درختی خواهد رویید
و بسیار درختان در سرزمینت
و باد پیغام هر درختی را
به دیگری خواهد رسانید
و از هم خواهند پرسید
در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟
سووشون
#سیمین_دانشور
#زادروز
و بسیار درختان در سرزمینت
و باد پیغام هر درختی را
به دیگری خواهد رسانید
و از هم خواهند پرسید
در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟
سووشون
#سیمین_دانشور
#زادروز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز به دلایل مختلف باید با صدای بلند بخوانیم «ایران ای سرای امید»🌿
و تنها یکی از این دلایل #زادروز استاد #محمدرضا_شجریان است🌿
نماهنگی زیبا «به همت مرکز موسیقی بتهوون»
@Ssahebdeelan
و تنها یکی از این دلایل #زادروز استاد #محمدرضا_شجریان است🌿
نماهنگی زیبا «به همت مرکز موسیقی بتهوون»
@Ssahebdeelan
من
وارث نقش فرش زمینم
و همه انحناهای این حوضخانه،
شکل آن کاسه مس
هم سفره بوده با من
از زمینهای زبر غریزی
تا تراشیدگیهای وجدان امروز...
#زادروز_شاعر_عرفان_طبیعت_گرامی
@Ssahebdeelan
وارث نقش فرش زمینم
و همه انحناهای این حوضخانه،
شکل آن کاسه مس
هم سفره بوده با من
از زمینهای زبر غریزی
تا تراشیدگیهای وجدان امروز...
#زادروز_شاعر_عرفان_طبیعت_گرامی
@Ssahebdeelan
کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم
کاش چون نای شبان می خواندم
به نوای دل دیوانهٔ تو
خفته بر هودَج موّاج نسیم
می گذشتم ز در خانهٔ تو
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
از پس پردهٔ لرزان حریر
رنگ چشمان تو را می دیدم
کاش در بزم فروزندهٔ تو
خندهٔ جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خندهٔ تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازندهٔ تو
کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا می کرد
در دل باغچهٔ خانهٔ تو
شور من ... ولوله برپا می کرد
کاش چون یاد دل انگیز زنی
می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا می دیدم
خیره بر جلوهٔ زیبایی خویش
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشهٔ زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت
کاش از شاخهٔ سر سبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایهٔ عمر
شعلهٔ راز مرا می دیدی
#فروغ_فرخزاد🌹🍃
#زادروز_طلوع_فروغ_شعر_ایران_زمین_خجسته_و_گرامیباد
@Ssahebdeelan
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم
کاش چون نای شبان می خواندم
به نوای دل دیوانهٔ تو
خفته بر هودَج موّاج نسیم
می گذشتم ز در خانهٔ تو
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
از پس پردهٔ لرزان حریر
رنگ چشمان تو را می دیدم
کاش در بزم فروزندهٔ تو
خندهٔ جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خندهٔ تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازندهٔ تو
کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا می کرد
در دل باغچهٔ خانهٔ تو
شور من ... ولوله برپا می کرد
کاش چون یاد دل انگیز زنی
می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا می دیدم
خیره بر جلوهٔ زیبایی خویش
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشهٔ زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت
کاش از شاخهٔ سر سبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایهٔ عمر
شعلهٔ راز مرا می دیدی
#فروغ_فرخزاد🌹🍃
#زادروز_طلوع_فروغ_شعر_ایران_زمین_خجسته_و_گرامیباد
@Ssahebdeelan
ششم اسفند #زادروز
بزرگ مرد ادبيات پارسي، استاد #هوشنگ_ابتهاج
"سایه"ي نازنین، پیامآور مهر
و وفاداري گرامي..
تن شریفش بیگزند
و جان گرامياش آرام
و خاطرش آسوده!
ای مرغِ آشیانِ وفا خوش خبر بیا
با ارمغان قول و غزل از سفر بیا
پیک امید باش و پیام آور بهار
همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا
زان خرمن شکفتهٔ جانهای آتشین
برگیر خوشهای و چو گل شعلهور بیا
دوشت به خواب دیدم و گفتم که آمدی
ای خوشترین خوش آمده، بار دگر بیا
#هوشنگ_ابتهاج
@Ssahebdeelan
بزرگ مرد ادبيات پارسي، استاد #هوشنگ_ابتهاج
"سایه"ي نازنین، پیامآور مهر
و وفاداري گرامي..
تن شریفش بیگزند
و جان گرامياش آرام
و خاطرش آسوده!
ای مرغِ آشیانِ وفا خوش خبر بیا
با ارمغان قول و غزل از سفر بیا
پیک امید باش و پیام آور بهار
همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا
زان خرمن شکفتهٔ جانهای آتشین
برگیر خوشهای و چو گل شعلهور بیا
دوشت به خواب دیدم و گفتم که آمدی
ای خوشترین خوش آمده، بار دگر بیا
#هوشنگ_ابتهاج
@Ssahebdeelan
#زادروز ✍🏼
۲۸ تیر زادروز بانو #سیمین_بهبهانی
نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی
روز تولدم ، دریایی بودم
متولد ماه آفتابم
ماه داغی خورشید
ماه طغیان نفس
ماه ادغام زمین با آسمان سپید
و گاه پر هوس
متولد ماه خوش و بش های تن
با آبی آب های خزر .
من زاده سرزمین دریا هستم
و دیروز همان بودن امروزم
مادر تن به شن و ماسه ها داد
که من پا کوبیدم
برای دیدن آن دریای سرد
حالا هستم
اما آبی دریا کو ؟
آسمان پر معنا کو ؟
#سیمین_بهبهانی
@Ssahebdeelan
۲۸ تیر زادروز بانو #سیمین_بهبهانی
نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی
روز تولدم ، دریایی بودم
متولد ماه آفتابم
ماه داغی خورشید
ماه طغیان نفس
ماه ادغام زمین با آسمان سپید
و گاه پر هوس
متولد ماه خوش و بش های تن
با آبی آب های خزر .
من زاده سرزمین دریا هستم
و دیروز همان بودن امروزم
مادر تن به شن و ماسه ها داد
که من پا کوبیدم
برای دیدن آن دریای سرد
حالا هستم
اما آبی دریا کو ؟
آسمان پر معنا کو ؟
#سیمین_بهبهانی
@Ssahebdeelan
هشتاد سالِ تمام یک «ملت» بود و یک «صدا» و حالا؟
پاییز، پاییزتر است در اولین سالِ نبودش که او یک نفر بود و هزاران در شمار.
ماهورها و دشتیهای او بود و ما همه همدمانِ «مرغ سحر»ش.
او خنیاگرِ نغمهسُرای ما بود و ما شیفتگانِ آستانِ جانانش. او عارفِ ما بود در آسمانِ عشق و ما غزل خوانانِ چشمهی نوشاش. مرگ بر جهانِ همه میگذرد؛
اما «مرگِ چنین خواجهای نه کاریست خرد» که نفسهای او بود و ما مردمانی که هر چه خواند، تصنیفِ جانمان شد. حالا؟
ما ماندهایم و صدایی که تا ابدالاباد همدردِ تمام شبها و روزهایمان است و
این پاییز که انگار از همیشه پاییزتر است.
خسروی خوبان، میلادت مبارک؛
خوش باد حالِ فرشتگانی که حالا در جهانِ بهتر، همدمِ شما هستند.
#زادروز_استاد
پاییز، پاییزتر است در اولین سالِ نبودش که او یک نفر بود و هزاران در شمار.
ماهورها و دشتیهای او بود و ما همه همدمانِ «مرغ سحر»ش.
او خنیاگرِ نغمهسُرای ما بود و ما شیفتگانِ آستانِ جانانش. او عارفِ ما بود در آسمانِ عشق و ما غزل خوانانِ چشمهی نوشاش. مرگ بر جهانِ همه میگذرد؛
اما «مرگِ چنین خواجهای نه کاریست خرد» که نفسهای او بود و ما مردمانی که هر چه خواند، تصنیفِ جانمان شد. حالا؟
ما ماندهایم و صدایی که تا ابدالاباد همدردِ تمام شبها و روزهایمان است و
این پاییز که انگار از همیشه پاییزتر است.
