه رد و انکار شود. در هر صورت، به نظر میرسد که به رسمیت شناختن هنر پاپ از سوی فرهنگ سطح بالا و فلسفۀ هنر هم لازم است و هم مطلوب. البته درافتادن طبقۀ فرهیخته با موسیقی پاپ صرفاً یک واکنش احساسی و سلیقهای نیست، بلکه در بیشتر موارد لازمۀ دیدگاههای نظری آنان است. به رسمیت شناختن هنر نازلی مثل پاپ بهسادگی میسر نمیشود؛ چراکه نیاز به پشتوانۀ نظری خاصی دارد که بسیار کمیاب است. در این میان جان دیویی (1859-1952)، یکی از پدران پایهگذار پراگماتیسم آمریکایی، چنین زمینهای را فراهم کرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011011099.html
راهنمای کتاب/ در برابر طوفان مدرنیته
دکتر علی غزالیفر*
«بادهای غربی»
(گزیدهای از گفتگوها و سخنرانیها)
نویسنده: مراد فرهادپور
ناشر: هرمس، چاپ هفتم 1400
240 صفحه، 64000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
کتابی که در ایران به چاپ هفتم رسیده باشد، بدین معناست که جایگاهش را در عرصۀ کتابها تثبیت و راهش را میان خوانندگان باز کرده است. با این وصف، خیلی نیازی به معرفی ندارد. در عوض، ارزش بررسی دارد. چه چیزی در آن هست که باعث شده از آن استقبال کنند؟ از آن مهمتر، چه چیزی در آن هست که باعث میشود ارزش ماندگار داشته باشد و باز هم خوانده شود؟
همۀ اهالی علوم انسانی آقای فرهادپور را بهعنوان مترجم میشناسند؛ مترجم خوبی هم هست. اما او فقط مترجم نیست، بلکه در اصل یک متفکر معاصر است و کار ترجمۀ او ذیل مقولۀ تفکرش قرار میگیرد. آقای فرهادپور به تفکر از خلال ترجمه اعتقاد دارد و آن را عملی کرده است. به همین دلیل، بیشتر کتابهای او را ترجمهها تشکیل میدهند. در این میان، معدود کتابهای غیرترجمهای هم دارند که «بادهای غربی» یکی از بهترین آنهاست؛ شاید به این علت که حلاوت و حرارت گفتگو را دارد. دیگر اینکه دامنۀ موضوعات و مسائل این کتاب هم گسترده است و هم متنوع. فقط منحصر به فلسفه هم نیست. زمینههای دیگری همچون سیاست، هنر و ادبیات نیز حضور دارند.
کتاب از هفت فصل تشکیل شده که هیچکدام تألیف، به معنای نوشتۀ قلمی، نیست. یکی از آنها میزگرد است، دوتا سخنرانی و چهار گفتگو. میزگرد نقد و بررسی مضامین کتاب جالب و مشهور مارشال برمن «تجربۀ مدرنیته» است، با حضور اساتیدی همچون دکتر یوسف اباذری و دکتر علی میرسپاسی. سخنرانیها یکی «نکاتی چند در باب مفهوم فرم» است و دومی دربارۀ «سنت و سنتگرایی ایدئولوژیک». اولین گفتگو دربارۀ اندیشههای ساموئل بکت است؛ موضوع دومی «تفکر و خشونت» است؛ بعدی در مورد «آزادی، میل و اجتماع» است؛ و آخری که طولانیترین بخش کتاب هم هست به «مارکسیسم، سرمایهداری و دموکراسی» میپردازد. روشن است که وقتی موضوع یا مسئلهای در بستر گفتگو قرار بگیرد، تابع منطق گفتگو میشود؛ یعنی دیالکتیک پرسش و پاسخ. بهعلاوه، هر گفتگو در نهایت نیز همچنان گشوده باقی میماند. هر مرحله هم حامل چند امکان است که خواننده به فراخور حال و هوش خویش میتواند سرنخها را بگیرد و مطلوبهای ناگفتۀ دیگری را دنبال کند؛ همچون مسیری طولانی و پرپیچوخم که جابهجا نشانهگذاری شده است تا راههای فرعی دیگر را نشان دهد، راههایی که چهبسا خواننده خواستههای خود را در آنها بیابد.
همۀ این مباحث در اواخر دهۀ هفتاد و طلیعۀ دهۀ هشتاد شمسی ارائه شدهاند. یعنی این مطالب گفتهها و اندیشههایی است مربوط به بیش از بیست سال پیش؛ بیستسالی که تفاوتش با امروز خودش محل تأمل است. واقعیت این است که متأسفانه مسائلی که در این کتاب مطرح شدهاند همچنان برای ما مسئلهاند. حتی مسئلهمندی آنها کمتر هم نشده. سهل است؛ بیشتر هم شده. یکی از دلایل دقیقاً همین است که آنطور که باید و شاید اندیشیده نشدند. و این امر ما را با مدرنیته و دشواری فهمش و حتی سختی حضورش پیوند میدهد.
مدرنیته برای غرب بادی بود که از دل خودش برخاست و بر خودش وزید، اما وقتی به ما رسید بدل به طوفان شد. ما هم خودمان را برای این بلیۀ بزرگ غیرطبیعی آماده نکرده بودیم. این بود که سویههای منفی و مخربش بیشتر و سنگینتر شد. آنچه که میتواند ما را در برابر این طوفان قویتر کند، تفکر در خاصترین معنای آن است؛ یعنی انتقادی، همهجانبه، سختگیرانه و ریشهای. نمونهای از این نوع تفکر را در همین کتاب میبینیم.
از مزایای مهم شیوۀ بیان فرهادپور شفافیت است. مطالبی که در بیشتر کتابها گنگ و مبهماند، در اینجا واضح و روشن ارائه میشوند؛ هم بهخوبی فهمیده میشوند و هم بهراحتی. به عبارت دیگر، در این گفتگوها اندیشههای غربی بومی میشوند، مورد نقد قرار میگیرند و حتی برای مسائل داخلی کاربردی میشوند. به عبارتی، این مباحث بادهایی است که از جانب غرب میوزند و به اینجا میرسند و با محیط آمیخته میشوند و رنگوبوی ایرانی میگیرند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4011102117.html
دکتر علی غزالیفر*
«بادهای غربی»
(گزیدهای از گفتگوها و سخنرانیها)
نویسنده: مراد فرهادپور
ناشر: هرمس، چاپ هفتم 1400
240 صفحه، 64000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
کتابی که در ایران به چاپ هفتم رسیده باشد، بدین معناست که جایگاهش را در عرصۀ کتابها تثبیت و راهش را میان خوانندگان باز کرده است. با این وصف، خیلی نیازی به معرفی ندارد. در عوض، ارزش بررسی دارد. چه چیزی در آن هست که باعث شده از آن استقبال کنند؟ از آن مهمتر، چه چیزی در آن هست که باعث میشود ارزش ماندگار داشته باشد و باز هم خوانده شود؟
همۀ اهالی علوم انسانی آقای فرهادپور را بهعنوان مترجم میشناسند؛ مترجم خوبی هم هست. اما او فقط مترجم نیست، بلکه در اصل یک متفکر معاصر است و کار ترجمۀ او ذیل مقولۀ تفکرش قرار میگیرد. آقای فرهادپور به تفکر از خلال ترجمه اعتقاد دارد و آن را عملی کرده است. به همین دلیل، بیشتر کتابهای او را ترجمهها تشکیل میدهند. در این میان، معدود کتابهای غیرترجمهای هم دارند که «بادهای غربی» یکی از بهترین آنهاست؛ شاید به این علت که حلاوت و حرارت گفتگو را دارد. دیگر اینکه دامنۀ موضوعات و مسائل این کتاب هم گسترده است و هم متنوع. فقط منحصر به فلسفه هم نیست. زمینههای دیگری همچون سیاست، هنر و ادبیات نیز حضور دارند.
