آنتیگونه‌
276 subscribers
755 photos
19 videos
30 files
312 links
این ز جان خستگان پاره‌ی تن منند.
https://t.me/HonestaBot?start=OTYyODAxMTM
Download Telegram
Hallelujah [cinema_voice]
jeff buckley [cinema_voice]
#پیشنهادی *__*
And the baffled king composing hallelujah...
و پادشاده پریشان حضرت داوود آهنگ" سپاس خدای" را مینویسد...
Hallelujah, hallelujah...
خدایا شکرت، خدایا شکرت...
@ultratale
#دكترم_ميگه
- نوار قلبت خيلي جالب نيست
+ منظورت چيه دكتر؟
- مي دوني، براي هر كدوم از حركت هاي قلب روي اين نمودار يه منحني خاص ترسيم ميشه كه اسم خاص خودشو هم داره
- موج p، كه مربوط به شروع حركت قلبه، مربوط به شروع زندگيه، وقتي خون توي دهليزها با يه انقباض كوچيك مي ريزه تو بطن ها
- مي دوني، در أصل اين موج مربوط به وقتيه كه يه دفعه نگاهت بهش ميفته، يهو هري دلت ميريزه
- بعدش نوبت موج QRSه. سه تا خط تيز. أولي ش كوتاه و رو به پايينه، وقتي كه با خودت ميگي: نه...حتما يه اشتباهي پيش اومده...مسخره س...من واقعا دوستش ندارم...چون اين حقيقت كه انقدر زياد كسي رو دوست داشته باشي تو رو مي ترسونه. چون مي دوني اين نوع دوست داشتن يعني به خودت مياي و مي بيني براي اين كه خوشحالش كني هر كاري انجام ميدي، روي زغال داغ رَآه ميري بدون اين كه پاهات دردي حس كنن، چون تنها چيزي كه مي بيني و حس مي كني لبخندشه...و اين درست خط بعديه، خطي كه مي تونه تا بي نهايت بالا بره...اما نميشه ، مي دوني چرا؟ چون اين خط مربوط. به انقباض بطن هاست...و اين فقط مي تونه سه دهم ثانيه طول بكشه! نه بيشتر!
- چون يهو قلبت به خودش مياد و مي بينه اي داد! ديگه خوني باقي نمونده كه پمپ كنه! اي داد! اوني كه انگار قرار بود هميشه بمونه رفته! ديگه قلبت خالي شده، چيو پمپ كنه؟
- و اين يه خط تيزه كه انگار تا أبد رو به پايين ميره...
+ پس نوار قلب همينجا تموم ميشه؟
- نه، يه موج ديگه باقي مونده، موج T
- همون قوس بلندي كه شبيه. لبخندي برعكسه، شبيه تموم أشك هاي شبونه روي بالش و فشردن انگشتاي يخ زده ت به بخاري. انگشتاني اونقدر سرد و بي حس كه متوجه گرماي بخاري نمي شن، حتي اگه اونا رو بسوزونه، انگشتاني كه مجبور شدن كلمه ي ديليت عكسي رو فشار بدن...عكسي كه دونفر توي اون خنديده بودن...نه! يكي شون خنديده بود و اون يكي محو لبخندش شده بود و آرزو كرده بود كه اون. لحظه براي أبد ادامه داشته باشه، اما نداشت...
+ چرا صدات گرفت دكتر؟
-اه...نمي دونم همين طوري...شايد زياد حرف زدم...
- به هر حال ، اين موج Tه و هرچقدرم دردناك، بالاخره تموم ميشه...توي يه قلب عادي يكم بعدش دوباره موج p بعدي شروع ميشه
+ خب مشكل قلب من چيه دكتر؟ من كه ديگه فراموشش كردم، ديگه همه چيو تموم كردم...
