بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
2.01K subscribers
1.13K photos
144 videos
52 files
688 links
Shariati (Dr Ali) Cultural Foundation
Download Telegram
‍ ‍‍ 🔷🔆مارا به سخت‌جانی خود، این‌گمان نبود

📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعله‌ور

🖋 افسانه شریعتی مزینانی

🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا می‌کوبیدند، از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت، خبر، خوش نبود می‌دانستیم باز حکایت مکرر "بردن‌ها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد،بخود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس می‌‌‌افتاد:
آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی می‌کردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چه‌خبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا می‌بریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمی‌گردید ، والبته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید ، چشم‌براهی، عادتمان شده‌بود، گاه خبرهایی که درز می‌کرد خوشایند نبود، بیقرار می‌شدیم اما فقط کارمان دعابود.

🔆پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم ، همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافه‌هاشان تکیده‌بود و خسته بنظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت می‌گفتی کدام شعله ، چنین گرمشان می‌کند؟

🔆از فردایش خانه شلوغ می‌شد اقوام و فامیل میآمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :

🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل می‌کنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخ‌خندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .

🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...

(اخوان)

#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸شریعتی به «دموکراسی رادیکال» باور داشت (مردم‌سالاری مستقیم شورایی)

🖋احسان شریعتی

☀️بمناسبت ۲ آذر ۸۶مین زادروز آموزگار «مردم» علی شریعتی

🔸«مردم» در اندیشه شریعتی از جهان‌بینی فلسفی او می‌‌آید؛ آنجا که می‌گوید در جهان‌بینی توحیدی و در خوانش قرآنی در حوزه‌های تاریخی، اجتماعی و اقتصادی می‌توانید جای «الله»، «ناس» را بگذارید؛ یعنی در همه عرصه‌های تاریخی، اجتماعی و اقتصادی مردم نمایندهٔ خدا هستند یا اراده و دست خدا از آستین خلق برون می‌آید. به‌این‌ترتیب مبنای مردم‌سالاری در اندیشه شریعتی نوع جهان‌بینی و هستی‌شناسی او، یعنی توحید، است.

🔹دکتر شریعتی در آن مقطع مشخص تاریخی نیل به دموکراسی را با طی یک دوره گذار ممکن می‌دانست. و این «تز» تحت‌تأثیر جنبش‌های رها شده از استعمار که در کنفرانس باندونگ ۲۴ کشور آسیایی و افریقایی و بعدها جنبش‌ «غیرمتعهدها» به‌رهبری نهرو و ناصر و..، اعلام کرده بودند که پس از کسب استقلال، از طریق «دموکراسی متعهد و مهتدی» به سوی دموکراسی پیش می‌روند. از سوی دیگر، شریعتی از این نمونه برای فهم و تبیین مفهوم امامت در تشیع که به‌شکل خاصی قایل به تداوم نوعی رهبری فکری است، استفاده می‌کند. تشیع به این قائل است که در دورهٔ غیبت، دوره امامت خاص یا در تداوم نبوت پایان می‌یابد و در نگاه شریعتی در این دوران است که رهبری عقیدتی فرهمند فردی در چند نسل تمام می‌شود و دموکراسی آغاز می‌شود (مشابه تعریف «خاتمیت» نزد اقبال لاهوری که معادل استقلال رأی آدمی از انتقال وحی توسط پیامبران است). 

🔸ماهیت اندیشه و پیام شریعتی به‌عنوان یکی از معلمان اعتراض‌ و انقلاب علیه استبداد و سلطه و اقتدارگاه خوب فهمیده نشده است. تفکر او عمیقا مردم‌سالارانه بود و استقلال، آزادی و عدالت جز‌ء ذاتی آرمان‌های اصلی و اساسی شریعتی بود. این حکایت در اندیشه و راهکار «نوشریعتی»ها تا تحقق کامل طرح‌های توسعه‌ای که به عدالت و آزادی و عرفان یا همبستگی معنوی بینجامد، همچنان باقی است، چراکه موانع و مشکلاتی که هنوز در برابر مردم وجود دارد، نشان می‌دهد که اندیشه و منش اعتراضی شریعتی‌وار همچنان زنده و مطرح است و مدافع خواست‌های حق‌طلبانه مردم و مطالبه‌گر از مسئولان، تا رفتار و شیوه برخورد و مدیریت خود را در مواجهه با بحران معیشتی-اجتماعی و حقوقی-سیاسی حاد کنونی، «اصلاح» کنند.

📌متن فوق طی بحثی که در میز گردی با دکتر صادق زیبا کلام و دکتر سعید مدنی در روزنامه شرق به مناسبت هشتادششمین تولد دکتر علی شریعتی مطرح گردید.

#حقوق_مردم
#دموکراسی_رادیکال
#آموزگار
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


📌 برای مشاهده مطالعه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.


https://b2n.ir/627421
‍ ‍‍ 🔷🗒جسور در زندگی، مستقل در اندیشه

🖋سوسن شریعتی

🔆مجید شریف همیشه می گفت :« من از شریعتی دو چیز را آموخته ام: جسارت را و شک کردن را نیز». و همین دو آموزه، زندگی او را- همچون آموزگارش- اگرچه پربار، اما کوتاه ساخت. یکی از اشکال متعدد و متضاد تجربه جوانی، متعلق به زمانه ای که گذشت: ملتهب، تراژیک و رادیکال. او با جسارت و هیجان یک جوان شورمند، مدام در پی کشف وضعیت های جدید بود و با شک و تردید یک متفکر، مدام همان وضعیت را زیر سوال می برد وبه آن سوء ظن پیدا می کرد. جسورانه به استقبال غیر مترقبه می رفت واندکی بعد مشکوک به اصالتش می شد و ناراضی بر می گشت. برای کشف حقیقت ، میدانست باید جسور بود و به همه شاهراهها، مشکوک؛ به هر دری باید زد و هیچ کدام را نهایی ندانست؛ باید پرهیزکار نبود و از خطا و از تغییر نترسید. اما با او آنچه در این تغییر و تغیرات اعتماد را بر می انگیخت دو چیز بود: شفافیت او و گوش کردن به میل دل خود. نه چندان سیاستمدار که پنهان زیست کند ، پنهان تجربه کند و پنهان تغییر، نه چندان سیاسی که بنا بر ضرورت های بیرونی و اجتماعی و بی اعتنا به ندای دل خود، این شود یا آن. روشنفکری که به صدای بلند فکر می کرد، به صدای بلند می پیوست و می گسست، به صدای بلند به نقد خود می نشست ، از در میان گذاشتن تجربه خود نمی هراسید و از پرداختن بهای آن سر بازنمی زد..

🔆خلاصه ی زندگی مختصر او همین تعقیب و گریز بی وقفه خود بود با خود: چیزی از روشنفکری، چیزی از هنرمندی.
چیزی از روشنفکری: اگر روشنفکری را مستقر نشدن در هیچ قطعیتی، جایگاهی و موقعیتی، توجه به دیگری و دیگران، داشتن دغدغه سرنوشت هم نوعان خویش، چادر زدن در حاشیه اقتدار مسلط و همدلی با همه به حاشیه رانده شدگان بدانیم.

🔆چیزی از هنرمندی : اگر هنرمندی را عزیمت از خود، چرخیدن بر محور خود، رهروی تنها، نقادی واقعیت مشکوک بپنداریم. جایی میان واقعیت و تخیل.
همین بود که هم سراغ جبران خلیل جبران می رفت، هم سراغ نیچه. هم رژه گارودی را ترجمه می کرد ، هم با رزا لوکزامبورگ سر و کارش می افتاد. هم خود را دوستدار شریعتی می دانست و کتب او را سرجمع می کرد و تنظیم و هم خود را متولی و مبلغ افکار او نمی خواست. از آن دست شاگردانی که می آموخت اما مرید نمی شد، می پیوست اما مشروط. گفتگو را دوست داشت اما سر سپردگی را نه. تردید می کرد اما توبه نه.

🔆او هم دربدری غربت را تجربه کرد و هم لذت بازگشت و قربت را- بی هیچ دعای خیری- و باز مثل هیشه با صدای بلند، از تجربیات خود سخن گفت. به صدای بلند، از آرزوها و امیدهایش حرف زد. به صدای بلند از وسوسه آینده ای روشن و.. تا اینکه، بالاخره مثل همیشه وفادار به خود، در همین قربت بازیافته و دیریافته هم مستقر نشد و این البته عقوبت محتوم همان گوش سپردن به صدای دل جسور و ذهن مشکوک بود. ای کاش اینقدر با صدای بلند از زندگی خود و جلوه های گوناگون آن حرف نمی زد تا به زندگی اش درمیان زنده ها ادامه دهد . اگر آن شفافیت غیر متداول و نامتعارف را کنار می گذاشت و مثلاً صدای آن زیستهای چندگانه تو در تو را در نمی آورد- چنانچه رسم روزگار است- امروز حتماً هنوز در میان ما بود.
و....امروز؟ سنگی در قطعه هنرمندان. روحش شاد و جسم مجروحش آرام باد.

#یادها
#مجید_شریف
#استقلال_اندیشه
#جسور_در_زندگی
#سوسن_شریعتی
#یادداشت_اختصاصی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆وارث امين

🔸️🔸️دست‌نوشته دكتر شريعتي: پوران عزيزم، اميدوارم خداوند هميشه قدرتت را براي تحمل دو بار سنگيني كه بر دوش داري افزون كند. يكي، من و ديگري، زندگي با من.

🖋سوسن شريعتي

📌بخش هایی از یادداشت سوسن شریعتی به مناسبت نخستین سالگرد پوران شریعت رضوی در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده است به شرح زیر می باشد:

🔆صحبت از زني است كه خوب زيست و با كيفيت زيست و به‌رغم شرايط اجتماعي و سياسي‌اي كه در همه ادوار زندگي‌اش بر او تحميل مي‌شد توانست استوار بماند و بدل شود به امكاني و اميدي براي ما زنان آن هم در جامعه‌اي كه زنان هميشه جنس دوم محسوب مي‌شوند و در مرتبه دوم قرار مي‌گيرند و در بهترين شكل در زير سايه مردان بزرگ تعريف مي‌شوند.


🔆چهره‌هايي مثل پوران شريعت رضوي به دليل اينكه به‌رغم شرايط اجتماعي و رسم زمانه شانس آن را داشته‌اند كه تحصيل كنند توانسته‌اند شخصيت‌هايي شكوفا باشند و به ثبت برسند: همچون زن، همچون عاشق، همچون همسر، همچون مادر، همچون يك شخصيت اجتماعي و فرهنگي. مادري كه بتواند صدايش را به گوش‌ها برساند بي ترديد مادر بهتري است؛ زني كه بتواند عشقش را زندگي كند همسر بهتري است؛ دختر جواني كه بتواند تحصيل كند، رشد كند و…فرزند وفادارتري است..


🔆پوران شريعت رضوي عمده مجموعه آثار شريعتي را در همان دهه شصت با همكاري مجيد شريف و امير رضايي به چاپ مي‌رساند؛ در همان سال‌هايي كه ممنوع‌الخروج است و جنگ است و دور از فرزندانش. برخلاف تصور همگان، او پس از مرگ همسرش هيچگاه مقيم خارج نمي‌شود و در هر دو نوبت قبل و بعد از انقلاب به‌رغم اجبار به خروج فرزندانش خود در ايران مي‌ماند. سال‌هاي شصت، سال‌هاي سختي براي مردم ايران است و بي‌ترديد براي زني تنها كه با كوچك‌ترين فرزندش مونا زندگي مي‌كند و مسووليت تامين امنيت مالي فرزندان جوانش را در خارج نيز بر عهده دارد سخت‌تر. در شرايطي كه بارها به منزلش حمله مي‌شود و در ترس و اضطراب بايد زندگي كند. در همان سال‌هاست كه چاپ آثار را بر عهده دارد. اگر شما تاريخ اولين چاپ‌هاي مجموعه آثار را ببينيد همگي به دهه شصت بر مي‌گردد (مثلا مجموعه 33 كه در سال 67 به چاپ رسيده) . اين حجم از فعاليت واقعا شگفت‌آور است و نمي‌توان به سادگي از آن گذشت و با تعابيري چون «همسري وفادار و مادري فداكار» فيصله داد. بايد خيلي دقيق‌تر صحبت كرد: زني كه ناشر است، در سال‌هاي هفتاد موسسه‌اي فرهنگي را بنيانگذاري مي‌كند (1377) و در تمامي دهه هشتاد و نود بر ترجمه آثار شريعتي به زبان استانبولي و عربي نظارت دارد و اين همه در بسياري اوقات با نوعي تنش و گاه جنگ و جدال؛ چه براي گرفتن حق تاليف چه براي كنترل كيفيت ترجمه متني كه بايد مراقب وفاداري‌اش مي‌بود.


🔆به تازگي مجموعه نامه‌هايي كه شريعتي در سال اول ازدواج‌شان به پوران نوشته تحت عنوان «برسد به دست پوران عزيزم»، به چاپ رسيده است؛ نامه‌هايي كه طي يك سال و در فاصله 1337 تا 1338 از پاريس به مشهد ارسال مي‌شده است. يك‌سالي كه اين دو درست پس از ازدواج از هم دور مي‌مانند. علي شريعتي در پاريس و پوران در مشهد. به‌رغم پرهيزهاي پوران در چاپ اين نامه‌ها در زمان حياتش بر اثر پافشاري ما فرزندان اين نامه‌ها دو سال پيش توسط نشر آبان به بازار رفت. اين ترديدها، ترديد‌هاي يك زن بود در اينكه زيادي ديده شود؛ نامه‌هايي كه اكثرا ستايش‌آميز است. زنان عادت دارند ديده نشوند و اگر هم قرار است ديده شوند ترجيح مي‌دهند بعد از مرگ‌شان باشد. چرا نبايد يك زن در زمان حياتش به رسميت شناخته شود و ارج گذاري شود؟ البته پوران اين لذت را براي سال‌هاي پاياني حياتش گذاشت: زيباترين هديه‌اي كه مي‌توانست از سوي شريعتي به پاس يك عمر وفاداري، استقلال روح و امانت داري دريافت كند. به تعبير همسرش آن «وفاي محكم و آن دوستي استوار».

#یادداشت
#روزنامه_اعتماد
#پوران_شریعت_رضوی
#یاد_پوران
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


📌 برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

https://v.gd/sZBQEa
🔷🔸محدودیت‌های «پوران» پس از شریعتی

🖋احسان شریعتی

📌یادداشت منتشر شده در روزنامه شرق بخش هایی از متن زیر به شرح زیر می باشد:

🔸او از همان نوجوانی با مرگ دو برادر با سیاست آشنا شد. یکی از برادرانش را در دفاع از میهن از دست داد (طوفان) و دیگری را در روز دانشجو که در دفاع از آزادی و استقلال کشور شهید شد (آذر). در جوانی و در ۲۰ سالگی با انتخاب علی شریعتی، همکلاسی‌اش در دانشکده ادبیات مشهد به‌عنوان همسر، یک زندگی فکری و اجتماعی و مبارزاتی را آغاز کرد.


🔹اوست که در پایان تحصیلات در اروپا، دکتر را متقاعد می‌کند به ایران برگردند. اگر نتایج این بازگشت را ارزیابی کنیم، می‌بینیم که انتخاب درستی بوده است. شریعتی با بازگشت به ایران در شیوه‌های مبارزاتی گذشته تجدیدنظر می‌کند و با مطالعه عمیق‌تری از جامعه خط‌مشی جدیدی را اتخاذ می‌کند که آثارش نه‌تن‌ها در این چند دهه بلکه در درازمدت دیده خواهد شد. در واقع این استراتژی را ما به اختصار مشی آگاهی‌بخش می‌نامیم؛ نوعی بعثت و انقلاب فرهنگی و ارزشی اخلاقی. او تشخیص داد که ما در جامعه‌ای مذهبی به سر می‌بریم و تا در این عرصه تحولی پیدا نشود، این جامعه نمی‌تواند راهی به‌سوی توسعه یا مردم‌سالاری، عدالت اجتماعی و آرمان‌هایی ازاین‌دست باز کند.

🔸یکی از خودویژگی‌ها و برجستگی‌های شخصیت پوران این بود که باوجود تفاوت فردی و شخصی، روحی و رفتاری و استقلال و اقتداری که داشت، اما همراه وفادار شریعتی ماند و در ۴۰ سال بعد از شهادت او توانست آثار او را گردآوری کند. پوران خود تحصیلات عالیه داشت و توانسته بود در رشته ادبیات تطبیقی در فرانسه دکترا بگیرد؛ در درجه حتی عالی‌تری از خود دکتر شریعتی. مادر همیشه می‌گفت که البته در تدوین این رساله علی خیلی به او کمک کرده ولی می‌دانیم که دکتر خود به فرمالیته‌های اداری و دانشگاهی زیاد توجه نداشت. پوران، باوجود مدرک دکترا در بازگشت به ایران در همان رشته خودش هم اجازه تدریس در دانشکده ادبیات نیافت و بار دیگر در آموزش‌و‌پرورش و دبیرستان‌ها مشغول شد. منظور اینکه هم تحصیلات بالایی داشت و هم در زمینه فرهنگی تحقیقات و پژوهش‌هایی داشت (چاپ کتاب طرحی از یک زندگی)، اما عمده وقت خود را پس از انقلاب وقف مدیریت تدوین و نشر آثار شریعتی کرد و به‌عنوان یک زن، مدیر انتشارات و مدیر یک بنیاد فرهنگی شد.

🔹آنچه به زندگی پوران شریعت‌رضوی جذابیت می‌بخشد و به نظر متناقض‌نما و پارادوکسیکال است، وفاداری در عین تفاوت است. امروزه ما با دو الگو روبه‌روییم: زنانِ مطیع، منقاد و تسلیم‌شده‌ای که شخصیت خود را در همسر یا خانواده منحل می‌کنند یا به نام دفاع از حقوق زن و استقلال زنان، نوعی انشعاب و جداسری و راه مخالفت با نهاد خانواده شکل می‌گیرد. راه سوم این است که زنان ما بتوانند هم حقوق، استقلال و شخصیت خود را حفظ کنند و هم وفادار به نهاد خانواده و ارزش‌های مادری و زندگی مشترک بمانند. پوران شریعت‌رضوی یک نمونه موفق است. در عین اینکه ما به هیچ وجه نمی‌خواهیم مطلق کنیم یا اسطوره بسازیم یا ایدئالیزه کنیم. ما با انسان مواجه هستیم، با همه محدودیت‌هایش. اما در این دورانی که جامعه دچار بحران هویتی، اخلاقی است، ما اصولا احتیاج به این نمونه‌ها داریم؛ به گفتمان تازه‌ای.

