اكنون، ما و شريعتی
1.42K subscribers
1.31K photos
194 videos
85 files
1.39K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🖋حسین مصباحیان


🔷🔆اگر دغدغه فیلسوف این است که جهان را تفسیر کند و دغدغه مورخ این است که گذشته را آنگونه که رخ داده است گزارش کند و اگر دغدغه جامعه شناس این است که کارکرد چیزی را در جایی نشان دهد، دغدغه شریعتی هیچ یک از اینها به تنهایی نیست، همه این دغدغه­ها بعلاوه یک دغدغه دیگر است و آن افشای لایه های پنهان نمادهای ذهنی و عینی تثلیث تزویر و زور و زر و گشودن افق هایی برای انسانی کردن مناسبات بشری، تعمیق آزادی های اساسی­ و پاس داشتن برابری انسانها به مثابه کرامتی است که آدمی به آن تعریف می­شود.


#حسین_مصباحیان
#دومین_سمپوزیوم
#نوشریعتی_مسائل_امروز_جامعه
#طرحی_نو
#اکنون_ما_شریعتی


🆔@shariati40
🔷🔆سخنرانی حسین مصباحیان ، دبیر علمی سمپوزیوم نو شریعتی و مسائل امروز جامعه ما


🔸🔆با سلام خدمت دوستان عزیز و با تشکر از مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان و معاونت فرهنگی – اجتماعی دانشگاه اصفهان که امکان برگزاری این سمپوزیوم را فراهم آوردند، عنوان این سمپوزیوم ، نوشریعتی و مسائل امروز جامعه ما است و من اجازه می‌خواهم که قدری راجع به همین عنوان صحبت کنم، صحبتی که در حقیقت حاصل کنفرانس های پژوهشگران در سمپوزیوم گذشته است، سمپوزیومی که سال گذشته با عنوان اکنون، ما و شریعتی: شرایط امکان یک پارادایم بدیل در دانشگاه تربیت مدرس تهران برگزار شد. بنابر این متنی که در اینجا ارائه میشود در حقیقت حاصل کار دسته جمعی گروهی از پژوهشگران است که احتمالا با تغییر و تفصیل هایی به عنوان مقدمه کتاب سمپوزیوم سال گذشته منتشر خواهد شد .
🔹نقش من از اینرو به عنوان دبیر علمی این سمپوزیوم، منحصرا ارائه آن است نه تصنیف و تالیف آن. گو اینکه خود را به تمام خطوط اصلی آن متعهد می دانم.



#حسین_مصباحیان
#دومین_سمپوزیوم
#نوشریعتی_مسائل_امروز_جامعه
#طرحی_نو
#اکنون_ما_شریعتی


🆔 @shariati40


📌برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
(متن کامل سخنرانی جناب آقای حسین مصباحیان )

https://telegra.ph/سخنرانی-حسین-مصباحیان--دبیر-علمی-سمپوزیوم-نو-شریعتی-و-مسائل-امروز-جامعه-ما-12-14
‍ ‍‍ 🔷🔆نوشریعتی و پروژه‌ی «ابداع خویشتن»

🖋حسین مصباحیان

🔹شریعتی در دهه های اخیر مورد تفاسیر مختلف قرار گرفته است. جریانی که اما به نو شریعتی موسوم شده است، بینش توحیدی، روش ایدئولوژیک ، پروژه ابداع خویشتن بر پایه منش اخلاقی-دگرخواهانه، و آرمان عرفان، برابری، آزادی شریعتی را ویژگی‌ها و خصایل بنیادین اندیشه و پروژه شریعتی به شمار می‌آورد ، خود را بدانها وفادار و متعهد می‌داند و معتقد است هر یک از این خصایل بنیادین، آنگاه که به درستی به کار گرفته شوند و توسعه یابند، میتوانند در برون رفت از بحرانهای ملی، منطقه ای و جهانی، نقش زنده و موثری ایفا کنند.

