زمان آن رسیده است
که دوست داشتن
صدای نغزِ عاشقانه ای شود
که از گلوی گرم ِ تو طلوع می کند
بیا کنارِ پنجره
و خضرِ سبزپوش را که یک زمان
بلند و تابناک ایستاده بود در چمن
و آبشارِ سبزِ ریشِ او ز شیبِ سرخِ گونه هاش
رسیده بود تا به زیرِ سینه ی قدیمِ این جهان
و کاسه ای ز آبِ جاودانگی به دست داشت
به من نشان بده
بیا و قطره ای از آن پیاله را به حلقِ من فروچکان
و آفتاب را نشان بده
که می لمد به رویِ سبزه های گرم
نسیم را نشان بده
که می وزد چنان خفیف و نرم
که گوییا نمی وزد
مرا به خوابِ عشقِ اوّلِ جوانی ام رجوع داده ای
به من بگو چگونه این جهان جوان شود؟!
بگو چگونه رازِ عاشقان عیان شود؟!
عطش برای دیدنِ تو سوخته زبانِ من
به من بگو، عطش
چگونه بی زبان، بیان شود؟!
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
و پیش از آن که قدِ نیمه تیرسانِ من کمان شود
بهار را به من نشان بده
بگو که سروِ سرفرازِ ما دوباره در چمن، َچمان شود
به چهره ها و راه ها چنان نگاه می کنم که کور می شوم
چه مدّتی ست دلبرا، ندیده ام تو را؟
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
هلالِ ابروانِ خویش را
فرازِ بدرِ چهره ات، برابرم نشان
که خشکسالِ شعرِ من شکفته چون جَنان شود
شکسته بود کلك ِ من، ز یأسِ بی امانِ من
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
که تا به جای آن که بوریا شود نیِ زمانِ من
خورَد تراشِ عشق، نیستانِ من
چو خامه ای شود که سرسپردگی ش
سپرده با بَنان شود
نگاهِ آخرینِ من اگر همین روا بوَد
که لحظه ای، برای لحظه ای فقط
بهار، منظرِ نگاهِ من شود
تو مهربانِ من، بیا کنار پنجره
بهار را به من نشان بده
و پیش از آن که شب فرا رسد
و عمر، مثلِ آبِ جاودانگی
به عمقِ آن محالِ تیرگی نهان شود
تو مهربان ِ من، بیا کنارِ پنجره
که آفتابِ روحِ من عیان شود
#رضا_براهنی
که دوست داشتن
صدای نغزِ عاشقانه ای شود
که از گلوی گرم ِ تو طلوع می کند
بیا کنارِ پنجره
و خضرِ سبزپوش را که یک زمان
بلند و تابناک ایستاده بود در چمن
و آبشارِ سبزِ ریشِ او ز شیبِ سرخِ گونه هاش
رسیده بود تا به زیرِ سینه ی قدیمِ این جهان
و کاسه ای ز آبِ جاودانگی به دست داشت
به من نشان بده
بیا و قطره ای از آن پیاله را به حلقِ من فروچکان
و آفتاب را نشان بده
که می لمد به رویِ سبزه های گرم
نسیم را نشان بده
که می وزد چنان خفیف و نرم
که گوییا نمی وزد
مرا به خوابِ عشقِ اوّلِ جوانی ام رجوع داده ای
به من بگو چگونه این جهان جوان شود؟!
بگو چگونه رازِ عاشقان عیان شود؟!
عطش برای دیدنِ تو سوخته زبانِ من
به من بگو، عطش
چگونه بی زبان، بیان شود؟!
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
و پیش از آن که قدِ نیمه تیرسانِ من کمان شود
بهار را به من نشان بده
بگو که سروِ سرفرازِ ما دوباره در چمن، َچمان شود
به چهره ها و راه ها چنان نگاه می کنم که کور می شوم
چه مدّتی ست دلبرا، ندیده ام تو را؟
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
هلالِ ابروانِ خویش را
فرازِ بدرِ چهره ات، برابرم نشان
که خشکسالِ شعرِ من شکفته چون جَنان شود
شکسته بود کلك ِ من، ز یأسِ بی امانِ من
تو مهربانِ من، بیا کنارِ پنجره
که تا به جای آن که بوریا شود نیِ زمانِ من
خورَد تراشِ عشق، نیستانِ من
چو خامه ای شود که سرسپردگی ش
سپرده با بَنان شود
نگاهِ آخرینِ من اگر همین روا بوَد
که لحظه ای، برای لحظه ای فقط
بهار، منظرِ نگاهِ من شود
تو مهربانِ من، بیا کنار پنجره
بهار را به من نشان بده
و پیش از آن که شب فرا رسد
و عمر، مثلِ آبِ جاودانگی
به عمقِ آن محالِ تیرگی نهان شود
تو مهربان ِ من، بیا کنارِ پنجره
که آفتابِ روحِ من عیان شود
#رضا_براهنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بدون غزل فارسی، غزل شکسپیر نمیتوانست وجود داشته باشد ، #رضا_براهنی
دکتر رضا براهنی درگذشت
به مدد عشق از گور بیرونات خواهم کشید..
بلند نشو از رختخوابت اما با من بگو گورت کجاست تا ابریشمی از کلمات بر آن بریزم
مرده باد شاعری که راز سنگر و ستاره را نداند
زندهباشی تو که این راز را میدانستی
و از ورای سینهای سپید که بر آن خیل حوریان خفته بودند چشمهای مورب آهوان باکره را شیر میدادی
به مدد عشق از گور بیرونات خواهم کشید...
قسمتی از شعر بلند اسماعیل. 🖋️ #رضا_براهنی.
روحش شاد و یادش گرامی
به مدد عشق از گور بیرونات خواهم کشید..
بلند نشو از رختخوابت اما با من بگو گورت کجاست تا ابریشمی از کلمات بر آن بریزم
مرده باد شاعری که راز سنگر و ستاره را نداند
زندهباشی تو که این راز را میدانستی
و از ورای سینهای سپید که بر آن خیل حوریان خفته بودند چشمهای مورب آهوان باکره را شیر میدادی
به مدد عشق از گور بیرونات خواهم کشید...
قسمتی از شعر بلند اسماعیل. 🖋️ #رضا_براهنی.
روحش شاد و یادش گرامی
ببینمت
تو کجایی که چهره ات باغی است
که از هزار پنجره ی نور میوزد هر صبح.
#رضا براهنی
دوستان اصيل و مهربان
اغاز صبحتان
پژواك شيرين غزلي از
فراسوي خاطره ها
🌷🍃🌸
@Ssahebdeelan
تو کجایی که چهره ات باغی است
که از هزار پنجره ی نور میوزد هر صبح.
#رضا براهنی
دوستان اصيل و مهربان
اغاز صبحتان
پژواك شيرين غزلي از
فراسوي خاطره ها
🌷🍃🌸
@Ssahebdeelan
خوابم نمی برد
یک لحظه چشم های تو را دیدم
خوابم نمی برد
یک بار یک ستاره که از شب گذشته بود
تند صدایم زد عاشق شو
بار دگر اگر صدای مرا بشنوی
بدان که این صدا، صدای آخر دنیاست
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
تا آن ستاره باز صدایم زند
حتی اگر صدا، صدای آخر دنیا باشد!
#رضا_براهنی
🍃🌷🌸
شب خوش
یک لحظه چشم های تو را دیدم
خوابم نمی برد
یک بار یک ستاره که از شب گذشته بود
تند صدایم زد عاشق شو
بار دگر اگر صدای مرا بشنوی
بدان که این صدا، صدای آخر دنیاست
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
تا آن ستاره باز صدایم زند
حتی اگر صدا، صدای آخر دنیا باشد!
#رضا_براهنی
🍃🌷🌸
شب خوش
Hamid Rashidi⚡️Payatam
@mer30muzicc⚡️
شما جسورتر از من باشید
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
چون شیشهای شکسته
پراکنده
از آسمان آبی سوزنده
بر روی ریگهای بیابانها
از من شکسته تر کسی آیا هست؟
...
خانهی خودم،
تبعیدگاه قلب خودم بود
من خویش را،
بر روی صفحهها متلاشی کردم:
گاهی، چو خرده نانی،
بر سفرههای خالی کفترها،
بسیار بار
اما،
چون شیشهای شکسته
پراکنده
بر روی ریگهای بیابانها
از من شکستهتر کسی آیا هست؟
#رضا_براهنی
پراکنده
از آسمان آبی سوزنده
بر روی ریگهای بیابانها
از من شکسته تر کسی آیا هست؟
...
خانهی خودم،
تبعیدگاه قلب خودم بود
من خویش را،
بر روی صفحهها متلاشی کردم:
گاهی، چو خرده نانی،
بر سفرههای خالی کفترها،
بسیار بار
اما،
چون شیشهای شکسته
پراکنده
بر روی ریگهای بیابانها
از من شکستهتر کسی آیا هست؟
#رضا_براهنی
.
قسم به چشمهای سُرخت...
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
بهتر از آن روزی که تو مُردی
خواهد تابید
#رضا_براهنی
@Ssahebdeelan
قسم به چشمهای سُرخت...
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
که آفتاب روزی
بهتر از آن روزی که تو مُردی
خواهد تابید
#رضا_براهنی
@Ssahebdeelan
.
روی برگی
تو نوشتی: باغ
روی یک قطره ی باران
من نوشتم: دریا، دریا، دریا
و در آن لحظه زنی
چشمهایش را
به کبوترها
بخشید
#رضا_براهنی
روی برگی
تو نوشتی: باغ
روی یک قطره ی باران
من نوشتم: دریا، دریا، دریا
و در آن لحظه زنی
چشمهایش را
به کبوترها
بخشید
#رضا_براهنی
شکفته بادا لبان من
که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را
شبانه میبوسند.
فدای تو
دو چشم من
که چشمهای تو را خواب دیدهاند.
ببینمت!
تو کجایی که چهرهات باغیست،
که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح!
#رضا_براهنی
نسيم خوش صباح
بر شما خوش عبير
🌷🍃🌸
که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را
شبانه میبوسند.
فدای تو
دو چشم من
که چشمهای تو را خواب دیدهاند.
ببینمت!
تو کجایی که چهرهات باغیست،
که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح!
#رضا_براهنی
نسيم خوش صباح
بر شما خوش عبير
🌷🍃🌸
کنار من که میآید، دو بال میروید:
دو بال بافته از برف
دو بال بافته از پلکپلک آهوها
دو بال بافته از خواب، خواب کفترها
دو بال نرم برافراشته
دو بال نرم حمایت .
#رضا_براهنی
🌷🍃🌸
دو بال بافته از برف
دو بال بافته از پلکپلک آهوها
دو بال بافته از خواب، خواب کفترها
دو بال نرم برافراشته
دو بال نرم حمایت .
#رضا_براهنی
🌷🍃🌸
من با تمام مردمِ عالم کاری نداشتم
مردم برای من تویی
آن جنگل "تو" است
در این زمینِ زیبای بیگانه
امروز بوسه های تو یادم آمد
با فرقی از وسط؟
یادم نیست
امروز از تختِ سینه ام،
دستی
دریچهی مخفی را آهسته باز کرد
در من تو را بیدار کردند
ای کاش در من همیشه تو را بیدار می کردند.
#رضا_براهنی
🍃🌷🌸
مردم برای من تویی
آن جنگل "تو" است
در این زمینِ زیبای بیگانه
امروز بوسه های تو یادم آمد
با فرقی از وسط؟
یادم نیست
امروز از تختِ سینه ام،
دستی
دریچهی مخفی را آهسته باز کرد
در من تو را بیدار کردند
ای کاش در من همیشه تو را بیدار می کردند.
#رضا_براهنی
🍃🌷🌸
Hamid Rashidi⚡️Payatam
@mer30muzicc⚡️
شما جسورتر از من باشید
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
@Ssahebdeelan
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
@Ssahebdeelan
Hamid Rashidi⚡️Payatam
@mer30muzicc⚡️
شما جسورتر از من باشید
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
زیبایی کرشمهی او را
قرقاولان شاد جوان
تصویر کردهاند
با این قلم، با این قلم
عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
آخر چه ارتباط تواند داشت؟
#رضا_براهنی
صفحات زندگی تان فارغ
از تلاطم ومعطر به
امید وصلح
🍃🌷🌸
قرقاولان شاد جوان
تصویر کردهاند
با این قلم، با این قلم
عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
آخر چه ارتباط تواند داشت؟
#رضا_براهنی
صفحات زندگی تان فارغ
از تلاطم ومعطر به
امید وصلح
🍃🌷🌸
Hamid Rashidi⚡️Payatam
@mer30muzicc⚡️
شما جسورتر از من باشید
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
میتوانم در سحرگاه زمستانها
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر
شما جسورتر از من باشید
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
@Ssahebdeelan
ستاره های جهان را میان زن ها قسمت کنید
که در زمانۀ من زن ها
نصیب سادۀ یک سوسوی ستاره نمی بردند
کلید هستی خضری را به دست بچه های جهان بسپارید
قفس نسازید
که مرغ عشق و قناری به بال خویش بیایند کنار پنجره تان
در آن زمان که جهان گل شد
دگردیسی شیوع یافت
شما هم شبانه بال در آوردید،
مرا به یاد بیارید
مرا که عاشق معراج های شرق کهن بودم.
#خطاب_به_پروانه_ها
#رضا_براهنی
شب خوش
@Ssahebdeelan