کتاب از هفت فصل تشکیل شده که هیچکدام تألیف، به معنای نوشتۀ قلمی، نیست. یکی از آنها میزگرد است، دوتا سخنرانی و چهار گفتگو. میزگرد نقد و بررسی مضامین کتاب جالب و مشهور مارشال برمن «تجربۀ مدرنیته» است، با حضور اساتیدی همچون دکتر یوسف اباذری و دکتر علی میرسپاسی. سخنرانیها یکی «نکاتی چند در باب مفهوم فرم» است و دومی دربارۀ «سنت و سنتگرایی ایدئولوژیک». اولین گفتگو دربارۀ اندیشههای ساموئل بکت است؛ موضوع دومی «تفکر و خشونت» است؛ بعدی در مورد «آزادی، میل و اجتماع» است؛ و آخری که طولانیترین بخش کتاب هم هست به «مارکسیسم، سرمایهداری و دموکراسی» میپردازد. روشن است که وقتی موضوع یا مسئلهای در بستر گفتگو قرار بگیرد، تابع منطق گفتگو میشود؛ یعنی دیالکتیک پرسش و پاسخ. بهعلاوه، هر گفتگو در نهایت نیز همچنان گشوده باقی میماند. هر مرحله هم حامل چند امکان است که خواننده به فراخور حال و هوش خویش میتواند سرنخها را بگیرد و مطلوبهای ناگفتۀ دیگری را دنبال کند؛ همچون مسیری طولانی و پرپیچوخم که جابهجا نشانهگذاری شده است تا راههای فرعی دیگر را نشان دهد، راههایی که چهبسا خواننده خواستههای خود را در آنها بیابد.
همۀ این مباحث در اواخر دهۀ هفتاد و طلیعۀ دهۀ هشتاد شمسی ارائه شدهاند. یعنی این مطالب گفتهها و اندیشههایی است مربوط به بیش از بیست سال پیش؛ بیستسالی که تفاوتش با امروز خودش محل تأمل است. واقعیت این است که متأسفانه مسائلی که در این کتاب مطرح شدهاند همچنان برای ما مسئلهاند. حتی مسئلهمندی آنها کمتر هم نشده. سهل است؛ بیشتر هم شده. یکی از دلایل دقیقاً همین است که آنطور که باید و شاید اندیشیده نشدند. و این امر ما را با مدرنیته و دشواری فهمش و حتی سختی حضورش پیوند میدهد.
مدرنیته برای غرب بادی بود که از دل خودش برخاست و بر خودش وزید، اما وقتی به ما رسید بدل به طوفان شد. ما هم خودمان را برای این بلیۀ بزرگ غیرطبیعی آماده نکرده بودیم. این بود که سویههای منفی و مخربش بیشتر و سنگینتر شد. آنچه که میتواند ما را در برابر این طوفان قویتر کند، تفکر در خاصترین معنای آن است؛ یعنی انتقادی، همهجانبه، سختگیرانه و ریشهای. نمونهای از این نوع تفکر را در همین کتاب میبینیم.
از مزایای مهم شیوۀ بیان فرهادپور شفافیت است. مطالبی که در بیشتر کتابها گنگ و مبهماند، در اینجا واضح و روشن ارائه میشوند؛ هم بهخوبی فهمیده میشوند و هم بهراحتی. به عبارت دیگر، در این گفتگوها اندیشههای غربی بومی میشوند، مورد نقد قرار میگیرند و حتی برای مسائل داخلی کاربردی میشوند. به عبارتی، این مباحث بادهایی است که از جانب غرب میوزند و به اینجا میرسند و با محیط آمیخته میشوند و رنگوبوی ایرانی میگیرند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4011102117.html
راهنمای کتاب/ ماهیت انسان در پرتو زبان
دکتر علی غزالیفر
«ماهیت بشر از دیدگاه ویتگنشتاین»
نویسنده: پیتر هکر
مترجم: سهراب علوینیا
ناشر: هرمس، چاپ هفتم 1400
92 صفحه، 21000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
این کتاب با همان عنوانش در نگاه اول برای مخاطب کنجکاو مسئلهبرانگیز است. چراکه موضوع آن به حوزۀ انسانشناسی فلسفی مربوط میشود که با فلسفۀ ویتگنشتاین بیگانه مینماید؛ فلسفهای که با زبان گره خورده است.
نام ویتگنشتاین چنان با زبان گره خورده است که هرگاه کسی نام او را میشنود، زبان به ذهنش متبادر میشود. این امر غلط نیست، اما مستعد بدفهمی است. بله؛ ویتگنشتاین به زبان عنایت جدی و مبنایی داشت. اما منظور از این مطلب دقیقاً چیست؟ آیا منظور این است که تفکر و تفلسف ویتگنشتاین محصور در زبان بود، بهطوری که همۀ دیدگاههای او در باب زبان بود، یا نه، زبان نقطۀ عزیمت و چشمانداز تفکر و تفلسف او بود، بهطوری که او از این مبنا و منظر سایر موضوعات و مسائل فلسفی را میکاوید؟ باید تأکید کنیم و دقت بهخرج دهیم که حالت دوم درست است و نه اول. ویتگنشتاین همانند همۀ فیلسوفان طراز اول تاریخ فلسفه در باب مسائل اصلی و اساسی موضعگیری کرده است. بنابراین عجیب نیست که در کتابی دیدگاه ویتگنشتاین در باب ماهیت بشر واکاوی شود.
پیتر هکر یک عمر – بله، یک عمر – در باب فلسفۀ ویتگنشتاین پژوهش کرده است. یکی از ثمرات درخشان آن تلاشِ تحقیقی نوشتن شرحی مبسوط و مفصل در باب کتاب «پژوهشهای فلسفی» ویتگنشتاین بود؛ شرحی که بالغ بر چهار جلد است و نوشتنش 16 سال زمان برد. واضح است که متأسفانه ترجمۀ چنان شروحی به زبان فارسی – بنا به دلایل متعدد – تقریباً در ردیف محالات قرار میگیرد. اما میتوان از هیچیِ هیچی هم فرار کرد. آقای علوینیا با ذوق و دانش تخصصی خود جلد سوم آن شرح مبسوط را تقطیر کرده و این کتاب مختصر و مفید را از آن برگرفته است. موضوع اصلیاش در عنوان کتاب منعکس است، اما بخشهای اولیۀ کتاب کلیاتی در باب ویتگنشتاین است؛ زندگانی او و دیدگاهش در باب اصل فلسفه و سرشت فلسفهورزی.
بخش «درآمد» عصارۀ زندگی و فعالیت فلسفی ویتگنشتاین را ارائه میکند. با اینکه موضوع کتاب فقط بررسی ماهیت انسان از منظر این فیلسوف است، اما پس از آن، در بخش «مفهوم فلسفه از دیدگاه ویتگنشتاین»، ماهیت فلسفه و سرشت فلسفهورزی او را نیز واکاوی میکند. علت طرح این مسئله آن است که ماهیت فلسفه از نظر ویتگنشتاین ربط وثیقی با دیدگاه او در باب ذهن دارد، بهطوری که این دو یکدیگر را ایضاح میکنند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011120001.html
دکتر علی غزالیفر
«ماهیت بشر از دیدگاه ویتگنشتاین»
نویسنده: پیتر هکر
مترجم: سهراب علوینیا
ناشر: هرمس، چاپ هفتم 1400
92 صفحه، 21000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
این کتاب با همان عنوانش در نگاه اول برای مخاطب کنجکاو مسئلهبرانگیز است. چراکه موضوع آن به حوزۀ انسانشناسی فلسفی مربوط میشود که با فلسفۀ ویتگنشتاین بیگانه مینماید؛ فلسفهای که با زبان گره خورده است.