- مشكل دقيقا همينه، موج T تموم شده، اما بعدش هيچ موج ديگه اي شروع نشده، نه P، نه QRS...هيچي
- فقط يه PQRST كه هشت دهم ثانيه طول مي كشه
- و بعد يه هيچي ممتد
+:) ، خوبه پس
+ حداقل من هشت دهم ثانيه زندگي كردم
+ بيشتر مردم نمي تونن چنين ادعايي بكنن :)
@ultratale
#دكترم_ميگه
+حداقل من هشت دهم ثانيه زندگي كردم
+بيشتر مردم نمي تونن چنين ادعايي بكنن :)
http://talafile.com/%D9%BE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%BE%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%AA-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%88%DA%A9/
@ultratale
عشق ظلم نمی کند
ما ظالم هستیم
عشق بازی نمی کند
ما از عشق
بازی ساخته ایم!
Book: milk and honey
@ultratale
#يه_قاچ_از_كتابم
ما مجموعه اي از چيزايي هستيم كه انتخابشون دست خودمونه
@ultratale
به خودم میگم ببین بیا سر خودمو دیگه گول نمالیم!
حالا درسته که جلو بقیه میخندم و شادم
ولی فقط خودم و خودت میدونیم که پشت این خندیدنا ، یه بغضیه که نمیخواد بریزه بیرون بی صاحاب!
نشسته بیخ ریش گلومونو نه میزاره بره ، نه میزاره بیاد!
حقیقتا شاعر با خودش چه فکری کرد که گفت
" از دل برود هر آنکه از دیده رود " ؟
از دیده برفت #دلبر_جان_سابق ولی لاکردار یه جوری هنوز تو دلم هست که انگاری قبلا که بود انقدر خواستنی نبود!
من اگه جای شاعر بودم میگفتم
"از دل نرود هر آنکه از دیده رود
آنکس که برفت ، فقط ز ما دور شده
فکرش چه کنم؟ خاطره هایش اینجا
مثل دو سه وعده قرص ، تجویز شده !!
#میم_سین_دال
@ultratale
#افکار
All the problems are from my complicated feelings...🙃💔
#پرپر_بیکر
@ultratale
چه گویم ؟ واژه ها در بطن بغضم جا مانده
بس که بغض را قورت دادم ،
بس که حرف از مادر حلقم نزاییده ،
و اشکم خشک و قلبم مملوست از غم
من چه گویم؟ از که گویم؟
" دلبرم ؟ آن بی وفا یار؟
یا خودم؟ آن دخت شرمسار؟
آن خجل از روی دلدار؟
آن که جان داد در رویای دیدار؟
من چه گویم ؟ من توان دارم بگویم؟
دلبرم جان از بدن برد
دلبرم دل را ز جان برد
دلبرم کز هر دو عالم ،
هر چه دارم ، دارم و دار و ندارم ،
عقل و دینم ، تابم و تاب و توانم
همه را برد ، ندارم ، به خدا هیچ ندارم
من به جز این قلب پر درد
به جز این چشم بی اشک
به جز بغضی پر از عشق
به جز یک دفتر شعر ، به جز این
بیت های خاک خورده ، به جز شعر های
بی وزن ، به جز فریاد واژه ، به جز این اجتماع
واژه های مملو از تو ، دگر هیچ ندارم
من به جز فکر تو ، از تو دگر هیچ ندارم
چشم بر راهم بیایی ، تا گلویم ، طفل واژه
بعد کشتن های صد باره ، بزاید
تا بگویم ، دوستت دارم
بزاید این گلو طفلی که هر بار
نطفه اش سرکوب می شد ،
چشم ، مثل چشمه ای جاری کند آب
زیر لب آهسته گویم ، حال دارم
همه دارم ، من جهان را ، کهکشان را ، آسمان را ،
حال دارم ، چون تو دارم ،
چون تو دارم همه دارم ...