خسروی خوبان، میلادت مبارک؛
خوش باد حالِ فرشتگانی که حالا در جهانِ بهتر، همدمِ شما هستند.
#زادروز_استاد
من
وارث نقش فرش زمینم
و همه انحناهای این حوضخانه،
شکل آن کاسه مس
هم سفره بوده با من
از زمینهای زبر غریزی
تا تراشیدگیهای وجدان امروز...
#زادروز_سهراب_گرامی
وارث نقش فرش زمینم
و همه انحناهای این حوضخانه،
شکل آن کاسه مس
هم سفره بوده با من
از زمینهای زبر غریزی
تا تراشیدگیهای وجدان امروز...
#زادروز_سهراب_گرامی
#زادروز ✍🏼
۲۸ تیر زادروز بانو #سیمین_بهبهانی
نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی
روز تولدم ، دریایی بودم
متولد ماه آفتابم
ماه داغی خورشید
ماه طغیان نفس
ماه ادغام زمین با آسمان سپید
و گاه پر هوس
متولد ماه خوش و بش های تن
با آبی آب های خزر .
من زاده سرزمین دریا هستم
و دیروز همان بودن امروزم
مادر تن به شن و ماسه ها داد
که من پا کوبیدم
برای دیدن آن دریای سرد
حالا هستم
اما آبی دریا کو ؟
آسمان پر معنا کو ؟
#سیمین_بهبهانی
@Ssahebdeelan
۲۸ تیر زادروز بانو #سیمین_بهبهانی
نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی
روز تولدم ، دریایی بودم
متولد ماه آفتابم
ماه داغی خورشید
ماه طغیان نفس
ماه ادغام زمین با آسمان سپید
و گاه پر هوس
متولد ماه خوش و بش های تن
با آبی آب های خزر .
من زاده سرزمین دریا هستم
و دیروز همان بودن امروزم
مادر تن به شن و ماسه ها داد
که من پا کوبیدم
برای دیدن آن دریای سرد
حالا هستم
اما آبی دریا کو ؟
آسمان پر معنا کو ؟
#سیمین_بهبهانی
@Ssahebdeelan
من زندگي را دوست دارم ولي
از زندگي دوباره ميترسم!
دين را دوست دارم
ولي از کشيشها ميترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبانها ميترسم!
عشق را دوست دارم
ولي از زنها ميترسم!
کودکان را دوست دارم
ولي از آینه ميترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم ميترسم!
من ميترسم
پس هستم
اينچنين ميگذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار ميترسم...
#حسین_پناهی
#زادروز
@Ssahebdeelan
از زندگي دوباره ميترسم!
دين را دوست دارم
ولي از کشيشها ميترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبانها ميترسم!
عشق را دوست دارم
ولي از زنها ميترسم!
کودکان را دوست دارم
ولي از آینه ميترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم ميترسم!
من ميترسم
پس هستم
اينچنين ميگذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار ميترسم...
#حسین_پناهی
#زادروز
@Ssahebdeelan
کاش می شد
روی هر رنگین کمان
می نوشتند مهربان با من بمان
کاش می شد قلبها اباد بود
کینه وغم ها بدست باد بود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم اغوشی نداشت
کاش می شد کاش های زندگی
تاشود در پشت قاپ بندگی
کاش می شد......
نیما_یوشیج
#زادروز درگذشت نيما گراميباد)
#کلام_میترا_مریدی
@Ssahebdeelan
روی هر رنگین کمان
می نوشتند مهربان با من بمان
کاش می شد قلبها اباد بود
کینه وغم ها بدست باد بود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم اغوشی نداشت
کاش می شد کاش های زندگی
تاشود در پشت قاپ بندگی
کاش می شد......
