مطهره گونهای، دانشجوی سال آخر دندانپزشکی و دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران و دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان دانشکدهی دندانپزشکی، بنابر حکم بدوی شورای انضباطی دانشگاه به اتهام "ایجاد بلوا و آشوب در دانشکده" به "اخراج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل در دانشگاهها به مدت پنجسال" محکوم شد.
در طی خیزش انقلابی ۱۴۰۱، دانشجویان نقش زیادی در تداوم و پویایی این انقلاب داشتند. حکومت هم هزاران دانشجو را بازداشت و تعلیق کرد و سرکوب بیسابقهای را در مورد دانشجویان اعمال کرد.
دانشگاه به عنوان محلی که جوانان در آن جمع هستند، به اقتضای خصوصیات دوران جوانی (جسارت، تعلق مالی کم، شهامت) و خصوصیات دانشگاه (تفکر استنتاجی و انتقادی) به عنوان سنگر آزادی شناخته شده است.
#مهسا_امینی #مطهره_گونه_ای #دانشجو #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در طی خیزش انقلابی ۱۴۰۱، دانشجویان نقش زیادی در تداوم و پویایی این انقلاب داشتند. حکومت هم هزاران دانشجو را بازداشت و تعلیق کرد و سرکوب بیسابقهای را در مورد دانشجویان اعمال کرد.
دانشگاه به عنوان محلی که جوانان در آن جمع هستند، به اقتضای خصوصیات دوران جوانی (جسارت، تعلق مالی کم، شهامت) و خصوصیات دانشگاه (تفکر استنتاجی و انتقادی) به عنوان سنگر آزادی شناخته شده است.
#مهسا_امینی #مطهره_گونه_ای #دانشجو #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، فعال دانشجویی تعلیقی و تبعیدی، در متنی شجاعانه رهبر جمهوری اسلامی را مورد خطاب قرار داده و او را مورد انتقاد قرار داده است.
متن کامل نوشته مطهره گونهای به شرح زیر است:
فصلالخطاب تمامی تحلیلها در مورد اینکه چرا نباید در انتخابات مبتذل و درون تهی مشارکت کرد و به آن مشروعیت داد، همین یک جمله است:
"مگر همهی مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند، امکان تحلیل آن مساله را دارند؟!"
اینکه شهروندان را موجوداتی عاری از درک و شعور برای تصمیمگیری در مورد حیاتیترین مسائل زندگیشان تصور کنیم و تلویحا آنها را رمگان یا فرزندان نابالغی بدانیم که نیاز به یک چوپان یا پدر دارند، اما هنگام انتخابات به آنها بگوییم که مجالی برای ابراز و اظهار رای و نظر خود دارند، چیزی به جز تحمیق و استحمار مردم نیست.
آقای خامنهای! دست از فریب دادن مردم بردارید! دموکراسی و تحولخواهی یک روند است نه یک رخداد. نمیشود تماما از رسانههای جمعی به عنوان دستگاه عظیم پروپاگاندا و تبلیغ نظام استفاده کنید و صدای مخالفان و معترضان را با فیلترینگ و سانسور و حبس و حصر و تعلیق گردن بزنید و ایام انتخابات از آزادی بیان و مشارکت همهجانبهی مردم با هر عقیدهای سخن بگویید!
یا تمام سال فریاد دختران و زنانی که حجاب اختیاری دارند را به گشتهای ارشاد و حجاببانها در کوچه و خیابان و دانشگاه و روی زمین و زیر زمین خاموش کنید و بعد به صندوقهای پوشالیتان که میرسد اذن و اجازه و رخصت ملوکانه جهت حضور حداکثری برای خریدن ذرهای آبرو برای نظام و تکمیل میزانسن این تئاتر سخیف صادر کنید.
نمیتوانید برای گرم کردن تنور بیات انتخابات فرمایشی از انتخاب آزادانه سخن بگویید و قصیدهها بسرایید درحالیکه تیغ تیز نظارت استصوابی و اختیارات بیشمار ولایت مطلقهی فقیه بر سر دموکراسی خواهی آنچنان سنگین است که حتی برخی از توصیهشدگان هم ردصلاحیت شدهاند!
نباید دم از تحمل نظر مخالف بزنید وقتی که ده ها روزنامهنگار و خبرنگار و دانشجو صرفا به دلیل ابراز عقیده در حبس و تعلیق و تبعید به سر میبرند و از حقوق ابتدایی یک زندانی و یک شهروند محروم شدهاند. ....»
متن کامل این نوشته را اینجا بخوانید
#بیانیه #مطهره_گونه_ای #رای_بی_رای #رای_نمیدهم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته مطهره گونهای به شرح زیر است:
فصلالخطاب تمامی تحلیلها در مورد اینکه چرا نباید در انتخابات مبتذل و درون تهی مشارکت کرد و به آن مشروعیت داد، همین یک جمله است:
"مگر همهی مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند، امکان تحلیل آن مساله را دارند؟!"
اینکه شهروندان را موجوداتی عاری از درک و شعور برای تصمیمگیری در مورد حیاتیترین مسائل زندگیشان تصور کنیم و تلویحا آنها را رمگان یا فرزندان نابالغی بدانیم که نیاز به یک چوپان یا پدر دارند، اما هنگام انتخابات به آنها بگوییم که مجالی برای ابراز و اظهار رای و نظر خود دارند، چیزی به جز تحمیق و استحمار مردم نیست.
آقای خامنهای! دست از فریب دادن مردم بردارید! دموکراسی و تحولخواهی یک روند است نه یک رخداد. نمیشود تماما از رسانههای جمعی به عنوان دستگاه عظیم پروپاگاندا و تبلیغ نظام استفاده کنید و صدای مخالفان و معترضان را با فیلترینگ و سانسور و حبس و حصر و تعلیق گردن بزنید و ایام انتخابات از آزادی بیان و مشارکت همهجانبهی مردم با هر عقیدهای سخن بگویید!
یا تمام سال فریاد دختران و زنانی که حجاب اختیاری دارند را به گشتهای ارشاد و حجاببانها در کوچه و خیابان و دانشگاه و روی زمین و زیر زمین خاموش کنید و بعد به صندوقهای پوشالیتان که میرسد اذن و اجازه و رخصت ملوکانه جهت حضور حداکثری برای خریدن ذرهای آبرو برای نظام و تکمیل میزانسن این تئاتر سخیف صادر کنید.
نمیتوانید برای گرم کردن تنور بیات انتخابات فرمایشی از انتخاب آزادانه سخن بگویید و قصیدهها بسرایید درحالیکه تیغ تیز نظارت استصوابی و اختیارات بیشمار ولایت مطلقهی فقیه بر سر دموکراسی خواهی آنچنان سنگین است که حتی برخی از توصیهشدگان هم ردصلاحیت شدهاند!
نباید دم از تحمل نظر مخالف بزنید وقتی که ده ها روزنامهنگار و خبرنگار و دانشجو صرفا به دلیل ابراز عقیده در حبس و تعلیق و تبعید به سر میبرند و از حقوق ابتدایی یک زندانی و یک شهروند محروم شدهاند. ....»
متن کامل این نوشته را اینجا بخوانید
#بیانیه #مطهره_گونه_ای #رای_بی_رای #رای_نمیدهم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فعالان محیط زیستی، پس از هفت سال تحمل حبس و شکنجه و جانباختن جاویدنام کاووس سیدامامی، روز گذشته آزاد شدند. در حالی که فقط یک ماه تا پایان مدت محکومیت آنها باقی مانده بود! آزادی آنها تحت عنوان عفو صورت گرفت. عفو بابت چه جرم و گناهی؟! مگر آنها چه کار کرده بودند؟! همه نیک میدانیم که وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، چگونه برای افراد پروندهسازی کرده و آنها را به زندان میافکنند، بازجوهایی بیسواد و خشن که عنوانشان را «کارشناس پرونده» گذاشتهاند، با چه استدلالهایی پرونده امنیتی برای شهروندان درست میکنند.
مطهره گونهای، فعال دانشجویی، با نگارش متنی متاثر از آزادی فعالان محیط زیستی، به نکاتی درباره پرونده خودش اشاره میکند و نحوه برخورد و استناد بازجو به موضوعاتی بیربط برای انتساب اتهامات مختلف به او.
نوشته مطهره به شرح زیر است:
«عفو ملوکانه یا شکست مفتضحانه؟
با خندهای تلخ، خبر عفو ملوکانهی رهبری که شامل حال فعالان محیط زیستی شد را خواندم و دائم با خودم تکرار میکنم:
هفت سال... هفت سال... هفت سال عمر و جوانی و زندگی. هفت سال شکنجه و انفرادی و تنگنا و خودکشیشدن. که بعد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هم بیانیهای منتشر کند و بیگناهیشان نیز اثبات شود، ولی باز هم به جور و ظلم در حبس بمانند.
ناباورانه به استاد کاووس سید امامی فکر میکنم که چه مظلومانه او را کشتند.
پنداری، زندگی و عمر و جان آدمها برای خودکامه، شوخی است و ما برای خامنهای، نه انسان که تنها یک وسیلهی بازی احمقانه برای خلوت شبانهاش هستیم!
بغض بیپایان هفت سال عمر و زندگی تباه شده به حکم بیدادگاه جمهوری اسلامی و پروندهسازی و دسترنج سازمان اطلاعات سپاه به مسئولیت حسین طائب، برای سینهی تنگم بسیار عظیم و سترگ است.
روایتهای آزار و شکنجههای نیلوفر بیانی را اگر پیش از دریافت حکم اخراجم از دانشگاه میخواندم، باور نمیکردم که دستگاه امنیتی یک حکومت آنقدر شنیع و بیشرف باشد که از هرگونه دستاویز برای گرفتن اعتراف اجباری ابا نکند.
حسین طائب، همان فردی است که در یکی از سخنرانیهای سال گذشتهاش میگفت: "ایلان ماکس! میخواهد رییس جمهور امریکا شود (درحالیکه ایلان ماسک اهل کانادا و متولد آفریقای جنوبی است و طبق قانون نمیتواند کاندیدای ریاست جمهوری شود!). چنین آدمی، که روزگاری از آوردن نامش هم لرزه بر تنمان میافتاد، با نازلترین سطح تحلیل، سالها عهدهدار مسئولیت اطلاعات سپاه بود.
.
در این سازمان شوم چه پروندهها که نساختند و چه حقها که ناحق نکردند و چه عمرها که به باد ندادند.
نمونهی کوچکش هم پروندهی کمیتهی انضباطی مرکزی وزارت بهداشت خودم بود.
به چشم خویش دیدم که انسانیت در تک تک آنها مرده است و هر اتهامی که اراده کنند و "بفرموده" باشد، به پرونده الصاق میکنند.
اینجا محکمه و دادگاه برحسب عدل و قانون و قضاوت در کار نیست، بلکه براساس یافتههای تخیلی و شیداگونهی ضابطین حکم میدهند و به مثابهی وحی منزل، هرچه که آنها بنویسند و بخواهند، خواهد شد! گویا از خدا هم بالاتر اند و کن فیکون میکنند و با قوهی تخیل بسیار فعالشان سرنوشت شما را آنچنان دگرگون میکنند که سراسر در بهت و حیرانی فرو خواهید رفت.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/cb5prt7b
شرح عکس:
عکس دستهجمعی فعالان آزاد شده محیط زیست، جای کاووس سیدامامی خالی است
#مطهره_گونه_ای #نیلوفر_بیانی #هومن_جوکار #سپیده_کاشانی #کاووس_سید_امامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، فعال دانشجویی، با نگارش متنی متاثر از آزادی فعالان محیط زیستی، به نکاتی درباره پرونده خودش اشاره میکند و نحوه برخورد و استناد بازجو به موضوعاتی بیربط برای انتساب اتهامات مختلف به او.
نوشته مطهره به شرح زیر است:
«عفو ملوکانه یا شکست مفتضحانه؟
با خندهای تلخ، خبر عفو ملوکانهی رهبری که شامل حال فعالان محیط زیستی شد را خواندم و دائم با خودم تکرار میکنم:
هفت سال... هفت سال... هفت سال عمر و جوانی و زندگی. هفت سال شکنجه و انفرادی و تنگنا و خودکشیشدن. که بعد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هم بیانیهای منتشر کند و بیگناهیشان نیز اثبات شود، ولی باز هم به جور و ظلم در حبس بمانند.
ناباورانه به استاد کاووس سید امامی فکر میکنم که چه مظلومانه او را کشتند.
پنداری، زندگی و عمر و جان آدمها برای خودکامه، شوخی است و ما برای خامنهای، نه انسان که تنها یک وسیلهی بازی احمقانه برای خلوت شبانهاش هستیم!
بغض بیپایان هفت سال عمر و زندگی تباه شده به حکم بیدادگاه جمهوری اسلامی و پروندهسازی و دسترنج سازمان اطلاعات سپاه به مسئولیت حسین طائب، برای سینهی تنگم بسیار عظیم و سترگ است.
روایتهای آزار و شکنجههای نیلوفر بیانی را اگر پیش از دریافت حکم اخراجم از دانشگاه میخواندم، باور نمیکردم که دستگاه امنیتی یک حکومت آنقدر شنیع و بیشرف باشد که از هرگونه دستاویز برای گرفتن اعتراف اجباری ابا نکند.
حسین طائب، همان فردی است که در یکی از سخنرانیهای سال گذشتهاش میگفت: "ایلان ماکس! میخواهد رییس جمهور امریکا شود (درحالیکه ایلان ماسک اهل کانادا و متولد آفریقای جنوبی است و طبق قانون نمیتواند کاندیدای ریاست جمهوری شود!). چنین آدمی، که روزگاری از آوردن نامش هم لرزه بر تنمان میافتاد، با نازلترین سطح تحلیل، سالها عهدهدار مسئولیت اطلاعات سپاه بود.
.
در این سازمان شوم چه پروندهها که نساختند و چه حقها که ناحق نکردند و چه عمرها که به باد ندادند.
نمونهی کوچکش هم پروندهی کمیتهی انضباطی مرکزی وزارت بهداشت خودم بود.
به چشم خویش دیدم که انسانیت در تک تک آنها مرده است و هر اتهامی که اراده کنند و "بفرموده" باشد، به پرونده الصاق میکنند.
اینجا محکمه و دادگاه برحسب عدل و قانون و قضاوت در کار نیست، بلکه براساس یافتههای تخیلی و شیداگونهی ضابطین حکم میدهند و به مثابهی وحی منزل، هرچه که آنها بنویسند و بخواهند، خواهد شد! گویا از خدا هم بالاتر اند و کن فیکون میکنند و با قوهی تخیل بسیار فعالشان سرنوشت شما را آنچنان دگرگون میکنند که سراسر در بهت و حیرانی فرو خواهید رفت.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/cb5prt7b
شرح عکس:
عکس دستهجمعی فعالان آزاد شده محیط زیست، جای کاووس سیدامامی خالی است
#مطهره_گونه_ای #نیلوفر_بیانی #هومن_جوکار #سپیده_کاشانی #کاووس_سید_امامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
عفو ملوکانه یا شکست مفتضحانه؟
فعالان محیط زیستی، پس از هفت سال تحمل حبس و شکنجه و جانباختن جاویدنام کاووس سیدامامی، روز گذشته آزاد شدند. در حالی که فقط یک ماه تا پایان مدت محکومیت آنها باقی مانده بود! آزادی آنها تحت عنوان عفو صورت گرفت. عفو بابت چه جرم و گناهی؟! مگر آنها چه کار کرده…
مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی، که همواره نظرات و دیدگاههای خود را با صراحت بیان میکند، در اپلیکیشن ایکس از احضار خود توسط یک نهاد امنیتی خبر داد.
او همچنین نوشت:
«امروز با خبر بازداشت دینا بیدار شدم.
چندساعت بعد بهم زنگ زدن و فردا باید برم برای "صحبت"!
هفتتیر بودم و انگار حکومتنظامی بود.
الان هم دیدم که بهاره فردا باید خودش رو به اوین معرفی کنه...
دست مریزاد خامنهای! چه کثافتی درست کردی!
چه زندگی ساختی برای ما جوانهای "دیکتاتورندیده"!»
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دکترای دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که با حکم نهایی انضباطی کمیتهی مرکزی وزارت بهداشت، محکوم به ۲۴ ماه تعلیق و محرومیت از تحصیل و تبعید به دانشگاه علومپزشکی اردبیل شد.
او مهر ماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود بود. اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام توهین به مقدسات مجددا به دادسرای شهیدمقدس "امنیت" اوین احضار شد.
مطهره با همه تهدیدها و فشارهای حکومت اما هیچگاه از اندیشهها و اهدافش پا پس نکشیده است.
خانم گونهای اخیرا چند مطلب انتقادی که در سایتهای داخلی هم منتشر شده بود، نوشته بود که آموزشکده توانا آن مطالب را بازنشر کرد.
- این روزها اخبار زیادی از احضارها به گوش میرسد، اغلب بابت انتقاد از جنگ طلبی و سیاست خارجه جمهوری اسلامی، عدم رعایت حجاب اجباری و انتقاد از رهبران رژیم این احضارها صورت میگیرد.
جمهوری اسلامی مدعی است که «برج بلند دموکراسی» است، اما تحمل هیچ دیدگاه مخالفی را ندارد!
#مطهره_گونه_ای #دانشجو #دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او همچنین نوشت:
«امروز با خبر بازداشت دینا بیدار شدم.
چندساعت بعد بهم زنگ زدن و فردا باید برم برای "صحبت"!
هفتتیر بودم و انگار حکومتنظامی بود.
الان هم دیدم که بهاره فردا باید خودش رو به اوین معرفی کنه...
دست مریزاد خامنهای! چه کثافتی درست کردی!
چه زندگی ساختی برای ما جوانهای "دیکتاتورندیده"!»
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دکترای دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که با حکم نهایی انضباطی کمیتهی مرکزی وزارت بهداشت، محکوم به ۲۴ ماه تعلیق و محرومیت از تحصیل و تبعید به دانشگاه علومپزشکی اردبیل شد.
او مهر ماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود بود. اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام توهین به مقدسات مجددا به دادسرای شهیدمقدس "امنیت" اوین احضار شد.
مطهره با همه تهدیدها و فشارهای حکومت اما هیچگاه از اندیشهها و اهدافش پا پس نکشیده است.
خانم گونهای اخیرا چند مطلب انتقادی که در سایتهای داخلی هم منتشر شده بود، نوشته بود که آموزشکده توانا آن مطالب را بازنشر کرد.
- این روزها اخبار زیادی از احضارها به گوش میرسد، اغلب بابت انتقاد از جنگ طلبی و سیاست خارجه جمهوری اسلامی، عدم رعایت حجاب اجباری و انتقاد از رهبران رژیم این احضارها صورت میگیرد.
جمهوری اسلامی مدعی است که «برج بلند دموکراسی» است، اما تحمل هیچ دیدگاه مخالفی را ندارد!
#مطهره_گونه_ای #دانشجو #دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای دانشجوی تبعیدی دندانپزشکی دانشگاه تهران و دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران، امروز، چهارشنبه ١٢ اردیبهشت پس از احضار تلفنی توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد.
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دندانپزشکی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران، که پس از اولین بازداشت در پاییز ۱۴۰۱ به مدت ۲۴ ماه از تحصیل تعلیق به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تبعید شده بود، به دلیل عدم تودیع وثیقه به زندان اوین منتقل شد.
برخی منابع از انتقال او به بند عمومی خبر دادهاند.
مطهره در مهرماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود به دانشگاه بود. اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام توهین به مقدسات مجددا به دادسرای شهیدمقدس "امنیت" اوین احضار شد.
او در هفتههای اخیر بارها توسط نهادهای امنیتی احضار شده بود.
خانم گونهای دو روز پیش در ایکس نوشته بود:
«توسط سپاه ثارالله با عنوان پلیس اماکن احضار تلفنی شدم. تاکید کردهاند که با پدرم همراه باشم خانوادهام مرا حسب اعتقادات شخصی و مذهبی دگم خود با تحریک سپاه تهدید به حبس خانگی کردهاند در کمال صحت، روان اعلام میکنم که از مشی خانوادهام برائت میجویم
من دیگر دختر کسی نیستم.»
اینکه برای کنترل یک زن عاقل و بالغ به پدر و همسر(در حال جدایی) او متوسل شدهاند، بسیار توهینآمیز است. خانم گونهای امروز پیش از بازداشت در نوشتهای به این موضوع مجددا اشاره کرده بود.
بازجویان برای به سکوت واداشتن او از راههای مختلف وارد شدند، ولی جواب منفی شنیدند.
«جلسهی بازجویی نبود. معامله بود.
ساکت باش تا مدرکت را بگیری و برایت پرونده نسازند!
میخواهیم کمکت کنیم و بالاخره دولت عوض میشود و شاید رفتی وزارت بهداشت!
پاسخ من یک کلمه بود: نه!
دستبوس دوستانی که نگرانم بودند هستم.»
خانم گونهای نظرات خود را در رسانه داخلی «تحکیم ملت» و اپلیکیشن ایکس با صراحت و شهامت مینوشت.
او را به خاطر ابراز عقیده و نظر بازداشت کردهاند.
محمدجواد اکبرین، فعال سیاسی، در خصوص بازداشت مطهره نوشت:
هیچ راهی جواب نداد برای ترساندن یا خریدن #مطهره_گونهای و امروز بازداشت شد. دانشجوی دندانپزشکی بود و محروم شد از تحصیل در «همه دانشگاههای کشور»! غیرمستقیم گفتند یا برو خارج یا سکوت کن. ماند و سکوت نکرد. از راه خانوادهاش وارد شدند نشد. هر بار گفت «من از این راه برنمیگردم».
#مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دندانپزشکی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران، که پس از اولین بازداشت در پاییز ۱۴۰۱ به مدت ۲۴ ماه از تحصیل تعلیق به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تبعید شده بود، به دلیل عدم تودیع وثیقه به زندان اوین منتقل شد.
برخی منابع از انتقال او به بند عمومی خبر دادهاند.
مطهره در مهرماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود به دانشگاه بود. اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام توهین به مقدسات مجددا به دادسرای شهیدمقدس "امنیت" اوین احضار شد.
او در هفتههای اخیر بارها توسط نهادهای امنیتی احضار شده بود.
خانم گونهای دو روز پیش در ایکس نوشته بود:
«توسط سپاه ثارالله با عنوان پلیس اماکن احضار تلفنی شدم. تاکید کردهاند که با پدرم همراه باشم خانوادهام مرا حسب اعتقادات شخصی و مذهبی دگم خود با تحریک سپاه تهدید به حبس خانگی کردهاند در کمال صحت، روان اعلام میکنم که از مشی خانوادهام برائت میجویم
من دیگر دختر کسی نیستم.»
اینکه برای کنترل یک زن عاقل و بالغ به پدر و همسر(در حال جدایی) او متوسل شدهاند، بسیار توهینآمیز است. خانم گونهای امروز پیش از بازداشت در نوشتهای به این موضوع مجددا اشاره کرده بود.
بازجویان برای به سکوت واداشتن او از راههای مختلف وارد شدند، ولی جواب منفی شنیدند.
«جلسهی بازجویی نبود. معامله بود.
ساکت باش تا مدرکت را بگیری و برایت پرونده نسازند!
میخواهیم کمکت کنیم و بالاخره دولت عوض میشود و شاید رفتی وزارت بهداشت!
پاسخ من یک کلمه بود: نه!
دستبوس دوستانی که نگرانم بودند هستم.»
خانم گونهای نظرات خود را در رسانه داخلی «تحکیم ملت» و اپلیکیشن ایکس با صراحت و شهامت مینوشت.
او را به خاطر ابراز عقیده و نظر بازداشت کردهاند.
محمدجواد اکبرین، فعال سیاسی، در خصوص بازداشت مطهره نوشت:
هیچ راهی جواب نداد برای ترساندن یا خریدن #مطهره_گونهای و امروز بازداشت شد. دانشجوی دندانپزشکی بود و محروم شد از تحصیل در «همه دانشگاههای کشور»! غیرمستقیم گفتند یا برو خارج یا سکوت کن. ماند و سکوت نکرد. از راه خانوادهاش وارد شدند نشد. هر بار گفت «من از این راه برنمیگردم».
#مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از جسارت نسل جدید بترسید آقای اژهای!
با مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی و فعال مدنی، در آستانه جلسه دادگاه تماس گرفتهاند و گفتند که یک ندامتنامه خطاب به رئیس قوه قضاییه بنویس و او هم متن زیر را نوشته و منتشر کرده است:
دهم تیر هم یک روز معمولی دیگر است.
شبیه تمام ۱۰ تیرهای سالهای پیش.
احتمالا فردا هم مثل امروز گرم باشد و از نفس بیفتم.
فردا هم روز دیگری است از تقویمی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ برای من متوقف شد.
غیر از آنکه صبحش دادگاه انقلاب دارم.
برای نتایج ناانتخابات، نه خوشحالم نه ناراحت.
این "نه" بزرگ، دیر و سخت به دست آمده و از دیشب به این فکر میکنم که چکار باید کرد که این خشم اندوخته به خشونتی کور یا استیصالی از سر استهلاک و ناامیدی تبدیل نشود.
ساعت برای آدمها یکجا بالاخره ازکار میفتد.
برای خیلیها ۸۸ یا ۹۸ متوقف شد.
برای من هم ۲۵ شهریور ۰۱
تمام ذهنم مملو از جملات مهرآمیز یا بعضا کنایه آمیز است که "باید درسم را تمام کنم."
برخی از سر نگرانی و محبت و برخی دیگر از روی کینه و بغض که دلیلش را نمیدانم.
اما این را میدانم که آن عصر میان آن جمعیت در بولوار کشاورز، زمان برایم ایستاد.
پشیمانم؟ نه!
میارزید؟ بله!
آن آقا و خانم در بنبست و حصر اختر ۱۵سال است که نوهها و دخترانشان را با زور و تهدیدهای دائم سپاه میبینند.
من که...
گاهی پیش خودم شرمنده میشوم.
نه اینها گلایه نیست، صرفا مینویسم چون تنها کاری است که میتوانم انجام دهم.
گفت: خانم دکتر! ننویس!
گفتم: میمیرم...
و خندید. بازجو را میگویم.
حالا پیشنهاد دادهاند ندامتنامه رونوشت به رییس قوه قضاییه بنویس.
یعنی باید بابت حق شهروندیام که ازم سلب کردهاند و دربارهاش نوشتهام یا مخالفت با اعدام، که نوعی قتل حکومتی است، یا هر چیز دیگری که حداقل سعی کردهام موقع نوشتنش انصاف را مراعات کنم،"عذرخواهی"کنم!
"اگر ننویسم مگر میکشیدم؟!"
به صدای پشت پرایوت نامبر گفتم!
باشد. مینویسم:
"آقای اژهای، ریاست قوه قضاییه،
سلام علیکم؛
اینجانب دانشجویی هستم که برای نیروهای حراست دانشگاه تهران خطری جدی محسوب میشوم و دوسال بیشتر است که پشت حصارهای سبز دانشگاه به انتظار نشستهام. شکایتم را به دیوان عدالت تسلیم کردهام و اسنادش موجود است.
من کوچکترین عضو جریان بیدار و آگاه دانشجویی، حتی نمیدانم جرمم چه بوده که اینطور سخت محکومم کردهاند. شائبههایی در مورد عضویت در گروهها مطرح شد که هیچ مدرکی برایش نداشتند.
اما امروز محکم ایستادهام و همراه ۴۰ میلیون ایرانی به شما و سیستم ظالمتان میگویم: نه!
این"ظالم"که میگویم مانند انگهایی که همکارانتان به بنده زدند، بهتان نیست.
من از "راه طیشده" سخن میگویم.
۵ سال، سرب در حلقمان ریختید که برای حفظ نهاد انجمن اسلامی نمیشود هرچیزی را هرجایی گفت.
خاطرتان هست؟ ۱۶آذر ۱۴۰۰ از برخورد و سرکوب با دانشجویان گفتم. خم به ابرو نیاوردید بی آنکه حتی اشارهای کنید!
من این راه را مدتها قبل رفتهام. یکشبه خوابنما نشدهام که به این سیل خانمانسوز "نه"، که البته برای ما نهر جاری و زلال است، "آری" بگویم!
عافیتطلبی کردم و در امنیتیترین نهاد دانشجویی کشور، دم از اصلاحات و عدم واکنش رادیکال و... زدم که نسل جوانتر هزینهی گزاف به جان نخرد.
اما همکارانتان در نهادهای امنیتی، شمشیر را از رو بستند. هرچه عقبتر میرفتیم، آنها جلوتر میآمدند و خب امروز به اینجا رسیدهایم.
میدانید چند دانشجو زندگیهایشان به خاطر پروندهسازیهای واهی تباه شده؟
من به شما میگویم: حداقل ۲۰۰ دانشجو در وزارت بهداشت حکم گرفتهاند.
تنها به دلیل اینکه همکاران خود شما "احساس خطر کردهاند!"
من این گزارهی سطحی که از سر نیتخوانی است را، چه زمان بازجویی و چه موقع کمیتههای قرون وسطایی انضباطی، به کرات شنیدهام.
خصومتی که از سر خوش نیامدن بود و به همین سادگی به جوانهای مملکت آسیب میزدند(و میزنند.)
آقای اژهای!
خبر دارید پزشک جوانی به دلیل اینکه میخواست مهاجرت کند تا از شر همکارانتان در امان بماند، به دلیل عدم توانایی تامین هزینه هنگفت آزادسازی مدرک، که برای آقازادهها پول خرد است، ماه پیش خودکشی کرد؟
آگاهید که هفتهای دستکم یک نفر از کادر درمان تن به خودکشی میدهند اما تن به ذلت نه؟!
آقای اژهای! گفتهاند عذرخواهی کنم تا مرا ببخشند و همکارانتان اجازهی ورود به دانشگاه را بدهند.
حتی نگذاشتهاند روپوش و وسایلم را از دانشکده تحویل بگیرم. وقتی مراجعه کردم گفتند: برای دانشجویان خطر داری!
بلند خندیدم و شد "توهین به نیروی حراست" در پرونده وزارت بهداشت.
آقای اژهای! از چه چیز باید طلب ببخش کنم، درحالیکه به قول خودتان حداقل فعالیت در نهادهای قانونی، "حرام سیاسی" نیست!
ادامه اینجا:
https://tinyurl.com/MTHGON
#مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی و فعال مدنی، در آستانه جلسه دادگاه تماس گرفتهاند و گفتند که یک ندامتنامه خطاب به رئیس قوه قضاییه بنویس و او هم متن زیر را نوشته و منتشر کرده است:
دهم تیر هم یک روز معمولی دیگر است.
شبیه تمام ۱۰ تیرهای سالهای پیش.
احتمالا فردا هم مثل امروز گرم باشد و از نفس بیفتم.
فردا هم روز دیگری است از تقویمی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ برای من متوقف شد.
غیر از آنکه صبحش دادگاه انقلاب دارم.
برای نتایج ناانتخابات، نه خوشحالم نه ناراحت.
این "نه" بزرگ، دیر و سخت به دست آمده و از دیشب به این فکر میکنم که چکار باید کرد که این خشم اندوخته به خشونتی کور یا استیصالی از سر استهلاک و ناامیدی تبدیل نشود.
ساعت برای آدمها یکجا بالاخره ازکار میفتد.
برای خیلیها ۸۸ یا ۹۸ متوقف شد.
برای من هم ۲۵ شهریور ۰۱
تمام ذهنم مملو از جملات مهرآمیز یا بعضا کنایه آمیز است که "باید درسم را تمام کنم."
برخی از سر نگرانی و محبت و برخی دیگر از روی کینه و بغض که دلیلش را نمیدانم.
اما این را میدانم که آن عصر میان آن جمعیت در بولوار کشاورز، زمان برایم ایستاد.
پشیمانم؟ نه!
میارزید؟ بله!
آن آقا و خانم در بنبست و حصر اختر ۱۵سال است که نوهها و دخترانشان را با زور و تهدیدهای دائم سپاه میبینند.
من که...
گاهی پیش خودم شرمنده میشوم.
نه اینها گلایه نیست، صرفا مینویسم چون تنها کاری است که میتوانم انجام دهم.
گفت: خانم دکتر! ننویس!
گفتم: میمیرم...
و خندید. بازجو را میگویم.
حالا پیشنهاد دادهاند ندامتنامه رونوشت به رییس قوه قضاییه بنویس.
یعنی باید بابت حق شهروندیام که ازم سلب کردهاند و دربارهاش نوشتهام یا مخالفت با اعدام، که نوعی قتل حکومتی است، یا هر چیز دیگری که حداقل سعی کردهام موقع نوشتنش انصاف را مراعات کنم،"عذرخواهی"کنم!
"اگر ننویسم مگر میکشیدم؟!"
به صدای پشت پرایوت نامبر گفتم!
باشد. مینویسم:
"آقای اژهای، ریاست قوه قضاییه،
سلام علیکم؛
اینجانب دانشجویی هستم که برای نیروهای حراست دانشگاه تهران خطری جدی محسوب میشوم و دوسال بیشتر است که پشت حصارهای سبز دانشگاه به انتظار نشستهام. شکایتم را به دیوان عدالت تسلیم کردهام و اسنادش موجود است.
من کوچکترین عضو جریان بیدار و آگاه دانشجویی، حتی نمیدانم جرمم چه بوده که اینطور سخت محکومم کردهاند. شائبههایی در مورد عضویت در گروهها مطرح شد که هیچ مدرکی برایش نداشتند.
اما امروز محکم ایستادهام و همراه ۴۰ میلیون ایرانی به شما و سیستم ظالمتان میگویم: نه!
این"ظالم"که میگویم مانند انگهایی که همکارانتان به بنده زدند، بهتان نیست.
من از "راه طیشده" سخن میگویم.
۵ سال، سرب در حلقمان ریختید که برای حفظ نهاد انجمن اسلامی نمیشود هرچیزی را هرجایی گفت.
خاطرتان هست؟ ۱۶آذر ۱۴۰۰ از برخورد و سرکوب با دانشجویان گفتم. خم به ابرو نیاوردید بی آنکه حتی اشارهای کنید!
من این راه را مدتها قبل رفتهام. یکشبه خوابنما نشدهام که به این سیل خانمانسوز "نه"، که البته برای ما نهر جاری و زلال است، "آری" بگویم!
عافیتطلبی کردم و در امنیتیترین نهاد دانشجویی کشور، دم از اصلاحات و عدم واکنش رادیکال و... زدم که نسل جوانتر هزینهی گزاف به جان نخرد.
اما همکارانتان در نهادهای امنیتی، شمشیر را از رو بستند. هرچه عقبتر میرفتیم، آنها جلوتر میآمدند و خب امروز به اینجا رسیدهایم.
میدانید چند دانشجو زندگیهایشان به خاطر پروندهسازیهای واهی تباه شده؟
من به شما میگویم: حداقل ۲۰۰ دانشجو در وزارت بهداشت حکم گرفتهاند.
تنها به دلیل اینکه همکاران خود شما "احساس خطر کردهاند!"
من این گزارهی سطحی که از سر نیتخوانی است را، چه زمان بازجویی و چه موقع کمیتههای قرون وسطایی انضباطی، به کرات شنیدهام.
خصومتی که از سر خوش نیامدن بود و به همین سادگی به جوانهای مملکت آسیب میزدند(و میزنند.)
آقای اژهای!
خبر دارید پزشک جوانی به دلیل اینکه میخواست مهاجرت کند تا از شر همکارانتان در امان بماند، به دلیل عدم توانایی تامین هزینه هنگفت آزادسازی مدرک، که برای آقازادهها پول خرد است، ماه پیش خودکشی کرد؟
آگاهید که هفتهای دستکم یک نفر از کادر درمان تن به خودکشی میدهند اما تن به ذلت نه؟!
آقای اژهای! گفتهاند عذرخواهی کنم تا مرا ببخشند و همکارانتان اجازهی ورود به دانشگاه را بدهند.
حتی نگذاشتهاند روپوش و وسایلم را از دانشکده تحویل بگیرم. وقتی مراجعه کردم گفتند: برای دانشجویان خطر داری!
بلند خندیدم و شد "توهین به نیروی حراست" در پرونده وزارت بهداشت.
آقای اژهای! از چه چیز باید طلب ببخش کنم، درحالیکه به قول خودتان حداقل فعالیت در نهادهای قانونی، "حرام سیاسی" نیست!
ادامه اینجا:
https://tinyurl.com/MTHGON
#مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی و خشایار سفیدی دانشجوی اخراجی، به یک سال حبس محکوم شدند
مطهره گونهای، دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه تهران، در ایکس نوشت:
بنابر حکم بیدادگاه انقلاب، شعبه ۲۹ به ریاست قاضی علی مظلوم، به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام به نفع رسانههای ضدانقلاب" به یک سال حبس تعزیری محکوم شدم.
مصداق آن، اعتراض به حکم اعدام توماج صالحی و سایر نوشتههایم بوده است.
او همچنین ضمن تشکر از وکلای خود آقایان نیلی و بهزاد راد، افزود:
«از اتهامات توهین به رهبری و اخلال در نظم عمومی تبرئه شدم.
آقای سفیدی نیز در پروندهای مشترک با بنده، به اتهام تبلیغ علیه نظام، به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.»
خشایار سفیدی، دانشجوی موسیقی دانشگاه تهران نیز اعلام کرد که به یک سال حبس محکوم شده است.
روز شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳، خشایار سفیدی، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد موسیقی در دانشگاه تهران، اعلام کرده بود که به مدت سه شبانهروز در خانه موسیقی اعتصاب غذا میکند.
خشایار سفیدی با همرسانی عکسی از خود در اینستاگرامش نوشته: «برای جان توماج نگرانم. نگرانم و کاری از دستم بر نمیآید. تنها میتوانم با هر آنچه که دارم، بدنم و ارادهام، نسبت خودم را با ستم آشکاری که نسبت به توماج و توماجها روا داشته میشود نشان دهم.»
مطهره گونهای، دیگر فعال شناختهشده دانشجویی در این کنش اعتراضی ساعاتی به او پیوسته بود.
خشایار سفیدی پیش از این نیز با نواختن قطعاتی در سوگ آرمیتا گراوند و کیان پیرفلک اعتراض خود به وضع موجود را بیان کرده بود.
مطهره گونهای نیز همواره با نگارش نظرات انتقادی صریح خود، اعتراضش به استبداد دینی را بیان کرده و گفته که پای تمام هزینههای ابراز نظرش ایستاده است.
او در روزهای اخیر تاکید کرده است که در مرحله دوم انتصابات هم شرکت نخواهد کرد.
#مطهره_گونه_ای #خشایار_سفیدی #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه تهران، در ایکس نوشت:
بنابر حکم بیدادگاه انقلاب، شعبه ۲۹ به ریاست قاضی علی مظلوم، به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام به نفع رسانههای ضدانقلاب" به یک سال حبس تعزیری محکوم شدم.
مصداق آن، اعتراض به حکم اعدام توماج صالحی و سایر نوشتههایم بوده است.
او همچنین ضمن تشکر از وکلای خود آقایان نیلی و بهزاد راد، افزود:
«از اتهامات توهین به رهبری و اخلال در نظم عمومی تبرئه شدم.
آقای سفیدی نیز در پروندهای مشترک با بنده، به اتهام تبلیغ علیه نظام، به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.»
خشایار سفیدی، دانشجوی موسیقی دانشگاه تهران نیز اعلام کرد که به یک سال حبس محکوم شده است.
روز شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳، خشایار سفیدی، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد موسیقی در دانشگاه تهران، اعلام کرده بود که به مدت سه شبانهروز در خانه موسیقی اعتصاب غذا میکند.
خشایار سفیدی با همرسانی عکسی از خود در اینستاگرامش نوشته: «برای جان توماج نگرانم. نگرانم و کاری از دستم بر نمیآید. تنها میتوانم با هر آنچه که دارم، بدنم و ارادهام، نسبت خودم را با ستم آشکاری که نسبت به توماج و توماجها روا داشته میشود نشان دهم.»
مطهره گونهای، دیگر فعال شناختهشده دانشجویی در این کنش اعتراضی ساعاتی به او پیوسته بود.
خشایار سفیدی پیش از این نیز با نواختن قطعاتی در سوگ آرمیتا گراوند و کیان پیرفلک اعتراض خود به وضع موجود را بیان کرده بود.
مطهره گونهای نیز همواره با نگارش نظرات انتقادی صریح خود، اعتراضش به استبداد دینی را بیان کرده و گفته که پای تمام هزینههای ابراز نظرش ایستاده است.
او در روزهای اخیر تاکید کرده است که در مرحله دوم انتصابات هم شرکت نخواهد کرد.
#مطهره_گونه_ای #خشایار_سفیدی #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تداوم ایستادگی زنان علیه جنگ تمام عیار جمهوری اسلامی
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی و تبعیدی دندانپزشکی دانشگاه تهران، با توجه به تداوم فشارهای جمهوری اسلامی بر فعالان حقوق زنان، مطلبی را به صورت رشته توییت در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است، متن کامل نوشته مطهره به شرح زیر است:
فعالان مدنی گیلان، تنها به علت دفاع از حقوق زنان و مقابله با استبداد اسلام فقاهتی، با احکام سنگین حبس روبرو شدند و نهایتا در کمال ناباوری و سکوت مجامع بینالمللی و نهادهای مدنی برای اجرای احکام ناعادلانه روانهی زندان شدند.
شریفه محمدی، فعال سندیکایی و کارگری نیزصرفا به دلیل فعالیت مدنی و دفاع از حقوق کارگران، با اتهام سنگین "بغی" و حکم غیر انسانی اعدام روبرو شده است.
هفتههاست که کمپین #جنگ_علیه_زنان شخص علی خامنهای و تمامیت و اصل جمهوری اسلامی را نشانه رفته است. جنگی که از اسفند ۵۷ آغاز شد و تا به امروز و حتی با تغییر دولتها ادامه دارد.
از خانه و خیابان که حق قیمومیت و سرپرستی یک مرد برای زنان، طبق قانون محدودیتهای اساسی ایجاد میکند و یا ناموسکشی و خون بس و زنکشی که فقط گوشهای از فجایع زنستیزی است که به وسیلهی قانون اساسی و دستگاه قضا عاملیت پیدا میکند و یا روتوش میشود تا سیستم آجر به آجر و تا بن دندان مردسالار جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد.
چرا که اگر مرد اختیاراتش در مورد این "شیء" محدود شود، راه زنان برای گشودن افقی جهت آزادیهای حداقلی نیز میسر خواهد شد.
عقد نکاح رایج اسلامی، که با مدرنیزاسیون دستخوش بزک و نه تغییر شده، (مثلا جاری شدن عقد آریایی در کنار انعقاد عقد اسلامی) نوعی قرارداد کالاانگارانه میان دو مرد است. یکی پدر یا سرپرست و قیم و صاحب "کالا" و دیگری، خریدار و خواستار آن.
بنابراین ازدواج اسلامی، نه قرارداد میان زوجین و دو انسان برابر، که معاملهای بین دو مرد است و زن به عنوان کالا در برابر مَهر به فروش میرسد.
درواقع اسلام فقاهتی شاید در ظاهر امر، "زن" را به عرصه بیاورد و از او در جهت پیشبرد اندیشههای زن ستیزانهی خود بهره ببرد، ولی در بطن و اساس آن، همچنان باید پشت پرده و مایملک یک مرد باقی بماند تا حق حیاتش را حفظ کند.
اصل غائلهی مسجد گوهرشاد و کشف حجاب (عبارت مصطلح دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی) نیز به ورود تمام عیار زنان به عرصهی اجتماعی باز میگردد.
.
