چهار خطی
4.23K subscribers
321 photos
10 videos
97 files
1.25K links
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

(این صفحه روز پنج‌شنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راه‌اندازی شده است.)
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سیدعلی میرافضلی رباعی پژوه برجسته معاصردرباره رباعی ورباعی سرایی درشعرفارسی وویژگیهای رباعیات عطاردرمختارنامه می گوید.

@Bookcitycc
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

نگاهی به رباعیات عطار

دکتر مریم مشرف

مختارنامه، مجموعه رباعیات فریدالدین عطارنیشابوری است که خود، آنها را به همین نام جمع کرده و در پنجاه باب با بیش از دو هزار رباعی مرتب ساخته است. این کتاب با مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی منتشرشده است.


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Bookcitycc
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
✔️مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبّری در احیاء آثار شاعران پارسی‌گوی؛

🔷از یار آشنا سخن آشنا شنو

⬅️فردای‌کرمان - سیدعلی میرافضلی: در چهل سال گذشته فعالیت پژوهشی دکتر محمود مدبّری بیشتر بر سه چهار حوزه متمرکز بوده است: لغت‌پژوهی، شاهنامه‌پژوهی، تصحیح متون و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان؛ و در هر حوزه، آثار ارزشمندی عرضه کرده که بعضی از آن‌ها یگانه است و حالت مرجع دارد.

ما در این نوشتار کوتاه، کارنامۀ دکتر مدبّری را در حوزۀ تصحیح دواوین شعرای پارسی و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان، به ترتیب انتشار، مرور می‌کنیم. علاقۀ دکتر مدبّری به رباعی فارسی، در آثاری که منتشر کرده، هویداست.

✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/45586

🔺لینک کانال فردای‌کرمان در تلگرام:
https://t.me/fardaayekerman

🔺لینک کانال فردای‌کرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv
هزار جان گرامی فدای...

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه
(حافظ، دیوان، تصحیح خانلری، ۸۵۰)

مصراع دوم بیت حافظ، وامدار تعبیری رایج در تاریخ شعر فارسی است که از قرن ششم تا چند قرن بعد از حافظ نظایر آن در دواوین شعرا دیده می‌شود. هزار جان گرامی/هزار جان مقدّس/ هزار جان عزیز ... فدای چیزی شدن تعبیری نیست که تعلّق به فرد خاصی داشته باشد. بیشتر یک کلیشۀ رایج و تکراری است. من این عبارت را از قدیم‌ترین دوران تا عصر حافظ نقل می‌کنم. در این نقل، علاوه بر یادداشت‌های شخصی، سایت گنجور و سامانۀ دادگان فرهنگستان نیز مددرسان من بوده است. برخی از مصراع‌ها در شواهد زیر به‌عینه در شعر چند شاعر تکرار شده است. بعضی شاعران چند بار این تعبیر را به کار بُرده‌اند. عبارت «هزار جان گرامی» یا «هزار جان مقدس» به تنهایی نیز در اشعار زیادی آمده (از جمله شعر حافظ) که از نقل آن‌ها چشم پوشیدیم. در دهۀ شصت عاشق یافتن چنین اشتراکاتی بودم و شواهد بیشتری هم فراهم کرده بودم که اکنون به آن‌ها دسترسی ندارم.

وگرنه دل چه دریغ است از کسی که بود
هزار جان مقدّس فدای جور و جفاش
(سنایی، دیوان، ۳۱۵)

چو از بقای تو جان خلایق آسوده است
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(عبدالواسع جبلی، دیوان، ۱۰۴)

هزار جان گرامی نخست جان حسن
اگرچه نیست گرامی، فدای جان تو باد
(سید حسن غزنوی، دیوان، ۲۰۴)

هزار کس چو نظامی غلام روی تواند
هزار جان گرامی فدای روی تو باد
(نظامی گنجوی، دیوان، ۲۷۵)

هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایه‌پرورد است
(خاقانی، دیوان، ۵۶۰)

اگر به داغ جهان‌آفرین بود جانت
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(قوامی رازی، دیوان، ۱۵۰)

هزار جان گرامی به ناز پرورده
فدای صبر که انصاف جان‌سپاری کرد
(جمال‌الدین اصفهانی، دیوان، ۴۴۹)

هزار جان مقدّس فدای آن کس باد
که جای او به چنین وقت حضرت شاه است
(مجیر بیلقانی، دیوان، ۲۰۹)

هزار جان گرامی فدای لاله‌رخی
که سرو و سنبل او از درِ نظاره بود
(شرف‌الدین شفروه، دیوان، ۹۵ر)

هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
(مولانا، کلیات شمس، ۲: ۲۲۰)

هزار جان مقدّس فدای سلطانی
که دست کفر برو بر نبست پالانی
(مولانا، همانجا، ۶: ۲۹۱)

هزار جان گرامی فدای اهل نظر
که مال و منصب دنیا به هیچ نشمارند
(سعدی، کلیات، ۷۹۱)

هزار جان گرامی فدای باد سحر
که می‌برد ز ره دور بوی یار به یار
(مجد همگر، دیوان، ۲۵۱)

هزار جان گرامی فدای آنکه پیامی
چنان‌که بشنود از من، هم آن‌چنان برساند
(امامی، عرفات العاشقین، ۱: ۳۵۱)

هزار جان امامی فدای آن شب و روز
که وصف هر دوَش آتش در استخوان انداخت
(امامی هروی، دیوان، ۱۸۷)

هزار جان گرامی فدای یک نفسش
که رهگذر نفسش زآن لب و دهن دارد
(همام تبریزی، دیوان، ۸۱)

هزار جان گرامی فدای خاک درت
هزار یاد لبان و دهان چون شکرت
(حکیم نزاری قهستانی، دیوان، ۶۲۲)

هزار جان گرامی هنوز کم باشد
فدای خاک ره مرد دوربین کردن
(خسرو دهلوی، دیوان، ۷۱۶)

هزار جان گرامی فدای بالایت
بیا که کشتۀ عشق از بلا نمی‌ترسد
(خواجوی کرمانی، دیوان، ۴۳۷)

گرت روم به فدا، عمر دوستان تو باد
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(حسن دهلوی، دیوان، ۹۹؛ جنید شیرازی، دیوان، ۱۴)

مرا تو جان عزیزی و جان توست عزیز
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(سلمان ساوجی، کلیات، ۲۹۰)

وجود خاکی من گرچه می‌دهی بر باد
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(حیدر شیرازی، دیوان، ۸۶)

هزار جان عزیزم فدای روی تو باد
چه دشمنی است که از دوستان نیاری یاد
(جلال طبیب شیرازی، دیوان، ۱۲۰)

اگر به کلبۀ احزان ما دهی تشریف
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(جهان ملک خاتون، دیوان، ۱۴۸)

اگرچه یاد نیاید به سال‌ها ز منش
هزار جان گرامی فدای جان و تنش
(همانجا، ۳۰۲)
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
اقتباس حافظ از شرف شفروه

نسیم فتح و ظفر از مَهَبّ ملک دمید
رکاب و رایت منصور پادشاه رسید
شرف‌الدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان، برگ ۱۰۱پ)

بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
حافظ
(دیوان، تصحیح قزوینی، ۱۶۳)
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی
دنبالۀ دُم دُم در رباعی امروز


دی باد صبا به نامیه گفت که: قُم
کآمد به حَمَل، موکب شاهِ انجُم
زد رعدِ دُهُلْ زن، دُهُلِ و رویینْ خُم:
دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم!

لطف الله نیشابوری
درگذشتۀ ۸۱۲ ق.
‏●

پیش از این گفتیم که لطف الله نیشابوری، توجه‌ای ویژه به فرم در رباعی داشته و ساختار آوایی کلمات را خوب می‌شناخته است. در رباعی بالا، شاعر با تکرار «دُم دُم» در مصراع آخر، صدای دهل را عینی کرده است. به غیر از مولانا که در غزلیاتش این شگردها را با قدرت به کار بُرده و حسّ و حال موسیقایی مجالس سماع را با کلمات به تصویر در آورده است، در رباعی شاعری را نمی‌شناسیم که پیش و بیش از لطف الله نیشابوری، از این ظرفیت به خوبی بهره بُرده باشد. در شعر امروز، به واسطۀ آشنایی با نظریات ادبی جدید، دانش و حساسیت شاعران نسبت به امکانات زبان افزایش یافت و این امکان، از شعر مدرن و پُست مدرن به قالب‌های سنّتی مثل غزل و رباعی هم راه پیدا کرد. در رباعیات زیر، تکرار کلمات، در پیِ عینی کردن معنا و ایجاد تناظر میان دال و مدلول است. اما به تدریج، با برملا شدن این فرمول، از بار خلاقیت آن کاسته شد و در اغلب موارد، شاعران صرفاً دنبال استخدام این امکان افتادند و به ضرورت وجودیِ آن فکر نکردند. بر این روال و با این فرمول، از این به بعد، هر شاعر رباعی‌گویی قادر است با ده بار تکرار کلمات یک‌هجایی از قبیل «کو»، «گم»، «تو»، یا پنج بار تکرار کلمات دوهجایی مثل «دریا»، «باران»، «وقتی»، «درها»، مصراعی مدرن بسازد و زیر سقف آن، ادعای خلاقیت کند.

