اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
196 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔆شریعتی، امتداد پروژه بازرگان
🖋علیرضا رجایی

🔸رادیکالیسم ضد استیلا و استبداد ستیز بازرگان،نقطه کانونی فکر مذهبی او بود و هیچ‌چیز بیش از این شریعتی را به بازرگان نزدیک نمی‌کند و از همین نقطه بود که هر دو،با دستگاه مَدرَسی و اسکولاستیکی و نظام‌مندِ موجود،مواجهه‌ی انتقادی پیدا کردند."تقدیس"و"تبعیت مطلق"بارها در آثار بازرگان در معرض نقد افشاگرانه قرار گرفته‌است و از آن‌جا که موضع فکری_سیاسیِ او بیش از هرچیز منشاءِ ایمانی داشت،از این‌گونه مواجهات هراسی به دل راه نمی‌داد.براحتی می‌توان تشابهات فراوان فکر بازرگان و شریعتی را تا آنجا که به درک ضد استیلای آنها از فکر دینی باز می‌گردد،در آثارشان یافت و بدون هیچ تردیدی اذعان کرد شریعتی امتداد پروژه فکری_سیاسیِ بازرگان است.
🔹بازرگان و هم‌فکرانش آن‌گاه که به شکل روشن‌تری پی به قدرت برانگیزانندگیِ فکرِ مذهبی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران ‌بردند،در ابتدای دهه ۴۰ مبادرت به تشکیل سازمان مستقلّی کردند که نام آن از سه واژه‌ی"نهضت"،"آزادی"و"ایران"تشکیل شده بود و این اقدامی انقلابی از سوی گروهی از روشنفکران و نو اندیشان دینی بود که تاثیرات تاریخی آن هم‌چنان ادامه دارد.این گروه بوضوح دریافتند که تاریخ ایران در مواجهات ضد استبدادی خود در گیرودار یک‌جنبش و نهضت دامنه‌دار است و این‌واقعیت اجتماعی باید در یک‌تشکّل سیاسیِ مشخص،تعیّن یابد.چنین اندیشه‌ای در تبار تاریخی مذهبی اندیشانِ پس از مشروطه چندان هم بی‌سابقه نبوداما هیچ یک نه تا به این اندازه از انسجام فکری_برنامه‌ای برخوردار بودند و نه امتداد و تاثیرات تاریخیِ مشخص و مستمرّی داشتند و ناگزیر در لابه‌لای انبوه حوادث ابتدای قرن بیستمِ ایران ناپدید شدند.آثار بازرگان در دوران زندان نیز نشان می‌دهد که او و هم‌فکرانش برای درس‌اموزی مبارزاتی هرچه بیشتر،به نهضتهای آزادیبخش جهان سوم توجه استراتژیک داشتند و احتمالاً ایران را نیز بخشی از بدنه‌ی جهانیِ نهضتهای آزادیبخش می‌دیدند و قابل تامّل این که علی‌رغم تجربه منفی بازرگان از چپرویهای حزب توده در جریان نهضت ملّیِ دکتر مصدق،وی از منابع و تحلیل‌های دست‌چپی نیز بهره می‌برده چنان که در گزارش مربوط به نهضت آزادی هندوستان،به نوشته شارل بتلهایم،مارکسیست فرانسوی و در توضیح انقلاب کوبا به کتاب"جنگ شکر "ژان‌پل سارتر چپگرا رجوع کرده‌است.
به طور کلّی در آثار و نوشته‌های بازرگان بوضوح تلقّی مبارزه‌جویانه از مذهب توحیدی دیده می‌شود.برای نمونه وی به نقل از یک‌ نویسنده عراقی،"شیعه را اقلیّت مبارز مسلمان"تعریف می‌کند"که تمام خصوصیات مبارزات زیرزمینیِ انقلابهای جدید در سنتهای آن"جمع است و درس بزرگ عاشورا را نیز"آموزش صبر و شیوه‌های مقاومت در مقابله با حکومتهای جور"و"نفی مشروعیت"آنها می‌داند.بنابراین چندان عجیب نیست که گروهی از جوانان نهضت آزادی این مسیر را به شیوه خود ادامه دادند و در پاسخ به بن‌بستهای زمانه‌ی خودسازمان‌"مجاهدین خلق ایران"را تاسیس کردند.گذار از نهضت به سازمان در واقع تاکید بیشتری بود بر تئوری تشکیلات و افزایش انضباط و انسجام سیاسی.واژه مجاهدین،از ضرورت افزایش و تعمیق مبارزه مخاطره‌امیز و واژه خلق هم از توجه رادیکالتر به قشربندی اجتماعی حکایت داشت.می‌دانیم که از یکی از بنیانگذاران سازمان یعنی سعید محسن نقل شده‌است که وی کتاب"راه طی شده"بازرگان را بدون اغراق یکصد بار خوانده و تمامی آن را حفظ کرده و بازرگان را نیز پدر معنوی و فکری مجاهدین خلق دانسته‌‌بود.
🔸به این ترتیب پیش از این که به گسست میان رویکرد بازرگان با رادیکالیسم‌های پس از او بیندیشیم،ضروری است به‌چگونگی بسط رادیکالیسم از بازرگان به نحله‌های نواندیشیِ پس از وی توجه کنیم‌.این توجهی صرفاً معرفت‌شناسانه و متن‌محور نیست بلکه کوششی است در توضیح تاریخ معاصر ما و ضرب‌آهنگ رادیکال و غیر قابل مهاری که در ذیل هر تلاش اصلاح‌طلبانه‌ای نیز به یک باره خود را برملا می‌کند.به یک اعتبار این مواجهه‌ی اجتناب‌ناپذیری است میان ساختمان کلاسیکِ نظری و تاریخیِ ایران‌زمین با تجدد که انقلابی را برپا کرده‌است که حتی ظهورات لیبرال آن نیز از بروز انقلابی پرهیز نمی‌کند و این طبیعت هر آغازِ به سوی تجدد است که تاریخهای پیشامدرن را درگیر دو انقلاب دموکراتیک و انقلاب صنعتیِ قرون جدید می‌کند.بازرگان و شریعتی نیز فرزندان همین مواجهه هستند که اولی بیشتر با باطن انقلابهای دموکراتیک و دومی با تئوری نقد "طبقات اجتماعیِ"ناشی از انقلاب صنعتی نزدیکتر است. به بیان اندکی فضل‌فروشانه و کاملاً پرمسامحه،اگر کانت را بدرستی از سراغازهای اصلی فکر روشنگری بدانیم.
📌خواندن کامل به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه شود.

#مجله_اندیشه_پویا
#یادداشت
#شریعتی_امتداد_پروژه_بازرگان
#علیرضا_رجایی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40

https://telegra.ph/شریعتی--امتداد-پروژه-بازرگان-01-19
🔷🗒شریعتی؛ زخم‌ها و تیزاب‌ها

🖋 علیرضا رجایی

🔆انحصار شریعتی به رادیکالیسم دهه ۵۰ یا اتصال دروغین وی به ساختمان رژیم پس از انقلاب، هیچ یک نتوانست به “تاریخ” او برچسب موقت بزند. این که می گوییم “تاریخ شریعتی” از آن روست که وی بدرستی صاحب “تاریخ” یا به بیان قدما “صاحب وقت” است. اما دیالکتیک تاریخ او در نسبت معکوس با تاریخ عمومی و مسلط قرار داد یعنی به هر مقدار که تاریخ عمومی ما سیر ارتجاع و واگرد طی می کند تاریخ شریعتی فربه و منبسط می شود و در متن این دیالکتیک است که شریعتی فراتر از یک فرد، معنای یک دوره و امکان تاسیس یا سرآغاز تاریخ جدید می دهد و همین است که به او موقعیتی یگانه می بخشد. یگانه نه صرفا در هیبت نظریه پردازی که باید در لابه لای کتابها و آثارش، آراء او را فهمید بلکه بیش از آن، موقعیت یگانه برای وقوع یک امکان تاریخی، در بستر انهدام، زوال و انحطاط تاریخ دیگری که در آن به سر می بریم. این ادعای سنگین که حتما با تعریف نسبتا رایج این سالها از او که به عنوان مظهر ایدئولوژی زدگی و بدتر از آن، یکی از منابع انحصار، استبداد و استیلای دهه های اخیر یاد می شود در تعارض اساسی است. این روایت های مطلقا غلط دو منشاء اساسی دارد، یکی قدرت ایدئولوژیک و رسانه ای ارتجاع حاکم که همه چیز را اگر بتواند تصرف می کند و اگر نتواند منهدم، و دوم روشنفکرانی که از سر استغناء ناشی از حواس پرتی و تنبلی، کلیت آثار شریعتی را نخوانده اند و جز چند عبارت یا سخنرانی آن هم به شکل نصف و نیمه و ناقص به گوش آنها نخورده است.