نام ویتگنشتاین چنان با زبان گره خورده است که هرگاه کسی نام او را میشنود، زبان به ذهنش متبادر میشود. این امر غلط نیست، اما مستعد بدفهمی است. بله؛ ویتگنشتاین به زبان عنایت جدی و مبنایی داشت. اما منظور از این مطلب دقیقاً چیست؟ آیا منظور این است که تفکر و تفلسف ویتگنشتاین محصور در زبان بود، بهطوری که همۀ دیدگاههای او در باب زبان بود، یا نه، زبان نقطۀ عزیمت و چشمانداز تفکر و تفلسف او بود، بهطوری که او از این مبنا و منظر سایر موضوعات و مسائل فلسفی را میکاوید؟ باید تأکید کنیم و دقت بهخرج دهیم که حالت دوم درست است و نه اول. ویتگنشتاین همانند همۀ فیلسوفان طراز اول تاریخ فلسفه در باب مسائل اصلی و اساسی موضعگیری کرده است. بنابراین عجیب نیست که در کتابی دیدگاه ویتگنشتاین در باب ماهیت بشر واکاوی شود.
پیتر هکر یک عمر – بله، یک عمر – در باب فلسفۀ ویتگنشتاین پژوهش کرده است. یکی از ثمرات درخشان آن تلاشِ تحقیقی نوشتن شرحی مبسوط و مفصل در باب کتاب «پژوهشهای فلسفی» ویتگنشتاین بود؛ شرحی که بالغ بر چهار جلد است و نوشتنش 16 سال زمان برد. واضح است که متأسفانه ترجمۀ چنان شروحی به زبان فارسی – بنا به دلایل متعدد – تقریباً در ردیف محالات قرار میگیرد. اما میتوان از هیچیِ هیچی هم فرار کرد. آقای علوینیا با ذوق و دانش تخصصی خود جلد سوم آن شرح مبسوط را تقطیر کرده و این کتاب مختصر و مفید را از آن برگرفته است. موضوع اصلیاش در عنوان کتاب منعکس است، اما بخشهای اولیۀ کتاب کلیاتی در باب ویتگنشتاین است؛ زندگانی او و دیدگاهش در باب اصل فلسفه و سرشت فلسفهورزی.
بخش «درآمد» عصارۀ زندگی و فعالیت فلسفی ویتگنشتاین را ارائه میکند. با اینکه موضوع کتاب فقط بررسی ماهیت انسان از منظر این فیلسوف است، اما پس از آن، در بخش «مفهوم فلسفه از دیدگاه ویتگنشتاین»، ماهیت فلسفه و سرشت فلسفهورزی او را نیز واکاوی میکند. علت طرح این مسئله آن است که ماهیت فلسفه از نظر ویتگنشتاین ربط وثیقی با دیدگاه او در باب ذهن دارد، بهطوری که این دو یکدیگر را ایضاح میکنند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011120001.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«ماهیت بشر از دیدگاه ویتگنشتاین»؛ پیتر هکر؛ ترجمه سهراب علوینیا؛ نشر هرمس ماهیت انسان در پرتو زبان
«ماهیت بشر از دیدگاه ویتگنشتاین»
راهنمای کتاب/ از اسلام نهراسید!
حمیدرضا امیدیسرور
« اقتدا به محمد (ص) »
نویسنده: کارل ارنست
ترجمه: قاسم کاکایی
ناشر: هرمس، چاپ 1401
346 صفحه، 80000 تومان
#مذهب #نشرهرمس
در زمانه ای که به علت ظهور و بروز فرقههای انحرافی و تندروی اسلامی (همانند داعش، طالبان و... ) نام اسلام و حرمت آن بیش از هر زمانی در جهان آسیب دیده و در کشور ما نیز ناکارآمدی دولتمردان به پای دین نوشته میشود؛ و چهره دین بیش از هر زمانی به ناروا مخدوش شده است؛ انتشار کتابی همچون «اقتداء به محمد (ص)» اثر کارل ارنست که با ترجمه قاسم کاکایی به فارسی برگردانده شده نه تنها از اهمیت بسیاری برخوردارست که باید آن را به فال نیک نیز گرفت.
اثر حاضر مهمترین کتاب اسلامشناس معروف معاصر (کارل ارنست) محسوب میشود که در حقیقت برای مخاطبان خارجی نوشته شده است و میکوشد به تصورات نادرست غربیان درباره اسلام، پاسخ دهد. و از آن جهت که خود نیز در غرب زاده شده و در محافل دانشگاهی و علمی آنجا بالیده است، به خوبی از عهده این مهم برآمده است. اما با وجود این، برای مخاطبان جوان ایرانی نیز نکات درخور اعتنای بسیاری دارد و می تواند پارهای از شبهات پیش آمده برای ایشان را از میان بردارد.
البته در این میان نباید از اهمیت سبک و شیوه پرداختن کارل ارنست به اسلام غافل شد. چراکه او مسیحی است و باوجود اینکه تغییر مذهب نداده اما به شکلی واقع بینانه و به دور از تعصب و جانبداری دست روی ویِژگی ها و نقاط قوت اسلام، برای انسان امروز می گذارد.
از این رو کتاب حاضر نه تنها با توفیق و اقبال روبهرو شده و جوایزی را در برخی کشورها بدست آورده به تعدادی از زبانهای مهم از جمله، آلمانی، فرانسه، عربی، ترکی، کرهای و... نیز ترجمه شده است. در ایران نیز برگردان فارسی کتاب که توسط قاسم کاکایی انجام شده با مقدمه کارل ارنست مورد تایید قرار گرفته است.
کارل ارنست سال 1950 در آمریکا به دنیا آمد. سال 1973 در رشتهی دین تطبیقی از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شد و سال 1981 در دانشگاه هاروارد به درجه دکترا نائل آمد. او در همین دانشگاه شانس شاگردی آن ماری میشل را پیدا کرد که بیگمان تاثیر بسیاری روی دیدگاههای او نسبت به اسلام داشت. ارنست سابقه حضور در هیئت علمی دانشگاه کارولینای شمالی، همچنین عضویت درگروه «مطالعات ادیان» این دانشگاه را دارد و تخصص اصلی او مطالعات اسلامی، با تمرکز برغرب و جنوب آسیاست.
ازجمله آثار دیگراو که برخی نیز به فارسی ترجمه شده اند می توان به: روزبهان بقلی، شهدای صوفی عشق، تعالیم صوفیه، بهشت برین و شطحیات در عرفان، اشاره کرد و پروفسور کارل ارنست بارها تصریح کرده که نه مسلمان بلکه یک مسیحی است، یک مسیحی که از سرسخت ترین مدافعان اسلام محسوب می شود.
اما کارل ارنست چگونه توانسته به چنین جایگاهی دست یابد. او برای رسیدن به دریافتی درست و توام با واقع بینی علاوه بر پژوهش و تحقیق در منابع اسلامی کوشیده از طریق مراوده و نشست و برخاست با آنها به دریافتی واقع بینانه درباره مسلمانان دست یابد.
