🔰 ″نقد″ کردن و ″نق″ زدن!
#ادوارد_سعید متفکر و منتقد فلسطینیتبار در کتاب “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” ، میگوید:
وظیفهی روشنفکر، “ نقد نهادهای قدرت ” است.
👈 یک اصل مهم که در طول #تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، اینست که *قدرت بدون نقد فساد میآورد*.
اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان #قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ایدئوکراسی” فرو میغلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر “سلطان” مباح میگردد.
به همین دلیل در جامعه، #روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگیهایی که روشنفکر را از “روشنفکرنما” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند اینست که روشنفکر مآب “نقد” نمیکند، بلکه “نق میزند”.
👈 نقدکردن کار آسانی نیست.
شما برای نقدکردنِ مدیریتِ یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقدکردن، تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
“نقزدن” یک فرایند “هیجانمدار” است. یعنی ما با نقزدن، آرامتر می شویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذرایم و “دردِدل” میکنیم، اما “نقدکردن” یک فرایند “مسألهمدار” است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمیکنیم، بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نقزدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافیست گوش مفت بیابی، آن وقت میتوانی شروع به نقزدن کنی، ولی نقدکردن، مخاطب تعریف شدهای دارد.
مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خودِ نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروههای ذینفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
نقدکردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه !
شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابر این یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آنها را از روشنفکرمآبان جدا میکند ، “شجاعت” است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن «آگاهسازی تودههای مردم» است.
کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیرتخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید، به سرعت دچار “ #پوپولیسم ” - عوامزدگی میشود!
👈 بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمهی “مار” ،شکل “مار” را طراحی میکنند..!
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکهسازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود؛ چرا که از ابتدا هم، توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخوردهاند.
شاید برخی از آنها روشنفکرهایی بودهاند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آنها به دنبال “اتوپیا” - مدینهی فاضله – بودهاند و ناکام ماندهاند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پلهی اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهایِ مدنیِ شناسنامهدار که به طور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند.
✅ @Shariati_Group
📚 ادوارد ودیع سعید در ۱ نوامبر ۱۹۳۵ در اورشلیم، فلسطین تحت سرپرستی بریتانیا به دنیا آمد و ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ در نیویورک چشم از جهان فروبست. ادوارد سعید نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی است. وی در دانشگاههای هاروارد و پرینستون درس خوانده بود و استاد زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود.
#ادوارد_سعید متفکر و منتقد فلسطینیتبار در کتاب “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” ، میگوید:
وظیفهی روشنفکر، “ نقد نهادهای قدرت ” است.
👈 یک اصل مهم که در طول #تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، اینست که *قدرت بدون نقد فساد میآورد*.
اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان #قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ایدئوکراسی” فرو میغلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر “سلطان” مباح میگردد.
به همین دلیل در جامعه، #روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگیهایی که روشنفکر را از “روشنفکرنما” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند اینست که روشنفکر مآب “نقد” نمیکند، بلکه “نق میزند”.
👈 نقدکردن کار آسانی نیست.
شما برای نقدکردنِ مدیریتِ یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقدکردن، تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
“نقزدن” یک فرایند “هیجانمدار” است. یعنی ما با نقزدن، آرامتر می شویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذرایم و “دردِدل” میکنیم، اما “نقدکردن” یک فرایند “مسألهمدار” است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمیکنیم، بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نقزدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافیست گوش مفت بیابی، آن وقت میتوانی شروع به نقزدن کنی، ولی نقدکردن، مخاطب تعریف شدهای دارد.
مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خودِ نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروههای ذینفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
نقدکردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه !
شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابر این یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آنها را از روشنفکرمآبان جدا میکند ، “شجاعت” است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن «آگاهسازی تودههای مردم» است.
کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیرتخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید، به سرعت دچار “ #پوپولیسم ” - عوامزدگی میشود!
👈 بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمهی “مار” ،شکل “مار” را طراحی میکنند..!
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکهسازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود؛ چرا که از ابتدا هم، توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخوردهاند.
شاید برخی از آنها روشنفکرهایی بودهاند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آنها به دنبال “اتوپیا” - مدینهی فاضله – بودهاند و ناکام ماندهاند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پلهی اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهایِ مدنیِ شناسنامهدار که به طور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند.
✅ @Shariati_Group
📚 ادوارد ودیع سعید در ۱ نوامبر ۱۹۳۵ در اورشلیم، فلسطین تحت سرپرستی بریتانیا به دنیا آمد و ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ در نیویورک چشم از جهان فروبست. ادوارد سعید نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی است. وی در دانشگاههای هاروارد و پرینستون درس خوانده بود و استاد زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود.
Telegram
.
🔺ادامه
میتواند و باید به ارتقای سطح تحلیل و اندیشه در میان تودهی مردم بیانجامد و البته امکان بازآفرینی و باز اندیشی را برای اهل تفکر فراهم سازد. در چنین بستری اگر چه #رسالت اهل تفکر، آگاهی بخشی به طبقات و اقشار جامعه میباشد اما در جوامعی که حداقلی از رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آن رو به افول گذاشته است، مجموعهای از عوامل تودهها را به برخی واکنشهای ناموجه در قبال اهل نظر وا میدارد. توسل به عوام اندیشی؛ به مثابهی حربهی تودهها در مواجهه با فرآوردههای اهل نظر سر بر میآورد.
👈 جامعهی توسعه نایافته، جامعهای با مردمانی سیاستزده است؛ عامهی مردم وقت تفکر ندارند، البته به انبوهی از مسائل میاندیشند لیکن اندیشیدن در محدودهی عقل مشترک برای فهم فرازهای اندیشهی اهل تفکر کفایت نمیکند؛ تقلیل سخن اهل نظر به سطح فهم عوام، و توسل به عواماندیشی کارساز نیست، پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای ما نخواهد کاست. در غیبت سخن اهل درد، #پوپولیسم پیروز میدان خواهد بود.
خطر بعدی این است که درچنین آشفته بازاری بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران با سقوط به ورطهی عواماندیشی، کار را برای متفکرین دغدغهمند و اصیل، سختتر و عرصه را برای تفکر اصیل تنگتر میکنند. و این در واقع آغاز #انحطاط و هدر رفت تمام نیروهای فکور و جامعه ساز هست. آنچه در این میان رنگ میبازد گوهر عقلانیت و خردورزیست که شرط اول رسیدن به #توسعه و #رفاه است.»
✅ @Shariati_Group
✍ #مبانی_شناخت_جهتگیری / ع.م
میتواند و باید به ارتقای سطح تحلیل و اندیشه در میان تودهی مردم بیانجامد و البته امکان بازآفرینی و باز اندیشی را برای اهل تفکر فراهم سازد. در چنین بستری اگر چه #رسالت اهل تفکر، آگاهی بخشی به طبقات و اقشار جامعه میباشد اما در جوامعی که حداقلی از رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آن رو به افول گذاشته است، مجموعهای از عوامل تودهها را به برخی واکنشهای ناموجه در قبال اهل نظر وا میدارد. توسل به عوام اندیشی؛ به مثابهی حربهی تودهها در مواجهه با فرآوردههای اهل نظر سر بر میآورد.
👈 جامعهی توسعه نایافته، جامعهای با مردمانی سیاستزده است؛ عامهی مردم وقت تفکر ندارند، البته به انبوهی از مسائل میاندیشند لیکن اندیشیدن در محدودهی عقل مشترک برای فهم فرازهای اندیشهی اهل تفکر کفایت نمیکند؛ تقلیل سخن اهل نظر به سطح فهم عوام، و توسل به عواماندیشی کارساز نیست، پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای ما نخواهد کاست. در غیبت سخن اهل درد، #پوپولیسم پیروز میدان خواهد بود.
خطر بعدی این است که درچنین آشفته بازاری بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران با سقوط به ورطهی عواماندیشی، کار را برای متفکرین دغدغهمند و اصیل، سختتر و عرصه را برای تفکر اصیل تنگتر میکنند. و این در واقع آغاز #انحطاط و هدر رفت تمام نیروهای فکور و جامعه ساز هست. آنچه در این میان رنگ میبازد گوهر عقلانیت و خردورزیست که شرط اول رسیدن به #توسعه و #رفاه است.»
✅ @Shariati_Group
✍ #مبانی_شناخت_جهتگیری / ع.م
Telegram
.
🔸«پوپولیسم» را به اشکال مختلف تعریف کردهاند؛ من اگر بخواهم #پوپولیسم را در یک عبارت کوتاه بیان کنم آن را نظام فکریای میدانم که بر فضیلت بیسوادی پای میفشارد!
🔸پوپولیستها هم عوام زدهاند، هم عوام فریب! آنها به زبان تودههای کمسواد سخن میگویند و تودههای کمسواد را در مقابل طبقه باسواد و نخبه تهییج و تحریک میکنند.
🔸پوپولیسم همانطور از ریشه لغویاش (Popular) برمیآید، ادعای «مردمی بودن» دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمره و عرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
🔸هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم؛ هروقت که نظر «عوامانه» را به نظر «کارشناسی» و «تخصصی» ترجیح میدهیم یک پوپولیست هستیم!
🔸«پوپولیسم» چگونه «بازتولید» میشود؟
دو جریان (گرچه بهظاهر ضد هم) تقویت کننده پوپولیسم هستند: یکی جریانی که با باورهای عوامانه کاسبی میکند؛ اما از آن طرف متخصصان و نخبگانی که حاضر نیستند از «برج عاج» فرود آیند و برای مخاطب غیرمتخصص حرف بزنند و بنویسند هم تقویت کننده پوپولیسم هستند. این گروه از نخبگان «برج عاج نشین» هم ناخواسته آب به آسیاب پوپولیستهای کاسبکار میریزند.
🔸«رسالت روشنفکر» این است که با توده #مردم صحبت کند، با زبانی که برای آنها قابل فهم باشد و در عین حال سخت مراقبت کند که دچار #عوامزدگی و #عوامفریبی نشود. این کار، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین و مراقبت دارد. کاری است شبیه بندبازی!
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
🔸پوپولیستها هم عوام زدهاند، هم عوام فریب! آنها به زبان تودههای کمسواد سخن میگویند و تودههای کمسواد را در مقابل طبقه باسواد و نخبه تهییج و تحریک میکنند.
🔸پوپولیسم همانطور از ریشه لغویاش (Popular) برمیآید، ادعای «مردمی بودن» دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمره و عرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
🔸هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم؛ هروقت که نظر «عوامانه» را به نظر «کارشناسی» و «تخصصی» ترجیح میدهیم یک پوپولیست هستیم!
🔸«پوپولیسم» چگونه «بازتولید» میشود؟
دو جریان (گرچه بهظاهر ضد هم) تقویت کننده پوپولیسم هستند: یکی جریانی که با باورهای عوامانه کاسبی میکند؛ اما از آن طرف متخصصان و نخبگانی که حاضر نیستند از «برج عاج» فرود آیند و برای مخاطب غیرمتخصص حرف بزنند و بنویسند هم تقویت کننده پوپولیسم هستند. این گروه از نخبگان «برج عاج نشین» هم ناخواسته آب به آسیاب پوپولیستهای کاسبکار میریزند.
🔸«رسالت روشنفکر» این است که با توده #مردم صحبت کند، با زبانی که برای آنها قابل فهم باشد و در عین حال سخت مراقبت کند که دچار #عوامزدگی و #عوامفریبی نشود. این کار، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین و مراقبت دارد. کاری است شبیه بندبازی!
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
Telegram
.
💢 درباره ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی»
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
📈 به مناسبت کسب رتبه نخست جهان در نرخ #تورم، یادداشت «آرژانتین، شاگرد اول پشیمان مکتب نئولیبرالیسم» را که مرداد ۹۸ منتشر شد، دوباره بخوانید...
تکرار میکنم: یادمان نرود، #مردم به خاویر میلی رأی دادهاند. #نئولیبرالیسم، موفقیت خود را مدیون #پوپولیسم است.
✍ سید #یاسیر_جبرائیلی
🔗 مطالعه مطلب کامل
✅ @Shariati_Group
تکرار میکنم: یادمان نرود، #مردم به خاویر میلی رأی دادهاند. #نئولیبرالیسم، موفقیت خود را مدیون #پوپولیسم است.
✍ سید #یاسیر_جبرائیلی
🔗 مطالعه مطلب کامل
✅ @Shariati_Group