🔸پروژه شریعتی، ابداع خویشتن است. «خویشتن» آن باید باشدی است که که نیست؛ موجودیتی که باید نوآفرینی شود و تقدیرش را به دست گیرد .در نتیجه «ابداع خویشتن» در امروز مستقر است و به فردا نظر دارد اما از مواریث پشت سرش برای حرکت به سمت فردا غافل نیست و مرز معینی با ارجاع و یا احیای خویشتن متصلب دیروزی و بازگشت های نوستالژیک دارد. این ابداع به کمک عمل (پراکسیس) ممکن می گردد : خویشتنی گشوده در همه جلوه های اجتماعی، سیاسی ، ملی و بشری…در پرتو بحران‌ها و یافته‌های چهار دهه اخیر، «ابداع خویشتن» پشتوانه رهایی از عسرت زمانه ماست. درک زیرپوستی همگان از زخم‌های ناشی از تالیف دین سنتی و مدرنیته بازاری ، بزنگاه امیدبخشی برای تاسیس یک امکان تازه از «ـابداع خویشتن» است. اما این امکان به سادگی گشودنی نیست چرا که نه یک مساله خاص ایرانی، بلکه مساله ای است جهانی. درک و حل مساله در ایران بخشی از درک و حل مساله در سطح جهانی به شمار می‌رود.

🔹آرمان شریعتی ، عرفان ، برابری، آزادی است. شریعتی در مواجهه­ای نزدیک با جامعه و تاریخ، آنچه که باعث سلطه و مانع تحول می­دید را در سه­گانه تزویر، زور و زر یا تسبیح و تیغ و طلا صورت­بندی کرد و در مقابل آن چشم اندازی بر پایه آرمان، عرفان، آزادی و برابری گشود تا مسیر تحولات تاریخی همواره گشوده و دائمی بماند و هیچ ” پایانی” بر آن متصور نباشد. او در این مواجهه، استحمار را اصلی ترین مانع و عرفان را راهگشاترین بدیل و در همان حال نخستین مرحله ورود به راه عرفان، برابری، آزادی دانست. سه گانه «عرفان، برابری، آزادی» مورد نظر شریعتی، در کنار یکدیگر کلیتی متمایز می‌آفرینند .

#نوشریعتی
#مقاله
#حسین_مصباحیان
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40

📌برای خواندن کامل متن و مقاله به لینک سایت بنیاد فرهنگی دکترعلی شریعتی مراجعه کنید.

http://drshariati.org/?p=20837
🔷🔸جان باختن دختر ایران و مسئولیت دانشگاهیان

🖋حسین مصباحیان

🔸واقعه جان باختن دخترمان، دختر ایران، مهسا امینی، بار دیگر و این بار با نهیبی وجودی پرسش از مسئولیت را پیش روی همگان و از جمله ما دانشگاهیان قرار داد. این پرسش‌های دریدایی شاید که «اگر ما [عناصر دانشگاهی] می‌توانستیم بگوییم ما، شاید از خود می‌پرسیدیم: کجا هستیم؟ چه کسانی هستیم؟ چه چیزی و چه کسانی را نمایندگی میکنیم؟ آیا ما مسئول هستیم؟ در برابر چه کسانی و برای چه امری؟» گرچه درست است که مفهوم مسئولیت خود نیازمند مواجهه‌ای مسئولانه برای دریافت پاسخ پیرامون چیستی خود است، ولی در قابل اطمینانترین و معتبرترین شکل تداوم آن در تاریخ، همواره به‌طور ضمنی با عمل، با انجام دادن، با پراکسیس و با یک تصمیم سر و کار داشته است، تصمیمی که از ضمیر ساده اخلاقی و یا از درک تئوریک فراتر می‌رفته است. از این‌رو به تعبیر یک دوست، هرکس در دانشگاه حضور دارد، از استاد و دانشجو گرفته تا مسئول و کارمندش، با هر موضع و عقیده سیاسی، مسئول است که در خصوص نادیده گرفتن حق نافرمانی مدنی دانشجو و بدتر از آن تهدید و بازداشت او رسماً اعلام موضع کند.