🔆بیان جسورانه و گزنده شریعتی نسبت به انحطاط و ارتجاع، لازمه وضع تاریخی و یگانه او بود که خود به آن آگاهی داشت و در آثار و بویژه نامه هایش این خودآگاهی بوضوح مشهود است. بنابراین فرم و ظاهر نوشته ها و گفتارها، ضروری محتوایی بود که شریعتی آن را نمایندگی می کرد به نحوی که آن محتوا در قالب دیگری قابل بازگویی نیست و نمی توان با تحلیل های مبتذل و ارجاع به امور موهومی نظیر “احساسات تند” شریعتی یا “رمانتیک” بودن او، بر واقعیت تاریخ ساز تفکر وی سرپوش گذاشت. نیازی به توضیح نیست که هر تفکر و موضع تاریخی که مقدمه ای برای تاسیس دوران و وضع جدید قرار گیرد، با تهاجمات بیرحمانه مواجه خواهد شد و شریعتی هرچه به پیش رفت موضع ستیزنده تری در مقابل این امواج گرفت

🔆هنگامی که شریعتی وضع تاریخی خود را توضیح می دهد، “اقبال” را مصدر تاریخ و تبار اندیشه خویش معرفی می کند و در یک صورتبندی مهم، می گوید: “اقبال عنوان یک فصل است. ما با شناختن اقبال یا سید جمال وارد متنی می شویم که … متنش خود ما، اندیشه ما، مشکلات و راه حل های ماست. این است که شناختن سیدجمال و شناختن اقبال … شناختن زمان حال و آینده است”. [ما و اقبال/ مجموعه آثار ۵/ ص ۳۵].

🔆اقبال نخستین و شاید تا همین لحظه مهمترین کوشش تئوریک در آن چیزی است که خود، بازسازی و تجدید بنای فکر دینی در اسلام می نامید. وی بدرستی پی برد که چنین اهتمامی بدون درک محتوا، اندیشه و حاق تجدد امکان پذیر نیست و فهم این نسبت به عنوان یک موقعیت تاریخی نیز مستلزم دگرگونی بنیادین و انقلابی فکری دینی و هم زمان، تسری همین دگرگونی در بنیان های اجتماعی و زیستی جهان اسلام است. فهم تاریخی بی نظیر اقبال، شریعتی را نیز به سمت وی سوق داد زیرا می دانیم شریعتی، اسلام را “دین تاریخ” و “فلسفه تشیع” را “فلسفه تاریخ” می دانست. [بینش تاریخی شیعه/ مجموعه آثار ۱۹/ ص ۲۲۳]. در چنین چشم اندازی “اقبال شریعتی” نه یک اصلاحگر “طرفدار تکامل تدریجی و اصلاح ظاهری جامعه” بلکه یک “طرفدار انقلاب عمیق و ریشه دار” است که انسان نمونه وار او “زمان را باید عوض کند”. [ما و اقبال/ صص۴۶ و ۵۲]. روشن است که وقتی بحران را تاریخی ببینیم و حل بحران را در “انقلاب در بنیان ها”، لاجرم دوگانه انقلاب و اصلاح، به نفع “انقلاب ریشه ای” مطلقا منتفی و بلاموضوع می گردد.

📌 برای مشاهده خواندن کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید

#نگاه_تحلیلی
#علیرضا_رجایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://telegra.ph/شریعتی-زخم‌ها-و-تیزاب‌ها-04-30
Forwarded from ایران فردا
🔴 مصاحبه با علیرضا رجایی در باره‌ی:

🔻" ضرورت روشنفکری و افق‌گشایی‌های نوین"

▪️ به کوششِ : محمد حیدرزاده

@iranfardamag

1️⃣ آیا تهاجم روسیه به اوکراین را می‌توان نقطه عطفی در آغاز فروپاشی نظم بین‌المللی دانست؟

لازم به گفتن نیست که من تخصّصی در زمینه مطالعات منطقه‌ای ندارم و بنابراین آن‌ چه می‌گویم از منظر کلّی منطق سیاست--و در این‌ مورد خاص--سیاست بین‌الملل است.این منطق چنین‌حکم می‌کند که وقوع جنگی اروپایی که یک‌طرف آن،یک قدرت بزرگ قرار دارد،به هر میزان هم که غیر منتظره و غافل‌گیر کننده‌باشد،فروپاشی و اضمحلال نظم بین‌الملل از آن قابل استنتاج نیست.نظم بین‌المللی،هم‌چون نظم داخلی و حتّی بیش‌از آن، دستخوش ناهمواری و تضادهای کُشنده‌است،بویژه که طرّاحی و برنامه‌ریزی‌های قدرتهای بزرگ و‌ آمریکا این تضادها را گاه کشنده‌تر نیز خواهد کرد.آن‌چه تا این لحظه ممکن است از واکنش آمریکا و قدرتهای اروپایی و به‌طور خاص سه کشور آلمان،انگلستان و فرانسه قابل فهم باشد، این است که این جنگ به هر نتیجه‌ای که منجر شود، مرحله‌ای خواهد بود از مهار روسیه و وضوح بخشیدن به تصویر گنگی که درحال‌ حاضر این کشور در نظام بین‌المللی دارد.همین تصویر گنگ است که در نقشه مدیریت جهان، روسیه را بویژه در سالهای اخیر بیش‌از شریک در جایگاه رقیب قرارداده‌است.

2️⃣ کشور اوکراین به عنوان منطقه تماس تمدن اسلاو و تمدن غرب صحنه رقابت و دخالت‌های روسیه و غرب و در نتیجه رقابت روس گرایان و غرب‌گرایان اوکراینی بوده است، سهم نیروهای سیاسی اوکراین به ویژه غرب‌گرایان که بی توجه به جغرافیای سیاسی اوکراین خواستار پیوستن به ناتو هستند را در وضعیت پیش‌آمده چقدر می‌دانید؟ آیا این وضعیت توسط نیروهای سیاسی اوکراین قابل پیشگیری بود؟

تا جایی که از تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها بویژه طی یک هفته اخیر برمی آید، این‌ جنگ، شاید مانند هر جنگ دیگری،قابل پیش‌گیری بود. واقعیت قبیح جنگِ متجاوزانه آن‌چنان نیرومند است که گاه مانع می‌شود،نقش سلطه‌طلبی ناتو و غرب را در پیوند با ناسیونالیسمِ اوکراینی و در برانگیختن این تهاجم و تجاوز،بروشنی تشخیص دهیم.امّا متقابلاً از همین جاست که به‌ قول نویسندگان چپ‌گرا محتوای درون‌امپریالیستی جنگ آشکار می‌شود.از مدّتها قبل رهبران غربی خطر تهاجم روسیه را به اوکراین پیش‌بینی می‌کردند و نسبت به آن هشدار می‌دادند.امّا درعین‌حال استراتژی مهار روسیه و ضربه به پیکره‌ی سیاسی،اقتصادی،بین‌المللی و حتّی پرستیژ این کشور برای آنان مهمتر از مرگ و ویرانی و آوارگیِ تا این لحظه یک میلیون نفر از مردم اوکراین بود.

3️⃣ حمله روسیه به اوکراین ظاهرا انسجامی در اردوگاه غرب و ناتو در برابر روسیه ایجاد کرده است. پیش از این اختلافاتی در میان کشورهای بزرگ عضو ناتو بر سر رویارویی با روسیه وجود داشت، مکرون از ایجاد ارتش مستقل اروپایی سخن می‌گفت و آلمان حاضر نبود با آمریکا در مهار روسیه همراهی کند. آیا این انسجام ادامه پیدا خواهد کرد؟

این اختلافها غالباً اختلافهای تاکتیکی است که در هنگام حاد شدن تضادها با دشمن یا رقیبِ مشترک،کم‌رنگتر نیز می‌شود.انسجام ابرقدرت آمریکا با قدرتهای بزرگ،انسجامی ارگانیک و درونی است.درهم‌تنیدگی اقتصاد بین‌الملل و اشتراک در منافع و تهدیدات و نیز ساختار بین‌المللی نهادهای پولی،مالی،سیاسی و نظامی که عمدتاً با مدیریت آمریکا، بریتانیا، آلمان و فرانسه اداره می‌شوند،ضرورتاً انسجام غرب را تحقّق می‌بخشد مگر این‌که اساس این پیوندِ ارگانیک در جایی دچار شکاف اساسی شود.این شکاف به هر دلیلی که رخ‌دهد،احتمالاً از سنخی متفاوت از هرچیزی خواهدبود که تاکنون شناخته یا تجربه کرده‌ایم...


متن کامل :

https://bit.ly/3vA9Xe2


#اوکراین
#راه_سوم
#علیرضا_رجایی
#نظم_بین‌الملل
#وضعیت_چپ_در_جهان


https://t.me/iranfardamag
🔴 سیاست امر سختی است!

♻️ مصاحبه با دکتر علیرضا رجایی / 3 تیر 1401 / زیتون


تعریف شما از سیاست محلی چیست و به نظر شما سیاست محلی چه رابطه ای با دموکراسی دارد؟

🔸سیاست یا دموکراسی محلی تا حد زیادی تابع وضعیت سیاست کلی در هر کشوری است. اگر در حالت متعارف شکل بگیرد می‌توان بخشی از آن را در ساختار قدرت و بخشی را ساختار جامعه مدنی دید. دولت به طور کلی نماد سیاست کلان در حالت متعارف است و بخشی از ساختار قدرت و حتی بخشی از ساختار جامعه مدنی را شامل می‌شود. سیاست نیز در میان مجموعه‌ای از تضادها شکل می‌گیرد. در سیاست محلی اما این تضادها تقلیل یافته‌است. همان‌طور که می‌بینیم در دموکراسی‌های پیشرفته شوراهای شهر را احزاب متعددی نمایندگی می‌کنند. وظیفه این احزاب در شوراهای محلی ساماندهی امور جاری است و بر اساس توفیق یا عدم توفیق در این ساماندهی نیز از مردم رای می‌گیرند. به طور عادی رسیدگی به امور جاری امر سیاسی نیست، اما همین که تخصیص منابع صورت می‌گیرد؛ یعنی روی عمران خیابان، آموزش و پرورش یا بهداشت سرمایه‌گذاری می‌شود؛ این امور نیز تابع یک سیاست کلی اجتماعی قرار می‌گیرد و ناگزیر به ساختار قدرت بازمی‌گردد.

🔹سیاست در میان مجموعه‌ای از تضادها شکل می‌گیرد. در سیاست محلی اما این تضادها تقلیل یافته‌است.اما در شرایط غیر متعارف گرچه سیاست محلی قدرت‌هایی را که می‌خواهند تکوین پیدا کنند نمایندگی می‌کند، ولی این نمایندگی، نمایندگی گروه‌های گریز از مرکز است. شما دوران انقلاب یا شکل‌گیری یک جنبش اجتماعی در یک منطقه خاص را فرض کنید. گرایش‌های سیاسی که در این شرایط غیرمتعارف فعال می‌شوند به سیاست محلی معمولا به عنوان بخشی از تصرف ساختار قدرت هم نگاه می‌کنند، گرچه علی ظاهر محتوای آن غیر سیاسی بوده است.

اجازه دهید ابتدا مروری داشته باشیم بر تاریخ‌چه سیاست محلی در ایران. ما در زمان مشروطه انجمن‌های ایالتی و ولایتی داشتیم. در دوره پهلوی دوم نیز این مسئله دوباره مطرح شد. شما کارکرد این انجمن‌ها را در ساختار قدرت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

🔸پس از انقلاب مشروطه و در دوره استبداد صغیر حضور انجمن‌ها به طور عموم خیلی اهمیت پیدا کرد. به‌ویژه در تبریز و تهران این انجمن‌ها نقش فوق‌العاده مهمی به عنوان جریان‌های کاملا توده‌ای داشتند. اگر در تاریخ ایران بخواهیم نمونه‌ای تمام عیار از یک همبستگی توده‌ای را به معنی مثبت آن در یک دوره انقلابی مثال بزنیم، همین انجمن‌هایی است که دوره مشروطه شکل گرفت. اما به دلیل نفوذ روسیه که همواره مخالف مشروطیت در ایران بود و به دلیل نیروهای مختلف اجتماعی که در آن دوره آزاد شده بود،‌ دولت مرکزی تضعیف شد و از این رو نهادسازی صورت نگرفت. نهادها در شرایط بحرانی نمی‌توانند استمرار داشته باشند و به طور موثر در یک چارچوب قانونی حرکت کنند. انجمن‌هایی که در تبریز و تهران شکل گرفته بود خود را برای مواجهه با یک وضعیت انقلابی مهیا می‌کردند. اگر قرار بود آنان همچنان تاثیرگذار باشند باید اتفاقی نظیر دوره کمون پاریس می‌افتاد که در ایران آن‌موقع امکان‌پذیر نبود. دلیلش این بود که انقلاب مشروطه تکلیف خویش را با مسئله سلطنت روشن نکرد و از طرف دیگر هیچ نظم جدیدی نیز شکل نگرفت. می‌توان گفت شرایط متعارفی برای تثبیت این نهادها در ایران وجود نداشت. از این رو دستاورد این انجمن‌ها نهایتا شکل‌گیری قیام‌های اجتماعی با گرایش‌های متفاوت در آذربایجان، خوزستان، شمال ایران و دیگر مناطق کشور بود.نهادها در شرایط بحرانی نمی‌توانند استمرار داشته باشند و به طور موثر در یک چارچوب قانونی حرکت کنند.

🔹اما در دوره پهلوی دوم، اصل شکل‌گیری انجمن‌های ایالتی و ولایتی با مخالفت روحانیت روبرو نشد، بلکه آنان مشکل ایدئولوژیک با آن لایحه داشتند. به طور مشخص با سوگندخوردن به کتاب آسمانی سایر ادیان مشکل داشتند. وگرنه نفس توزیع قدرت برای آنان اهمیتی نداشت و اساسا چندان جریان پیشرفته‌ای هم نبودند که بخواهند در این زمینه ابراز عقیده کنند. در مجموع این نهادها از ابتدای انقلاب مشروطه مراحل تکوینی خود را طی کرده‌اند و هنوز هم به مرحله‌ای نرسیده‌اند که بتوانند در ساختار قدرت نقشی ایفا نمایند. نمونه مشخص آن نخستین شورای شهر تهران است. با وجود آن که آزادانه برگزار شد و بسیاری به آن امید بسته بودند، مشکلات داخلی بسیاری پیدا کرد و بالاخره از دست نیروهای اصلاح‌طلب خارج شد.


#دمکراسی
#علیرضا_رجایی
#سیاست_محلی
#نسبت_سیاست_محلی_و_دمکراسی


متن کامل :


https://bit.ly/3A6KHOK
https://t.me/DaghdagheIran
Forwarded from ایران فردا
🔴 حقّانیت و‌مشروعیت اخلاقی نیرومند جنبشِ زن، زندگی، آزادی
🔷 مصاحبه ایران فردا با علیرضا رجایی

▪️ به کوششِ: حسین موسوی
@iranfardamag

1️⃣ اعتراضات اخیر جامعه ایرانی را چگونه ارزیابی می کنید؟

🔺 این اعتراضات بخشی مهم و تعیین‌کننده از زنجیره جنبش‌های اجتماعی ایران است که از سال ۸۸ یا درست‌تر بگوییم از سال ۷۶ با جنبش اصلاحی آغاز شد. بوروکراتیزه شدن جنبش اصلاحات و محدود ماندن به صندوق اضمحلال‌‌یافته‌ی انتخابات رفته‌رفته مسیر خیابان را به‌سوی جنبش‌های ایران گشود؛ گشایشی که اوّلین بار با جنبش دانشجویی در ۱۸تیر۷۸ بروز پیدا کرد و در سال ۸۸ و در جریان جنبش سبز اعتلا یافت. توالی جنبش‌ها از ۸۸ بدین‌سو نشان‌می‌دهد که هیچ‌یک از احزاب و جریان‌های رسمی قادر به نمایندگی آنها نیستند. به‌طور‌کلّی ریشه این جنبش‌ها به نظام سیاسی بازمی‌گردد که امکان و توان باز تولید خود را ندارد و قدرت هژمونیک خود را نیز از دست داده و به دلیل بحران مشروعیت، در تقابل با جامعه مدنی و نظام بازتولید آن قرار گرفته‌است. به‌عبارت دیگر جامعه مدنی و دولت در دو مسیر متفاوت قرار گرفته‌اند که در غیاب احزاب و سازمان‌های سیاسی، این شکاف را جنبش‌های اجتماعی پر می‌کنند. بنابراین می‌توان‌پیش‌بینی کرد این جنبش‌ها به صورت‌ها و انگیزه‌های مختلف هم‌چنان استمرار خواهندداشت.


2️⃣ این اعتراضات دارای چه مختصات و ویژگی هایی است؟

▪️ بدنه جوان و نوجوان اعتراض‌ها، آنها را بیش‌از‌پیش ضدنظم و نهاد کرده و به‌همین‌جهت آن را به جنبش‌های شبکه‌ای که غالباً بخش‌های جوانتر جامعه در آن‌مداخله می‌کنند، نزدیک‌تر کرده‌است. جامعه‌شناس آمریکاییِ ترک‌تبار و ستون‌نویس روزنامه نیویورک‌تایمز خانم"زینب توفیکچی" مطالعه مفصّلی در زمینه این‌گونه جنبش‌ها-از جمله بهار عربی و جنبش میدان تسخیر ترکیه-انجام داده‌است. او در کتاب خود با نام "توییتر و گاز اشک‌آور؛ قدرت و شکنندگی مقاومت شبکه‌ای" معتقد است جنبش‌های شبکه‌ایِ نوین بدون این‌که به سازمان و‌ تشکیلات ویژه‌ای متّکی باشند بسرعت امکان گسترش دارند و اعتراض‌ها و راهپیمایی‌ها را در خیابان شکل می‌دهند. بااین‌حال، همین سرعت عمل، نقطۀ ضعفشان هم هست زیرا از نهادها و‌کادرهایی که بتوانند حیات آینده جنبش را تضمین کنند، محروم هستند. نکته بعد آرمان‌های اخلاقی این‌گونه جنبش‌هاست که بخش‌های مختلف جامعه را درگیر و وادار به تعیین موضع می‌کند. این آرمان‌ها فی‌نفسه آن‌چنان‌‌نیرومند هستند که اندیشیدن به نتیجه‌بخش‌بودن یا نبودن اعتراضات را بلاموضوع می‌کند و خود عملاً به قدرتمندترین ابزار گسترشِ جنبش،‌مستقل از هرگونه‌نتیجه تبدیل می‌شود. تاثیرگذاری این جنبش‌ها در یک‌ مدار و فرآیند تدریجی است که در نتیجه‌ی آن ذهنیت افراد متحوّل می‌شود و ترس آنها کاهش می‌یابد. درمجموع جنبش‌ هایی از این دست تمایل دارند که در مقایسه با جنبش‌های گذشته، غیررسمی فعالیت کنند و رهبری سازماندهی شده نیز نداشته‌باشند.

3️⃣ چه تمایزات و تشابهاتی با اعتراضات پیشین ( 88، 96 و 98) دارد؟

🔸 این جنبش در ذیل جنبش جوانان تعریف می‌شود که محتوائاً گسست کاملی از همه ارزش‌هایی است که از دل انقلاب ۵۷ پدید آمد و خواهان نفی مطلق وضع موجود است و به آزادی هم‌چون رهاشدگی از همه‌ی آن‌چه جهان او را مسدود کرده می‌نگرد. این،گونه‌ای از آزادی سلبی است و به‌ندرت در آن از آزادیِ ایجابی یعنی چشم‌اندازِ چگونگی نظم دموکراتیکِ آینده نشانه‌ای به‌چشم می‌خورد. ازسوی دیگر برخلاف جنبش ۸۸ فاقد هر سطحی از رهبری است و نسبت به آن جنبش با صراحت بیشتری از عبور از نظم سیاسی‌ـ‌ـ‌اجتماعی موجود سخن می‌گوید و در مقایسه با جنبش‌های ۹۶ و ۹۸ عنصر اقتصادی نیز وضوح روشنی در آن ندارد. در سال ۸۸ جنبش سبز از دل حرکت اصلاحی خلق شد و بسرعت از آن عبور کرد امّا جنبش اخیر هیچ نسبتی با حرکت اصلاحی ندارد و از ابتدا بر نفی تمامیتِ حاکمیت و بی‌اعتقادی مطلق به اصلاح‌پذیر بودن آن مبتنی بود. هم‌چنین پایگاه دانشگاهی در این جنبش بسیار نیرومند است که بسیار زود گروه‌های دانش‌آموزی نیز به آن افزوده شدند.

🔸 به جهت وجه تشابه، جنبش‌های ۹۶ و ۹۸ با تفاوت‌هایی، نظیر حرکت اخیر مجموعاً خودانگیخته بودند و در نتیجه‌ی فراخوان رهبری مشخصی به وقوع نپیوستند. جنبش ۸۸ نیز گرچه رهبرانی داشت امّا آنها غالباً تایید کننده ابتکارات و اقدامات مردم بودند و خودانگیختگی در آن‌جنبش نیز دیده می‌شد. هم‌چنین تمامی این‌جنبش‌ها‌ کم‌وبیش ناشی از بن‌بست مبارزات قانونی و‌ ناکامی اصلاحات و بی‌اعتبارشدن صندوق انتخابات هستند....


متن کامل :

https://bit.ly/3TOE22r


#ایران_فردا
#مهسا_امینی
#علیرضا_رجایی
#زن_زندگی_آزادی
#حقانیت_و_مشروعیت


https://t.me/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
🔴سلام کیوان
▪️نامه‌ای به کیوانِ صمیمی

🔷
علیرضا رجایی
@iranfardamag

🔸سلام کیوان؛ خدا می‌داند که این‌چندمین بار است که در زندانی و خدا می‌داند که آیا تو به زندان اُنس گرفته‌ای یا زندان به تو عادت کرده‌است؟ اگر بگویم این همه از تبار خونینی است که از آن برخاسته‌ای خواهند گفت: "باز هم از همان حرف‌های پنجاه‌وهفتی". آنها گمان‌ می‌کنند برای تو پنجاه‌وهفت یعنی فقط همان مشت‌های گره کرده و‌حنجره‌های برامده از گردن و غوغای درود و‌ مرگ که بر آسمان‌ها‌ می‌رفت، امّا نه. پنجاه‌وهفت یعنی پنداره‌ای از جهانی یک‌سره رها و دور از خمودگی و ازپای‌افتادگی. راست می‌گویند که این پنداره‌ای اتوپیایی است و منتظرم این عبارت همیشگی را هم بر زبان بیاورند که: تلاش برای ساختن بهشت در زمین همواره دوزخ ساخته‌است. یعنی ماییم و سرگردانی میان دو جهانی که یک سرِ آن‌ انباشته از تحمیلات عارضی و تجاوزگرانه و بردگی است و سر دیگر آن جهانی است غرق در آرزو و اتوپیا که اگر سرِ ساختن بهشت ندارد امّا از جهنّمِ شب‌نشینیِ "خرچنگ‌های مردابی" نیز بیزار است و به جشنِ بزم و "رقص ماهیان زلال‌پرست" می‌شتابد.
 
▪️سلام‌کیوان؛ شنیده‌ای که اخیراً ابوالفضل قدیانی گفته‌است که پا به بیدادگاه‌های کاریکاتورگونه‌ی اشباح جهل نخواهدگذاشت امّا مشتاقانه به سوی زندان‌هایی خواهد شتافت که برادران اسیرش در آن‌جا ماوا گزید‌ه‌اند، امّا زیاد خوشحال نباش چون اگر بخواهند وی را علی‌رغم آن همه بیماری روانه حبس کنند، باز هم ‌او را به زندان سمنان- یعنی جایی که در آن به بند کشیده شده‌ای- نخواهند آورد؛ و راستی که چقدر افتخار آمیز شده‌است زندان؛ تا آن‌قدر افتخارآمیز که ما در بیرونِ حصارها خجالت‌زده‌ایم. گویا چیزی کم داریم. خاطرت هست مهندس سحابی می‌گفت باید حرمت ترس از زندان فروبریزد  تا مبارزه برای آزادی رونقی بگیرد. تو نیز همین را می‌گویی. زندان‌ها تنها حصارهایی از سنگ و ساروج و سیمان هستند امّا آن رشته‌های نامریی که در هستی افشانده و گسترده شده‌است، چنان‌نیرومندند که بر صلابت پوشالیِ حبس و حصر و شحنگانِ قهر و خشم، پوزخند می‌زنند و راه خویش را به سوی وصل و درهم‌شکستنِ انزوا می‌گشایند.
 
🔸سلام‌کیوان؛ هر سلامی اضطرابِ وداع و جدایی هم به همراه دارد‌ امّا اکنون دیگر جدایی و وداع بی معناست زیرا زندان -بخش فراموش شده و به یغما رفته همه‌ی تاریخ- اکنون چندان جلوه‌ی روشنی از حضور پیدا کرده‌است که زندانیان و نه زندانبانان، صاحبان واقعی آن شده‌اند و آنها هستند که حضور خود را به تاریخ تحمیل کرده‌اند.

▪️می‌گویند شعار می‌دهی، بگذار بگویند. امّا من می‌دانم که از میان تو که تباری خونین در سرخ‌ترین  متن تاریخ ما داری و آن گوینده‌ای که در لباس دین از سهل‌الوصول و سریع‌الاجابه بودنِ اعدام برای پایداری و بقای مدارِ قدرت می‌گوید و از خرج و مخارجی که زندان تحمیل می‌کند،شکایت دارد، کدام یک ماندگار هستید و کدام یک بزودی غزل حزن‌انگیز وداع را سرخواهیدداد. او که از اقدام کم‌خرج اعدام به‌راحتیِ چُرتِ نکبت‌بارِ بعدازظهرش سخن می‌گوید، مصداق واقعی این سخن علی درباره منافقان است که گفت: "زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ"؛ گناه‌ می‌کارند و کِشته‌ی خویش به آبِ غرور سیراب می‌سازند و هلاکت درو می‌کنند.
 
🔸سلام کیوان؛ نمی‌دانم با تو چه بگویم که ندانی.علیِ بزرگ بسیار پیشتر، از مصائبِ راه گفته‌بود: " وَ اعلَمْ أنّ أمامَكَ طَريقاً ذا مَسافَةٍ بَعيدَةٍ ، و مَشَقَّةٍ شَديدَةٍ"؛ و بدان که در برابر تو راهی است بس دراز و با مشقّتی شدید و بسیار؛ و هم او بود که افزود: "پیمودن این راه را نیاز به طلب[و اراده] است. به وجهی نیکو توشه و زاد برگیر بدان مقدار که تو را برساند...پس بیش از توان خود بار بر پشت منه که سنگینی آن تو را بیازارد و بر تو گران آید".
 
▪️خدا را که این راه دشوار را تو اکنون هموار کرده‌ای کیوان: "أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ".



#ایران_فردا
#ملی_مذهبی
#علیرضا_رجایی
#کیوان_صمیمی


https://bit.ly/3IQ0KVE

https://t.me/iranfardamag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مجموعه سخنرانی‌های سمینار شریعتی: دیروز، امروز، فردا (۲۳)


مجموعه‌ی ششم/ شریعتی و فلسفه‌ی سیاسی
مدیر پانل: علیرضا رجایی

۱/ سخنران: محمود درگاهی
• عنوان سخنرانی: اعتدال شریعتی در عصر پوپولیسم


#شریعتی_دیروز_امروز_فردا
#سی‌امین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#علیرضا_رجایی
#محمود_درگاهی

🆔 @Shariati_SCF
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مجموعه سخنرانی‌های سمینار شریعتی: دیروز، امروز، فردا (۳۵)


مجموعه‌ی نهم/ اختتامیه سمینار

۲/ سخنران: علیرضا رجایی
• عنوان سخنرانی: اسلام و قدرت سیاسی


#شریعتی_دیروز_امروز_فردا
#سی‌امین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#علیرضا_رجایی

🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from ایران فردا
🔴 بازرگان؛ انقلاب و‌ پراکسیس بنیانگذار

🔷
علیرضا رجایی
@iranfardamag

▪️سال‌های مصادف با سقوط پهلول اوّل در تابستان ۱۳۲٠مصادف با شکوفایی فکری-سیاسی ناشی از سقوط دیکتاتوری و اختناق بود. یک ماه پس از حضور متفقین در دهم مهرماه ۱۳۲٠حزب توده ایران تاسیس شد و دو سال بعد نیز به همّت محمّد نخشب نهضت خداپرستان سوسیالیست رسماً آغاز به کار کرد. در ۲۳ شهریور ماه ۱۳۲۴ و با پایان یافتن جنگ جهانی دوم اسلام شناس و فیلسوف برجسته فرانسوی هانری کربن به ایران آمد وبا تاسیس انجمن ایران‌شناسی ایران و فرانسه و با ایراد اوّلین سخنرانی خود در آبان همان سال با عنوان«مایه‌های زرتشتی در فلسفه سهروردی»، به تعبیر داریوش شایگان پای در حیات روشنفکری ایران گذارد. امّا این همه‌ی ماجرا نبود.

🔸در کنار این تحوّلات پیش‌روانه، ارتجاع مذهبی فعّالانه به انحاءِ مختلف تلاش می‌کرد تا خود را سازماندهی کند و پاسخی باشد به برنامه‌های عرفی‌گرایانه برجامانده از دوران پهلوی اوّل. اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوّم، در بهار سال ۱۳۲۴ جمعیّت فداییان اسلام تشکیل شد و در ۲٠ اسفند همان سال در اوّلین اقدام جنجالی خود احمد کسروی و منشی وی را در مقابل چشم بازپرس در کاخ دادگستری سلّاخی کرد. جسد کسروی را از ترس نبش قبر و این که به تحریک علما آتش نزنند شبانه و در کوه‌های دربند دفن کردند و روی آن را با سنگ و ملات پوشاندند تا کسی آن را پیدا نکند(کسروی دو سال پیش از این تاریخ کتاب شیعیگری را نوشته و به همین دلیل از سوی برخی روحانیان تکفیر شده‌بود). قاتلان کسروی نیز نه تنها محاکمه نشدند که مورد تحسین و تفقّد نیز قرارگرفتند.

▪️در گیرودار همین کشاکش‌های فکری و سیاسی بود که مهدی بازرگان در آذر ۱۳۲۶ چهار سخنرانی در مدرسه سپهسالار با عنوان«راه طی شده» ایراد کرد که بعداً با تفصیل و توسعه بیشتر به شکل کتاب منتشر شد. بازرگان در آن مقطع، چهل ساله و در اوج شکوفایی فکری بود و شگفتِ تاریخ آن که یکی از بنیان‌برافکن‌ترین خوانش‌های درون دینی، در تاریخی‌ترین و استوارترین نهاد مذهبی یعنی مسجد ولی به دعوت یک نهاد نوپای امروزین یعنی انجمن اسلامی دانشجویان شکل گرفت و مطرح شد و این نمادی بود ا ز یک قرارگاه تاریخی که بازرگان بنیانگذاری می‌کرد و چه بسا جز در گسیختگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دهه ۲۰ تحقق آن امکان‌پذیر نبود.

🔸مساله اساسی راه طی شده بن‌بست‌های کلامی و عقلانی فلسفه اسکولاستیک شیعی-اسلامی است که قادر به توضیح جهان نوپدیدی نیست که بر پایه فیزیک و ریاضیات تاسیس شده‌است و بنابراین با طرح دگرگونه‌ی سه بنیان اساسی اصول دین یعنی توحید، نبوت و معاد، دانش کلامی جدیدی را بنیانگذاری می‌کند که انتزاعیات سنّتی کلام کهن جای خود را به پویشی متحوّل و متکاملی می‌دهد که بی‌واسطه و مستقیم درگیر «زندگی» می‌شود. آن‌چه در راه طی شده بعضاً به‌صورت نقد فلسفه دیده می‌شود «استدلال‌های خشک و بی‌اساس» و «ظواهر کهنه و مندرس» دستگاه نظری‌ای است که با «الفاظی توخالی» ارتباط خود را با«طبیعت و محسوسات» از دست داده‌است و همین سنخ فلسفه است که بازرگان می‌گوید «نه دردی از دنیا دوا می‌کند و نه به درد آخرت می‌خورد».

▪️او منکر «خدمات بزرگ فلسفه یونان به ترقی علوم و روشنایی بشر نیست» امّا بخوبی به تحوّلات جهان جدید که با «بیکن و دکارت» سیر فلسفی متفاوتی را طی کرده‌است، آگاهی دارد و به همین دلیل تلاش می‌کند دستگاه نظری اسلام را بر شالوده‌های دیگری استوار کند که بسی فراتر از چهارچوب‌های تنگ مباحث «واجب‌الوجود و حادث و قدیم و ذات و عرض» است. درعین‌حال برخلاف آن‌چه شهرت یافته او بر آن نیست که صحت دین را براساس حجّیّت و استنادات علوم تجربی اثبات کند بلکه برعکس، بر ضرورت استقلال این دو ساحت از یکدیگر اذعان دارد و از آن‌جا که «علم قهراً دچار اشتباه و نقص و دائماً در حال اصلاح و تکمیل است، نمی‌تواند مالک قاطع ثابت دین باشد و دین رانباید در قالب معلومات زمان اسیر و میخکوب کرد...ریاضیات و احتمالات وقوانین فیزیک و شیمی و غیره هرقدر محکم و مسلّم باشند،روابط و استنباط‌هایی بیش نیستند». آن، چه بازرگان بر آن تاکید دارد این است که مفهوم "روح" در فلسفه اسلامی از فیلسوفان یونانی اخذ و به‌طور کلّی از مفهوم قرآنی آن تهی و باعث شده‌است «عالم به دو منطقه جداگانه تقسیم شود.یک منطقه ابدی روحانیِ فوقانی از آن خدا و یک منطقه موقت کثیفِ سُفلاییِ معیوب از آن بندگان خدا یا مخلوقات جسمانی که همان طبیعت است و عالم اوّل را (نیز) ناچار باید ماوراءطبیعت نامید»......



متن کامل:

https://cutt.ly/NwKHv3z9

#ایران_فردا
#راه_طی‌شده
#مهدی_بازرگان
#علیرضا_رجایی

http://t.me/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
▪️پیام تسلیت بیش از ۶۰۰ نفر از فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دکتر علیرضا رجایی

@iranfardamag
▪️به‌نام هستی‌بخش



بعد از اين نور به آفاق دهم از دل خويش
كه به خورشيد رسيديم و غبار آخر شد

▪️بانوی روشن‌ضمیر "صدیقه راحت‌طلب " (رجایی) مادر والامقام دوستان گرانقدر آقای مهندس محمدرضا و آقایان دکتر غلامرضا و دکتر علیرضا رجایی؛ دل از دنیای فانی برکند و با توشه‌باری از عشق و مهربانی و خیرخواهی ندای هاتف را به‌جان پذیرا شد و به‌شوق دیدار معبود، به سرای حق شتافت و در جوار ابرار و صدیقین آرام گرفت.

▪️درگذشت این بانوی بزرگوار که آیات مهرش تا بی‌کران روان بود را، به فرزندان برومند ایشان و خانواده‌های سرافراز رجایی و راحت‌طلب تسلیت عرض می‌کنیم.

▪️ گرامی داشت :
زمان : چهارشنبه ۱۸ بهمن۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰
مکان : میدان فاطمی ، مسجد نور



▪️اسامی :

هاشم آقاجری, رضا آقاجانی, مسعود آقایی, بهمن آقایی, محمود آقائی, ابوطالب آدینه‌وند, خسرو آذربایجانی , پرویز آذربایجانی , فاطمه آدینه‌وند, فاطمه آذری‌قمی, اسماعیل آزادی, حسن آصالح, حمید آصفی, زهرا آقاخانی, محمود آقامحمدی, عبدالرحیم آقامحمدی, بهروز آقامحمدی, حسین آقامحمدی‌رهنانی, سیدیعقوب آل‌شفیعی‌فومنی, محسن‌ آویژگان, محمدرضا آهنی, حمیده ابراهیمی, حسنعلی ابوطالبی, ربابه ابوفاضلی, منصوره اتفاق, هادی احتظاضی, سیداحمدرضا احمدپور, وحید احمدی, رضا احمدی, سیدمهدی احمدی, زینب احمدی, طاهره احمدی, شهروز احمدی, پیمان احمدی, سیدغفور احمدی‌ونهری, بهمن ارجمند, مهران ارژنگ , حسین ارغوانی, احمدرضا اسدی, کمال اسعدی, حسین اسلامی, حاجی اسماعیلی, رضا اشرفی‌مهابادی, حسن اشفاق, محبوبه اعرج‌شیروانی, فهیمه افشاری, فرزانه افشاری, عباس اقبال, علیرضا اکبرزادگان, اعظم اکبرزاده , حیدر اکبری, کاظم اکرمی, مرتضی الویری, سیدعبدالمجید الهامی, امیرحسین امامی, مصطفی امامی, مرتضی امیری‌جرقویه, عبدالله انصاری, مصطفی ایزدی, علی باباچاهی, مرتضی باباصفری, هاشم باروتی , مسعود باریکانی , ابوالفضل بازرگان, عبدالعلی بازرگان, محسن باستانی , عباس باقرصاد, مجتبی ‌باقری, زهره باقری, آرزو باهر, محمدباقر بختیار, اکبر بدیع‌زادگان, مجتبی بدیعی, احمد بدیعی, احترام براتی‌منش, سهیلا بردی, سعید بزرگی, صادق بندی‌زاده, حسن‌علی بنکدار, محمدحسین بنی‌اسدی, مریم بهادری, عماد بهاور, جلال بهرامی , حمید بهشتی, صدرالدین بهشتی‌نژاد, محبوبه بهمنی, بهنام بیات, صفا بیطرف, فاطمه بیگدلی‌آذری‌قمی, مطهره پارسی, مهدی پاک‌نژاد, محسن پاینده, مسعود پدرام, اصغر پدریان, مرتضی پدریان‌جونی, عباس‌ پشمی, وحید پوراسماعیلی, عباس پوراظهری, عباس پورحسینی, پارسا پورغفارمغفرتي, محمد پهلوانی, مسعود پیران, حبیب‌الله پیمان, مهدی پیوندزنی, مصطفی تاجزاده, امیر تاکی, محمدرضا تحویلداری, سونیا ترکمان, منصوره تشکری, علی تک‌فلاح, سیدمحمدباقر تلغری‌زاده, مصطفی تنها, فرهاد توانا, محمد توسلی , محمد توکل, مرتضی توکل, عباس توکل, خالد توکلی, مجید تولایی, رضا تیموری, درخشنده تیموریان, احمد ثاراللهی, حسین ثاقب, حسین جزایری, معصومه جزایری, محمد جعفری, هاشم جعفری, آمنه جعفری, سیدمحمدمهدی جعفری, سیدکمال جلال‌الدینی, بهروز جلوانی, محمد جمادی , همایون جنتی, هاشم جواهری, ماری چگنی, حسینعلی چهره‌ساز, رضا حاجی, ناصر حاجیان, یونس حاجیزاده, محمد حبیبی, سیدابراهیم حجازی‌چایچیان, غلامرضا حجتی, حیدرعلی حجتی, حسین حدادنژاد, حمید حدیثی, مرتضی حسن‌زاده, فاطمه حسنلو, محمدعلی حسن‌نژاد, حبیب حسن‌نژاد, سیدمحمود حسینی, سیدابوالفضل حسینی, خلیل حسینی‌عطار, سیدعبدالعلی حسینیون, تقی حق‌بین‌آذر, بهزاد حق‌پناه, علیرضا حق‌شناس, جمشید حقگو, ابوالفضل حکیمی, عبدالله حکیمی, مصطفی حمصیان, رضا حمصیان, علی حمصیان, پگاه حمیدیان, فتح‌الله‌ حنیف‌زاده, زهرا حیدرپور, زهرا حیدرزاده, محمد حیدرزاده , حمیده حیدری, احمد خاتون‌آبادی, بهجت خاکی, رحمت‌الله خالقی, مژگان خانزاده, امیر خرم, مصطفی خسروشاهی, شیرین خسروشاهی, اسماعیل خسروی, سعید خسروی, محمد خسروی, محمدعلی ‌خسرویان, محمود خطیبی , محمد خلیلی, محمود خواجه‌نژاد, ابراهیم خوش‌سیرت, محمد خیراللهی, بهرام خیری, احمد دادخواهی, مهدی دادخواهی, اکبر دانش‌سرارودی, ناصر دانشفر, مصطفی دانشگر , حجت دانشمند, نعمت‌الله دانشمند, محمد داوری, رضا دبیر, جمال درب‌امامی, محمود دردکشان, ملیحه دردکشان, فاطمه دردکشان, محمد دردکشان, جواد دردکشان, سعید درودی, احمد درویشی, امیرخسرو دلیرثانی, سیدمحسن دوازده امامی, معصومه دهقان......


متن و اسامی کامل:


https://cutt.ly/SwXXLb3L

#تسلیت
#ایران_فردا
#علیرضا_رجایی

http://t.me/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
🔴 بهار و فلسفه‌ی شکست!

🔷
علیرضا رجایی
@iranfardamag

🔸در آستانه بهار احساس شکستی همه‌ جانبه در همه‌جا به‌چشم می‌خورد و این با تحوّل نویدبخشی که ما ایرانیان از هر بهار انتظار داریم در تعارض است. درعین‌حال هیچ انسانی به هر میزان ساده‌اندیش، گمان‌نمی‌کند امکان حیات طیّبه‌ای که جای هیچ زخم وجراحتی بر بدنش نباشد، امکان‌پذیر است.

▪️ جدا از دلایل بی‌شماری که برای شکست می‌شناسیم -و بی‌خردی مزمن و‌مهلک تنها یکی از آنهاست- کم نیستند نویسندگانی که جهان فلسفی خویش یا دیگران را در مواجهه با "شکست" قرار می‌دهند تا به دریافتی شاید بنیادین‌تر از وضع عجالتاً گریزناپذیری که ناکامی حاصل آن است، دست یابند. نویسنده‌ای در پاسخ به این پرسش که اساساً چرا فلسفه باید به شکست بپردازد، می‌نویسد: "فلسفه در جایگاهی ایستاده‌ که برای پرداختن به شکست، بهترین جاست، از آن‌روی که آن را خوب می‌شناسد. تاریخ فلسفه غرب چیزی نیست جز سلسله‌ای طول و دراز از شکست‌ها...هر نسل جدیدی که در فلسفه ظهور می‌کند وظیفه خود می‌داند که شکست‌های نسل پیشین را نشان دهد...ایمانوئل لویناس(در مصاحبه‌ای با ریچارد کرنی) با لحنی فراموش نشدنی می‌گوید:«بهترین چیز فلسفه این است که شکست می‌خورد»... [درواقع] می‌توان گفت فلسفه پیروز می‌شود امّا به قدری که شکست می‌خورد"[۱].

🔸 "بنجامین براتون"، استاد دانشگاه و پژوهشگر در فلسفه سیاسی نیز در مقاله‌ای توضیح می‌دهد که چگونه از نظر وی فلسفه در آزمون همه‌گیری شکست‌خورد. براتون -ضمن نقد شیوه مواجهه‌ی فیلسوف مشهور ایتالیایی جورجیو آگامبن با پدیده کرونا- می‌نویسد در طول دوره شیوع کرونا "وقتی جامعه نومیدانه نیازمند این بودکه تصویر معناداری ازکلّ ماجرا پیدا کند، فلسفه‌ نتوانست کاری انجام دهد". وی می‌افزاید از همان اوّلین مواضع آگامبن علیه قرنطینه‌سازی‌ "فیلسوف فرانسوی ژان‌لوک نانسی به ما‌ هشدار داد که به حرف‌های دوستش، آگامبن، توجه نکنیم و این که اگر خودش از توصیه پزشکی آگامبن‌ پیروی کرده‌بود که‌ می‌گفت قلب مصنوعی نگذار تا به حال مرده‌بود"[۲].

▪️ در تابستان سال گذشته، فصلنامه سیاست‌نامه مقاله مهمّی از دکتر رضا داوری، استاد نامدار فلسفه، به مناسبت نودسالگی وی منتشر کرد. عنوان مقاله این بود: "شکست خوردم و شکست را می‌پذیرم". در بخشی از مقاله، داوری به ارزیابی ناصحیح خود از انقلاب سال ۵۷ اشاره می‌کند و‌می‌نویسد: "من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست، بلکه می‌تواند آغازی دیگر باشد!...این معنی...شاید در مذاق سران انقلاب هم خوش نیامده باشد...حکومت‌ها هر چه باشند، به نظر اهمیت نمی‌دهند و ارباب ایدئولوژی نیز همه اهل خشونت‌اند، حتی اگر لیبرال‌دمکرات و نئولیبرال باشند، و بالاخره این‌که در جهان توسعه‌نیافته، تفاوت‌ها بسیار کم است، خواص عوامند و عوام نیز بدون زحمت و به‌آسانی در زمره خواص درمی‌آیند ! روشنفکران اگر نه به اندازه حکومتیان، کم و بیش مثل آنان خشونت دارند و اگر خشونتشان محدود در لفظ و الفاظ ظاهر می‌شود، از آن است که قدرت دیگری برای اعمال خشونت ندارند. از آزادی گفتنشان هم مثل از تقوا گفتن گروه رقیب، حرف است. حساب کسانی را که از دین و معرفت و حقوق مردمان و آزادی و مصلحت کشور با دل و جان دفاع می‌کنند، باید از داعیه‌های سوفسطائیان مدعی آزادی‌خواهی و دفاع از حقوق مردم و حاکمان خشن جدا کرد".

🔸داوری در بخش دیگری از این‌مقاله بحران "چه باید کرد"‌ و خلاءِ بی‌پاسخی به آن را مطرح می‌کند و می‌نویسد:‌ "در جایی و زمانی که افق آینده روشن نیست، پرسش «چه باید کرد» هم نمی‌تواند مطرح ‌شود؛ زیرا هیچ‌کس وظیفه‌ای برای خود نمی‌شناسد؛ همه خیال می‌کنند که راه صلاح را می‌شناسند و اگر خوب دقت کنیم، می‌بینیم که هیچ کس یا هیچ یک از مقام‌های مسئول و مدعی نمی‌دانند که چه باید بکنند...مشکل اساسی‌تر این است که فهمیدن و فهماندنِ همبستگی و پیوستگی امور به یکدیگر و لزوم رسیدن به یک نظر کلی بخصوص در جهان توسعه‌نیافته، بسیار دشوار است و من که کوشیدم تا حدی که در توان دارم آن را بفهمم و بفهمانم، از عهده برنیامدم...آیا این درد بزرگی نیست که کسی هر چه می‌کند، کلنگش به سنگ بخورد و اثری بر کار و گفتار و حتی فریادش مترتب نشود؟ ولی این هم یک تجربه است و این تجربه در فلسفه امر ناآشنایی نیست. من شکست خورده‌ام و شکست را می‌پذیرم. درک و قبول شکست می‌تواند راهی به درک زمان و دمساز شدن با آن داشته باشد".

▪️ رضا داوری بحران جامعه ایدئولوژی‌زده را بحرانی فراگیر می‌بیند که هردو جبهه‌ی باقدرتان و بی‌قدرتان را دربرگرفته‌است: "اکنون به «نظر» کاری ندارند، بلکه همه چیز در «ایدئولوژی» منحل شده و اصل این است که: هر کس با ما نیست، بر ماست.....


متن کامل:
https://cutt.ly/vw2UMoW1


#ایران_فردا
#علیرضا_رجایی
#بهار_و_فلسفه‌ی_شکست
http://t.me/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
🔴 بهار و فلسفه‌ی شکست!

🔷
علیرضا رجایی
@iranfardamag

🔸در آستانه بهار احساس شکستی همه‌ جانبه در همه‌جا به‌چشم می‌خورد و این با تحوّل نویدبخشی که ما ایرانیان از هر بهار انتظار داریم در تعارض است. درعین‌حال هیچ انسانی به هر میزان ساده‌اندیش، گمان‌نمی‌کند امکان حیات طیّبه‌ای که جای هیچ زخم وجراحتی بر بدنش نباشد، امکان‌پذیر است.

▪️ جدا از دلایل بی‌شماری که برای شکست می‌شناسیم -و بی‌خردی مزمن و‌مهلک تنها یکی از آنهاست- کم نیستند نویسندگانی که جهان فلسفی خویش یا دیگران را در مواجهه با "شکست" قرار می‌دهند تا به دریافتی شاید بنیادین‌تر از وضع عجالتاً گریزناپذیری که ناکامی حاصل آن است، دست یابند. نویسنده‌ای در پاسخ به این پرسش که اساساً چرا فلسفه باید به شکست بپردازد، می‌نویسد: "فلسفه در جایگاهی ایستاده‌ که برای پرداختن به شکست، بهترین جاست، از آن‌روی که آن را خوب می‌شناسد. تاریخ فلسفه غرب چیزی نیست جز سلسله‌ای طول و دراز از شکست‌ها...هر نسل جدیدی که در فلسفه ظهور می‌کند وظیفه خود می‌داند که شکست‌های نسل پیشین را نشان دهد...ایمانوئل لویناس(در مصاحبه‌ای با ریچارد کرنی) با لحنی فراموش نشدنی می‌گوید:«بهترین چیز فلسفه این است که شکست می‌خورد»... [درواقع] می‌توان گفت فلسفه پیروز می‌شود امّا به قدری که شکست می‌خورد"[۱].

🔸 "بنجامین براتون"، استاد دانشگاه و پژوهشگر در فلسفه سیاسی نیز در مقاله‌ای توضیح می‌دهد که چگونه از نظر وی فلسفه در آزمون همه‌گیری شکست‌خورد. براتون -ضمن نقد شیوه مواجهه‌ی فیلسوف مشهور ایتالیایی جورجیو آگامبن با پدیده کرونا- می‌نویسد در طول دوره شیوع کرونا "وقتی جامعه نومیدانه نیازمند این بودکه تصویر معناداری ازکلّ ماجرا پیدا کند، فلسفه‌ نتوانست کاری انجام دهد". وی می‌افزاید از همان اوّلین مواضع آگامبن علیه قرنطینه‌سازی‌ "فیلسوف فرانسوی ژان‌لوک نانسی به ما‌ هشدار داد که به حرف‌های دوستش، آگامبن، توجه نکنیم و این که اگر خودش از توصیه پزشکی آگامبن‌ پیروی کرده‌بود که‌ می‌گفت قلب مصنوعی نگذار تا به حال مرده‌بود"[۲].

▪️ در تابستان سال گذشته، فصلنامه سیاست‌نامه مقاله مهمّی از دکتر رضا داوری، استاد نامدار فلسفه، به مناسبت نودسالگی وی منتشر کرد. عنوان مقاله این بود: "شکست خوردم و شکست را می‌پذیرم". در بخشی از مقاله، داوری به ارزیابی ناصحیح خود از انقلاب سال ۵۷ اشاره می‌کند و‌می‌نویسد: "من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست، بلکه می‌تواند آغازی دیگر باشد!...این معنی...شاید در مذاق سران انقلاب هم خوش نیامده باشد...حکومت‌ها هر چه باشند، به نظر اهمیت نمی‌دهند و ارباب ایدئولوژی نیز همه اهل خشونت‌اند، حتی اگر لیبرال‌دمکرات و نئولیبرال باشند، و بالاخره این‌که در جهان توسعه‌نیافته، تفاوت‌ها بسیار کم است، خواص عوامند و عوام نیز بدون زحمت و به‌آسانی در زمره خواص درمی‌آیند ! روشنفکران اگر نه به اندازه حکومتیان، کم و بیش مثل آنان خشونت دارند و اگر خشونتشان محدود در لفظ و الفاظ ظاهر می‌شود، از آن است که قدرت دیگری برای اعمال خشونت ندارند. از آزادی گفتنشان هم مثل از تقوا گفتن گروه رقیب، حرف است. حساب کسانی را که از دین و معرفت و حقوق مردمان و آزادی و مصلحت کشور با دل و جان دفاع می‌کنند، باید از داعیه‌های سوفسطائیان مدعی آزادی‌خواهی و دفاع از حقوق مردم و حاکمان خشن جدا کرد".

🔸داوری در بخش دیگری از این‌مقاله بحران "چه باید کرد"‌ و خلاءِ بی‌پاسخی به آن را مطرح می‌کند و می‌نویسد:‌ "در جایی و زمانی که افق آینده روشن نیست، پرسش «چه باید کرد» هم نمی‌تواند مطرح ‌شود؛ زیرا هیچ‌کس وظیفه‌ای برای خود نمی‌شناسد؛ همه خیال می‌کنند که راه صلاح را می‌شناسند و اگر خوب دقت کنیم، می‌بینیم که هیچ کس یا هیچ یک از مقام‌های مسئول و مدعی نمی‌دانند که چه باید بکنند...مشکل اساسی‌تر این است که فهمیدن و فهماندنِ همبستگی و پیوستگی امور به یکدیگر و لزوم رسیدن به یک نظر کلی بخصوص در جهان توسعه‌نیافته، بسیار دشوار است و من که کوشیدم تا حدی که در توان دارم آن را بفهمم و بفهمانم، از عهده برنیامدم...آیا این درد بزرگی نیست که کسی هر چه می‌کند، کلنگش به سنگ بخورد و اثری بر کار و گفتار و حتی فریادش مترتب نشود؟ ولی این هم یک تجربه است و این تجربه در فلسفه امر ناآشنایی نیست. من شکست خورده‌ام و شکست را می‌پذیرم. درک و قبول شکست می‌تواند راهی به درک زمان و دمساز شدن با آن داشته باشد".

▪️ رضا داوری بحران جامعه ایدئولوژی‌زده را بحرانی فراگیر می‌بیند که هردو جبهه‌ی باقدرتان و بی‌قدرتان را دربرگرفته‌است: "اکنون به «نظر» کاری ندارند، بلکه همه چیز در «ایدئولوژی» منحل شده و اصل این است که: هر کس با ما نیست، بر ماست.....


متن کامل:
https://cutt.ly/vw2UMoW1


#ایران_فردا
#علیرضا_رجایی
#بهار_و_فلسفه‌ی_شکست
http://t.me/iranfardamag