🔸پوران شریعت‌رضوی این شانس را داشت که به قول نیچه در لحظه مناسب بمیرد؛ نه خیلی دیر و نه خیلی زود! نیچه دو مثال می‌زند؛ مثالش درباره «زودمرگی» عیسی مسیح است؛ می‌گوید او زندگی را نچشید زیرا جوان مرد و حرف‌های جوانانه می‌زد و مثال دومش درباره آن‌ها که دیر می‌میرند، کشیش‌هایی هستند که خیلی دیر می‌میرند. این پیر‌ها از او صحبت می‌کنند؛ از عیسی‌ای که جوان‌مرگ شد؛ با همین حالتی که به سر و صورتشان می‌دهند نشان می‌دهند که خلاف می‌گویند. برای اینکه واقعیت ندارد و انطباقی با مدل ندارد. این‌ها خیلی دیر می‌میرند.

🔹وقت مناسب مردن البته یک شانس است و ما خود انتخاب نمی‌کنیم ولی‌ای کاش این شانس را داشته باشیم. (برخلاف گفته دکتر که می‌گوید خدایا! چگونه‌زیستن را تو به من بیاموز، چگونه‌مردن را خود خواهم آموخت!) امیدواریم که ما لحظه مرگ را بتوانیم خود انتخاب کنیم.

🔸پوران خوشبختانه این شانس را داشت. مونا، خواهرم پزشک است و می‌گفت: بر سر بستر او رفته است و دیده که مغز تقریبا از کار افتاده و فقط قلب می‌زند: «به او گفتم برای اینکه خوب بمیری، خودت انتخاب کن که در این لحظه بمیری»! گفت: از اتاق بیرون آمدم و کمی بعد پزشکی از اتاق آی‌سی‌یو خارج شد و گفت: کار تمام شده... لحظه مناسب.

#یاد_پوران
#یادداشت
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati



📌 برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

https://gourl.page.link/kjjM
🔷🔆ارج ‌شناسي يك وارث

🖋حسين مصباحيان

📌 روزنامه اعتماد
📌 26 بهمن ماه 1398

🔆وارث هم مي‌تواند ميراث را نابود كند، هم آن را نجات دهد. كافي است اليزابت فورستر نيچه باشي كه هم در عشق برادر با لو سالومه توطئه كني و از اين طريق نقشي در بي‌كس كردن او در زمان حياتش داشته باشي و هم در آثارش به نفع فاشيسم تا آن حد رخنه كني كه از موسوليني هديه‌اي نقدي دريافت كني و هيتلر را در وايمار به ديدار خود بكشاني و كل ميراث را تا آن حد مخدوش كني كه حتي صداي هايدگر هم در‌آيد كه نيچه فيلسوف فرهنگ است و نسبتي با انديشه نژادپرستانه نازيسم هيتلري و فاشيسم موسوليني ندارد. وارث اما مي‌تواند از اطاعت قدرت بي‌هيچ ادعا و تكلفي شانه خالي كند و از اين طريق نقشي در جهت مضمون و محتواي ميراث ايفا كند و وفاداري خود را هم به آرمان كسي، و در اينجا شريعتي، هم به ميراث او و هم به خود او نشان دهد.

🔆پوران شريعت‌رضوي، ميراث‌دار به تعبيري امين شريعتي، به ‌رغم تاكيدي كه بر تفاوت خود با شريعتي دارد، گاه حفظ آرمان شريعتي چنان برايش تبديل به دغدغه اصلي مي‌شود كه فقط مي‌توان آن را در قالب بي‌قالب وفاداري همه سويه توضيح داد:«چاره‌اي نداشتم جز اينكه صبور باشم و خودم را براي يك وضعيت خطرناك آماده كنم، با خود عهد كرده بودم كه در صورت وقوع حادثه‌اي نظير دستگيري و اسارت، محكم و استوار بمانم و تحت هيچ شرايطي ضعف نشان ندهم، گرچه خودم به اندازه علي حساسيت سياسي نداشتم اما در آن شرايط خاص ميل غريبي به همدلي و همراهي با او احساس مي‌كردم. سعي مي‌كردم با ظاهري آرام و خونسرد در انظار نمايان شوم، اگرچه نمي‌توانستم تشويش و اضطراب دروني خودم را مخفي كنم. هر لحظه انتظار فاجعه‌اي را داشتم اما نه از آن نوعي كه فردايش اتفاق افتاد و چه مصيبت ‌بار...»(1) و «در آستانه از‌ هم‌ پاشيدگي كامل بودم. نه رمقي داشتم كه اين بزرگ‌ترين مصيبت زندگي‌ام را تحمل كنم و نه انگيزه‌اي كه به رتق و فتق امور بپردازم و نگذارم ساواك، كه اينك تنها بهانه زندگي‌ام را از من گرفته، از مرده‌ او هم به نفع خود استفاده كند.»(2) او نه تنها نگذاشت كه چنين شود بلكه نگذاشت ميراث شريعتي هم به دست نااهلان بيفتد. خودش مي‌گويد:«سال اول انقلاب بود. من، همسر شخصيتي كه به عنوان معلم انقلاب شناخته شده بود. همسر يك نويسنده متعهد سياسي. يك نويسنده‌اي كه در شرايط اختناق، خفقان، دربه‌دري، اختفا زندگي مي‌كرده و مي‌نوشته. مدام مي‌نوشته. هزاران هزار صفحه نوشته‌هاي پراكنده. در خانه اقوام. دوستان. در خارج. لابه‌لاي كتاب‌ها. زير تشك خانه. يا پنهان شده در ميان اسباب خانه. چراكه هر دو خطر اين بود كه ساواك به منزل ما بريزد و همه نوشته‌ها را با خود ببرد. اولين وظيفه من به عنوان همسر يك نويسنده، اين بود كه اين نوشته‌ها را جمع‌آوري كنم. همه را از هر كجايي كه سراغ دارم، پيدا كنم. به شكل مجموعه آثاري انتشار دهم تا گم نشود. تحريف نشود. بماند و بعدها بتوان به آنها مراجعه كرد. اين وصيت علي به من بود و اولين وظيفه‌اي كه بعد از شهادت او براي خودم تعيين كردم.»(3) اينگونه بود كه دفتر تدوين و تنظيم مجموعه آثار را پي نهاد. در سال ۱۳۸۷بنياد فرهنگي علي شريعتي را تاسيس كرد، از زندگي او نوشت و مجموعه‌اي فراهم آورد كه بدون آنها شريعتي‌شناسي اصولا ناميسر است. وفاداري او به شخص شريعتي اما از جنس ديگري بود «بي‌شك خاطره جانگداز آن روزها هيچ‌گاه از خاطرم محو نخواهد شد، من بودم و يك دنيا دريغ و آرزو و يك مثنوي سخن در حالي ‌كه لحظه‌ شماري مي‌كردم تا هر چه زودتر آنها را با علي در ميان گذارم، ‌اي ‌كاش، دست تقدير اين حداقل فرصت را از من دريغ نمي‌كرد.»(4) و ختم كلام اينكه «با خود مي‌گفتم علي كه نباشد، همه‌چيز يكسان است...»(5)

🖇پي‌نوشت‌ها:

1- پوران شريعت‌رضوي. طرحي از يك زندگي (جلد ۱). ص ۲۳۵

2- همان.

3- پوران شريعت‌رضوي. «پس از شريعتي». سخنراني در حسينيه ارشاد. ۲۹ خرداد ۱۳۸۲. به نقل از وب‌سايت بنياد شريعتي:

https: //drshariati.org/?p=23623#more-23623

4- پوران شريعت‌رضوي. طرحي از يك زندگي (جلد ۱). ۱۳۸۶. ص ۲۴۵

5- همان.


#یاد_پوران
#یادداشت
#روزنامه_اعتماد
#حسین_مصباحیان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸هدی صابر، نمونه‌ی کُنش‌گری چندساحتی (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی)

🖋احسان شریعتی

🔹🔸متن سخنرانی در نشست یادمان هدی صابر که بر روی صفحه اینستاگرام خانم فیروز صابر برگزار گردید.


🔸بنام خداوند هستی و هم راستی
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى (۱)
«فتوّت‌دار آن باشد که او را، اگر مال‌ست و گر جان در میان‌ست» (۲)

🔹امروز سالیاد جوان‌مردِ رادمنش، معلمِ شهید هدی صابر را در شرایطی بزرگ می‌داریم که جامعه و بویژه نسلِ جوانِ ما، بیش از پیش نیازمندِ شناختِ «نمونه»هایی چون هاله سحابی‌ها و هدی صابرهایند. منظور از نمونه، همان اُسوه، الگو یا مُدل‌های تحقق‌یافته، عینی و انضمامیِ ارزش‌ها و ایده‌های انتزاعی است و نه «اسطوره»سازی مطلق از انسان‌های همواره جایزالخطا و دارای ضعف و نقدپذیر.

🔸برای نمونه، موضوعِ قصه‌ی «معلم، و حسن و محبوبه» به‌روایتِ دکتر شریعتی(چنان‌که داستان دختری «در باغ ابسرواتوار» و یا نامه‌نگاری به فرزند همچون نسل فردا)، با الهام از زندگی و سرنوشت دو تن از شاگردانش، سبک پرداختن به همین نمونه‌سازی انضمامی از ارزش‌ها بود و نه نوعی نمادپردازی اسطوره‌ای و خیالین از افراد واقعی و شخصیت‌های زمینی.

