🟠 تعریف مستضعفین در قرآن
″… #استضعاف که در #قرآن بکار میرود بهمعنی «بیچارگی و ضعف گرفتن» است و بسیار قابل تأمل است چون معنایی است اعم از #استبداد و #استثمار و #استعباد و #استعمار و #استحمار و... اینها همه شکلهای مختلف استضعاف در زمانها و نظامهای گوناگون است که گاه با شکلی از آن مبارزه میشود و از میان برده میشود ولی شکل دیگری جانشین آن نمیشود.
هر نظامی که #انسان را به ضعف دچار کند، چه ضعف اقتصادی (استثمار)، چه سیاسی (استبداد)، چه ملی (استعمار)، چه فکری و روحی و اخلاقی (استحمار) و چه در آن واحد و نظام واحد همهاش با هم و چه اشکال دیگری که شاید بعدها اختراع کنند، «استضعاف» است و قربانیان آن طبقهی «مستضعفین» را بوجود میآورند و قرآن از نجات این طبقه و نفى استضعاف در جهان سخن میگوید و این است که سخنش همیشه زنده است، چه اگر بجای آن یکی از انواع آنرا مثلاً استعباد یا استعمار یا استبداد را میکوبید، پس از تحقق #استقلال با #دموکراسی و #لیبرالیسم و نفی نظام بردگی سخنش مرده بود و رسالتش منتفی شده بود و تنها ارزش تاریخی داشت و پس از استقلال و لیبرالیسم، که باز توده در اشکال دیگری به ضعف گرفتار میشود از قبيل استثمار طبقاتی با استحمار فکری (بوسیله #مذهب، #هنر، #فلسفه، #ادبیات، #ایدئولوژی، تبلیغات، علوم، تحقیقات، #آزادی جنسی، فلسفهی پوچی، بکت بازی ، #نیهیلیسم ، #تصوف، زهدگرایی، فردگرایی، ریاضت، ذهنیت گرایی، مادیت گرایی، رآلیسم، ایده آلیسم و مواد مخدر و هزاران هزار فوت و فن کهنه و نو و رنگبهرنگ که همه جادوهای سیاه اراده و آگاهی و بیداری و مسئولیت است تا قدرتهای انسانی و استعدادهای «خدایی» در مردم فلج بشود و به ضعف دچار گردد). رسالت قرآن که مبارزه با استعمار و استبداد و استعباد (بردگی) بود، در وضع جدید نمیتوانست بکار آید و ناچار روشنفکران به یک ایدئولوژی تازه که بتواند نظام تازه و پدیدههای ضد انسانی و فرمهای ضد مردمی نوساخته را تفسیر کند و با آن مبارزه کند نیازمند بودند…″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص۲۴۹
✅ @Shariati_Group
″… #استضعاف که در #قرآن بکار میرود بهمعنی «بیچارگی و ضعف گرفتن» است و بسیار قابل تأمل است چون معنایی است اعم از #استبداد و #استثمار و #استعباد و #استعمار و #استحمار و... اینها همه شکلهای مختلف استضعاف در زمانها و نظامهای گوناگون است که گاه با شکلی از آن مبارزه میشود و از میان برده میشود ولی شکل دیگری جانشین آن نمیشود.
هر نظامی که #انسان را به ضعف دچار کند، چه ضعف اقتصادی (استثمار)، چه سیاسی (استبداد)، چه ملی (استعمار)، چه فکری و روحی و اخلاقی (استحمار) و چه در آن واحد و نظام واحد همهاش با هم و چه اشکال دیگری که شاید بعدها اختراع کنند، «استضعاف» است و قربانیان آن طبقهی «مستضعفین» را بوجود میآورند و قرآن از نجات این طبقه و نفى استضعاف در جهان سخن میگوید و این است که سخنش همیشه زنده است، چه اگر بجای آن یکی از انواع آنرا مثلاً استعباد یا استعمار یا استبداد را میکوبید، پس از تحقق #استقلال با #دموکراسی و #لیبرالیسم و نفی نظام بردگی سخنش مرده بود و رسالتش منتفی شده بود و تنها ارزش تاریخی داشت و پس از استقلال و لیبرالیسم، که باز توده در اشکال دیگری به ضعف گرفتار میشود از قبيل استثمار طبقاتی با استحمار فکری (بوسیله #مذهب، #هنر، #فلسفه، #ادبیات، #ایدئولوژی، تبلیغات، علوم، تحقیقات، #آزادی جنسی، فلسفهی پوچی، بکت بازی ، #نیهیلیسم ، #تصوف، زهدگرایی، فردگرایی، ریاضت، ذهنیت گرایی، مادیت گرایی، رآلیسم، ایده آلیسم و مواد مخدر و هزاران هزار فوت و فن کهنه و نو و رنگبهرنگ که همه جادوهای سیاه اراده و آگاهی و بیداری و مسئولیت است تا قدرتهای انسانی و استعدادهای «خدایی» در مردم فلج بشود و به ضعف دچار گردد). رسالت قرآن که مبارزه با استعمار و استبداد و استعباد (بردگی) بود، در وضع جدید نمیتوانست بکار آید و ناچار روشنفکران به یک ایدئولوژی تازه که بتواند نظام تازه و پدیدههای ضد انسانی و فرمهای ضد مردمی نوساخته را تفسیر کند و با آن مبارزه کند نیازمند بودند…″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص۲۴۹
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
💢 یاد معلم با مردم
🔅یادمان زادروز آموزگار "عدالت، آزادی و عرفان"، در شرایط عسرت زیستی و بحران عظیم معیشتی امروز
🔸در ۸۷مین سالیاد زادروز (۲ آذر ۱۳۱۲-۱۳۹۹)،
آموزگارِ خودآگاهی و توحیدِ تثلیثوارِ «عرفان، برابری، آزادی»
🔸در شرایط بحران حاد زیستی و معیشتیای که جامعهٔ ما در جهان معاصر با آن مواجه شده است، بهترین بزرگداشت را در تداوم اندیشه و پویش راه او مییابیم و در بازگویی و بیانِ بهروز آن چشمانداز نظری و برونداد و بدیل عملی آن، و میدانیم که این بحرانِ اقتصادی-اجتماعی ربط و نسبت وثیقی با بحران انسداد سیاسی و امتناع عقیدتی دارد که جملگی مجموعهٔ دالانی تودرتویی را در مقابل ما قرار داده است، بهگونهای که نخست باید بتوانیم سرنخ این کلاف سردرگم را بیابیم.
🔸 #شریعتی به ما میآموخت که این سرنخ یا علت همهٔ علتها و مصیبتها، اعم از #استعمار و #استبداد گرفته تا #استثمار و توسعهنایافتگی، «استحمار» است، نوعی ازخودبیگانگی و سلطهپذیری و بندگی خودخواسته ناشی از فریب و تحمیق و تزویر که از سویی بهشکل کهن دینی در جوامع سنّتی بروز میکند (نجات اسلام از زندان ارتجاع)، و از دیگرسو، بهشکل مُدرن ایدئولوژیک در جوامع صنعتی خود را نشان میدهد. در ارزیابی او شرایط امکان این «تزویر» را زر و زور در #تاریخ و در جامعه فراهم میآورند و بدون توجه به منافع انضمامی اقتصادی و اغراض اقتدار سیاسی نمیتوان تنها با اتخاذ خط مشی آگاهیبخشی انتزاعی با تزویر مقابله کرد. زیرا در دعوت او از سویی خاطرنشان میکرد که، «... به انسانی که گرسنه است از معنویت سخن گفتن و از کمالِ ارزشهای اخلاقی دم زدن، فریب و فاجعه است...» (م.آ.۲۵، «انسان بیخود»، «آرزوها»، تهران: قلم، چ۶، ۱۳۸۴ ص۳۵۹)
و از دیگرسو، فریاد برمیآورد که «فرار، فرار، برای بازیافتن آنچه از #عدالت عزیزتر است و آنچه از سیری والاتر، آزاد بودن... »(همانجا، ص۳۶۰)
برای نجات خدا، اخلاق و معنویت، از قبرستان واپسگرایی یا ارتجاع دینی، چنانکه برای نجات #انسان از انواع #استحمار ایدئولوژیک مدرن، او بدیلِ نوعی «عرفان»(شناخت) را پیش مینهاد، با تعریفی جدید خاص در قاموس او، یعنی در نسبتی وثیق با «عقلانیت انتقادی» اجتماعی که در برابر «سلطهٔ» استبداد و استثمار، پایهٔ کلامی (الهیاتی) و فلسفی (هستیشناختی) رهاییبخشی یا تحققِ #آزادی و #عدالت را پی ریزد؛ پس راهحل او در حین محلی بودن (لوکال)، جهانروا (گلوبال) بود.
🔸نمود شاخص بحران اقتصادی کنونی جامعهٔ ما که محصول طرحهای توسعه و رشد ناموزون و بیرویه طی دههها و سدهٔ گذشته است، نشانهای از جهل ساختاری نسبت به مقتضیات بومزیستی، میراث فرهنگی تاریخی، و فقدان بینش و منش و مشارکت ملی-مردمی و دموکراتیک در دوبُعد اجتماعی و سیاسی، سیاستگذاران مسئولان و مدیرانِ فنسالار و دیوانسالار، در کشور و در منطقهٔ ماست. منطقه و میهنی غنی و سرشار از منابع متنوع طبیعی و نیروهای جوان انسانی که میتوانست و میبایست با طرحافکنی علمی و مدیریتی اصولی و اعتماد و مشارکتی مردمی، برغم همهٔ تهدیدها و تحریمها، به شکوفاترین اقتصادها تبدیل شود. تفرّق قومی-مذهبی مصنوعی اما که توسط قدرتهای ذینفع در منطقه دامن زده میشود و فقدان بینشی منطقهای و ملی که به همسویی و همکاری ملتهای ساکن منطقهٔ #خاورمیانه و دفاع از مصالح مشترک و بهرهوری بهینه از منابع و سرمایههای ملی و منطقهای بیانجامد، در وخامتبخشی به این بحران مؤثر بوده است.
🔸راه نجات و رستگاری از چنبرهٔ بحرانهای تودرتو که بتدریج به فروپاشی همهجانبهٔ اجتاعی و سیاسی، و بویژه ارزشی و اخلاقی میانجامد، و نمودش را در گسترش فساد در میان دستاندارکاران و کارگزارن نظام و حاکمیت مشاهده میکنیم، بازبینی در گفتمانهای مسلط و گرایشات راستگرایانهٔ گذشته است، اعم از محافظهکار افراطی یا مصلحتگرای اعتدالی، عامهگرای پوپولیستی یا نخبهگرای نولیبرال، و بازگشت به گفتمان صدر و آستانه #انقلاب، در تداوم و استمرار انقلاب #مشروطه و #نهضت_ملی، یعنی در همان افقی براه افتاد که روشنفکران ملی مردمی و مصلح مذهبی برای آینده ترسیم میکردند: طراحی توسعهای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه با پشتوانه و تبار فرهنگی تاریخی، و نوزایی و نوسازی، احیاء و اصلاح، عقیدتی و معنوی در حوزهٔ دینی.
✍ #احسان_شریعتی
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
✅ @Shariati_Group
✅ @Dr_ehsanshariati
🔅یادمان زادروز آموزگار "عدالت، آزادی و عرفان"، در شرایط عسرت زیستی و بحران عظیم معیشتی امروز
🔸در ۸۷مین سالیاد زادروز (۲ آذر ۱۳۱۲-۱۳۹۹)،
آموزگارِ خودآگاهی و توحیدِ تثلیثوارِ «عرفان، برابری، آزادی»
🔸در شرایط بحران حاد زیستی و معیشتیای که جامعهٔ ما در جهان معاصر با آن مواجه شده است، بهترین بزرگداشت را در تداوم اندیشه و پویش راه او مییابیم و در بازگویی و بیانِ بهروز آن چشمانداز نظری و برونداد و بدیل عملی آن، و میدانیم که این بحرانِ اقتصادی-اجتماعی ربط و نسبت وثیقی با بحران انسداد سیاسی و امتناع عقیدتی دارد که جملگی مجموعهٔ دالانی تودرتویی را در مقابل ما قرار داده است، بهگونهای که نخست باید بتوانیم سرنخ این کلاف سردرگم را بیابیم.
🔸 #شریعتی به ما میآموخت که این سرنخ یا علت همهٔ علتها و مصیبتها، اعم از #استعمار و #استبداد گرفته تا #استثمار و توسعهنایافتگی، «استحمار» است، نوعی ازخودبیگانگی و سلطهپذیری و بندگی خودخواسته ناشی از فریب و تحمیق و تزویر که از سویی بهشکل کهن دینی در جوامع سنّتی بروز میکند (نجات اسلام از زندان ارتجاع)، و از دیگرسو، بهشکل مُدرن ایدئولوژیک در جوامع صنعتی خود را نشان میدهد. در ارزیابی او شرایط امکان این «تزویر» را زر و زور در #تاریخ و در جامعه فراهم میآورند و بدون توجه به منافع انضمامی اقتصادی و اغراض اقتدار سیاسی نمیتوان تنها با اتخاذ خط مشی آگاهیبخشی انتزاعی با تزویر مقابله کرد. زیرا در دعوت او از سویی خاطرنشان میکرد که، «... به انسانی که گرسنه است از معنویت سخن گفتن و از کمالِ ارزشهای اخلاقی دم زدن، فریب و فاجعه است...» (م.آ.۲۵، «انسان بیخود»، «آرزوها»، تهران: قلم، چ۶، ۱۳۸۴ ص۳۵۹)
و از دیگرسو، فریاد برمیآورد که «فرار، فرار، برای بازیافتن آنچه از #عدالت عزیزتر است و آنچه از سیری والاتر، آزاد بودن... »(همانجا، ص۳۶۰)
برای نجات خدا، اخلاق و معنویت، از قبرستان واپسگرایی یا ارتجاع دینی، چنانکه برای نجات #انسان از انواع #استحمار ایدئولوژیک مدرن، او بدیلِ نوعی «عرفان»(شناخت) را پیش مینهاد، با تعریفی جدید خاص در قاموس او، یعنی در نسبتی وثیق با «عقلانیت انتقادی» اجتماعی که در برابر «سلطهٔ» استبداد و استثمار، پایهٔ کلامی (الهیاتی) و فلسفی (هستیشناختی) رهاییبخشی یا تحققِ #آزادی و #عدالت را پی ریزد؛ پس راهحل او در حین محلی بودن (لوکال)، جهانروا (گلوبال) بود.
🔸نمود شاخص بحران اقتصادی کنونی جامعهٔ ما که محصول طرحهای توسعه و رشد ناموزون و بیرویه طی دههها و سدهٔ گذشته است، نشانهای از جهل ساختاری نسبت به مقتضیات بومزیستی، میراث فرهنگی تاریخی، و فقدان بینش و منش و مشارکت ملی-مردمی و دموکراتیک در دوبُعد اجتماعی و سیاسی، سیاستگذاران مسئولان و مدیرانِ فنسالار و دیوانسالار، در کشور و در منطقهٔ ماست. منطقه و میهنی غنی و سرشار از منابع متنوع طبیعی و نیروهای جوان انسانی که میتوانست و میبایست با طرحافکنی علمی و مدیریتی اصولی و اعتماد و مشارکتی مردمی، برغم همهٔ تهدیدها و تحریمها، به شکوفاترین اقتصادها تبدیل شود. تفرّق قومی-مذهبی مصنوعی اما که توسط قدرتهای ذینفع در منطقه دامن زده میشود و فقدان بینشی منطقهای و ملی که به همسویی و همکاری ملتهای ساکن منطقهٔ #خاورمیانه و دفاع از مصالح مشترک و بهرهوری بهینه از منابع و سرمایههای ملی و منطقهای بیانجامد، در وخامتبخشی به این بحران مؤثر بوده است.
🔸راه نجات و رستگاری از چنبرهٔ بحرانهای تودرتو که بتدریج به فروپاشی همهجانبهٔ اجتاعی و سیاسی، و بویژه ارزشی و اخلاقی میانجامد، و نمودش را در گسترش فساد در میان دستاندارکاران و کارگزارن نظام و حاکمیت مشاهده میکنیم، بازبینی در گفتمانهای مسلط و گرایشات راستگرایانهٔ گذشته است، اعم از محافظهکار افراطی یا مصلحتگرای اعتدالی، عامهگرای پوپولیستی یا نخبهگرای نولیبرال، و بازگشت به گفتمان صدر و آستانه #انقلاب، در تداوم و استمرار انقلاب #مشروطه و #نهضت_ملی، یعنی در همان افقی براه افتاد که روشنفکران ملی مردمی و مصلح مذهبی برای آینده ترسیم میکردند: طراحی توسعهای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه با پشتوانه و تبار فرهنگی تاریخی، و نوزایی و نوسازی، احیاء و اصلاح، عقیدتی و معنوی در حوزهٔ دینی.
✍ #احسان_شریعتی
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
✅ @Shariati_Group
✅ @Dr_ehsanshariati
Telegram
.
⭕️ تذکار شریعتی به آسیبهای سنت احیا نشده!
✍ دکتر محمد حسن علایی
🔹 #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. #نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
🔹 شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔹 شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
🔹 مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک #حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
.
✍ دکتر محمد حسن علایی
🔹 #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. #نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
🔹 شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔹 شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
🔹 مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک #حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
.
″... برخالف آنچه #روشنفكران فرنگی مآب که از قضيه پرتاند، میپندارند، روشنفكری که به #مذهب تكيه میکند و آرزوهای انسانیاش را نه در #ايدئولوژی مرسوم ضد مذهبی، که در متن فرهنگ و ايمان و عقايد مذهبی خويش دنبال میکند، در «جامعهی مذهبی» تنهاتر میماند، چه، طرح روشنفكرانه و آگاهی بخش مذهب، بيش از همه، نيروهای رسمی مذهبی را بر میآشوبد و به مبارزهای متعصبانه و بيرحمانه وا میدارد. زيرا همچنانكه در طول #تاريخ، هميشه مذهب تقليدی و تسكينی، پايگاه مشترک #استعمار خارجی، #استثمار طبقاتی، #استبداد سياسی و #استحمار فكری و عقلی بوده است؛ مذهب اجتهادی و انقلابی، خطری است که اين هر چهار قطب را برای دفع آن در کنار هم قرار میدهد، و هر چند اين قطبها با هم اختلافاتی هم داشته باشند، در سرکوبی سريع و بیامان آن، «تن واحد» میشوند... ″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۳
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۳
✅ @Shariati_Group
🔵 چراییِ تکیه بر سه بعد فرموله شده «زر - زور - تزویر» نزد #شریعتی
″... يکی از رفقا خيلی با حسن نيت میگفت که: شما اين را در نوشتهها و گفتهها خيلی تکرار میکنيد؛ آخر چرا اينقدر تکرار میکنيد؟ گفتم که: من برای اينکه زياد تکرار کردهام، زياد متأسف نيستم، (بلکه) بخاطر اين متأسفم که غير از اين سه مطلب چيزهای ديگری هم گفتهام که اصلاً لازم نبوده! اصلاً بيخود حرفهای ديگر زدهام و وقت را گرفتهام. میخواهم بگويم غير از همين بحث، اصلاً چيز ديگری نيست، يعنی من حرف ديگری ندارم، اگر علماء دارند بگويند!
📌 من چون #معلم بودم، خاصيت معلمی باعث شد که حرفهايم را فرموله کنم. حرفهای متفرق زياد میزنم، ولی از آخر بايد آنها را فرموله کنم و اين فرموله کردن، بخاطر تعليم و آموزش است، برای اينکه(اگر) شما همه بحثها را تصادفاً نباشيد يا اصلاً نخواسته باشيد (گوش بدهيد)، از آخر معلوم باشد که قضيه چه شد. جمع کردن و خلاصه کردن و در آوردن آنها بهصورت يک شعار، يک فرمول و بهصورت چهار تا اصل، چيزهائی است معين و مشخص. اين، هم برای انتقال فکر به ذهن، هم برای مشخص شدنش خيلی لازم است. اين، کار معلمی است، يعنی يک معلم بايد اين کار را بکند.
📌برای فرمولسازی (برای شما که در کارهای معلمی و تبليغی و فکری و ... هستيد) يک فرمول دارد و آن اينکه وقتيکه میخواهيد اين فرمولها را فرموله کنيد و بهصورت يک شعار و يک اصل درآوريد؛
▫️اول، جمله بايد کوتاه باشد، اگر طولانی باشد، بدرد نمیخورد و اثرش از بين میرود.
▫️دوم: با کلمات ساده و روشن باشد؛ (اگر) اصطلاح فنی و فلسفی و... داشته باشد، تأثيرگذاريش از بين میرود.
▫️سوم: خوشآهنگ باشد، يعنی برای تأثيرگذاری آهنگ بيان طوری باشد که آدم احساس میکند که اصلاً زيبا است.
چهارم: اين کلمات حتی يک نوع هماهنگی، يکنوع اشتقاق (شبه اشتقاق)، يکنوع هموزنی و يکنوع احساس اينکه کلمات از هم گرفته شدهاند، در بيان داشته باشد. مثلاً وقتیکه میگويم: #زر و #زور و #تزوير، اين سه کلمه بقدری با هم هماهنگ است که يک خواننده اول خيال میکند هر سه از هم مشتقاند، درصورتيکه کلمه زر و زور هيچ ربطی به هم ندارد و تزوير هم اصلاً عربی است. اين اشتراک حروفی که بين همه است، تأثيرگذاريش را بيشتر میکند. اين، يک بحث فنی است. اگر بجای زر و زور و تزوير بگوييم: پول و زور و تزوير (هماهنگی) از بين میرود، و يا (بگوئيم) #ثروت و زور و پارسائی باز خنک میشود و ببينيد که چقدر افتضاح میشود ولی مثل اينکه زر و زور و تزوير همين است و آدم در برابرش اصلاً قانع میشود. يا اگر بجای عبارت #طلا و #تيغ و #تسبيح (يعنی بجای زر، طلا و بجای زور، تيغ و بجای تزوير، تسبيح) بگذاريم نقره و تيغ و تسبيح يا اسکناس و تيغ و تسبيح، جور نمیآيد و خراب میشود. بايد حتماً طلا و تيغ و تسبيح باشد تا اشتقاق ظاهری داشته باشد.
📌خيلی ابعاد گوناگون دارد: #استبداد (زور) و #استثمار (زر) و #استحمار (تزوير). در خود سوره ناس هم همينطور است: اله الناس ـ ربالناس ـ ملکالناس، مگر همين سه بعد را نمیگويد؟ رب يعنی ارباب، سينيور، #فئودال و صاحب #مردم که بيشتر جنبه مالکيت در دوره فئوداليته دارد، اله در اينجا معنی آن بعد معنوی و #روحانيت را دارد و ملک هم که معلوم است.
📌همينطور است سمبلهايش در جامعه:
#فرعون ـ #قارون ـ بلعم باعورا. در منی هم سه #شيطان هست. در حيوانات گرگ ـ روباه ـ موش (هست). و همينطور است ملک و مالک و ملا. اين ابعاد گوناگون برای اينست که مسأله درست جابيفتد.
📌حالا چرا روی اين سه بعد تکيه میکنيم؟ اينها ارزشهای گوناگون دارد، در حاليکه #مارکسيسم به يک بعد آن تکيه میکند، و ليبراليستها و دموکراتها، آزادیخواهها، انقلاب #مشروطه و #انقلاب کبير #فرانسه به يک بعد ديگر تکيه کردند. آنها خيال میکردند که اگر زور را از بين ببرند (در مشروطه و در انقلاب کبير فرانسه)، ملک را از بين ببرند و تيغ را از دست او بگيرند، ديگر راحتند، در صورتيکه طلا باز دو مرتبه تيغ میتراشد، تزوير تيغ میتراشد و فوراً جايش را پر میکند و اين مارکسيستها خيال میکنند که اگر زر را بگيرند، ديگر زور و تزوير وجود ندارد، در صورتيکه زر را از مردم گرفتهاند، ولی خودشان هم تيغ دارند، هم طلا دارند و هم تسبيح دستشان است! کميسيون جهتيابی #ايدئولوژيک دارد بخشنامه میکند ـ حتی به استادها ـ که اينجور عقيده داشته باشيد، همه بايد همينجور نقاشی کنند، همين جور چيز بنويسند، همينجور شعر بگويند، همين جور فيلم بسازند، همينجور فکر کنند و همينجور عقيده داشته باشند. معلوم میشود که او هم تسبيح را گرفته و هم بلعم باعورا شده برای اينکه يک بعد را خلع سلاح کردن و دو بعد ديگر را گذاشتن، (باعث میشود) دو بعد ديگر يک بعد خلع سلاح شده را بسازد و بازسازی کند.
🔻ادامه
✅ @Shariati_Group
″... يکی از رفقا خيلی با حسن نيت میگفت که: شما اين را در نوشتهها و گفتهها خيلی تکرار میکنيد؛ آخر چرا اينقدر تکرار میکنيد؟ گفتم که: من برای اينکه زياد تکرار کردهام، زياد متأسف نيستم، (بلکه) بخاطر اين متأسفم که غير از اين سه مطلب چيزهای ديگری هم گفتهام که اصلاً لازم نبوده! اصلاً بيخود حرفهای ديگر زدهام و وقت را گرفتهام. میخواهم بگويم غير از همين بحث، اصلاً چيز ديگری نيست، يعنی من حرف ديگری ندارم، اگر علماء دارند بگويند!
📌 من چون #معلم بودم، خاصيت معلمی باعث شد که حرفهايم را فرموله کنم. حرفهای متفرق زياد میزنم، ولی از آخر بايد آنها را فرموله کنم و اين فرموله کردن، بخاطر تعليم و آموزش است، برای اينکه(اگر) شما همه بحثها را تصادفاً نباشيد يا اصلاً نخواسته باشيد (گوش بدهيد)، از آخر معلوم باشد که قضيه چه شد. جمع کردن و خلاصه کردن و در آوردن آنها بهصورت يک شعار، يک فرمول و بهصورت چهار تا اصل، چيزهائی است معين و مشخص. اين، هم برای انتقال فکر به ذهن، هم برای مشخص شدنش خيلی لازم است. اين، کار معلمی است، يعنی يک معلم بايد اين کار را بکند.
📌برای فرمولسازی (برای شما که در کارهای معلمی و تبليغی و فکری و ... هستيد) يک فرمول دارد و آن اينکه وقتيکه میخواهيد اين فرمولها را فرموله کنيد و بهصورت يک شعار و يک اصل درآوريد؛
▫️اول، جمله بايد کوتاه باشد، اگر طولانی باشد، بدرد نمیخورد و اثرش از بين میرود.
▫️دوم: با کلمات ساده و روشن باشد؛ (اگر) اصطلاح فنی و فلسفی و... داشته باشد، تأثيرگذاريش از بين میرود.
▫️سوم: خوشآهنگ باشد، يعنی برای تأثيرگذاری آهنگ بيان طوری باشد که آدم احساس میکند که اصلاً زيبا است.
چهارم: اين کلمات حتی يک نوع هماهنگی، يکنوع اشتقاق (شبه اشتقاق)، يکنوع هموزنی و يکنوع احساس اينکه کلمات از هم گرفته شدهاند، در بيان داشته باشد. مثلاً وقتیکه میگويم: #زر و #زور و #تزوير، اين سه کلمه بقدری با هم هماهنگ است که يک خواننده اول خيال میکند هر سه از هم مشتقاند، درصورتيکه کلمه زر و زور هيچ ربطی به هم ندارد و تزوير هم اصلاً عربی است. اين اشتراک حروفی که بين همه است، تأثيرگذاريش را بيشتر میکند. اين، يک بحث فنی است. اگر بجای زر و زور و تزوير بگوييم: پول و زور و تزوير (هماهنگی) از بين میرود، و يا (بگوئيم) #ثروت و زور و پارسائی باز خنک میشود و ببينيد که چقدر افتضاح میشود ولی مثل اينکه زر و زور و تزوير همين است و آدم در برابرش اصلاً قانع میشود. يا اگر بجای عبارت #طلا و #تيغ و #تسبيح (يعنی بجای زر، طلا و بجای زور، تيغ و بجای تزوير، تسبيح) بگذاريم نقره و تيغ و تسبيح يا اسکناس و تيغ و تسبيح، جور نمیآيد و خراب میشود. بايد حتماً طلا و تيغ و تسبيح باشد تا اشتقاق ظاهری داشته باشد.
📌خيلی ابعاد گوناگون دارد: #استبداد (زور) و #استثمار (زر) و #استحمار (تزوير). در خود سوره ناس هم همينطور است: اله الناس ـ ربالناس ـ ملکالناس، مگر همين سه بعد را نمیگويد؟ رب يعنی ارباب، سينيور، #فئودال و صاحب #مردم که بيشتر جنبه مالکيت در دوره فئوداليته دارد، اله در اينجا معنی آن بعد معنوی و #روحانيت را دارد و ملک هم که معلوم است.
📌همينطور است سمبلهايش در جامعه:
#فرعون ـ #قارون ـ بلعم باعورا. در منی هم سه #شيطان هست. در حيوانات گرگ ـ روباه ـ موش (هست). و همينطور است ملک و مالک و ملا. اين ابعاد گوناگون برای اينست که مسأله درست جابيفتد.
📌حالا چرا روی اين سه بعد تکيه میکنيم؟ اينها ارزشهای گوناگون دارد، در حاليکه #مارکسيسم به يک بعد آن تکيه میکند، و ليبراليستها و دموکراتها، آزادیخواهها، انقلاب #مشروطه و #انقلاب کبير #فرانسه به يک بعد ديگر تکيه کردند. آنها خيال میکردند که اگر زور را از بين ببرند (در مشروطه و در انقلاب کبير فرانسه)، ملک را از بين ببرند و تيغ را از دست او بگيرند، ديگر راحتند، در صورتيکه طلا باز دو مرتبه تيغ میتراشد، تزوير تيغ میتراشد و فوراً جايش را پر میکند و اين مارکسيستها خيال میکنند که اگر زر را بگيرند، ديگر زور و تزوير وجود ندارد، در صورتيکه زر را از مردم گرفتهاند، ولی خودشان هم تيغ دارند، هم طلا دارند و هم تسبيح دستشان است! کميسيون جهتيابی #ايدئولوژيک دارد بخشنامه میکند ـ حتی به استادها ـ که اينجور عقيده داشته باشيد، همه بايد همينجور نقاشی کنند، همين جور چيز بنويسند، همينجور شعر بگويند، همين جور فيلم بسازند، همينجور فکر کنند و همينجور عقيده داشته باشند. معلوم میشود که او هم تسبيح را گرفته و هم بلعم باعورا شده برای اينکه يک بعد را خلع سلاح کردن و دو بعد ديگر را گذاشتن، (باعث میشود) دو بعد ديگر يک بعد خلع سلاح شده را بسازد و بازسازی کند.
🔻ادامه
✅ @Shariati_Group
💠 شریعتی و مواجههی با هستی
🔅دکتر #علی_شریعتی تنها نظریهپرداز و مروج چپ مذهبی در #ایران نیست، اما عده زیادی او را مروج این پارادایم فکری میشناسند. از همین منظر به دوستدارانش بایستی تأکید نمود در این میراثِ گذار، متوقف نشوند و گامی فراپیش نهند و با سفرهایی در این نحله، به بررسی تحلیلی انتقادی، نه برخورد شیفتهوار و مقلدانه، به عرصهها و آموزههای جدید وارد شوند!
🔅پیدا کردن افکار بنیادی در اندیشه #شریعتی سخت است ولی بنظر نگارنده “تودههای اجتماع” و “مردم”، اندیشهی محوری و دغدغه بنیادی اندیشه شریعتی است. او #انسان را در جمع میبیند، در جامعه و #مردم، این دغدغه اصلی اوست. به بیانی دیگر او دغدغه معنا و حرکت و دغدغه معنا و تغییر را در سر می پروراند. یعنی هم بدنبال تفسیر پدیدهها، هستی و انسان و جامعه است و هم بدنبال تغییر آنها است.
🔅اگر هستی را به مثابه یک متن در نظر بگیریم، هستی شناسی هم میتواند رویکردی هرمونوتیکی و تأویلی داشته باشد و بنظر میرسد که شریعتی بدینگونه با هستی برخورد میکرد. از نظر او در تعیین هستی، هیچکدام از شاخههای آگاهی و دانش بشر نمیتوانند حرف دقیق و نهایی را بزنند. یعنی نه #فلسفه عقلی، نه دانش بشری، نه علم نمیتواند به تعیین نهایی هستی بپردازد. با همین قرینه سازی میتوان به این نتیجه رسید که رویکرد شریعتی در هستی شناسی نوعی رویکرد ماوراء فلسفی و ماوراء علمی است. با این مضمون که هم ملاحضات و هم دانستههای اندیشه و فلسفهی نوین نظری را لحاظ میکرد اما ضمن بهرهگیری از آنها عبور میکرد و به تبعیین ویژه خود با الهام از #مذهب میپرداخت. بنابرین هستی شناسی او نه نقلی شهودی و نه صرفاً علمی عقلی است. شریعتی در عین حال که از دانش بشر بهره میگیرد؛ در نهایت رویکرد او تأویلی و هرمونوتیکی است.
🔅با آنکه او دغدغههای اکثراً فلسفی نداشت اما بندرت هستی شناسی را فنومنولوژی تعبیر میکرد. او با تکیه بر فنومنولوژی یا پدیدارشناسی، نکات و اصولی را مطرح مینمود. با این تلقی که ما نمیتوانیم به ذات واقعیت و هستی دسترسی پیدا کنیم، به بود نمیتوانیم برسیم، بلکه نمودهایی از هستی را در مییابیم. شریعتی در هستی شناسیاش از فنومنولوژی وام و کمک میگیرد و میگوید در این جهان ذاتی وجود دارد و این ذات برای ما دست نایافتنی است. شریعتی تأکید میکند که هستی شناسی، نمودشناسی و نوعی فنومنولوژی است. او میگوید:
” بهترین و انقلابیترین کار این است که ذهنیت خویش را از این مرزبندیها نجات دهیم و در عین حال با یک نگاه عظیم و توحیدی به هستی و انسان بنگریم و در همان حال که مرز بین فیزیک و متافیزیک را از بین میبریم، مرز میان نیاز انسانی را به #عشق و #نان از میان برداریم.”
🔅یکی از دیدگاههای دیگر شریعتی بحث جهتداری و معناداری هستی است. او معتقد است تمام اجزای هستی دارای شعوری پیش برنده هستند. یعنی هستی یک لش مرده نیست. او هستی ماقبل انسان را فاقد شعور میداند. او بیشتر در مجموع، معنا و جهتداری و غایتمندی هستی را در رابطه با کارکردی که برای انسان دارد در نظر میگیرد.
🔅علی شریعتی قائل به ارتباط بین هستی شناسی و هستی اجتماعی است. یعنی معتقد است #جهانبینی و #هستی_شناسی ما با زندگی عینی و مادی مرتبط است. او میگوید زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر در جهان بینیاش اثر میگذارد و ما گاهی عکس برگردان زندگی واقعیمان را در جهان بینیمان میبینیم. در این رابطه بحث جامعه شناسی #شرک و #توحید یکی از معروفترین آثار شریعتی است. او میگوید:
“جهان بینی تأویل میشود به جامعه بینی”. یعنی دقیقاً ما تاثیر جامعه را در جهان بینیمان میبینیم. و همان روابط که در نظام اجتماعی، سیاسی، طبقاتی یا نژاد پرستانه حاکم بین انسانها وجود دارد، در بین خدایان نیز همین رابطه برقرار است. یعنی داستان زندگی زمینی انسانها در جهان بینیشان بازتولید شده است. به عبارت دیگر نظامهای حاکم یا طبقات حاکم برای اینکه نظم موجود را ابدی، مقدس و غیرقابل تغییر جلوه دهند سیمای مشابه جامعه را به آسمان برده یک جهانبینی نژادی - طبقاتی با تبعیضات مختلف در جهان ساخته و به انسانها نیز گفتهاند همان گونه که این روابط در بین خدایان وجود دارد باید در بین آدمیان نیز این روابط حاکم باشد. نازیسم و فاشیسم بر فلسفههایی استوار بود که از دیدگاه شریعتی این فلسفهها همان نقش شرک را در دنیای امروز ایفا میکرد. در اینجاست که شریعتی به نوعی آگاهی کاذب و نوعی #تزویر و #استحمار معتقد است.
✍ عباد عموزاد
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
🔅دکتر #علی_شریعتی تنها نظریهپرداز و مروج چپ مذهبی در #ایران نیست، اما عده زیادی او را مروج این پارادایم فکری میشناسند. از همین منظر به دوستدارانش بایستی تأکید نمود در این میراثِ گذار، متوقف نشوند و گامی فراپیش نهند و با سفرهایی در این نحله، به بررسی تحلیلی انتقادی، نه برخورد شیفتهوار و مقلدانه، به عرصهها و آموزههای جدید وارد شوند!
🔅پیدا کردن افکار بنیادی در اندیشه #شریعتی سخت است ولی بنظر نگارنده “تودههای اجتماع” و “مردم”، اندیشهی محوری و دغدغه بنیادی اندیشه شریعتی است. او #انسان را در جمع میبیند، در جامعه و #مردم، این دغدغه اصلی اوست. به بیانی دیگر او دغدغه معنا و حرکت و دغدغه معنا و تغییر را در سر می پروراند. یعنی هم بدنبال تفسیر پدیدهها، هستی و انسان و جامعه است و هم بدنبال تغییر آنها است.
🔅اگر هستی را به مثابه یک متن در نظر بگیریم، هستی شناسی هم میتواند رویکردی هرمونوتیکی و تأویلی داشته باشد و بنظر میرسد که شریعتی بدینگونه با هستی برخورد میکرد. از نظر او در تعیین هستی، هیچکدام از شاخههای آگاهی و دانش بشر نمیتوانند حرف دقیق و نهایی را بزنند. یعنی نه #فلسفه عقلی، نه دانش بشری، نه علم نمیتواند به تعیین نهایی هستی بپردازد. با همین قرینه سازی میتوان به این نتیجه رسید که رویکرد شریعتی در هستی شناسی نوعی رویکرد ماوراء فلسفی و ماوراء علمی است. با این مضمون که هم ملاحضات و هم دانستههای اندیشه و فلسفهی نوین نظری را لحاظ میکرد اما ضمن بهرهگیری از آنها عبور میکرد و به تبعیین ویژه خود با الهام از #مذهب میپرداخت. بنابرین هستی شناسی او نه نقلی شهودی و نه صرفاً علمی عقلی است. شریعتی در عین حال که از دانش بشر بهره میگیرد؛ در نهایت رویکرد او تأویلی و هرمونوتیکی است.
🔅با آنکه او دغدغههای اکثراً فلسفی نداشت اما بندرت هستی شناسی را فنومنولوژی تعبیر میکرد. او با تکیه بر فنومنولوژی یا پدیدارشناسی، نکات و اصولی را مطرح مینمود. با این تلقی که ما نمیتوانیم به ذات واقعیت و هستی دسترسی پیدا کنیم، به بود نمیتوانیم برسیم، بلکه نمودهایی از هستی را در مییابیم. شریعتی در هستی شناسیاش از فنومنولوژی وام و کمک میگیرد و میگوید در این جهان ذاتی وجود دارد و این ذات برای ما دست نایافتنی است. شریعتی تأکید میکند که هستی شناسی، نمودشناسی و نوعی فنومنولوژی است. او میگوید:
” بهترین و انقلابیترین کار این است که ذهنیت خویش را از این مرزبندیها نجات دهیم و در عین حال با یک نگاه عظیم و توحیدی به هستی و انسان بنگریم و در همان حال که مرز بین فیزیک و متافیزیک را از بین میبریم، مرز میان نیاز انسانی را به #عشق و #نان از میان برداریم.”
🔅یکی از دیدگاههای دیگر شریعتی بحث جهتداری و معناداری هستی است. او معتقد است تمام اجزای هستی دارای شعوری پیش برنده هستند. یعنی هستی یک لش مرده نیست. او هستی ماقبل انسان را فاقد شعور میداند. او بیشتر در مجموع، معنا و جهتداری و غایتمندی هستی را در رابطه با کارکردی که برای انسان دارد در نظر میگیرد.
🔅علی شریعتی قائل به ارتباط بین هستی شناسی و هستی اجتماعی است. یعنی معتقد است #جهانبینی و #هستی_شناسی ما با زندگی عینی و مادی مرتبط است. او میگوید زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر در جهان بینیاش اثر میگذارد و ما گاهی عکس برگردان زندگی واقعیمان را در جهان بینیمان میبینیم. در این رابطه بحث جامعه شناسی #شرک و #توحید یکی از معروفترین آثار شریعتی است. او میگوید:
“جهان بینی تأویل میشود به جامعه بینی”. یعنی دقیقاً ما تاثیر جامعه را در جهان بینیمان میبینیم. و همان روابط که در نظام اجتماعی، سیاسی، طبقاتی یا نژاد پرستانه حاکم بین انسانها وجود دارد، در بین خدایان نیز همین رابطه برقرار است. یعنی داستان زندگی زمینی انسانها در جهان بینیشان بازتولید شده است. به عبارت دیگر نظامهای حاکم یا طبقات حاکم برای اینکه نظم موجود را ابدی، مقدس و غیرقابل تغییر جلوه دهند سیمای مشابه جامعه را به آسمان برده یک جهانبینی نژادی - طبقاتی با تبعیضات مختلف در جهان ساخته و به انسانها نیز گفتهاند همان گونه که این روابط در بین خدایان وجود دارد باید در بین آدمیان نیز این روابط حاکم باشد. نازیسم و فاشیسم بر فلسفههایی استوار بود که از دیدگاه شریعتی این فلسفهها همان نقش شرک را در دنیای امروز ایفا میکرد. در اینجاست که شریعتی به نوعی آگاهی کاذب و نوعی #تزویر و #استحمار معتقد است.
✍ عباد عموزاد
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
Telegram
.
📌 تذکار شریعتی به آسیبهای سنت احیانشده!
🔅دکتر #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با #نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر #اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی #حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن #متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با #بحران_معنا مواجه کرد.
🔅شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔅شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود!
🔅مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب #تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
🔅دکتر #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با #نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر #اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی #حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن #متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با #بحران_معنا مواجه کرد.
🔅شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔅شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود!
🔅مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب #تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
Telegram
.
📌 شریعتی مظهر تعارضات تاریخی ماست!
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
″... اِی #زینب
ای زبان #علی در کام!
با #ملت خویش حرف بزن!
ای #زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت...
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان میافکند به تو محتاجاند.
بیش از همه وقت...
"جهل" از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر "#استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنتهای پوسیده" و "دعوتهای عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - میکوبیدی، و پایههای یک قصر - قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی - بر آشوب!
تا در خویش برآشوباند، و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچههای جدیدی" میسازد، باز برای بلعیدن حریصانهی آنچه #سرمایهداری به #بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند،
و خود را، از "حرمهای اسارت قدیم"، و "بازارهای بیحرمت جدید" ، به #امامت تو، نجات بخشند! ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش
ای زبان #علی در کام!
با #ملت خویش حرف بزن!
ای #زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت...
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان میافکند به تو محتاجاند.
بیش از همه وقت...
"جهل" از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر "#استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنتهای پوسیده" و "دعوتهای عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - میکوبیدی، و پایههای یک قصر - قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی - بر آشوب!
تا در خویش برآشوباند، و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچههای جدیدی" میسازد، باز برای بلعیدن حریصانهی آنچه #سرمایهداری به #بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند،
و خود را، از "حرمهای اسارت قدیم"، و "بازارهای بیحرمت جدید" ، به #امامت تو، نجات بخشند! ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش
Telegram
.
🟠 پوپولیسم نخبگانی؛ اتهام زنی اقتصاد خوانده لیبرال علیه متفکر اجتماعی!
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
Telegram
.