اشعار فاخر آئینی (فارسی و عربی)
282 subscribers
14 photos
2 links
کیفیت را مقدم بر کمّیت می‌دانیم. امید آنکه این تفکر ، برای نوکران اهل بیت (علیهم السلام) فرهنگ شود
Download Telegram
دو مرد را ز دل خانه بی عبا بردند
کمی شبیه به هم ، با تفاوت بسیار
یکی ، اجازه ندادند تا عبا پوشد
یکی ، عبای خود انداخت روی پیکر یار



#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#حضرت_زهرا
#رحیق

@Shere_Fakher110
#خشت_کج_سقیفه




واُقسِمُ ما سَنَّ الضّلالَ سِوَی الاُلی

علی أُمّةِ المختارِ بَغیاً تَخَلَّفُوا

فَیَومَ عَدَوا بَغیاً علی دارِ فاطمٍ

اَتَت جُندُهُم بالغاضریّةِ تَزحَفُ

وقتلُ ابنِها مِن یومِ رُضَّت ضُلوعُها

ومِن هَتکِها هتكُ الفَواطِمِ یُعرَفُ

ومِن یومِ قادوا حیدرَ الطُّهرَ قد غَدَوا

بِهِنَّ اُساری شأنهُنّ التّلهُّفُ




#حضرت_زهرا #عربی #سید_حیدر_حلی
#مرثیه #مصیبت_کوچه #مصیبت_عاشورا #اسارت #تبری #مطاعن

@Shere_Fakher110
#خشت_کج_سقیفه



تاکید ناصر خسرو قباديانی شاعر پارسی گوی قرن ۵ به نقش ابوبکر در شهادت امام حسین علیه السلام🔻

وی در قسمتی از قصیده ۱۹۷ دیوان خود می‌گوید:


تو چون بتی گزیدی کز رنج و شرّ آن بت
برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین؟

آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر،
از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین

لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اوّل، بت نخستین

لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه #فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین

لعنت کنم بر آن بت #کو کرد و #شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین




#ناصرخسرو  #شعر_آئینی  #تبری  #مطاعن
#حضرت_زهرا #امام_حسین

@Shere_Fakher110
مادرِ هستی




تنها نه شور در دل شیداست
شب نیز چشم در رهِ فرداست

در هرچه می‌کنم نظر امشب
چون قلبِ طور، غرق تجلاست

خیز و بگوی بر همه تبریک
فصل سرور اهل تولاّست

در جان ذرّه ذرّۀ هستی
شور و نشاط و غلغه برپاست

این روح‌بخش زمزمه کآید
آوای اهل عالم بالاست

غوغای خلقِ این کرۀ خاک
صد یک بود از آنچه در آنجاست

نور جمال حق متصاعد
از ساحت ثری به ثریاست

"یا لیتنی تراب" شنیدم
فریادِ رشکِ گنبد خضراست!

این رونق از کجاست زمین را
کاو اسفل است و غیرتِ اعلاست؟!

آری چه پایه برتر از این کاو
میلادگاهِ حضرت زهراست؟

آن روحِ بندگی که سجودش
فخر خدای حیّ تعالاست

در وصف و درکِ ذات و صفاتش
منطق زبون و عاقله دَرْواست

از هرچه جز جمال، منزّه
وز هرچه جز کمال، مبرّاست

بی التفاتِ او همه هیچ است
گر دستِ موسی و دمِ عیساست

گر او نبُد، نبود پیمبر
«لولاک» را خود از پی، «لولا»ست

شویش امیر عالم و، این تاج
الحق به فرقِ فاطمه زیباست

گر گویمت که مادرِ هستی‌است
هرگز گمان مدار که بیجاست

هستی خلاصه گشته در احمد
وین دختِ پاک، امّ ابیهاست



ای مظهر خدا که خدا را
طلعت ز طلعت تو هویداست

در هرچه خلق کرده خداوند
حُکمت روان چو روح در اعضاست

آن حرفِ «لا» که نفیِ صریح است
از همّت تواش ز پی، «الاّ»ست

غیر از تو در تمام عوالم
انسیه کس شنیده که حوراست؟

دریا به پیش جود تو، قطره
قطره ز یمن فضل تو، دریاست

ماه دوهفته تا که برآمد
بار دگر ز شرم رخت کاست

دادار را تو آینه‌داری
تصویر، جز در آینه پیداست؟

پای، آنکه سود بر سر گردون
در محضر تو راست بپا خاست

اوج عروجِ احمد اگرچند
تا ذروۀ «دنی فتدلاّ»ست

اندر زمینْش پایه فزون است
آن دم که در سرای تواش جاست

فردا که روز حکم و حساب است
فردا که روز وحشت و بلواست

بر دست و دامنِ تو رسل را
چشم امید و دست تمنّاست

ایمن ز نار نیست جز آنکس
کاو را به ظلّ لطف تو مأواست


چونت ثنا کنم؟ که ثنایت
بیرون ز حدّ و برتر از احصاست

در شأن توست آیۀ تطهیر
لیک از تو‌ خصم بیّنه می‌خواست


از بعد قرن‌ها، دل پاکان
غمگین از آن حدیث غم‌افزاست

تا روز حشر، سوز کلامت
در ژرفنای حنجرۀ ماست

خود قلب ماست قبر تو، زآن رو
آماج تیر کینۀ اعداست

«مهدی که باد جان به فدایش»
گریان به ماتمت تک و تنهاست

تا دست #انتقام برآرد
چشم‌انتظارِ او همه دنیاست





  #قصیده  #فضائل
  #حضرت_زهرا
#رحیق

@Shere_Fakher110