بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
1.95K subscribers
1.13K photos
140 videos
52 files
688 links
Shariati (Dr Ali) Cultural Foundation
Download Telegram
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
  🔷🔆منزل ساتمپتون (محل شهادت) 🔸نشانی: انگلستان، بندر ساتمپتون 📌 ۵۶/۳/۲۹ 🔆علی شریعتی که با نام علی مزینانی از ایران خارج شده بود، در تاریخ 26 اردیبهشت با پرواز غیر مستقیم به انگلستان و بندر ساتامپتون منزل پسر دایی همسرش علی فکوهی…
🔷🗒مراسم خاکسپاری شریعتی به روایت دکتر ابراهیم یزدی

🔆منبع: کتاب «شصت سال صبوری و شکوری»، انتشارات کویر، چاپ ۱۳۹۴، جلد دوم، ص ۳۷۹ تا ۳۹۷

📌تاریخ: ۱۳۹۴

🔆"پس از ورودم به لندن، اولین مسئله‌ای که حائز اهمیت بود، مراسم غسل و کفن کردن جنازه بود. با توجه به هیاهوهایی که علیه دکتر شریعتی در تهران در یکی دو سال قبل از آن صورت گرفته بود، و مخالفین، شریعتی را سنی یا وهابی معرفی می‌کردند و حتی از آرم حسینیّه ارشاد، نام ابوبکر و عمر را استخراج کرده بودند، مراسم غسل و کفن وی اهمیت پیدا کرده بود. بنابراین من شخصاً با آقای مجتهد شبستری که امام مرکز اسلامی هامبورگ بودند، تماس تلفنی گرفتم و خواهش کردم برای این مراسم به لندن تشریف بیاورند و ایشان با روی باز پذیرفتند و آمدند. قبل از سفر به لندن، با ارسال تلگرافی شهادت دکتر شریعتی را به اطلاع آیت‌اللّه خمینی رساندم:

🔆امام خمینی       ۲۱/ ۶/ ۷۷ ـ نجف اشرف ـ عراق          ۳۱ خرداد  ۵۶

شهادت نابه‌هنگام علی شریعتی را در روز یک‌شنبه ۲۹ خرداد در انگلستان، در هجرت به اطلاع می‌رساند. توضیح بیشتر انشاءاللّه حضوری. والسلام. ابراهیم یزدی

🔆بعد از ظهر روز جمعه سوم تیر ۱۳۵۶ جنازه آن شهید توسط آقای مجتهد شبستری امام مسجد هامبورگ و آقایان حسن حبیبی و عبدالکریم سروش و خود من در مسجد امام دوباره غسل داده و بر آن نماز خوانده شد. همراه با این فعالیت‌ها تدارکاتی برای تشییع جنازه در لندن و برگزاری مراسم یادبود، توسط اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و خانواده شریعتی دیده شد. در روز شنبه ۴ تیرماه بنا به دعوت انجمن‌های نامبرده در بالا، تشییع جنازه باشکوهی در لندن ـ از میدان آکسفورد تا مسجد امام باره ـ صورت گرفت. و سپس مراسم ختم در محل مسجد مزبور برگزار شد.

🔆 در مورد محل خاک‌سپاری جنازه دکتر اختلاف‌هایی بروز پیدا کرد. همسر آن شهید اصرار داشت که جنازه برای خاک‌سپاری به ایران منتقل شود. وقتی ایشان وارد لندن شدند به‌شدت ناراحت بودند. اما تحویل جنازه به ایران یعنی دادن امکان به دولت ایران که با برگزاری مراسم رسمی اولاً تأیید کند، که خروج او از تهران، با موافقت خود آن‌ها بوده است و ثانیاً، ادعاهای مخالفین شریعتی را که او با ساواک همکاری می‌کند، تأیید شود. برخی دیگر از دوستان، از جمله محمد منتظری، اصرار داشتند که به جای زینبیّه جنازه در نجف به خاک سپرده شود. اما این نیز چند ایراد اساسی داشت. اولاً هیچ‌کس مطمئن نبود که مقامات دولت عراق، جنازه را که برای حمل تحویل می‌گیرند، به دولت ایران تحویل ندهند. ثانیاً با توجه به هیاهوها و جنجال‌هایی که جمعی از روحانیون علیه شریعتی به راه انداخته بودند و نامه‌ای که مطهری درباره شریعتی به آیت‌اللّه خمینی نوشته بود و مذاکراتی که با ایشان در لندن داشتم که در صفحات بعد، آن را شرح داده‌ام احتمال این که آیت‌اللّه خمینی برای نماز جنازه حاضر شوند، بسیار بعید بود. این عدم حضور به هیچ‌وجه به مصلحت جنبش در آن زمان نبود. بنابراین بهترین گزینه، همان خاک‌سپاری در زینبیّه بود. بعد از انجام مراسم خاک ‌سپاری در زینبیّه که شرح آن خواهد آمد، شادروان استاد محمدتقی شریعتی، طی نامه‌ای از خاک‌سپاری در زینبیّه و سایر اقدامات انجام شده تشکر کردند (دفتر دوم ـ نامه‌ها).

🔆 به‌رغم مشکلات قانونی بسیاری که وجود داشت، به خواست و عنایت پروردگار و همت دوستان دکتر شریعتی، و زحماتی که آقای امام موسی صدر کشیدند و موافقت مقامات سوری را جلب کردند، جنازه در روز یک‌شنبه ۵ تیرماه ۱۳۵۶ با هواپیمای سوریه از لندن به دمشق حمل شد. و در فرودگاه دمشق امام موسی صدر، دکتر مصطفی چمران، دکتر مفتح، دکتر صادق طباطبایی و تنی چند از علمای شیعه لبنان، روحانیون حوزه علمیه نجف، دوستان و شاگردان و علاقه‌مندان علی تا ۵ صبح در انتظار بودند. کمتر چشمی بود که گریان نباشد. پس از انجام تشریفات لازم با مشایعت همراهان مستقیماً به حرم مطهر حضرت زینب برده شد و در کنار ضریح حضرت زینب(ع) که شریعتی او را بعد از فاطمه(ع) بزرگ‌ترین زن تاریخ می‌دانست، قرار داده شد. از ساعت ۱۰ صبح به‌تدریج نمایندگان سازمان‌های انقلابی سیاسی و انجمن‌های اسلامی و جمعی از مسلمانان علاقمند، ایرانی و غیر ایرانی در حرم مطهر حضور به‌هم رسانیدند. خبر به‌سرعت در بین مسلمانان پخش شد. بسیاری از زوّار ایرانی که کم و بیش از خدمات علی باخبر بودند و در حرم جمع شدند.

#یادها_خاطرات
#ابراهیم_یزدی
#چهل_دومین_یادمان_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌برای مشاهده مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید


https://telegra.ph/مراسم-خاکسپاری-شریعتی-به-روایت-دکتر-ابراهیم-یزدی-06-20
‍ ‍‍ 🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟

🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامه‌های صبح


📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹

🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.

🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان می‌گفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانه‌ی من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟ و با این‌که در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی می‌رسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه‌ و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با این‌که به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟

🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خراب‌کاری‌های آنها را گفتم، خراب‌کاری‌هائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.

🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانی‌های آقای رئیس‌جمهور و سخنرانی‌های مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیه‌اش به من حقیقت دارد و به طوری‌که در مصاحبه عرض شد عده‌‌ای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار می‌دادند و یک‌سری خراب‌کاری‌های دیگر که همه‌اش بخاطرم نمانده است.

#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷🔆همراه با خاطرات


📌اقای طوسی عضو کانون نشر حقایق اسلامی، کسبه بازار

📌منبع: مصاحبه با بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی

📌تاریخ: تیر ۱۳۸۸ 

🔆من متولد ۱۳۱۹ هستم. حدود هفت سال از آقای دکتر کوچک تر. آقای دکتر جلساتی عصرانه داشت در کانون نشر حقایق  که مربوط به تیپ دانشجوها، دانش آموزها و دانشجوها بود. نتیجتا کسبه انجا نبودند. ماها کاسب بودیم.  ما کسبه در شب‌های شنبه در کانون نشر حقایق اسلامی بودیم و در این زمان دکتر که جوانی بود به چشم ما نمی خورد.

🔆آیت الله میلانی جزوه ای در آورد به نام «دکتر چه می گوید»؟ من نمی دانستم که این جزوه را استاد دیده اند یا نه؟ تا به دستم رسید بردم دم خانه تا به استادشریعتی نشان دهم. ایشان گفتند من این جزوه را دیده ام. استاد فکر کردند من هم جزء منتقدین آقای دکتر هستم. که من هم گفتم که چنین نیست.  فکر نمی کردم دست ایشان رسیده باشد.ما بازاری بودیم و این جزوه علیه دکتر در بازار پخش می شد.

🔆من تمام این مدتی که به کانون می رفتم فقط یک جلسه آقای دکتر را دیدم، که باز با همین دوستان دانشجو و جوانان بعد از سخنرانی استاد نشسته بودند و صحبت می کردند. این بود که ایشان واقعا فازشون از ما جدا بود. و من خودم آقای دکتر را همان یک بار در کانون دیدم. تا وقتی رفتند پاریس و برگشتند از پاریس . من دیگر با ایشان مکاتبه‌ای نداشتم. تا زمان بازگشت از پاریس. از پاریس که تشریف آوردند یک مدت هم در خانه‌ها صحبت می‌کردند چون  کانون ممنوع شده بود.

🔆یک خاطره از ایشان دارم. سؤال شخصی داشتم از ایشان و با هم نشسته بودیم و داشتیم صحبت می کردیم. در آن زمان هنوز آقای دکتر حج نرفته بودند و کتاب حج را هم هنوز ننوشته بودند. آن زمان در عربستان سعودی در قربانگاه گوسفندها را می‌سوزاندند. لش گوسفند زیاد بود و سردخانه نداشتند.  من از آقای دکتر سؤال کردم که نمی‌شود این قربانی‌ کردن گوسفند را به جای اینکه در مکه انجام دهیم بیاییم در مشهد خودمان انجام دهیم تا لااقل این گوشت گوسفند حرام نشود؟ آقای دکتر فرمودند به این ترتیب دیگر مناسک به حساب نمی آید.

🔆روزی  خود آقای دکتر برای ما تعریف کردند که بعد از بازگشت از فرانسه که هنوز تدریس در دانشکده را شروع نکرده بودند و در دبیرستان مشغول شده بوده در زنگ انشاء موضوع انشائی می دهد : “نامه‌ی الاغ به انسان”!در انشاء ها همگی از قول الاغ نوشته بودند که مثلاً ” از زمانی که ماشین آمده شما سوار ما نمی‌شوید و به ما نگاه نمی‌کنید و…”گله‌ی الاغ این طوری بود. ولی خانمی که حجاب خوبی هم نداشته یکی دو خطی نوشته بوده  که دکتر بهش بیست داده بوده. مضمون این انشاء این بوده : ” الاغ می گوید: واقعا من خوشحالم که روز به روز از تعداد ما کم می شود و به تعداد شما اضافه می‌شود !

#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷🔆مارا به سخت‌جانی خود، این‌گمان نبود

📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعله‌ور

🖋 افسانه شریعتی مزینانی

🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا می‌کوبیدند، از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت، خبر، خوش نبود می‌دانستیم باز حکایت مکرر "بردن‌ها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد،بخود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس می‌‌‌افتاد:
آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی می‌کردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چه‌خبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا می‌بریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمی‌گردید ، والبته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید ، چشم‌براهی، عادتمان شده‌بود، گاه خبرهایی که درز می‌کرد خوشایند نبود، بیقرار می‌شدیم اما فقط کارمان دعابود.

🔆پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم ، همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافه‌هاشان تکیده‌بود و خسته بنظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت می‌گفتی کدام شعله ، چنین گرمشان می‌کند؟

🔆از فردایش خانه شلوغ می‌شد اقوام و فامیل میآمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :

🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل می‌کنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخ‌خندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .

🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...

(اخوان)

#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷📄نامه ای از مجید شریف خطاب به پوران شریعت رضوی

📌این نامه برای اولین بار توسط بنیاد شریعتی منتشر می شود . بخش هایی از این نامه به شرح زیر است:

🔸🔹امروزه با نیازی که به ادامه‌ی راه دکتر و کلاً به مایه گذاشتن از استعداد و وقت و فکر و انرژی و همه چیز در خدمت آگاهی مردم و بهبود شرایط و تغییر اوضاع و احوال هست، آیا گمان نمی‌کنید که اگر افرادی چون من، روزی هفت هشت ده ساعت وقت فعال خود را در رشته‌ای تلف کند که نه به آن علاقه و کششی دارد و نه مدتهاست که اصولاً فکرش در آن زمینه کار کرده، کاری خیانت‌آمیز و در عین‌حال عبث باشد؟ آری، اگر در حال حاضر موضوع بکری در رشته‌ی فیزیک در نظر داشتم و مطمئن بودم که در ظرف دو سه سال می‌توانم با کار بر روی آن به کشف فرمولی جدید یا راه حلی که در خدمت عمال استعمار هم قرار نگیرد، بشوم و از این طریق برای ملت و عقیده و آرمان و و طنم افتخاری کسب کنم، هم شما و هم آقای «یان» و هم دیگران باید مطمئن می‌بودند که یک لحظه درنگ نمی‌کردم، ولی بی‌تردید در حال حاضر من خودم را، حساسیت‌هایم و توانائی‌هایم را بیش از هر کسی می‌شناسم و علی‌رغم عوامل تضعیف روحیه، چه در ایران و بویژه در اینجا، و علی‌رغم مشکلات گوناگون زیستی و روحی، تلاشم را در این راه بخرج می‌دهم و امیدوارم بالاخره بعد از چند سال این در و آن در زدن و جدی گرفته نشدن و نشناخته ماندن، بالاخره بتوانم در جایگاه طبیعی‌ام قرار گیرم و کاری را بکنم، که باید بکنم. در چنین شرایطی، تکرار می‌کنم، که هر گونه توصیه برای پرداختن به کارهایی غیر از این، بمنزله‌ی «دنبال نخود سیاه فرستادن» است، که بهرحال از دوستان و آشنایان دلسوز و با حسن نیتی مانند شما بعید است. بهرحال اگر در این راه موفق نشوم، بعلت این نیست که مثلاً استعداد و توانم در رشته‌ی فیزیک بیشتر است، بلکه بعلت کم کاری و عدم جدیت خودم و نیز بعلت شرایط روحی نامناسبی است که دیگران برایم فراهم می‌آورند، ولاغیر.

📌 برای مشاهده مطالعه متن نامه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

#نامه
#یادها_خاطرات
#مجید_شریف
#پوران_شریعت_رضوی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://telegra.ph/نامه-ای-از-مجید-شریف-خطاب-به-پوران-شریعت-رضوی-12-04
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆 پوران ؛ تحصیل در فرانسه 🔆پوران شریعت رضوی  در سال ۱۳۴۲ از تز دکترای خود  تحت عنوان «حروف اضافه گرامری درگلستان سعدی» به راهنمایی ژیلبرت لازار دفاع می کند و همراه با همسرش به ایران بر می گردد. دستگیری علی شریعتی در مرز او را با سه فرزند کوچک در مرز خوی…
🔷🔆سال‌های آموزگاری با مدرک دکتری

🔆پوران شریعت‌رضوی از سال ۱۳۳۷ همزمان با اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به استخدام فرهنگ در آمده و تدریس در دبستان شاهدخت مشهد را آغاز می‌کند. پس از بازگشت از فرانسه (۱۳۴۳) علیرغم دریافت مدرک دکتری در ادبیات تطبیقی به تدریس در دبیرستان‌های دخترانه مشهد (ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) مشغول می‌شود. در سال ۱۳۵۲ و به دنبال انتقال یافتن به تهران پوران شریعت‌رضوی به عنوان راهنمای تعلیماتی در ناحیه ۱۳ شهر تهران (مناطق جنوبی شهر) در استخدام فرهنگ می‌ماند و پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ۴ سال تعلیق اداری سرانجام در سال ۱۳۶۲ بازنشسته می‌شود.

#یاد_پوران
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍‍ ‍‍ 🔷🗒یاد کرد خاطره ای که هرگز فراموشم نخواهد گشت

🖋رضا امینی مقدم

🔆تیرماه ۴۷ بود که خبر قبولی در کنکور و قبول شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به گوشم رسید اما این خبر آنقدر هیجان زده ام نکرد که شادروان یزدانیان به من خبر داد استاد محمد تقی شریعتی به همراه آیت الله سید محمود طالقانی که آن موقع در مشهد بودند برای شرکت در جلسه تفسیر قرآن امشب به منزل شما می آیند . با استاد محمد تقی شریعتی در دوران دبیرستان در کانون نشر حقایق الفت دیرینه داشتم و اکنون که از تهران به مشهد آمده بودند و این بار در معیت آیت الله سید محمود طالقانی آن هم دیدار در منزل پدری بسیار شوق انگیز بود . باید بگویم که شوق و هیجان دیدار این دو بزرگوار و دوستان کانون نشر حقایق اسلامی آن هم در منزل خودمان آنقدر زیاد بود که لذت قبولی در کنکور را از یادم برد . اکنون که به آن سال های دور می اندیشم چهره صمیمی مردی را بخاطر می آورم که در بحبوحه جوانی من و هم نسلانم زندگی اش را وقف ترویج و پرورش افکار و عقاید اسلامی پاک و منزه از خرافات کرده بود .

🔆استاد محمد تقی شریعتی در آن سالهائی که عقاید الحادی و خرافات مذهبی تواما نسل جوان را نشانه گرفته بود به میدان آمد و سالیان دراز خون دلی خورد تا توانست گلی حاصل کند . گلی که از لطافت و بوی خوش آن دل های زیادی و سالیان متمادی نسل های پیاپی بهره ها بردند تا تبدیل به گلستانی شد ، این بوی خوش علاوه بر پهنه خراسان تهران و دیگر شهرها را درنوردید و از تاثیرات آن حسینیه ارشاد تهران پا گرفت و در وجود آمد تا هنگامی که فرزند برومندش دکتر علی شریعتی به تهران تبعید شد و ادامه راه پدر را در حسینیه ارشاد بعهده گرفت .

🔆من اکنون که در طول این همه سال از بد حادثه جان به در برده ام وقتی در آستانه کهولت و کهنسالی خاطرات جوانی خود را می کاوم برای مردانی نظیر استاد محمد تقی شریعتی احترام بسیاری قائلم و به روح بزرگش درود می فرستم و یاد و خاطره اش را گرامی می دارم زیرا که اولین بار در اثر تعلیمات و آموزشهای سقراط گونه اش به باور ها و عقایدم شک کردن را آموخت که این موهبت بزرگی بود که در سراسر زندگی ام به کار آمد .


#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍‍ ‍‍ 🔷🗒استاد شریعتی و نهضت ملی

🔆بی تردید فعال ترین دوره فعالیت های سیاسی استاد به سال های پایانی دهه بیست و دهه سی بر می گردد. نقش بی بدیل استاد در بسیج افکار عمومی مردم خراسان و نیروهای مذهبی برای پیوستن به نهضت ملی شدن نفت در مشهد را می توان از خلال انعکاس فعالیت های او و همچنین کانون نشر حقایق اسلامی در مطبوعات آن سال ها و نیز نامه دو رهبر نهضت- آیت الله کاشانی و دکتر مصدق-قبل از اغاز اختلافات این دو مشاهده کرد. در کنار برگزاری میتینگ های وسیع دویست هزار نفری که با صدور قطعنامه ها، امضاهای طوماری و عزل و نصب تابلو شرکت نفت ملی ایران در سر در شعبه مرکزی مشهد  و یا تغییر نام خیابان ها به اتمام می رسید استاد شریعتی از طرف کانون نشر حقایق اسلامی روش هایی چون اتحاد عمل های موضعی با گروهها و اصناف مختلف، پخش اطلاعیه و بیانیه، جمع آوری پول و امکانات برای مردمان بی بضاعت از طریق بسیج خیرین و…را نیز د دستور کار خود داشت.

🔆همین نفوذ گسترده در میان مردم و در افکار عمومی آن سال هاست که استاد شریعتی را وا می دارد علی رغم مشغله فرهنگی و فعالیت های گسترده فکری، برای انتخابات هفدهمین دور مجلس، خود را کاندیدا کند. در رفراندومی که قبل از شروع انتخابات مجلس هفدهم برای نظر سنجی در مشهد برگزار گردید استاد شریعتی با  ۵۳۷۵ رأی  در صدر نمایندگان منتخب مردم مشهد به حساب می آمد. البته انتخابات مجلس هفدهم در مشهد در سال ۱۳۳۱ با دخالت عوامل نزدیک به دربار منحل شد و فرد دیگری به مجلس راه یافت.در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲، چند روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد مشهد آماده انحلال انتخابات مخدوش مجلس هفدهم می شود. روزنامه سیاه و سپید در همین روز می نویسد:

🔆« شهرستان مشهد به انتظار روز رفراندم روز شماری می کرد. جرائد ملی موضوع رفراندم را برای مردم روشن کرده بودند برای مردم مشهد که از بدو نهضت ملی، دولت ملی مصدق را حمایت کرده اند نقطه ابهامی باقی نماند. احزاب ملی فعالیت خود را آغازکردند. کمیته مکتب نهضت ملی ایران ایجاد هم آهنگی بین کلیه انجمنهای دینی و بازرگانی و اصناف و احزاب سیاسی ملی زیاد فعالیت کرد. . در ظرف یک هفته ده ها هزار اعلامیه از طرف انجمن های دینی و احزاب سیاسی و بازرگانی و اصناف در شهر پخش گردید و بطور کلی مشهد و مردم ستمدیده استعمار زده این سامان کاری جز فرارسیدن روز نوزدهم مرداد و رای دادن به انحلال مجلس هفدهم نداشتند. روزهای شنبه هفدهم و یکشنبه هجدهم مرداد میتینگ های موضعی و سیار در شهر صورت گرفت». در تمامی میتینگ های برگزار شده  برای حمایت از نهضت ملی شدن نفت از سال ۱۳۳۰ تا کودتای بیست و هشت مرداد استاد شریعتی نقش بسیج کننده، مبلغ و سخنران قطعنامه ها را بر عهده داشته است. در تظاهراتی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۲ در مشهد برگزار می شود پس از سخنرانی استاد، مردم نام دو خیابان فوزیه و دریادل در مشهد را به نام های دکتر محمد مصدق و خیابان سی ام تیر تغییر می دهند.

#یادها_خاطرات
#نهضت_ملی
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

لینک متن در سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=16874

🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📄بیانیه استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده در محکومیت هجوم گروه‌های فشار به کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد و تعطیلی این مرکز فرهنگی #اسناد #کانون_نشر_حقایق #یادها_خاطرات #سی_سومین_سالگرد_هجرت #محمد_تقی_شریعتی #بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی 🆔 @Shariati_SCF
‍‍ ‍‍ 🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟

🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامه‌های صبح


📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹

🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.

🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان می‌گفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانه‌ی من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟ و با این‌که در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی می‌رسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه‌ و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با این‌که به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟

🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خراب‌کاری‌های آنها را گفتم، خراب‌کاری‌هائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.

🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانی‌های آقای رئیس‌جمهور و سخنرانی‌های مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیه‌اش به من حقیقت دارد و به طوری‌که در مصاحبه عرض شد عده‌‌ای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار می‌دادند و یک‌سری خراب‌کاری‌های دیگر که همه‌اش بخاطرم نمانده است.

لینک بیانیه کانون نشر حقایق در این رابطه

#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆مادرانه های اندیشه و سیاست

🖋طاهره رحیمیان


🔆سال ۵۶ چنین روزی هنگام برگشت از میهمانی منزل بستگان مهربان مادری ، پدرم به دنبال ما آمد. دقیقا یادم هست من که ۱۳ ساله بودم و دو خواهرم که یکی از من یک سال بزرگتر و دیگری از من دوسال کوچکتر بود روی صندلی عقب ماشین نشسته بودیم. شنیدم که پدرم آهسته به مادرم گفت «علی شریعتی را کشتند.» خبر و حادثه ای وهم آور بود.

🔆شنیدنش برای دختر نوجوانی چون من و مادر جوانم که دوست و همدم پوران خانم بود ترسناک و دلهره آور بود.

🔆دیگر تصاویر واضحی از آن روزها به یاد ندارم .تصاویر مبهمی از رفت و آمدها ، صحبتها و گفتگوهای تلفنی که میان مادرم و همسران دوستان مذهبی و سیاسی و همفکر پدرم و همچنین پدرم و دوستانش رد و بدل میشد در ذهن دارم.

🔆دقیقا نمیدانم آخرین سفری که دکتر قبل از شهادت جانسوزش به مشهد داشت چه تاریخی بود. ولی هنوز تصویر حضور او در آستانه درب اتاق استاد در منزل خیابان تهران با لباس راحتی منزل در جمعه ای از جمعه های حضور ما در آنجا را خوب به یاد دارم.

🔆مادرم ، با مهر، من و دو خواهرم را که چادرهای کودری گل ریز به سر داشتیم به دکتر معرفی میکرد. او شریعتیها را دوست داشت، عمه خانم را دوست داشت، پوران خانم را دوست داشت، همسر استاد را دوست داشت و این حس مهربانی و عشق بود که تاب آوری اش در زندگی پر حاشیه ی سیاسی پدرم در کنار شریعتیها را زیاد میکرد. جمعه هایی که به منزل استاد میرفتیم، پا به پای جلسه در اتاق استاد، نجواهای مادرانه و زنانه در اتاق دیگری
شکل میگرفت.

🔆هنوز تصویر بازی با فرزندان دکتر در حیاط منزل پدری و منزل مرحوم حاج علی آقای رحیمیان را خوب به یاد دارم.

🔆حالا دیگر او رفته بود.
بعدها که فرصتی پیش آمد و با پری خانم رجایی همسر حاج آقای رضازاده صحبت میکردم، تعریف میکرد که «وقتی خبر فوت دکتر به مشهد رسید، استاد را به منزل ما آوردند و ۹ شبانه روز در منزل ما ماند تا شرایط روحی استاد مساعد شود و نیز مراسمات را پیگیری کنند.»
در آن مدت رفت و آمدهای دوستان و آشنایان و همفکران، و پذیرایی و عزاداری زیر سایه امنیتیها خود داستانی مفصل داشته. پس از آمدن پوران خانم مراسمی رسمی در حسینیه ای در نزدیکی منزل استاد در شرائطی کاملا امنیتی و کنترل شده برگزار میشود.

🔆چه درجه از تحمل و چه تاب آوری زیادی کردند زنان این مرز و بوم در پشت صحنه های سیاست، تا جریانها و اندیشه هایی شکل بگیرد که بزرگان این مرز و بوم آن را بخشی از میراث فکری و وجدان تاریخی و ناخودآگاه جمعی جامعه بدانند.

🔆روزهایی را یادم هست که به همت پدرم و دوستانشان و همچنین مرحوم حاج علی آقای رحیمیان کتابهای شریعتی در تیراژ بالا مخفیانه چاپ شده بود و کشف این کتابها در منازل مردم جرم محسوب میشد.
🔆کتابها را برای مخفی کردن به منزل حاج آقای رضازاده میبرند و خانم رجایی تعریف میکرد که چگونه این کتابها را در انباری جای داده و از آنجا آرام آرام در میان هواداران اندیشه شریعتی ها توزیع میکردند.

🔆وای که وقایع چگونه چون برق و باد میگذرند و ما به گردشان نمی‌رسیم.
با خود میگویم راستی، اگر دکتر امروز می‌بود چه حال و روزی داشت؛ و ما مادران و زنان چه؟!


#یادها_خاطرات
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆شریعتی در چشم دیگران ( ۱ ) 🖋به کوشش: سید خلیل حسینی 🔆۱. در سال ۱۳۲۲ بود که افتخار تشرف به محضر استاد عالیقدر محمد تقی شریعتی مفسر قرآن کریم را حاصل کردم . نویسنده و متفکر اسلامی شهیدمان دکتر علی شریعتی را در سن ٨ سالگی در منزل استاد دیدم . او همواره در…
🔷🔆شریعتی در چشم دیگران ( ۲ )

🖋به کوشش : سید خلیل حسینی

🔆۱. این چنین بود هر روز یک گوشۀ شهر یک بساطی و یک معرکه ای علیه دکتر شریعتی بود. ... گاهی هم یک جمله از کتابش گرفته می شد و سر و صدا.
در همان مجامع و مجالسی که می دانید ساواک گردانندۀ آنها بود .

🔆۲. از زمان جوانی و دوره های دبیرستانی با مرحوم دکتر شریعتی از دور و نزدیک آشنایی کم و بیش داشتم .او هم در همین اجتماع بود . در میان همین مردم بود. ... ولی این امتیاز را داشت که نخست به تغییر خود پرداخت و در همۀ مساٸل شک کرد. ... در دینش هم شک کرد . در دینی که بین مردم معمول است . در اسلامی که مسخ شده است و ... اسلام را وسیلۀ صنف و حرفه و دکان و زندگی و مرید قرار داده اند .

🔆۳. در دوره ایی که اسلام زنده باد گفتنش جرم بود ، شروع کرد جوان ها را جذب کردن ، دنبال تحقیق رفت . کتاب خواند . تفکر کرد . اندیشید . هجرت کرد و با مردم دنیا و مکتب های مختلف آشنا شد . به تدریج آفاق ذهنش باز شد و آنچه که باید بداند از یک اسلام متحرک انقلابی دریافت .

🔆۴. مرحوم شریعتی این خصیصه را داشت که داٸمٱ گوش می داد . داٸما فکر می کرد و آنچه احسن بود از هر مکتبی می گرفت . ... حتی خودش گاهی به من می گفت : من از یک جمله ای که در یک کتابی معمولی دینی است که به چشم مردم نمی آید ، مطلبی دریافت می کنم و بعد آن احسن اش را جذب می کنم . همیشه هم معترف بود که من ممکن است اشتباه کنم .
این منتهای خصلت یک انسان متعالی است .

🔆۵. آخرین ملاقاتی که من با مرحوم دکتر شریعتی داشتم ، آن وقتی بود که او تازه از زندان بیرون آمده بود . شبی بود که تا نیمه شب و بعد از نیمه شب با او بودیم و آن روح خلوص و دریافت احسن را چنان در او دیدم که این خاطره هیچ وقت از نظر من محو نمی شود .
وقتی صحبت می کردم با تمام حواس گوش و چشم و فکرش متوجۀ جمله های من بود و می گرفت و بعد به من بر می گرداند. با یک توضیح بهتر و با یک تعبیر بالاتر .

🔆۶. یادم هست که آخرین مسٸله ای که بعد از نیمه شب مطرح شد ، تفسیر سورۀ قدر بود و مسٸلۀ لیله القدر .
من یک جمله ای گفتم و دیدم او شروع کرد ، بسط دادن که مرا آنقدر جذب کرد که ساعتی از شب گذشت .
بعد از او جداشدم . او به طرف تقدیر ، لیله القدرش رفت و من هم به طرف تقدیر .
من به زندان رفتم و سعادت شهادت را با این که زمینه اش فراهم بود و از آثارش می دیدم ، نداشتم . شاید هم خواست خدا نبود. او هم هجرت کرد و در مسیر شهادتش پیش رفت .

🔆۷. خداوند برای ما و برای جوان های ما ، همیشه آثار این شخصیت ، کتاب های او و نظریات او را زنده تر بدارد . بر شماست که در اطراف مطالب او ، مساٸل او ، بحث کنید . بیاندیشید . و همان راهی که او رفت ، برای تبیین اسلام ، یک اسلام انقلابی و اجتماعی ، نه یک اسلام فقط ذهنی و سنتی که همیشه داشتیم ، ادامه بدهید .

📌آیت الله سید محمود طالقانی
سخنرانی در سالروز هجرت دکتر شریعتی در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵٨ در دانشگاه تهران

#یادها_خاطرات
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷📄نامه ای از مجید شریف خطاب به پوران شریعت رضوی

📌بخش هایی از این نامه به شرح زیر می باشد:

🔆امروزه با نیازی که به ادامه‌ی راه دکتر و کلاً به مایه گذاشتن از استعداد و وقت و فکر و انرژی و همه چیز در خدمت آگاهی مردم و بهبود شرایط و تغییر اوضاع و احوال هست، آیا گمان نمی‌کنید که اگر افرادی چون من، روزی هفت هشت ده ساعت وقت فعال خود را در رشته‌ای تلف کند که نه به آن علاقه و کششی دارد و نه مدتهاست که اصولاً فکرش در آن زمینه کار کرده، کاری خیانت‌آمیز و در عین‌حال عبث باشد؟ آری، اگر در حال حاضر موضوع بکری در رشته‌ی فیزیک در نظر داشتم و مطمئن بودم که در ظرف دو سه سال می‌توانم با کار بر روی آن به کشف فرمولی جدید یا راه حلی که در خدمت عمال استعمار هم قرار نگیرد، بشوم و از این طریق برای ملت و عقیده و آرمان و و طنم افتخاری کسب کنم، هم شما و هم آقای «یان» و هم دیگران باید مطمئن می‌بودند که یک لحظه درنگ نمی‌کردم، ولی بی‌تردید در حال حاضر من خودم را، حساسیت‌هایم و توانائی‌هایم را بیش از هر کسی می‌شناسم و علی‌رغم عوامل تضعیف روحیه، چه در ایران و بویژه در اینجا، و علی‌رغم مشکلات گوناگون زیستی و روحی، تلاشم را در این راه بخرج می‌دهم و امیدوارم بالاخره بعد از چند سال این در و آن در زدن و جدی گرفته نشدن و نشناخته ماندن، بالاخره بتوانم در جایگاه طبیعی‌ام قرار گیرم و کاری را بکنم، که باید بکنم. در چنین شرایطی، تکرار می‌کنم، که هر گونه توصیه برای پرداختن به کارهایی غیر از این، بمنزله‌ی «دنبال نخود سیاه فرستادن» است، که بهرحال از دوستان و آشنایان دلسوز و با حسن نیتی مانند شما بعید است. بهرحال اگر در این راه موفق نشوم، بعلت این نیست که مثلاً استعداد و توانم در رشته‌ی فیزیک بیشتر است، بلکه بعلت کم کاری و عدم جدیت خودم و نیز بعلت شرایط روحی نامناسبی است که دیگران برایم فراهم می‌آورند، ولاغیر.

📌 برای مشاهده مطالعه متن نامه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

#نامه
#یادها_خاطرات
#مجید_شریف
#پوران_شریعت_رضوی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://telegra.ph/نامه-ای-از-مجید-شریف-خطاب-به-پوران-شریعت-رضوی-12-04
🔷🔆بیست ماه پر بار

🖋طاهر احمدزاده

📌منبع: توس (شماره ۶۶۷)

🔆تاریخ: ۱۸ تیر ۱۳۷۵

 
🔆بررسی همه جانبهٔ زندگی و آثار و عقاید و اندیشه‌های زنده یاد دکتر علی شریعتی، نیازمند بحثی گسترده است که در محدوده این مقاله نمی گنجد. لذا در این نوشته، تنها، نگاهی گذرا به مقطعی از زندگی فکری و سیاسی رو خواهیم داشت که با توجه به آثار سازنده آن، اگر آن را حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله زندگی او بنامیم، سخنی اغراق آمیز نخواهد بود؛ مرحله‌ای که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.

http://drshariati.org/?p=26152

#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷📄نامه ای از مجید شریف خطاب به پوران شریعت رضوی

📌بخش هایی از این نامه به شرح زیر می باشد:

🔆امروزه با نیازی که به ادامه‌ی راه دکتر و کلاً به مایه گذاشتن از استعداد و وقت و فکر و انرژی و همه چیز در خدمت آگاهی مردم و بهبود شرایط و تغییر اوضاع و احوال هست، آیا گمان نمی‌کنید که اگر افرادی چون من، روزی هفت هشت ده ساعت وقت فعال خود را در رشته‌ای تلف کند که نه به آن علاقه و کششی دارد و نه مدتهاست که اصولاً فکرش در آن زمینه کار کرده، کاری خیانت‌آمیز و در عین‌حال عبث باشد؟ آری، اگر در حال حاضر موضوع بکری در رشته‌ی فیزیک در نظر داشتم و مطمئن بودم که در ظرف دو سه سال می‌توانم با کار بر روی آن به کشف فرمولی جدید یا راه حلی که در خدمت عمال استعمار هم قرار نگیرد، بشوم و از این طریق برای ملت و عقیده و آرمان و و طنم افتخاری کسب کنم، هم شما و هم آقای «یان» و هم دیگران باید مطمئن می‌بودند که یک لحظه درنگ نمی‌کردم، ولی بی‌تردید در حال حاضر من خودم را، حساسیت‌هایم و توانائی‌هایم را بیش از هر کسی می‌شناسم و علی‌رغم عوامل تضعیف روحیه، چه در ایران و بویژه در اینجا، و علی‌رغم مشکلات گوناگون زیستی و روحی، تلاشم را در این راه بخرج می‌دهم و امیدوارم بالاخره بعد از چند سال این در و آن در زدن و جدی گرفته نشدن و نشناخته ماندن، بالاخره بتوانم در جایگاه طبیعی‌ام قرار گیرم و کاری را بکنم، که باید بکنم. در چنین شرایطی، تکرار می‌کنم، که هر گونه توصیه برای پرداختن به کارهایی غیر از این، بمنزله‌ی «دنبال نخود سیاه فرستادن» است، که بهرحال از دوستان و آشنایان دلسوز و با حسن نیتی مانند شما بعید است. بهرحال اگر در این راه موفق نشوم، بعلت این نیست که مثلاً استعداد و توانم در رشته‌ی فیزیک بیشتر است، بلکه بعلت کم کاری و عدم جدیت خودم و نیز بعلت شرایط روحی نامناسبی است که دیگران برایم فراهم می‌آورند، ولاغیر.

📌 برای مشاهده مطالعه متن نامه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

#نامه
#یادها_خاطرات
#مجید_شریف
#پوران_شریعت_رضوی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://telegra.ph/نامه-ای-از-مجید-شریف-خطاب-به-پوران-شریعت-رضوی-12-04
🔷🔆بیست ماه پر بار

🖋طاهر احمدزاده

📌منبع: توس (شماره ۶۶۷)

🔆تاریخ: ۱۸ تیر ۱۳۷۵

 
🔆بررسی همه جانبهٔ زندگی و آثار و عقاید و اندیشه‌های زنده یاد دکتر علی شریعتی، نیازمند بحثی گسترده است که در محدوده این مقاله نمی گنجد. لذا در این نوشته، تنها، نگاهی گذرا به مقطعی از زندگی فکری و سیاسی رو خواهیم داشت که با توجه به آثار سازنده آن، اگر آن را حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله زندگی او بنامیم، سخنی اغراق آمیز نخواهد بود؛ مرحله‌ای که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.

http://drshariati.org/?p=26152

#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸علی جور دیگری است

🖋علی اکبر سرجمعی

📌شاگرد و پزشک استاد شریعتی و از دوستان ایام جوانی شریعتی، عضو کانون نشر حقایق اسلامی، پزشک اطفال

📌منبع: مصاحبه با بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی
تاریخ: تیرماه ۱۳۸۸


🔸من به لحاظ شناسنامه ای دو سال از علی شریعتی کوچک ترم [و از نظر واقعی یک سال بزرگتر (با لبخند) ]! من با علی آقا هم کلاسی نبودم . دو سال از او کوچکتر بودم . اولین بار با او در جلسات کانون نشر و منزل پدری شون آشنا شدم. ما بیشتر با استاد شریعتی محشور بودیم و در کانون نشر حقایق اسلامی رفت و آمد داشتیم. وقتی شنیدیم شریعتی در حسینیه ارشاذ سخنرانی می کند و غوغا به راه انداخته تعجب کردیم و گفتیم:” برو یره! یعنی از استاد شریعتی هم بهتر؟” جواب این بود که استاد شریعتی بزرگ است اما اصلا این علی جور دیگری است”. خود آقا [استادشریعتی]هم همین اعتقاد را داشت. ما علی را قبل از این همه بچه می‌دانستیم. این همه حرکت و این همه زایش و این همه پویش نبود.

🔸بر می گردم به همان ایام جوانی. شریعتی آندره ژید خوان بود. کتاب او را می آورد خانه ما و می نشست پشت کرسی و من هم برایش خوراکی می آوردم و بلند بلند کتاب را می خواند. کم کم بچه های دیگر هم می آمدند (مثلا دکتر دل آسایی) و برای جمع کتاب می خواند. کتاب ها بیشتر کتب ادبی بود؛ بیشتر ادبیات بود، بیشتر نعمت[میرزازاده] و آقای شفیعی کدکنی، اظهار نظر می کردند… من که شعر بلد نیستم.

🔸حواس پرتی های علی آقا هم همیشه زبانزد بود. یادم می آید خدمت استاد بودیم.(اوایل دهه سی) دیدم مادر علی آقا حال ندارد. فشار خونش را گرفتیم و بالا بود. گفت:” دیشب این علی ما را کشت.” گفتم چه کار کرده، گفت:” ما معمولا پشت در می شینم تا علی بیاد. علی آمده بود دم در حیاط خودشون. هی منتظر بود که در باز شود و از خودش می پرسیده چرا در را باز نمی کنند. اقلا سه ساعت تو فکر بوده. مادرش هم پشت در نشسته (می خندد) دست آخر یادش آمده که اصلاً در نزده! مادرش مریض شده بود! بله دیگر! از ساعت یک تا ساعت چهار صبح. سه ساعت! از این جریانات زیاد است در زندگی شریعتی نوجوان و جوان.

🔸یکی دیگر از خصوصیات شریعتی حاضر جوابی او بود. من وزنم ده کیلو اضافه بود. گفته بودند اگر ده کیلو وزنت کم بشود آدم می‌شوی. می رفتم باشگاه. یک شب علی آقا با آقای دکتر دل‌اسایی از در باشگاه رد می شدند. از در باشگاه آمدم بیرون و این دو نفر را دیدم. گفت آقا این جا چه کار می کنی؟ “گفتم من ده کیلو وزنم زیاده و گفته اند ده کیلو وزنت کم بشود آدم می‌شوی”. دکتر شریعتی گفت:” تو این ده کیلو را هیچ وقت کم نمی کنی!”

🔸یک روز با علی جلسه‌ای داشتیم .از حرم آمده بودیم و می خواستیم برویم خانه دکتر دادستان در بالاخیابون. عجله هم داشتیم. سر راه برخورد کردیم با محمود خان سالاری که استاد زبان بود. مرد بسیار مؤدب، فروتن. همینطور سلام دادیم تا رد شویم. ایشان جواب داد و محبت کرد و احوال مرا پرسید، احوال علی و استاد را پرسید. همین جور هی پرسید هی پرسید، حالا من دلم جوش می زند که جلسه دیر می‌شود. من دغدغه جلسه داشتم ولی علی نداشت. بعد که جدا شدیم گفتم که: عجب مردی واقعا، چه مرد شریفی، چه‌قد آدم های خوبی، چه قدر خوب بود اگر آدم ها یاد می گرفتند این جوری باشند. علی گفت :”اگه آدم ها این جوری باشند که باید عوض همه کار وایمیستادن همش احوال پرسی که !”

📌ادامه متن در لینک زیر

https://drshariati.org/?p=8540

#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸آن خانه کوچه بن بست

🔸با یاد جانی شیفته : دکترعلی‌اکبر سرجمعی


🖋 سوسن شریعتی

🔆دکتر علی‌اکبر سرجمعی متولد ۱۳۱۰ بود و امروز که خاموش شد تقریبا قرن را گذر کرده و شده بود مرجعی اجتناب‌ناپذیر برای ما و شهر ما. برای «ما»: یک «ما»ی طولانی و به عمل آمده از خلال تجربیات پی در پی شکست و پیروزی؛ برای شهر مشهد: شهری نماد و نمادین در تاریخ معاصر ما. دکتر سرجمعی طی این قرن هم پزشک اطفال بود، هم از چهره‌های بی‌بدیل سیاست‌ورزی اخلاقی، هم مفسر قرآن، هم وجدان بیدار تاریخ شهر، هم پناه بی سر و صدای بی پناهان و یتیمان شهر، هم میزبان گرم اندیشه‌های نو و مسئله دار و مسئله ساز... بخش اعظم روشنفکران دینی ایران معاصر حتما روزی، روزگاری گذارش به خانه دکتر سرجمعی - در آن کوچه بن بست - افتاده است: برای اینکه بشنوند و شنیده شوند، ببینند و دیده شوند، تبلیغ کنند، درد دل کنند، از تنهایی به در آیند؛ دکتر سرجمعی از آنها بود که می‌مانند، صبوری می‌کنند، می‌شوند پناه و نهاد و شاهد و آینه تا سنتی پا بگیرد، تاریخی ساخته شود، حافظه‌ای رقم بخورد و دست به دست شود برای بعد.

#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @shariati_scf

متن کامل