نیما_یوشیج
#زادروز درگذشت نيما گراميباد)
#کلام_میترا_مریدی
@Ssahebdeelan
Telegram
attach 📎
⚛ نُه ویــژگی روشنفکـر
سخنرانی "استاد مصطفی ملکیان" در مراسم بزرگداشت دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن؛
(در خانهی هنرمندان ایران)
❇️ روشنفکر واقعی؛ چه ایرانی و چه غیر ایرانی، چه مذهبی و چه سکولار، باید ۹ ویژگی داشته باشد؛
به بیان دیگر داشتنِ این ۹ ویژگی در یک فرد، او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی میکند:
۱-نخست یک روشنفکر موفّق، روشنفکری را شغل و حرفهی خود نمیداند و یا حتّی آن را جزو علقههای خود بر نمیشمارد. روشنفکر موفّق، فردی رایگان بخش است. فرآیند هستی، رایگان بخش است که چیزهای بسیاری را به طور رایگان در اختیار ما میگذارد. این رایگان بخشی وقتی در فرد محقّق میشود، ارزشی بزرگ و بیهمتا دارد، چرا که این فرد میتواند داشتههای خود را به طور رایگان در اختیار هموطنان خود قرار دهد
۲-ویژگی دوّم این است که روشنفکر باید حقیقت طلب باشد و همواره در مسیر حقیقت گام بر دارد و برای رسیدن به آن تلاش کند. یک روشنفکر واقعی به دنبال ایدئولوژیها نمیرود، او تنها به دنبال حقیقت است.
۳-ویژگی سوم یک روشنفکر این است که او آکادمسین به معنای یک فرد دانشگاهی صرف نیست، بلکه او در میان جامعه نیز حضور دارد.
۴-ویژگی چهارم این است که یک روشنفکر موفّق، نماینده و سخنگوی مردم نیست، روشنفکر نباید از مردم اطاعت کند، روشنفکر باید مردم را داوری کند. اگر یک جامعه اگر سیاست اگر اقتصاد مشکل دارد، برای حلّ این مشکلها نیاز به مرمّت روانیِ تکتکِ افراد جامعه ضروری است.
۵-ویژگی پنجم واقع بینی است، یک روشنفکر باید همواره واقع بین باشد و از مردم به اندازهی توانِ آنها انتظار داشته باشد.
۶-ویژگی ششم این است که روشنفکر باید به "انسان" توجّه کند، نه به مکاتب و ایسمها، برای او "انسان" باید مهم باشد.
۷-ویژگی هفتم این است که روشنفکر باید مسئله را از شِبه مسئله برای مردم مشخّص کند.
۸-ویژگی هشتم این است که روشنفکر باید هیچ مرزی بین انسانها ایجاد نکند، برای او باید تنها انسان بدون هیچ ایدئولوژی مهم باشد، صرف انسان بودن است که اهمّیّت بسیار زیادی دارد.
۹-ویژگی آخر این است که روشنفکر باید آسان سخن بگوید، آسان سخن گفتن نیز به معنای سطحی صحبت کردن نیست، او باید مسائل پیچیده و مشکل را با زبانی ساده برای مردم در میان بگذارد.
✅ همهی این ۹ ویژگی در دکتر اسلامیندوشن به طور پُر رنگ حضور دارند و همین امر او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی کرده است.
#زادروز_دکترعبدالحسین_زرین_کوب
سخنرانی "استاد مصطفی ملکیان" در مراسم بزرگداشت دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن؛
(در خانهی هنرمندان ایران)
❇️ روشنفکر واقعی؛ چه ایرانی و چه غیر ایرانی، چه مذهبی و چه سکولار، باید ۹ ویژگی داشته باشد؛
به بیان دیگر داشتنِ این ۹ ویژگی در یک فرد، او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی میکند:
۱-نخست یک روشنفکر موفّق، روشنفکری را شغل و حرفهی خود نمیداند و یا حتّی آن را جزو علقههای خود بر نمیشمارد. روشنفکر موفّق، فردی رایگان بخش است. فرآیند هستی، رایگان بخش است که چیزهای بسیاری را به طور رایگان در اختیار ما میگذارد. این رایگان بخشی وقتی در فرد محقّق میشود، ارزشی بزرگ و بیهمتا دارد، چرا که این فرد میتواند داشتههای خود را به طور رایگان در اختیار هموطنان خود قرار دهد
۲-ویژگی دوّم این است که روشنفکر باید حقیقت طلب باشد و همواره در مسیر حقیقت گام بر دارد و برای رسیدن به آن تلاش کند. یک روشنفکر واقعی به دنبال ایدئولوژیها نمیرود، او تنها به دنبال حقیقت است.
۳-ویژگی سوم یک روشنفکر این است که او آکادمسین به معنای یک فرد دانشگاهی صرف نیست، بلکه او در میان جامعه نیز حضور دارد.
۴-ویژگی چهارم این است که یک روشنفکر موفّق، نماینده و سخنگوی مردم نیست، روشنفکر نباید از مردم اطاعت کند، روشنفکر باید مردم را داوری کند. اگر یک جامعه اگر سیاست اگر اقتصاد مشکل دارد، برای حلّ این مشکلها نیاز به مرمّت روانیِ تکتکِ افراد جامعه ضروری است.
۵-ویژگی پنجم واقع بینی است، یک روشنفکر باید همواره واقع بین باشد و از مردم به اندازهی توانِ آنها انتظار داشته باشد.
۶-ویژگی ششم این است که روشنفکر باید به "انسان" توجّه کند، نه به مکاتب و ایسمها، برای او "انسان" باید مهم باشد.
۷-ویژگی هفتم این است که روشنفکر باید مسئله را از شِبه مسئله برای مردم مشخّص کند.
۸-ویژگی هشتم این است که روشنفکر باید هیچ مرزی بین انسانها ایجاد نکند، برای او باید تنها انسان بدون هیچ ایدئولوژی مهم باشد، صرف انسان بودن است که اهمّیّت بسیار زیادی دارد.
۹-ویژگی آخر این است که روشنفکر باید آسان سخن بگوید، آسان سخن گفتن نیز به معنای سطحی صحبت کردن نیست، او باید مسائل پیچیده و مشکل را با زبانی ساده برای مردم در میان بگذارد.
✅ همهی این ۹ ویژگی در دکتر اسلامیندوشن به طور پُر رنگ حضور دارند و همین امر او را تبدیل به یک روشنفکر واقعی کرده است.
#زادروز_دکترعبدالحسین_زرین_کوب
#زادروز
سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران – درگذشتهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران)، نویسنده، شاعر غزلسرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند.شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تنفروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر میگیرند. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
سیمین بهبهانی که به علت مشکلات تنفسی و قلبی در بیمارستان پارس تهران بستری بود، از پانزدهم مرداد در کما به سر میبرد و سرانجام ساعت یک بامداد روز سه شنبه، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ خورشیدی برابر با ۱۹ اوت ۲۰۱۴ میلادی، در سن ۸۷ سالگی درگذشت.پیکر او با حضور مردم و ادیبان و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا در مقبره خانوادگی و کنار پدرش به خاک سپرده شد.
سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران – درگذشتهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران)، نویسنده، شاعر غزلسرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند.شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تنفروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر میگیرند. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
سیمین بهبهانی که به علت مشکلات تنفسی و قلبی در بیمارستان پارس تهران بستری بود، از پانزدهم مرداد در کما به سر میبرد و سرانجام ساعت یک بامداد روز سه شنبه، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ خورشیدی برابر با ۱۹ اوت ۲۰۱۴ میلادی، در سن ۸۷ سالگی درگذشت.پیکر او با حضور مردم و ادیبان و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا در مقبره خانوادگی و کنار پدرش به خاک سپرده شد.
با چشمها
ز حیرتِ این صبحِ نابهجای
خشکیده بر دریچهٔ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیدهٔ این روزِ پا به زای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب...
#احمد_شاملو
#زادروز_۲۱آذر
ز حیرتِ این صبحِ نابهجای
خشکیده بر دریچهٔ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیدهٔ این روزِ پا به زای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب...
#احمد_شاملو
#زادروز_۲۱آذر
میتوانم در سحرگاه زمستانها
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر
Chahar Mezrab Setar-(IRMP3.IR)
Shahram Nazeri
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
#زادروز شوالیه موسیقی ایران همایون باد🎂
استاد سایه تان مستدام
@Ssahebdeelan
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
#زادروز شوالیه موسیقی ایران همایون باد🎂
استاد سایه تان مستدام
@Ssahebdeelan
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
شب خوش
🍂
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
شب خوش
🍂