🟢 محمد، پیشوای تاریخیِ پارسایان شب و شیران روز
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
Telegram
.
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخشهایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی
🔸از همهی فصلهای زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگهای پر سر و صدا را و به قول فیلمیها «عملیاتی» را میفهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمیتوانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدیای غمانگیزتر، عمیق و واقعاً خونینتر است...
🔸احتضار پیامبر یک سال طول میکشد: از حجة الوداع تا لحظهای که دهانش بسته میشود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونهای دیگر است. حرفهایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطهاش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان میدهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و میخواهد روی این تکیه کند و میخواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار میشود.
🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشاییترین صحنهی زندگی است. بسیار کماند مردانی که زیبا مردهاند...
🔸مردنهای بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان میمیرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان میمیرد که هست. یکی از مشهورترین مردنها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان میدهد. افسرانش بر بالینش ایستادهاند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشمهایی است که زیبائیها و شکوههایی را میبیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگبین آن را نمیبینند.
🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسبهای خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشمهای کم سو هرگز زیبایی آن را ندیدهاند. دیدار محمد با مرگ چگونه میتواند ساده باشد؟
🔸پیامبر یکایک چهرههای برجستهی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی میکند. وی خوب میداند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافتهاند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید میکند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژهای را دارا باشد.
🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمیتوانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیامهای غیب را به #انسان میآورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش میآمد دستش را در آب فرو میبرد و بر صورتش میکشید و میگفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...
🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار میکشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی میکوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لبهای محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
بخشهایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی
🔸از همهی فصلهای زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگهای پر سر و صدا را و به قول فیلمیها «عملیاتی» را میفهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمیتوانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدیای غمانگیزتر، عمیق و واقعاً خونینتر است...
🔸احتضار پیامبر یک سال طول میکشد: از حجة الوداع تا لحظهای که دهانش بسته میشود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونهای دیگر است. حرفهایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطهاش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان میدهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و میخواهد روی این تکیه کند و میخواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار میشود.
🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشاییترین صحنهی زندگی است. بسیار کماند مردانی که زیبا مردهاند...
🔸مردنهای بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان میمیرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان میمیرد که هست. یکی از مشهورترین مردنها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان میدهد. افسرانش بر بالینش ایستادهاند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشمهایی است که زیبائیها و شکوههایی را میبیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگبین آن را نمیبینند.
🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسبهای خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشمهای کم سو هرگز زیبایی آن را ندیدهاند. دیدار محمد با مرگ چگونه میتواند ساده باشد؟
🔸پیامبر یکایک چهرههای برجستهی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی میکند. وی خوب میداند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافتهاند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید میکند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژهای را دارا باشد.
🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمیتوانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیامهای غیب را به #انسان میآورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش میآمد دستش را در آب فرو میبرد و بر صورتش میکشید و میگفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...
🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار میکشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی میکوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لبهای محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
Telegram
.
Forwarded from گروه شریعتی
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخشهایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی
🔸از همهی فصلهای زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگهای پر سر و صدا را و به قول فیلمیها «عملیاتی» را میفهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمیتوانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدیای غمانگیزتر، عمیق و واقعاً خونینتر است...
🔸احتضار پیامبر یک سال طول میکشد: از حجة الوداع تا لحظهای که دهانش بسته میشود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونهای دیگر است. حرفهایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطهاش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان میدهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و میخواهد روی این تکیه کند و میخواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار میشود.
🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشاییترین صحنهی زندگی است. بسیار کماند مردانی که زیبا مردهاند...
🔸مردنهای بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان میمیرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان میمیرد که هست. یکی از مشهورترین مردنها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان میدهد. افسرانش بر بالینش ایستادهاند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشمهایی است که زیبائیها و شکوههایی را میبیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگبین آن را نمیبینند.
🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسبهای خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشمهای کم سو هرگز زیبایی آن را ندیدهاند. دیدار محمد با مرگ چگونه میتواند ساده باشد؟
🔸پیامبر یکایک چهرههای برجستهی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی میکند. وی خوب میداند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافتهاند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید میکند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژهای را دارا باشد.
🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمیتوانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیامهای غیب را به #انسان میآورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش میآمد دستش را در آب فرو میبرد و بر صورتش میکشید و میگفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...
🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار میکشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی میکوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لبهای محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
بخشهایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی
🔸از همهی فصلهای زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگهای پر سر و صدا را و به قول فیلمیها «عملیاتی» را میفهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمیتوانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدیای غمانگیزتر، عمیق و واقعاً خونینتر است...
🔸احتضار پیامبر یک سال طول میکشد: از حجة الوداع تا لحظهای که دهانش بسته میشود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونهای دیگر است. حرفهایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطهاش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان میدهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و میخواهد روی این تکیه کند و میخواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار میشود.
🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشاییترین صحنهی زندگی است. بسیار کماند مردانی که زیبا مردهاند...
🔸مردنهای بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان میمیرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان میمیرد که هست. یکی از مشهورترین مردنها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان میدهد. افسرانش بر بالینش ایستادهاند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشمهایی است که زیبائیها و شکوههایی را میبیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگبین آن را نمیبینند.
🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسبهای خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشمهای کم سو هرگز زیبایی آن را ندیدهاند. دیدار محمد با مرگ چگونه میتواند ساده باشد؟
🔸پیامبر یکایک چهرههای برجستهی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی میکند. وی خوب میداند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافتهاند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید میکند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژهای را دارا باشد.
🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمیتوانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیامهای غیب را به #انسان میآورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش میآمد دستش را در آب فرو میبرد و بر صورتش میکشید و میگفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...
🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار میکشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی میکوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لبهای محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
Telegram
.