#میم_سین_دال
@ultratale
#سام_مومنتز
غمگينتر از آنم كه اشك بريزم
خسته تَر از آنم كه بخوابم
شادتر از آنم كه بخندم
برانگيخته تَر از آنم كه برقصم
امروز من، من تَر از آن هستم كه در خودم جا شوم
@ultratale
Forwarded from در۲دل
#پیام_ناشناس
📩 پیغام جدید از *****:

چرا من نمیتونم بیشتر متن هاتو درک کنم؟
@dar2delkon
--------------------
↩️ جواب بده: /reply_MKYRlyta4jBl

⛔️ بلاک کن: /block_zoLNjpuXMBzrtJ

🕰 تاریخچه مکالمه: #lPPXa7bC9Ad7lTPiY

--------------------
🍳 شام مام، اسپانسر در2دل:
👌شیکمو ها عضو شن👌
اما فکر کنم یکی از دلایل پدر و مادرها برای این که تا ابن حد بچه ها شونو دوست دارن و باعث میشه پدرها با دامادها و مادرها با عروس ها مشکل داشته باشن اینه که بچه های جنس مخالف، جایگزین عشق به همسرشون میشن.
مثلا مادری که شوهرش مثل گذشته توجه زیادی بهش نداره و همه میگن این اتفاق بالاخره تو سنین بالا پیش میاد، و افراد دبگه به جذابیت و شور و حال جوونی نیستن، پسرش رو ناخودآگاه شبیه جوونی های شوهرش میبینه و البته به همون میزان از این که پسرش توجهش رو معطوف موجود دیگه ای بکنه بدش میاد. البته این جایگزین سازی ناخودآگاه و می تونم بگم شاید 99 درصد مواقع بدون کشش جنسی انجام میشه. و یه جورایی می تونه دلتنگی افراد برای خود گذشته شون هم باشه. مثلا نیمی از دلخوری ها و ناراحتي هاي مادرها و دخترها از هم ، شاید به خاطر این باشه که مادرها ، احساس می کنن دخترشون خود گذشته ی اونا هست ، دنبال همون آرزوها داره میره و همون اشتباه ها رو داره تکرار می کنه. سعی می کنن اونو از این که مرتکب اشتباهی بشن که خودشون شدن منع کنن یا به سمت آرزوها و هدف هایی بکشوننشون که خودشون نتونستن بهشون برسن ، یا تونستن و اونو تنها راه برای خوشبختی میدونن. و اغلب یادشون میره که دخترهاشون جوونی های اونا نیستن، بلکه خود خودشون هستن. با هویت ، گذشته ، آرزوها و ترس ها و غم های متفاوت و لازم نیست مسیر اونا رو انتخاب کنن.
می دونی ، به نظرم ابن حالت وقتی برای مادرها یا پدرها پیش میاد که خودشون اون طور که می خوان و از ته دل زندگی نکرده باشن. حتی شاید یکی از دلایلی که مثلا مادری دلش نمی خواد بچه ش بره کار کنه یا بره دانشگاه ، این حسودی ناخوداگاه باشه که خودش این فرصت ها رو نداشته ، یا شاید هم فقط نگران این هست که دخترش زندگی ای رو تجربه می کنه که اون چیزی ازش نمی دونه و این طوری دخترش دیگه از اون راهنمایی نمی خواد و انگار دبگه نیازی بهش نداره. می دونی، فکر کنم برای همبن پدرها و مادرها عاشق این هستن که بچه هاشون عین مسیر خودشونو تو زندگی پیش بگیرن. چون می تونن جا پای خودشونو بهش نشون بدن و ازش بخوان روی همونا پا بذاره. از طرف دیگه بعضی پدر و مادرها به طرز وسواسی ای می خوان بچه شون مثل اونا اشتباهاشونو مرتکب نشه. و در هر دو حالت دارن بچه شون و خود گذشته شون در نظر میگیرن و براش هویت مستقلی قائل نمیشن.
اگه مادر یا پدری توی زندگی خودش نتونسته باشه با انتخاب های خودش زندگی کنه ، فکر کنم همین اتفاق میفته. اگه کسی با انتخاب های خودش زندگی کرده باشه و تا آخرش رفته باشه، حتی اگه خیلی پولدار یا خیلی موفق و خوشبخت هم نباشه ، دست کم می دونه که زندگی خودشو کرده و نمی خواد از طریق بچه ش یه بار دیگه زندگی رو تجربه کنه، زندگی ای که خودش شاید هرگز شجاعت یا فرصتشو نداشته که تجربه ش کنه.
اگه پدر یا مادری با انتخاب های خودش زندگی کرده باشه ، زندگی خودش رو زندگی مستقلی از بچه ش در نظر میگیره، و وقتی بچه ش ازش راهنمایی می خواد اون بهش به عنوان فردی جدا از خودش مشاوره میده. نه خود گذشته ش.
اگرم دقت کنین پدر و مادرها موقع راهنمایی کردنتون اغلب از خاطرات گذشته شون صحبت می کنن.
خوشبختانه فکر نمی کنم پدر و مادر من چنین نگرشی نسبت بهم داشته باشن. هرچند یجورایی شبیهشون هستم ولی فرق های عمیقی با هم داریم که کسی سعی نمی کنه انکارشون کنه یا احساس بدی نسبت بهشون نداره. یکی از دلایلی که با مادرم چنین مشکلی ندارم این می دونم که مادرم شاغله. نه این که شاغل بودن حتما چیز خوبی باشه. نه. ولی برای مادرم این مثل اینه که هنوز توی زندگی ش داره برای هدفی می جنگه، تجربه می کنه، شکست می خوره ، یاد میگیره و موفق میشه. به طور مستقل. با این که مواقع زیادی از پدرم کمک میگیره ، اما اونا برای هم مثل همراه هستن و کسی سربار اون یکی نیست. و من اینو دوست دارم. چون برای زندگی کردن کنار هم و کنار ما، به جز عشق و مخبت و وابستگی احساسی و اعتمادی که توی سالها بینشون به وجود اومده دلیل دیگه ای ندارن. هر کدوم به تنهایی و مسنقل می تونه زندگی خودشو داشته باشه. فقط از نطر احستسی و البته گاهی مشورت گرفتن واقعا بهم نیاز دارن! نه از نطر مالی!. و مادرم به من فقط از نگاه دخترش وابسته س. نه خود جدیدش و کسی که اگه ازش جدا بشه ، زندگی ش دیگه هدف نداره. می دونی. از نظر من پدر یا مادری که برای زندگی ش هدف نداشته باشه بزرگ کردن و تربیت بچه هاش رو تنها هدفش می کنه. البته این هدف بدی هم نیست. درواقع یکی از مقدس ترین اهدافیه که تو این کره خاکی وجود داره. ولی وقتی تنها هدفت باشه، این میشه که زندگی اونا رو زندگی خودت می دونی و سعی می کنی به جاشون انتخاب، برنامه ریزی و حتی تلاش هم بکنی. @ultratale
در حالی که زندگی خودشونه و تو تا یه جایی توش موثری.البته خانه دار بودن به معنی هدف نداشتن نیست. یه انتخاب شخصیه. من خانم های خانه داری رو می شناسم
که نگاه قوی و قشنگی نسبت به زندگی دارن و در نوع خودشون کاملا هم مستقل هستن. می دونی. چون فقط تصمیم گرفتن هدف دیگه ای به جز شغل داشته باشن. هدفی برای فقط و فقط شخص خودشون. و همینه که زندگی شونو معنی دار می کنه. اصلا همین هدف داشتن واسه خود ته که باعث میشه بچه هات هم بتونن مستقل بار بیان. چون آدم فقط در صورتی از کسی راهنمایی ، مشورت و خلاصه تربیت قبول می کنه که روش زندگی اون فرد مورد قبولش باشه. که حس کنه اون اون زندگی خودشو هم داره. نه فقط زندگی تورو. به زندگی تو چنگ نزده و نمی خواد اونو ازت بدزده.
متاسفانه فکر کنم نمونه هایی هم توی اطرافم و هم تاریخ دیدم که بچه ها مجبور شدن ارزوی خودشونو به خاطر برآورده کردن آرزویی که مال پدر و مادرشونه کنار بذارن. یکی از دوستام که خیلی بچه دوست داشت. هر وقت از بزرگ کردن بچه هاش حرف می زد و ابن که چی کار می کنه و چی کار نمی کنه براش، یه جورایی سربسته اینو می رسوند که: من اشتباهایی که مادرم در حقم کرد رو در حق بچه م نمی کنم.
