همتی، ای خواهران، تا فرصت کوشیدن است
پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است
مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست
شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است
به که هر دختر بداند قدر علم آموختن
تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است
زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری
بر نکرد از ما کسی زین خواب بیدردی سری
از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند
نام این قوم از چه، دور افتاده از هر دفتری
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است
طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری
با چنین درماندگی، از ماه و پروین بگذریم
گر که ما را باشد از فضل و ادب، بال و پری
رخشندهٔ اعتصامی (۲۵ اسفند ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردین ۱۳۲۰) معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی
#پروین_اعتصامی #شعر
@Roshanfkrane
پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است
مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست
شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است
به که هر دختر بداند قدر علم آموختن
تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است
زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری
بر نکرد از ما کسی زین خواب بیدردی سری
از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند
نام این قوم از چه، دور افتاده از هر دفتری
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است
طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری
با چنین درماندگی، از ماه و پروین بگذریم
گر که ما را باشد از فضل و ادب، بال و پری
رخشندهٔ اعتصامی (۲۵ اسفند ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردین ۱۳۲۰) معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی
#پروین_اعتصامی #شعر
@Roshanfkrane
بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
#پروین_اعتصامی #شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
#پروین_اعتصامی #شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
#پروین_اعتصامی #شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
#پروین_اعتصامی #شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
تو سرمستی و ما صید پریشان
تو آزادی و ما در بند فرمان
فراخ این باغ و گل خوش آب و رنگست
گرفتاریم و بر ما عرصه تنگست
تو جز در بوستان، جولان نکردی
نظر چون من، بدین زندان نکردی
اثرهای غم و شادی، یکی نیست
گرفتاری و آزادی، یکی نیست
تصویرگر: #پارسا_باقری
#شعر #پروین_اعتصامی
@Roshanfkrane
تو آزادی و ما در بند فرمان
فراخ این باغ و گل خوش آب و رنگست
گرفتاریم و بر ما عرصه تنگست
تو جز در بوستان، جولان نکردی
نظر چون من، بدین زندان نکردی
اثرهای غم و شادی، یکی نیست
گرفتاری و آزادی، یکی نیست
تصویرگر: #پارسا_باقری
#شعر #پروین_اعتصامی
@Roshanfkrane
دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من براه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را
میزدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه، دست
در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب، گرم یغما کردنست
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را بهرجا خواست برد
بخشی از شعر دزد و قاضی پروین اعتصامی
#اندیشه #پروین_اعتصامی #شعر
@Roshanfkrane
دزد عارف، دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من براه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را
میزدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه، دست
در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب، گرم یغما کردنست
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را بهرجا خواست برد
بخشی از شعر دزد و قاضی پروین اعتصامی
#اندیشه #پروین_اعتصامی #شعر
@Roshanfkrane
ای رنجبر
تا بکی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
زینهمه خواری که بینی زافتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر
جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریز
وندران خون دست و پائی کن خضاب ای رنجبر
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی حجاب ای رنجبر
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوی میدهد
کی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
آنکه خود را پاک میداند ز هر آلودگی
میکند مردار خواری چون غراب ای رنجبر
گر که اطفال تو بی شامند شبها باک نیست
خواجه تیهو میکند هر شب کباب ای رنجبر
گر چراغت را نبخشیدهاست گردون روشنی
غم مخور، میتابد امشب ماهتاب ای رنجبر
در خور دانش امیرانند و فرزندانشان
تو چه خواهی فهم کردن از کتاب ای رنجبر
مردم آنانند کز حکم و سیاست آگهند
کارگر کارش غم است و اضطراب ای رنجبر
هر که پوشد جامهٔ نیکو بزرگ و لایق اوست
رو تو صدها وصله داری بر ثیاب ای رنجبر
جامهات شوخ است و رویت تیره رنگ از گرد و خاک
از تو میبایست کردن اجتناب ای رنجبر
هر چه بنویسند حکام اندرین محضر رواست
کس نخواهد خواستن زیشان حساب ای رنجبر
#پروین_اعتصامی #اجتماعی #شعر
@Roshanfkrane
تا بکی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
زینهمه خواری که بینی زافتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر
جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریز
وندران خون دست و پائی کن خضاب ای رنجبر
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی حجاب ای رنجبر
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوی میدهد
کی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
آنکه خود را پاک میداند ز هر آلودگی
میکند مردار خواری چون غراب ای رنجبر
گر که اطفال تو بی شامند شبها باک نیست
خواجه تیهو میکند هر شب کباب ای رنجبر
گر چراغت را نبخشیدهاست گردون روشنی
غم مخور، میتابد امشب ماهتاب ای رنجبر
در خور دانش امیرانند و فرزندانشان
تو چه خواهی فهم کردن از کتاب ای رنجبر
مردم آنانند کز حکم و سیاست آگهند
کارگر کارش غم است و اضطراب ای رنجبر
هر که پوشد جامهٔ نیکو بزرگ و لایق اوست
رو تو صدها وصله داری بر ثیاب ای رنجبر
جامهات شوخ است و رویت تیره رنگ از گرد و خاک
از تو میبایست کردن اجتناب ای رنجبر
هر چه بنویسند حکام اندرین محضر رواست
کس نخواهد خواستن زیشان حساب ای رنجبر
#پروین_اعتصامی #اجتماعی #شعر
@Roshanfkrane
فرشتهٔ انس
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
بهیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان
زن ار براه متاعت نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر، گر که نمیتافت زن بکوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت
سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان
وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست
یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم
دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان
بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر
امید سعی و عملهاست، هم ازین، هم ازان
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران
اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت
بجز گسیختگی، جامهٔ نکو مردان
توان و توش ره مرد چیست، یاری زن
حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان
زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق
بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان
ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش
بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان
سمند عمر، چو آغاز بدعنانی کرد
گهیش مرد و زمانیش زن، گرفت عنان
چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا
که داشت میوهای از باغ علم، در دامان
به رستهٔ هنر و کارخانهٔ دانش
متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
کسیست زنده که از فضل، جامهای پوشد
نه آنکه هیچ نیرزد، اگر شود عریان
هزار دفتر معنی، بما سپرد فلک
تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان
خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن
هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان
بساط اهرمن خودپرستی و سستی
گر از میان نرود، رفتهایم ما ز میان
همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی
که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان
برای جسم، خریدیم زیور پندار
برای روح، بریدیم جامهٔ خذلان
قماش دکهٔ جان را، بعجب پوساندیم
بهر کنار گشودیم بهر تن، دکان
نه رفعتست، فساد است این رویه، فساد
نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان
نه سبزهایم، که روئیم خیره در جر و جوی
نه مرغکیم، که باشیم خوش بمشتی دان
چو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریم
که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران
از آن حریر که بیگانه بود نساجش
هزار بار برازندهتر بود خلقان
چه حلهایست گرانتر ز حلیت دانش
چه دیبهایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان
هر آن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد
به کارخانهٔ همت، حریر گشت و کتان
نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد
بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان
چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود
ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان
برای گردن و دست زن نکو، پروین
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان
#پروین_اعتصامی #شعر #بانوان
@Roshanfkrane
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
بهیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان
زن ار براه متاعت نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر، گر که نمیتافت زن بکوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت
سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان
وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست
یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم
دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان
بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر
امید سعی و عملهاست، هم ازین، هم ازان
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران
اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت
بجز گسیختگی، جامهٔ نکو مردان
توان و توش ره مرد چیست، یاری زن
حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان
زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق
بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان
ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش
بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان
سمند عمر، چو آغاز بدعنانی کرد
گهیش مرد و زمانیش زن، گرفت عنان
چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا
که داشت میوهای از باغ علم، در دامان
به رستهٔ هنر و کارخانهٔ دانش
متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
کسیست زنده که از فضل، جامهای پوشد
نه آنکه هیچ نیرزد، اگر شود عریان
هزار دفتر معنی، بما سپرد فلک
تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان
خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن
هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان
بساط اهرمن خودپرستی و سستی
گر از میان نرود، رفتهایم ما ز میان
همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی
که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان
برای جسم، خریدیم زیور پندار
برای روح، بریدیم جامهٔ خذلان
قماش دکهٔ جان را، بعجب پوساندیم
بهر کنار گشودیم بهر تن، دکان
نه رفعتست، فساد است این رویه، فساد
نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان
نه سبزهایم، که روئیم خیره در جر و جوی
نه مرغکیم، که باشیم خوش بمشتی دان
چو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریم
که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران
از آن حریر که بیگانه بود نساجش
هزار بار برازندهتر بود خلقان
چه حلهایست گرانتر ز حلیت دانش
چه دیبهایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان
هر آن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد
به کارخانهٔ همت، حریر گشت و کتان
نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد
بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان
چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود
ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان
برای گردن و دست زن نکو، پروین
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان
#پروین_اعتصامی #شعر #بانوان
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید بندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست !
#شعر : #پروین_اعتصامی
دکلمه : #مهسا_جعفری_زاده
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید بندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست !
#شعر : #پروین_اعتصامی
دکلمه : #مهسا_جعفری_زاده
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
درود به همه خوبان،
هدیه ای ارزشمند برای دوستان گرانمایه و بزرگوار،
کانال روشنفکران :
با کلیک بر روی هر کدام از لینکهای زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم به پاسداشت میراث ادب پارسی و جاری و ساری شدن آن در عروق حیات فرهنگی جامعه، درصورت تمایل در تکثیر و اشتراک گذاری دریغ نورزند.
برای ورود به دیوان هر یک از این مفاخر جهانی کافی است بر روی لینک آن کلیک کنید.
#حافظ http://ganjoor.net/hafez
#خیام http://ganjoor.net/khayyam
#سعدی http://ganjoor.net/saadi
#فردوسی http://ganjoor.net/ferdousi
#مولانا http://ganjoor.net/moulavi
#نظامی http://ganjoor.net/nezami
#پروین_اعتصامی http://ganjoor.net/parvin
#عطار http://ganjoor.net/attar
#سنایی http://ganjoor.net/sanaee
#وحشی http://ganjoor.net/vahshi
#رودکی http://ganjoor.net/roodaki
#ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
#منوچهری http://ganjoor.net/manoochehri
#فرخی http://ganjoor.net/farrokhi
#خاقانی http://ganjoor.net/khaghani
#مسعود_سعد http://ganjoor.net/masood
#انوری http://ganjoor.net/anvari
#اوحدی http://ganjoor.net/ouhadi
#خواجوی_کرمانی http://ganjoor.net/khajoo
#عراقی http://ganjoor.net/eraghi
#صائب_تبریزی http://ganjoor.net/saeb
#شبستری http://ganjoor.net/shabestari
#جامی http://ganjoor.net/jami
#هاتف_اصفهانی http://ganjoor.net/hatef
#ابوسعید_ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
#بهار http://ganjoor.net/bahar
#باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
#محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
#شیخ_بهایی http://ganjoor.net/bahaee
#سیف_فرغانی http://ganjoor.net/seyf
#ملکه https://www.instagram.com/asalekhatereh
#فروغی http://ganjoor.net/forooghi
#عبید_زاکانی http://ganjoor.net/obeyd
#امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
#شهریار http://ganjoor.net/shahriar
#جبلی http://ganjoor.net/jabali
#خاطره http://www.asaletabiei.com
#اسعد_گرگانی http://ganjoor.net/asad
#فیض_کاشانی http://ganjoor.net/feyz
#سلمان http://ganjoor.net/salman
#رهی http://ganjoor.net/rahi
#اقبال http://ganjoor.net/iqbal
#بیدل http://ganjoor.net/bidel
#نما_نما http://www.namanema.com
#قاآنی http://ganjoor.net/ghaani
#کسایی http://ganjoor.net/kesayee
#عرفی http://ganjoor.net/orfi
پست بالا گنجینه ای ازادب پارسی است که به محضر عزیزان هدیه میشود
#فرهنگ #شعر #تاریخ #ادبیات #اجتماعی
@Roshanfkrane
هدیه ای ارزشمند برای دوستان گرانمایه و بزرگوار،
کانال روشنفکران :
با کلیک بر روی هر کدام از لینکهای زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم به پاسداشت میراث ادب پارسی و جاری و ساری شدن آن در عروق حیات فرهنگی جامعه، درصورت تمایل در تکثیر و اشتراک گذاری دریغ نورزند.
برای ورود به دیوان هر یک از این مفاخر جهانی کافی است بر روی لینک آن کلیک کنید.
#حافظ http://ganjoor.net/hafez
#خیام http://ganjoor.net/khayyam
#سعدی http://ganjoor.net/saadi
#فردوسی http://ganjoor.net/ferdousi
#مولانا http://ganjoor.net/moulavi
#نظامی http://ganjoor.net/nezami
#پروین_اعتصامی http://ganjoor.net/parvin
#عطار http://ganjoor.net/attar
#سنایی http://ganjoor.net/sanaee
#وحشی http://ganjoor.net/vahshi
#رودکی http://ganjoor.net/roodaki
#ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
#منوچهری http://ganjoor.net/manoochehri
#فرخی http://ganjoor.net/farrokhi
#خاقانی http://ganjoor.net/khaghani
#مسعود_سعد http://ganjoor.net/masood
#انوری http://ganjoor.net/anvari
#اوحدی http://ganjoor.net/ouhadi
#خواجوی_کرمانی http://ganjoor.net/khajoo
#عراقی http://ganjoor.net/eraghi
#صائب_تبریزی http://ganjoor.net/saeb
#شبستری http://ganjoor.net/shabestari
#جامی http://ganjoor.net/jami
#هاتف_اصفهانی http://ganjoor.net/hatef
#ابوسعید_ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
#بهار http://ganjoor.net/bahar
#باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
#محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
#شیخ_بهایی http://ganjoor.net/bahaee
#سیف_فرغانی http://ganjoor.net/seyf
#ملکه https://www.instagram.com/asalekhatereh
#فروغی http://ganjoor.net/forooghi
#عبید_زاکانی http://ganjoor.net/obeyd
#امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
#شهریار http://ganjoor.net/shahriar
#جبلی http://ganjoor.net/jabali
#خاطره http://www.asaletabiei.com
#اسعد_گرگانی http://ganjoor.net/asad
#فیض_کاشانی http://ganjoor.net/feyz
#سلمان http://ganjoor.net/salman
#رهی http://ganjoor.net/rahi
#اقبال http://ganjoor.net/iqbal
#بیدل http://ganjoor.net/bidel
#نما_نما http://www.namanema.com
#قاآنی http://ganjoor.net/ghaani
#کسایی http://ganjoor.net/kesayee
#عرفی http://ganjoor.net/orfi
پست بالا گنجینه ای ازادب پارسی است که به محضر عزیزان هدیه میشود
#فرهنگ #شعر #تاریخ #ادبیات #اجتماعی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
آن پارسا که دِه خَرَد و مِلک، رهزن است
آن پادشا که مالِ رعیت خورَد، گداست!
✍️پروین اعتصامی
امروز 25 اسفند زادروز بانویِ شعرِ ایران، #پروین_اعتصامی است.
یادش گرامی🥀
@Roshanfkrane
آن پارسا که دِه خَرَد و مِلک، رهزن است
آن پادشا که مالِ رعیت خورَد، گداست!
✍️پروین اعتصامی
امروز 25 اسفند زادروز بانویِ شعرِ ایران، #پروین_اعتصامی است.
یادش گرامی🥀
@Roshanfkrane
خلاصه ای از زندگی نامه بانوی بزرگوار
#پروین_اعتصامی
کانال روشنفکران
زادروز : ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
درگذشت : ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
پروین اعتصامی شاعر سرشناس ایرانی است. از او همچنین با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایرانی» یاد میکنند.
از پروین اعتصامی یک دیوان اشعار چاپ و منتشر شده است.
عمدهی شهرت او به دلیل استفاده از سبک شعر «مناظره» در اشعارش است.
پروین اعتصامی (Parvin E'tesami)، با نام اصلی #رخشنده_اعتصامی،
در تاریخ 25 اسفند 1285 در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر او، یوسف اعتصامی آشتیانی، علاقهی زیادی به فرهنگ و ادبیات داشت و در آن زمان در انتشار ماهنامهی ادبی «بهار» همکاری میکرد.
در سال 1288، پدر پروین اعتصامی نمایندهی مردم تبریز در مجلس شد و به همین دلیل، زمانی که پروین تنها 6 سال داشت، با خانوادهاش از تبریز به تهران آمدند.
او آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود داشت.
تحصیلات اولیهی پروین اعتصامی در خانه و زیر نظر پدر شکل گرفت.
سپس او به مدرسهی آمریکایی در تهران رفت و به عنوان شاگرد ممتاز، تحصیلاتش را در همین مدرسه به پایان رسانید.
پروین اعتصامی سرودن شعر را از 7سالگی آغاز کرد و در دوران نوجوانی، اشعار او به اوج پختگی و زیبایی رسیدند. در تمام این دوران، پدرش همراه و یاور او بود و نهایت تلاش خود را برای شکوفایی دخترش در شعر و ادبیات میکرد.
جایگاه پدر، به عنوان فعال سیاسی و فرهنگی، زمینه را برای آشنایی پروین اعتصامی با سایر شعرا و چهرههای شاخص آن زمان فراهم میکرد.
از جمله میتوان به ارتباط با اشخاص بزرگی همچون علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار و عباس اقبال آشتیانی اشاره کرد که پروین را به سرودن اشعار بیشتر تشویق میکردند و به او انگیزه میدادند.
در سال 1313 پروین اعتصامی با یکی از افسران شهربانی وقت ازدواج کرد و همراه او به کرمانشاه رفت، اما روحیهی لطیف و شاعرانهی او تضاد زیادی با چهارچوبهای فکری و نظامی همسرش داشت و این ازدواج چند ماه بیشتر دوام نیاورد.
این جدایی، تا حدودی پروین اعتصامی را به انزوا برد. هر چند در همین دوران بود که او توانست نخستین دیوان اشعارش را منتشر کند و به عنوان کتابدار در دانشسرای عالی مشغول به کار شود.
انزوای پروین اعتصامی با مرگ پدرش در سال 1316 اوج گرفت و او ارتباط خود را با طیف وسیعی از اطرافیان محدود کرد.
سرانجام در سال 1320 پروین اعتصامی در حالی که تنها 34 سال داشت و خود را برای چاپ دوم دیوان اشعارش آماده میکرد، به بیماری حصبه مبتلا شد و در 15 فروردینماه همان سال چشم از جهان فروبست.
او را در آرامگاه خانوادگیشان در حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپردهاند.
از پروین اعتصامی تنها یک دیوان اشعار منتشر شده است. او در دیوان اشعار خود به مضامینی همچون ظلمستیزی، عدالتخواهی، و حمایت از محرومان و ستمدیدگان اشاره میکند.
تأکید بیشتر پروین اعتصامی در اشعارش بر «مناظره» است. تا جایی که بیش از 70 عنوان از اشعار او در این قالب سروده شدهاند و میتوان نوعی مناظره و پرسش و پاسخ را در آنها دید.
نخستین چاپ دیوان اشعار پروین اعتصامی در سال 1314 اتفاق افتاد.
این کتاب را چاپخانهی مجلس شورای ملی منتشر کرد و ملکالشعرای بهار مقدمهای بر آن نوشت.
دیوان اشعار پروین اعتصامی امروز نیز با استقبال بالایی از سوی خوانندگان مواجه است
#فرهنگ
@Roshanfkrane
#پروین_اعتصامی
کانال روشنفکران
زادروز : ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
درگذشت : ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
پروین اعتصامی شاعر سرشناس ایرانی است. از او همچنین با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایرانی» یاد میکنند.
از پروین اعتصامی یک دیوان اشعار چاپ و منتشر شده است.
عمدهی شهرت او به دلیل استفاده از سبک شعر «مناظره» در اشعارش است.
پروین اعتصامی (Parvin E'tesami)، با نام اصلی #رخشنده_اعتصامی،
در تاریخ 25 اسفند 1285 در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر او، یوسف اعتصامی آشتیانی، علاقهی زیادی به فرهنگ و ادبیات داشت و در آن زمان در انتشار ماهنامهی ادبی «بهار» همکاری میکرد.
در سال 1288، پدر پروین اعتصامی نمایندهی مردم تبریز در مجلس شد و به همین دلیل، زمانی که پروین تنها 6 سال داشت، با خانوادهاش از تبریز به تهران آمدند.
او آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود داشت.
تحصیلات اولیهی پروین اعتصامی در خانه و زیر نظر پدر شکل گرفت.
سپس او به مدرسهی آمریکایی در تهران رفت و به عنوان شاگرد ممتاز، تحصیلاتش را در همین مدرسه به پایان رسانید.
پروین اعتصامی سرودن شعر را از 7سالگی آغاز کرد و در دوران نوجوانی، اشعار او به اوج پختگی و زیبایی رسیدند. در تمام این دوران، پدرش همراه و یاور او بود و نهایت تلاش خود را برای شکوفایی دخترش در شعر و ادبیات میکرد.
جایگاه پدر، به عنوان فعال سیاسی و فرهنگی، زمینه را برای آشنایی پروین اعتصامی با سایر شعرا و چهرههای شاخص آن زمان فراهم میکرد.
از جمله میتوان به ارتباط با اشخاص بزرگی همچون علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار و عباس اقبال آشتیانی اشاره کرد که پروین را به سرودن اشعار بیشتر تشویق میکردند و به او انگیزه میدادند.
در سال 1313 پروین اعتصامی با یکی از افسران شهربانی وقت ازدواج کرد و همراه او به کرمانشاه رفت، اما روحیهی لطیف و شاعرانهی او تضاد زیادی با چهارچوبهای فکری و نظامی همسرش داشت و این ازدواج چند ماه بیشتر دوام نیاورد.
این جدایی، تا حدودی پروین اعتصامی را به انزوا برد. هر چند در همین دوران بود که او توانست نخستین دیوان اشعارش را منتشر کند و به عنوان کتابدار در دانشسرای عالی مشغول به کار شود.
انزوای پروین اعتصامی با مرگ پدرش در سال 1316 اوج گرفت و او ارتباط خود را با طیف وسیعی از اطرافیان محدود کرد.
سرانجام در سال 1320 پروین اعتصامی در حالی که تنها 34 سال داشت و خود را برای چاپ دوم دیوان اشعارش آماده میکرد، به بیماری حصبه مبتلا شد و در 15 فروردینماه همان سال چشم از جهان فروبست.
او را در آرامگاه خانوادگیشان در حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپردهاند.
از پروین اعتصامی تنها یک دیوان اشعار منتشر شده است. او در دیوان اشعار خود به مضامینی همچون ظلمستیزی، عدالتخواهی، و حمایت از محرومان و ستمدیدگان اشاره میکند.
تأکید بیشتر پروین اعتصامی در اشعارش بر «مناظره» است. تا جایی که بیش از 70 عنوان از اشعار او در این قالب سروده شدهاند و میتوان نوعی مناظره و پرسش و پاسخ را در آنها دید.
نخستین چاپ دیوان اشعار پروین اعتصامی در سال 1314 اتفاق افتاد.
این کتاب را چاپخانهی مجلس شورای ملی منتشر کرد و ملکالشعرای بهار مقدمهای بر آن نوشت.
دیوان اشعار پروین اعتصامی امروز نیز با استقبال بالایی از سوی خوانندگان مواجه است
#فرهنگ
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🤍
اینکه خاکِ سیهش بالین است
اخترِ چرخِ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحبِ آنهمه گفتار، امروز
سائلِ فاتحه و یاسین است
دوستان بِه که ز وی یاد کنند
دلِ بیدوست دلی غمگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشمِ حقیقتبین است
هر که باشی و ز هرجا برسی
آخرین منزلِ هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
خرّم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سببِ تسکین است
#پروین_اعتصامی
دکلمهی غزل شاکری
۱۵ فروردین سالروز درگذشت شاعر مشهور ایران زمین پروین اعتصامی
#مناسبت
@Roshanfkrane
اینکه خاکِ سیهش بالین است
اخترِ چرخِ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحبِ آنهمه گفتار، امروز
سائلِ فاتحه و یاسین است
دوستان بِه که ز وی یاد کنند
دلِ بیدوست دلی غمگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشمِ حقیقتبین است
هر که باشی و ز هرجا برسی
آخرین منزلِ هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
خرّم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سببِ تسکین است
#پروین_اعتصامی
دکلمهی غزل شاکری
۱۵ فروردین سالروز درگذشت شاعر مشهور ایران زمین پروین اعتصامی
#مناسبت
@Roshanfkrane
همسایهٔ باغ و بوستان باش
تا چند کناره میگزینی
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی
هم صحبت مرغ صبح خوان باش
تا چند نژندی و حزینی
چالاک و دلیر و کاردان باش
#پروین_اعتصامی
سلام ... صبحتان بخیر 🙋♀
🌱عشق و زیبایی طبیعت
🌸گوارای وجودتان باد
🌱گذر ثانیه های عمرتان توام
🌸با آرامش، محبت و شادی
🌱روزتان پر خیر و برکت
🌸روزگارتان عالی ترین باد🙏😊🍀
@Roshanfkrane
تا چند کناره میگزینی
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی
هم صحبت مرغ صبح خوان باش
تا چند نژندی و حزینی
چالاک و دلیر و کاردان باش
#پروین_اعتصامی
سلام ... صبحتان بخیر 🙋♀
🌱عشق و زیبایی طبیعت
🌸گوارای وجودتان باد
🌱گذر ثانیه های عمرتان توام
🌸با آرامش، محبت و شادی
🌱روزتان پر خیر و برکت
🌸روزگارتان عالی ترین باد🙏😊🍀
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 *این* *ترازو* *گر* *ترازوی* *خداست*
*این* *کژی* *و* *نادرستی* *از* *کجاست* *؟* *؟*
#پروین_اعتصامی
#آجتماعی #فقر
@Roshanfkrane
*این* *کژی* *و* *نادرستی* *از* *کجاست* *؟* *؟*
#پروین_اعتصامی
#آجتماعی #فقر
@Roshanfkrane
همسایهٔ باغ و بوستان باش
تا چند کناره میگزینی
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی
هم صحبت مرغ صبح خوان باش
تا چند نژندی و حزینی
چالاک و دلیر و کاردان باش
#پروین_اعتصامی
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀🙋🏻♂
🌱عشق و زیبایی طبیعت
🌸گوارای وجودتان باد
🌱گذر ثانیه های عمرتان توام
🌸با آرامش، محبت و شادی
🌱روزتان پر خیر و برکت
🌸روزگارتان عالی ترین باد🙏☺️🍀
@Roshanfkrane
تا چند کناره میگزینی
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی
هم صحبت مرغ صبح خوان باش
تا چند نژندی و حزینی
چالاک و دلیر و کاردان باش
#پروین_اعتصامی
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀🙋🏻♂
🌱عشق و زیبایی طبیعت
🌸گوارای وجودتان باد
🌱گذر ثانیه های عمرتان توام
🌸با آرامش، محبت و شادی
🌱روزتان پر خیر و برکت
🌸روزگارتان عالی ترین باد🙏☺️🍀
@Roshanfkrane
💥💥 مست و محتسب
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی #شعر #مناسبت
@Roshanfkrane
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی #شعر #مناسبت
@Roshanfkrane