عارف- جهان پهلوان تختی
<unknown>
📅 ۱۷دی ماه، سالروز آسمانی شدن #جهان_پهلوان_تختی
🔈 ترانه جهان پهلوان تختی
ساخته مرحوم #بابک_بیات
آواز #عارف
گفتاری از عارف درباره محبوبیت دکتر #محمد_مصدق و پهلوان #تختی
«جوانمردی، ملی، مصدقی، مردمی از ویژگیهای پهلوان تختی بود»
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
🔈 ترانه جهان پهلوان تختی
ساخته مرحوم #بابک_بیات
آواز #عارف
گفتاری از عارف درباره محبوبیت دکتر #محمد_مصدق و پهلوان #تختی
«جوانمردی، ملی، مصدقی، مردمی از ویژگیهای پهلوان تختی بود»
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
⭕️ چهار نوع دینداری
عامیانه، عاقلانه، عارفانه و مومنانه
۰۱ دینداری عامیانه: نازلترین سطح از دینداری است که عمدتا ریشه در سنتها ، آیینها ، آداب و رسوم قومی و محلی دارد و هیچ ربطی با دینداری حقیقی ( مومنانه) ندارد، بیشتر متکی بر احساس شبهمذهبی توام با توهمات و خرافات و باورهای غلط است. دینداری عامیانه بزرگترین انحراف از دینداری حقیقی است که در طی #تاریخ بر روابط و مناسبات فرهنگی، اجتماعی عوام حاکم بوده و هست. تعصب کور، خرافهپرستی، مناسکگرایی، عقلگریزی، انحطاط فکری، توهم مذهبی و... از ویژگیهای این نوع دینداری است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم، مجلسی و در دنیای جدید کل روحانیت سنتیاند که مولد، مبلغ و مروج کوشای آن بوده و هستند و توده مردم را دائما تحت تاثیر آن قرار داده و میدهند.
۰۲ دینداری عاقلانه: از سطح دینداری عامیانه فراتر میرود زیرا به تعلیل، تبیین و توجیه پدیدههای دینی میپردازد. این نوع دینداری ربطی عقلی و منطقی با دینداری حقیقی ( مومنانه ) دارد و عقلانیسازی اسطورهها، نمادها و ایدههای دینی از کارکردهای آن است. از این نوع دینداری با رویکردهای مختلف از جمله فلسفی، کلامی، علمی و... دفاع میکنند. محور دینداری عامیانه، احساس و محور دینداری عاقلانه عقل است. #ایمان نزد این رویکرد، برخلاف رویکرد عامیانه که وجه احساسی دارد، کاملاً وجه عقلانی دارد. دینداری عاقلانه همواره رویاروی دینداری عامیانه و در ستیز دائم با آن بوده و هست. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #ابنسینا و در دنیای جدید اغلب روشنفکران دینیاند.
۰۳ دینداری عارفانه: از سطح دینداری عاقلانه فراتر میرود و به هسته مرکزی #دین که همان " خودی" یا " بذر مقدس" است، راه مییابد، از این طریق امر قدسی را فهم کرده و با آن رابطه برقرار میکند. رابطهای که دیندار عقلگرا به دلیل تکیه بر عقل خودبنیاد قادر به برقراری آن نیست. محور دینداری عارفانه #عشق است که جنبه وجودی دارد. از آن جا که دیندار #عارف با امر قدسی رابطه مستقیم برقرار میکند، چندان دغدغه بازسازی باورها و سنتها را ندارد. توجه او ، در پی کشف آن دانه قدسی، تماما از بیرون به درون دوخته میشود و لذا نسبت به مصائب و فجایع پیرامون خویش تماشاگر منفعل است. ایمان نزد این رویکرد برخلاف رویکرد عقلی درونذات است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #مولوی و در دنیای جدید کییرکگارد هستند.
۰۴ دینداری مومنانه: این نوع دینداری در نفوذ به هسته مرکزی دین که همان جوهر وجودی خویشتن خویش است، با دینداری عارفانه مشترک است. تفاوت این دو در این است که دینداری عارفانه توجه محوریاش عشق است، اما دینداری مومنانه متوجه ایمان است. ایمان به تعبیر زیبا و عمیق #اقبال_لاهوری «اطمینان به زنده بودن " او" ست».
از آنجا که جنس ایمان به تعبیر #قرآن عملآفرین و مسئولیت زاست، مومن راستین را به صحنهی کشاکشهای اجتماعی میکشاند تا نقش خود را متناسب با تواناییهایش ایفا کند. بنابراین مسئولیتپذیری اجتماعی و مسئولیتناپذیری اجتماعی راه این دو دینداری را از هم جدا میکند. یکی در عشق منزل میکند و دیگری با ایمان همچون مرغی به "راه بینشان" بی مدد عقل میرود. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم امام #علی (ع) و در دنیای جدید #اقبال و #شریعتی هستند.
✍ #امیر_رضایی
✅ @Shariati_Group
عامیانه، عاقلانه، عارفانه و مومنانه
۰۱ دینداری عامیانه: نازلترین سطح از دینداری است که عمدتا ریشه در سنتها ، آیینها ، آداب و رسوم قومی و محلی دارد و هیچ ربطی با دینداری حقیقی ( مومنانه) ندارد، بیشتر متکی بر احساس شبهمذهبی توام با توهمات و خرافات و باورهای غلط است. دینداری عامیانه بزرگترین انحراف از دینداری حقیقی است که در طی #تاریخ بر روابط و مناسبات فرهنگی، اجتماعی عوام حاکم بوده و هست. تعصب کور، خرافهپرستی، مناسکگرایی، عقلگریزی، انحطاط فکری، توهم مذهبی و... از ویژگیهای این نوع دینداری است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم، مجلسی و در دنیای جدید کل روحانیت سنتیاند که مولد، مبلغ و مروج کوشای آن بوده و هستند و توده مردم را دائما تحت تاثیر آن قرار داده و میدهند.
۰۲ دینداری عاقلانه: از سطح دینداری عامیانه فراتر میرود زیرا به تعلیل، تبیین و توجیه پدیدههای دینی میپردازد. این نوع دینداری ربطی عقلی و منطقی با دینداری حقیقی ( مومنانه ) دارد و عقلانیسازی اسطورهها، نمادها و ایدههای دینی از کارکردهای آن است. از این نوع دینداری با رویکردهای مختلف از جمله فلسفی، کلامی، علمی و... دفاع میکنند. محور دینداری عامیانه، احساس و محور دینداری عاقلانه عقل است. #ایمان نزد این رویکرد، برخلاف رویکرد عامیانه که وجه احساسی دارد، کاملاً وجه عقلانی دارد. دینداری عاقلانه همواره رویاروی دینداری عامیانه و در ستیز دائم با آن بوده و هست. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #ابنسینا و در دنیای جدید اغلب روشنفکران دینیاند.
۰۳ دینداری عارفانه: از سطح دینداری عاقلانه فراتر میرود و به هسته مرکزی #دین که همان " خودی" یا " بذر مقدس" است، راه مییابد، از این طریق امر قدسی را فهم کرده و با آن رابطه برقرار میکند. رابطهای که دیندار عقلگرا به دلیل تکیه بر عقل خودبنیاد قادر به برقراری آن نیست. محور دینداری عارفانه #عشق است که جنبه وجودی دارد. از آن جا که دیندار #عارف با امر قدسی رابطه مستقیم برقرار میکند، چندان دغدغه بازسازی باورها و سنتها را ندارد. توجه او ، در پی کشف آن دانه قدسی، تماما از بیرون به درون دوخته میشود و لذا نسبت به مصائب و فجایع پیرامون خویش تماشاگر منفعل است. ایمان نزد این رویکرد برخلاف رویکرد عقلی درونذات است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #مولوی و در دنیای جدید کییرکگارد هستند.
۰۴ دینداری مومنانه: این نوع دینداری در نفوذ به هسته مرکزی دین که همان جوهر وجودی خویشتن خویش است، با دینداری عارفانه مشترک است. تفاوت این دو در این است که دینداری عارفانه توجه محوریاش عشق است، اما دینداری مومنانه متوجه ایمان است. ایمان به تعبیر زیبا و عمیق #اقبال_لاهوری «اطمینان به زنده بودن " او" ست».
از آنجا که جنس ایمان به تعبیر #قرآن عملآفرین و مسئولیت زاست، مومن راستین را به صحنهی کشاکشهای اجتماعی میکشاند تا نقش خود را متناسب با تواناییهایش ایفا کند. بنابراین مسئولیتپذیری اجتماعی و مسئولیتناپذیری اجتماعی راه این دو دینداری را از هم جدا میکند. یکی در عشق منزل میکند و دیگری با ایمان همچون مرغی به "راه بینشان" بی مدد عقل میرود. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم امام #علی (ع) و در دنیای جدید #اقبال و #شریعتی هستند.
✍ #امیر_رضایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
Telegram
.