🔷🔸داغ خرداد؛ داغ هاله
🖋ریحانه طباطبایی
🔹این متن را چند سال پیش برای هاله خانم سحابی نوشته بودم، آن روز که این متن را نوشتم هنوز انقدر داغ ندیده بودیم و به داغهای خرداد، داغ آبادان اضافه نشده بود، هنوز از داغ آبان و پرواز اوکراین بی خبر بودیم و نمی دانستیم با مدیریت بحران کرونا هر فصل و ماه که نه هر روزمان پر از داغ میشود.
🔸خواستم مطلب جدیدتری بنویسم اما نتوانستم حرف جدیدتری نیست جز آنکه چه خوب این روزگارمان را نمیبینید، هرچند که اگر بودید الان در آبادان کنار مردم بودید:
🔹خرداد را مرور میکنم، انگار همین دیروز بود، شاید هم بیشتر، اما هرچه بود ۱۰ سال پیش نبود، انگار نه انگار که ده سال از آن روزها گذشته است.
خرداد برای ما ماه حادثههاست، ماه مصیبتها، ماه واقعهها، خرداد هم دوم دارد و هم سوم، هم بیست و دوم و هم آن روز که هاله رفت.
🔸چند سال پیش بود؛ انگار خیلی سال پیش، بخواهی حساب کنی ۱۰ سال میشود، اما انگار ۱۰۰ سال پیش بود، شاید هم بیشتر به عقب بر میگردی، دلت غنج میرود؛ دوست نداری از آن روزها بیرون بیایی، روزهایی که رنگ بود و شور، دلت همان روزها و سالها را میخواهد، دلت میخواهد خرداد در نیمه همان سال متوقف شود، قبل رسیدن به تاریخ کهریزک و قبل رسیدن به خرداد ۹۰، همان خردادی که هاله رفت.
🔹بمانی در همان سال که هنوز سبز بود و بوی بهار میداد و تقویم را ورق نزنی تا برسی به روزی که که دختر زیر تابوت پدر رفت، همان روزها که عزت ایران رفت و دختر هم در پیاش، همان روزها که هدی صابر آنقدر اعتصاب غذا کرد تا دیگر جانی برایش نماند و رفت پیش آنها که بیشتر از زندگی دوستشان داشت.
🔸خردادها ورق میخورند، یک به یک تا روز آخر، حکمها تمام شد، احمدینژاد رفت، بازی دیگری رقم خورد، حادثههای دیگری بر سینه خرداد نشست، خرداد باز هم پرحادثه ماند اما هیچ واقعهای، هیچ حادثهای داغ هاله نشد که برای همیشه خرداد را زیر و رو کرد، دختر زیر تابوت پدر بود، روز قبل از حادثه، با لبخندی آرام کنار تابوت پدر نشسته بود و قران میخواند، نصیحتهای پدر را برای جوانان پرشور که برای بدرقه آمده بودند زمزمه میکرد، "مراقب ایران باشید"، "مبادا خشم و کینه بر شما غلبه کند"، "آرام باشید" و... باز هم "مراقب ایران باشید". نگران بود از مراسم فردا، از آن همه مامور دور خانه، از جوانان پرشور، اما نمیدانست که خودش داغ خرداد میشود، نمیدانست که دوری از پدری که از زندان آمده بود تا بر بالینش پروین اعتصامی بخواند یک روز بیشتر نخواهد بود.
🔹هاله زیر تابوت پدر بود، آرام، میخواست او را تا آرامگاه بدرقه کند، که آمدند، همه چیز در دقیقهای برهم خورد و هاله دیگر برنخاست، هاله شد دختری که زیر تابوت پدر رفت، آن روز برای همیشه در تاریخ خرداد سیاه ماند، روزی که پدر و دختر با هم در خاک شدند.
#هاله_سحابی
#داغ_خرداد
#یادداشت
#ریحانه_طباطبایی
🆔@Shariati40
🖋ریحانه طباطبایی
🔹این متن را چند سال پیش برای هاله خانم سحابی نوشته بودم، آن روز که این متن را نوشتم هنوز انقدر داغ ندیده بودیم و به داغهای خرداد، داغ آبادان اضافه نشده بود، هنوز از داغ آبان و پرواز اوکراین بی خبر بودیم و نمی دانستیم با مدیریت بحران کرونا هر فصل و ماه که نه هر روزمان پر از داغ میشود.
🔸خواستم مطلب جدیدتری بنویسم اما نتوانستم حرف جدیدتری نیست جز آنکه چه خوب این روزگارمان را نمیبینید، هرچند که اگر بودید الان در آبادان کنار مردم بودید:
🔹خرداد را مرور میکنم، انگار همین دیروز بود، شاید هم بیشتر، اما هرچه بود ۱۰ سال پیش نبود، انگار نه انگار که ده سال از آن روزها گذشته است.
خرداد برای ما ماه حادثههاست، ماه مصیبتها، ماه واقعهها، خرداد هم دوم دارد و هم سوم، هم بیست و دوم و هم آن روز که هاله رفت.
🔸چند سال پیش بود؛ انگار خیلی سال پیش، بخواهی حساب کنی ۱۰ سال میشود، اما انگار ۱۰۰ سال پیش بود، شاید هم بیشتر به عقب بر میگردی، دلت غنج میرود؛ دوست نداری از آن روزها بیرون بیایی، روزهایی که رنگ بود و شور، دلت همان روزها و سالها را میخواهد، دلت میخواهد خرداد در نیمه همان سال متوقف شود، قبل رسیدن به تاریخ کهریزک و قبل رسیدن به خرداد ۹۰، همان خردادی که هاله رفت.
🔹بمانی در همان سال که هنوز سبز بود و بوی بهار میداد و تقویم را ورق نزنی تا برسی به روزی که که دختر زیر تابوت پدر رفت، همان روزها که عزت ایران رفت و دختر هم در پیاش، همان روزها که هدی صابر آنقدر اعتصاب غذا کرد تا دیگر جانی برایش نماند و رفت پیش آنها که بیشتر از زندگی دوستشان داشت.
🔸خردادها ورق میخورند، یک به یک تا روز آخر، حکمها تمام شد، احمدینژاد رفت، بازی دیگری رقم خورد، حادثههای دیگری بر سینه خرداد نشست، خرداد باز هم پرحادثه ماند اما هیچ واقعهای، هیچ حادثهای داغ هاله نشد که برای همیشه خرداد را زیر و رو کرد، دختر زیر تابوت پدر بود، روز قبل از حادثه، با لبخندی آرام کنار تابوت پدر نشسته بود و قران میخواند، نصیحتهای پدر را برای جوانان پرشور که برای بدرقه آمده بودند زمزمه میکرد، "مراقب ایران باشید"، "مبادا خشم و کینه بر شما غلبه کند"، "آرام باشید" و... باز هم "مراقب ایران باشید". نگران بود از مراسم فردا، از آن همه مامور دور خانه، از جوانان پرشور، اما نمیدانست که خودش داغ خرداد میشود، نمیدانست که دوری از پدری که از زندان آمده بود تا بر بالینش پروین اعتصامی بخواند یک روز بیشتر نخواهد بود.
🔹هاله زیر تابوت پدر بود، آرام، میخواست او را تا آرامگاه بدرقه کند، که آمدند، همه چیز در دقیقهای برهم خورد و هاله دیگر برنخاست، هاله شد دختری که زیر تابوت پدر رفت، آن روز برای همیشه در تاریخ خرداد سیاه ماند، روزی که پدر و دختر با هم در خاک شدند.
#هاله_سحابی
#داغ_خرداد
#یادداشت
#ریحانه_طباطبایی
🆔@Shariati40