در روز جهانی منع #خشونت علیه #زنان در تهران اتفاق افتاد
مرگ زن جوان با تازیانههای متعدد همسرش در تهران
به گزارش خبرنگار قضایی تسنیم؛ ساعت ۸ شب سهشنبه زنگ مرکز فوریتهای پزشکی اورژانس تهران به صدا درآمد و زن میانسالی از بدحال بودن یک زن جوان در محدوده کوچه پردهفروشهای خیابان مولوی خبر داد که با اعلام این خبر یک دستگاه آمبولانس بههمراه کادر اورژانس به محل وقوع اعلام این گزارش اعزام شدند.
بعد از حضور مأموران اورژانس بهدلیل وخیم بودن حال زن جوان، سریعاً اقدامات درمانی و احیای بیمار صورت گرفت اما بهدلیل وخامت حال زن جوان ۳۲ساله، وی جان خود را از دست داد.
در منزلی که کادر درمانی مشغول احیای این زن جوان #افغانستانی بودند، مرد و زن جوان دیگری نیز حضور داشتند که مرد جوان با دیدن اوضاع وخیم حال همسرش از این محل گریخت.
پس از اعلام مرگ این زن جوان با هماهنگیهای صورت گرفته، تیمی از مأموران کلانتری ۱۱۶ مولوی به محل وقوع این اتفاق اعزام شدند و طی بررسیهای اولیه مشخص شد زن جوان که سه فرزند نیز دارد، بر اثر ضربات شدید و متعدد "#شلنگ گاز" بر قسمتهای مختلف بدن وی به قتل رسیده است.
با مشخص شدن قتل عمد، تحقیقات از زن دیگری که در این خانه حضور داشت در دستور کار مأموران قرار گرفت و وی به مأموران گفت: من زن برادر، شوهر این مقتول هستم و #شوهر این #زن ساعتی قبل با من تماس گرفت و از حال وخیم همسر خود خبر داد، من نیز بهسرعت خودم را به اینجا رساندم و با دیدن حال نامساعد مقتول با مأموران اورژانس تماس گرفتم؛ با حضور مأموران اورژانس و اعلام فوت زن جوان، شوهر او از اینجا فرار کرد.
بعد از تشکیل پرونده #قتل عمد، سجاد منافیآذر؛ بازپرس سوم دادسرای جنایی #تهران در محل وقوع این قتل حاضر شد و دستور بازداشت متهم این پرونده را صادر کرد.
#تازیانه
@Tavaana_TavaanaTech
مرگ زن جوان با تازیانههای متعدد همسرش در تهران
به گزارش خبرنگار قضایی تسنیم؛ ساعت ۸ شب سهشنبه زنگ مرکز فوریتهای پزشکی اورژانس تهران به صدا درآمد و زن میانسالی از بدحال بودن یک زن جوان در محدوده کوچه پردهفروشهای خیابان مولوی خبر داد که با اعلام این خبر یک دستگاه آمبولانس بههمراه کادر اورژانس به محل وقوع اعلام این گزارش اعزام شدند.
بعد از حضور مأموران اورژانس بهدلیل وخیم بودن حال زن جوان، سریعاً اقدامات درمانی و احیای بیمار صورت گرفت اما بهدلیل وخامت حال زن جوان ۳۲ساله، وی جان خود را از دست داد.
در منزلی که کادر درمانی مشغول احیای این زن جوان #افغانستانی بودند، مرد و زن جوان دیگری نیز حضور داشتند که مرد جوان با دیدن اوضاع وخیم حال همسرش از این محل گریخت.
پس از اعلام مرگ این زن جوان با هماهنگیهای صورت گرفته، تیمی از مأموران کلانتری ۱۱۶ مولوی به محل وقوع این اتفاق اعزام شدند و طی بررسیهای اولیه مشخص شد زن جوان که سه فرزند نیز دارد، بر اثر ضربات شدید و متعدد "#شلنگ گاز" بر قسمتهای مختلف بدن وی به قتل رسیده است.
با مشخص شدن قتل عمد، تحقیقات از زن دیگری که در این خانه حضور داشت در دستور کار مأموران قرار گرفت و وی به مأموران گفت: من زن برادر، شوهر این مقتول هستم و #شوهر این #زن ساعتی قبل با من تماس گرفت و از حال وخیم همسر خود خبر داد، من نیز بهسرعت خودم را به اینجا رساندم و با دیدن حال نامساعد مقتول با مأموران اورژانس تماس گرفتم؛ با حضور مأموران اورژانس و اعلام فوت زن جوان، شوهر او از اینجا فرار کرد.
بعد از تشکیل پرونده #قتل عمد، سجاد منافیآذر؛ بازپرس سوم دادسرای جنایی #تهران در محل وقوع این قتل حاضر شد و دستور بازداشت متهم این پرونده را صادر کرد.
#تازیانه
@Tavaana_TavaanaTech
خالد حسینی، نویسندهی جهانی اهل افغانستان و خالق بادبادکباز
«خب هرچی #ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم #دزدی است. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. میفهمی چی میگویم؟» مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش میفهمیدم و گفتم «نه بابا جون»!
بابا گفت: «اگر مردی را بکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی، حق بچههایش را از داشتن پدر میدزدی. وقتی #دروغ میگویی، حق کسی را از #دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی، میفهمی؟» - بادبادکباز
خالد حسینی #نویسنده سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو #کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان (لیسه) دخترانه در کابل بود. پدرش نیز دیپلمات بود که در سال ۱۹۷۶ به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان به پاریس اعزام شد. خالد نیز به همراه خانوادهاش به پاریس رفت. در سال ۱۹۸۰ که کمونیستها در افغانستان کودتا کردند پدر خالد نیز از سفارت افغانستان برکنار شد و در پی این کودتا خانوادهی خالد از ایالات متحده تقاضای #پناهندگی سیاسی کردند که پناهندگیشان پذیرفته شد و در آمریکا ساکن شدند.
از معروفترین آثار #خالد_حسینی باید به رمان «#بادبادکباز» اشاره کرد که در افغانستان به «کاغذپران باز» ترجمه شده است و اولین کتاب خالد حسینی است. این رمان در سال ۲۰۰۳ میلادی انتشار یافت و در آمریکا و اروپا فروش خوبی داشت. در همین سال این رمان به عنوان سومین #رمان پرفروش شناخته شد.
خالد حسینی در این مورد در گفتوگویی با «جیمز نوتی» از خبرنگاران بیبیسی میگوید: «یکی از سوء تفاهم ها این است که ستم علیه زنان #افغان از دوران طالبان آغاز شده. اما واقعیت این است که در بیشتر جوامع روستایی افغانستان قرنهاست که این شیوه زندگی رواج داشته است. البته ۸۵ درصد افغانها در روستاها زندگی می کنند. موضوع آزادی زنان دست کم یکصد سال است که مطرح است. پادشاهانی بر سر این موضوع تاج و تخت خود را از دست داد اند. بین کابل #لیبرال و و جوامع بسیار #محافظهکار عشیرهای و #روستایی در این مورد تفاوت وجود دارد. در این جوامع زنان صدها سال است که همانطور که نظر طالبان است زندگی کردهاند. هر تغییری در مورد #زنان باید از داخل افغانستان صورت بگیرد و باید آرامآرام و در طول چند نسل انجام شود. باید به صدا ها و عناصر میانهرو در #افغانستان میدان داد و از آنها استفاده کرد.»
ایزابل آلنده، روزنامهنگار و نویسندهی اهل آمریکای لاتین کتاب «بادبادکباز» را یک رمان فراموشنشدنی و فوقالعاده میداند و میگوید که این داستان چنان نیرومند است که مدتها پس از خواندن آن هر چه میخوانده، بیروح به نظر میرسیده است. برخی از منتقدان میگویند از آنجا که #خالدحسینی به زبان #فارسی نمینویسد نمیتوان او را #افغانستانی به حساب آورد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/cM07Og
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خب هرچی #ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم #دزدی است. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. میفهمی چی میگویم؟» مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش میفهمیدم و گفتم «نه بابا جون»!
بابا گفت: «اگر مردی را بکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی، حق بچههایش را از داشتن پدر میدزدی. وقتی #دروغ میگویی، حق کسی را از #دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی، میفهمی؟» - بادبادکباز
خالد حسینی #نویسنده سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو #کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان (لیسه) دخترانه در کابل بود. پدرش نیز دیپلمات بود که در سال ۱۹۷۶ به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان به پاریس اعزام شد. خالد نیز به همراه خانوادهاش به پاریس رفت. در سال ۱۹۸۰ که کمونیستها در افغانستان کودتا کردند پدر خالد نیز از سفارت افغانستان برکنار شد و در پی این کودتا خانوادهی خالد از ایالات متحده تقاضای #پناهندگی سیاسی کردند که پناهندگیشان پذیرفته شد و در آمریکا ساکن شدند.
از معروفترین آثار #خالد_حسینی باید به رمان «#بادبادکباز» اشاره کرد که در افغانستان به «کاغذپران باز» ترجمه شده است و اولین کتاب خالد حسینی است. این رمان در سال ۲۰۰۳ میلادی انتشار یافت و در آمریکا و اروپا فروش خوبی داشت. در همین سال این رمان به عنوان سومین #رمان پرفروش شناخته شد.
خالد حسینی در این مورد در گفتوگویی با «جیمز نوتی» از خبرنگاران بیبیسی میگوید: «یکی از سوء تفاهم ها این است که ستم علیه زنان #افغان از دوران طالبان آغاز شده. اما واقعیت این است که در بیشتر جوامع روستایی افغانستان قرنهاست که این شیوه زندگی رواج داشته است. البته ۸۵ درصد افغانها در روستاها زندگی می کنند. موضوع آزادی زنان دست کم یکصد سال است که مطرح است. پادشاهانی بر سر این موضوع تاج و تخت خود را از دست داد اند. بین کابل #لیبرال و و جوامع بسیار #محافظهکار عشیرهای و #روستایی در این مورد تفاوت وجود دارد. در این جوامع زنان صدها سال است که همانطور که نظر طالبان است زندگی کردهاند. هر تغییری در مورد #زنان باید از داخل افغانستان صورت بگیرد و باید آرامآرام و در طول چند نسل انجام شود. باید به صدا ها و عناصر میانهرو در #افغانستان میدان داد و از آنها استفاده کرد.»
ایزابل آلنده، روزنامهنگار و نویسندهی اهل آمریکای لاتین کتاب «بادبادکباز» را یک رمان فراموشنشدنی و فوقالعاده میداند و میگوید که این داستان چنان نیرومند است که مدتها پس از خواندن آن هر چه میخوانده، بیروح به نظر میرسیده است. برخی از منتقدان میگویند از آنجا که #خالدحسینی به زبان #فارسی نمینویسد نمیتوان او را #افغانستانی به حساب آورد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/cM07Og
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Tavaana
خالد حسینی، خالق بادبادکباز
توانا-خالد حسینی نویسندهی سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان…
نکونام هوادار افغانستانیاش را غافلگیر کرد
کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال کشورمان هوادار افغانستانی خود را سورپرایز کرد.
جواد نکونام با برنامهای پیشبینی شده هوادار افعانستانی خود را که آرزویش دیدن #کاپیتان سابق تیم ملی بوده هیجانزده کرد.
این جوان #افغانستانی که علاقهی زیادی به نکونام داشت به باشگاه سایپا دعوت شده و سپس نکونام از در پشتی وارد شد که باعث هیجانزده شدن این جوان شد.
#نکونام همچنین پیراهن ۶ تیم ملی را با امضای خودش به این جوان داد.
منبع ایلنا با اندکی تغییر
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال کشورمان هوادار افغانستانی خود را سورپرایز کرد.
جواد نکونام با برنامهای پیشبینی شده هوادار افعانستانی خود را که آرزویش دیدن #کاپیتان سابق تیم ملی بوده هیجانزده کرد.
این جوان #افغانستانی که علاقهی زیادی به نکونام داشت به باشگاه سایپا دعوت شده و سپس نکونام از در پشتی وارد شد که باعث هیجانزده شدن این جوان شد.
#نکونام همچنین پیراهن ۶ تیم ملی را با امضای خودش به این جوان داد.
منبع ایلنا با اندکی تغییر
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
پاسخ نمایندهی هرات در مجلس به خبرنگار زن
یکی از همراهان توانا در مورد این ویدیو نوشت:
خبرنگار بیچاره چه حس بدی را تجربه کرد وقتی این جواب را در پاسخ به سؤالش دریافت کرد.
خبرنگار یک شبکه خارجی از «قاضی نذیر حنفی» نماینده شهر هرات در مجلس میپرسد نظر شما در مورد تحمیل #رابطه_جنسی در #ازدواج چیست؟
قاضی نذیر پاسخ میدهد تجاوز یعنی چی؟
از نظر این نمایند مجلس #تجاوز شوهر به زن معنا ندارد. شوهر مالک جسم و جان زنش است و هر وقت بخواد میتواند با همسرش نزدیکی کند و #رضایت زن هیچ معنای در قاموس این شخص ندارد.
این نمایندهی مجلس در ادامه میگوید، «چه موضوع مسخرهای که آمدی با من در موردش مصاحبه کنی معلومه که باید زن مجازات به شه» و بعد رو میکند به اطرافیانش که #گزارشگر را بدیم دست یک جوان #افغانستانی که کارش رو به سازه.
مگر همه جوانان افغاستانی متجاوزند؟ بینی میبرند یا..
بیچاره #خبرنگار، چه حس بدی داشته آن لحظه و چه سخت است #زن بودن در جامعهای که نمایندهی مجلساش خود را مالک #زنان میداند.
شما در این باره جه فکر میکنید؟
ویدیو: فیسبوک ستار سعیدی
http://bit.ly/23rT2DC
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یکی از همراهان توانا در مورد این ویدیو نوشت:
خبرنگار بیچاره چه حس بدی را تجربه کرد وقتی این جواب را در پاسخ به سؤالش دریافت کرد.
خبرنگار یک شبکه خارجی از «قاضی نذیر حنفی» نماینده شهر هرات در مجلس میپرسد نظر شما در مورد تحمیل #رابطه_جنسی در #ازدواج چیست؟
قاضی نذیر پاسخ میدهد تجاوز یعنی چی؟
از نظر این نمایند مجلس #تجاوز شوهر به زن معنا ندارد. شوهر مالک جسم و جان زنش است و هر وقت بخواد میتواند با همسرش نزدیکی کند و #رضایت زن هیچ معنای در قاموس این شخص ندارد.
این نمایندهی مجلس در ادامه میگوید، «چه موضوع مسخرهای که آمدی با من در موردش مصاحبه کنی معلومه که باید زن مجازات به شه» و بعد رو میکند به اطرافیانش که #گزارشگر را بدیم دست یک جوان #افغانستانی که کارش رو به سازه.
مگر همه جوانان افغاستانی متجاوزند؟ بینی میبرند یا..
بیچاره #خبرنگار، چه حس بدی داشته آن لحظه و چه سخت است #زن بودن در جامعهای که نمایندهی مجلساش خود را مالک #زنان میداند.
شما در این باره جه فکر میکنید؟
ویدیو: فیسبوک ستار سعیدی
http://bit.ly/23rT2DC
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Facebook
Sattar Saeedi | Facebook
"تو را باید به دست یک جوان افغان بدهیم..."
واکنش قاضی نذیر حنفی، نماینده هرات در پارلمان افغانستان، به پرسش خبرنگار غربی درباره تحمیل رابطه جنسی (تجاوز)...
واکنش قاضی نذیر حنفی، نماینده هرات در پارلمان افغانستان، به پرسش خبرنگار غربی درباره تحمیل رابطه جنسی (تجاوز)...
ابعاد "تجاوز و قتل دختر شش ساله افغانستانی"
خبر در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و هر کسی خواسته و ناخواسته واکنش تند نشان میدهد. فرقی ندارد خواننده خبر ایرانی باشد یا افغانستانی. هر کس از عمق فاجعه آگاه میشود، وجودش فرو میریزد.
یکشنبه ۲۱ فروردین است. پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از رفتار شیطانی با او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش #اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد بهطور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری میطلبد. دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر میدهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا میکند و هم قاتل را دستگیر.
فارغ از بحث آسیبهای اجتماعیای که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته که یک نوجوان هفده ساله را به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) سوق میدهد و نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، درباره این رویداد چند نکته نظر نگارنده را به خود جلب کرده است:
۱- پیش از هر چیز، شکیبایی خانواده مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل و بلکه ستودنی است. شوربختانه در مواردی اینچنین، نخستین گزینهای که به ذهن برخی افراد خطور میکند، تقابل قومی یا ملیتی است. یعنی برای نمونه در این مورد، اینگونه ادعا شود که کودک به دلیل «افغانستانی» بودنش توسط یک نوجوان ایرانی به این شیوه به قتل رسید. در مواردی دیگر، شوربختانه سراغ داشتیم که قربانی ایرانی بوده و مجرم افغانستانی، و با واکنش تند برخی افراد «لمپن» روبرو گردیده و کل جامعه افغانستانی متهم شده بود. اما این بار به نظر میآید خانواده مقتول و طبقه روشنفکر مهاجرین افغانستانی (که کم و بیش با ایشان در ارتباط هستیم) تاکید داشتهاند بر غیر ملیتی بودن جرم. به این معنا که قربانی ممکن بود کودکی ایرانی باشد و یا مجرم ممکن بود افغانستانی باشد. در این مورد باید این رفتار خانواده مقتول و روشنفکران مهاجر، الگو قرار گرفته و درسی شود برای جامعه ایرانی.
۲- با وجود نکتهای که در بالا شرح دادم، تأکید داشتم در عنوان، حتماً به «افغانستانی بودن قربانی» اشاره شود؛ چرا که بسیاری از رسانههای زرد ایرانی که صرفاً جلب مخاطب و مشتری، بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی برایشان مهم است، همیشه در بزرگنمایی جرائم مهاجرین دستی دراز داشته و حتی در برخی موارد پیش از اثبات جرم، با همان جریان لمپن اشارهشده در بالا همراهی میکردند و بدین وسیله، اصلیترین عامل منفی شدن نگاه بخشی از جامعه ایران به مهاجرین افغانستانی بودهاند. بنابراین لازم است نشان داده شود مهاجرین در واقع بخشی از جامعه ایران شده و همانگونه که در جرائم دخالت دارند، بسیاری از مواقع نیز خود قربانی جرایم میشوند. تلخ و شیرین ایران اکنون برای هر دو یکسان است و مشترک.
۳- قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به #افغانستانی یا #ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه کند. واکنشها نسبت به این خبر سراسر منفی بود؛ چه از سوی ایرانیها و چه از سوی افغانستانیها. همانگونه که دوستان نزدیک مجرم و اهالی و معتمدین محلی نیز، بدون کمترین تردیدی ماجرا را به پلیس گزارش دادند.
۴- جامعه مدنی ایران اکنون احساس نزدیکی بیشتری با مهاجرین نموده و در واقع آنها را بخشی از خود میداند. از همین رو است که این خبر در برخی رسانههای واقعگرا نیز اطلاعرسانی شده، بسیاری از فعالین اجتماعی ایرانی از همان ساعات اولیه کشف جرم، به یاری خانواده مقتول شتافته و در خبررسانی، برقراری ارتباط با مقامات بالای قضایی کشور، پیدا کردن وکیل برای خانواده مقتول و... از هیچ کوششی دریغ نکردند.
۵- در کنار #جامعه_مدنی، مسئولین هم نسبت به قضیه حساسیت بالایی نشان دادهاند. مدیر کل اتباع خارجی استان تهران و نماینده فرمانداری، بخشی از مسئولینی بودند که در نخستین روزها به خانواده مقتول سرکشی کرده و نسبت به پیگیری پرونده و وضعیت پیشآمده متعهد شدند.
۶- تا اینجای کار همکاری پلیس و دستگاه قضایی روی این ماجرا کاملاً همراه با حساسیت بالا بوده و بیتردید یقین داریم نتیجه پرونده این جرم فجیع، به همگان نشان خواهد داد که چنین جرمهایی نه برای جامعه ایرانی و نه برای پلیس و دستگاه قضایی، رنگ و بویی از قومیت و ملیت نداشته و حق و حقوق قربانی و خانوادهاش بدون کمترین مماشات احقاق خواهد شد.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛
#ستایش
@Tavaana_TavaanaTech
خبر در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و هر کسی خواسته و ناخواسته واکنش تند نشان میدهد. فرقی ندارد خواننده خبر ایرانی باشد یا افغانستانی. هر کس از عمق فاجعه آگاه میشود، وجودش فرو میریزد.
یکشنبه ۲۱ فروردین است. پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از رفتار شیطانی با او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش #اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد بهطور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری میطلبد. دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر میدهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا میکند و هم قاتل را دستگیر.
فارغ از بحث آسیبهای اجتماعیای که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته که یک نوجوان هفده ساله را به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) سوق میدهد و نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، درباره این رویداد چند نکته نظر نگارنده را به خود جلب کرده است:
۱- پیش از هر چیز، شکیبایی خانواده مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل و بلکه ستودنی است. شوربختانه در مواردی اینچنین، نخستین گزینهای که به ذهن برخی افراد خطور میکند، تقابل قومی یا ملیتی است. یعنی برای نمونه در این مورد، اینگونه ادعا شود که کودک به دلیل «افغانستانی» بودنش توسط یک نوجوان ایرانی به این شیوه به قتل رسید. در مواردی دیگر، شوربختانه سراغ داشتیم که قربانی ایرانی بوده و مجرم افغانستانی، و با واکنش تند برخی افراد «لمپن» روبرو گردیده و کل جامعه افغانستانی متهم شده بود. اما این بار به نظر میآید خانواده مقتول و طبقه روشنفکر مهاجرین افغانستانی (که کم و بیش با ایشان در ارتباط هستیم) تاکید داشتهاند بر غیر ملیتی بودن جرم. به این معنا که قربانی ممکن بود کودکی ایرانی باشد و یا مجرم ممکن بود افغانستانی باشد. در این مورد باید این رفتار خانواده مقتول و روشنفکران مهاجر، الگو قرار گرفته و درسی شود برای جامعه ایرانی.
۲- با وجود نکتهای که در بالا شرح دادم، تأکید داشتم در عنوان، حتماً به «افغانستانی بودن قربانی» اشاره شود؛ چرا که بسیاری از رسانههای زرد ایرانی که صرفاً جلب مخاطب و مشتری، بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی برایشان مهم است، همیشه در بزرگنمایی جرائم مهاجرین دستی دراز داشته و حتی در برخی موارد پیش از اثبات جرم، با همان جریان لمپن اشارهشده در بالا همراهی میکردند و بدین وسیله، اصلیترین عامل منفی شدن نگاه بخشی از جامعه ایران به مهاجرین افغانستانی بودهاند. بنابراین لازم است نشان داده شود مهاجرین در واقع بخشی از جامعه ایران شده و همانگونه که در جرائم دخالت دارند، بسیاری از مواقع نیز خود قربانی جرایم میشوند. تلخ و شیرین ایران اکنون برای هر دو یکسان است و مشترک.
۳- قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به #افغانستانی یا #ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه کند. واکنشها نسبت به این خبر سراسر منفی بود؛ چه از سوی ایرانیها و چه از سوی افغانستانیها. همانگونه که دوستان نزدیک مجرم و اهالی و معتمدین محلی نیز، بدون کمترین تردیدی ماجرا را به پلیس گزارش دادند.
۴- جامعه مدنی ایران اکنون احساس نزدیکی بیشتری با مهاجرین نموده و در واقع آنها را بخشی از خود میداند. از همین رو است که این خبر در برخی رسانههای واقعگرا نیز اطلاعرسانی شده، بسیاری از فعالین اجتماعی ایرانی از همان ساعات اولیه کشف جرم، به یاری خانواده مقتول شتافته و در خبررسانی، برقراری ارتباط با مقامات بالای قضایی کشور، پیدا کردن وکیل برای خانواده مقتول و... از هیچ کوششی دریغ نکردند.
۵- در کنار #جامعه_مدنی، مسئولین هم نسبت به قضیه حساسیت بالایی نشان دادهاند. مدیر کل اتباع خارجی استان تهران و نماینده فرمانداری، بخشی از مسئولینی بودند که در نخستین روزها به خانواده مقتول سرکشی کرده و نسبت به پیگیری پرونده و وضعیت پیشآمده متعهد شدند.
۶- تا اینجای کار همکاری پلیس و دستگاه قضایی روی این ماجرا کاملاً همراه با حساسیت بالا بوده و بیتردید یقین داریم نتیجه پرونده این جرم فجیع، به همگان نشان خواهد داد که چنین جرمهایی نه برای جامعه ایرانی و نه برای پلیس و دستگاه قضایی، رنگ و بویی از قومیت و ملیت نداشته و حق و حقوق قربانی و خانوادهاش بدون کمترین مماشات احقاق خواهد شد.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛
#ستایش
@Tavaana_TavaanaTech
«من دوست داشتم فوتبالیست بشوم اما پدرم تاکید داشت که من حتمن باید مهندس بشوم. من فوتبالیست نشدم اما مهندس هم نشدم. بچه که بودم در زمینهای خاکی بازی میکردم و همه از بازی من تعریف میکرند. زمین خاکی و بیشتر وقتها توپ پلاستیکی. بارها توپ پلاستیکیام توسط همسایهها پاره شد. بزرگ شدم و آدم موفقی هم شدم اما فوتبالیست نشدم و به رویاهام نرسیدم. صاحب فرزند شدم. حالا دوست دارم فرزندم فوتبالیست بشود. او را در در باشگاه ورزشی ثبتنام کردم اما فرزندم کمترین علاقهای به فوتبال نشان نمیدهد. رویایم این بود که فرزندم فوتبالیست بشود. او اما حاضر نیست به رویای من جامهی عمل بپوشاند و میگوید میخواهد منتقد فیلم بشود.
اول به او فشار میآوردم که تمرین کند و کلاس برود تا کمکم به #فوتبال علاقهمند بشود. روزی فرزندم به من گفت پدر تو دوست داشتی فوتبالیست بشوی اما پدربزرگ اجازه نداد و امروز من نمیخواهم #فوتبالیست بشوم و باز تو اجازه نمیدهی. فرق شما و پدربزرگ در چیست؟ بگذاریم هر کس رویاهای خود را دنبال کند و ما به عنوان پدر و مادر کمکی باشیم برای رسیدن فرزندان به رویاهاشان. دیدم چهقدر درست میگوید. امروز که این کودک #افغانستانی را دیدم که این طور زیبا بازی میکند گفتم کاش یکی داشت که میتوانست رویای این کودک را به واقعیت تبدیل کند.
به راستی که فراهمآوردن شرایطی که فرزندانمان بتوانند به رویاهای خویش برسند کاری بس سترگ است و شاید وظیفهی پدر و مادری نیز جز این نباشد. این ویدئو را ببینید و آرزو کنید که رویاهای این کودک و همهی #کودکان به واقعیت برسد. جایی که این فیلم را دیدم نوشته بود اگراین #کودک، مسی و رونالدو میبود میلونها لایک و شیر میگرفت.»
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇
اول به او فشار میآوردم که تمرین کند و کلاس برود تا کمکم به #فوتبال علاقهمند بشود. روزی فرزندم به من گفت پدر تو دوست داشتی فوتبالیست بشوی اما پدربزرگ اجازه نداد و امروز من نمیخواهم #فوتبالیست بشوم و باز تو اجازه نمیدهی. فرق شما و پدربزرگ در چیست؟ بگذاریم هر کس رویاهای خود را دنبال کند و ما به عنوان پدر و مادر کمکی باشیم برای رسیدن فرزندان به رویاهاشان. دیدم چهقدر درست میگوید. امروز که این کودک #افغانستانی را دیدم که این طور زیبا بازی میکند گفتم کاش یکی داشت که میتوانست رویای این کودک را به واقعیت تبدیل کند.
به راستی که فراهمآوردن شرایطی که فرزندانمان بتوانند به رویاهای خویش برسند کاری بس سترگ است و شاید وظیفهی پدر و مادری نیز جز این نباشد. این ویدئو را ببینید و آرزو کنید که رویاهای این کودک و همهی #کودکان به واقعیت برسد. جایی که این فیلم را دیدم نوشته بود اگراین #کودک، مسی و رونالدو میبود میلونها لایک و شیر میگرفت.»
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇
امتناع عمل پیوند کبد به دلیل «شائبه افغانستانی بودن بیمار ایرانی»
(در بیمارستان خمینی تهران، از انجام عمل پیوند کبد بر روی یک زن جلوگیری کردند. میدانید چرا؟ چون فکر کردند زن افغانستانی است.)
عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات به بیماران در بیمارستان امام خمینی به این محل در انتهای بلوار کشاورز تهران رفتیم. ابتدا سری به بخشهای اورژانس و قلب زدیم و قرار بود ببینیم وضعیت پذیرش و بستری و میزان رضایت بیماران و همراهانشان از خدماتدهی بیمارستان همیشه شلوغ امام خمینی به چه نحو است. در آن ساعتها جز برخی موارد همچون کثیفی برخی تختها و کمبود سرویس بهداشتی، مشکل دیگری از سوی بیماران و همراهانشان عنوان نشد و از برخورد پرستاران و پزشکان نیز رضایت نسبی داشتند.
ماجرای اصلی اما از جایی شروع شد که تصمیم گرفتیم به بخش گوارش بیمارستان هم سری بزنیم و کیفیت رسیدگی به بیماران را از نزدیک ببینیم. در اتاق اول همه چیز خوب و رضایت بخش بود اما در اتاق دوم بخش گوارش، زنی میانسال در حالتی بسیار نگرانکننده روی تخت بود که فرزندان و اقوامش به دورش حلقه زده بودند و با بغض و اشک، وی را نوازش میکردند. به سمتشان رفتیم و خودمان را معرفی کردیم و از نحوه خدمترسانی پرسنل بیمارستان سوال کردیم. با دیدن ما به طور ناگهانی تمام خانواده به سمتمان هجوم آوردند و تقاضای انعکاس مشکلشان و کمک داشتند. متعجب شدیم. ماجرا را جویا شدیم. برادرزاده بیمار، این قصه شوکآور را اینگونه شروع به تشریح کرد: «ما از هموطنان مرزنشین شما و اهل سیستان و بلوچستان هستیم و چند سالی میشود که در شهرستان گنبد در استان گلستان ساکنیم. پس از مدتها درد و مشکل کبد زن عمویمان، ۱۰ روز پیش به همراه خانواده به تهران آمدیم تا بنا به گفته پزشکان، پیوند کبد را در این بیمارستان انجام دهیم. تمام آزمایشات و مراحل کافی در طول این ۱۰ روز انجام شد و وفقپذیری بدن بیمار ما با کبد اهدایی هم تایید شد. حالا امروز که قرار بود این عمل انجام شود، در لحظه آخر پزشک جراح از انجام این پیوند خودداری کرد و زنعمویمان را از اتاق عمل به بخش برگشت دادند. تنها دلیلش هم به گفته شخص پزشک، شناسنامه نداشتن بیمار بود و اینکه از نظر آنها ما افغانستانی هستیم! در حالی که همگان میدانند که قوم ما از ایرانیهای عشایر و مرزنشین هستند و این خانم هم حدود 35 سال است که از سیستانوبلوچستان به گنبد آمده است.»
پرستار بخش، دلیل اصلی خودداری پزشک از عمل و به خطر افتادن جان بیمار را نداشتن شناسنامه عنوان کرد!
در ادامه همسر بیمار مدارک و تاییدیهای از پزشکیقانونی مبنی بر ایرانی بودن همسرش به ما نشان داد و مدارکی دال بر اینکه اجداد و نیاکانشان هم ایرانی هستند را ارائه کرد. او همچنین گواهینامه ایرانی هم داشت و گفت که در حال پیگیری پروسه دریافت شناسنامه ایرانی هستند. ظاهرا به دلیل مرزنشین بودن این اقوام، صدور شناسنامه برای آنها به سختی انجام می شود و به دلیل زمانبر بودنش، بسیاری از آنها بیخیال پیگیری آن میشوند. حسنآقا از ما خواست کمک حالشان باشیم و هر طور میتوانیم، همسرش را از مرگ نجات دهیم.
برگرفته از روزنامه جهان صنعت
goo.gl/8smLRs
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
(در بیمارستان خمینی تهران، از انجام عمل پیوند کبد بر روی یک زن جلوگیری کردند. میدانید چرا؟ چون فکر کردند زن افغانستانی است.)
عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات به بیماران در بیمارستان امام خمینی به این محل در انتهای بلوار کشاورز تهران رفتیم. ابتدا سری به بخشهای اورژانس و قلب زدیم و قرار بود ببینیم وضعیت پذیرش و بستری و میزان رضایت بیماران و همراهانشان از خدماتدهی بیمارستان همیشه شلوغ امام خمینی به چه نحو است. در آن ساعتها جز برخی موارد همچون کثیفی برخی تختها و کمبود سرویس بهداشتی، مشکل دیگری از سوی بیماران و همراهانشان عنوان نشد و از برخورد پرستاران و پزشکان نیز رضایت نسبی داشتند.
ماجرای اصلی اما از جایی شروع شد که تصمیم گرفتیم به بخش گوارش بیمارستان هم سری بزنیم و کیفیت رسیدگی به بیماران را از نزدیک ببینیم. در اتاق اول همه چیز خوب و رضایت بخش بود اما در اتاق دوم بخش گوارش، زنی میانسال در حالتی بسیار نگرانکننده روی تخت بود که فرزندان و اقوامش به دورش حلقه زده بودند و با بغض و اشک، وی را نوازش میکردند. به سمتشان رفتیم و خودمان را معرفی کردیم و از نحوه خدمترسانی پرسنل بیمارستان سوال کردیم. با دیدن ما به طور ناگهانی تمام خانواده به سمتمان هجوم آوردند و تقاضای انعکاس مشکلشان و کمک داشتند. متعجب شدیم. ماجرا را جویا شدیم. برادرزاده بیمار، این قصه شوکآور را اینگونه شروع به تشریح کرد: «ما از هموطنان مرزنشین شما و اهل سیستان و بلوچستان هستیم و چند سالی میشود که در شهرستان گنبد در استان گلستان ساکنیم. پس از مدتها درد و مشکل کبد زن عمویمان، ۱۰ روز پیش به همراه خانواده به تهران آمدیم تا بنا به گفته پزشکان، پیوند کبد را در این بیمارستان انجام دهیم. تمام آزمایشات و مراحل کافی در طول این ۱۰ روز انجام شد و وفقپذیری بدن بیمار ما با کبد اهدایی هم تایید شد. حالا امروز که قرار بود این عمل انجام شود، در لحظه آخر پزشک جراح از انجام این پیوند خودداری کرد و زنعمویمان را از اتاق عمل به بخش برگشت دادند. تنها دلیلش هم به گفته شخص پزشک، شناسنامه نداشتن بیمار بود و اینکه از نظر آنها ما افغانستانی هستیم! در حالی که همگان میدانند که قوم ما از ایرانیهای عشایر و مرزنشین هستند و این خانم هم حدود 35 سال است که از سیستانوبلوچستان به گنبد آمده است.»
پرستار بخش، دلیل اصلی خودداری پزشک از عمل و به خطر افتادن جان بیمار را نداشتن شناسنامه عنوان کرد!
در ادامه همسر بیمار مدارک و تاییدیهای از پزشکیقانونی مبنی بر ایرانی بودن همسرش به ما نشان داد و مدارکی دال بر اینکه اجداد و نیاکانشان هم ایرانی هستند را ارائه کرد. او همچنین گواهینامه ایرانی هم داشت و گفت که در حال پیگیری پروسه دریافت شناسنامه ایرانی هستند. ظاهرا به دلیل مرزنشین بودن این اقوام، صدور شناسنامه برای آنها به سختی انجام می شود و به دلیل زمانبر بودنش، بسیاری از آنها بیخیال پیگیری آن میشوند. حسنآقا از ما خواست کمک حالشان باشیم و هر طور میتوانیم، همسرش را از مرگ نجات دهیم.
برگرفته از روزنامه جهان صنعت
goo.gl/8smLRs
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
امتناع عمل #پیوند_کبد به دلیل «شائبه #افغانستانی بودن #بیمار ایرانی»
.
(در بیمارستان خمینی تهران، از انجام عمل پیوند کبد بر روی یک زن جلوگیری کردند. میدانید چرا؟ چون فکر کردند زن افغانستانی است.) عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات…
امتناع عمل #پیوند_کبد به دلیل «شائبه #افغانستانی بودن #بیمار ایرانی»
.
(در بیمارستان خمینی تهران، از انجام عمل پیوند کبد بر روی یک زن جلوگیری کردند. میدانید چرا؟ چون فکر کردند زن افغانستانی است.) عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات…
اسم این جوان #افغانستانی "مهدی جعفری" است. امسال رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد زمین شناسی در ایران شد اما ثبت نام نکرد. چون ترمی دو میلیون و نیم پول شهریه (مخصوص دانشجویان خارجی) را نداشت.
"مهدی غلامی"، "حسین عطایی" و "صادق بربری"، دیگر دانشجویان افغانستانی بودند که امسال، در کنکور کارشناسی ارشد رشته های مختلف رتبه تک رقمی آوردند.
goo.gl/UNrn25
از سرگذشت این قبیل جوانان مستعد #افغان که در ایران زندگی می کنند چه می دانیم؟
goo.gl/7knrDj
از فیسبوک حسین باستانی
پی نوشت:
مشکل این دانشجو حل شد! شهریه با کمک مردمی تامین شد.
مطالب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ
پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx
@Tavaana_TavaanaTech
"مهدی غلامی"، "حسین عطایی" و "صادق بربری"، دیگر دانشجویان افغانستانی بودند که امسال، در کنکور کارشناسی ارشد رشته های مختلف رتبه تک رقمی آوردند.
goo.gl/UNrn25
از سرگذشت این قبیل جوانان مستعد #افغان که در ایران زندگی می کنند چه می دانیم؟
goo.gl/7knrDj
از فیسبوک حسین باستانی
پی نوشت:
مشکل این دانشجو حل شد! شهریه با کمک مردمی تامین شد.
مطالب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ
پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. اسم این جوان #افغانستانی "مهدی جعفری" است. امسال رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد زمین شناسی در ایران شد اما ثبت نام نکرد. چون ترمی دو میلیون و نیم پول شهریه (مخصوص دانشجویان خارجی) را نداشت. "مهدی غلامی"، "حسین عطایی" و "صادق بربری"، دیگر دانشجویان افغانستانی…
دانشجویان نخبهی افغانستانی قربانی شهریهی دانشگاه دولتی ایران
goo.gl/Peb94W
«مهدی احمدی» دانشجوی افغانستانی است که در سال ۹۳ موفق به کسب رتبه یک کارشناسی ارشد در رشته زمین شناسی شد و امسال «مهدی جعفری» همان نتایج را دوباره در سال ۹۶ تکرار کرده است؛ هر دو برای دریافت بورسیه تحصیلی به اداره کل دانشجویان غیر ایرانی سازمان امور دانشجویان مراجعه میکنند و درخواست میدهند. احمدی درخواستش رد میشود و جعفری در انتظار پاسخ به درخواست است.
به گزارش خبرنگار انصاف نیوز، کسب رتبههای برتر توسط دانشجویان افغانستانی خبری است امیدوار کننده و مسرت بخش برای مهاجران؛ جوانانی که با وجود تمام محدودیتها و موانع رو به جلو حرکت میکنند ولی مشکلات ناشی از هزینههای تحصیل آنان برای ورود به دانشگاهها هر چند وقت یکبار رسانهای میشود.
مهدی احمدی رتبه ۳ کنکور دکتری در رشته زمین شناسی سال ۹۵ از ادامه تحصیل منصرف شد.
مهدی احمدی یکی از شمار جوانان افغانستانی در ایران است که به دلیل هزینه بالای شهریهها از ادامه تحصیل باز میماند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/N1gAQb
به نظر شما از چه راهی میتوان دولت را وادار کرد تا جوانان باهوش و با ارادهای مانند او را که به تحصیل علاقهمند هستند حمایت کند؟
در توانا بخوانید:
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
https://goo.gl/zqLXn1
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/Peb94W
«مهدی احمدی» دانشجوی افغانستانی است که در سال ۹۳ موفق به کسب رتبه یک کارشناسی ارشد در رشته زمین شناسی شد و امسال «مهدی جعفری» همان نتایج را دوباره در سال ۹۶ تکرار کرده است؛ هر دو برای دریافت بورسیه تحصیلی به اداره کل دانشجویان غیر ایرانی سازمان امور دانشجویان مراجعه میکنند و درخواست میدهند. احمدی درخواستش رد میشود و جعفری در انتظار پاسخ به درخواست است.
به گزارش خبرنگار انصاف نیوز، کسب رتبههای برتر توسط دانشجویان افغانستانی خبری است امیدوار کننده و مسرت بخش برای مهاجران؛ جوانانی که با وجود تمام محدودیتها و موانع رو به جلو حرکت میکنند ولی مشکلات ناشی از هزینههای تحصیل آنان برای ورود به دانشگاهها هر چند وقت یکبار رسانهای میشود.
مهدی احمدی رتبه ۳ کنکور دکتری در رشته زمین شناسی سال ۹۵ از ادامه تحصیل منصرف شد.
مهدی احمدی یکی از شمار جوانان افغانستانی در ایران است که به دلیل هزینه بالای شهریهها از ادامه تحصیل باز میماند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/N1gAQb
به نظر شما از چه راهی میتوان دولت را وادار کرد تا جوانان باهوش و با ارادهای مانند او را که به تحصیل علاقهمند هستند حمایت کند؟
در توانا بخوانید:
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
https://goo.gl/zqLXn1
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. دانشجویان نخبهی افغانستانی قربانی شهریهی دانشگاه دولتی ایران «مهدی احمدی» دانشجوی #افغانستانی است که در سال ۹۳ موفق به کسب رتبه یک کارشناسی ارشد در رشته زمین شناسی شد و امسال «مهدی جعفری» همان نتایج را دوباره در سال ۹۶ تکرار کرده است؛ هر دو برای دریافت…
مهاجران افغانستانی مقیم ایران نیز محمولههایی را برای کمک به مردم زلزلهزده و آسیبدیده کرمانشاه فرستادند. سالهاست غریبانه در ایران زندگی میکنند. اجازه کار ندارند، شناسنامه برایشان صادر نمیشود، تحقیر میشوند و توهین میشنوند. با اینهمه حس انساندوستی و همدردی با مردم داغدار در آنها زنده است.
https://goo.gl/jE8Mtu
منابع مرتبط
چرا باید هوای هم را داشته باشیم؟
http://bit.ly/SJKqJ2
هنگام اتحاد، "جمع سپاری" پاسخ شهروندان به طوفان سندی
goo.gl/F6xmz9
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
https://goo.gl/jE8Mtu
منابع مرتبط
چرا باید هوای هم را داشته باشیم؟
http://bit.ly/SJKqJ2
هنگام اتحاد، "جمع سپاری" پاسخ شهروندان به طوفان سندی
goo.gl/F6xmz9
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #مهاجران #افغانستانی مقیم ایران نیز محمولههایی را برای کمک به مردم زلزلهزده و آسیبدیده #کرمانشاه فرستادند. سالهاست غریبانه در ایران زندگی میکنند. اجازه کار ندارند، شناسنامه برایشان صادر نمیشود، تحقیر میشوند و توهین میشنوند. با اینهمه حس انساندوستی…
حکم جالب دادستان نظرآباد برای یک مغازهدار
.
«صاحب یک مغازه مانتوفروشی در شهرستان نظرآباد (شهرستانی که مهاجرین افغانستانی زیادی در آن ساکن هستند)، با درج این بنر شرمآور و نفرتانگیز، باعث ناراحتی جمع زیادی از اهالی شهر شد.
.
دادستانی بعد از اطلاع از آن، مغازهدار را بازداشت کرد و بعد با صدور «قرار تعلیق تعقیب» و به شرط انجام سه تعهد آزاد کرد.
.
دادستانی شهرستان نظرآباد از این مغازهدار تعهد گرفت که، اولاً، در فضای مجازی، از مهاجرین افغانستانی عذرخواهی کند، ثانیاً، به مدت سه ماه به مشتریان افغانستانی تخفیف دهد و این تخفیف را با درج یک بنر در مغازه خود اعلام کند. و ثالثاً، در مورد سابقه دوستی و اشتراکات دو ملت ایران و افغانستان، مطالعه و تحقیق نماید».
.
.
این مطلب از صفحه فیسبوک جناب محمد محبی برداشته شده است.
.
#کشور_افغانستان #افغانستانی_ها #مهاجران_افغانستانی #دادستانی_نظرآباد #شهرستان_نظرآباد #آموزشکده_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
«صاحب یک مغازه مانتوفروشی در شهرستان نظرآباد (شهرستانی که مهاجرین افغانستانی زیادی در آن ساکن هستند)، با درج این بنر شرمآور و نفرتانگیز، باعث ناراحتی جمع زیادی از اهالی شهر شد.
.
دادستانی بعد از اطلاع از آن، مغازهدار را بازداشت کرد و بعد با صدور «قرار تعلیق تعقیب» و به شرط انجام سه تعهد آزاد کرد.
.
دادستانی شهرستان نظرآباد از این مغازهدار تعهد گرفت که، اولاً، در فضای مجازی، از مهاجرین افغانستانی عذرخواهی کند، ثانیاً، به مدت سه ماه به مشتریان افغانستانی تخفیف دهد و این تخفیف را با درج یک بنر در مغازه خود اعلام کند. و ثالثاً، در مورد سابقه دوستی و اشتراکات دو ملت ایران و افغانستان، مطالعه و تحقیق نماید».
.
.
این مطلب از صفحه فیسبوک جناب محمد محبی برداشته شده است.
.
#کشور_افغانستان #افغانستانی_ها #مهاجران_افغانستانی #دادستانی_نظرآباد #شهرستان_نظرآباد #آموزشکده_توانا
@Tavaana_TavaanaTech