باید توجه داشت که کارل ارنست این کتاب را برای مطالعات دانشگاهی دانشجویانی که اصولا هیچ اطلاعی درباره اسلام ندارند نوشته است، تا جایگزینی باشد برای کتابهای شایع در این زمینه که عمدتا با جانبداری نوشته شده و فهمی بنیادگرایانه از اسلام ارائه میکردند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4011207100.html
حمیدرضا امیدیسرور
« اقتدا به محمد (ص) »
نویسنده: کارل ارنست
ترجمه: قاسم کاکایی
ناشر: هرمس، چاپ 1401
346 صفحه، 80000 تومان
#مذهب #نشرهرمس
در زمانه ای که به علت ظهور و بروز فرقههای انحرافی و تندروی اسلامی (همانند داعش، طالبان و... ) نام اسلام و حرمت آن بیش از هر زمانی در جهان آسیب دیده و در کشور ما نیز ناکارآمدی دولتمردان به پای دین نوشته میشود؛ و چهره دین بیش از هر زمانی به ناروا مخدوش شده است؛ انتشار کتابی همچون «اقتداء به محمد (ص)» اثر کارل ارنست که با ترجمه قاسم کاکایی به فارسی برگردانده شده نه تنها از اهمیت بسیاری برخوردارست که باید آن را به فال نیک نیز گرفت.
اثر حاضر مهمترین کتاب اسلامشناس معروف معاصر (کارل ارنست) محسوب میشود که در حقیقت برای مخاطبان خارجی نوشته شده است و میکوشد به تصورات نادرست غربیان درباره اسلام، پاسخ دهد. و از آن جهت که خود نیز در غرب زاده شده و در محافل دانشگاهی و علمی آنجا بالیده است، به خوبی از عهده این مهم برآمده است. اما با وجود این، برای مخاطبان جوان ایرانی نیز نکات درخور اعتنای بسیاری دارد و می تواند پارهای از شبهات پیش آمده برای ایشان را از میان بردارد.
البته در این میان نباید از اهمیت سبک و شیوه پرداختن کارل ارنست به اسلام غافل شد. چراکه او مسیحی است و باوجود اینکه تغییر مذهب نداده اما به شکلی واقع بینانه و به دور از تعصب و جانبداری دست روی ویِژگی ها و نقاط قوت اسلام، برای انسان امروز می گذارد.
از این رو کتاب حاضر نه تنها با توفیق و اقبال روبهرو شده و جوایزی را در برخی کشورها بدست آورده به تعدادی از زبانهای مهم از جمله، آلمانی، فرانسه، عربی، ترکی، کرهای و... نیز ترجمه شده است. در ایران نیز برگردان فارسی کتاب که توسط قاسم کاکایی انجام شده با مقدمه کارل ارنست مورد تایید قرار گرفته است.
کارل ارنست سال 1950 در آمریکا به دنیا آمد. سال 1973 در رشتهی دین تطبیقی از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شد و سال 1981 در دانشگاه هاروارد به درجه دکترا نائل آمد. او در همین دانشگاه شانس شاگردی آن ماری میشل را پیدا کرد که بیگمان تاثیر بسیاری روی دیدگاههای او نسبت به اسلام داشت. ارنست سابقه حضور در هیئت علمی دانشگاه کارولینای شمالی، همچنین عضویت درگروه «مطالعات ادیان» این دانشگاه را دارد و تخصص اصلی او مطالعات اسلامی، با تمرکز برغرب و جنوب آسیاست.
ازجمله آثار دیگراو که برخی نیز به فارسی ترجمه شده اند می توان به: روزبهان بقلی، شهدای صوفی عشق، تعالیم صوفیه، بهشت برین و شطحیات در عرفان، اشاره کرد و پروفسور کارل ارنست بارها تصریح کرده که نه مسلمان بلکه یک مسیحی است، یک مسیحی که از سرسخت ترین مدافعان اسلام محسوب می شود.
اما کارل ارنست چگونه توانسته به چنین جایگاهی دست یابد. او برای رسیدن به دریافتی درست و توام با واقع بینی علاوه بر پژوهش و تحقیق در منابع اسلامی کوشیده از طریق مراوده و نشست و برخاست با آنها به دریافتی واقع بینانه درباره مسلمانان دست یابد.
باید توجه داشت که کارل ارنست این کتاب را برای مطالعات دانشگاهی دانشجویانی که اصولا هیچ اطلاعی درباره اسلام ندارند نوشته است، تا جایگزینی باشد برای کتابهای شایع در این زمینه که عمدتا با جانبداری نوشته شده و فهمی بنیادگرایانه از اسلام ارائه میکردند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4011207100.html
جامعه خبری تحلیلی الف
« اقتدا به محمد (ص) »؛ کارل ارنست؛ ترجمه قاسم کاکایی؛ نشر هرمس از اسلام نهراسید!
« اقتدا به محمد (ص) »
راهنمای کتاب/دسرگردانی آدمی ابدی نیست
ثریا بیگدلی
«دقیقا مناسب»
(روایتی کوتاه درباره همه چیز)
نوشته: یاستین گوردر
ترجمه: مهرداد بازیاری
ناشر: هوپا و هرمس، 1401
120 صفحه، 75000 تومان
#رمان #نشرهرمس #نشرهوپا
یاستین گوردر نویسندهی نروژی متولد 1952، بیش از هر چیز با کتاب «دنیای سوفی» شناخته شده است. رمانی که تاریخ فلسفه را به زبانی ساده و عامهفهم به مخاطبان جوان و بزرگسال معرفی میکند و تاکنون به 59 زبان ترجمه شده است. در این کتاب دختری پانزده ساله به نام سوفی با نامهها و نوارهای ویدئویی از سوی شخصی به نام آلبرتو، با پرسشهایی فلسفی از قبیل «جهان چگونه پدید آمده؟» مواجه میشود. مکاتبات و متعاقب آن مراودات سوفی و آلبرتو، منجر به مرور تاریخ فلسفه از آغاز تا زمان حاضر میشود و قصههایی جذاب را پیش روی خواننده قرار میدهد. این نویسندهی تجربهگرا از پیشینهی مطالعاتی و شهودیاش در حوزهی فلسفه، الهیات و روانشناسی برای نوشتن آثار داستانیاش بهره جسته و در اغلب رمانهای او میتوان این مسائل را به وضوح دنبال کرد. بهعلاوه، او میکوشد رویکردی فراداستانی در آثارش داشته باشد و در دل هر قصهای قصهی دیگری بگنجاند و هزارتویی از روایت بسازد. در رمان «دقیقاً مناسب» نیز این ویژگیهای سبکیِ نویسنده به شکل بارزی قابل مشاهده است. رمانی که طبق روال اکثر آثارش برای گروه سنی جوان و بزرگسال نوشته شده است.
شخصیت اصلی رمان مردی به نام آلبرت است که ورودش به کلبهای سرد و دورافتاده، منجر به بازگشتاش به گذشته و مرور خاطراتی میشود که او را به نقطهی امروزی رسانده است. کلبه و فضای زمستانی بیرون آن، یادآور روزهای جوانی او و زمانی است که روابطی را شکل داده که باعث شده مسیر زندگیاش بهکلی عوض شود. او با ایرین، همسر آیندهاش، در دانشگاه آشنا شده و به دریاچهی کوهستانی و کلبهای افسانهای سفر کرده که سبک زندگی هردوی آنها را دگرگون ساخته است. آلبرت خود در حال نوشتن همهی وقایعی است که طی سالها بر او و خانوادهاش گذشته است. گهگاهی از یادداشتها و نامههای دیگران، مثلاً همسرش ایرین نیز برای تکمیل روایتاش بهره میگیرد.