باران باران دوباره باران باران
باران باران ستاره‌باران باران
ای کاش تمام شعرها، حرف تو بود:
باران باران بهار باران باران

قیصر امین پور
درگذشتۀ ۱۳۸۶ ش.
‏●

ساکت، سنگین، گرفته، غمگین، تنها
پایین ـ بالا، دوباره پایین – بالا
گاهی احساس می‌کنم هم‌زادیم:
دریا دریا دریا دریا دریا...

مصطفا حسن زاده
‏●

تنها به تو فکر می‌کنم، زیرا تو
تنها به تو فکر می‌کنم، اما تو
تو تو تو تو تو تو تو تو تو تو
تنها به تو فکر می‌کنم، تنها تو!
‏..
باد آمد و رخنه کرد در باورها
پاییز وزید در رگ دفترها
بر روی ترانه‌های من بسته شدند
درها درها درها درها درها
‏..
راهم راهم راهم راهم راهم
گم گم گم گم گم گم گم در راهم
من آبروی رباعی‌ات را بُردم
خیام! من از تو معذرت می‌خواهم!
‏..
مرگ آمده این همیشه هرجایی
چادر زده در سکوت و بی رؤیایی
عینک، سمعک، دو بسته قرص کوچک
تنهایی تنهایی تنهایی تنهایی
‏..
بر نیمکت شکسته‌ای در باران
در دست تو چتر بسته‌ای در باران
باران باران باران باران باران
تنها تنها نشسته‌ای در باران.
‏..
از گردنه‌های شعر بالا رفتم
بالا بالا بالا بالا رفتم
یک بچه غزل به تور من خورد فقط
ناچار به صید قزل آلا رفتم.
‏..
آن روز حسین یک‌صدا زینب بود
آیینۀ غیرت خدا، زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود.
‏..
یادت ‌آمد خون خدا را من و تو
یادت آمد که کربلا را من و تو
یادت یادت یادت یادت آمد؟
یادت آمد که خیمه‌ها را من و تو.
‏..
وقتی که تن حسین را بر نیزه
شمشیر، تبر، تیر، کمان، سرنیزه
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی
وقتی که سر حسین را بر نیزه...
‏..
آرام و قرار و تکیه‌گاهش زینب
روحش، قلبش، پشت و پناهش زینب
زینب زینب زینب زینب زینب
زینب، همۀ سمت نگاهش، زینب!

جلیل صفربیگی
‏●

کم بود مسافت دلش تا دریا
آگاه نبود از دلش اما دریا
عمری در تُنگ، بی‌صدا داد کشید:
دریا دریا دریا دریا دریا!

احمدرضا قدیریان
‏●

تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها
تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها
هستند کنارمان و هستیم چقدر
تنها تنها تنها تنها تنها!

سید مجید حسینی
‏●

منابع:
دیوان لطف‌الله نیشابوری (چاپ عکسی)، ۶۸۴؛ دستور زبان عشق، ۸۹؛ در آستانۀ تازه شدن، ۴۹؛ نت‌های تنهایی، ۲۹؛ هشت چارانه، ۳۵، ۷۳؛ الیمایس، ۱۸، ۱۱۷، ۱۲۶، ۱۴۰، ۱۴۸، ۱۵۵؛ فصل اطلسی‌ها، ۷۶؛ عشق گناهی زیباست، ۵۵
‏●●


"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
لیلی و مجنون بیدل دهلوی

یادداشت بالا حدود هشت سال پیش در کانال چهارخطی منتشر شد. شواهد تکمیلی آن را در کتاب چهارخطی آورده‌ام (ص ۱۵۳). یادداشت دوست دانشور جناب بهرام‌پور عمران نشان می‌دهد که سابقۀ این ابتکار در رباعی، بعد از لطف‌الله نیشابوری، در رباعیات شاعران سبک هندی/ اصفهانی است. رباعی زیر از بیدل دهلوی، یکی از کامل‌ترین نمونه‌های این تکنیک در تاریخ رباعی فارسی است و نشان از هوشمندی، پویایی ذهن و خلاقیت او دارد. این رباعی را باید در صفحات اول پروندۀ پیشینۀ این شگرد جای داد.

