«یک دسته گل»
میخواهم بگویم بیچاره شده بودم. بدبخت شده بودم. میبینی که چه وضع و حالی پیدا کردم، ترس مثل خوره افتاده بود به جانم. دردم از این بود که کاری نکرده بودم. حالا داشتم تقاصش را پس میدادم.
آره، میترسیدم. خیلی میترسیدم. تو خانه، بیرون خانه، توی مغازه، هر جا میرفتم ولم نمیکرد. همهاش خیال میکردم کسی دنبالم افتاده، میخواهد کارم را یکسره بکند. شده بودم عینهو آدمی که از نزدیک لانه زنبورها رد بشود و زنبورها بریزند سرش.
نه تو حرف نزن، چیزی نپرس. خواهش میکنم وسط حرفم ندو دوست عزیز خبرنگارم، فقط به من گوش بده. تمنا میکنم، همه چیز را از اولش برایت تعریف میکنم. حرفم را قطع نکن. بعدش میتوانی هر چه خواستی بپرسی.
چشم، راحت مینشینم. بلند حرف نمیزنم. جوش و جلا ... اینجوری به من نگاه نکن. عقلم را از دست ندادهام. اعصابم ناراحت است. خرد و خمیرم. خستهام، خیلی خسته ام. توی این چند ماه، ده کیلو لاغر شدهام. آدم برای هیچ و پوچ از دو طرف بخورد، وضعش بهتر از این نمیشود.
#سرزمین_رویاها
#جمال_میرصادقی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_فارسی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
میخواهم بگویم بیچاره شده بودم. بدبخت شده بودم. میبینی که چه وضع و حالی پیدا کردم، ترس مثل خوره افتاده بود به جانم. دردم از این بود که کاری نکرده بودم. حالا داشتم تقاصش را پس میدادم.
آره، میترسیدم. خیلی میترسیدم. تو خانه، بیرون خانه، توی مغازه، هر جا میرفتم ولم نمیکرد. همهاش خیال میکردم کسی دنبالم افتاده، میخواهد کارم را یکسره بکند. شده بودم عینهو آدمی که از نزدیک لانه زنبورها رد بشود و زنبورها بریزند سرش.
نه تو حرف نزن، چیزی نپرس. خواهش میکنم وسط حرفم ندو دوست عزیز خبرنگارم، فقط به من گوش بده. تمنا میکنم، همه چیز را از اولش برایت تعریف میکنم. حرفم را قطع نکن. بعدش میتوانی هر چه خواستی بپرسی.
چشم، راحت مینشینم. بلند حرف نمیزنم. جوش و جلا ... اینجوری به من نگاه نکن. عقلم را از دست ندادهام. اعصابم ناراحت است. خرد و خمیرم. خستهام، خیلی خسته ام. توی این چند ماه، ده کیلو لاغر شدهام. آدم برای هیچ و پوچ از دو طرف بخورد، وضعش بهتر از این نمیشود.
#سرزمین_رویاها
#جمال_میرصادقی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_فارسی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
این کتاب که عمدتاً به مولکولهای حیات میپردازد به افراد غیرمتخصص امکان میدهد تا از این اجزای سازندهٔ ماده تصوری بهدست آورند و در نگاهی ساده ببینند که این مولکولها چه کارهایی انجام میدهند. فیلیپ بال با استفاده از مولکولهای حیات چشماندازی تازه از شیمی مدرن به دست میدهد. او با تکیه و تأکید بر این نوع مولکولها گوشههایی از شگفتی حیات را به زبانی ساده و جذاب توضیح میدهد. و از همه مهمتر اینکه شاید ما با درک طبیعت مولکولی خودمان ارزش چیزهایی را که شیمی برایمان فراهم آورده بهتر بشناسیم.