آنچه شخصیت آلبرت را برای مخاطب منحصربهفرد میسازد، پیشینهای است که او در فلسفه دارد و همین مسأله یکی از خطوط روایی اصلی داستان را میسازد. آلبرت در رشتهی فلسفه تحصیل کرده و به فراخور آنچه در این زمینه دیده و آموخته با پرسشهای اساسی زندگی و مسائل هستیشناسی سروکار دارد. ایرین که به نوعی زمینهی مشترک تحصیلی و مطالعاتی با او دارد نیز به تقویت فضای پرسشگرانه در زندگی او دامن میزند. آنها از همان بدو آشنایی با این مسائل مواجهاند و دربارهشان با هم بحثهای جدی میکنند.
اما مسألهی آلبرت تنها به پرسشهای پایهی هستیشناسانه محدود نمیشود و او دغدغهها و تناقضات بسیاری در سر میپرورد که بر جذابیت داستاناش میافزاید. آشنایی با ایرین نقطهی عطف زندگی سرشار از پرسش و بهبحرانرسیدهی آلبرت است. او دقیقاً در این نقطه است که تمام پیشفرضهای تثبیتشدهی زندگیاش را زیر سؤال میبرد و بسیاری از مسائلی را که به نظرش حلشده میآمده، درخور بازنگریهای اساسی و قاطع مییابد. گویی همهی آنچه جای پای او را در زندگی سفت و محکم نگه داشته بودند، دچار تزلزل و بیثباتی میشوند و او در توفانی گریزناپذیر گیر میافتد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020122113.html
ثریا بیگدلی
«دقیقا مناسب»
(روایتی کوتاه درباره همه چیز)
نوشته: یاستین گوردر
ترجمه: مهرداد بازیاری
ناشر: هوپا و هرمس، 1401
120 صفحه، 75000 تومان
#رمان #نشرهرمس #نشرهوپا
یاستین گوردر نویسندهی نروژی متولد 1952، بیش از هر چیز با کتاب «دنیای سوفی» شناخته شده است. رمانی که تاریخ فلسفه را به زبانی ساده و عامهفهم به مخاطبان جوان و بزرگسال معرفی میکند و تاکنون به 59 زبان ترجمه شده است. در این کتاب دختری پانزده ساله به نام سوفی با نامهها و نوارهای ویدئویی از سوی شخصی به نام آلبرتو، با پرسشهایی فلسفی از قبیل «جهان چگونه پدید آمده؟» مواجه میشود. مکاتبات و متعاقب آن مراودات سوفی و آلبرتو، منجر به مرور تاریخ فلسفه از آغاز تا زمان حاضر میشود و قصههایی جذاب را پیش روی خواننده قرار میدهد. این نویسندهی تجربهگرا از پیشینهی مطالعاتی و شهودیاش در حوزهی فلسفه، الهیات و روانشناسی برای نوشتن آثار داستانیاش بهره جسته و در اغلب رمانهای او میتوان این مسائل را به وضوح دنبال کرد. بهعلاوه، او میکوشد رویکردی فراداستانی در آثارش داشته باشد و در دل هر قصهای قصهی دیگری بگنجاند و هزارتویی از روایت بسازد. در رمان «دقیقاً مناسب» نیز این ویژگیهای سبکیِ نویسنده به شکل بارزی قابل مشاهده است. رمانی که طبق روال اکثر آثارش برای گروه سنی جوان و بزرگسال نوشته شده است.
شخصیت اصلی رمان مردی به نام آلبرت است که ورودش به کلبهای سرد و دورافتاده، منجر به بازگشتاش به گذشته و مرور خاطراتی میشود که او را به نقطهی امروزی رسانده است. کلبه و فضای زمستانی بیرون آن، یادآور روزهای جوانی او و زمانی است که روابطی را شکل داده که باعث شده مسیر زندگیاش بهکلی عوض شود. او با ایرین، همسر آیندهاش، در دانشگاه آشنا شده و به دریاچهی کوهستانی و کلبهای افسانهای سفر کرده که سبک زندگی هردوی آنها را دگرگون ساخته است. آلبرت خود در حال نوشتن همهی وقایعی است که طی سالها بر او و خانوادهاش گذشته است. گهگاهی از یادداشتها و نامههای دیگران، مثلاً همسرش ایرین نیز برای تکمیل روایتاش بهره میگیرد.
آنچه شخصیت آلبرت را برای مخاطب منحصربهفرد میسازد، پیشینهای است که او در فلسفه دارد و همین مسأله یکی از خطوط روایی اصلی داستان را میسازد. آلبرت در رشتهی فلسفه تحصیل کرده و به فراخور آنچه در این زمینه دیده و آموخته با پرسشهای اساسی زندگی و مسائل هستیشناسی سروکار دارد. ایرین که به نوعی زمینهی مشترک تحصیلی و مطالعاتی با او دارد نیز به تقویت فضای پرسشگرانه در زندگی او دامن میزند. آنها از همان بدو آشنایی با این مسائل مواجهاند و دربارهشان با هم بحثهای جدی میکنند.
اما مسألهی آلبرت تنها به پرسشهای پایهی هستیشناسانه محدود نمیشود و او دغدغهها و تناقضات بسیاری در سر میپرورد که بر جذابیت داستاناش میافزاید. آشنایی با ایرین نقطهی عطف زندگی سرشار از پرسش و بهبحرانرسیدهی آلبرت است. او دقیقاً در این نقطه است که تمام پیشفرضهای تثبیتشدهی زندگیاش را زیر سؤال میبرد و بسیاری از مسائلی را که به نظرش حلشده میآمده، درخور بازنگریهای اساسی و قاطع مییابد. گویی همهی آنچه جای پای او را در زندگی سفت و محکم نگه داشته بودند، دچار تزلزل و بیثباتی میشوند و او در توفانی گریزناپذیر گیر میافتد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020122113.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«دقیقا مناسب»؛ یاستین گوردر؛ ترجمه مهرداد بازیاری؛ نشر هوپا و هرمس سرگردانی آدمی ابدی نیست
«دقیقا مناسب»
راهنمای کتاب/ حکایت آدمهای غایب
سعیده امینزاده
«سایههایی بر پنجره»
نوشته: غائب طعمه فرمان
ترجمه: موسی اسوار
ناشر: هرمس، 1401
312 صفحه، 49000 تومان
#رمان #نشرهرمس
غائب طعمه فرمان یکی از برجستهترین نویسندههای عراقی قرن بیستم است که بسیاری از وقایع سیاسی و اجتماعی مهم عراقِ عصر خود را در داستانهایش به تصویر کشیده است. نام او اغلب در ردیف تأثیرگذارترین چهرههای ادبیات عرب از جمله عبدالرحمن منیف، غسان کنفانی، نجیب محفوظ و طاهر بن جلون قرار دارد، زیرا فصلهایی مهجور و مفقود از تاریخ موطنش را به دنیای ادبیات معرفی کرده است. او در یکی از بحرانیترین مقاطع عراق معاصر زیسته و به بسیاری از کشورهای عربی و روسیه سفر کرده و مطالعات و تحقیقات گستردهای دربارهی ادبیات اروپایی داشته است. رمان «سایههایی بر پنجره» در میانهی عمر حرفهای غائب طعمه فرمان نوشته شده و همانند اغلب آثارش از زندگی پر تلاطم او تأثیر پذیرفته است.
