روشنفکران
69.9K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد ...
مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند.
روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی.

📕 باهم بودن همه چیز است
👤 #آنا_گاوالدا

#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از شعرهایم بیرون بیا
مرا به آغوش بگیر و بگو جانم، نفسم
عزیزتر از جانم،
طاهره تنهای من
طاهره ام،
دوستت دارم.

#طاهره_باقری_اردکانی
📚#دلتنگی_tara
#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane
بیهوده تر از این چیزی نیست که سعی کنی مطلبی را برای آدمهای ابله به ثبات برسانی ...

#میلان_کوندرا
کتاب: جاودانگی

#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
می‌فهمم، می‌فهمم... این هم مثل مذهب است. انسان هر چه سیاه‌روزتر باشد، یا قومی هر قدر زیرپاافتاده‌تر و بینواتر باشند، امید اجر اخروی و رؤیای بهشت در دل‌شان ریشه‌دارتر است، خاصه وقتی صدهزار مبلّغ مذهبی مدام بر آتش این امید بدمند و منافع خود را در آن بجویند.

📕 شیاطین (جن‌زدگان)
✍️ فئودور_داستایفسکی
#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane‌‌‌‎‌‌‎‌‌
‍ قربان، ما به این دلایل نمی‌توانیم در جنگ با آمریکایی‌ها پیروز شویم


رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاع‌ترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید می‌کرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکایی‌ها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.الحمدانی گفت«قربان اجازه می‌دهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتاد‌و‌دو است که پیشرفته‌ترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران به‌روز نشده.این تانک از یک تا پنج نمره‌اش یک‌ونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمره‌اش پنج است.امریکایی‌ها بالای این تانک می‌توانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هل‌فایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر می‌کند.پس حالا آنها بیست‌و‌پنج هستند و ما همان یک‌و‌نیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها می‌توانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاری‌شان میشود هفتاد‌و‌پنج و ما هنوز همان یک‌و‌نیم هستیم.امریکایی‌ها بالای اف_شانزده هایشان بمب‌افکن‌های بی_یک دارند و بر فراز بمب‌افکن‌هایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها می‌شوند صد‌و‌بیست‌وپنج و ما هنوز همان یک‌ونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»

از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه #بیژن_اشتری
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
هر جا که رفتم آدم‌هایی را دیدم که در پی تصاحب چیزهای نو هستند. تصاحب ماشین نو، تصاحب یک ملک جدید، تصاحب اسباب‌بازی جدید.

بعد هم دوست دارند به همه بگویند می‌دانی به تازگی چی خریده‌ام؟ می‌دانی تازگی‌ها چی خریده‌ام؟

می‌دانی تفسیر من از این‌ها چطور بوده است؟
این‌ها در اصل تشنه‌ی عشق بوده‌اند ولی به جای عشق، اینها را جایگزین کرده‌اند. آنها اشیاء بی‌جان را به جان پذیرفته‌اند و انتظار محبت از آنها دارند؛ اما فایده‌ای ندارد.

شما نمی‌توانید مواد بی‌جان را جایگزین عشق کنید، جایگزین عطوفت، لطافت یا حس دوستی کنید.


🖋 #میچ_آلبوم
📓 #سه‌شنبه‌ها_با_موری

#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ،
ﺧﻮﺩﺵ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻗﻠﻘﻠﮏ ﺩﻫﺪ،
ﻣﻐﺰﺵ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭِ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﻠﻘﻠﮑﺶ ﻧﻤﯽ‌ﺁﯾﺪ.

بیشعوﺭﯼ
ﻫﻢ دقیقا ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ است ! 
خیلی ‌ها ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...

#بیشعوری
#خاویر_کرمنت
#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane
در شبه جزیره‌ی یونان در قرن پنجم پیش از میلاد سر و کله‌ی افرادی پیدا شد اکثراً ریش‌دار که به طور غریبی "از اضطراب موقعیتی" که معاصرانشان را آزار می‌داد آزاد بودند. این مردها نه از نتایج روانی و نه از نتایج مادیِ جایگاه پایین در جامعه آسیب نمی‌‌دیدند و در مواجهه با توهین، مذمت و فقر آرام می‌ماندند. مثلاً وقتی سقراط دسته دسته طلا و جواهر را دید که در خیابان‌های آتن جا‌به‌جا می‌کردند، فریاد زد: "ببینید چه بسیارند چیزهایی که من نمی‌خواهم." همان‌طور که اسکندر کبیر وقتی از کورینتوس می‌گذشت، سراغ دیوژن را گرفت و بالاخره او را زیر درختی یافت در حالی که لباس کهنه‌ای پوشیده بود و یک درهم هم دارایی نداشت.

وقتی قدرتمند ترین مرد جهان از فیلسوف پرسید که چگونه می‌تواند به او کمک کند، دیوژن پاسخ داد: " اگر ممکن است از سر راه کنار برو. جلوی آفتاب را گرفته‌ای." سربازان اسکندر وحشت کردند و خود را برای خشم مشهور فرمانده ‌شان که قریب‌الوقوع بود آماده ساختند. اما وی فقط خندید و گفت اگر او اسکندر نبود، قطعاً دوست داشت دیوژن باشد. آنتیستنس هم به نوبه‌ی خود وقتی فهمید که عده‌ی زیادی در آتن شروع کرده‌اند به تحسینِ وی، پرسید "مگر من چه کار اشتباهی کرده‌ام ؟" امپدوکلس هم‌چنین تردیدی را درباره‌ی هوش دیگران از خود نشان داده است. او یک بار در روز چراغی روشن کرد و همان‌طور که در شهر می گشت گفت : "دارم دنبال کسی می‌گردم که عقل داشته باشد." و باز هم سقراط وقتی در بازار به وی توهین شد و کسی از او پرسید : "نگران این نیستی که روی تو اسم بگذارند؟" پاسخ داد: "چرا؟ مگر وقتی خری به من  لگد بزند باید دلخور شوم؟ "

#آلن_دوباتن
کتاب: اضطراب موقعیت

#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
شرمی نداشت از اینکه اعتراف کند سرانجام متوجه شده‌ در چه کشوری زندگی می‌کند: کشوری بسیار زیبا، با تاریخ غنی ولی مملو از بی‌عدالتی‌ها.

📕 روزگار سخت
#ماریو_بارگاس_یوسا

#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
از سه دگردیسی روح می‌گویم که چگونه روح شتر می‌شود و شتر به شیر و شیر به کودک تبدیل می‌شود ...

این روح که شکوهمندی را آغاز کرده ویژگی‌هایی بسیار ستودنی و ارزشمند دارد زیرا توانی که در خود دارد فقط و فقط در پی دستیابی به خوبی‌هاست روح ارزشمند می‌پرسند سنگین‌ترین بار کدام است؟ آنگاه همچون شتری زانو بر زمین می‌زند تا آن بار سنگین را بر پشتش بگذارند.

روح ارزشمند می‌پرسد سنگین‌ترین بار کدام است تا همچون پهلوانان آن را بر دوش گیرم و به نیروی خود افتخار کنم، مگر نه اینکه سنگین‌ترین بار خار کردن و زخم آوردن بر غرور خویش است مگر نه اینکه سنگین‌ترین بار اجازه دادن به دیوانگی است که خرد را به سخره بگیرد؟ بنابراین آیا سنگین‌ترین بار چشم پوشی بر نیروی اراده خویش نیست هنگامی که پیروزی‌اش را جشن گرفته است؟

#فریدریش_نیچه
کتاب: چنین گفت زرتشت

#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane