⭕️ زمانی که زنان «مسأله» شدند!
″. . . امروزه «مسأله زنان» سوژهای است که همه ساحتها از جمله #دین، سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و… را درگیر کرده [ اما همواره این گونه نبوده]. . .
به دنبال جنبشهای زنان در دهه هفتاد، در فرانسه نشستی برگزار و در آن بررسی شد که «آیا زنان سوژه تاریخی هستند؟ و تاریخ دارند؟» چراکه برای دارا بودن تاریخ باید سند، ردپا و امر مکتوب داشت.
در دههی هشتاد، نشست دیگری برگزار و در آن بررسی شد که فرض را بر این میگذاریم که زنان تاریخ دارند اما آیا میتوان تاریخشان را نوشت در عین اینکه موجودیت تاریخی به ثبت رسیدهای ندارند؟
اما در دههی نود، مجدداً، نشست سومی برگزار و در آن پرسیده شد اصلاً مگر میشود تاریخ نوشت بدون زنان؟
. . . در تمدن یونان قبل از مسیحیت اساساً بحث تبار بشر موضوعیت نداشت چه برسد به اینکه بخواهیم در مورد زنانگی یا مردانگی سخن بگوییم. از این رو، سوژههای اصلی در یونان قدیم، اسطورهها و الهههای شهرها بودند. بنابراین، ما در این دوره، با هیچ «تنش جنسیتی» مواجه نیستیم. اما از قرن یکم به بعد و تحت تأثیر مسیحیت، بتدریج شاهد ردپای زنانه-مردانه هستیم چراکه اساساً در ادیان ابراهیمی است که با وارد کردن «اسطوره آدم و حوا»، پدیدهای بهعنوان «مرد» و «زن»، سوژه و مسأله میشود. به تعبیری، پس از آنکه «اسطوره» جای خود را به «دین» میدهد و خدا، انسان را بهعنوان نماینده و جانشین خود معرفی میکند، بتدریج «انسان» تشخص مییابد و «امر انسانی» سر میزند اما در این دوره، با وجود تشخص یافتن انسان، «زن» در تفسیر قرون وسطایی، در هبوط (پرتابشدگی انسان به زمین) همدست شیطان قلمداد شده است و تا رنسانس و اومانیسم این دیدگاه ادامه دارد.
از این رو، از قرن چهاردهم به بعد زنانی داریم که معتقدند باید موقعیت زنان را به گونه دیگری تفسیر کرد و با تفسیر دیگری از دین، به زنان بهعنوان «سوژههای اجتماعی» نگریست. در این راستا، #رنسانس و بعد رفرم دینی و در ادامه #اومانیسم، زمینهی این تفسیر مجدد را فراهم کرد و از #زن اعاده حیثیت شد.
مقطع سومی که در اروپا اهمیت پیدا میکند، #انقلاب فرانسه تا پایان قرن نوزدهم است. در این جامعه، با بشر در معنای جدیدی مواجه میشویم و نخستین #حقوقبشر در انقلاب فرانسه کلید میخورد. با وجود اینکه زنان در این انقلاب، نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند اما همچنان از «حق رأی» محروم هستند!
بر این اساس، میتوان گفت که در جریان انقلاب فرانسه «بشر» سر میزند اما «زن» خیر!
۴۰ سال بعد، دوباره زنان نقش مهمی را در کمون پاریس بازی میکنند، اما همچنان از دادن رأی محروم هستند و اینجا است که در پایان قرن نوزدهم در فرانسه، از سوی زنان، نهضتی برای حقرأی به وجود میآید و نخستین جنبشهای فمینیستی کلید میخورد.
#فمینیسم از واژه «femme» به معنای «زن» گرفته شده و به «طرفداران زنان» تعبیر میشود. در ابتدا در قرن نوزدهم، فمینیسم یک اصطلاح پزشکی بود و به مردانی اطلاق میشد که رفتار زنانه داشتند. فعالان حقوق زن این اصطلاح را از حوزه پزشکی به حوزه اجتماعی وارد کردند و آن را «جنبش زنان» نامیدند. به همین دلیل، موج اول فمینیسم به زنانی اطلاق شد که ادای مردان را درمیآوردند.
موج اول فمینیسم، از پایان قرن نوزدهم شروع شد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت و به زنانی اطلاق میشد که خواهان حقرأی بودند اما چه در ترکیب با چپها (#مارکسیست ها) و چه در ترکیب راستها، همچنان مسأله زنان به تعویق انداخته میشد.
در پایان قرن نوزدهم با سه نوع حضور زنان مواجه هستیم؛ نخست، زنان و سیاست؛ افرادی که به شکلی مبارزهجویانه خواهان حقرأی هستند. دوم، کسانی که دنبال طرحهای سیاسی نیستند اما فرهنگسازند و شکل دیگری از زنانگی را پایهگذاری میکنند و سوم، آنان که در پی نوعی از برابریجویی زنانه و مردانه هستند اما رویکردشان مبارزهجویانه نیست؛ به تعبیری، #اصلاحطلب هستند و رویکرد براندازنده ندارند.
از جنگ جهانی اول(۱۹۱۴) تا جنگ جهانی دوم (۱۹۴۴) سالهای مهمی است زیرا در این زمان «زنان» به مسأله بدل میشوند هر چند که در عمل در جنبشهایشان شکست میخورند و در مطالباتشان (خواست حقرأی) پاسخی نمیگیرند. این در حالی است که در جریان جنگ جهانی اول، اتفاق مهمی در حوزه زنان رخ میدهد و از آنجا که در جریان جنگ، ۱۰ میلیون از مردان کشته میشوند، زنان جای آنان را در کارخانهها میگیرند و از این رهگذر به «امر اجتماعی» ورود میکنند و زن جدیدی سر میزند. بنابراین در پایان جنگ جهانی دوم با وجود اینکه چهار دهه شکست زنان را شاهد هستیم اما با زن جدیدی مواجه میشویم که در ادبیات، اجتماع و دنیای کار حضور فعال و عاملانهتری دارند...″
✍ دکتر #سوسن_شریعتی
✅ @Shariati_Group
🆔 @VoNoKh
″. . . امروزه «مسأله زنان» سوژهای است که همه ساحتها از جمله #دین، سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و… را درگیر کرده [ اما همواره این گونه نبوده]. . .
به دنبال جنبشهای زنان در دهه هفتاد، در فرانسه نشستی برگزار و در آن بررسی شد که «آیا زنان سوژه تاریخی هستند؟ و تاریخ دارند؟» چراکه برای دارا بودن تاریخ باید سند، ردپا و امر مکتوب داشت.
در دههی هشتاد، نشست دیگری برگزار و در آن بررسی شد که فرض را بر این میگذاریم که زنان تاریخ دارند اما آیا میتوان تاریخشان را نوشت در عین اینکه موجودیت تاریخی به ثبت رسیدهای ندارند؟
اما در دههی نود، مجدداً، نشست سومی برگزار و در آن پرسیده شد اصلاً مگر میشود تاریخ نوشت بدون زنان؟
. . . در تمدن یونان قبل از مسیحیت اساساً بحث تبار بشر موضوعیت نداشت چه برسد به اینکه بخواهیم در مورد زنانگی یا مردانگی سخن بگوییم. از این رو، سوژههای اصلی در یونان قدیم، اسطورهها و الهههای شهرها بودند. بنابراین، ما در این دوره، با هیچ «تنش جنسیتی» مواجه نیستیم. اما از قرن یکم به بعد و تحت تأثیر مسیحیت، بتدریج شاهد ردپای زنانه-مردانه هستیم چراکه اساساً در ادیان ابراهیمی است که با وارد کردن «اسطوره آدم و حوا»، پدیدهای بهعنوان «مرد» و «زن»، سوژه و مسأله میشود. به تعبیری، پس از آنکه «اسطوره» جای خود را به «دین» میدهد و خدا، انسان را بهعنوان نماینده و جانشین خود معرفی میکند، بتدریج «انسان» تشخص مییابد و «امر انسانی» سر میزند اما در این دوره، با وجود تشخص یافتن انسان، «زن» در تفسیر قرون وسطایی، در هبوط (پرتابشدگی انسان به زمین) همدست شیطان قلمداد شده است و تا رنسانس و اومانیسم این دیدگاه ادامه دارد.
از این رو، از قرن چهاردهم به بعد زنانی داریم که معتقدند باید موقعیت زنان را به گونه دیگری تفسیر کرد و با تفسیر دیگری از دین، به زنان بهعنوان «سوژههای اجتماعی» نگریست. در این راستا، #رنسانس و بعد رفرم دینی و در ادامه #اومانیسم، زمینهی این تفسیر مجدد را فراهم کرد و از #زن اعاده حیثیت شد.
مقطع سومی که در اروپا اهمیت پیدا میکند، #انقلاب فرانسه تا پایان قرن نوزدهم است. در این جامعه، با بشر در معنای جدیدی مواجه میشویم و نخستین #حقوقبشر در انقلاب فرانسه کلید میخورد. با وجود اینکه زنان در این انقلاب، نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند اما همچنان از «حق رأی» محروم هستند!
بر این اساس، میتوان گفت که در جریان انقلاب فرانسه «بشر» سر میزند اما «زن» خیر!
۴۰ سال بعد، دوباره زنان نقش مهمی را در کمون پاریس بازی میکنند، اما همچنان از دادن رأی محروم هستند و اینجا است که در پایان قرن نوزدهم در فرانسه، از سوی زنان، نهضتی برای حقرأی به وجود میآید و نخستین جنبشهای فمینیستی کلید میخورد.
#فمینیسم از واژه «femme» به معنای «زن» گرفته شده و به «طرفداران زنان» تعبیر میشود. در ابتدا در قرن نوزدهم، فمینیسم یک اصطلاح پزشکی بود و به مردانی اطلاق میشد که رفتار زنانه داشتند. فعالان حقوق زن این اصطلاح را از حوزه پزشکی به حوزه اجتماعی وارد کردند و آن را «جنبش زنان» نامیدند. به همین دلیل، موج اول فمینیسم به زنانی اطلاق شد که ادای مردان را درمیآوردند.
موج اول فمینیسم، از پایان قرن نوزدهم شروع شد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت و به زنانی اطلاق میشد که خواهان حقرأی بودند اما چه در ترکیب با چپها (#مارکسیست ها) و چه در ترکیب راستها، همچنان مسأله زنان به تعویق انداخته میشد.
در پایان قرن نوزدهم با سه نوع حضور زنان مواجه هستیم؛ نخست، زنان و سیاست؛ افرادی که به شکلی مبارزهجویانه خواهان حقرأی هستند. دوم، کسانی که دنبال طرحهای سیاسی نیستند اما فرهنگسازند و شکل دیگری از زنانگی را پایهگذاری میکنند و سوم، آنان که در پی نوعی از برابریجویی زنانه و مردانه هستند اما رویکردشان مبارزهجویانه نیست؛ به تعبیری، #اصلاحطلب هستند و رویکرد براندازنده ندارند.
از جنگ جهانی اول(۱۹۱۴) تا جنگ جهانی دوم (۱۹۴۴) سالهای مهمی است زیرا در این زمان «زنان» به مسأله بدل میشوند هر چند که در عمل در جنبشهایشان شکست میخورند و در مطالباتشان (خواست حقرأی) پاسخی نمیگیرند. این در حالی است که در جریان جنگ جهانی اول، اتفاق مهمی در حوزه زنان رخ میدهد و از آنجا که در جریان جنگ، ۱۰ میلیون از مردان کشته میشوند، زنان جای آنان را در کارخانهها میگیرند و از این رهگذر به «امر اجتماعی» ورود میکنند و زن جدیدی سر میزند. بنابراین در پایان جنگ جهانی دوم با وجود اینکه چهار دهه شکست زنان را شاهد هستیم اما با زن جدیدی مواجه میشویم که در ادبیات، اجتماع و دنیای کار حضور فعال و عاملانهتری دارند...″
✍ دکتر #سوسن_شریعتی
✅ @Shariati_Group
🆔 @VoNoKh
Telegram
.
💡 پشتپرده حملات اخیر به من
روز سهشنبه، ۹ آذر ۱۴۰۰/ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۱ در یک گروه تلگرامی، که حدود ۲۷۰ نفر از جمله تعدادی از فعالین رسانهای از جناحهای مختلف کشور، اعم از #اصولگرا و #اصلاحطلب، حضور داشتند، یکی از مقامات پیشین قضایی، که به گروه دعوت شده بود، درباره پرونده جنجالی معروف به «قتلهای زنجیرهای» (سالهای ۱۳۷۷- ۱۳۷۸) به پرسشهای حضار پاسخ گفت. در این جلسه چهار کامنت گذاشتم و پرسشهایی را مطرح کردم درباره علل عدم رسیدگی به پرونده قتل دکتر #مجید_شریف، محقق و مترجم سرشناس ایرانی.
دکتر مجید شریف با مادرش زندگی میکرد. صبح زود پنجشنبه، ۲۸ آبان ۱۳۷۷ برای ورزش از خانه خارج شد. او را در خیابان به بهانه مظنون بودن به اعتیاد به مواد مخدر با حکم جعلی دادستانی ربودند و در پارکینگ ویلای متعلق به [...] با تزریق آمپول پتاسیم کلرید به میان انگشت بزرگ و انگشت دوم پای چپ به قتل رسانیدند و جسدش را در پیادهرو رها کردند تا مرگ طبیعی جلوه کند. تزریق آمپول پتاسیم کلرید منجر به ایست فوری قلبی بدون علائم میشود. در دقیقه ۷۰ فیلم مایکل کلایتون (۲۰۰۷) Michael Clayton قتل یک نفر شبیه به قتل مرحوم مجید شریف را میتوان مشاهده کرد.
در پرسش از مقام قضایی پیشین فوق نوشتم:
«مسئله دوم، سازماندهی خود پرونده است بنحوی که از درون آن چیزی بیرون نیاید. اول، قتلهای متعدد دیگر، مانند قتل مرحوم مجید شریف که اعترافات و مستندات محکمهپسند دال بر اجرای آن توسط [...] و تیمش وجود دارد، و مسائلی مانند ماجرای جنجالی اتوبوس ارمنستان بکلی از پرونده حذف و پرونده محدود شد فقط به چهار قتل. دوم، به ابعاد امنیتی و اطلاعاتی پرونده رسیدگی نشد برغم اعترافات و مدارک و مستندات فراوان. چگونه میتوان این سازماندهی را توضیح داد؟...»
این پرسشها برآشفتگی برخی افراد دستاندرکار در پرونده فوق را برانگیخت و اتهامات عجیبی را به من نسبت دادند. کمی بعد در اینترنت فحاشیهای تند به من آغاز شد و سپس کار به اتهامزنیهای سخیف اینترنتی کشید دال بر یهودیستیزی و بهائیستیزی من به دلیل تحقیقاتم درباره عملکرد سیاسی و مالی برخی فرقههای مخفی و کالتهای فعال در #تاریخ معاصر #ایران که حوزه تخصصیام است و از بدو امر با توجه اکید به احتمال برداشتهای تعمیمگرایانه عامیانه و سطحی یا مغرضانه و تذکر جدی درباره هر نوع برداشت مبتنی بر نفرتپراکنی دینی و نژادی (زرسالاران، ۱۳۷۷، ج ۱، صص ۱۸- ۲۰) کوشیدهام پیش برم.
📌 این یادداشت کوتاه صرفاً به این دلیل منتشر شد که خوانندگان بیاطلاع از مسائل پسپرده بدانند علت و خاستگاه حملات اخیر چیست.
✍ #عبدالله_شهبازی
یکشنبه، ۱۲ دی ۱۴۰۰/ ۲ ژانویه ۲۰۲۲
✅ @Shariati_Group
روز سهشنبه، ۹ آذر ۱۴۰۰/ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۱ در یک گروه تلگرامی، که حدود ۲۷۰ نفر از جمله تعدادی از فعالین رسانهای از جناحهای مختلف کشور، اعم از #اصولگرا و #اصلاحطلب، حضور داشتند، یکی از مقامات پیشین قضایی، که به گروه دعوت شده بود، درباره پرونده جنجالی معروف به «قتلهای زنجیرهای» (سالهای ۱۳۷۷- ۱۳۷۸) به پرسشهای حضار پاسخ گفت. در این جلسه چهار کامنت گذاشتم و پرسشهایی را مطرح کردم درباره علل عدم رسیدگی به پرونده قتل دکتر #مجید_شریف، محقق و مترجم سرشناس ایرانی.
دکتر مجید شریف با مادرش زندگی میکرد. صبح زود پنجشنبه، ۲۸ آبان ۱۳۷۷ برای ورزش از خانه خارج شد. او را در خیابان به بهانه مظنون بودن به اعتیاد به مواد مخدر با حکم جعلی دادستانی ربودند و در پارکینگ ویلای متعلق به [...] با تزریق آمپول پتاسیم کلرید به میان انگشت بزرگ و انگشت دوم پای چپ به قتل رسانیدند و جسدش را در پیادهرو رها کردند تا مرگ طبیعی جلوه کند. تزریق آمپول پتاسیم کلرید منجر به ایست فوری قلبی بدون علائم میشود. در دقیقه ۷۰ فیلم مایکل کلایتون (۲۰۰۷) Michael Clayton قتل یک نفر شبیه به قتل مرحوم مجید شریف را میتوان مشاهده کرد.
در پرسش از مقام قضایی پیشین فوق نوشتم:
«مسئله دوم، سازماندهی خود پرونده است بنحوی که از درون آن چیزی بیرون نیاید. اول، قتلهای متعدد دیگر، مانند قتل مرحوم مجید شریف که اعترافات و مستندات محکمهپسند دال بر اجرای آن توسط [...] و تیمش وجود دارد، و مسائلی مانند ماجرای جنجالی اتوبوس ارمنستان بکلی از پرونده حذف و پرونده محدود شد فقط به چهار قتل. دوم، به ابعاد امنیتی و اطلاعاتی پرونده رسیدگی نشد برغم اعترافات و مدارک و مستندات فراوان. چگونه میتوان این سازماندهی را توضیح داد؟...»
این پرسشها برآشفتگی برخی افراد دستاندرکار در پرونده فوق را برانگیخت و اتهامات عجیبی را به من نسبت دادند. کمی بعد در اینترنت فحاشیهای تند به من آغاز شد و سپس کار به اتهامزنیهای سخیف اینترنتی کشید دال بر یهودیستیزی و بهائیستیزی من به دلیل تحقیقاتم درباره عملکرد سیاسی و مالی برخی فرقههای مخفی و کالتهای فعال در #تاریخ معاصر #ایران که حوزه تخصصیام است و از بدو امر با توجه اکید به احتمال برداشتهای تعمیمگرایانه عامیانه و سطحی یا مغرضانه و تذکر جدی درباره هر نوع برداشت مبتنی بر نفرتپراکنی دینی و نژادی (زرسالاران، ۱۳۷۷، ج ۱، صص ۱۸- ۲۰) کوشیدهام پیش برم.
📌 این یادداشت کوتاه صرفاً به این دلیل منتشر شد که خوانندگان بیاطلاع از مسائل پسپرده بدانند علت و خاستگاه حملات اخیر چیست.
✍ #عبدالله_شهبازی
یکشنبه، ۱۲ دی ۱۴۰۰/ ۲ ژانویه ۲۰۲۲
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🔵 شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
🔅در آستانه سالگرد انقلاب #مردم / مروری دوباره بر مقاله دکتر #سوسن_شریعتی در مجله شهروند، مورخ بهمن ۱۳۸۶ تحت عنوان شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
معروف است که #شریعتی معلم #انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر میبریم که با این هر دو مؤلفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کردهایم..!
نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب، - مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهیهای کاذب، برانگیختن شور و انهدامِ شعور، دادن دستورالعملهایی برای رستگاری، یکی انگاشته شد (و امروز میشنویم ویوا-آکادمیا viva académia) انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونتِ انقلابیون سابق یا معتقدند که:
الف- انقلاب خوب بود، اما #اصلاحات بهتر است؛
ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی.
پ- یا اینکه «رفتهایم این راه را نه بهرام است و نه گورش» و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن میبخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن.
در نتیجه یا باید بشوی #اصلاحطلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمیاش در انقلاب میماند روی دستمان!
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟
در #معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش میشود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت #سنت و #مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت #عقل و #ایمان، نسبت سنت و #مذهب، #ایدئولوژی و #فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینیِ او همانی بود که بعداً نامش #اسلام_سیاسی شد! و مبنای #دین و #حکومت؟
بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه #عدالت طلبی او در برابر #دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔹بیایید لجبازی کنیم و امیدوار بمانیم: شریعتی سالها است که «ما» ی مذهبی را عصبانی میکند، «ما» ی اجتماعی را تحریک میکند و «ما» ی خلوت نشین را مضطرب و به این معنا «معلم انقلاب» باقی میماند، حتی اگر معلمی و انقلاب امری از مد افتاده باشد..!
#انقلاب_۵۷
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
🔅در آستانه سالگرد انقلاب #مردم / مروری دوباره بر مقاله دکتر #سوسن_شریعتی در مجله شهروند، مورخ بهمن ۱۳۸۶ تحت عنوان شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
معروف است که #شریعتی معلم #انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر میبریم که با این هر دو مؤلفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کردهایم..!
نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب، - مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهیهای کاذب، برانگیختن شور و انهدامِ شعور، دادن دستورالعملهایی برای رستگاری، یکی انگاشته شد (و امروز میشنویم ویوا-آکادمیا viva académia) انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونتِ انقلابیون سابق یا معتقدند که:
الف- انقلاب خوب بود، اما #اصلاحات بهتر است؛
ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی.
پ- یا اینکه «رفتهایم این راه را نه بهرام است و نه گورش» و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن میبخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن.
در نتیجه یا باید بشوی #اصلاحطلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمیاش در انقلاب میماند روی دستمان!
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟
در #معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش میشود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت #سنت و #مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت #عقل و #ایمان، نسبت سنت و #مذهب، #ایدئولوژی و #فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینیِ او همانی بود که بعداً نامش #اسلام_سیاسی شد! و مبنای #دین و #حکومت؟
بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه #عدالت طلبی او در برابر #دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔹بیایید لجبازی کنیم و امیدوار بمانیم: شریعتی سالها است که «ما» ی مذهبی را عصبانی میکند، «ما» ی اجتماعی را تحریک میکند و «ما» ی خلوت نشین را مضطرب و به این معنا «معلم انقلاب» باقی میماند، حتی اگر معلمی و انقلاب امری از مد افتاده باشد..!
#انقلاب_۵۷
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
Telegram
.
⭕️ زندگی همچون مطالبه
📌 بر سر #زندگی و معانی مختلف آن در خیابانهای شهر صفآرایی شده است. بر سر گونههای مختلف زیستن. شاید هیچوقت تاکنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد، بوده است. لحظات آغازین #انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده میشد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی» و یا اینکه «زندگی، #عقیده است و #جهاد» و همین معانی نسلی را به زندانها و به خیابانها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت: «یعنی»...چه کسی گمان میکرد چهل سال بعد، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی»-زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن» شده بود بمیریم و یا بمیرانیم، اما مردن برای زندگی کردن خیر.
📌 همهی قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهلوچند سال پیش، چگونگیاش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسلها میشود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزشهای لایزال. امروز هم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائتها از ارزشهای لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند. قالبِ تنگ است که خفقان میآورد و به یک بار میبینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی میسازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاقهای خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که #قانون خاصیت «چتر بودگی» خود را از دست میدهد و بدل به سپر و سلاح میشود و به صفآرایی میانجامد و برای مجری قانون نیز امکانات فراهم میآورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقههای شخصی و...
📌 این بار نوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیادهروها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پررنگ دختران بیدلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیشپا افتاده و بدیهیای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بیپایان و وعدههای امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد»های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریتهای مشروعیتبخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانههای سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (#اصلاحطلب - #اصولگرا /#سنت - #مدنیته و..) شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. میترساند و به شوق میآورد. منبع انرژی است. با این همه ما مجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن میگوییم از چه چیز سخن میگوییم؟ #شریعتی در روزهای یایانی زندگیاش نوشته بود که در خواب این تعریف را از زندگی داده است:
«زندگی یعنی: #نان، #آزادی، #فرهنگ، #ایمان، دوست داشتن» (م.آ. ۱ -با مخاطبهای آشنا)
📌 سوال این است؟ چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟ تقصیر قانون آنها است و یا بیقانونی ما؟
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #سوسن_شریعتی
📌 بر سر #زندگی و معانی مختلف آن در خیابانهای شهر صفآرایی شده است. بر سر گونههای مختلف زیستن. شاید هیچوقت تاکنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد، بوده است. لحظات آغازین #انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده میشد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی» و یا اینکه «زندگی، #عقیده است و #جهاد» و همین معانی نسلی را به زندانها و به خیابانها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت: «یعنی»...چه کسی گمان میکرد چهل سال بعد، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی»-زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن» شده بود بمیریم و یا بمیرانیم، اما مردن برای زندگی کردن خیر.
📌 همهی قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهلوچند سال پیش، چگونگیاش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسلها میشود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزشهای لایزال. امروز هم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائتها از ارزشهای لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند. قالبِ تنگ است که خفقان میآورد و به یک بار میبینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی میسازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاقهای خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که #قانون خاصیت «چتر بودگی» خود را از دست میدهد و بدل به سپر و سلاح میشود و به صفآرایی میانجامد و برای مجری قانون نیز امکانات فراهم میآورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقههای شخصی و...
📌 این بار نوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیادهروها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پررنگ دختران بیدلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیشپا افتاده و بدیهیای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بیپایان و وعدههای امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد»های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریتهای مشروعیتبخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانههای سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (#اصلاحطلب - #اصولگرا /#سنت - #مدنیته و..) شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. میترساند و به شوق میآورد. منبع انرژی است. با این همه ما مجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن میگوییم از چه چیز سخن میگوییم؟ #شریعتی در روزهای یایانی زندگیاش نوشته بود که در خواب این تعریف را از زندگی داده است:
«زندگی یعنی: #نان، #آزادی، #فرهنگ، #ایمان، دوست داشتن» (م.آ. ۱ -با مخاطبهای آشنا)
📌 سوال این است؟ چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟ تقصیر قانون آنها است و یا بیقانونی ما؟
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #سوسن_شریعتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 | چگونه ترس از انزوا، افراد و نخبگان جامعه را به #گرداب_سکوت گرفتار میکند!
🔺امروز از اصلیترین تکنیکهای ایجاد #مارپیچ_سکوت برای تحقق سناریوی خطرناک #استحاله فرهنگی و مقاومت در برابر غربیسازی «فکر و فرهنگ و فاعلیت» جامعهی ایرانی، ارعاب و تمسخر کسانی است که در هر سطحی بدنبال اقامهی فریضهی امر به معروف و نهی از منکر اساسی هستند.
✂️بدین منظور، بیگانگان و رسانههای معلومالحال خارجی و صورتیهای بهظاهر #اصلاحطلب داخلی مانند دولبهی یک قیچی عمل میکنند!
#ژئوپلیتیک_رسانه
✅ @Shariati_Group
🔺امروز از اصلیترین تکنیکهای ایجاد #مارپیچ_سکوت برای تحقق سناریوی خطرناک #استحاله فرهنگی و مقاومت در برابر غربیسازی «فکر و فرهنگ و فاعلیت» جامعهی ایرانی، ارعاب و تمسخر کسانی است که در هر سطحی بدنبال اقامهی فریضهی امر به معروف و نهی از منکر اساسی هستند.
✂️بدین منظور، بیگانگان و رسانههای معلومالحال خارجی و صورتیهای بهظاهر #اصلاحطلب داخلی مانند دولبهی یک قیچی عمل میکنند!
#ژئوپلیتیک_رسانه
✅ @Shariati_Group
⭕️ شباهت اصولگرایان و اصلاحطلبان در حکمرانی
چه در عرصه #اقتصاد و چه در عرصه #فرهنگ، سبک و سیره حکومتداری و حکمرانیِ #اصولگرا و #اصلاحطلب یکی است، لکن بدنه اجتماعیشان متفاوت است. عموماً قشر مذهبی و انقلابی، حامی اصولگرایان هستند و قشری که تمایل به آزادیهای غربی و گرایشها و دستورالعملهای غربگرایانه دارند، حامی اصلاحطلبان.
به دلیل این پایگاههای اجتماعی متفاوت است که وقتی اصولگرایان سر کارند، اصلاحطلبان از #آزادی چماق سیاسی بر سر رقیب میسازند تا بدنه اجتماعیشان را علیه اصولگرایان بسیج کرده و از صحنه بهدرشان کنند؛ و وقتی اصلاحطلبان سر کارند، اصولگرایان از #دین چماق میسازند تا بدنه را علیه رقیب بسیج کرده و ورق را برگردانند.
اما از آنجائیکه هیچ تفاوتی بین سیاستهای «فرهنگی» و «اقتصادی» اصولگرایان و اصلاحطلبان وجود ندارد، میبینیم که وقتی اصولگرایان سوار مرکب #قدرت میشوند، دین دغدغهشان نیست؛ و وقتی اصلاحطلبان میآیند، آزادی دیگر دغدغه نیست.
اصولگراها برای اینکه اصلاحطلبان نتوانند بدنه اجتماعیشان را فعال کنند، از اصول #انقلاب_اسلامی عدول میکنند و وا میدهند؛ اصلاحطلبها نیز برای اینکه بدنه مذهبی اصولگراها فعال نشوند، در ولنگاریها اندکی ملاحظهکاری میکنند.
ورود زنان به ورزشگاهها، ولنگاری در امر حجاب، اجرای جراحیهای رادیکال اقتصادی، عدم تغییر ریلگذاریهای نئولیبرالی و... در دوره آقای رئیسی را در این چارچوب تحلیل کنید.
✅ @Shariati_Group
✍ حسینزمانیمیقان
چه در عرصه #اقتصاد و چه در عرصه #فرهنگ، سبک و سیره حکومتداری و حکمرانیِ #اصولگرا و #اصلاحطلب یکی است، لکن بدنه اجتماعیشان متفاوت است. عموماً قشر مذهبی و انقلابی، حامی اصولگرایان هستند و قشری که تمایل به آزادیهای غربی و گرایشها و دستورالعملهای غربگرایانه دارند، حامی اصلاحطلبان.
به دلیل این پایگاههای اجتماعی متفاوت است که وقتی اصولگرایان سر کارند، اصلاحطلبان از #آزادی چماق سیاسی بر سر رقیب میسازند تا بدنه اجتماعیشان را علیه اصولگرایان بسیج کرده و از صحنه بهدرشان کنند؛ و وقتی اصلاحطلبان سر کارند، اصولگرایان از #دین چماق میسازند تا بدنه را علیه رقیب بسیج کرده و ورق را برگردانند.
اما از آنجائیکه هیچ تفاوتی بین سیاستهای «فرهنگی» و «اقتصادی» اصولگرایان و اصلاحطلبان وجود ندارد، میبینیم که وقتی اصولگرایان سوار مرکب #قدرت میشوند، دین دغدغهشان نیست؛ و وقتی اصلاحطلبان میآیند، آزادی دیگر دغدغه نیست.
اصولگراها برای اینکه اصلاحطلبان نتوانند بدنه اجتماعیشان را فعال کنند، از اصول #انقلاب_اسلامی عدول میکنند و وا میدهند؛ اصلاحطلبها نیز برای اینکه بدنه مذهبی اصولگراها فعال نشوند، در ولنگاریها اندکی ملاحظهکاری میکنند.
ورود زنان به ورزشگاهها، ولنگاری در امر حجاب، اجرای جراحیهای رادیکال اقتصادی، عدم تغییر ریلگذاریهای نئولیبرالی و... در دوره آقای رئیسی را در این چارچوب تحلیل کنید.
✅ @Shariati_Group
✍ حسینزمانیمیقان
Telegram
.