روشنفکران
69.9K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
... بعضی وقت‌ها هجوم فکر و خیال مثل سیلاب گل‌آلود است. همه‌چیز را تکه پاره توی گودال سر می‌ریزد. اول مثل باد و دود شکل ندارد، می‌وزد و می‌پیچد و داغ می‌کند. کم‌کم شکل می‌گیرد به صورت شبح مواج و پریشانی درمی‌آید و در صحرای تب‌آلود باطن جولان می‌دهد...


کتاب: مسافرنامه
#شاهرخ_مسکوب
انتشارات: پاریس، خاوران / ١٣٩٠
ج ٢، ص ۲۹

@Roshanfkrane
اینک صدای دوست از تهِ ریشه‌های کهن، از درون سینه‌ی پهن زمین می‌آید، از راه‌های دور از قله‌های بلند و دشت‌های باز می‌گذرد و مثل تپش پنهانِ قلبِ ستاره به من می‌رسد. با صدای خاموش مرا می‌‌نامد و صدایِ او را در چشم‌های خیس و دهانِ بازش می‌بینم... نگران و دل‌گرفته است و به زبان بی‌زبانی حرف می‌زند. حرف‌ها در بطن من می‌رویند؛ مثل سر زدن جوانه‌ی سبز در بطن دانه زیر سرمای زمستان، مثل بوی بهار! صدای دوست، صدای دوستی، از دیار فراموشی، از خلال کشت‌زارهای رنج، و زان برِ خوشه‌های اندوه!... صدای بیدار دوستی خاموش که در بستر ضمیر من خفته است. و آنگاه که خفته بودم به ندای او چشم‌هایم را باز و دست‌هایش را تماشا کردم. او مرا نامید و من در میان بودنی‌ها به خود آمدم... صدای دوست آغاز من بود. دمیدن و شکفتن بود... صدایی همزاد بود که گفت تو نور چشم‌های منی و من نگاهم را مثل دست‌هایم به او دادم و گفتم... تو را ای دوست در جلوه‌های گوناگون دوست دارم زیرا تو... مادر، زاینده و پرورنده‌ی منی.

کتاب: سوگِ مادر / ص ۸ [ برگرفته از کتاب دیگر نویسنده: در کوی دوست]
به قلم: #شاهرخ_مسکوب و به کوشش #حسن_کامشاد
نشر: #نی

نثری با قلم زیبا و بی‌پیرایه‌ی شاهرخ مسکوب، در سوگِ مادر.
مسکوب در شرح درونیات خود استاد است و این ویژگی باعث می‌شود مخاطب لذت زیادی از نوشته‌های او ببرد. سوگ مادر در زمره‌ی یادداشت‌هایی است که باید مزه‌مزه‌اش کرد و عجله‌ای برای تمام کردنش نداشت تا مجال کافی برای نزدیک شدن به ذهن نویسنده را داشت و بتوان لحظاتی با او زندگی کرد.
#کتاب
@Roshanfkrane
چه روز و شب بدی . قلبم خفه شده است. چنان سنگین و افسرده ام که انگار مرگ در رگ هایم جریان دارد. احساس مرگ میکنم: نه تلخ است، اندوهگین و جان گزاست، هیچ نیست. سنگین است و مثل سنگی که به پای مردی در دریا بسته شده باشد مرا به اعماق میکشد، فرو میروم، از آفتاب و هوا دور می شوم در ظلماتی بی هیچ امید آب حیاتی. این است احساس وصف ناپذیر من...


#شاهرخ_مسکوب

@Roshanfkrane
انگار حال هیچ‌کس خوب نیست. لااقل کسانی را که ما می‌شناسیم و می‌بینیم. همه ایرانی‌ها. همه منتظرند و از انتظار خسته شده‌اند. مثل آدم‌هایی هستیم که بیرون قفس ایستاده‌ایم. یک قفس عظیم ... احساس لش بودن، بیکاره و بیهوده بودن و ... آگاهی به همین بزدلی، به همین پناه به ساحل امن، کنج سلامت، آگاهی به همین حقیقت است که حالم را بد می‌کند. در ته دل من، موش ترسویی لنگر انداخته، که متاسفانه بی‌شرف نیست و گرنه راحتم می‌گذاشت.
*
نوشتن در نهایت کار کسی است که امید خواننده‌ای داشته باشد. نه مال ما که آواره‌ایم. معلوم نیست با کی حرف می‌زنیم. گرفتم که آواره نبودیم، در آغوش گرم مام میهن بودیم. تازه خطاب به چه کسی حرف بزنیم، رو به طرف کی بیاوریم؟
*
بار گذشته چنان سنگین است که انگار آینده هم در گذشته‌ای جای گرفته که نیست، که دیده نمی‌شود. زمان حال، بدون مدت، نوعی هیچی، تهی مداوم است. دشت بی‌منظره، راه بی‌دررو و یا حرکت ایستاست...



📕: روزها در راه
✍🏻: #شاهرخ_مسکوب
دیروقت است. خسته‌ام. تنهایی مثل خالیِ ورم‌کرده و تاریکِ توی خمره‌ای سربسته اطاق را پُر کرده. خواب پناهگاه خوبی‌ است: خواب و خاموشی...


#شاهرخ_مسکوب
@Roshanfkrane
ما ایرانی‌ها مردمی هستیم که پرسش نمی‌کنیم‌ در عوض پاسخ همه‌چیز را داریم.
اهل دین و شیفتهٔ ایمانیم نه مرد فلسفه و تفکر...


📕: روزها در راه - جلد اول
✍🏻: #شاهرخ_مسکوب
🏷: انتشارات #خاوران
ص ۲۵۷
@Roshanfkrane
☀️🕊

#کتاب_نوشته

از سویی ویژگی #عشق چنان است که نمی‌تواند در یک نفر بماند و باید به دیگری راه یابد، بدون معشوق کسی عاشق نیست، ولی از سویی دیگر، سرشت عشق انفرادی است هر کس باید خود آن را دریابد. عشق امری اجتماعی-ضداجتماعی، چیزی است با گوهری دوگانه و با سامانی بی‌سامان؛ تا آنجا که اجتماعی است و به نهاد و روان و فرهنگ انسانِ اجتماعی پیوسته، قابل انتقال به دیگری است و تا آنجا که امری فردی و درونی است انتقال دادنی نیست، تنها بازنمودنی است.

#شاهرخ_مسکوب / در کوی دوست / انتشارات #خوارزمی

@Roshanfkrane
حالا آخر شب است و باز من و تنهایی با هم و در کنار همدیگریم. اما این بار نه تنها مزاحم نیست بلکه سبک و آسوده مثل گلدانی روی عسلی نشسته؛ گلدانی بلوری و شفاف مانند رویایی سیال، گذرا، ناپایدار و متغیر، نازک از سکوتی که با تلنگری می شکند، نه مهاجم است و نه پرتوقع و حریص که فضا را پر کند و راه نفس را ببندد و جایی برای چیزی جز خود باقی نگذارد...


• روزها در راه #شاهرخ_مسکوب
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 تقدیر #بهرام_بیضایی از #شاهرخ_مسکوب برای بی طرفی در نوشته هایش درباره #شاهنامه_فردوسی

انتقاد از جریان های #چپ و #مذهبی در دشمنی با شاهنامه


....دشنام به شاهنامه مدتها به معنی دشنام به شاه بود و البته فریضه دینی مغلق گویانی که در خوابهای عربی خود،فرزند فاتحان بودند....

#فرهنگ

@Roshanfkrane
نمی‌دانم ولی من که نقاشم و آگاهی و دانایی‌ام از چشم و دست می‌آید، از باغِ تن مست می‌شوم نه به اصطلاحِ تو از باغِ جان یا ماوای روح و چیزهای دیگر. باغی که به چشم دیده شود و به دست بیاید و بتوان با آن همدل و همزبان شد و صبح و سبزه و آب روانش را تماشا کرد و به وجد آمد.

#گفت‌وگو_در_باغ
#شاهرخ_مسکوب


@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشت‌بهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپ‌گرای تاریخ معاصر ایران بود

#کسرایی دانش‌آموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیان‌گذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای به‌جای مانده از سیاوش کسرائی، می‌توان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشه‌های_تبر، #خانگی، 
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.

#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر می‌برد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل می‌شود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری می‌رود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار می‌کند، و در نشریه‌های بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار می‌کند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاه‌های #تهران و #زاهدان می‌پردازد.

در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه 
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملی‌گرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده می‌شود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی می‌کند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی می‌شود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شب‌های شعر #گوته بود. در 1362، هم‌زمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک می‌کند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره می‌گیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.

روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهره‌های ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی، 
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)، 
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری، 
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم می‌کند.

اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از 
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی، 
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #به‌آذین، 
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی 
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء توده‌ای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.

#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانواده‌اش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمت‌کشان که از شهر #کابل پخش  می‌شد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمت‌کشان، ادعا می‌کند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچ‌گاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث 
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.

سیاوش کسرایی از «نسل چهارم»  مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج می‌کشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_می‌کند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذات‌الریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.

#ارسالی #تاریخ #اجتماعی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محمد_قبادلو 🖤💔


‏«خون در زمین فرو نرفت. روی زمین پخش شد. از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را می‌دید می‌فهمید جایی بی‌گناهی را کشته‌اند.»



#سوگ_سیاوش
#شاهرخ_مسکوب
در این زمانه که اهرمن بر هرکس و هرچیز راهی دارد، جماعتی، گوئی به ظلم سرشته، درهم ریخته‌ایم: خواب‌زدگانی، ستم‌دیدگانی، ستم‌کار، با آز که آئین او بر ما رواست. با دروغ، پیروز و آزادی اسیر.
هم‌دست کسانی هستم که دوستشان ندارم.

#شاهرخ_مسکوب
از کتابِ سوگِ سیاوش
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane