👩‍❤️‍👨♡حُب حلال♡ 👩‍❤️‍👨
6.64K subscribers
1.95K photos
1.14K videos
37 files
749 links
اینستاگرام
https://www.instagram.com/admmmj123?r
=nametag

کانال دوم ما👇
@ADMMMJ1234
Download Telegram
👩‍❤️‍👨♡حُب حلال♡ 👩‍❤️‍👨
#همسفر_دردها♥️... #قسمت_دوم🍀 یه روز مشغول بازی پینگ، پُنگ با برادرم سعدی بودم که کم کم احساس می‌کردم توپ رو دو تا می‌‌بینم و جهت حرکتش برام قابل تشخیص نیست.... حس کردم کم کم داره حالم بد میشه، همینطور هم شد و تا چند ساعت تو بیهوش کامل بودم. سبحان الله،…
#همسفر_دردها♥️...

#قسمت_سوم🍀

19 سالم شد و روز به روز حالم بدتر شد و
#زمین‌گیر شدم نمی‌توانستم تکون بخورم انقدر #دردم زیاد شده بود که با گریه کردن می‌رفتم تا حیاط #وضو بگیرم ؛ منی که در طول اون 8 سال مریضی یک مسکن هم نخورده بودم دیگه از شدت درد گریه می‌کردم بلاخره با #آمبولانس منو بردن تهران اونجا یک پروفسور گفت این دختر تا یک ماه زنده‌ست و ما اندازه یک ماه بهش #مرفین می‌دیم تا کمتر درد بکشه..

پدرم اونجا دلش گرفت گفت من نمی‌تونم این بچه‌مم از دست بدم
یک دکتر اومد که او هم از بهترین جراح‌های ایرانه گفت دخترتون رو بزارید بیمارستان بستری بشه من تا یک ماه کل آزمایشات رو می‌گیرم و بعد ببینم روش جدیدی هست برای درمانش یا نه
بستریم کردن اون بخش فقط مخصوص بیماران
#سرطانی بود من از همه کم سن و سال‌تر و از همه هم بیماریم خطرناکتر بود و حالم خیلی بد بود #تومور بیش از حد بزرگ شده بود اما ذکر می‌کردم به زور می‌تونستم با عصا راه برم می‌رفتم تو اتاقها به بیمارا سر می‌زدم بهشون روحیه می‌دادم می‌گفتم
#صبور باشید...

چرا که اجرتان نزد الله است و خوشحال باشید چرا که الله به بندگانی که اعتماد دارد
#بلا و #مصیبت می‌دهد الله متعال شما رو #با_ظرفیت های بالا و #قلبی بزرگ خلق کرده و یقینا به کسی بیشتر از وسعتش درد و سختی نمیده... از #نماز و #صبر کمک بگیرید و #دردهاتون رو به الله بگید اون درددل‌هاتون رو گوش میده آگاهه بیناست به احوالتون...

خلاصه پیش همه میرفتم و حرف میزدم همه رو دقایقی خوشحال می‌کردم اونجا که من رفتم اکثرا اهل تشیع بودند می‌آمدند و می‌گفتند زهرا
#شفات بده امام حسین شفات بده و... می‌گفتم من فقط #شفا را از الله می‌طلبم...

چرا که امام حسین و بانو فاطمه و سیدنا علی رضی‌الله‌عنهم‌ اجمعین از الله
شفا و سلامتی و یاری و کمک و نصرت می‌طلبیدن ؛ اکثرا متقاعدشون می‌کردم شکر الله همه دوستم داشتند؛ موقع ملاقاتی در شهر غریب با پدر و مادرم بودم ولی از همه بیشتر ملاقاتی داشتم و پیش من می‌اومدن براشون حرف می‌زدم پرستارا و بیمارا کلی بهتر می‌شدن...

یک خانمی 35 ساله توی بخش ما بیمار بود سرطان سینه داشت در مورد من از هم تختیاش شنیده بود اومد اتاق ما کنار تختم ایستاد گفت حیف تو نیست مریضی با این زیبایی و سن و سال؛ شنیدم از تو با روحیه تر تو این بیمارستان نیست...گفت من پزشکم نگران نباش من بهترین دکترها رو می‌شناسم و تمام تلاشم رو می‌کنم تو خوب بشی گفت حالا بگو چرا انقد روحیه داری؟

گفتم الله تعالی میفرماید:

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
العنکبوت_2

آیا مردم پنداشتند که چون بگویند: «ایمان آوردیم» (به حال خود) رها می‌شوند، و آنان آزمایش نمی‌شوند؟

الله میفرماید در سوره بقره

وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
البقره_155

و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش مالها و جانها و میو ه ها آزمایش می‌کنیم؛ و مژده بده به صبر کنندگان

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
البقر_156

آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان برسد می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم

أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
البقره_157

اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان است و اینانند هدایت یافتگان

این آیات رو با معنی خوندم برایش...
گفتم رسول‌اللهﷺ میفرماید: وضعيت مؤمن شگفت انگیز است که تمام حالت‌ها برایش خیر است، اگر شادی به او برسد الله را سپاس می‌گوید برایش خیر است و اگر به
#مصیبتی گرفتار شود #صبر پیشه می‌کند باز هم برایش خیر است این مزیت را کسی جز مؤمن ندارد...
گفتم از صبر و نماز کمک می‌گیرم و با الله حرف میزنم و آرامش می‌گیرم به راستی برای من آرامش و خوشبختی جز عبادت و رضایت الله نیست..
مکثی کرد و گفت حرفات قشنگه من تا الان از هیچ مسلمانی این حرفها رو نشنیدم گفت من
#مسیحی هستم و چندین ساله اینجا دکترم؛ بیماران زیادی دیدم و آدمهای مذهبی و مسلمان زیاد دیدم ولی هیچکس مثل تو نبوده.. گفت شماره تو بده تو برای من خیلی مهمی دوست دارم با تو حرف بزنم آرامش می‌گیرم..
بعد از بیست روز بستری شدن در بیمارستان دکترم آمد گفت متاسفانه بدترین نوع
#سرطان_استخوان داری و باید پاتو از انتهای ران قطع کنیم شاید اینطوری هم خوب نشه ولی بازم شاید #امیدی باشه به خوب شدنت
تموم وجودم می‌لرزید نمی‌تونستم پام رو قطع کنم چند باری دکترا گفته بودن پاتو قطع کن اما با خودم می‌گفتم یاالله پامو
#قطع نکنن...

#ادامه‌دارد‌ان‌شاءالله...
@admmmj123
👩‍❤️‍👨♡حُب حلال♡ 👩‍❤️‍👨
💥 #تنهایی؟👋🏼 #نه_الله_با_من_است..... #قسمت_چهل_یکم ✍🏼تا #شب نتوانستم برم خونه واقعا توان برگشتن رو نداشتم وقتی به خودم اومدم یادم افتاد که بوده به #خانوادم چی بگم.... با #سوژین رفتم بیرون اما الان بگم کجاست؟؟ #خدایا کمکم کن... برگشتم خونه زودی به طرف…
💥 #تنهایی؟👋🏼 #نه_الله_با_من_است.....

#قسمت_چهل_دوم

✍🏼خانوادم از همه چیز را ازم
#منع کردن این دفعه خیلی #سخت_گیر جدی و تر از همیشه بود، از اتاق نمیگداشتند بیرون بیام اگر هم بیرون می اومدم رو سرم و می ایستادن که وضویی چیزی نگیرم...
😔36 روز تمام چهار
#وضو رو با آب گرفتم اونم تو معذزتا تو حمام بقیه وضوها را با #تیمم...

😭حتی نمیذاشتن حمام برم شرایط
#روحی هم که افتضاح یه بیماری عجیبی گرفتم کلا #فلج شدم نمیتونستم راه برم اولش در حد سرما خوردگی بود بعد روز به روز حالمو #بدتر بدتر میکرد...

🌸🍃اونام فکر میکردن
#الکیه یا بازی تا اینکه تمام دهانم زخم های عجیبی در آورده بود و رنگم زرد شده بود اون موقه چون من خیلی #مریض بودم حتی توان حرف زدنم نداشتم منو با #بی_حجابی میبردن دکتر....متاسفانه😔
#دکتر تشخیص داد که مریضیم از روی ناراحتی و فشار روحی بود الحمدلله به لطف #الله و به سبب داروها بعد یه ماه الحمدلله #شفا یافتم این موضوع مریضی خیلی به نفعم تموم شد تونستم از اون چهار دیواری بیرون بیام اولاش که من مریض بودم مثل یه مرده متحرک منو میبردن #دکتر با بی حجابی... وقتی حالم که خوب شد دیگه با #نقاب و #چادرم رفتم دکتر شاخ در آورده بود که من اینطوریم سبحان الله همون جا بهم گفت که دیگه نمازهاشو مرتب میخونه؟ البته دیگه ازشون خبری ندارم و الله عاقبت بخیرشان کند....

دیگه خانوادم نمیتونستن اون قدرم بهم گیر بدن دیگه دو
#ترس تو دلشون افتاده بود یکی #ترس شرایط #روحیم دوم ترس احتمال #رفتن من حقم داشتن از یه طرف حالم زیاد خوب نبود بخاطر نبودن خواهرم خانوادم فکر میکردن بخاطر زندونی کردنم مریض شدم اما اینطور نبود من از دوری #همسان خودم اینطوری شده بودم و هر روز #حسرت میخوردم که چرا رفتن خواهرم رو #نگاه کردم کاش نگاه نمیکردم کاش منم میرفتم....

😔دو ماه بود
#خواهرم رفته بود حتی کوچکترین خبرم ازش نداشتم حتی از محمد بی خبر بودم ولی باعث و بانیش #خانوادم بودن که #گوشیم رو گرفته بودند... بلاخره محمد برگشت میدونستم بابام نمیزاره منو ببینه....


#ادامه_دارد_ان‌شاءالله...

@admmmj123