🔹 این آن بزنگاهی است که در آن سکوت جرم است و شکست سکوت وظیفه‌ای اخلاقی. اگر ارکان دانشگاه یعنی مدیران و استادان و دانشجویان در مقابل تعرض به حقوق دانشجو ایستادگی نکنند، بازداشت دانشجو و تهدید دانشگاهیان تبدیل به یک سنت می‌شود و دانشگاه از محتوای انتقادی خود خارج می‌گردد. با این‌همه، گرچه شکستن سکوت در مقابل بازداشت دانشجویان ضرورتی اخلاقی است ولی در عین حال کافی نیست. کافی نیست چون همراهی ضمنی ما معلمان نمی‌تواند مرهمی باشد بر زخم‌ها و جراحت‌های دانشجویان بی‌پناهی که باز به تعبیر آن دوست، به مرغان عزا و عروسی این دیار بدل گشته‌اند. از این‌رو، ضرورت دارد که با سماجت تمام، پرونده‌های تعرض به دانشجویان و سایر اقشار مردم تا آزادی تک تک آنان پیگیری شود و این اطمینان به مردم داده شود که آزادی نقد و نافرمانی مدنی پاس داشته خواهد شد.

📌عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران


#مهسا_امینی
#دختر_ایران
#دانشگاه
#آزادی_دانشجویان
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#حسین_مصباحیان
🆔 @Shariati40
.
🔴حسین مصباحیان استاد گروه فلسفه از دانشگاه تهران اخراج شد


دکتر #حسین_مصباحیان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، با انتشار متنی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام اعلام کرده که پس از شانزده سال حضور در گروه فلسفه دانشکده ادبیات و تدریس در گروه‌های فلسفه، تاریخ و ایران‌شناسی این دانشکده، «پیگیری مصرانه ریاست فعلی دانشکده ادبیات [عبدالرضا سیف] در از کار انداختن هر سه پرونده تمدید، تبدیل و تغییر وضعیت» باعث شده او «فاقد قرارداد استخدامی و در عمل اخراج شده به حساب» بیاید.

مصباحیان اعلام کرده که دیگر «اندازه اجحاف و ستمگری را از اندازه تحمل خود بیشتر» می‌بیند و «در شرایطی که حقوق مهمتر مردم به رسمیت شناخته نمی‌شود» ناگزیر «از پیگیری‌های بی‌حاصل حقوقی و قانونی» انصراف می‌دهد و از کار در دانشگاه کناره می‌گیرد.

این اولین بار نیست که «پیگیری مصرانه» عبدالرضا سیف منجر به بیرون رانده شدن اساتید از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران می‌شود. در سال ۱۳۸۶ دکتر محمد دهقانی، عضو سابق گروه زبان و ادبیات فارسی این دانشکده، پیرو شکایت خصوصی عبدالرضا سیف به هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات انتظامی اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران از این دانشگاه اخراج شد. عبدالرضا سیف در سال ۱۳۸۶ مدیرکل اداره آموزش دانشگاه تهران و عضو هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات انتظامی اعضای هیئت علمی این دانشگاه بوده است.

#دانشگاه_تهران
#سرکوب_فراگیر
3⃣7️⃣1️⃣5⃣
🆔 @senfi_uni_iran
#ارسالی_دانشجویان

🔴 فراخوان اعتصاب و تحصن دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی در اعتراض به اخراج #حسین_مصباحیان، استاد گروه فلسفه

▪️زمان و مکان تحصن: ۶ آذر دانشکده ادبیات و علوم انسانی، مقابل گروه فلسفه

@daneshjo_ut
#خبر

🟥◾️تحصن روز ۶ آذر دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در اعتراض به اخراج دکتر #حسین_مصباحیان، استاد گروه فلسفه.

همچنین دکتر حسین غفاری مدیر گروه فلسفه، در جمع متحصنین حاضر شد و وعده‌ی پیگیری وضعیت دکتر مصباحیان را به دانشجویان داد.

۵ آذر ۱۴۰۱
#دانشگاه_تهران
#اعتراضات_دانشجویی
#دهمین_هفته_اعتراضات_دانشجویی
3⃣7️⃣3⃣7⃣
🆔 @senfi_uni_iran
Forwarded from ایران فردا
🔴سه دستاورد خودویژه‌ی جنبش زن، زندگی، آزادی
▪️ویژه‌ی سالگشت جنبش زن،زندگی،آزادی – ۱۲

💠
حسین مصباحیان
@iranfardamag

🔸 جنبش زن، زندگی، آزادی را باید جنبشی در استمرار مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران از مشروطه به‌این سو قلمداد کرد و آن را جنبشی اخلاقی و تاریخی برای به رسمیت شناسی راستین و نفی تحقیرها و طردها دانست. اصطلاح جنبش برای توصیف رخداد مذکور از این جهت به کار گرفته‌ شده است تا فصل تمایز آن هم با شورش، طغيان یا اغتشاش (Revolt or Rebellion) و هم با انقلاب روشن گردد.در حالی که شورش حرکتی واكنشي و مقطعی، غالباً بدون آرمان و اغلب توأم با خشونت است که می‌تواند در مدت كوتاهي سركوب شود و فرو نشينند و در حالی که انقلاب تلاشی جمعی و موفق برای برافکندن نظامی سیاسی و درافکندن نظم سیاسی جدید است، جنبش حركتي است دراز مدت که معمولاً با کوشش‌های فكري /فرهنگي شروع می‌شود و در پی گسترش و تعمیق اندیشه‌های جديد و نگاهی متفاوت به عالم و آدم است.

🔹 جنبش می‌تواند سویه سیاسی پیدا کند و به انقلاب منجر شود یا نشود. یا حتی جنبشی می‌تواند به انقلاب منجر شود بی‌آنکه بتواند آرمان‌های خود را تحقق بخشد. انقلاب مشروطه به‌طور مثال نتوانست آرمانهای جنبش مشروطه را تحقق بخشد و یک کلمه‌ای که کسانی مانند مشیرالدوله تبریزی به دنبال آن بودند نتوانست در خاک واقعیت غرس شود. همچنان که در ادامه، انقلاب ۵۷ نتوانست آرمانهای جنبش آزادی خواهی و جمهوری خواهی را تحقق بخشد. این هر دو انقلاب گرچه به‌صورت سیاسی پیروز شدند، ولی جنبشی که پشت سر هر دوی آن‌ها بود شکست خورد و همین امر است که می‌تواند این شعار را توضیح ‌دهد که انقلاب مرد، زنده باد انقلاب. آنچه اما جنبش زن، زندگی، آزادی را از سایر جنبش‌های مدرن ایران متمایز می‌سازد این است که ایستگاههای جدیدی ایجاد کرده است. ایستگاههایی که محل آزمون آزادیخواهی است! این ایستگاهها که بیانگر دستاوردهای ناپیدا یا کمتر دیده شده جنبش هستند را می‌توان از طریق سه مفهوم «به رسمیت شناسی»، «بدنمندی» و «قدرت‌های خرد» توضیح داد.

🔸 یکی از مفاهیمی که به عصر ما و جنبش کنونی ما پیوند یافته است، مفهوم «به رسمیت شناخته شدن» است. نقیض این مفهوم را می‌توان در مفهوم غرشماری یا شمرده نشدن جستجو کرد. طرح فلسفی بحث به رسمیت شناخته شدن (recognition) در تاریخ فلسفه از فیشته شروع می‌شود، در نوشته‌های الهیاتی ینا، پدیدارشناسی روح و فلسفه حق هگل پی گرفته می‌شود و در فلسفه قرن بیست تبدیل به یکی از کانونی‌ترین مفاهیمی می‌شود که طیف وسیعی از فیلسوفان تأثیرگذار این قرن- کسانی مانند چارلز تیلور، پل ریکور، یورگن هابرماس و به‌ویژه اکسل هونت را درگیر خود می‌سازد.

🔹 پرداختن به کلیات این نظریه هم از حوصله و هم حتی دستور کار این نشست خارج است. فقط به اشاره بگویم که هگل جوان در دست‌نوشته‌های ینا، به این باور رسیده بود که نزاع در میان سوژه‌ها برای به رسمیت شناخته شدن متقابل هویتشان، فشار اجتماعی- درونی را برای تأسیس نهادهایی که پشتوانه‌ی آزادی هستند را به وجود می‌آورد. به اعتقاد هگل هستی انسانی، به خاطر آزادی‌اش باید دارای حقوقی باشد. کسب این حقوق فقط در صورتی ممکن است که افراد به رسمیت شناخته شوند. از این‌رو، به رسمیت شناسی، بنیاد حق است. برای هگل، مناقشه بر سر عزت و افتخار بایستی خود را به نحوی از به رسمیت شناخته شدن که والاتر و اخلاقی‌تر است برساند. همان‌گونه که گادامر در کتاب حقیقت و روش خود بیان می‌کند، فرآیند دیالکتیکی پدیدارشناسی روح توسط هیچ مسئله‌ای به اهمیت به رسمیت شناخته شدن تعین نیافته است. خودآگاهی برای هگل تنها از طریق به رسمیت شناخته شدن توسط دیگری به وقوع می‌پیوندد. هگل در پدیدارشناسی روح، –به‌ویژه در قسمت A فصل چهارم- "استقلال و عدم استقلال خودآگاهی؛ ربوبیت و بندگی " بی‌آنکه نامی از به رسمیت شناخته شدن ببرد، بررسی پیچیده و فشرده‌ای از این مفهوم به دست می‌دهد.

🔸 هدفِ جدال برای به رسمیت شناخته شدن نه حفظ اتم‌وار خود بلکه استقرار مناسباتی میان سوژه‌های اجتماعی بر مبنای قبول و به رسمیت شناختن یکدیگر است. هدف، خودبسندگی یا خودمختار سوژه‌های انسانی است. فقط این نوع خودبسندگی است که می‌تواند فرد را از چهارچوب جهان خودخواهی خارج سازد و امکان ایجاد ارتباط او با دیگران را فراهم آورد. مناسبات ارتباطی، از این‌رو، بیشتر از طریق تعارض امکان پذیر است. برای اینکه به رسمیت شناخته شوید باید مبارزه کنید.....


متن کامل:

https://cutt.ly/RwWEX1w6

#ایران_فردا
#حسین_مصباحیان
#دستاوردهای_جنبش_زن_زندگی_آزادی
http://t.me/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
🔴سه دستاورد خودویژه‌ی جنبش زن، زندگی، آزادی
▪️بازنشر از ایران فردابه مناسبت دومین سالگرد

💠
حسین مصباحیان
@iranfardamag

🔸 جنبش زن، زندگی، آزادی را باید جنبشی در استمرار مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران از مشروطه به‌این سو قلمداد کرد و آن را جنبشی اخلاقی و تاریخی برای به رسمیت شناسی راستین و نفی تحقیرها و طردها دانست. اصطلاح جنبش برای توصیف رخداد مذکور از این جهت به کار گرفته‌ شده است تا فصل تمایز آن هم با شورش، طغيان یا اغتشاش (Revolt or Rebellion) و هم با انقلاب روشن گردد.در حالی که شورش حرکتی واكنشي و مقطعی، غالباً بدون آرمان و اغلب توأم با خشونت است که می‌تواند در مدت كوتاهي سركوب شود و فرو نشينند و در حالی که انقلاب تلاشی جمعی و موفق برای برافکندن نظامی سیاسی و درافکندن نظم سیاسی جدید است، جنبش حركتي است دراز مدت که معمولاً با کوشش‌های فكري /فرهنگي شروع می‌شود و در پی گسترش و تعمیق اندیشه‌های جديد و نگاهی متفاوت به عالم و آدم است.

🔹 جنبش می‌تواند سویه سیاسی پیدا کند و به انقلاب منجر شود یا نشود. یا حتی جنبشی می‌تواند به انقلاب منجر شود بی‌آنکه بتواند آرمان‌های خود را تحقق بخشد. انقلاب مشروطه به‌طور مثال نتوانست آرمانهای جنبش مشروطه را تحقق بخشد و یک کلمه‌ای که کسانی مانند "مستشارالدوله تبریزی" به دنبال آن بودند نتوانست در خاک واقعیت غرس شود. همچنان که در ادامه، انقلاب ۵۷ نتوانست آرمانهای جنبش آزادی خواهی و جمهوری خواهی را تحقق بخشد. این هر دو انقلاب گرچه به‌صورت سیاسی پیروز شدند، ولی جنبشی که پشت سر هر دوی آن‌ها بود شکست خورد و همین امر است که می‌تواند این شعار را توضیح ‌دهد که انقلاب مرد، زنده باد انقلاب. آنچه اما جنبش زن، زندگی، آزادی را از سایر جنبش‌های مدرن ایران متمایز می‌سازد این است که ایستگاههای جدیدی ایجاد کرده است. ایستگاههایی که محل آزمون آزادیخواهی است! این ایستگاهها که بیانگر دستاوردهای ناپیدا یا کمتر دیده شده جنبش هستند را می‌توان از طریق سه مفهوم «به رسمیت شناسی»، «بدنمندی» و «قدرت‌های خرد» توضیح داد.

🔸 یکی از مفاهیمی که به عصر ما و جنبش کنونی ما پیوند یافته است، مفهوم «به رسمیت شناخته شدن» است. نقیض این مفهوم را می‌توان در مفهوم غرشماری یا شمرده نشدن جستجو کرد. طرح فلسفی بحث به رسمیت شناخته شدن (recognition) در تاریخ فلسفه از فیشته شروع می‌شود، در نوشته‌های الهیاتی ینا، پدیدارشناسی روح و فلسفه حق هگل پی گرفته می‌شود و در فلسفه قرن بیست تبدیل به یکی از کانونی‌ترین مفاهیمی می‌شود که طیف وسیعی از فیلسوفان تأثیرگذار این قرن- کسانی مانند چارلز تیلور، پل ریکور، یورگن هابرماس و به‌ویژه اکسل هونت را درگیر خود می‌سازد.

🔹 پرداختن به کلیات این نظریه هم از حوصله و هم حتی دستور کار این نشست خارج است. فقط به اشاره بگویم که هگل جوان در دست‌نوشته‌های ینا، به این باور رسیده بود که نزاع در میان سوژه‌ها برای به رسمیت شناخته شدن متقابل هویتشان، فشار اجتماعی- درونی را برای تأسیس نهادهایی که پشتوانه‌ی آزادی هستند را به وجود می‌آورد. به اعتقاد هگل هستی انسانی، به خاطر آزادی‌اش باید دارای حقوقی باشد. کسب این حقوق فقط در صورتی ممکن است که افراد به رسمیت شناخته شوند. از این‌رو، به رسمیت شناسی، بنیاد حق است. برای هگل، مناقشه بر سر عزت و افتخار بایستی خود را به نحوی از به رسمیت شناخته شدن که والاتر و اخلاقی‌تر است برساند. همان‌گونه که گادامر در کتاب حقیقت و روش خود بیان می‌کند، فرآیند دیالکتیکی پدیدارشناسی روح توسط هیچ مسئله‌ای به اهمیت به رسمیت شناخته شدن تعین نیافته است. خودآگاهی برای هگل تنها از طریق به رسمیت شناخته شدن توسط دیگری به وقوع می‌پیوندد. هگل در پدیدارشناسی روح، –به‌ویژه در قسمت A فصل چهارم- "استقلال و عدم استقلال خودآگاهی؛ ربوبیت و بندگی " بی‌آنکه نامی از به رسمیت شناخته شدن ببرد، بررسی پیچیده و فشرده‌ای از این مفهوم به دست می‌دهد.

🔸 هدفِ جدال برای به رسمیت شناخته شدن نه حفظ اتم‌وار خود بلکه استقرار مناسباتی میان سوژه‌های اجتماعی بر مبنای قبول و به رسمیت شناختن یکدیگر است. هدف، خودبسندگی یا خودمختار سوژه‌های انسانی است. فقط این نوع خودبسندگی است که می‌تواند فرد را از چهارچوب جهان خودخواهی خارج سازد و امکان ایجاد ارتباط او با دیگران را فراهم آورد. مناسبات ارتباطی، از این‌رو، بیشتر از طریق تعارض امکان پذیر است. برای اینکه به رسمیت شناخته شوید باید مبارزه کنید.....


متن کامل:

https://cutt.ly/zwOqGDpt

#ایران_فردا
#حسین_مصباحیان
#دستاوردهای_جنبش_زن_زندگی_آزادی
http://t.me/iranfardamag