گرچه دعوای گوهرشاد بیشتر بر سر کلاه پهلوی بود تا چادر و برقع زنان، اما تا پیش از آن، زنان در حرمسراها و اندرونیها و بدون حق تحصیل و حضور در اجتماعات "مردانه" روزگار میگذراندند.
اما با القای مدرنیسم اجباری توسط پهلوی اول، این امر، یعنی دستیابی به "حضور بی قید و شرط زنان در سپهر اجتماعی و حتی سیاسی"، سهلالوصولتر شد.
گرچه سایهی مردسالاری هیچگاه از سر زن ایرانی رخت برنبست و حتی با انقلاب سفید و اعطای ملوکانه حق رای زنان، حوزه به بلبشو و هیاهو افتاد، اما گامهای موثری در جهت حضور هرچه بیشتر زنان و حق ایشان در تعیین سرنوشت خود برداشته شد.
انجمنهای زنان و ظهور شاعران و نویسندگان زن و حضور پررنگ آنها در جمعهای ادبی و سیاسی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ نشاندهندهی تلاش خستگیناپذیر زنان برای احقاق این حق است.
روند کمرنگ شدن مردسالاری در ایران، با انقلاب ۵۷ متوقف و حتی به عقب رانده شد.
گرچه فعالان برجستهی زن با شعارهای نوفل لوشاتویی خمینی مثل پوشش اختیاری و یا حق برابر زنان با مردان و... با جریان انقلابیون همراهی کردند، اما در اسفند ۵۷ پس از تصمیم به اجباری شدن حجاب و لغو قانون حمایت از خانواده (محدودیت چندهمسری و حق طلاق زن و... ) زنان علیه این بدویت شوریدند که به لغو موقت این تصمیم منتج شد.
اما بعد از رفراندوم و تثبیت نظام جمهوری اسلامی، پروژهی "جنگ علیه زنان" قوت گرفت.
حالا ولی مطلقه فقیه، سرپرست زنان در سپهر اجتماعی و سیاسی بود که بنا بر فقه، حتی حق تنبیه بدنی آنها را در صورت تخطی از فرامین و دستورات صادر میکرد. (مثلا حکم شلاق برای بدحجابی)
در دانشگاه همراه با انقلاب شوم فرهنگی، تمامی کادر و بدنه دانشگاهی اعم از استاد و دانشجو تصفیه شدند و معیار این غربالگری تنها یک چیز بود: "انقلابی بودن"!
انقلابی بودن، زنان را نه تصفیه بلکه به طور کلی حذف کرد. به عنوان نمونه، چهره زنان در تلویزیون جدید نباید زیبا دیده میشد. قوانین سختگیرانهای نیز برای حجاب و برخورد با بیحجابی تنظیم و ابلاغ و اجرا شد که در اثر آن، صدها زن از ادارات و دانشگاهها و موسسات اخراج و ناگزیر به مهاجرت اجباری یا انزوا شدند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Zmgu03
#زنان #مقاومت_مدنی #مطهره_گونه_ای #حقوق_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی و تبعیدی دندانپزشکی دانشگاه تهران، با توجه به تداوم فشارهای جمهوری اسلامی بر فعالان حقوق زنان، مطلبی را به صورت رشته توییت در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است، متن کامل نوشته مطهره به شرح زیر است:
فعالان مدنی گیلان، تنها به علت دفاع از حقوق زنان و مقابله با استبداد اسلام فقاهتی، با احکام سنگین حبس روبرو شدند و نهایتا در کمال ناباوری و سکوت مجامع بینالمللی و نهادهای مدنی برای اجرای احکام ناعادلانه روانهی زندان شدند.
شریفه محمدی، فعال سندیکایی و کارگری نیزصرفا به دلیل فعالیت مدنی و دفاع از حقوق کارگران، با اتهام سنگین "بغی" و حکم غیر انسانی اعدام روبرو شده است.
هفتههاست که کمپین #جنگ_علیه_زنان شخص علی خامنهای و تمامیت و اصل جمهوری اسلامی را نشانه رفته است. جنگی که از اسفند ۵۷ آغاز شد و تا به امروز و حتی با تغییر دولتها ادامه دارد.
از خانه و خیابان که حق قیمومیت و سرپرستی یک مرد برای زنان، طبق قانون محدودیتهای اساسی ایجاد میکند و یا ناموسکشی و خون بس و زنکشی که فقط گوشهای از فجایع زنستیزی است که به وسیلهی قانون اساسی و دستگاه قضا عاملیت پیدا میکند و یا روتوش میشود تا سیستم آجر به آجر و تا بن دندان مردسالار جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد.
چرا که اگر مرد اختیاراتش در مورد این "شیء" محدود شود، راه زنان برای گشودن افقی جهت آزادیهای حداقلی نیز میسر خواهد شد.
عقد نکاح رایج اسلامی، که با مدرنیزاسیون دستخوش بزک و نه تغییر شده، (مثلا جاری شدن عقد آریایی در کنار انعقاد عقد اسلامی) نوعی قرارداد کالاانگارانه میان دو مرد است. یکی پدر یا سرپرست و قیم و صاحب "کالا" و دیگری، خریدار و خواستار آن.
بنابراین ازدواج اسلامی، نه قرارداد میان زوجین و دو انسان برابر، که معاملهای بین دو مرد است و زن به عنوان کالا در برابر مَهر به فروش میرسد.
درواقع اسلام فقاهتی شاید در ظاهر امر، "زن" را به عرصه بیاورد و از او در جهت پیشبرد اندیشههای زن ستیزانهی خود بهره ببرد، ولی در بطن و اساس آن، همچنان باید پشت پرده و مایملک یک مرد باقی بماند تا حق حیاتش را حفظ کند.
اصل غائلهی مسجد گوهرشاد و کشف حجاب (عبارت مصطلح دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی) نیز به ورود تمام عیار زنان به عرصهی اجتماعی باز میگردد.
.
گرچه دعوای گوهرشاد بیشتر بر سر کلاه پهلوی بود تا چادر و برقع زنان، اما تا پیش از آن، زنان در حرمسراها و اندرونیها و بدون حق تحصیل و حضور در اجتماعات "مردانه" روزگار میگذراندند.
اما با القای مدرنیسم اجباری توسط پهلوی اول، این امر، یعنی دستیابی به "حضور بی قید و شرط زنان در سپهر اجتماعی و حتی سیاسی"، سهلالوصولتر شد.
گرچه سایهی مردسالاری هیچگاه از سر زن ایرانی رخت برنبست و حتی با انقلاب سفید و اعطای ملوکانه حق رای زنان، حوزه به بلبشو و هیاهو افتاد، اما گامهای موثری در جهت حضور هرچه بیشتر زنان و حق ایشان در تعیین سرنوشت خود برداشته شد.
انجمنهای زنان و ظهور شاعران و نویسندگان زن و حضور پررنگ آنها در جمعهای ادبی و سیاسی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ نشاندهندهی تلاش خستگیناپذیر زنان برای احقاق این حق است.
روند کمرنگ شدن مردسالاری در ایران، با انقلاب ۵۷ متوقف و حتی به عقب رانده شد.
گرچه فعالان برجستهی زن با شعارهای نوفل لوشاتویی خمینی مثل پوشش اختیاری و یا حق برابر زنان با مردان و... با جریان انقلابیون همراهی کردند، اما در اسفند ۵۷ پس از تصمیم به اجباری شدن حجاب و لغو قانون حمایت از خانواده (محدودیت چندهمسری و حق طلاق زن و... ) زنان علیه این بدویت شوریدند که به لغو موقت این تصمیم منتج شد.
اما بعد از رفراندوم و تثبیت نظام جمهوری اسلامی، پروژهی "جنگ علیه زنان" قوت گرفت.
حالا ولی مطلقه فقیه، سرپرست زنان در سپهر اجتماعی و سیاسی بود که بنا بر فقه، حتی حق تنبیه بدنی آنها را در صورت تخطی از فرامین و دستورات صادر میکرد. (مثلا حکم شلاق برای بدحجابی)
در دانشگاه همراه با انقلاب شوم فرهنگی، تمامی کادر و بدنه دانشگاهی اعم از استاد و دانشجو تصفیه شدند و معیار این غربالگری تنها یک چیز بود: "انقلابی بودن"!
انقلابی بودن، زنان را نه تصفیه بلکه به طور کلی حذف کرد. به عنوان نمونه، چهره زنان در تلویزیون جدید نباید زیبا دیده میشد. قوانین سختگیرانهای نیز برای حجاب و برخورد با بیحجابی تنظیم و ابلاغ و اجرا شد که در اثر آن، صدها زن از ادارات و دانشگاهها و موسسات اخراج و ناگزیر به مهاجرت اجباری یا انزوا شدند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Zmgu03
#زنان #مقاومت_مدنی #مطهره_گونه_ای #حقوق_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«اگر رییس دولت ج.ا مشت بر دهانمان نمیزند، باید بگویم امروز صبح پیگیر وضعیت تحصیلیام شدم و پاسخ شنیدم که پروندهی انضباطی جدیدی در دانشگاه برایم ساختهاند.
