سرنگونی مصدق سرنوشت مردم ایران و خاورمیانه را دگرگون کرد و به قهقرا برد. اگر #مصدق سرنگون نمی شد...
اندکی از دخالتهای خارجیان در خاورمیانه به اندازه کودتای ۱۹۵۳(۱۳۳۲) ننگین و بی شرمانه بود.
درک مصدق از استقلال و دموکراسی حاصل جلب و جذب دراز مدت اندیشههای غرب و نیز شناخت عمیق جامعه و مردم خودش بود. در آن زمان، ناسیونالیسم در طول چند دهه به صورت نیروی غالب در آن منطقه درآمده بود، ولی او نخستین رهبری بود که تلاش کرد مملکتی برپایه آزادیهای عمومی و فردی در خاورمیانه بنا کند.
اکثر دولت ها بر پایه فشار داخلی و خارجی مدعی آزادی بیان و تجمع و تحزب شوند، که چیزی به جز ادا درآوردن حاصل نخواهد شد. به همین دلیل بود که تلاش جورج دبلیو بوش برای برقرار کردن اصلاحات دموکراتیک در دنیای عرب بیاعتمادی برانگیخت؛ تلاش او با خشونت و اعمال زور آمیخته بود و تاکتیکهای ماموران استعماری بریتانیا را تکرار میکرد.
با سقوط مصدق، ایران به ربع قرن جباریتی زشت و شرم آور محکوم شد، که یکی ازدلایل انفجار ۱۹۷۹ (انقلاب ۵۷) بود. این سخن بدین معنا نیست که هر آینه اگر کودتایی اتفاق نمیافتاد دنیایی بهشت گونه پدید میآمد، زیرا دولت مصدق ممکن بود به خاطر فاجعههای دیگر سرنگون شود. اما تاریخ ایران احتمالا بسیار شادمانهتر از آنچه دیدیم میشد.
ایران مصدق بسا که نمونهای مثبت برای کشورهای دیگر میشد و توسعه انسانی منطقه سرعت میگرفت، زیرا آرمان او عمدتا با آرمان بهارعربی در ۲۰۱۱ شباهت داشت در واقع، شصت سال بر این رویدادها تقدم داشت.
چیزی که با اطمینان میتوان گفت و آرشیوهای روسیه با همه کدر بودن و ابهام خود تایید میکنند این است که ایران در اوت ۱۹۵۳[ مردادماه ۱۳۳۲] در خطر کمونیست شدن نبود. زیرا حزب توده، با وجود همه تواناییاش برای ایجاد شکاف و مختل کردن امور، اساسا در موقعیتی نبود که به تنهایی قدرت کافی برای قبضه کردن مملکت داشت باشد، و مصدق هم به هیچ وجه نمیخواست گربه دست آموز تودهای ها شود. با رکودی که پس از درگذشت استالین در سیاست خارجی شوروی پیش آمد، مسکو از دومین کودتا غافلگیر شد و به همین دلیل، واکنش آن با شگفت زدگی و سردرگمی آمیخته بود. سال ها بعد، مقامات امریکایی مسئول نظارت بر حزب توده پذیرفتند که این حزب «به واقع خیلی هم نیرومند» نبود، و «مقامات بالای دولت امریکا همیشه نسبت به قدرت آن اغراق میکردند.»
#مارکسیسم، درغایت امر، فقط وقتی خود را با عناصری از اسلام تطبیق میداد برای تودههای مردم ایران جاذبهای پیدا میکرد که در آن مرحله، البته، به چیزی به جز مارکسیسم تبدیل شده بود.
...سال ها گذشت، جنگ[ایران] با عراق به پایان رسید و جمهوری اسلامی پایدار ماند. یادآوری مصدق هم دشوار شد. کتابها و مقالاتی در رد و تکذیب او منتشر شد، و پیروان آیتالله کاشانی ادعا کردند که ملی شدن نفت دستاورد آیتالله بوده و مصدق از همان آغاز عامل انگلیس بوده است..!
من وقتی که اوضاع آرام تر شد و دوست داشتن مصدق دوباره امکان پذیر گردید به ایران وارد شدم. همچنین، هنگامی که آرامش پایان یافت و بردباری نسبت به قهرمان سکولار درگذشته دوباره از میان رفت نیز در آنجا بودم.
نام مصدق دیگر بر خیابان ها نیست و از چهره او روی تمبرها خبری نیست، اما خاطره او درنزد ایرانیها محفوظ است، زیرا آرمانهای او جهانی و همه زمانی است و قدرتهای زودگذر را به سخره میگیرد.
او یک بار به شاه گفت: «روزهای خوب و بد میگذرند، آن چه باقی میماند نام خوب یا بد است.»
📚 میهنپرست ایرانی؛ #محمد_مصدق و کودتای انگلیسی-آمریکایی، #کریستوفر_دوبلیگ، ص۴۵۱، ۴۵۲ و ۴۵۷
✅ @Shariati_Group
http://yon.ir/POxNN
اندکی از دخالتهای خارجیان در خاورمیانه به اندازه کودتای ۱۹۵۳(۱۳۳۲) ننگین و بی شرمانه بود.
درک مصدق از استقلال و دموکراسی حاصل جلب و جذب دراز مدت اندیشههای غرب و نیز شناخت عمیق جامعه و مردم خودش بود. در آن زمان، ناسیونالیسم در طول چند دهه به صورت نیروی غالب در آن منطقه درآمده بود، ولی او نخستین رهبری بود که تلاش کرد مملکتی برپایه آزادیهای عمومی و فردی در خاورمیانه بنا کند.
اکثر دولت ها بر پایه فشار داخلی و خارجی مدعی آزادی بیان و تجمع و تحزب شوند، که چیزی به جز ادا درآوردن حاصل نخواهد شد. به همین دلیل بود که تلاش جورج دبلیو بوش برای برقرار کردن اصلاحات دموکراتیک در دنیای عرب بیاعتمادی برانگیخت؛ تلاش او با خشونت و اعمال زور آمیخته بود و تاکتیکهای ماموران استعماری بریتانیا را تکرار میکرد.
با سقوط مصدق، ایران به ربع قرن جباریتی زشت و شرم آور محکوم شد، که یکی ازدلایل انفجار ۱۹۷۹ (انقلاب ۵۷) بود. این سخن بدین معنا نیست که هر آینه اگر کودتایی اتفاق نمیافتاد دنیایی بهشت گونه پدید میآمد، زیرا دولت مصدق ممکن بود به خاطر فاجعههای دیگر سرنگون شود. اما تاریخ ایران احتمالا بسیار شادمانهتر از آنچه دیدیم میشد.
ایران مصدق بسا که نمونهای مثبت برای کشورهای دیگر میشد و توسعه انسانی منطقه سرعت میگرفت، زیرا آرمان او عمدتا با آرمان بهارعربی در ۲۰۱۱ شباهت داشت در واقع، شصت سال بر این رویدادها تقدم داشت.
چیزی که با اطمینان میتوان گفت و آرشیوهای روسیه با همه کدر بودن و ابهام خود تایید میکنند این است که ایران در اوت ۱۹۵۳[ مردادماه ۱۳۳۲] در خطر کمونیست شدن نبود. زیرا حزب توده، با وجود همه تواناییاش برای ایجاد شکاف و مختل کردن امور، اساسا در موقعیتی نبود که به تنهایی قدرت کافی برای قبضه کردن مملکت داشت باشد، و مصدق هم به هیچ وجه نمیخواست گربه دست آموز تودهای ها شود. با رکودی که پس از درگذشت استالین در سیاست خارجی شوروی پیش آمد، مسکو از دومین کودتا غافلگیر شد و به همین دلیل، واکنش آن با شگفت زدگی و سردرگمی آمیخته بود. سال ها بعد، مقامات امریکایی مسئول نظارت بر حزب توده پذیرفتند که این حزب «به واقع خیلی هم نیرومند» نبود، و «مقامات بالای دولت امریکا همیشه نسبت به قدرت آن اغراق میکردند.»
#مارکسیسم، درغایت امر، فقط وقتی خود را با عناصری از اسلام تطبیق میداد برای تودههای مردم ایران جاذبهای پیدا میکرد که در آن مرحله، البته، به چیزی به جز مارکسیسم تبدیل شده بود.
...سال ها گذشت، جنگ[ایران] با عراق به پایان رسید و جمهوری اسلامی پایدار ماند. یادآوری مصدق هم دشوار شد. کتابها و مقالاتی در رد و تکذیب او منتشر شد، و پیروان آیتالله کاشانی ادعا کردند که ملی شدن نفت دستاورد آیتالله بوده و مصدق از همان آغاز عامل انگلیس بوده است..!
من وقتی که اوضاع آرام تر شد و دوست داشتن مصدق دوباره امکان پذیر گردید به ایران وارد شدم. همچنین، هنگامی که آرامش پایان یافت و بردباری نسبت به قهرمان سکولار درگذشته دوباره از میان رفت نیز در آنجا بودم.
نام مصدق دیگر بر خیابان ها نیست و از چهره او روی تمبرها خبری نیست، اما خاطره او درنزد ایرانیها محفوظ است، زیرا آرمانهای او جهانی و همه زمانی است و قدرتهای زودگذر را به سخره میگیرد.
او یک بار به شاه گفت: «روزهای خوب و بد میگذرند، آن چه باقی میماند نام خوب یا بد است.»
📚 میهنپرست ایرانی؛ #محمد_مصدق و کودتای انگلیسی-آمریکایی، #کریستوفر_دوبلیگ، ص۴۵۱، ۴۵۲ و ۴۵۷
✅ @Shariati_Group
http://yon.ir/POxNN