#مولکولها
#فیلیپ_بال
#ماندانا_فرهادیان
#انتشارات_فرهنگ_معاصر
#فرهنگ_معاصر
#علم #دانش_معاصر #شیمی #مولکول #علایم_حیات
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
#مولکولها
#فیلیپ_بال
#ماندانا_فرهادیان
#انتشارات_فرهنگ_معاصر
#فرهنگ_معاصر
#علم #دانش_معاصر #شیمی #مولکول #علایم_حیات
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
هدف این کتاب به هم پیوستن سه پدیدهای است که تحلیلگران اجتماعی و سیاسی آنها را شناسایی کردهاند بدون آنکه میانشان نه رابطهای ببینند که آنها را به هم متصل میکند و نه، در نتیجه، انرژی سیاسی عظیمی را که میتوان از به هم پیوستن آنها بیرون کشید. این پدیدههای سهگانه عبارتند از، نخست، «بینظمی در مدیریت جهانی» که رفتهرفته بار معنایی منفی و تحقیرآمیزی به «جهانی شدن» میدهد؛ سپس، انفجار سرگیجهآور نابرابریها؛ و بالاخره، اقدامات سیستماتیک برای نفی و انکار وجود دگردیسی اقلیمی. در واقع، جریان امور به گونهایست که گویی بخش بزرگی از رهبران به این نتیجه رسیدهاند که روی زمین نه برای آنان و نه برای سایر ساکنانش، جای کافی وجود ندارد. این همان نتیجهگیری است که انفجار نابرابریها، گستردگی بینظمیها، انتقاد از سیر جهانی شدن و مخصوصاً تمایل هراسناک بازگشت به حمایتهای سابق دولت ملی را توجیه میکند.
#کجا_فرود_بیاییم
#برونو_لاتور
#عبدالحسین_نیک_گهر
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#اقلیم_شناسی_سیاسی #نابرابری #جهانی_شدن #تغییرات_اقلیمی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
#کجا_فرود_بیاییم
#برونو_لاتور
#عبدالحسین_نیک_گهر
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#اقلیم_شناسی_سیاسی #نابرابری #جهانی_شدن #تغییرات_اقلیمی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
یک زندگی، نخستین رمان گی دو موپاسان، ابتدا در سال ۱۸۸۳ به صورت پاورقی در نشریهٔ ژیل بلاس و سپس در همان سال تحت عنوان حقیقت ساده به صورت کتاب منتشر شد. این اثر زندگی یک زن را از نوجوانی تا سالخوردگی حکایت میکند.
ژان، شخصیت اصلی داستان، دختری است موبور با چشمان آبی که سرشار از عشق به طبیعت است، چیزی از واقعیات زندگی نمیداند و در انتظار مرد دلخواه است.
گی دو موپاسان ۴۳ سال زیست و در این مدت حدود ۳۰۰ داستان کوتاه، شش رمان، سه سفرنامه، یک مجموعه شعر و مجلدی حاوی چند نمایشنامه نوشت. وی در کنار استاندال، بالزاک، فلوبر و زولا یکی از بزرگترین داستاننویسان قرن نوزدهم فرانسه به شمار میرود.
#یک_زندگی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_فرانسوی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
ژان، شخصیت اصلی داستان، دختری است موبور با چشمان آبی که سرشار از عشق به طبیعت است، چیزی از واقعیات زندگی نمیداند و در انتظار مرد دلخواه است.
گی دو موپاسان ۴۳ سال زیست و در این مدت حدود ۳۰۰ داستان کوتاه، شش رمان، سه سفرنامه، یک مجموعه شعر و مجلدی حاوی چند نمایشنامه نوشت. وی در کنار استاندال، بالزاک، فلوبر و زولا یکی از بزرگترین داستاننویسان قرن نوزدهم فرانسه به شمار میرود.
#یک_زندگی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_فرانسوی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
در این نشر تازه سیرالملوک نظامالملک، هدف این بوده است که درستترین صورت متن آن، با نقطهگذاری، حرکتگذاری، و با هرگونه توضیحی که به تفهیم ساده و روشن مفاد کتاب کمک کند، همراه باشد. در دو مقدمهیی که پس از این پیشگفتار کوتاه خواهد آمد، نیز بازشناسی و نقد و تحلیل کتاب، با توجه به همهٔ جهات زیربنایی و شرایط و اوضاع روزگار مؤلف، و به منظور رسیدن به یک داوری معقول و منطقی دربارهٔ او، صورت گرفته و آنچه دربارهٔ نشرهای پیشین سیرالملوک نوشتهام، نیز با توجه به این نکات بوده است.