اتهامم هم ارتباط با رسانههای معاند، تشویش اذهان دانشجویان و تشویق آنان به اغتشاشات است.
علی برکتالله!»
- مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دکترای دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که با حکم نهایی انضباطی کمیتهی مرکزی وزارت بهداشت، محکوم به ۲۴ ماه تعلیق و محرومیت از تحصیل و تبعید به دانشگاه علومپزشکی اردبیل شد.
او مهر ماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود بود.
مطهره گونهای بارها توسط نهادهای امنیتی احضار و تهدید شد و برای او در دادگاه انقلاب پروندهای با چندین عنوان اتهامی گشوده شده است.
با تمام فشارها، خانم گونهای نظرات انتقادی خود به رژیم را در شبکههای اجتماعی منتشر میکند. حالا همین نوشتهها را مصداق اتهامات تازه دانستهاند و میخواهند مانع از اتمام دوران تحصیلی او شوند.
#مطهره_گونه_ای #دانشجو #دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اگر رییس دولت ج.ا مشت بر دهانمان نمیزند، باید بگویم امروز صبح پیگیر وضعیت تحصیلیام شدم و پاسخ شنیدم که پروندهی انضباطی جدیدی در دانشگاه برایم ساختهاند.
اتهامم هم ارتباط با رسانههای معاند، تشویش اذهان دانشجویان و تشویق آنان به اغتشاشات است.
علی برکتالله!»
- مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دکترای دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که با حکم نهایی انضباطی کمیتهی مرکزی وزارت بهداشت، محکوم به ۲۴ ماه تعلیق و محرومیت از تحصیل و تبعید به دانشگاه علومپزشکی اردبیل شد.
او مهر ماه ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. ماهها ممنوعالورود بود.
مطهره گونهای بارها توسط نهادهای امنیتی احضار و تهدید شد و برای او در دادگاه انقلاب پروندهای با چندین عنوان اتهامی گشوده شده است.
با تمام فشارها، خانم گونهای نظرات انتقادی خود به رژیم را در شبکههای اجتماعی منتشر میکند. حالا همین نوشتهها را مصداق اتهامات تازه دانستهاند و میخواهند مانع از اتمام دوران تحصیلی او شوند.
#مطهره_گونه_ای #دانشجو #دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت یک جنگ بیپایان
✍️مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی
مطهره گونهای، فعال مدنی، در این یادداشت درباره جنایات جمهوری اسلامی علیه زنان از جمله تعرض و تجاوز به زنان در خانههای امن نهادهای امنیتی، تجاوز در اتاق ملاقات شرعی زندانها، حین بازداشت، شکنجه، اعتراف اجباری و صدور حکم اعدام... نوشته است.
«دینا قالیباف، که چندی پیش روایت خود از تعرض و آزار کلامی و رفتاری جنسی ماموران را منتشر کرده و با خشونت بازداشت شده بود، با اتهام نشر اکاذیب، به دوسال حبس که به مدت پنج سال به تعلیق درآمده و مجازاتهای تکمیلی محکوم شد.
سپیده رشنو نیز برای اجرای حکم حبس چهارسالهاش به زندان اوین فراخوانده شد.
شریفه محمدی و پخشان عزیزی، فعالان سیاسی و مدنی نیز با اتهام واهی بغی، به حکم غیرانسانی اعدام (قتل حکومتی) محکوم شدند.
سپیده، در آخرین پست اینستاگرامش به روشنی اشاره کرده است. موی ما و بدن ما مدرک جرم است.
صدایمان، نگاهمان، رفتارمان و گفتارمان و اندیشیدنمان جرم است.
اصلا بودنمان و تمام وجود ما برای سیستم مردسالار و زن ستیز جمهوری اسلامی جرم است.
ما حیاتمان هم عاریهای است و ولی مطلقه فقیه بر سرمان منت گذاشته که حداقل زنده بمانیم!
شما که ریشههای این شجره خبیثهتان بر دروغ و کذب استوار است.
کدام اکاذیب وقتی خشونت و دنائت و پستی رفتار ماموران انتظامی و امنیتی بر کسی پوشیده نیست.
در یک نمونهی کوچک، پس از آزار روانی پدرم، مرا قپانی کردید و تا دادسرا بردید.
یعنی از پشت دستبند زدید و پابند به پایم پیچیدید!
ما فقط با یک حکومت ظالم طرف نیستیم.
بلکه یک نظام قاتل و جانی با حداکثر قوایش مقابلمان ایستاده و قصد جانمان را کرده است.
روایتگری رفتار دون شان انسان ماموران توسط دینا قالیباف، چیزی جز حقیقت نبوده است و این یکی دیگر از هزاران سند رسوایی شما و شجاعت و شهامت این دختر است که بر صفحه تاریخ ماندگار خواهد شد.
ما که میدانیم شما از هیچ چیزی، مطلقا هیچچیز!، در اعترافگیری و پر کردن برگههای بازجویی فروگذار نمیکنید و به هر دستاویز غیراخلاقی متوسل میشوید.
ما که دیدهایم چگونه برای موهایمان، ما را به وحشیانهترین شکل ممکن، روی زمین کشان کشان روانهی ونهای چرک گشت شوم ارشاد میکنید. چرا که بدن و موی زنان متعلق به شماست و هرزمان که اراده کنید از آن بهرهکشی میکنید.
ما که میدانیم هیچ مرز و خط قرمزی برای زیر پا گذاشتن انسانیت و اخلاق نمیشناسید.
پس کدام اکاذیب و کدام دروغ؟!
ما که شنیدهایم در خلوتگاههایتان که به نام "خانه امن" شناخته میشوند، چه بلاها و مصیبتهایی بر سر زنان آوردید که هیچگاه مثل قبل نتوانستند زندگی کنند.
ما که شنیدهایم و دیدهایم چطور از حربههای جنسی در هنگام بازجوییها استفاده میکنید.
از کدامین دروغ دم میزنید؟!
وقتی همه میدانیم که در ۱۴۰۱ و درجریان خیزش مهسا، دختران جوان را در قرچک به بهانه کمبود فضا برای بازجویی و بدون حضور مامور زن، به "سالن ملاقات شرعی" میبردید و وقتی آن دختران باز میگشتند دچار تشنج و حملات عصبی میشدند و با مسکن و آرامبخش صدایشان را خفه میکردید.
کدام اکاذیب را وصلهی شریفترین و دغدغهمندترین فعالین مدنی میکنید؟!
وقتی با چشم خود دیدهایم که تن و بدن زنی که از خانههای امن شما بازگشته بود، جای سالم و عاری از کبودی نداشت!
در بیدادگاههایتان اجازهی صحبت جدی به یک زن را هم نمیدهید و آن را به استهزا و شوخی و تمسخر میگیرید و از صاحبش، یعنی همسر و پدرش، میپرسید و هیچ حق استقلالی برایش قائل نیستید.
کدام دروغ؟! وقتی پستی و شنیع بودنتان تا مغز استخوانمان را سوزانده است.
شما که از خداخواسته طلب مرگ برای زنانی چون ما دارید و فقط میخواهید خبر این رذالت شما که بر ما روا میدارید به گوش مردم نرسد.
اما ما دختری را دیدهایم که آنقدر شکنجهاش کردید و کتکش زدید و بعد هم به او تجاوز کردید تا کشته شد و بعد جنازهاش را کنار خیابان و مقابل یک ساختمان رها کردید و گفتید خودکشی کرده است تا قداست نظام جنایتکارتان آسیب نبیند.
و وقتی گزارش قتل و تجاوز به آن دختر، نیکا شاکرمی، منتشر شد و همه دنیا از میزان پستی و فرومایگیتان انگشت حیرت به دهان گرفتند، گفتید این هم دروغ است و دهها نفر -از جمله خود من- را به دلیل بازنشر و تحلیل آن بازداشت کردید.
برای شستن و پاک کردن خون و لجن گبارگی که تمامیت نظامتان را فرا گرفته است، بیهوده تقلا نکنید.
جایگاهی که در آن قرار دارید چیزی جز یک باتلاق عمیق برای بلعیدن شما و تمام رذالتتان نیست.
پس برعبث نپایید که هنگامهی فروپاشی هیمنهی پوشالی و مقدس نظام شنیعتان عجیب نزدیک است.
چرا که ما همه راویان این تاریخ و روزگار شوم و سیاهیم.»
#پخشان_عزیزی #شريفه_محمدی #سپیده_رشنو #دینا_قالیباف #نیکا_شاکرمی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی
مطهره گونهای، فعال مدنی، در این یادداشت درباره جنایات جمهوری اسلامی علیه زنان از جمله تعرض و تجاوز به زنان در خانههای امن نهادهای امنیتی، تجاوز در اتاق ملاقات شرعی زندانها، حین بازداشت، شکنجه، اعتراف اجباری و صدور حکم اعدام... نوشته است.