در عالم اعتباریِ کُن فیکون
حُسن و عشقی است شش جهت کرده جنون
لیلی لیلی لیلی لیلی لیلی
مجنون مجنون مجنون مجنون مجنون
(کلیات بیدل دهلوی، ۲: ۳۳۵)
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
باران نامۀ وحید دانا

برای تکمیل این بحث، باید به یک رباعی دیگر هم اشاره کنم و آن، رباعی دوست رباعی‌سرایم وحید داناست که به سال ۱۳۷۹ در کتاب تلخ چون پاییز (تهران، انتشارات خانۀ سبز، ص ۶۷) چاپ شده است و بر بسیاری از رباعیاتی که در یادداشت خود آورده‌ام، از جمله رباعی شادروان امین‌پور، تقدّم زمانی دارد:

آیینۀ روشن بهاران، باران
اندوه سپید کوهساران، باران
ما خواهشِ قطره قطرۀ لطفِ توایم
باران! باران! باران! باران! باران!
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
"قیصرِ امین‌پور و شاپورِ تهرانی"

شاپور تهرانی (سده‌ی ۱۱_۱۰):

یاران! یاران! شب است و باران، باران
یاران سازد جدا ز یاران، باران

گفتند: که مانع‌ات شد از صحبتِ ما؟
یاران! به خدا قسم که باران، باران!

(دیوان، تصحیح دکتر یحیی کاردگر، کتابخانه‌ی موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۲، صص ۵_۶۳۴)

قیصرِ امین‌پور:

"ترانه‌ی بارانی ۳"

باران! باران! دوباره باران! باران!
باران! باران! ستاره‌باران! باران!

ای کاش تمامِ شعرها حرفِ تو بود:
باران! باران! بهار! باران! باران!

(دستور زبان عشق، انتشارات مروارید، چ سوم، ۱۳۸۶، ص ۸۹).

گمان‌می‌کنم قیصر با التزامِ الف‌ها در تقریباً تمامیِ واژه‌های شعرش و نیز تکرارِ نشانه‌ی ندا (که البته این‌جا کارکردهای معنایی و عاطفیِ گوناگونی دارد) خواسته تصویرِ بارانِ ناگهانیِ بهاری را پیشِ چشم‌ِ مخاطب مجسم‌سازد.

@azgozashtevaaknoon
▫️بخشی از گفت‌وگوی من با هوش مصنوعی دربارۀ‌ رباعیات خیام
از هوش مصنوعی همین‌قدرش به ما رسیده!
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from دو بیت کاشی (محمد)
از من به تو آشناتری کیست؟ بگو
این پرده میان تو و من چیست؟ بگو‌
گر با مَنَت اشتیاق جان است، زهی
ور با مَنَت اتفاق دل نیست، بگو


فرمود که بی تو رونقی نیست مرا
عذرایم و هیچ وامقی نیست مرا
گفتم به دلت رجوع کن! آه کشید:
دل هم سند موثقی نیست مرا


تهران | ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ه‍.خورشیدی

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
لیس الجمال بأسباب تزیننا
انما الجمال بالعلم والأدب

لیس الیتیم الذی قد مات والده
بل الیتیم یتم العقل و الحسب

زینت نه به جامه ایست ای مرد خدا
وز علم شود زینت مردان پیدا

وز مرگِ پدر نمی شود طفل یتیم
آنست یتیم کز خرد ماند جدا
حرره محمد علی شمرانی

@sepahsalaar
Forwarded from ادب و حکمت
رباعی

لاأدری

در دهر کسی ستوده احوال نشد
کز دستِ غمِ زمانه پامال نشد

چون شیشهٔ می به هر که الفت کردم
تا خونِ دلم نخورد خوشحال نشد


🌾🍃🍃@adabvahekmat
Forwarded from Aban Malek Mohammadi
Forwarded from شعر و ترانه های حامد حسینخانی (حامد حسینخانی)
به یاد روانشاد استاد محمدعلی علومی، داستان نویس، اسطوره شناس، پژوهشگر، نقاش و طنزپردازِ دردمند

با سوگِ گل و سرو و صنوبر چه کنیم؟
با این همه داغِ دردپِرور چه کنیم؟
ای باد صبا! بپرس از اشک بهار
با آتش لاله های پرپر چه کنیم؟


حامد حسینخانی
آوُردن

در حسرت تو عمر به پایان بُردم
دردا که به کام یک نفس نشمردم
راضی نشدی که دل به تو بُسپردم
چیزی دیگرم نماند، جان آوُردَم

شاعر ناشناس
منبع: دستنویس شمارۀ ۲۲ کتابخانۀ آغا افندی تاناجان، کتابت در ۸۳۷ ق، برگ ۳۲ پ
‏..
در مورد شواهد آوُردن در شعر فارسی، رک. تلفظ در شعر کهن فارسی، ۳۱۱-۳۱۲
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
دوست دانشور جناب دکتر ضیایی حبیب‌آبادی در مورد یادداشت قبلی نکتۀ زیر را مرقوم فرموده‌اند:

جناب میرافضلی عزیز
پس از عرض سلام و ارادت و اخلاص
در باب تلفظ «آوُردن» در رباعی مزبور، به گمانم از آنجا که قافیهء آن «مطلق»است(یعنی حرف "رَویّ" متحرک است)، الزامی در یکسان بودنِ حرکاتِ پیش از آن نیست؛ چنانکه سعدی فرمود:
معلمت همه شوخیّ و دلبَری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگَری آموخت...
مرا معلم عشق تو «شاعِری» آموخت

البته در شواهدی که در کتاب "تلفظ در شعر کهن فارسی" آمده، حتما "آوُرد" (به ضم واو) است، زیرا در آن شواهد، همه جا، حرف رَویّ، ساکن است.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
خیّام به منزلۀ مزۀ حافظ

ابوالفضل علاّمی، در ذکر اقوال جلال‌الدین اکبرپادشاه، می‌آورد ( آئین اکبری، ۲: ۲۳۸):
«می‌فرمودند: باید که پس از هر غزل حافظ، رباعی عمر خیّام برنویسند. ور نه، خواندن آن حکم شراب بی گزک دارد».
منظور از گزک،‌همان مزّه است که پس از خوردن شراب، بدان تغییر ذائقه دهند، از قبیل کباب و تنقلات (رک. بهار عجم، ۲: ۱۷۹۱). به نظر اکبر پادشاه، رباعیات خیّام، حکم مزۀ‌ غزلیات حافظ را دارد و بی خواندن رباعیات، حظّ مخاطب تکمیل نمی‌شود. این سند برای کسانی که دنبال بررسی جایگاه خیّام در شعر قدیم می‌گردند، شاهد خوبی است.

بنده دو نسخۀ دیوان حافظ را سراغ دارم که در لابه‌لای غزلیات آن، رباعیات خیّام را کتابت کرده‌اند. یکی از این نسخه‌ها حدود یک قرن پیش از زمان اکبرپادشاه کتابت شده است: دستنویس شمارۀ ۱۹۹ مدرسۀ عالی شهید مطهری (سپهسالار) که کتابت آن در ۹۱۷ ق بوده و دستنویس کتابخانۀ ملی پاریس (Smith-Lesouëf 207) که فاقد تاریخ کتابت است، اما آن را هدایت الله کاتب در قرن دهم کتابت کرده است.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
«نیما، خیام و قالبِ رباعی» (به‌مناسبت ِ ۲۸ اردیبهشت، روز خیام)*

کسانی که با نوشته‌های منثورِ نیما سر‌وکار نداشته‌اند شاید گمان‌کنند نیما به‌جهتِ عصیانگریِ خیام و نیز تجربه‌هایی که خود در قالبِ رباعی داشته، از ستایشگرانِ بی‌چون‌و‌چرای شعر و شخصیتِ خیام بوده‌؛ حال‌آن‌که او در اغلبِ اشاراتش رباعیاتِ خیام را به‌دیدهٔ انتقاد نگریسته‌است.

نیما نخستین‌بار سالِ ۱۳۰۷ آن‌گاه که تاحدّ زیادی از روحیّاتِ رمانتیکِ سال‌های گذشته فاصله‌گرفته‌بود و حسرتِ زندگیِ مردمِ عادی را می‌خورد، می‌نویسد اگر دوباره زندگی‌ام را ازسرمی‌گرفتم، ترجیح‌می‌دادم حرفه‌ای می‌آموختم و شغلی می‌داشتم؛ و درادامه برای نمونه به انوری و خیامِ منجّم و آلفرد دوموسه و ابنِ سینای طبیب اشاره‌می‌کند. او سال بعد (۱۳۰۸) در سفرنامه‌اش خود را در بی‌قیدی نسبت‌به مناسکِ مذهبی، بالاتر از خیام معرفی‌می‌کند.

نخستین موضع‌گیریِ نیما علیهِ شعرِ خیام در نامه‌اش به خانلری، زمانی‌ که خود سخت به سوسیالیسمِ علمی باورمند بوده، منعکس‌شده‌است. در این نامهٔ مهم، نیما پس‌از یادآوریِ تعهّدِ شاعر و نویسنده نسبت‌به جامعه و اهمیّتِ «وضعیّات» و «احتیاجاتِ زمان»، از ادبیّاتِ «مفید» سخن‌می‌گوید؛ ادبیّاتی که «غیرِ آزاد» (یعنی مقیّد به زمانه و روزگارِ خویش) و متّکی‌به دانشِ عصرِ خویش است. نیما درادامه می‌افزاید «ما در عهدِ توسعه و تکامل هستیم، نه پارازیت* و خوش‌گذران بودن مثلِ خیام». او دو سالِ بعد (۱۳۱۲) که هم‌چنان بر همان سیرت‌و‌سان می‌اندیشید، هنگامِ اشاره‌به اندیشهٔ ذهنیّت‌گرای گذشته‌گرایان (که به اعتقادِاو «به جریانِ مادیِ زندگی» بی‌توجّه‌ اند و به تطوّرِ تاریخ اهمیّتی نمی‌دهند) می‌افزاید، به‌سببِ این‌که پایانِ کارِ دنیا فنا و نابودی است، نباید هم‌چون «یک شاعرِ معروفِ نیشابوری در قرنِ پنجمِ هجری» جهان را «به‌ خواب و مستی» بگذرانیم. آشکار است که در پسِ این نامِ خیام را بر‌زبان‌نیاوردن و او را «شاعرِ...» خواندن، نوعی اکراه و خوارداشت نهفته است.
نیما جدااز این‌گونه انتقادهای محتوایی، بعدها یک‌بار به محدودیتِ تلفیقات و تعابیرِ شعریِ خیام نیز اشاره‌دارد. او می‌نویسد، «فکر» تازه به‌ناگزیر تلفیقاتِ تازه نیز می‌آفریند؛ «و شعرایی که فکری ندارند تلفیقاتِ تازه نیز ندارند». او با استثناء خواندنِ نظامی و حافظ می‌افزاید، «خیام هم مجبور شده‌است نسبت‌به‌خود کنایاتی یافته کوزه و کوزه‌گر بسازد؛ ولی این خیلی ساده است».

تأثیرپذیریِ شعرِ نیما از فرمِ رباعی:

نیما بیش‌از هزار رباعی سروده. او خود تصریح‌‌کرده لحظاتِ شخصی‌تر و دغدغه‌های درونی‌اش را در این قالب می‌سروده‌:
«اگر رباعیات نبودند، من شاید به مهلکه‌ای ورود می‌کردم. [...] در رباعیات به‌طورِ مُجمل بیانِ احوالِ خود را کرده‌ام، حقیقتِ مسلکِ خود را که طریقت است به‌اشاراتی گفته‌ام».

نکته‌ای که در بررسیِ سرچشمه‌های خلّاقیّتِ نیما از نگاهِ محققان پنهان مانده، تأثیرپذیریِ اشعارِ کوتاه و ساختمندِ واپسین سال‌های شاعریِ اوست از فرمِ رباعی. رباعی به‌سببِ ایجاز دارای وحدتِ اندیشگی_ عاطفی و انسجامِ ساختاری است. شمسِ قیس در المعجم می‌نویسد «به‌حکمِ آن‌که بنای آن بر دو بیت بیش نیست، باید ترکیبِ اجزاء آن درست و قوافی متمکّن و [...] باشد». نیما خود در یک رباعی به انسجامِ این قالب اشاره کرده‌:

یک دست بر این بسته و یک دست بر آن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که می‌جوشد زود
می‌خسبد و خلق مانده بر وی نگران

مُحال است شاعرِ هوشمندی هم‌چون نیما، خودآگاه یا ناخودآگاه در اشعارِ کوتاهِ پس‌از سال‌های ۱۳۲۰ متأثّر از قالبِ رباعی نبوده‌باشد. آری، میراثِ گذشته هم‌‌واره می‌تواند در دستانِ شاعری نوجو و تجربه‌گر، بازآفریده‌شود.
نیما در شعرهای کوتاهش آن‌قدر متأثّر از قالبِ رباعی بوده، که حتی یکی از قطعاتِ آزادش را با خطابِ «ابجد!» آغازکرده‌است. و می‌دانیم که او در برخی از رباعیاتش نیز چنین‌کرده‌است. او به‌سببِ ممارست‌های فراوانش در این قالب، حتی وزنِ رباعی را در یکی از مثنوی‌هایش («عمو رجب») به‌کارگرفته‌است. و این درحالی است که در تاریخِ شعرِ فارسی وزن‌های اصلیِ رباعی کم‌تر در قالبِ مثنوی تجربه‌ شده‌است. قابلِ‌توجه آن‌که، اغلبِ شاعرانِ امروز که توفیقی در کوتاه‌سرایی دارند (ازجمله: شفیعیِ کدکنی، سید‌حسنِ حسینی و امین‌پور) در سرودنِ رباعی و گاه دوبیتی دستی توانا دارند. بدین‌ترتیب نیما از احیاگرانِ قالبِ رباعی در سدهٔ اخیر نیز بوده‌. او خود جایی اشاره‌کرده: «[رباعی‌هایم] چه نفوذی در مردم دارد! حالا رباعی و شعرِ قدیم ‌گفتن رایج شده‌است!».

نکتهٔ آخر آن‌که شاملو تصریح کرده یکی از منسجم‌ترین اشعارش («نازْلی») را متأثّر از فرمِ دوبیتی سروده. او در ادامه یادآور شده، این شیوه را از نیما آموخته‌است.


* برگرفته از اثرِ نویسنده: در تمام طول شب.

*انگل و وابسته

@azgozashtevaaknoon
قهرمان در اقلیم رباعی

۲۸ اردیبهشت‌ماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد محمّد قهرمان، شاعر و‌ مصحح متون سبک هندی.
او از حدود سال ۱۳۲۶ با مهدی اخوان ثالث آشنا شد و همراه با او در انجمنهای ادبی خراسان، از جمله انجمن ادبی فرّخ حضور یافت. در سال ۱۳۴۰ به اصرار و پایمردی دکتر علی‌اکبر فیّاض به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه مشهد رفت و در کتابخانهٔ دانشکده مشغول به کار شد. او از سال ۱۳۳۹ یا اوایل سال ۱۳۴۰ با گروهی از دوستان شاعرش انجمن ادبی قهرمان را پایه‌گذاری کرد و خود «سرسلسلهٔ آنان و شمع جمع» ایشان شد. اهمیّت این انجمن تا بدانجا بود که استاد دکتر شفیعی کدکنی از آن به «دانشکدهٔ ادبیات واقعی خراسان» یاد می‌کرد.
کارنامهٔ ادبی و پژوهشی قهرمان از سه جنبه اهمیّت دارد: شاعری بویژه غزل‌سرایی، سرودن اشعار محلی و تصحیح متون سبک هندی.
قهرمان از اواخر دههٔ ۳۰ رباعیاتی نیز می‌سرود، امّا در سالهای پایانی زندگی به سرایش این قالب بیش از گذشته می‌پرداخت تا آنجا که رباعیات زیادی از دههٔ پایان عمرش از او باقی‌ مانده است. نمونه‌ای از آنها عبارتند از:

از دامنِ دشت و کوهسار آمده‌ای
با نغمهٔ نرمِ جویبار آمده‌ای
گر‌وا نکنی ز غنچهٔ دل، گرهی
ای باد بهاری، به چه کار آمده‌ای؟
۱۳۸۵/۱۲/۲۳

ای روی تو از ماه فزون در پرتو
مه را به تماشای رُخت کردم نو
گر برگردم ماهِ دگر، معذورم
دارم آنجا دلی به عشقِ تو گرو
۱۳۸۹/۷/۲۲


مجموعه رباعیات استاد زنده‌یاد، محمّد قهرمان گردآوری شده و در دست انتشار است.

سلمان ساکت
۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳

@avaze_sorkh

http://Instagram.com/salmansaket.official