و دلم سوخت. چرا باید با چنین بغضی این حرف رو بزنه؟ چرا نباید برای زندگی خودش حق انتخاب داشته باشه؟
چون چنین دیدگاهی وجود داره. بچه ها متعلق به پدر و مادرشون هستن. اره. ولی قبل از اون متعلق به خودشونن!
و منظورم از آزادی دادن به بچه این نیست که مثلا بذارین سیگار بکشه یا چه می دونم، فیلمای پورن ببینه یا بقیه کارا.
منظورم اینه بذارین اونقدر جرئت داشته باشه که خودشو ابراز کنه. تا یه سنی شما این فرصتو دارین که به بچه هاتون نتیجه ی هر انتخابی رو بشناسونید. با کتاب خوندن براشون، گوش دادن به درد و دلاشون، با دستشونو گرفتن و بردنشون پیش آقای همسایه تا به خاطر شکستن شیشه پنجره عذرخواهی کنن، با گذاشتن این که روش زندگی خودتون و ببینن. با وقت گذاشتن و حرف زدن باهاشون. با انتخاب فیلم هایی که به حز چرت و پرت چیزای دیگه ای هم تو کله شون فرو کنه. ولی از یه جایی به بعد، وظیفه تون گفتن نیست، شنیدنه!
همون جایی که می خواد هویت خودشو بهتون بشناسونه. بگه انتخاباش چین. اهدافش چین و چرا می خواد بهشون برسه. و اگه فکر می کنین که خطرناک یا نامعقوله یا اونا هنوز اونقدر بزرگ نشدن که بتونن برای خودشون فکر کنن، به این فکر کنین که با گرفتن قدرت ابراز ازشون دارین نه تنها اعتماد به نفس ، که جرئت زندگی کردن و ازشون می گیرین. و تصوری که می تونستن از خوشبختی داشته باشن رو نابود می کنین و به جاش یه زندگی معقول و منطقی و معمولی جلوشون میذارین که شاید طبق خواسته ی شما توش جلو برن و شاید هم خیلی موفق بشن. اما همیشه حسرت اون خوشبختی ، اون چیزی که تعریف خودشون از خوشبختی بود به دلشون میمونه.
و راستش من خیلی دوست دارم بچه داشته باشم. چون واقعا عین خوشبختیه کسی رو داشته باشی که بتونی بدون هیچ درز و خدشه و کم و کاستی، بهش عشق بورزی و نگرانش باشی، ازش مراقبت کنی و کاری کنی خوشبختی رو احساس کنه. اما همیشه هم از تصورش نگران میشم . چون فکر می کنم اینقدر مسئولیت یزرگیه که نه تنها الان براش آماده نیستم. بلکه شاید هم هیجوقت آماده نشم. بعد بعضی ها اینقدر راحت از بچه دار شدن صحبت می کنن که از رفتن سر کوچه و خریدن دو بطری شیر!
و امیدوارم که هیجوقت به خاطر لذت خودم، کسی رو به این دنیا اضافه نکنم بدون این که بتونم مراقبش باشم. نه فقط این که در مقابل دنیای بیرون مراقبش باشم. بلکه در برابر کم و کاستی ها و ضعف ها و خطاهای خودم.
@ultratale
Forwarded from ' Sinner🌱
I Hope To See You Again Soon,
@CallSinner💭
#افکار
#پارت_یک
#اگه_نخونی_مردی
#پرپر_بیکر
دارم حاضر میشم تا یه آخر هفته دیگه هم با دوستم بریم بیرون.
صورتمو با آب داغ میشورم و بعد از خشک کردنش وایمیستم جلوی آینه و شروع میکنم به کرم مالی کردن صورتم. با کرم پودر جاهای جوش صورتمو محو میکنم، بعدش میوفتم به جون وسط ابروهای پیوستم و تامیتونم پن کک میزنم تا بلکه کمتر به نظر برسن. ریمل و بعدشم مداد چشم...
یه لحظه خودمو نگاه میکنم و از خودم میپرسم" داری چیکار میکنی رفیق؟" و بلافاصله جواب میدم" هیچ اشکالی نداره که یکم از نقص های صورتتو بپوشونی و به یه ورژن بهتر از خودت تبدیل بشی!"