سیرالملوک با وجود نشرهای گوناگون آن در اروپا و ایران، هنوز اثری ناشناخته است که در طبقهبندی موضوعی فرهنگ ایرانی، در جای مناسب خود قرار نگرفته، و به همین دلیل دربارهٔ آن داوریهای ناروایی هم شده است.
#سیرالملوک #سیاستنامه
#نظام_الملک
#محمد_استعلامی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#متون_کهن
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
سیرالملوک با وجود نشرهای گوناگون آن در اروپا و ایران، هنوز اثری ناشناخته است که در طبقهبندی موضوعی فرهنگ ایرانی، در جای مناسب خود قرار نگرفته، و به همین دلیل دربارهٔ آن داوریهای ناروایی هم شده است.
#سیرالملوک #سیاستنامه
#نظام_الملک
#محمد_استعلامی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#متون_کهن
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
ادبیات فرانسه همیشه موضوع بحثها و جنجالهای بسیار بوده است و امروز در اثر تغییرات عمیقی که از اواخر دههٔ هفتاد آغاز شده است، شاهد نو شدن این ادبیات هستیم. اما چگونه آنچه را امروز نوشته میشود درک کنیم؟ کتاب حاضر ما را به کشف جدیترین آثار این دوران دعوت میکند و پرده از سرزندگی بیبدیل ادبیاتی کمتر شناختهشده بر میگیرد. این اثر غنای ادبیات معاصر فرانسه را به ما نشان میدهد و ما را با چالشهای نوشتن در دنیای معاصر آشنا میکند.
#ادبیات_فرانسه
#دومینیک_ویار
#برونو_ورسیه
#محمد_بهرامی
#سعید_صادقیان
#فرهنگ_معاصر
#رمان #شعر #تئاتر #ادبیات
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
#ادبیات_فرانسه
#دومینیک_ویار
#برونو_ورسیه
#محمد_بهرامی
#سعید_صادقیان
#فرهنگ_معاصر
#رمان #شعر #تئاتر #ادبیات
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
چه بسیار کسان که در مراسم تشییع جنازهام شرکت کرده و با گفتن «آخرین وظیفهمان را به جا میآوریم» احساس رضایت خواهند کرد. در حالی که قبلاً هیچ یک از وظایفشان را به جا نیاوردهاند.... برای اینکه برای من مراسم تشییع جنازه انجام نشود، چه باید بکنم؟ افسوس. همه اینها را میبایست در وصیتنامهام مینوشتم .... چطور است ایسوردیل دیگر زیر زبانم بگذارم؟ شدت درد رفتهرفته بیشتر میشود.
من دلم میخواهد جسدم را به یکی از بیمارستانهای دولتی بدهند تا روی تخت تشریح وسیله آموزش دانشجویان پزشکی شود مخصوصاً این را خیلی می خواهم در وصیت نامه ام میخواستم بنویسم هرچه دارم، هرچه داشتهام، کارهایی که انجام دادهام و چیزهایی که توانستم پدید بیاورم، از همه چیزم همگان تا به آخر بهره بگیرند. نمیخواهم هیچ چیزم به هدر برود و بیمصرف بماند. آخرین دارایی که از من باز میماند جسدم است. از آن هم تا آنجا که امکان دارد استفاده شود. اما دوست پزشکم، بدون ذکر دلیل روشن، با این طرز تفکر من مخالفت میکند ... به گمانم دلیلش احساسات باشد.
#مهمان_نوازی_ملی #عزیز_نسین #مجموعه_داستان #غلامعلی_لطیفی #فرهنگ_معاصر #طنز_معاصر
@afrabook
من دلم میخواهد جسدم را به یکی از بیمارستانهای دولتی بدهند تا روی تخت تشریح وسیله آموزش دانشجویان پزشکی شود مخصوصاً این را خیلی می خواهم در وصیت نامه ام میخواستم بنویسم هرچه دارم، هرچه داشتهام، کارهایی که انجام دادهام و چیزهایی که توانستم پدید بیاورم، از همه چیزم همگان تا به آخر بهره بگیرند. نمیخواهم هیچ چیزم به هدر برود و بیمصرف بماند. آخرین دارایی که از من باز میماند جسدم است. از آن هم تا آنجا که امکان دارد استفاده شود. اما دوست پزشکم، بدون ذکر دلیل روشن، با این طرز تفکر من مخالفت میکند ... به گمانم دلیلش احساسات باشد.