مخاطب در رمان با سایههای بسیار مواجه میشود و فصلهای کتاب نیر بر مبنای آنها از یکدیگر تفکیک شدهاند. سایهی آدمهایی که گویی حاضرند، اما در واقع غیبتشان بار سنگینی بر دوش نزدیکانشان گذاشته و یا غایباند، اما حضور پررنگشان همه جا حس میشود. نویسنده کوشیده با این تناقضِ حضور و غیاب در داستان بازی کند و بر این اساس روابط شخصیتها را به تصویر بکشد. آدمهای قصه مدام با خلأ حضور یکدیگر دست به گریباناند. خلأیی که به سادگی پرشدنی نیست و بنمایهی اصلی داستانِ «سایههایی بر پنجره» را میسازد.
داستان با غیابِ حسیبه آغاز میشود؛ زنی که عروس خانوادهای سنتی است و نبودناش حواشی و عواقب سنگینی بر این خانواده وارد میکند. در ابتدای داستان این مسأله برای عبدالواحد که پدر خانواده است بسیار دشوارتر از سایر اعضا به نظر میرسد. عروسِ او خانه را بی هیچ اطلاعی ترک کرده و نشانی از خود باقی نگذاشته است. عبدالواحد به تبع فضای سنتیای که در آن زندگی میکند دچار تنشی شده که بخش عمدهی آن به نگرانیاش دربارهی حیثیت خانوادگی مربوط است. او به توجیهناپذیری مسأله در نزد مردم اطرافاش میاندیشد و تلاش میکند از انظار دور بماند تا مجبور به توضیح دراینباره نشود. این انزوا به وسواسهای فکریاش دامن میزند و او را تا مرز جنون پیش میبرد.
اعضای خانهی عبدالواحد نیز دست کمی از پدرشان ندارند و هر یک بحرانی عمیق را با غیاب حسیبه تجربه میکنند. فاضل، همسر حسیبه همچون شبحی در خانه قدم میزند و دیگر نمیتواند ارتباطی مفید و مؤثر با خانوادهاش برقرار کند. برای او خلأ حضور حسبیه چنان است که گویی تمامی معنای زندگیاش را دگرگون کرده است. فاضل به عادات مخرب روی آورده و با بیقیدی سعی در گذران زمان دارد؛ زمانی که البته بدون حضور همسرش متوقف مانده و او را میخکوب و راکد نگه داشته است. مادر و فضیله، دختر خانواده نیز بسیار حساس و تحریکپذیر شدهاند و مدام با پدر و پسرها درگیر میشوند. در خلال این مشاجرات است که مشخص میشود آدمها چه ارزش و اهمیتی برای حضور یکدیگر در این خانه قائلاند و اصولاً خانواده چه تعریف و معنایی برایشان دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020218009.html
سعیده امینزاده
«سایههایی بر پنجره»
نوشته: غائب طعمه فرمان
ترجمه: موسی اسوار
ناشر: هرمس، 1401
312 صفحه، 49000 تومان
#رمان #نشرهرمس
غائب طعمه فرمان یکی از برجستهترین نویسندههای عراقی قرن بیستم است که بسیاری از وقایع سیاسی و اجتماعی مهم عراقِ عصر خود را در داستانهایش به تصویر کشیده است. نام او اغلب در ردیف تأثیرگذارترین چهرههای ادبیات عرب از جمله عبدالرحمن منیف، غسان کنفانی، نجیب محفوظ و طاهر بن جلون قرار دارد، زیرا فصلهایی مهجور و مفقود از تاریخ موطنش را به دنیای ادبیات معرفی کرده است. او در یکی از بحرانیترین مقاطع عراق معاصر زیسته و به بسیاری از کشورهای عربی و روسیه سفر کرده و مطالعات و تحقیقات گستردهای دربارهی ادبیات اروپایی داشته است. رمان «سایههایی بر پنجره» در میانهی عمر حرفهای غائب طعمه فرمان نوشته شده و همانند اغلب آثارش از زندگی پر تلاطم او تأثیر پذیرفته است.
مخاطب در رمان با سایههای بسیار مواجه میشود و فصلهای کتاب نیر بر مبنای آنها از یکدیگر تفکیک شدهاند. سایهی آدمهایی که گویی حاضرند، اما در واقع غیبتشان بار سنگینی بر دوش نزدیکانشان گذاشته و یا غایباند، اما حضور پررنگشان همه جا حس میشود. نویسنده کوشیده با این تناقضِ حضور و غیاب در داستان بازی کند و بر این اساس روابط شخصیتها را به تصویر بکشد. آدمهای قصه مدام با خلأ حضور یکدیگر دست به گریباناند. خلأیی که به سادگی پرشدنی نیست و بنمایهی اصلی داستانِ «سایههایی بر پنجره» را میسازد.
داستان با غیابِ حسیبه آغاز میشود؛ زنی که عروس خانوادهای سنتی است و نبودناش حواشی و عواقب سنگینی بر این خانواده وارد میکند. در ابتدای داستان این مسأله برای عبدالواحد که پدر خانواده است بسیار دشوارتر از سایر اعضا به نظر میرسد. عروسِ او خانه را بی هیچ اطلاعی ترک کرده و نشانی از خود باقی نگذاشته است. عبدالواحد به تبع فضای سنتیای که در آن زندگی میکند دچار تنشی شده که بخش عمدهی آن به نگرانیاش دربارهی حیثیت خانوادگی مربوط است. او به توجیهناپذیری مسأله در نزد مردم اطرافاش میاندیشد و تلاش میکند از انظار دور بماند تا مجبور به توضیح دراینباره نشود. این انزوا به وسواسهای فکریاش دامن میزند و او را تا مرز جنون پیش میبرد.
اعضای خانهی عبدالواحد نیز دست کمی از پدرشان ندارند و هر یک بحرانی عمیق را با غیاب حسیبه تجربه میکنند. فاضل، همسر حسیبه همچون شبحی در خانه قدم میزند و دیگر نمیتواند ارتباطی مفید و مؤثر با خانوادهاش برقرار کند. برای او خلأ حضور حسبیه چنان است که گویی تمامی معنای زندگیاش را دگرگون کرده است. فاضل به عادات مخرب روی آورده و با بیقیدی سعی در گذران زمان دارد؛ زمانی که البته بدون حضور همسرش متوقف مانده و او را میخکوب و راکد نگه داشته است. مادر و فضیله، دختر خانواده نیز بسیار حساس و تحریکپذیر شدهاند و مدام با پدر و پسرها درگیر میشوند. در خلال این مشاجرات است که مشخص میشود آدمها چه ارزش و اهمیتی برای حضور یکدیگر در این خانه قائلاند و اصولاً خانواده چه تعریف و معنایی برایشان دارد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020218009.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سایههایی بر پنجره»؛ غائب طعمه فرمان؛ ترجمه موسی اسوار؛ نشر هرمس حکایت آدمهای غایب
«سایههایی بر پنجره»
راهنمای کتاب/ همۀ آنچه از فلسفۀ علم میخواهید بدانید
دکتر علی غزالیفر
«فرهنگ توصیفی فلسفۀ علم»
نویسنده: استاتیس پسیلوس
مترجم: موسی اکرمی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
561 صفحه، 420000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
آیا در فرهنگ رایج مدرن چیزی مهمتر از علم هست؟ آیا در جدیترین ساحتهای حیات بشری، فردی و جمعی، دست به دامن چیزی غیر از علم میشوند؟ آیا در دنیا حکومتی هست که نخواهد جدیدترین و بهروزترین یافتههای علمی را داشته باشد؟ اما اگر علم مهم است، باید برای فلسفۀ علم هم، دستکم به همان میزان، اهمیت قائل باشیم؛ چهبسا حتی بیشتر. چراکه فلسفۀ علم به اصول و مبانی و مسائل بسیاری میپردازد که برای علم سرنوشتساز هستند اما در خود علوم امکان بررسی آنها نیست.