🔹برای کسب این شناخت، نخست می‌بایست تبارشناسی کنیم، یعنی آن حافظه‌ی تاریخی‌ای را بشناسیم که سازندهٔ «هویتِ» فرهنگی-اعتقادی و سیاسی-اجتماعی این «شخصیت‌»های معاصر ما به شمار می‌آید:
1) به‌لحاظِ سیاسی، شهید هدی صابر یکی از تلاش‌گران یا مبارزانِ جنبش ملی-مردمی (ناسیونال-دموکراتیک) ایران‌زمین است در راهِ کسب استقلال و آزادی، که از عصر مشروطه تاکنون (با گذر از جنبش‌های منطقه‌ای، نهضت‌ملی‌شدن صنعت نفت، جنبش مسلحانه اواخر دهه ۴۰، انقلاب ۵۷، و جنبش اصلاحی دهه ۷۰)، استمرار یافته است. این جنبش‌ها به‌خلاف آنچه برخی از نیروهای غیردموکراتیک می‌کوشند وانمود کنند، برغم طی کردن ادوار تاریخی گوناگون و تغییر و تعمیقِ نگرش‌ها و رویکردها و مطالبات، جملگی یک هدف مشترک را تعقیب می‌کرده‌اند و مردم ایران از خلال این نهضت‌ها خواستار استقلال و آزادی، عدالت و توسعه‌ یا در پیش گرفتن راه رشدی پایدار و متوازن، مترقی و تعالی‌بخش، بوده‌اند. با اینهمه می‌دانیم که برغم پیشگامی و قدمتِ تاریخی و همه‌ی دستآوردها، جنبش ملی و مردمی در کشور ما غالبا و در مجموع، موفق و کامیاب نبوده است (که در جای دیگر به تحلیل علل و دلایل آن می‌پردازیم)؛
1) به‌لحاظِ اجتماعی: جنبش عدالت‌خواهانه‌ی این سرزمین، از زمانِ مزدک تا بابک و از ابوذر در صدر اسلام تا خداپرستانِ سوسیالیست و تا مجاهدینِ صدر (نسلِ حنیف) و تا سوسیال‌دموکراسی رادیکال معنوی (تثلیثِ «عرفان، برابری، آزادیِ» شریعتی)، و به‌طورکلی، مجموعه‌ی جنبش‌ها و مبارزاتِ اقشار و طبقات زحمتکش، دهقانی، کارگری، و ..، نشانگرِ حضورِ یک جنبشِ مطالبه‌گرِ قوی برایِ تحققِ عدالت در عصرِ قدیم و دموکراسیِ اجتماعی در عصرِ حدید در این سرزمین بوده است.
2) و بالاخره، به‌لحاظِ فرهنگی: نمونه و موردِ هدی صابر، نمایانگرِ تداوم سنتِ «فتوّت» یا آئین جوان‌مردی و «سنّتِ پهلوانی» ایرانی است که علاوه بر جنبه‌ی ملّی، نسبتی با تصوّفِ ایران و تشیعِ اسلام نسبتی دارد و در عصر جدید به نوعی نواندیشی دینی می‌رسد که از زمان سیدجمال شروع شده و با اقبال قوام فلسفی یافته و در شریعتی به هیئتِ یک مکتب ارتقا یافته‌است.
پرداختن به این سه بُعد را ما در زندگی، مبارزه، کار، و تلاش فکری و معنوی هدی صابر به‌شکلِ «متعادل» می‌بینیم؛ و همین موضوعِ سخن و پرسش و تأمل امروز من و ماست. تعادل یعنی توانِ برقراریِ نسبتی متوازن میانِ چند بُعد و ساحتِ وجودی که کمتر در شخصیت‌ها و جنبش‌های تاریخی شاهد آن هستیم. این تعادل منتجهٔ جهانبینی «توحید» است که خروجی آن به قول متکلمان معتزلی «عدل» در عرصهٔ اجتماعی و «اعتدال» انسانی است.

🔸یک موّحدِ یکتاپرست که در سیری استعلایی به «یکتویی» در منش و خُلق-و-خو و رفتاری هماهنگ با هستی و دیگری و به وحدتی در میانه‌ی من‌های متکثر می‌رسد، در حرکتِ بازگشتِ نزولی، قدرِ هر یک از ساحاتِ وجودی و تک‌تکِ ذرّه-لحظه‌ها و هستندگان را می‌داند، یعنی می‌شناسد و به‌شمار می‌آورد.
مبارزهٔ سیاسی اگر با کار اجتماعی و این دو اگر با ارزیابی نفسانی مستمر و پرسشگری دایمی فکری همراه نباشد، می‌تواند انسان‌های تک‌ساحتی خطرناکی را بسازد که در تجربه‌ی تاریخی دیده‌ایم.


#جنبش_ملی_مردمی
#هدی_صابر
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید


http://tinyurl.com/y7oo9yvw
🔷🗒امت و امامت، پایان شریعتی و آغاز ما

🖋محمد عثمانی

📌 دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی

🔹🔸یادداشت اختصاصی(نقد ونظر)

🔆در فاصله زمانی که از درگذشت دکتر شریعتی و ماحصل فکر او یعنی انقلاب، قرار گرفتیم فرصت را باید مغتنم به باز بینی گذشته از برای آینده داشته باشیم. در هیاهو سیل انقلابی، نبود شریعتی گناه ها را متوجه او ساخت. اما این امر شأن ما نیست. متناسب با شرایط جامعه، موج بسیج فکری توده برای تحول انقلابی را رقم زد. آنگاه در نوشته امت و امامت برای جامعه گذار از فرآیند انقلابی طرحی را برمی سازد. در این ایده شریعتی با اهمیت دادن به جایگاه رهبری آگاه که تجلی تمام ساخته های عمومی بوده، وظیفه گذار را بر دوش او می گذارد. طرح واره ای نخبه گرایانه که خودآگاهی نخبگان سیاسی، سیستم را به سمت دموکراسی واقعی سوق می¬دهند. شریعتی به نیکی دریافته بود که جامعه ای که در آن توده ها، رویکردی تبعی از معادلات قدرت دارند؛ نمی تواند با انقلاب صرف به دموکراسی و حاکمیت مردم بر خویشتن خویش را محقق سازند.
براین اساس حرکت گام به گام نخبه گرایانه، در ادامه مسیر انقلاب، توده را در مقام آموزش از نخبگان در زمان پیروزی انقلاب، دموکراسی رأس ها را به دموکراسی رأی ها بدل خواهد کرد. شریعتی این نکته را با توجه به نقش خودآگاه سازی توده ها در فرصت انقلاب دریافته بود؛ یعنی همانطور که این نخبگان و رهبران توده ها در میانه مردم، آنان را آگاه به شرایط و آماده بسیج برای تحول کرده بودند؛ می توانند رهبران پس از پیروزی برای تحقق دموکراسی باشند. شریعتی در این نقطه از طرح واره خود، کا را به اجبار به پایان می رساند. حال در این فرجه زمانی، فرصت ما است که از پایان او، آغازی نو با خوانش انتقادی از گذشته و رهیافتی ایجابی به آینده داشته باشیم.

🔆 آن چه شریعتی در طرح واره خود از آن غافل بود، نخبگان انقلابی و رهبران بسیج کننده برای تغییرات بنیادی، لزوما نخبگان یا رهبرانی دموکرات و یا دموکراسی خواه نیستند. شریعتی آن چه بایسته برای یک رهبری انقلابی و نخبگان خودآگاه می دید، به عصر پیروزی از برای تحقق هدایت شده دموکراسی هم سرایت می داد. در تفکر شریعتی برای بسیج توده از برای انقلاب، توان فکری و فرهنگی موجود در دین و مذهب، بهره گرفت. حال سؤال این است که هم¬طراز با توان فرهنگی و فکری انقلابی نهادینه در مذهب، پتانسیل فرهنگ دموکراتیک نیز در این جامعه وجود داشت؟ بی شک در پاسخ نمی توان جوابی مثبت به قاطعیت داد. شریعتی هم به این مسئله واقف بود؛ لذا در حرکت انقلابی، این نخبگان هستند که در مقام آموزش جامعه، نقش دموکراسی رأس ها را ایفاء می کنند. اما پرسش دوباره این است که این نخبگان نمود بخش دموکراسی رأس ها، خود به دموکراسی واقف و یا نسبت به آن خود آگاهی داشتند؟ نقطه امروزین که ما در آن اکنون ایستاده ایم، خود پاسخ گوی این پرسش است.

🔆 براین اساس با توجه به این ایده شریعتی که با آن کار خود را به پایان برد؛ ما باید آغازی نو انجام دهیم. آموزش جامعه به دموکراسی، نیازمند بازتولید فرهنگ دموکراتیک در جامعه است. در این رهیافت این نقش را باید نخبگان دموکراتیک و معتقد بر این مسیر بارش را به دوش بکشند. تولید ذهنیت دموکراتیک در ساخت-های آموزشی چون آموزش و پرورش و دانشگاه و تجلی رواداری در مناسبات اجتماعی از طریق وجود گروه-های مرجع معتقد به دموکراسی به عنوان یک فکر و فرهنگ در ابتدا و بعد به مثابه روش نهادینه خواهد شد. زنیاز امروزین جامعه در ادامه مسیر شریعتی، در پیچ تاریخ گذار به دموکراسی، نخبگان و گروههای دموکراتیک برای نهادینه سازی فرهنگ دموکراسی خواهی است.

#یادداشت
#نقد_نظر
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆شریعتی به مثابه پارِسیاستِس عصر خویش

🖋محمدرضا صدقی رضوانی

📌دانشجو دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد


🔹🔸یادداشت اختصاصی_ نقد و نظر

🔆پارِسیا (حقیقت‌گویی) و پارِسیاستِس (حقیقت‌گو) در میان مفاهیم و واژگان اندیشه سیاسی، کلیدواژه‌گانی مهجور و مغفول در فضای سیاسی و فکری ایران هستند. غربت این مفاهیم شاید نه تنها از آن رو است که این مفاهیم زاییده بستر آتن کلاسیک‌اند که در آن گفتن بی‌محابای حقیقت بخشی از فرهنگ و سیاست به‌شمار می‌رود، بلکه از این جهت است که در این روزگار به ندرت مابه‌ ازاء واقعی و انضمامی در میان جامعه ایرانی دارد. در تاریخ این کشور شخصیّت‌هایی بوده‌اند که در قامت یک پارِسیاستِس ظهور کرده‌اند و با حقیقت‌گویی در ساحت اندیشه و فرهنگ این سرزمین جاودان شده‌اند. در واقع حسین منصور حلاج با ندای اناالحق و عین‌القضات همدانی با بی‌پروایی‌اش در بیان حقیقت تجسدِ پارِسیاستِس و حقیقت‌گویی در گذشته تاریخی ما هستند، اما در پهنه تاریخ معاصر ایران گویا مصداق این حقیقت‌گویی کسی جز علی شریعتی نیست؛ شخصیّتی که در میانه دهه‌های 40 و 50 خورشیدی یک تنه بار فقدان حقیقت‌گو و غیبت حقیقت‌گویی را بر دوش می‌کشد و به مصاف اجتماع از خودبیگانه و طبقه حاکم می‌رود. در این بین در یک نگاه اجمالی به تاریخ معاصر ایران شخصیّت‌های مهم فکری و سیاسی را می‌توان یافت که دغدغه‌ حقیقت و مکاشفه آن را در لابه‌لای متون و از میان بطون داشته‌اند، اما قلیل‌اند کسانیکه نه تنها در جستجوی حقیقت بوده‌اند بلکه حقایقی را که در این مسیر کشف و کسب کرده‌اند بی‌محابا در مواجهه با قدرت به زبان آورده‌اند. این بیان بی‌باکانه حقیقت وجه ممیزه حقیقت‌دان با حقیقت‌گوست و به نوعی وجه تمایز علی شریعتی به عنوان روشنفکر عرصه عمومی با هم‌عصران خودش نیز هست که یا لب دوخته و از بازگویی حقیقت امتناع کرده و به کنج عزلت رفته‌اند یا با وجود حقیقت‌دانی همراه و همیار قدرت شده‌اند و با امتناع از گفتن حقیقت به قدرت حاکم، به مرور زمان شرایط را برای سقوط ساختار سیاسی فراهم کردند.

🔆 برخلاف نظر بسیاری از صاحب‌نظران و تحلیل‌‌گرانی که معتقدند روشنفکری نظیر شریعتی به تنهایی عامل و باعث رادیکالیزه شدن جامعه ایران در سالهای قبل از انقلاب‌ است، نگارنده بر این باور است که عدم بیان حقیقت از سوی جستجوگران حقایق و فقدان گسترده حقیقت‌گویانی نظیر علی شریعتی شرایط را برای تقویت استبداد سیاسی در دستگاه حاکمه و بروز و ظهور رادیکالیسم و خط‌مشی‌های مسلحانه در بطن جامعه فراهم کرد. قطع یقین استبداد محصول شرایط اجتماعی است و مقومات آن بیشتر از آنکه در هسته مرکزی قدرت جای گرفته باشد در بستر اجتماع و ذهن نخبگانی قرار گرفته که به جای گفتن مستقیم حقیقت به قدرت حاکم هرکدام منفعت‌طلبانه در پی منافع شخصی و زودگذری بودند که از میان چشم بستن بر حقیقت و لب‌گزیدن از بیان حقیقت به دست آمده بود. بر این اساس شریعتی را باید پارِسیاستِس یا حقیقت‌گویی دانست که فارغ از منفت‌طلبی‌های آنی و شخصی در زمینه و زمانه خویش بی‌باکانه و صادقانه به بیان بخش‌های مهمی از حقایق اجتماعی، سیاسی و مذهبی پرداخت که برآمده از دغدغه‌ها و واقعیت‌های جامعه ایران در آن دوران بود، حقایقی که اگر از سوی حاکمان وقت شنیده و به جد گرفته می‌شد شاید آینده تاریخی ما به گونه‌ای دیگر رغم می‌خورد.

#نقد_نظر
#یادداشت_اختصاصی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆نوشریعتی، شریعتی

🖋تقی رحمانی

🔆آیا نوشریعتی صرفا یک عنوان برای هویت سازی جدید است؟
آیا صرف یک تقلید از مد اندیشه های اروپائی مانند نو هگلی ها است؟
آیا فقط یک عنوان سرگرم کننده برای برخی از دوستداران آن است؟
آیا راه فرارونده و کاوننده در اندیشه مردی تاثیر گذار در تاریخ معاصر ما است به خصوص در 50 سال اخیر.
بی گمان امروز سخن از شریعتی گفتن چندان برای برخی دلچسب نیست اما نه فقط از نه از سوی برخی از روحانیون .
هستند کسانی که نو یا مدرن هستند با شریعتی کشان می خواهند همه مصائب ایران را به گردن شریعتی بیندازند تا بسیاری از کارها کرده خود را هم به فراموشی بسپارند.در میان این افراد هستند صاحب مقامانی در حکومت که با توجه به مد زمانه امروز شریعتی را سپر بلا کرده اند. اگر چه غرق در مکنت و ناز و نعمت هستند از مواهب این انقلاب اند.
اینان چه بیرون از حکومت چه درون حکومت دوغ و دوشاب را با هم قاطی می کنند تا موضوع اصلی را که چرا بعد از مشروطه ما نتوانسته ایم به دموکراسی برسیم را به گردن یکی بیندازند. این جا از ازنقد دید ایشان عبور می کنیم.باید در جای دیگری به ان پرداخت.

🔆مشکل آن است که بحران اندیشه سازی موثر در ایران بر سر جای خود باقی است.
از التقاط جور و ناجور در باره روشنفکران ایرانی نوشته ام.
التقاط یک وضعیت است که باید به تعیین تکلیف برسد التقاط با تاثیر پذیری از یک اندیشه یا حوزه فکری دیگر فرق دارد.

🔆آنچه اندیشه غربی نامیده می شود و میراث یونانی دارد دو شاخه مهم دارد که انگلوساکسونی و قاره ای نامیده می شود. در میان همین دو شاخه باز شاخه ها فرعی تفکر وجود دارد که با هم مبادله فکری دارند البته این وضعیت التقاط نیست.

🔆اما اندیشه معاصر ما در تلفیق اندیشه ایرانی و غربی به تولید خلاق ناموفق بوده است. در نتیجه کج و موج شدن نتایح این التقاط به فاجعه ختم شده یا بحران ساز بوده است.

📎 برای ادامه مطالعه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید

#نو_شریعتی
#یادداشت
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


http://tinyurl.com/y8gktenz
🔷🔆چه چیز به کلام شریعتی «استعداد تولید قدرت» می‌‏داد؟

🔆سرمایه کلامی شریعتی

🖋محمدجواد غلامرضاکاشی

📌منبع: روزنامه ایران تاریخ: ۲۶ خرداد ۱۳۹۹

 

🔆1 )کلام دکتر علی شریعتی طی نیم‌ قرن گذشته، عالی‎ترین مصداق «کلام مولد قدرت» است. نباید از این سخن، الزاماً «کلام انقلابی» فهم شود. پیوند سرمایه کلامی شریعتی با انقلاب، یک حادثه بود. حادثه‌ای که سویه‌های خیر و شر فراوان داشت. اما مقصود ما از «کلام مولد قدرت» کلامی است که پشتوانه جامعه سیاسی است. کلامی که حیات سیاسی را زنده و شاداب می‌کند. کلامی که اقتدار تولید می‌کند و همزمان پشتیبان آزادی است. برای فهم این کلام می‌توان به ادبیات هانا آرنت رجوع کرد؛ کلام به‌ منزله عالی‌ترین مصداق عمل در عرصه سیاست. کلام اگر بتواند در زندگی جمعی، خلاق و گشاینده افق‌های تازه باشد، آزادی بزاید، اراده جمعی را ممکن کند و زایشگر عرصه عمومی باشد یک کلام قدرتمند است. اگر گاهی با لحظه پیشامدی یک انقلاب همراه است، گاهی هم می‌تواند تثبیت‏ کننده و تداوم ‏بخشنده یک نظم دموکراتیک و یک جامعه قدرتمند نیز باشد. نقش یک کلام قدرتمند، به موقعیت‌های پیش‎بینی نشده تاریخی وابسته است. اما هر چه هست، عرصه سیاست نیازمند تولید کلام مولد قدرت است.

🔆2) کلمه‌ها اغلب عصای دست سلطه‌اند. فریب می‌دهند، توجیه می‌کنند، امور را طبیعی جلوه می‌دهند و میاندار هر شرارتی هستند که از آدمی ساختنی است. اما کلمه‌ها گاهی مولد قدرت‌اند؛ زایشگرند؛ دنیای تازه می‌سازند؛ بی‎اعتبار می‌کنند؛ اعتبار‎بخشی می‌کنند؛ آدمیان لخت و تسلیم را به سوژه‌های مطالبه‌گر، پرسش‌‎کننده و خلاق تبدیل می‌کنند. با دکتر شریعتی موافق باشیم یا مخالف، نمی‌توانیم منکر توانایی منحصر به فرد کلام او در «تولید قدرت» باشیم. آنچه به کلام دکتر شریعتی استعداد تولید قدرت می‌داد، لزوماً آنچه می‌گفت نبود، بلکه موقعیتی بود که کلام از آن برمی‌آمد. هر آن کس که بتواند همانجا بایستد که دکتر شریعتی ایستاد، کم و بیش می‌تواند مولد «کلام مولد قدرت» باشد. دکتر شریعتی در میان سه نظم کلامی برآمده از سه رأس یک مثلث ایستاده بود: «سلطه»، «سنت» و «فضای هدونیستی و نیهیلیستی جامعه». شریعتی در میان این سه ضلع ایستاده بود و می‌توانست صدای منحصر به فردی از بیان رنج‌هایی باشد که هر سه، غفلت از آنها را سبب می‌شوند. این سه ضلع همچنان برقرارند اما ابرمردی نیست تا از میان این سه گانه «کلام قدرتمند» بزاید.

🔆جامعه ایرانی در دوران مدرن، به اشکال و صور گوناگون سه گانه فوق را ساخته است. ضلع نخست، کلامی است که از ناحیه نظام مستقر‌ زاده می‌شود. کلامی که مشروعیت‎بخشنده به ساختار مسلط است و جست‌و‌جوگر سو‌ژه تسلیم و رام. این کلام محکوم است که برای تلبیس و دروغ و فریب تولید شود. حاصل شکافی است که میان بیانگری‌های آرمانگرایانه دولت مدرن از یک‎سو و محدودیت‌ها و نقصان‌های عملی آن وجود دارد. اساساً به بیان می‌آید تا شکاف همیشه گشوده و رسوا‌کننده واقعیت و مدعاها را پر کند. سنت مثل درخت کهنسال و ریشه‎داری است که چندان بر و باری ندارد. کلامی که از آن ناحیه تولید می‌شود، کهنه است؛ بی‎ربط است و قادر به توضیح آلام و دردهای روزگار نیست؛ طرحی نمی‌افکند؛ آرمانی نمی‌زاید؛ افق‌های پیش‌رو را می‌بندد تا همه به پشت سر نگاه کنند. مخاطبان خود را دعوت به عقب نشستن از جهان می‌کند؛ اگر هم اعتنایی به جهان واقعاً موجود بکند، از سر عداوت است. از سنخ زندگی نیست؛ فرد را به حذف از صحنه فراخوان می‌کند گاه با کلام زهد آفرین خود و گاه با تبدیل کردن مرگ به تنها گزینه رستگاری. کلام سوم از میدان آشوبناک جست‎وجوی لذت و چسبیدن به‌لحظه و انکار حقیقت برمی‌آید. رویاروی سنت زاییده می‌شود اما با سازمان کلامی سلطه رفتاری پیچیده دارد. گاهی تقویت‏ کننده آن است و گاه تضعیف‏ کننده آن. از مشروعیت و قدسیت کلام سلطه‌گر می‌کاهد اما افقی هم برای برون ایستادن نمی‌سازد. بی‏ ریشه زیستن را ترویج می‌کند. تسکین ‏دهنده هست، اما از رنج‌های واقعی نمی‌کاهد. شیرین هست اما برای طبقات و گروه‌های برخوردار.

📌ادامه یادداشت فوق در وبسایت بنیاد دکتر علی شریعتی مطالعه فرمایید

http://drshariati.org/?p=25096

#یادداشت
#نقد_نظر
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆 شریعتی و روشنفکران ایران

🖋علی آزاد

📌نقد ونظر

🔆‌بی تردید گفتمان دینی علی شریعتی متفکر انقلابی شیعه سهم بسازی در پیداش انقلاب ایران داشته است. شریعتی ایدوئولک انقلاب، معلم انقلاب بود. موقیت او را در روند پدیده انقلاب نمی توان انکار کرد. و به بخشی از طیقه متوسط و نسل جوان از خود بیگانه یک عقیده اسلام امروزی بخشید.
شریعتی در نقش یک مجاهد راه تشیع و سخنگوی مستضعفان روی زمین که توسط امپرالیسم به استضعاف کشیده شده اند..علیه رژیم شاه و امپرالیسم جریان سازی کرد. گفتمان سازی شریعتی با تبین اندیشه سیاسی اسلام در هیچ‌ متفکری دیگری به اندازه او برابر و جایگاهی ندارد. علی شریعتی با روش انتخاب راس خکومت توسط نخبگان برگزیده مردم، مشروعیت رژیم پادشاهی را زیر سوال برد و مشروع نمی دانست. احیاگری دینی شریعتی به مراتب عمیقتر از سید جمال و اقبال است. نوشته های او بر انگیزنده و نشان می دهد مرعوب غرب نیست. شریعتی هرگز تحت تاثیر احمد فردید نبوده او با بافت ذهنی خود تجربه کشف و به تدوین عقیده تبدیل اسلام به ایدولوژی دست یافت. دغدغه هایش فقط فلسفی و ذهنی نیست.‌شریعتی بدون نگاه هایدگر و فردید دست به اجتهاد می زند و فهم خود را از جهان متن و پدیده ها دارد. هایدگری که شریعتی معرفی می کند با هایدگری که شاگردانش در آلمان معرفی می کند تفاوت دارد.( هایدگر آنقدر که در ایران می خواننده دارد در کشور های دیگر نمی خوانند) در نوشته های شریعتی به صورت آکادمیک هایدگر و فردید مطرح نشده است. علی شریعتی از معدود متفکرانی است که تولید اندیشه می کرد و طرح پرسشگری و نقد از باورهای رسمی و عمومی مردم، حتی قرائت او را از هستی شناسی از احمد فردید دقیقتر می دانم. نوع اندیشه و لوازم اندیشیدن شریعتی و فردید از یک جنس و همسو نیست. احمد فردید اشکالاتی به عبدالکریم سروش وارد می داند. که در تفکر شریعتی نمی بیند شورش‌احمد فردید بر غرب زدگی و پایان سیطره غرب با ظهور "مهدی موعود" ، نشانه هایی از این اندیشه در آرای نقد شریعتی بر غرب زدگی و پرداخت به" مهدی موعود" یافت می شود. که اشتراک خاستگاه هر دو آرا (فردید، شریعتی) یکی نیست. اصلا شریعتی فهم فردیدی نداشت کسانی چنین الًقا می کند که شریعتی از فردید تاثیر گرفته اساسا فهم درستی از فلسفه و متون فردید ندارند.
🔆روشترین جریان سازی انقلابی گری علی شریعتی که از مکتب پیامبر عرفان، برابری ، آزادی "حسین" گرفته بود و در بین توده مردم عامل انقلابی گری شد. یعنی "عشق، اگاهی ،نیاز، مبارزه" و ایمان یک مومن به تشیع صفویه (تشیع عزا) را به تشیع علوی، تشیع شهادت هدایت و جان داد، که حتی هیچ روشنفکری و متفکری به محبوبیتی او نائل نشده اند. البته قرائت و فهم شریعتی از اسلام برداشت موافق صد در صد فقه سنتی و تفسیر و کتاب کافی نیست. اما از جامعه شناسی قرآن و دیگر منابع اسلامی ناشی می شود.که با رویکرد جامعه شناسی به تعالیم رها بخش اسلام پرداخت. اختلاف دو جهان بینی" توحید و شرک" را یک نبرد تاریخی بین دو جهان بینی،. نبرد مذهب علیه مذهب می داند. در دید گاه شریعتی "قرآن" کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد و افتخارش به تعلیم انسان با قلم است آنهم در جامعه بدوی شترچران که مهمترین تجارت آنان غارت و راهزنی بود. که تربیت و قلم مطرح نبوده است. شریعتی از مکاتب مارکس، نیچه، فانون و اشخاص دیگر می گفت.
او در اقامت پنج ساله در فرانسه با متفکرانی معروف و برجسته ای چون لوئی ماسنیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، فرانس فانون، جرج گورویچ، آشنا می شود. مارکسیم را جهان بینی می داند که فعالیت انسانی در جهان بینی خود دارد اما موافق مارکسیسم نیست زیرا معتقد است که انسان را تک بعدی بار می آورد
🔆شریعتی چه روشفکران با او موافق باشند.چه او را قبول نداشته باشند. از زیر شنل گفتمان او بیرون آمده اند حتی روشنفکران ضد شریعتی نظیر احسان نراقی و سید حسن نصر که ادبیات شریعتی را کش رفتند، شریعتی توانسته است به سه بعد متفاوت و دارای ریشه های مجازا ( ایرانیت، اسلامیت، مدرنیته) روشنگری کند. توانست به عنوان یک مسلمان تحت عقلانیت مدرن انسان مذهبی باقی بماند. هم وفادار به تصدیق قلبی به خدا، کتب آسمانی، پیامبران به تعبیری امورغیب بماند. به همین جهت سایه سنگین آرا ی شریعتی پنج دهه بر سر آرا و اندیشه آنها سنگین است.‌مکتب شریعتی این ظرفیت را دارد که اگر به وحی هم معتقد نباشند
گرما بخش روح و روان باشد و این توانایی را دارد همه ی افراد را با عقاید مختلف در آن جمع کرد و یک حزب واحد تشکیل داد که درون آن سازش است.



#یادداشت
#نقد_نظر
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆روند یک جدایی تلخ !

🖋سید خلیل حسینی
 
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …

🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)

این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .

🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد.  اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد  که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود –  به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .

🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این  جدایی خواندنی و عبرت آموز است :

🔷🔆قصۀ جدایی

🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی  را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.

🔆استاد شب‌های جمعه تفسیر می‌گفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی می‌کردند. شرح نهج البلاغه می‌گفتند و جوان‌ها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله می‌خواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد می‌گفتند: من می‌دانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیت‌الله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمت‌شان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.


🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش می‌کرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونه‌شان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.

🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما  تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانه‌شان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت می‌کردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد می‌کردند) و آن جزوه های _ دکتر چه می‌گوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.

📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی

http://drshariati.org/?p=25279

#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆«نقش انقلابی یاد و یادآوران»

🖋سارا شریعتی

🔷🔸«سخنرانی سارا شریعتی در مهرماه 1397 در حلقه مطالعاتی میقات. این متن خلاصه بخش اول صحبت ایشان است.»



🔆«درست بر خلاف عنوان که نقش انقلابی یاد و یادآوران است، تز اصلی این متن اینست که یاد یادآوران از صفویه به بعد دیگر نقش انقلابی ایفا نمی کند بلکه بر عکس به ابزار تبلیغاتی قدرت بدل شده است. در این دوره مهمترین وظیفه دیگر نه یاد آوری که شناخت است.»

🔆«یاد دیگر رسالت نیست. یادآوری نقش انقلابی ندارد. امروز رسالت ما شناخت و آگاهی بخشی است.»

🔆«شریعتی در متن وصیت‌اش می‌گوید، اکنون شهیدان کارشان را به پایان برده اند و خاموش رفته اند... و ما پیام آور خون آنها و پیام آور انقلاب آنها هستیم. به بیان دیگر، پروژه دیگر خون نیست، پیام است. بمیر و بمیران نیست، آگاهی‌بخشی است. پروژه، یک جنگ رهایی‌بخش برای نجات خود اسلام است...»


🔆«پیش از صفویه شیعه وقتی نام محمد را می‌شنید حق داشت بپرسد کدام محمّد؟ و پس از صفویه شیعه وقتی یاد حسین را می‌شنود باید بپرسد کدام حسین؟»

#کدام_حسین
#یاد_یادآوران
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF

🆔@rebaatmagazine

📎 برای مطالعه کل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید

https://gourl.page.link/2rr7
🔷🔆در رثای دوستی که گفت "نه"


🖋امیر رضایی

🔆مجید شریف در سال ۱۳۷۴ که ، به تعبیر خودش ، در جست و جوی راهی ورای فاجعه ( حصر و شکنجه ) و رسوایی ( در غرب به بیهودگی ماندن ) بود ، با انتشار دو بیانیه در خارج از کشور که در آن از حق مسلم شهروندی و حق زیستن در وطن خویش سخن گفته بود ، دلیرانه به میهن بازگشت و راه بازگشت را برای عده‌ای از فعالان در پس خود هموار کرد. او زمانی تصمیم به بازگشت گرفت که فضای داخل در انسداد کامل بود و کسی را یارای بازگشت نبود. از این رو دوستانش به او توصیه می‌کردند که دست به چنین خطری نزند و با جان خویش بازی نکند ، اما او بازگشت به میهن و زندگی کردن در آن را حق طبیعی خود می‌دانست و در نهایت دل به دریا زد و با تصمیمی دلیرانه ، که از غرور بلندش ناشی می‌شد ، با ذوق و شوقی وافر به ایران بازگشت تا در وطن خویش به مسئولیت اجتماعی ، فرهنگی ، مدنی و سیاسی مسالمت‌جویانه‌اش ادامه دهد .

🔆اما او را به دلیل فعالیت سیاسی‌اش در خارج به دفعات احضار کردند تا با ترفند تهدید و تطمیع به تسلیمش وادارند اما پاسخ او همیشه روشن بود : "نه"

🔆او پس از بازگشت سه سال پربار را در وطنی که بدان و به مردم آن عشق می‌ورزید به سر کرد. هفت ، هشت ترجمه خوب و عالی دستاورد فرهنگی این دوره کوتاه بود . نظم ، دقت ، پشتکار ، خلاقیت ذهنی ، احساس مسئولیت اجتماعی ، گرایش به مردم ، شهامت مدنی و.... همه و همه کمکش می‌کردند تا در خلق آفرینش‌های فرهنگی و فعالیت.های مدنی پر‌کار و توانمند و ثمربخش باشد . و اگر می‌گذاشتند که او زنده بماند بی‌گمان به توشه فرهنگی این سرزمین می.افزود به ویژه که این ا‌واخر از ترجمه خسته شده بود و قصد داشت دست به تالیف ببرد . اما دریغ و درد که پیش از آن که این سرو بلند‌قامت سایه‌اش را بیشتر بگستراند ، تیغ جهل و تعصب و نفع در عین بی‌گناهی او را فرو‌افکند و از این مرز و بوم کهن شوربختانه باز هم سرو بلند بالای دیگری را ربود.

یادش گرامی ۲۸ / ۸ / ۹۹

#یادها
#مجید_شریف
#یادداشت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📸عکس : امیر رضایی و مجید شریف سال ۱۳۵۹
🔷🔆قدرناشناسانِ عصرِ حرص و هراس

🖋سید حسین موسوی


🔆دلنوشته‌ای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب!

🔆«جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸)

🔆نمی‌شناختیمش. درست مثل همین امروز که نمی‌شناسیمش. مثل تاریخ‌مان، شبیه جغرافیا، شبیه بوم‌زیست، چیزی همانند فرهنگی چهل‌تکه که نمی‌شناسیمش. چیزی شبیه ایران یا اسلام یا هر دو. مشکل از همین ندیدن و نخواندن و نشنیدن و نشناختن، آغاز می‌شود. جایی برای این حرف‌ها هم نیست. نظام ارزشی جامعه و خانواده‌ها متحول شده و بیشتر به دنبال پول و تیپ و ژست و ماشین و ... که یعنی رفاه جامعه‌ی جدیدند و اصلاً هم مهم نیست که شریعتی را بدانند و بفهمند یا نه. یعنی شریعتی امروزه مسئله‌ی افراد نیست و گویی دردی را دوا نمی‌کند و در نتیجه مواجهه با او یا گریز از او، هر دو یکی است.

🔆چرا این روزها، اینکه شام پیتزا بخوریم یا لازانیا یا آب دوغ خیار، از علی شریعتی مهم‌تر شده است؟ پاسخ‌اش چندان دشوار نیست. ما با تاریخ خویش و بلکه با خویشتنِ خویش، غریب و بیگانه‌ایم. معضلات‌مان را جستجو نکرده رها کرده‌ایم و هرکدام در چارچوبی از پول و منافع شخصی، درغلتیده‌ایم. منافع شخصی هم که مصادیق‌اش روشن است: کار و مصرف و کار و مصرف و کار و مصرف و تا یک جایی تاریخ مصرف‌مان تمام شود و برویم بیخ گوش قبرستان و تنها یادی بماند و خاطره‌ای، اگر بماند! پیشامدِ این وضعیت، البته دلایل پیچیده‌ای دارد که در این مجال نمی‌گنجد.

🔆با آدم‌های دوروبر که صحبت می‌کنی و پای حرف‌هایشان که می‌نشینی، همه هاج و واج‌اند. گویی این مایِ ایرانی امروزه فاقد یک نظام ارزشی خوب و بد شده است. اصلاً خوب و بد ندارد. خنثی است. بی‌جهت و بی‌طرف است. البته در بی‌جهتی، جهتِ پول را گرفته و در بی‌طرفی، طرفِ رفاه و آسودگی را. اما فاقد روح نقاد و منطق ارزش‌گذاری و تمیز و تشخیص درست از اشتباه است. منظور از رفاه و آسودگی نیز، فراغت به معنای فرصتی برای خوداندیشی و ترفیع و تکامل نیست، بیشتر گذران زمان است در بی جهتی و پوچی ... نوعی اتلافِ عمر ...

🔆باری به هر جهت بودن، منطق زندگی در دوران ماست. اینکه همین‌طور برویم ببینیم بالاخره کی باطری تمام می‌کنیم و شارژ و اعتبارمان کی ته می‌کشد. پسِ پشتِ فعل‌ها و کارهایمان هیچ پرسشی نیست. از این نمی‌پرسیم برای چه کار می‌کنیم، برای چه تفریح می‌کنیم، برای چه حتی زنده‌ایم و این "برای چه" هیچ جایی از زندگی بسیاری از ما وجود ندارد. همین‌که موتورش گرم است و می‌رود، جای شکرش باقی است. چون و چرا نکرده، بیرون از خودِ زندگی نمی‌ایستیم و یقه‌اش را نمی‌چسبیم و از منطق‌اش، سؤال نمی‌کنیم ... 


📎 برای مطالعه کامل متن فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

#یادداشت_اختصاصی
#عصر_حرص
#هراس
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌https://bit.ly/3nOxktk
🔷🔆در نسبت میان عرفان با برابری و آزادی

🖋امیر رضایی

🔆عرفان ، برابری و آزادی سه آرمان بلند و پرشکوه در اندیشه شریعتی‌اند که تصویر ذهنی آن ، در صورت تحقق عینی‌اش در جامعه، به " شهر خدایی" شباهت دارد که بشریت دردمند و آگاه در سراسر تاریخ سرگشته و شوریده آن بوده است. این سه‌گانهء آرمانی، اگر خوش‌بینی تاریخی داشته باشیم، در سرانجام تاریخ به طور کامل به وقوع خواهد پیوست و به همین دلیل شریعتی مسیر حرکت تاریخ و پایان خوش آن را منتهی به این سه شاهراه دانسته و با آن‌ها آن جامعهء آرمانی را تصویر‌سازی کرده است. این سه‌گانه در مقاطع مختلف تاریخی فقط می‌تواند " الهام‌بخش" و " جهت‌بخش" کسانی باشند که به آن باور دارند و در مسیر تحقق آن می‌کوشند. در واقع این سه آرمان در فرایند بلند‌مدت تاریخ دوشادوش هم قابلیت تحقق دارند. از این رو این سه‌گانه دسترس‌ناپذیر اما امیدآفرین ، شوق‌برانگیز و حرکت‌بخش می‌نمایند.

🔆از این سه‌گانه، آزادی و عدالت ما‌به‌ازای بیرونی دارند اما عرفان فاقد ما‌به‌ازای بیرونی است ، احساسی است کانونی که امر معنا را در هستی برای آدمی وضوحی زنده و روشن می‌بخشد و به تعبیر شریعتی خویشاوندی با طبیعت را در روح و نگاه عارف می‌نشاند. در واقع عرفان ضامن همزمان تحقق و تداوم " راستین" عدالت و آزادی خواهد بود و بدون آن عدالت و آزادی " راستین" امکان تحقق و بقا ندارند . زیرا عرفان به عنوان راه اتصال با امر قدسی آدمی را از درون خواهان آن دو می‌کند و نقش مقوم و مشوق و محافظ وجودی آن دو را ایفا می‌نماید. عرفان با اخلاق، که امروز آن را بر جای عرفان و دین می‌نشانند، تفاوت ماهوی دارد زیرا عرفان امری اکتشافی است و اخلاق امری اکتسابی . اخلاق کسبی که ناشی از تربیت ذهنی و رفتاری است به دلیل آن که ریشهء وجودی ندارد در شرایط متغیر پایداری و تاب‌آوری دائمی ندارد ، اما عرفان کشفی که ناشی از تربیت عینی و شخصیتی است به دلیل آن که ریشهء وجودی دارد در شرایط متغیر پایداری و تاب‌آوری دائمی دارد.

🔆بی‌جهت نیست که شریعتی همه جا بر عرفان که همان روح دین است و با حکمت قرآنی اشتراک معنایی دارد، به مثابه دژ مستحکم عدالت و آزادی تاکید می‌کند اما بر اخلاق چنین تاکیدی ندارد. چرا که مبنای اخلاق در عالی‌ترین شکل آن عقل است که تردید‌افکن و ناپیگیر است ولی مبنای عرفان " جان" است که یقین‌آفرین و پیگیر است. عرفان مبتنی بر " جان" که همان عرفان " حالی " است در شکل تعمیق‌یافته‌اش استعداد مهار همهء هوا و هوس‌ها و کشش‌ها و انگیزه‌های غیر‌اخلاقی و غیر‌انسانی را دارد و در عین حال همهء خصوصیات نیکوی انسانی را تقویت و رشد می‌دهد . اما اخلاق مبتنی بر عقل به دلیل آن که ریشه در " جان " ندارد و بر ستون تزلزل‌ناپذیر " کانون وجود" متکی نیست توانایی مهار همهء بدی‌ها و زشتی‌ها را ندارد. بدیهی است که در این‌جا سخن بر سر عرفان اصیل است و نه غیر‌اصیل که مدعیان آن در نابودی عدالت و آزادی و کرامت انسانی گوی سبقت را از دشمنان عدالت و آزادی ربوده و می‌ربایند.

🔆در سیر تاریخ به نسبتی که عرفان حالی در جان تک‌تک انسان‌های آگاه می‌شکفد و به تدریج به برگ و بار می‌نشیند، عدالت و آزادی نیز توسعهء راستین و برگشت‌ناپذیر پیدا می‌کنند. اما این روند به کندی صورت می‌پذیرد زیرا عرفان آموختنی نیست ، کاویدنی است . البته در آینده انسان با پیشرفت علم روان‌شناسی و روان‌کاوی و ... فرمول یا فرمول‌هایی را کشف خواهد کرد که دستیابی به عرفان را ممکن سازد اما تا آن زمان احتمالا راه درازی در پیش است.

🔆به نظر من شریعتی در سه‌گانهء عرفان ، برابری و آزادی ، عرفان را به عنوان ضامن قطعی و نهایی تحقق برابری و آزادی راستین می‌داند که در نبود آن مسلما پایه‌های عدالت و آزادی و کرامت انسانی سست و متزلزل و بدون تکیه‌گاه محکم خواهد بود . به همین دلیل او همهء روشنفکران را دعوت می‌کند که برای توسعهء عدالت و آزادی برخیزند و گامی فراتر از عقل بردارند.

#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆از هجرت تا تمدن
 📌(شریعتی و تاریخ صدر اسلام)

🖋سوسن شریعتی

🔹مجله ایران فردا
 
🔆«هیچ آفتی برای علم و بالاخص برای «تاریخ و دین» از سیاست ، سیاستی که بنیانش قبیله است و ابزارش «مذهب»، تباه کننده تر و کشنده تر نیست.»(علی شریعتی -م.آ.30-ص 456)

🔆«تاریخ صدر اسلام»، سال ها است موضوع و تیتر اول  اخبار است. سال ها است که این گذشته فراخوانده می شود : گاه توسط جوانان نسل سوم و چهارم مهاجران  مستعمرات حاشیه نشینِ پاریس، گاه توسط «ساکنین ناکجا آباد دولت اسلامی عراق و شام»  و بسیای اوقات توسط سیاستمداران مستقر بر کرسی قدرت در کشورهای اسلامی. فراخوان آلامد و آنارشیک این گذشته 14 قرن پیش که گاه برای مشروعیت بخشی به قدرت است و گاه تکیه گاهی برای ضد قدرت و گاه عکس العملی هیستریک در هر حال همیشه با انگیزه های سیاسی و اجتماعی، بسیاری از داده های  تاریخی و تاریخمند را بدل کرده است به نقل و نبات  کوی و برزن  و از همین رو به تعبیر ژاکلین شببی –مورخ و اسلام شناس فرانسوی معاصر- به یک «هوموس اسلامیکوس فرازمان» شکل داده است. این وضعیت خود موجب رونق گیری مطالعات متنوع و گسترده ای در حوزه تاریخ صدر اسلام از منظر علوم انسانی و اجتماعی در دو دهه اخیر گشته ؛ امری  نه چندان متداول  در حوزه های دانشگاهی غربی در گذشته  و نیز موضوع همیشه حساس در جوامعی با سنت اسلامی.

🔆موضوع این یادداشت بررسی  دلایل، متد و فرضیه های علی شریعتی در خوانش او از تاریخ  صدر اسلام است؛ موضوعی که دو سال پس از بازگشت از فرانسه و با آغاز تدریس در دانشکده ادبیات مشهد و به عنوان واحدهای درسی به آن توجه می کند و تا روزهای پایانی حیاتش پی می گیرد. اهمیت این نگاه در این است که قبل از شوک دهه هفتاد میلادی در حوزه مطالعات قرآنی و  تاریخ صدر اسلام عرضه شده و پیست هایی  را گشوده  که بعدها یک بار در دهه هفتاد و بار دیگر در سال 2000 پژوهشگران و آکادمسین های غربی و متفکرین اسلامی را به خود مشغول کرده است. این یادداشت مبتنی بر متون دهه چهل (دهه شصت میلادی) شریعتی است و معرف نگاه تاریخی متفکر جوانی (35 سال) است که «روشنفکر دینی» نام گرفت قبل از اینکه  «نگاه ایدئولوژیک » و یا «اسطوره ساز» او به تاریخ به جمرات آن نوع روشنفکری ای بدل شود که او را مسبب  بیدار شدن دیو خفته ای می دانست به نام «سنت».

🔸مطالعه کامل متن یادداشت در لینک وبسایت بنیاد شریعتی

📌https://drshariati.org/?p=28208

#ایران_فردا
#هجرت_تمدن
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷🗒شریعتی، معلم کدام انقلاب؟

🖋سوسن شریعتی

🔹منبع : مجله شهروند

🔸تاریخ: بهمن ۱۳۸۶

🔸معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم. نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب- مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی های کاذب، برانگیختن شور و انهدام ِ شعور، دادن دستورالعمل هایی برای رستگاری یکی انگاشته شد(و امروز می شنویم ویوا-آکادمیا viva académia)انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونت. انقلابیون سابق یا معتقدند که: الف-انقلاب خوب بود، اما اصلاحات بهتر است یا بر این باورند که ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی. پ- یا اینکه «رفته ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش » و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن. در نتیجه یا باید بشوی اصلاح طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی اش در انقلاب می ماند روی دستمان.


🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟ در معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت سنت و مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت عقل و ایمان، نسبت سنت و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینی ِ او همانی بود که بعداً نامش اسلام سیاسی شد و مبنای دین و حکومت؟ بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه عدالت طلبی او در برابر دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…

🔸بینش شریعتی آیا انقلابی بود؟ خود می گوید: « تغییر انقلابی محتوا و اصلاح فرم آن. بر همین اساس است که شریعتی برای ایجاد انقلاب در بینش ها استحمار را علت بعید عقب ماندگی می داند و نارسیسیزم مذهبی- ملی را از یک سو و الیناسیون را از سوی دیگر دو آفت بزرگ تحقق آن انقلاب بر می شمرد. مخالف خود شیفتگی و خود باختگی. ..«.. اما دريغ، که نهضت مذهبي‌مان به تعظيم شعائر صفوي و قاجاري گذشت، و نهضت ملي‌مان به تبليغ شعارهاي روزمره سياسي …« اگر در آن سو، بجاي مشتي نيرومند و کوبنده بر روي خصم، مشتي نيرومند و کوبنده بر اين ديوارهاي سترک قرون وسطائي که گرداگرد عقل و دين و انديشه ما کشيده بودند، فرود مي‌آمد و راه براي تابش نور به خلوتگاهها و تکيه‌گاهها و حجره‌ها و حوزه‌ها و انديشه‌ها و احساس هاي ديني‌مان باز مي‌شد، آنگاه مذهب ما… ».(دریغ ها و آرزوها1355)

📌 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید



#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF



https://bit.ly/34Gs2LS
🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست


🖋سوسن شریعتی

📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷

🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.

🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظه‌ای که با سنت گره خورده است وجهان‌بینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟

🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون می‌آید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمی‌کند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن می‌شود از نتایج همین اتفاق.

🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسی‌زدایی شده آن:

🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیین‌ها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.

🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.

📌ادامه متن در لینک زیر

#یادداشت
#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3jOEHkg