و نکته اصلی اینجاست!
میگن که تو با آرایش به ورژن بهتری از خودت تبدیل میشی.
میگن که خیلی زشته صورت یه دختر مو داشته باشه
اگر ابروهاتو برداری تازه خوشگل میشی
باید حتما وزن و قد خاص و مورد نظر رو داشته باشی تا ایده عال به نظر برسی
باید عشقی رو قبول کنی که ما میگیم و فقط توی چند تا چیز خلاصش کردیم
نباید غرق کتاب و تخیلات بشی و واقعیت ها مهم ترن
تو فقط با نمره های امتحانای مدرسه سنجیده میشی
باید این کار رو کنی چون ما میگیم و درسته. به صلاحته و دوست داریم
اوه نه! اون کار یه گناه خیلی بزرگه! و کلی خدارو ناراحت میکنی
تو موقعی سزاوار دریافت پاداش از پدر و مادرتی که نمره هات خوب باشن، کارایی که میگن رو مو به مو انجام بدی و...
و تو مجبوری که هرچی بقیه میگن انجام بدی!
و وقتی انجامشون ندی تبدیل میشی به:
همون دختر قدکوتاه ابروپیوندی که صورتش پر از نقصه
همونی که پوستش پر از ترکه بخاطر چاق و لاغر شدن
همون دانش آموز ضعیف مدرسه
همون دختر بد مامان و بابات که ناسپاسه
همونی که...
همونی که عجیب غریب و یاغیه!
#افکار
#پارت_دو
آره و من تصمیم گرفتم بشم همون دختر عجیب غریب و یاغی! و حالا میخوام براتون اعتراف کنم. میتونید چاقو هاتون رو تیز کنید! زود باشید!
من عاشق ابروهای پیوستمم! چون چیزیه که بابام بهم داده
من موهای صورتمو دوست دارم. و برام مهم نیست بقیه چی میگن
من مشکلی ندارم که قدم کوتاهه و ریزه میزم! مشکلی ندارم که عین مدل ها لاغر نیستم. من شیکممو دوست دارم. من ترک های پوستم رو دوست دارم! چرا؟ چون نشونه انعطاف پذیر بودن منه! نشونه اینه که من شکننده نیستم. منعطفم!
من در حد توانم به خواسته های پدر و مادرم گوش میدم. میدونم که شاید خیلی عالی نباشم!
عقیده من اینه که عشق لطیف ترین و زیباترین موهبت خدا به ماست. و عشق بی انتهاست! هیچ حد و مرزی نداره. پس چجوری میایم براش حد و مرز میزاریم و میگیم که نه! عشق یعنی این! من عاشق عشق بی انتهام نه عشق محدود شده
برام مهم نیست که نمره های درسیم عالی نیست! چون مدرسه تمام زندگی من نیست!
من عاشق غرق شدن توی خیالات و کتابام. چون فکر میکنم که به حد کافی درگیر مشکلات و واقعیت هامون هستیم.
من به حرفای بقیه چشم بسته گوش نمیدم! خودمم میرم دنبال اون چیز و میبینم نظر دینم و خدا راجبش چیه!
آره این منم! و تمام چیزهایی که منو ساخته.و دیگه نمیخوام تغییر کنم! بزار دنیا باورهای اشتباهشو عوض کنه و تغییر بده. من هرجوری که هستم خودمو دوست دارم و باور دارم که زیبام :)
#پرپر_بیکر
@ultratale
#افکار
یکی از سخت ترین کارای دنیا توضیح دادن احساساتت به بقیست!
احساساتی که هنوز حتی هیچ اسمی هم ندارن!🙃
#پرپر_بیکر
@ultratale
#پيشنهاد
يكي از خاص ترين رمان هايي كه خوندم. نه ميشه گفت فلسفي بود و نه ميشه گفت جنايى بود. كتابي بود درباره ى فيلسوفى كه نه مي تونست معمولى باشه و نه خودكشى كنه. و درباره برادرى كه يه جنايتكار معروف بود و مردم دوستش داشتن.
@ultratale
#پيشنهاد
جز از كل
استيو تولتز
@ultratale