اصلاً خود علم چیست؟ این یک پرسش فلسفی است که پاسخ فلسفی دارد. پرسشهای فلسفی دیگری هم مطرح میشود؛ برای نمونه، غایت و روش علم چیست؟ چه چیزی علم را به یک فعالیت عقلانی تبدیل میکند؟ چه قانونهایی باعث دگرگونی نظریهها در علم میشود؟ شاهد تجربی با نظریه چگونه ارتباط دارد؟ نظریات علمی چگونه با جهان ربط پیدا میکنند؟ مفاهیم علمی چگونه شکل میگیرند و با مشاهده چه ارتباطی دارند؟ ساختارها و محتوای مفاهیم علمی اساسی – برای مثال، علیت، تبیین، قوانین طبیعت، تأیید، نظریه، آزمایش، الگو، فروکاست – چیستند؟ پس علم در شناخت خودش نیز به فلسفه نیاز دارد؛ همچنان که در شناخت بسیاری چیزهای دیگر. فهم فلسفیِ علم و امور علمی میشود فلسفۀ علم؛ شعبهای از فلسفه که در قرن بیستم متولد شد، اما با سرعتی باورنکردنی رشد کرد و بدل شد به یکی از دشوارترین، پیچیدهترین و گستردهترین شاخههای فلسفه.
البته در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، اندیشمندانِ شیفته و شیدای علم گمان میکردند پیشرفت علم ملازم با پسرفت فلسفه خواهد بود؛ زیرا، به اعتقاد آنان، یافتههای علمی مسائل فلسفی را حل یا منحل میکنند. اما رشد انفجاری علم باعث فوران بیسابقۀ فلسفه شد. علم نهفقط به مسائل فلسفی پاسخ نداد، بلکه مسائل فلسفی بسیاری به بار آورد که از حلشان عاجز ماند و برای پاسخ دست در دامان فلسفه آویخت. این امر باعث شد که فلسفۀ علم طول و عرض زیادی پیدا کند، بهطوری که آدم بهراحتی در آن پهنۀ گسترده گم میشود. پس این سرزمین وسیع نیاز به یک نقشۀ راهنما دارد. این فرهنگ چنین راهنمایی است.
عنوان اصلی کتاب «Philosophy of Science A-Z» است و در شمار همان مجموعۀ مشهور قرار دارد که مرکز نشر دانشگاه ادینبورا آنها را منتشر میکند. مدخلهای این فرهنگ همۀ امور مربوط به فلسفۀ علم را شامل میشوند؛ یعنی مفاهیم، نظریهها، استدلالها، مکاتب و جریانهای فکری، شخصیتها ( دانشمندان و فیلسوفان علم). در هر مدخل نیز، نویسندۀ یونانی به این موارد میپردازد: موضوع اصلی، ارزش و اهمیت آن، مسائلش، تحول تاریخیاش و دیگر موضوعات مرتبط با آن. البته فایدۀ چنین فرهنگی عام است. چنین منبعی برای اصل تفکر فلسفی فایدۀ چشمگیری دارد. مفاهیم و نظریات مطرحشده در حکم ابزارهایی، بلکه امکاناتی، هستند برای تفکر. شخص علاقمند و جستجوگر با استفاده از این ایدهها و اندیشهها میتواند چارچوب تفکر خود را بازتر و افق ذهنیاش را گستردهتر سازد.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020224124.html
دکتر علی غزالیفر
«فرهنگ توصیفی فلسفۀ علم»
نویسنده: استاتیس پسیلوس
مترجم: موسی اکرمی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
561 صفحه، 420000 تومان
#فلسفه #نشرهرمس
آیا در فرهنگ رایج مدرن چیزی مهمتر از علم هست؟ آیا در جدیترین ساحتهای حیات بشری، فردی و جمعی، دست به دامن چیزی غیر از علم میشوند؟ آیا در دنیا حکومتی هست که نخواهد جدیدترین و بهروزترین یافتههای علمی را داشته باشد؟ اما اگر علم مهم است، باید برای فلسفۀ علم هم، دستکم به همان میزان، اهمیت قائل باشیم؛ چهبسا حتی بیشتر. چراکه فلسفۀ علم به اصول و مبانی و مسائل بسیاری میپردازد که برای علم سرنوشتساز هستند اما در خود علوم امکان بررسی آنها نیست.
اصلاً خود علم چیست؟ این یک پرسش فلسفی است که پاسخ فلسفی دارد. پرسشهای فلسفی دیگری هم مطرح میشود؛ برای نمونه، غایت و روش علم چیست؟ چه چیزی علم را به یک فعالیت عقلانی تبدیل میکند؟ چه قانونهایی باعث دگرگونی نظریهها در علم میشود؟ شاهد تجربی با نظریه چگونه ارتباط دارد؟ نظریات علمی چگونه با جهان ربط پیدا میکنند؟ مفاهیم علمی چگونه شکل میگیرند و با مشاهده چه ارتباطی دارند؟ ساختارها و محتوای مفاهیم علمی اساسی – برای مثال، علیت، تبیین، قوانین طبیعت، تأیید، نظریه، آزمایش، الگو، فروکاست – چیستند؟ پس علم در شناخت خودش نیز به فلسفه نیاز دارد؛ همچنان که در شناخت بسیاری چیزهای دیگر. فهم فلسفیِ علم و امور علمی میشود فلسفۀ علم؛ شعبهای از فلسفه که در قرن بیستم متولد شد، اما با سرعتی باورنکردنی رشد کرد و بدل شد به یکی از دشوارترین، پیچیدهترین و گستردهترین شاخههای فلسفه.
البته در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، اندیشمندانِ شیفته و شیدای علم گمان میکردند پیشرفت علم ملازم با پسرفت فلسفه خواهد بود؛ زیرا، به اعتقاد آنان، یافتههای علمی مسائل فلسفی را حل یا منحل میکنند. اما رشد انفجاری علم باعث فوران بیسابقۀ فلسفه شد. علم نهفقط به مسائل فلسفی پاسخ نداد، بلکه مسائل فلسفی بسیاری به بار آورد که از حلشان عاجز ماند و برای پاسخ دست در دامان فلسفه آویخت. این امر باعث شد که فلسفۀ علم طول و عرض زیادی پیدا کند، بهطوری که آدم بهراحتی در آن پهنۀ گسترده گم میشود. پس این سرزمین وسیع نیاز به یک نقشۀ راهنما دارد. این فرهنگ چنین راهنمایی است.
عنوان اصلی کتاب «Philosophy of Science A-Z» است و در شمار همان مجموعۀ مشهور قرار دارد که مرکز نشر دانشگاه ادینبورا آنها را منتشر میکند. مدخلهای این فرهنگ همۀ امور مربوط به فلسفۀ علم را شامل میشوند؛ یعنی مفاهیم، نظریهها، استدلالها، مکاتب و جریانهای فکری، شخصیتها ( دانشمندان و فیلسوفان علم). در هر مدخل نیز، نویسندۀ یونانی به این موارد میپردازد: موضوع اصلی، ارزش و اهمیت آن، مسائلش، تحول تاریخیاش و دیگر موضوعات مرتبط با آن. البته فایدۀ چنین فرهنگی عام است. چنین منبعی برای اصل تفکر فلسفی فایدۀ چشمگیری دارد. مفاهیم و نظریات مطرحشده در حکم ابزارهایی، بلکه امکاناتی، هستند برای تفکر. شخص علاقمند و جستجوگر با استفاده از این ایدهها و اندیشهها میتواند چارچوب تفکر خود را بازتر و افق ذهنیاش را گستردهتر سازد.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4020224124.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فرهنگ توصیفی فلسفۀ علم»؛ استاتیس پسیلوس؛ ترجمه موسی اکرمی؛ نشر هرمس همۀ آنچه از فلسفۀ علم میخواهید بدانید
«فرهنگ توصیفی فلسفۀ علم»
راهنمای کتاب/ مبارزه با نابودی!