#مهمان_نوازی_ملی #عزیز_نسین #مجموعه_داستان #غلامعلی_لطیفی #فرهنگ_معاصر #طنز_معاصر
@afrabook
من دیگر یک نوجوان ساده نبودم، عاشق بودم. گفتم که سودای عشقم از آن روز شروع شد، اما میتوانستم اضافه کنم که آشناییام با رنجهای زندگی نیز همان روز بود. وقتی زیناییدا در کنارم نبود پکر و بیحال بودم. دستم به کاری نمیرفت. منگ بودم. از صبح تا شام جز به او فکر نمیکردم، مثل مرده بیحال و بیرمق. اما در کنار او نیز زندگی برایم شیرینتر نبود. زهر حسادت در دلم بود و به بیبرگی خود آگاه بودم. احمقانه بق میکردم و پیش او بیش از اندازه خاکسار بودم. قدرتی قهار مرا به سوی او میکشید و هر بار با لرزش ناخواستهٔ شیرینکامی از درگاه اتاقش میگذشتم. زیناییدا به زودی دریافت که من دل به او باختهام و من هم البته، حتی به خیال پنهان داشتن احساسم نسبت به اونمیافتادم. دلباختگی من اسباب تفریحش بود. فریبم میداد، دستم میانداخت، لوسم میکرد، عذابم میداد. یگانه منبع سعادت، و از سر خودکامگی موجب بزرگترین شادی و عمیقترین اندوه کسی بودن و تازه از بار مسئولیت نیز آزاد بودن چیز مطبوعی است...
#عشق_اول
#فیودور_داستایفسکی
#ایوان_تورگنیف
#سروش_حبیبی
#فرهنگ_معاصر
@afrabook
#عشق_اول
#فیودور_داستایفسکی
#ایوان_تورگنیف
#سروش_حبیبی
#فرهنگ_معاصر
@afrabook
مردى بود سى و دو سه ساله و ميان بالا، كه چشمان خاكسترى تيره و صورت ظاهر مطبوعى داشت، اما هيچ اثرى از انديشهاى مشخص و تمركز حواس در سيمايش پيدا نبود. انديشه همچون پرندهاى آزاد در چهرهاش پرواز مى كرد، در چشمانش پرپر مىزد و بر لبهاى نيم بازماندهاش مىنشست و ميان چينهاى پيشانىاش پنهان مىشد و سپس پاك از ميان مىرفت و آن وقت چهرهاش از پرتو يكدست بىخيالى روشن مىشد بىخيالى از صورتش به اطوار اندامش و حتى به چينهاى لباسش سرايت مى كرد.
گاهى گفتى ماندگى يا ملال، نگاهش را تيره مىساخت، اما خستگى و ملال، هيچيك نمىتوانستند ولو به قدر لحظهاى نرمى را كه، حالت حاكم و بنيادين نه فقط چهره، بلكه تمام روحش بود از سيمايش دور سازند و روحش آشكارا و به روشنى در چشمها و لبخند و در هر يك از حركات سر و دست او برق مىزد.
#آبلوموف
#سروش_حبيبى
#فرهنگ_معاصر
#ايوان_گنچارف
#روسيه
#ادبیات_جهان #ادبیات_روسیه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
گاهى گفتى ماندگى يا ملال، نگاهش را تيره مىساخت، اما خستگى و ملال، هيچيك نمىتوانستند ولو به قدر لحظهاى نرمى را كه، حالت حاكم و بنيادين نه فقط چهره، بلكه تمام روحش بود از سيمايش دور سازند و روحش آشكارا و به روشنى در چشمها و لبخند و در هر يك از حركات سر و دست او برق مىزد.
#آبلوموف
#سروش_حبيبى
#فرهنگ_معاصر
#ايوان_گنچارف
#روسيه
#ادبیات_جهان #ادبیات_روسیه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
لوسی جان، خبر تازهای نیست. در سالن نشستهایم و بارش باران را تماشا میکنیم. در این هوای مزخرف نمیشود بیرون رفت. برای همین، کمدی بازی میکنیم. وای عزیزم، نمایشهایی که این روزها در سالنهای تئاتر اجرا میشوند چقدر بیخودند. همه چیزشان تصنعی، پیشپاافتاده و ناشیانه است. شوخیهایشان مثل گلولههای توپ جنگی ویرانگرند. از هوش و ذکاوت، سادگی، خوشخلقی و ظرافت بیبهرهاند. واقعاً که این ادبا از عالم بیخبرند. اصلاً از طرز فکر و طرز گفتار مردم هیچ نمیدانند. شاید بهشان حق بدهم که به آداب و راه و رسم ما بیاعتنا باشند، اما ندانستنشان را جایز نمیدانم. وقتی میخواهند نکتهسنج باشند، چنان با کلمات بازی میکنند که میتوانند پادگانی را بخندانند؛ و زمانی که میخواهند دیگران را بخندانند چنان نکتهسنج میشوند که از آبجوفروشیهای موسوم به هنرمندان، واقع در ارتفاعات بلوار بیرون شهر، اقوال تناقضآمیز دانشجویی را که پنجاه سال است سر زبانهاست جمعآوری میکنند و به خوردمان میدهند.
#تپلی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه #داستان_کوتاه
#ارسال_کتاب
@afrabook
#تپلی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه #داستان_کوتاه
#ارسال_کتاب
@afrabook
.
ناگهان خود را در شهرى عظيم خيلى تنها و غريب احساس كردم. دست در كيف سفرى خود بردم. در جستجوى يك شيئى آشنا بودم. در آخرين لحظه قبل از حركت دفتر يادداشتم را در كيف جا داده بودم. ابتدا كمى به عقب برگشتم و آنچه در گذشته نوشته بودم خواندم. حالا سعى ميكنم علت فرارم را با اين پر ترك خوردهاى كه روى قفسه آشپزخانه كنار يك دوات خشك پيدا كردهام بنويسم. از آن روز كه براى آخرين بار وقايع را بر دفترم يادداشت كردهام، يك سال گذشته است. اما در زندگى يك زن دور از شوهرش، يا بهتر بگوييم دور از نامزدش، تقريبا هيچ اتفاق جالبى نمىافتد.
#دزيره
#آن_مارى_سيلكو
#ايرج_پزشك_زاد
#فرهنگ_معاصر
#ادبيات_آلمان
#ارسال_کتاب #ارسال_پستی
#ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
ناگهان خود را در شهرى عظيم خيلى تنها و غريب احساس كردم. دست در كيف سفرى خود بردم. در جستجوى يك شيئى آشنا بودم. در آخرين لحظه قبل از حركت دفتر يادداشتم را در كيف جا داده بودم. ابتدا كمى به عقب برگشتم و آنچه در گذشته نوشته بودم خواندم. حالا سعى ميكنم علت فرارم را با اين پر ترك خوردهاى كه روى قفسه آشپزخانه كنار يك دوات خشك پيدا كردهام بنويسم. از آن روز كه براى آخرين بار وقايع را بر دفترم يادداشت كردهام، يك سال گذشته است. اما در زندگى يك زن دور از شوهرش، يا بهتر بگوييم دور از نامزدش، تقريبا هيچ اتفاق جالبى نمىافتد.
#دزيره
#آن_مارى_سيلكو
#ايرج_پزشك_زاد
#فرهنگ_معاصر
#ادبيات_آلمان
#ارسال_کتاب #ارسال_پستی
#ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
گوش کن. خوب گوش کن. اشتباه بزرگی است که کسی فکر کند هرگز شکست نمیخورد. من مردان خوبی را دیدهام که تبدیل به جانورانی بیمقدار شدهاند. تقریباً هر مقاومتی را میتوانند شکست دهند؛ فقط کافی است زمان و فرصت کافی در اختیار داشته باشند. آنها که آنجا نشستهاند...
به اردوگاه اساسها اشاره کرد:
این موضوع را خوب میدانند و همیشه منتظر موقعیت مناسب هستند. مهم نیست مقاومت از نظر دیگران چه جلوهای دارد، بلکه باید دید چه چیزی به دست میآید. شهامت بیمعنی چیزی جز خودکشی نیست. تنها چیزی که برایمان مانده همین یک ذره قدرت مقاومت است. باید آن را طوری نگه داریم که آنها نتوانند به آن دست پیدا کنند. و تنها زمانی حق داریم از مقاومت خود استفاده کنیم که واقعاً به آن نیاز باشد...
تعداد کمی از ما میتوانند تا آخر خط طاقت بیاورند. برای آنها که میمانند تمام این چیزها نمیتواند بیهوده باشد و بیمعنی باشد.
#فروغ_زندگی
#اریش_ماریا_رمارک
#شکوه_آرونی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_آلمانی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
به اردوگاه اساسها اشاره کرد:
این موضوع را خوب میدانند و همیشه منتظر موقعیت مناسب هستند. مهم نیست مقاومت از نظر دیگران چه جلوهای دارد، بلکه باید دید چه چیزی به دست میآید. شهامت بیمعنی چیزی جز خودکشی نیست. تنها چیزی که برایمان مانده همین یک ذره قدرت مقاومت است. باید آن را طوری نگه داریم که آنها نتوانند به آن دست پیدا کنند. و تنها زمانی حق داریم از مقاومت خود استفاده کنیم که واقعاً به آن نیاز باشد...
تعداد کمی از ما میتوانند تا آخر خط طاقت بیاورند. برای آنها که میمانند تمام این چیزها نمیتواند بیهوده باشد و بیمعنی باشد.
#فروغ_زندگی
#اریش_ماریا_رمارک
#شکوه_آرونی
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان #داستان_آلمانی
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور
@afrabook
.
منتهی طلبی او را همه جانبه به سوی جنایت سوق میداد. با خود میگفت که پدرش، همان دهقان اهل ژوفس، حالا حالاها قصد مردن ندارد. به همین سبب، احیانا تا ده سال دیگر باید کارمند بماند، در قهوهخانه غذا بخورد و بدون زن در اتاق زیرشیروانی سر کند. در عوض، با مردن کامی، با تزر عروسی میکرد، از خانم راکن ارث میبرد و میتوانست از کارش استعفا دهد و با خیال راحت زیر سقف آسمان بچرامد. رویای این زندگی کاهلانه به مذاقش خوش میآمد.
او ترز را میخواست. میخواست که فقط متعلق به او باشد و همواره در دسترس. زن خودش گفته بود دیگر نمیتواند پیش او بیاید. خیلی دوست داشت او را بدزد و با خود به دوردست ببرد، اما چه سود که هر دو از گرسنگی میمردند....
#ترز_راکن
#امیل_زولا
#محمد_نجابتی
#فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور #ارسال_به_خارج_از_کشور #ارسال_پستی
@afrabook
منتهی طلبی او را همه جانبه به سوی جنایت سوق میداد. با خود میگفت که پدرش، همان دهقان اهل ژوفس، حالا حالاها قصد مردن ندارد. به همین سبب، احیانا تا ده سال دیگر باید کارمند بماند، در قهوهخانه غذا بخورد و بدون زن در اتاق زیرشیروانی سر کند. در عوض، با مردن کامی، با تزر عروسی میکرد، از خانم راکن ارث میبرد و میتوانست از کارش استعفا دهد و با خیال راحت زیر سقف آسمان بچرامد. رویای این زندگی کاهلانه به مذاقش خوش میآمد.
او ترز را میخواست. میخواست که فقط متعلق به او باشد و همواره در دسترس. زن خودش گفته بود دیگر نمیتواند پیش او بیاید. خیلی دوست داشت او را بدزد و با خود به دوردست ببرد، اما چه سود که هر دو از گرسنگی میمردند....
#ترز_راکن
#امیل_زولا
#محمد_نجابتی
#فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور #ارسال_به_خارج_از_کشور #ارسال_پستی
@afrabook
.
وی در آرزوی مرگ پدرش نبود و حتی چنین فکری به ذهنش خطور نمیکرد، بلکه با تمایلات و برداشتهای جوانی سادهدل و در عین حال بچهگانه علیه مردی پنجاهویک ساله قیام کرده بود که نمیخواست درباره تصمیم گیریها و اجرای کارهای مزرعه با وی مشورت کند و به تدریج راه را برای ورود فردای وی باز کند. وقایع به گونهای جلوه کرده بود که گویی پدرش میخواست برای همیشه تنها مالک قدرتمند زمینهای ویال باقی بماند. بنابراین چرا باید در مزرعه اجدادی بماند؟ بهتر نیست شانس خود را در سرزمین دیگری جستجو کرده و به افقهای جدید بنگرد؟
#خاندان_ویال
#توکاهایی_که_نصیب_گرگ_شدند
#کلود_میشله
#سید_حامد_رضیئی
#فرهنگ_معاصر #ادبیات_فرانسه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور #ارسال_به_خارج_از_کشور #ارسال_پستی
@afrabook
وی در آرزوی مرگ پدرش نبود و حتی چنین فکری به ذهنش خطور نمیکرد، بلکه با تمایلات و برداشتهای جوانی سادهدل و در عین حال بچهگانه علیه مردی پنجاهویک ساله قیام کرده بود که نمیخواست درباره تصمیم گیریها و اجرای کارهای مزرعه با وی مشورت کند و به تدریج راه را برای ورود فردای وی باز کند. وقایع به گونهای جلوه کرده بود که گویی پدرش میخواست برای همیشه تنها مالک قدرتمند زمینهای ویال باقی بماند. بنابراین چرا باید در مزرعه اجدادی بماند؟ بهتر نیست شانس خود را در سرزمین دیگری جستجو کرده و به افقهای جدید بنگرد؟
#خاندان_ویال
#توکاهایی_که_نصیب_گرگ_شدند
#کلود_میشله
#سید_حامد_رضیئی
#فرهنگ_معاصر #ادبیات_فرانسه
#ارسال_کتاب #ارسال_به_تمام_نقاط_کشور #ارسال_به_خارج_از_کشور #ارسال_پستی
@afrabook
روزگار فرزندان میزاید که به همهی زمانها و مکانها تعلق دارند،در دل اعصار و قرون جاودانه میمانند...این مردان، در هستی «آب و گل» خود،هستی دیگری نهفته دارند که از «جان و دل» است و اگر آنها را بر «لب دریا» و ساحل خشک این هستی صوری میبینیم، آن هستی جان و دل بر لب این دریا نیست، «دردانهیی» در عمق دریا ست،پنهان در صدفِ عالم غیب...وقتی که ما در این جهان آب و گِل از آنها سخن میگوییم هر یک از آنها به سرزمینی تعلق دارد که پایگاه فرهنگی سخن و آثار او در آن سرزمین است.هر عقل سالمی میپذیرد که مردانی چون فردوسی و خیام و مولانا و حافظ بر تمامی فرهنگ جهان نور افشاندهاند،اما در دنیای ما که ضرورتهای تمدن،جامعهی بشری را به جامعههای کوچکتر تقسیم کرده و هر یک از این جامعههای کوچک را درون مرزهای یک کشور جای داده است،در مرزهای قراردادی امروز، پرسشهای بیپاسخی هست که برای پاسخ دادن به آنها، ناچار باید آن دردانهها را از دل تاریخ بیرون کشید،و در تالار کنفرانسهای بین المللی از خود آنها پرسید:ز کجایی تو؟
#حدیث_غربت_جان
#محمد_استعلامی
#فرهنگ_معاصر
@afraboo
#حدیث_غربت_جان
#محمد_استعلامی
#فرهنگ_معاصر
@afraboo
- مشقاسم، اینها حالا جای خود ... اما آدم چطور میفهمد که عاشق شده است؟
- والله، بابامجان ... دروغ چرا؟ ... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را میخواهی .. آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده ... وقتی میبینیش یک هرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی ... خلاصه آرام نمیگیری مگر اینکه آن دختر را برات شیرینی بخورند ... اما این هم هست اگه خدای نکرده اون دختر را به یکی دیگر شوهرش بدهند آن وقت دیگه واویلا ... ما یک همشهری داشتیم خاطرخواه شده بود ... یک شب آن دختره را برای یکی دیگه شیرینی خوردند. صبح آن همشهری ما زد به بیابان. تا حالا که بیست سال گذشته هنوز هیچ کس نفهمیده چی شده ... پنداری دود شد رفت آسمان ...
#دایی_جان_ناپلئون
#ایرج_پزشک_زاد
#فرهنگ_معاصر
@afrabook
- والله، بابامجان ... دروغ چرا؟ ... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را میخواهی .. آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده ... وقتی میبینیش یک هرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی ... خلاصه آرام نمیگیری مگر اینکه آن دختر را برات شیرینی بخورند ... اما این هم هست اگه خدای نکرده اون دختر را به یکی دیگر شوهرش بدهند آن وقت دیگه واویلا ... ما یک همشهری داشتیم خاطرخواه شده بود ... یک شب آن دختره را برای یکی دیگه شیرینی خوردند. صبح آن همشهری ما زد به بیابان. تا حالا که بیست سال گذشته هنوز هیچ کس نفهمیده چی شده ... پنداری دود شد رفت آسمان ...
#دایی_جان_ناپلئون
#ایرج_پزشک_زاد
#فرهنگ_معاصر
@afrabook
.
لوسی جان، خبر تازهای نیست. در سالن نشستهایم و بارش باران را تماشا میکنیم. در این هوای مزخرف نمیشود بیرون رفت. برای همین، کمدی بازی میکنیم. وای عزیزم، نمایشهایی که این روزها در سالنهای تئاتر اجرا میشوند چقدر بیخودند. همه چیزشان تصنعی، پیشپاافتاده و ناشیانه است. شوخیهایشان مثل گلولههای توپ جنگی ویرانگرند. از هوش و ذکاوت، سادگی، خوشخلقی و ظرافت بیبهرهاند. واقعاً که این ادبا از عالم بیخبرند. اصلاً از طرز فکر و طرز گفتار مردم هیچ نمیدانند. شاید بهشان حق بدهم که به آداب و راه و رسم ما بیاعتنا باشند، اما ندانستنشان را جایز نمیدانم. وقتی میخواهند نکتهسنج باشند، چنان با کلمات بازی میکنند که میتوانند پادگانی را بخندانند؛ و زمانی که میخواهند دیگران را بخندانند چنان نکتهسنج میشوند که از آبجوفروشیهای موسوم به هنرمندان، واقع در ارتفاعات بلوار بیرون شهر، اقوال تناقضآمیز دانشجویی را که پنجاه سال است سر زبانهاست جمعآوری میکنند و به خوردمان میدهند.
#تپلی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه
@afrabook
لوسی جان، خبر تازهای نیست. در سالن نشستهایم و بارش باران را تماشا میکنیم. در این هوای مزخرف نمیشود بیرون رفت. برای همین، کمدی بازی میکنیم. وای عزیزم، نمایشهایی که این روزها در سالنهای تئاتر اجرا میشوند چقدر بیخودند. همه چیزشان تصنعی، پیشپاافتاده و ناشیانه است. شوخیهایشان مثل گلولههای توپ جنگی ویرانگرند. از هوش و ذکاوت، سادگی، خوشخلقی و ظرافت بیبهرهاند. واقعاً که این ادبا از عالم بیخبرند. اصلاً از طرز فکر و طرز گفتار مردم هیچ نمیدانند. شاید بهشان حق بدهم که به آداب و راه و رسم ما بیاعتنا باشند، اما ندانستنشان را جایز نمیدانم. وقتی میخواهند نکتهسنج باشند، چنان با کلمات بازی میکنند که میتوانند پادگانی را بخندانند؛ و زمانی که میخواهند دیگران را بخندانند چنان نکتهسنج میشوند که از آبجوفروشیهای موسوم به هنرمندان، واقع در ارتفاعات بلوار بیرون شهر، اقوال تناقضآمیز دانشجویی را که پنجاه سال است سر زبانهاست جمعآوری میکنند و به خوردمان میدهند.
#تپلی
#گی_دو_موپاسان
#محمدرضا_پارسایار
#فرهنگ_معاصر #انتشارات_فرهنگ_معاصر
#داستان_فرانسه
@afrabook