بیش از پنجاه حکم اعدام اجرا شد.
بیش از سی کارگر به دلیل نبود ایمنی کافی در محل کار جان باختند .
چهار مورد اقدام به خودکشی کارگران به دلیل عدم دریافت حقوق و دشواری های معیشتی
بیست گزارش پلمپ مغازه و باشگاه بدنسازی و ...به دلیل عدم رعایت حجاب زوری حکومت ...
بیش از سیصد معترض ,منتقد و دادخواه بازداشت شدند.
صدور ده ها حکم بازداشت،تبعید و اعدام...
...


در یک قرن اخیر ؟
در یک سال اخیر ؟
در یک ماه اخیر ؟

نه !
فقط در یک هفته اخیر ...
#فجایع_شهر
تلاش برای جدا کردن افراد از خانواده وفشار به همسر برای طلاق به قصد شکستن دادخواهان .
و در آخر ...

بازجو با خشم فریاد می زند :"چه چیزی برای تو مهم‌تر از خانواده‌ات است که نمی‌شکنی؟"



تحت فشار گذاشتن دادخواهان به ویژه دادخواهان دربند/ زندانیان سیاسی و تلاش برای اختلاف انداختن بین خانواده ها و طلاق که معمولا همراه با پیشنهادهای بی شرمانه بوده...

به ویژه قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه از این شیوه برای فشار و شکستن دادخواهان استفاده کرده است،اما متاسفانه قربانیان معمولا از افشاگری می ترسند.
این شکنجه و درواقع فراتر از شکنجه علاوه بر اینکه علیه خودم اعمال شد,علیه چند همبندی دیگرم نیز اعمال شد، اما معمولا قربانیان از افشاگری می ترسند ،یا برای هزینه هایی مثل بازداشت مجدد و یا از ترس آبرو،مثل قربانیان تعرض و تجاوز جنسی ....

https://iranwire.com/fa/features/128939-%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D8%AA-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D8%B5%DB%8C%D8%BA%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%B4%D9%88-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C/

#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
زندانیان خارج از سلول... زندگی یک "بند" بزرگ است .

آزادی همیشه با در آغوش گرفتن آسمان مترادف است، آزادی بدون محدودیت، اظهار عقیده بدون محدودیت، در حالی که آنچه می ماند برای مردمان در اعماق زمین، این کلمه صرفا بدیهی است که آرزوی آن را دارند.
در آغوش گرفتن و دست دادن با عزیزان بدون مانع آهنی، حق دانستن دلایل «شکنجه» شدن( تفهیم اتهام) ، غلطیدن در خواب بدون مانع( تختهای زندان به اندازه یک قبر است و غِلط زدن با برخورد به میله یا افتادن همراه است،البته باید مدت زیادی کریدور خوابی و کف خوابی کرد تا به تخت رسید)
، انتخاب همنشين، داشتن تنهايي ارادى( اینکه مجبور نباشی در جمعی که دلت نمی خواد باشی ،هر وقت خواستی جای ساکت و ...)،
عدم اجبار مصرف داروی تحت نظری زندان در زمانهاى از پیش تعیین شده،
لباس تميز پوشیدن،
خوراک خوب خوردن خوراكى كه خزندگان روی آن غلط نزنند و حشرات در آن شناور نباشند، ورود به حمام دور از چشم ده ها تن( حمامهای زندان معمولا درب ندارند و زیر دوربین هستند_ دیگر زندانیان وزندانبانها" زندانی" را حین دوش گرفتن می بینند ...،
حسرت شنیدن صدای دست فروشان، پرسه زدن، دیدن ظاهر آسفالت و ترافیک در جاده ها، حسرت منظره آسمان شب و آرزوی پاسخ به یک سوال منطقی: «چرا اینجا هستم؟»

زندانی بیرون می آید و دنیا او را همچون کودک در آغوش می گیرد. او گام های ساختن زندگی پس از سلول زندان را احساس می کند. احساس او در گرفتن درها و آزادی باز کردن آنها، چشیدن اولین فنجان آب، دعوت از عزیزانش بدون اشک، نگاهش به پلیس پس از غیبت( دیر برگشتن از مرخصی) از زندان، ثبات عاطفی اش، عاداتی که پس از بیرون آمدن به سوی نور به او چسبید، استقبال از تختش، دیدش نسبت به جامعه، همدردی اش با بی عدالتی ها، داستان ها و پشت صحنه‌هایی که مصراوی سعی کرد از نزدیک آن‌ها را بیابد و با دقت گوش دهد، «کابوس‌ها» همچنان صاحبانشان را آزار می‌دهند، و ابرها همچنان در اطراف همسالانی که قادر به ترک سلولهای زندان نبودند، می‌چرخند ....

■■■

1- بعد از آزادی... محمود یحیی: من هنوز می دانم چگونه به آسمان نگاه کنم. زندان آن چیزی نیست که در تلویزیون نشان داده می شود.


2- «صلاح» و «عبدالخالق»... دوقلوهايى كه زندان را تا آخر عمر زندگی کردند.
3- شش ماه داخل کانون کفار... زندان با طاها چه کرد.




4- یاسین، «زندانی سیاسی»: برای کسی که زندگیش را با «زندان و کتک» سپری کرده، سخت است به زندگی عادی برگردد.
5- شورای بین المللی حقوق بشر عرب: افراط گرایی و جنون سرنوشت زندانیان پس از آزادی است (گفتگو)
6- «العرابی» پس از زندان.. همچنان در بند «ج» طره محبوس است.
7- احمد الدرینی می نویسد - شیخ احمد.. سلول زندان داماد تندرو.

(پرونده ویژه) این فایل توسط احمد اللیثی، اشراق احمد، دعای الفولی، رعنا الجمعی، شروق غنیم، علیا رفعت و محمد زکریا تهیه شده است: عکس روی جلد - علی صبیح کاظم (عراق)

ترجمه با کمی تغییر( به قصد تفهیم بهتر ) از 👇

https://www.masrawy.com/news/news_various/details/2016/7/26/907432/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%86%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A9-%D8%B9%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%85%D9%84%D9%81-%D8%AE%D8%A7%D8%B5-?amp
Soheil Arabi_سهیل عربی
زندانیان خارج از سلول... زندگی یک "بند" بزرگ است . آزادی همیشه با در آغوش گرفتن آسمان مترادف است، آزادی بدون محدودیت، اظهار عقیده بدون محدودیت، در حالی که آنچه می ماند برای مردمان در اعماق زمین، این کلمه صرفا بدیهی است که آرزوی آن را دارند. در آغوش گرفتن…
«إِذا كانَ هذا وَطناً، فَما شَكلَ الزَنزانَة...؟⁩»
لاادری...

اگر این است وطن،
پس چگونه است اسارتگاه....؟!
نمی دانم...

#عدنان_الصائغ

■■

«‏أتعرفين ما هو الوطن يا صَفيّة؟

‏الوطن هو ألا يحدث ذلك كله!»

‏می‌دانی وطن چیست صَفیه خانم؟

‏وطن یعنی این‌که نباید همه‌ی این‌ها اتفاق می‌افتاد!

#غسان_کنفانی



#الزنزانة
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
پیشتر به معرفی #تیمور_کوران و کتاب مهم او ( واگرایی بلند مدت _چگونه قوانین اسلامی باعث عقب ماندگی خاور میانه شد ) پرداختیم و امروز با دیدگاه دیگر استاد اقتصاد اما با رویکرد و طرزفکر متفاوت با او آشنا می شویم .
#یانیس_واروفاکیس زاده 1961 در آتن. او سالها در دانشگاه‌های معتبر کشورهای مختلف از جمله بریتانیا، استرالیا و ایالات متحده آمریکا درس #اقتصاد را تدریس می‌کرد تا اینکه سرانجام سال 2015 وزیر دارایی #یونان شد.
خاطرات او از تجربیاتش در دولت، به نام بزرگسالان در اتاق: نبرد من با استقرار عمیق اروپا، در سال 2017 پرفروش ترین کتاب بود. همچنین #کتاب قبلی او،
"ضعیفان از چه چیزی باید رنج ببرند؟"اروپا، سختگیری و تهدید برای ثبات جهانی" در سال 2016 پرفروش ترین کتاب شد.

او در حال حاضر استاد اقتصاد در #دانشگاه_آتن است و به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش #دموکراسی در اروپا شناخته میشود و تعداد بسیاری مخاطب در سراسر دنیا دارد.
قسمت اول معرفی او را با نگاهی به کتاب معروفش " حرفهایی درباره اقتصاد با دخترم " آغاز می کنیم.

#معرفی_کتاب

Talking to my daughter about the economy
#کتاب
#حرف‌هایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد
👇
Soheil Arabi_سهیل عربی
توجه ! هدف تأیید، ( موافقت) یا مخالفت با دیدگاه نویسنده نیست !بلکه معرفی کتاب، آشنایی با دیدگاه های متفاوت و هم اندیشی..، است. به زودی دیدگاه های متفاوت و مخالف با این نویسنده را هم برسی می کنیم. ■ Princeton : The Long Divergence opens up a frank and honest…
اقتصاد (Economy) از کلمه Oikonomia گرفته شده است که خود از دو کلمه تشکیل شده؛ Oikos به معنای خانه و Nomoi به معنای قواعد، قانون‌ها و اجبارها.

همین الان اگر نگاهی به خانه‌مان بیندازی متوجه می‌شوی یک عالمه کالا داریم که هیچ نیاز ضروری‌ای به آنها نداریم؛ اما به خاطر ارزشی که قیمت‌گذاری‌ها به آن داده‌اند، آن را خریده‌ایم.

به نظر من در جوامع امروزی، اقتصاد دیگر ربطی به قوانین اداره خانه ندارد و باید به جای کلمه گرفته شده از (Oikonomia) از کلمه (Agoranomy) آگورانومی استفاده کنیم که به قوانین Agora یعنی بازار اشاره دارد.

بازار یک چیز است، اقتصاد چیز دیگری
وقتـی در حبـاب شـکوفایی غـرب بـزرگ شـوی، بیشـتر بزرگترهـا بـه تـو میگوینـد کـه کشـورهای فقیـر بـه
ایـن دلیـل فقیـر هسـتند کـه »اقتصـاد« آنهـا ضعیـف اسـت ؛ بمانـد کـه معنـای ایـن حـرف چیسـت. آنهـا
همچنیـن بـه تـو میگوینـد کـه افـراد فقیـر در جامعـه هـم بـه ایـن دلیـل کـه چیـز خوبـی بـرای فـروش
ندارنـد فقیـر هسـتند. منظورشـان ایـن اسـت کـه آنهـا چیـزی بـرای ارائـه بـه »بـازار« ندارنـد. بـه همیـن
دلیـل اسـت کـه تصمیـم گرفتـم در مـورد چیـزی بـه نـام اقتصـاد بـا تـو صحبـت کنـم: در دنیـای تـو و مـن،
هـر بحثـی در مـورد اینکـه چـرا برخـی از مـردم فقیـر و برخـی دیگـر ثروتمنـد هسـتند، یـا حتـی پرسـیدن
ایـن سـوال کـه چـرا بشـریت در حـال نابـودی سـیاره زمیـن اسـت، حـول اقتصـاد مـی چرخـد. و اقتصـاد
بـه چیـزی ربـط دارد کـه بـه بـازار معـروف اسـت. اگـر مـی خواهـی سـهمی در آینـده انسـان داشـته باشـی،
نمـی توانـی وقتـی کلماتـی ماننـد "اقتصـاد" یـا "بـازار" گفتـه میشـود خـودت را بـه آن راه بزنـی.


بنابرایــن، اجــازه بــده بــا یــک اشــتباه رایــج کــه بســیاری مرتکــب مــی شــوند شــروع کنــم: خیلــی هــا فکــر
میکننــد کــه بــازار و اقتصــاد یــک چیــز هســتند. در صورتیکــه ایــن گونــه نیســت. بازارهــا دقیقــا چــه
هسـتند؟ بازارهـا محـل مبادلـه هسـتند. در سـوپرمارکت مـا در ازای پرداخـت پـول، سـبد خریـد خـود را بـا
ً بـا پولـی کـه مـا پرداختیـم چیزهـای
چیزهایـی پـر مـی کنیـم، کـه فروشـنده یـا صاحـب سـوپرمارکت بعـدا
ً بـا
دیگـری کـه مـی خواهـد را مـی خـرد. قبـل از اختـراع پـول، مبـادالت مسـتقیم بـود: یـک مـوز مسـتقیما
یـک سـیب یـا شـاید دو سـیب مبادلـه مـی شـد. امـروزه، بـا وجـود اینترنـت پـر سـرعت، حتـی الزم نیسـت
بــازار یــک مــکان فیزیکــی باشــد، ماننــد زمانــی کــه از مــن میخواهــی برنامــهای را از iTunes یــا چیــزی از
آمـازون برایـت بخـرم.
خـب مـا از زمانـی کـه در میـان درختـان زندگـی مـی کردیـم، قبـل از اینکـه توانایـی کشـاورزی را کسـب کنیـم،
بازارهایـی داشـتیم. اولیـن بـاری کـه یکـی از اجـداد مـا پیشـنهاد داد یـک مـوز را بـا میـوه دیگـری مبادلـه
کنـد، بـازار مبادلـه ای بـه نوعـی بـه وجـود آمـد. امـا ایـن یـک اقتصـاد واقعـی نبـود. بـرای بـه وجـود آمـدن
یـک اقتصـاد، چیـز دیگـری الزم بـود: ظرفیتـی فراتـر از جمـع آوری مـوز از درختـان یـا شـکار حیوانـات، مثـا
بـاال بـردن ظرفیـت تولیـد غـذا یـا ابزارهایـی کـه بـدون نیـروی انسـانی کار مـی کردنـد....

#یانیس_واروفاکیس
با دیدگاه #تیمور_کوران مقایسه شود !
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
فصل اول: چرا انقدر نابرابری وجود دارد؟

همـه نـوزادان در بـدو تولـد برهنـه بـه دنیـا میآینـد، امـا خیلـی زود، برخـی از آنهـا لباسهـای گرانقیمـت
بهتریــن برندهــا را میپوشــند و خیلیهــا هــم لباسهــای معمولــی و کهنــه میپوشــند. وقتــی کمــی
بزرگتـر میشـوند، آنهایـی کـه بهتریـن لباسهـا را داشـتند، از اینکـه کسـی برایشـان لبـاس هدیـه بیـاورد
ناراحــت میشــوند، چــون هدایــای دیگــری ماننــد جدیدتریــن آیفــون را ترجیــح میدهنــد. از آن طــرف
برخـی دیگـر رویـای روزی را میبیننـد کـه بتواننـد بـا کفـش سـالم بـه مدرسـه برونـد.
ایـن همـان نابرابـری اسـت کـه جهـان مـا را تعریـف مـی کند. بـه نظـرم از کودکـی متوجه این مسـئله شـده
بـودی، اگـر چـه کـه زندگـی روزمـره تـو بـه ایـن شـکل نبـود، چـون راسـتش را بخواهـی، مدرسـهای کـه مـا تـو
را بـه آن جـا فرسـتادیم، جـای بچـه هایـی نبـود کـه محکـوم بـه زندگـی در فقـر و خشـونت باشـند. آنطـور
ً از مـن پرسـیدی: » پـدر، چـرا ایـن همـه نابرابـری؟
کـه اکثریـت کـودکان جهـان زندگـی مـی کننـد. اخیـرا
ً اجـازه
چـرا انسـانیت اینقـدر احمقانـه اسـت؟« پاسـخ مـن تـو را و حتـی خـودم را راضـی نکـرد. پـس لطفـا
بـده ایـن بـار بـا طـرح یـک سـوال کمـی متفـاوت، دوبـاره توضیـح دهـم.
چرا بومیان استرالیا به انگلستان حمله نکردند؟
کسـی مثـل تـو کـه در سـیدنی بـزرگ شـده و زندگـی مـی کنـد مـی بینـد کـه معلمانـش سـاعتهای زیـادی
را صـرف ایـن مـی کننـد تـا بچـه هـا را از بـی عدالتـی هـای وحشـتناکی کـه اسـترالیان »سفیدپوسـت« بـر
بومیـان ایـن کشـور روا مـی دارنـد، آگاه سـازند. معلمـان تـو درسهـا و سـاعات زیـادی را صـرف توضیـح
فرهنـگ پـر زرق و بـرق بومیـان مـی کننـد کـه اسـتعمارگران سفیدپوسـت اروپایـی طـی دو قـرن آن را زیـر
پــا گذاشــتند. و از شــرایط فقــر تــکان دهنــده ای مــی گوینــد کــه بومیــان همچنــان در نتیجــه آن دو قــرن
خشـونت و تحقیـر در آن بـه سـر مـی برنـد. امـا آیـا تـا بـه حـال فکـر کـرده ای کـه چـرا ایـن بریتانیاییهـا
ً در ایـن فرآینـد آنهـا را از
بودنـد کـه بـه اسـترالیا حملـه کردنـد و سـرزمین بومیـان را تصـرف کردنـد و تقریبـا
بیـن بردنـد و نـه برعکـس؟ چـرا جنگجویـان بومـی در دوور پیـاده نشـدند و بـه سـرعت بـه سـمت لنـدن
پیشــروی نکردنــد و هــر انگلیســی را کــه جــرأت مقاومــت داشــت از جملــه ملکــه را بــه قتــل نرســاندند؟
شـرط مـی بنـدم هیـچ یـک از معلمـان مدرسـه تـو جـرات طـرح ایـن سـوال را نداشـته اسـت.


بنابراین اجازه بده با یک اشتباه رایج که بسیاری مرتکب می شوند شروع کنم خیلی ها فکر می کنند که بازار و اقتصاد یک چیز هستند. در صورتیکه این گونه نیست. بازارها دقیقا چه هستند؟ بازارها محل مبادله هستند. در سوپرمارکت ما در ازای پرداخت ،پول، سبد خرید خود را با چیزهایی پر می کنیم که فروشنده یا صاحب سوپرمارکت بعداً با پولی که ما پرداختیم چیزهای دیگری که می خواهد را می خرد. قبل از اختراع ،پول مبادلات مستقیم بود: یک موز مستقیماً با یک سیب یا شاید دوسیب مبادله می شد ،امروزه با وجود اینترنت پر سرعت، حتی لازم نیست بازار یک مکان فیزیکی ،باشد مانند زمانی که از من میخواهی برنامه ای را از iTunes یا چیزی از آمازون برایت بخرم
خب ما از زمانی که در میان درختان زندگی می کردیم قبل از اینکه توانایی کشاورزی را کسب کنیم بازارهایی .داشتیم اولین باری که یکی از اجداد ما پیشنهاد داد یک موز را با میوه دیگری مبادله کند بازار مبادله ای به نوعی به وجود آمد. اما این یک اقتصاد واقعی .نبود برای به وجود آمدن یک اقتصاد چیز دیگری لازم بود ظرفیتی فراتر از جمع آوری موز از درختان یا شکار حیوانات، مثلا بالا بردن ظرفیت تولید غذا یا ابزارهایی که بدون نیروی انسانی کار می کردند.
دو جهش بزرگ گفتار و مازاد

حدود ۸۲هزار سال پیش انسانها اولین حرکت بزرگ را انجام دادند:
با استفاده از تارهای صوتی خود توانستیم صحبت کنیم ۷۰ هزار سال بعد یعنی دوازده هزار سال پیش) ما حرکت بزرگ دوم را انجام دادیم موفق به کشاورزی شدیم توانایی ما در صحبت کردن و تولید غذا، به جای فریاد زدن و مصرف چیزی که محیط به طور طبیعی فراهم می کرد، باعث ایجاد چیزی شد که ما اکنون اقتصاد می نامیم.
امروز دوازده هزار سال از زمانیکه بشریت کشاورزی را اختراع کرد گذشته است. ما واقعا باید آن لحظه را تاریخی بدانیم برای اولین بار انسانها توانستند به چیزی جز چیزهای موجود در طبیعت تکیه کنند آنها با تلاش فراوان یاد گرفتند که از طریق کشاورزی از دل طبیعت چیزهایی را تولید کنند که نیازشان را رفع کند اما آیا این لحظه همراه با شادی و سرور بود؟

اصلا! تنها دلیلی که انسانها کشاورزی را یاد گرفتند این بود که گرسنگی خسته شان کرده بود..


ادامه 👇


#یانیس_واروفاکیس
Soheil Arabi_سهیل عربی
فصل اول: چرا انقدر نابرابری وجود دارد؟ همـه نـوزادان در بـدو تولـد برهنـه بـه دنیـا میآینـد، امـا خیلـی زود، برخـی از آنهـا لباسهـای گرانقیمـت بهتریــن برندهــا را میپوشــند و خیلیهــا هــم لباسهــای معمولــی و کهنــه میپوشــند. وقتــی کمــی بزرگتـر میشـوند،…
ادامه
قسمت بسیار مهم از #کتاب

#حرفهایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد


اصلا! تنها دلیلی که انسانها کشاورزی را یاد گرفتند این بود که گرسنگی خسته شان کرده بود. هنگامی که تعداد انسانها روز به روز بیشتر ،شد به طوری که دیگر شکار حیوانات و میوه درختان کافی نبود، به دلیل نیاز شدید مجبور به اتخاذ روشهایی برای کشاورزی شدند.
مانند همه انقلابهای فناوری این انقلابی نبود که بشریت آگاهانه تصمیم به شروع آن بگیرد.
هر جایی که انسان میتوانست از کشاورزی صرف نظر کند ،چنین می کرد.
مانند استرالیا که طبیعت غذای کافی را در اختیار می گذاشت.
کشاورزی در جایی شکل گرفت که اگر نمی شد انسان ها از بین می رفتند. به تدریج از طریق آزمایش و مشاهده فناوریهایی که به ما امکان دادند تا به شکل موثرتری کشاورزی کنیم ،تکامل یافتند اما در این فرآیند همانطور که ما وسایل کشت غذا را توسعه دادیم ،جامعه بشری نیز به شدت تغییر کرد برای اولین بار محصولات کشاورزی عنصر اساسی یک اقتصاد واقعی را ایجاد کردند_ مازاد.

مازاد چیست؟ در ابتدا مازاد صرفاً به معنای هر محصولی از زمین بود که بعد از اینکه خودمان از آن تغذیه کردیم و بذرهایش را برای کشت مجدد استفاده کردیم باقی می ماند. به عبارت دیگر مازاد، مقداری اضافی است که امکان ذخیره کردن و استفاده در آینده را فراهم می کند - برای مثال گندم ذخیره شده برای یک روز بارانی اگر محصول در حال کشت در اثر تگرگ از بین برود یا گندم ذخیره شده به عنوان بذر اضافی که برای کاشت و افزایش تولید در سال های آینده استفاده خواهد شد. در اینجا باید به دو نکته توجه کنی. اولاً ،شکار ماهیگیری و برداشت میوه ها و سبزیجاتی که در طبیعت ،بود هرگز نمی توانست باعث به وجود آمدن مازاد شود، حتی اگر شکارچیان و ماهیگیران پرکار می بودند برخلاف غلات مثل ذرت برنج و جو که میتوان آنها را به خوبی نگهداری کرد ،ماهی خرگوش و موز به سرعت پوسیده یا فاسد می شوند. دوما، مازاد محصولات کشاورزی شگفتیهایی را به دنیا اضافه کرد که جامعه بشری را برای همیشه تغییر داد چیزهایی مثل نوشتن بدهی ،پول دولتها بوروکراسی ،ارتش ،مذهبیون، فناوری و حتی اولین شکل از جنگ بیوشیمیایی بگذار اینها را یکی یکی بررسی کنیم:
مورد اول نوشتن باستان شناسان میگویند که اولین شکل نوشتار در بین النهرین پدیدار شد جایی که اکنون عراق و سوریه در آن قرار دارند اما چه چیزی را میخواستند مکتوب نگه دارند؟




مقدار غله ای که هر کشاورز در انبار غله مشترک به امانت گذاشته بود این منطقی بود خیلی سخت بود اگر می خواستند برای هر کشاورزانبار غلات ،بسازند قطعا انبار غلات مشترکی که توسط نگهبان کنترل میشد و هر کشاورز می توانست از آن استفاده ،کند راحت تر و منطقی تر ..بود. اما چنین سیستمی مستلزم وجود نوعی رسید بود مثلاً اینکه آقای نابوک صد کیسه غلات را به انبار سپرده بود. در واقع نوشتن اختراع شد تا بتوان این سوابق حسابداری را ثبت کرد؛ به طوری که هر فردی بتواند ثابت کند که چه مقداری را در انبار مشترک ذخیره کرده است. پس این تصادفی نیست که در جوامعی که نیازی به توسعه کشاورزی وجود نداشت؛ یعنی در مکان هایی که هرگز کمبود حیوانات وحشی دانههای روغنی و انواع توتها احساس نمی شد، مانند جوامع بومی استرالیا و جوامع بومی در آمریکای جنوبی این جوامع به موسیقی و نقاشی بسنده کردند و هرگز نوشتن را اختراع نکردند.
بدهی، پول و دولت
بررسی سوابق حسابداری در مورد اینکه بینند چه مقدار گندم متعلق به دوست ما آقای نابوک است همان آغاز بدهی و پول بود. براساس یافته های باستان شناسی می دانیم که دستمزد بسیاری از کارگران طبق اعداد حکاکی شده روی پوسته هایی محاسبه میشد که نشان دهنده وزن غلاتی بود که کارگران از حاکمان به خاطر کارشان در مزارع از آنها طلب داشتند. از آنجایی که مقدار غلاتی که در این پوستهها به آنها اشاره شده بود هنوز برداشت نشده بودند، این پوسته ها نوعی بدهی حاکمان به کارگران نیز به حساب میآمد در همان زمان پوسته ها نوعی پول رایج هم بودند زیرا کارگران می توانستند آنها را با محصولات تولید شده توسط دیگران مبادله کنند. اما جالب ترین کشف مربوط به پیدایش پول فلزی .بود اکثر مردم معتقدند که این نوع پول برای استفاده در داد و ستدها اختراع شد اما اینطور نبود در بین النهرین پول فلزی به طور فیزیکی وجود نداشت و به شکل حسابهای نوشته شده برای بیان میزان طلب کارگران استفاده می شد برای ،مثال گزارش حسابداری مینویسد: آقای نابوک غلاتی به ارزش سه سکه فلزی طلب دارد، حتی اگر آن سکه های فلزی هنوز ضرب نشده بودند و حتی ممکن بود برای سالهای بسیار زیادی نیز ضرب نشوند...


به یک معنا، این شکل از پول که برای تسهیل مبادلات واقعی استفاده میشد، یک پول مجازی بود. بنابراین

ادامه 👇
Soheil Arabi_سهیل عربی
ادامه قسمت بسیار مهم از #کتاب #حرفهایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد اصلا! تنها دلیلی که انسانها کشاورزی را یاد گرفتند این بود که گرسنگی خسته شان کرده بود. هنگامی که تعداد انسانها روز به روز بیشتر ،شد به طوری که دیگر شکار حیوانات و میوه درختان کافی نبود، به…
۶/۸
به یک معنا، این شکل از پول که برای تسهیل مبادلات واقعی استفاده میشد، یک پول مجازی بود. بنابراین وقتی برخی به تو می گویند که اقتصاد امروز با اقتصاد گذشته بسیار متفاوت است و به پرداختهای مجازی که توسط فناوریهای دیجیتال امکان پذیر شده است، اشاره می کنند، به آنها بگو که این چیز جدیدی نیست پول مجازی از زمانی که اقتصاد اختراع شد، پس از انقلاب کشاورزی دوازده هزار سال پیش و ایجاد اولین مازاد، وجود داشته است.
در واقع، حتی زمانی که پول فلزی ساخته می شد، اغلب بیش از اندازه سنگین بود که دست به دست شود. بنابراین ارزش غله ای که آقای نابوک طلب ،داشت به صورت سهمی از یک قطعه بزرگ آهن بیان میشد در هر صورت آقای نابوک هرگز با پول فلزی در جیب خود به این طرف و آن طرف نمی رفت؛ تنها چیزی که با خود حمل میکرد یک رسید بود که اغلب به شکل پوسته ای بود که روی آن نوشتههایی از جمله میزان غلات و سهمی از یک قطعه بزرگ و غیر قابل حمل آهن را نشان می
داد.
در حال حاضر چیزی که در مورد پول مجازی و این رسیدها وجود دارد این است که برای عملی شدن نیاز به مقدار زیادی ..... ایمان دارند. آقای نابوک باید باور داشته باشد، او باید به نگهبانان انبار غله بابت پس دادن گندمی که به آن ها داده است تا از آن نگهداری کنند، ایمان داشته باشد. و دیگران نیز قبل از پذیرفتن پوستههای آقای نابوک در ازای روغن یا نمک یا چوب به منظو کمک به او در ساختن ،کلبه باید همان باور را داشته باشند. این همان کلمه credit" یا اعتبار است که از کلمه لاتین credere گرفته شده است که به معنای "باور داشتن" است.
ور
برای اینکه چنین ایمانی پذیرفته شود و مردم به پوسته ها (یعنی پول رایج بها دهند، باید مطمئن شوند که این فرآیند توسط شخص یا چیزی بسیار قدرتمند تضمین شده است. ممکن است کسی باشد که از جانب خدا فرستاده شده یا پادشاهی توانا و قدرتمند از خونی سلطنتی یا چیزی شبیه به یک دولت مقامی که میتوان به آن اعتماد کرد که در آینده قدرت آن را دارد تا سهم مازاد غله آقای نابوک را پس بدهد حتی اگر شخص حاکم بمیرد.
ادامه دارد...
#یانیس_واروفاکیس
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
فهمیدن یک مسئله است و فهماندن هزاران مسئله پیچیده تر !


#یانیس_واروفاکیس چند ویژگی بسیار مهم دارد ،نخست ژرف نگری _ نگاه عمیق و پانارومیک نه فقط به اقتصاد سیاسی بلکه به تمام مسائل اجتماعی، سیاسی فرهنگی و علوم انسانی و افزون بر اینکه حقایق #کاپیتالیسم را به خوبی فهمیده،تخصص و درک ویژه ای از ضرورت روشنگری قابل فهم دارد .
می داند چگونه و با چه کسانی سخن بگوید،
او برای نوجوان‌ها می نویسد،برای کارگرانی که حوصله یا وقت مطالعه کتاب‌های پیچیده و دشوار اقتصاد را ندارند ...
👇


نابرابری میان افرادی که به نان شب محتاج هستند و کسانی که ثروت‌های میلیاردی دارند، موضوع تازه‌ای نیست. از همان زمان که بازار به وجود آمد، عوامل مشخصی باعث شدند تا عده‌ای سرمایه‌های گزاف داشته باشند و عده‌ای دیگر برای سیر کردن شکمشان و داشتن سرپناهی برای خواب، جان و نیروی خود را به دیگران تقدیم کنند.
یانیس واروفاکیس خطاب به دخترش و تمام جوان‌ها می‌گوید که دلیل فقیر بودن بعضی از مردم بی‌لیاقتی آنها در کار کردن نیست؛ بلکه این فقر حاصل شرایطی بوده است که از ابتدای انقلاب کشاورزی ایجاد شده و در سالیان بعد با رخ دادن انقلاب صنعتی ادامه یافته است.

طبیعی است که هیچ‌کس دوست ندارد به عنوان یک کارگر، هشت ساعت از روز را مانند ماشین در یک کارخانه کار کند، ما می‌خواهیم بدانیم که چه شرایطی او را مجبور به این کار کرده است.

اگر فکر می‌کنید سردرآوردن از اقتصاد، سردرآوردن از کاری که بانک‌های خصوصی و بانک‌های دولتی هر کشوری انجام می‌دهند، سردرآوردن از روندی که برای اعطای وام طی می‌شود و بهره‌ای که بانک‌‌ها دریافت می‌کنند به شما ارتباطی ندارد، سخت در اشتباه هستید. اقتصاد چرخه‌ای است که مبتنی بر همگان است. اگر حتی اوضاع مالی مناسبی دارید و می‌خواهید از امکاناتی که بازار در اختیارتان قرار می‌دهد استفاده کرده و لذت ببرید، باز هم در چرخه اقتصاد مؤثر هستید.

اگر می‌خواهید سهمی در آینده داشته باشید، نمی‌توانید با شنیدن کلماتی مانند «اقتصاد» و «بازار» خودتان را به آن راه بزنید و بی‌محلی کنید. خیلی‌ها فکر می‌کنند بازار و اقتصاد یکی هستند، ولی این‌طور نیست.


«همه ما درون خانواده یا در جمع دوستانمان مدام در حال معامله یا مبادله کردن هستیم؛ من ظرف‌ها را می‌شویم و تو در عوض، غذا درست می‌کنی. من و مادرت برای یک میهمانی آخر هفته خریدها را انجام می‌دهیم و کارهای لازم را می‌کنیم و مهمانی به بهترین نحو برگزار می‌شود. پس از آنکه مهمان‌ها می‌روند از تو می‌خواهیم تا در جمع کردن ظرف و ظروف کمک کنی و تو نمی‌توانی از من بپرسی که در ازای این کار چه مقدار پول به تو می‌دهم. چراکه وظایف تعیین شده است و همه می‌دانیم که بده‌بستان‌های درون خانهْ مادی نیستند. امکان ندارد تو پولی از قلک‌ات دربیاوری و به من بدهی تا تمیز کردن خانه از روی دوشت برداشته شود. جالب است بدانی که ریشه کلمه اقتصاد به همین مناسبات درون خانه برمی‌گردد.

#اقتصاد (Economy# ) از کلمه Oikonomia# گرفته شده است که خود از دو کلمه تشکیل شده؛ Oikos# به معنای خانه و Nomoi# به معنای قواعد، قانون‌ها و اجبارها.

همین الان اگر نگاهی به خانه‌مان بیندازی متوجه می‌شوی یک عالمه کالا داریم که هیچ نیاز ضروری‌ای به آنها نداریم؛ اما به خاطر ارزشی که قیمت‌گذاری‌ها به آن داده‌اند، آن را خریده‌ایم.

به نظر من در جوامع امروزی، اقتصاد دیگر ربطی به قوانین اداره خانه ندارد و باید به جای کلمه گرفته شده از (Oikonomia) از کلمه (Agoranomy# ) آگورانومی استفاده کنیم که به قوانین Agora یعنی بازار اشاره دارد.

حالا که به بحث بازار نزدیک‌تر می‌شویم، باید بدانی که جوامع از همان آغاز دارای بازار بودند، اما سؤل اینجا است که چگونه جوامع دارای بازار به جوامعِ بازار تبدیل شدند؟ یعنی جوامعی که در آنها ارزش مبادله بر هر چیزی مقدم است. بگذار یک مثال دیگر بزنم تا تفاوت جامعه بازار را با یک جامعه معمولی درک کنی؛ امروزه وقتی می‌خواهیم آثار هنری را به کسی دیگر واگذار کنیم، مزایده برگزار می‌کنیم. روش کار مزایده بدین‌ترتیب است که هرکسی که بیشترین مبلغ را داشته باشد، می‌تواند صاحب اثر هنری یگانه و منحصربه‌فردی شود که در کل دنیا فقط یک نسخه از آن وجود دارد.

چندهزار سال پیش اگر این اتفاق در یونان باستان می‌افتاد، همه متعجب و چه بسا خشمگین می‌شدند. چراکه آنها به ارزش تجربه‌ای اعتقاد سختی داشتند. اگر قرار بود سلاح‌های آشیل، قهرمان بزرگ یونان، پس از مرگش به کسی تعلق بگیرد باید هم‌ردیفان و جنگجویان دیگر تعیین می‌کردند که چه کسی شایسته داشتن آن سلاح‌ها است. شایستگی ارزش بالاتری از ارزش مبادله‌ای محسوب می‌شد.»
#معرفی_کتاب
ادامه دارد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
.
به نظرت چی میشه که آدما تبدیل به هیولا میشن؟
چطور میشه که یکی طناب دار بندازه گردن یکی دیگه و خونسرد وایسه خفه شدن و جون دادنشُ تماشا کنه،یا اونکه حکم اعدام صادر می کنه،اونکه میاد تو اینستاگرام و توییتر و ...از پست و استوری منتقدین پرینت می گیره،پرونده سازی می کنه،از منتقد و دادخواه مجرم امنیتی میسازه،یا زندانبانی که می دونه کسی رو که داره تو سلول انفرادی محبوسش می کنه حرف حق زده به ظلم و فساد اعتراض کرده ...
واقعا چطور میشه این قدر بی رحم شد ؟
...
_
به نظرم با توجیه شرارت‌ها و پلیدی های کوچک شروع میشه
با خیلی از پاسیارها یا زندانبانها که صحبت کنی میگن مجبوریم،شغل بهتر پیدا نکردیم،کاری که بیمه و حقوق ثابت داشته باشه...
بهشون میگم ندیدید این همه انسان تحصیل کرده دارن کارهایی انجام میدن که مربوط به تحصیلات و تخصصشون نیست؟
ندیدی با مدرک فوق لیسانس تو پیک موتوری کار می کنن،دستفروشی می کنن...
بله !
شرافتمندانه زندگی کردن سخته ولی غیر ممکن نیست...
از نوجوان تا پیر دارن به سختی کسب درآمد می کنند و خیلیا فرصت داشتند که شکنجه گر بشن،مامور اجرای حکم اعدام،آزار به اسم گشت ارشاد و ..
توجیه شرارت آغاز هیولا شدنه