دریا امامی
«اژدها»
نوشته: یِوگِنی شوارتس
ترجمه: آبتین گلکار
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
132 صفحه، 56000 تومان
#تئاتر #نشرهرمس
هنرمندان در دورههای خفقان دیکتاتوریها، اغلب به دنبال راهی میانبر برای بیان عقاید منتقدانهی خود هستند. آنها میکوشند در قالب اثر هنری و با زبانی کنایی به روشنگری دربارهی نظامهای توتالیتر بپردازند و مختصات و ابعاد عملکردیِ آنها را برای جامعه افشا کنند. در طی سالهای حاکمیت نظام کمونیستی شوروی، از زمان استالین تا دورهی جنگ سرد نیز، نویسندگان و هنرمندان بسیاری تحت انواع فشارهای سیاسی و اجتماعی به نقد وضعیت موجود پرداختند و در بیشتر موارد به شدیدترین عقوبتها گرفتار شدند. بسیاری از آنان گرچه در ظاهر همسو با نظام حاکم قدم برمیداشتند، اما کوچکترین کنایاتشان به مذاق حکومتیان خوش نمیآمد و مورد سرکوب قرار میگرفتند یا دستکم از انجام کار معمولشان بازمیماندند. یِوگِنی شوارتس از این دسته نویسندگان است که به خاطر صراحت لهجهاش و نیز سبک خاصی که در کنایاتش داشت، همواره تحت فشار از جانب حکومت قرار میگرفت.
یِوگِنی شوارتس را میتوان یکی از شاخصترین نمایشنامهنویسان نیمهی اول قرن بیستم روسیه دانست. او از همان اوان جوانی خط مشی سیاسی خود را با موضعگیری علیه سیستم حاکم که سعی در اجبار او به نوشتن برائتنامه علیه دوست شاعرش آلینیکوف داشت، با صراحت نشان داد و راهش را از آنان که به ترتیبی از در سازش با نظام موجود برمیآمدند جدا ساخت. او در حمایت از دوستان نویسنده و شاعرش که منتقدانه به حاکمیت تاخته بودند همواره حضوری فعال در صحنه داشت و تلاش کرد این استقلال رأی و روحیهی نقادانه را در نمایشنامههایش نیز منعکس سازد. نمایشنامهی «اژدها» یکی از بارزترین عرصههایی است که شوارتس در آن به عنوان یک نویسندهی روشنفکر، مستقل و منتقد ظاهر میشود.
نمایشنامهی «اژدها» در سه پرده نوشته شده است و حالت قصهگونهی آن بر سایر عناصر دراماتیکش غالب است، به نحوی که آن را به شکل قصهای گفتوگومحور نیز میتوان خواند. این درام روایتگر اوضاع شهری است که در چنگال اژدهایی گرفتار آمده که بر جان و مال شهروندان مسلط است و قدرت سلب زندگی را از هر کسی و در هر لحظهای که اراده کند دارد. شهر چهارصد سال است که در سیطرهی اژدها قرار گرفته و به نظر میرسد راه خلاصی از آن وجود ندارد. هر کسی هم که به فکر نجات شهر از این اسارت میافتد، پیش از آنکه بتواند قدمی بردارد، به دست اژدها نابود میشود. درواقع چشماندازی برای رهایی آدمها از این بنبست نیست، تا اینکه مردی از راه میرسد و مدعی مبارزه با اژدها و نابودی آن میشود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020302127.html
دریا امامی
«اژدها»
نوشته: یِوگِنی شوارتس
ترجمه: آبتین گلکار
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
132 صفحه، 56000 تومان
#تئاتر #نشرهرمس
هنرمندان در دورههای خفقان دیکتاتوریها، اغلب به دنبال راهی میانبر برای بیان عقاید منتقدانهی خود هستند. آنها میکوشند در قالب اثر هنری و با زبانی کنایی به روشنگری دربارهی نظامهای توتالیتر بپردازند و مختصات و ابعاد عملکردیِ آنها را برای جامعه افشا کنند. در طی سالهای حاکمیت نظام کمونیستی شوروی، از زمان استالین تا دورهی جنگ سرد نیز، نویسندگان و هنرمندان بسیاری تحت انواع فشارهای سیاسی و اجتماعی به نقد وضعیت موجود پرداختند و در بیشتر موارد به شدیدترین عقوبتها گرفتار شدند. بسیاری از آنان گرچه در ظاهر همسو با نظام حاکم قدم برمیداشتند، اما کوچکترین کنایاتشان به مذاق حکومتیان خوش نمیآمد و مورد سرکوب قرار میگرفتند یا دستکم از انجام کار معمولشان بازمیماندند. یِوگِنی شوارتس از این دسته نویسندگان است که به خاطر صراحت لهجهاش و نیز سبک خاصی که در کنایاتش داشت، همواره تحت فشار از جانب حکومت قرار میگرفت.
یِوگِنی شوارتس را میتوان یکی از شاخصترین نمایشنامهنویسان نیمهی اول قرن بیستم روسیه دانست. او از همان اوان جوانی خط مشی سیاسی خود را با موضعگیری علیه سیستم حاکم که سعی در اجبار او به نوشتن برائتنامه علیه دوست شاعرش آلینیکوف داشت، با صراحت نشان داد و راهش را از آنان که به ترتیبی از در سازش با نظام موجود برمیآمدند جدا ساخت. او در حمایت از دوستان نویسنده و شاعرش که منتقدانه به حاکمیت تاخته بودند همواره حضوری فعال در صحنه داشت و تلاش کرد این استقلال رأی و روحیهی نقادانه را در نمایشنامههایش نیز منعکس سازد. نمایشنامهی «اژدها» یکی از بارزترین عرصههایی است که شوارتس در آن به عنوان یک نویسندهی روشنفکر، مستقل و منتقد ظاهر میشود.
نمایشنامهی «اژدها» در سه پرده نوشته شده است و حالت قصهگونهی آن بر سایر عناصر دراماتیکش غالب است، به نحوی که آن را به شکل قصهای گفتوگومحور نیز میتوان خواند. این درام روایتگر اوضاع شهری است که در چنگال اژدهایی گرفتار آمده که بر جان و مال شهروندان مسلط است و قدرت سلب زندگی را از هر کسی و در هر لحظهای که اراده کند دارد. شهر چهارصد سال است که در سیطرهی اژدها قرار گرفته و به نظر میرسد راه خلاصی از آن وجود ندارد. هر کسی هم که به فکر نجات شهر از این اسارت میافتد، پیش از آنکه بتواند قدمی بردارد، به دست اژدها نابود میشود. درواقع چشماندازی برای رهایی آدمها از این بنبست نیست، تا اینکه مردی از راه میرسد و مدعی مبارزه با اژدها و نابودی آن میشود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020302127.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«اژدها»؛ یِوگِنی شوارتس؛ ترجمه آبتین گلکار؛ نشر هرمس مبارزه با نابودی!
«اژدها»