«دینا قالیباف، که چندی پیش روایت خود از تعرض و آزار کلامی و رفتاری جنسی ماموران را منتشر کرده و با خشونت بازداشت شده بود، با اتهام نشر اکاذیب، به دوسال حبس که به مدت پنج سال به تعلیق درآمده و مجازاتهای تکمیلی محکوم شد.
سپیده رشنو نیز برای اجرای حکم حبس چهارسالهاش به زندان اوین فراخوانده شد.
شریفه محمدی و پخشان عزیزی، فعالان سیاسی و مدنی نیز با اتهام واهی بغی، به حکم غیرانسانی اعدام (قتل حکومتی) محکوم شدند.
سپیده، در آخرین پست اینستاگرامش به روشنی اشاره کرده است. موی ما و بدن ما مدرک جرم است.
صدایمان، نگاهمان، رفتارمان و گفتارمان و اندیشیدنمان جرم است.
اصلا بودنمان و تمام وجود ما برای سیستم مردسالار و زن ستیز جمهوری اسلامی جرم است.
ما حیاتمان هم عاریهای است و ولی مطلقه فقیه بر سرمان منت گذاشته که حداقل زنده بمانیم!
شما که ریشههای این شجره خبیثهتان بر دروغ و کذب استوار است.
کدام اکاذیب وقتی خشونت و دنائت و پستی رفتار ماموران انتظامی و امنیتی بر کسی پوشیده نیست.
در یک نمونهی کوچک، پس از آزار روانی پدرم، مرا قپانی کردید و تا دادسرا بردید.
یعنی از پشت دستبند زدید و پابند به پایم پیچیدید!
ما فقط با یک حکومت ظالم طرف نیستیم.
بلکه یک نظام قاتل و جانی با حداکثر قوایش مقابلمان ایستاده و قصد جانمان را کرده است.
روایتگری رفتار دون شان انسان ماموران توسط دینا قالیباف، چیزی جز حقیقت نبوده است و این یکی دیگر از هزاران سند رسوایی شما و شجاعت و شهامت این دختر است که بر صفحه تاریخ ماندگار خواهد شد.
ما که میدانیم شما از هیچ چیزی، مطلقا هیچچیز!، در اعترافگیری و پر کردن برگههای بازجویی فروگذار نمیکنید و به هر دستاویز غیراخلاقی متوسل میشوید.
ما که دیدهایم چگونه برای موهایمان، ما را به وحشیانهترین شکل ممکن، روی زمین کشان کشان روانهی ونهای چرک گشت شوم ارشاد میکنید. چرا که بدن و موی زنان متعلق به شماست و هرزمان که اراده کنید از آن بهرهکشی میکنید.
ما که میدانیم هیچ مرز و خط قرمزی برای زیر پا گذاشتن انسانیت و اخلاق نمیشناسید.
پس کدام اکاذیب و کدام دروغ؟!
ما که شنیدهایم در خلوتگاههایتان که به نام "خانه امن" شناخته میشوند، چه بلاها و مصیبتهایی بر سر زنان آوردید که هیچگاه مثل قبل نتوانستند زندگی کنند.
ما که شنیدهایم و دیدهایم چطور از حربههای جنسی در هنگام بازجوییها استفاده میکنید.
از کدامین دروغ دم میزنید؟!
وقتی همه میدانیم که در ۱۴۰۱ و درجریان خیزش مهسا، دختران جوان را در قرچک به بهانه کمبود فضا برای بازجویی و بدون حضور مامور زن، به "سالن ملاقات شرعی" میبردید و وقتی آن دختران باز میگشتند دچار تشنج و حملات عصبی میشدند و با مسکن و آرامبخش صدایشان را خفه میکردید.
کدام اکاذیب را وصلهی شریفترین و دغدغهمندترین فعالین مدنی میکنید؟!
وقتی با چشم خود دیدهایم که تن و بدن زنی که از خانههای امن شما بازگشته بود، جای سالم و عاری از کبودی نداشت!
در بیدادگاههایتان اجازهی صحبت جدی به یک زن را هم نمیدهید و آن را به استهزا و شوخی و تمسخر میگیرید و از صاحبش، یعنی همسر و پدرش، میپرسید و هیچ حق استقلالی برایش قائل نیستید.
کدام دروغ؟! وقتی پستی و شنیع بودنتان تا مغز استخوانمان را سوزانده است.
شما که از خداخواسته طلب مرگ برای زنانی چون ما دارید و فقط میخواهید خبر این رذالت شما که بر ما روا میدارید به گوش مردم نرسد.
اما ما دختری را دیدهایم که آنقدر شکنجهاش کردید و کتکش زدید و بعد هم به او تجاوز کردید تا کشته شد و بعد جنازهاش را کنار خیابان و مقابل یک ساختمان رها کردید و گفتید خودکشی کرده است تا قداست نظام جنایتکارتان آسیب نبیند.
و وقتی گزارش قتل و تجاوز به آن دختر، نیکا شاکرمی، منتشر شد و همه دنیا از میزان پستی و فرومایگیتان انگشت حیرت به دهان گرفتند، گفتید این هم دروغ است و دهها نفر -از جمله خود من- را به دلیل بازنشر و تحلیل آن بازداشت کردید.
برای شستن و پاک کردن خون و لجن گبارگی که تمامیت نظامتان را فرا گرفته است، بیهوده تقلا نکنید.
جایگاهی که در آن قرار دارید چیزی جز یک باتلاق عمیق برای بلعیدن شما و تمام رذالتتان نیست.
پس برعبث نپایید که هنگامهی فروپاشی هیمنهی پوشالی و مقدس نظام شنیعتان عجیب نزدیک است.
چرا که ما همه راویان این تاریخ و روزگار شوم و سیاهیم.»
#پخشان_عزیزی #شريفه_محمدی #سپیده_رشنو #دینا_قالیباف #نیکا_شاکرمی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی، ضمن انتشار این عکس از تحصن خود برای مطالبه حق بازگشت به تحصیل خبر داد
مطهره گونهای نوشت:
«امروز مقابل دانشکده دندانپزشکی تهران تحصن کردم.
"من، مطهره گونهای و دیگر دانشجویان محروم از تحصیل، خواستار بازگشت بی قید و شرط به دانشگاه هستیم."
#زن_زندگی_آزادی
پ.ن: دلیل زاویه عکس: در احاطه کامل نیروهای حراست بودم. تلفن دانشجوها رو هم تفتیش کردند که مبادا عکسی گرفته باشند!»
این فعال دانشجویی روز گذشته هم در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود:
«دو سال میشود که مرا از خانهام یعنی دانشگاه تهران محروم کردهاند.
شب و روز برایم نذاشتهاند و زندگیام را جهنم کردند.
گفتند نباید ایران بمانی. وگرنه برایت بد میشود.
گفتم این جهنم را به بهشت لجن و کثافت شما نمیفروشم.
دو سال است که کمر همت به نابودیام بستهاند.»
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دندانپزشکی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران بود که پس از اولین بازداشت در پاییز ۱۴۰۱ به مدت ۲۴ ماه از تحصیل تعلیق به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تبعید شده بود. او بارها از سوی نهادهای امنیتی احضار شد، مورد بازجویی و تهدید قرارگرفت، بازداشت شد، ممنوعالورود به دانشگاه شد، ولی هرگز از آرمانهای خود عقب نکشید.
#مطهره_گونه_ای
#سرکوب_دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای نوشت:
«امروز مقابل دانشکده دندانپزشکی تهران تحصن کردم.
"من، مطهره گونهای و دیگر دانشجویان محروم از تحصیل، خواستار بازگشت بی قید و شرط به دانشگاه هستیم."
#زن_زندگی_آزادی
پ.ن: دلیل زاویه عکس: در احاطه کامل نیروهای حراست بودم. تلفن دانشجوها رو هم تفتیش کردند که مبادا عکسی گرفته باشند!»
این فعال دانشجویی روز گذشته هم در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود:
«دو سال میشود که مرا از خانهام یعنی دانشگاه تهران محروم کردهاند.
شب و روز برایم نذاشتهاند و زندگیام را جهنم کردند.
گفتند نباید ایران بمانی. وگرنه برایت بد میشود.
گفتم این جهنم را به بهشت لجن و کثافت شما نمیفروشم.
دو سال است که کمر همت به نابودیام بستهاند.»
مطهره گونهای، دانشجوی ترم آخر دندانپزشکی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران بود که پس از اولین بازداشت در پاییز ۱۴۰۱ به مدت ۲۴ ماه از تحصیل تعلیق به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تبعید شده بود. او بارها از سوی نهادهای امنیتی احضار شد، مورد بازجویی و تهدید قرارگرفت، بازداشت شد، ممنوعالورود به دانشگاه شد، ولی هرگز از آرمانهای خود عقب نکشید.
#مطهره_گونه_ای
#سرکوب_دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech