#جشن #نوروز تان
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
Forwarded from روشنفکران (@Kamranmehrban)
#جشن #نوروز تان
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
Audio
#جشن #نوروز تان
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
2723 : کوردی (گاهشمار مادی)
1534 : تبری مازنی (پادشاهی قباد ساسانی گاهشمار ساسانی) #مازندران
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
خجسته باد🌺
پیام نوروزی #کامران_مهربان
سردبیر کانال روشنفکران
#عید 1402
1402 : هجری شمسی
2582 : شاهنشاهی
3761 : زرتشتی
7044 : میترایی آریایی
14102 : اهورایی
2723 : کوردی (گاهشمار مادی)
1534 : تبری مازنی (پادشاهی قباد ساسانی گاهشمار ساسانی) #مازندران
#نوروز خجسته باد
@Kamranmehrban
@Roshanfkrane
فروردین روز سروش و جشن سروشگان
سروش ایزدی است که زمزمه کردن (نیایش) را به مردم آموخت. او ایزدی است که قبل از طلوع آفتاب بانگ زده و مردم را برای نیایش پروردگار فرا می خواند.
او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد.بنا بر روزهای ایرانیان باستان، هفدهمین روز از هر ماه به نام ایزد سروش نامیده شده است و جشنی به نام جشن سروشگان در این روز برگزار میشود.
روز سروش در ماه فروردین از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و جشن سروشگان گرفته می شده است. ایرانیان در این روز به عبادت و نیایش پروردگار پرداخته و به معابد میرفتند.
#مناسبت #فرهنگ #باستان #جشن #سروش #سروشگان
@Roshanfkrane
سروش ایزدی است که زمزمه کردن (نیایش) را به مردم آموخت. او ایزدی است که قبل از طلوع آفتاب بانگ زده و مردم را برای نیایش پروردگار فرا می خواند.
او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد.بنا بر روزهای ایرانیان باستان، هفدهمین روز از هر ماه به نام ایزد سروش نامیده شده است و جشنی به نام جشن سروشگان در این روز برگزار میشود.
روز سروش در ماه فروردین از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و جشن سروشگان گرفته می شده است. ایرانیان در این روز به عبادت و نیایش پروردگار پرداخته و به معابد میرفتند.
#مناسبت #فرهنگ #باستان #جشن #سروش #سروشگان
@Roshanfkrane
سوم اردیبهشت جشن اردیبهشتگان
جشن راستی و داد، جشن زندگی و مهر و جشن رویش گلها که تقریبا همزمان درهلند نیز برگزار میشود.
امروز، سوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است؛ ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است !👌
جشن اردیبهشتگان، جشن راستی و داد، جشن زندگی و مهر، بر همگان خجسته باد ..🌷
#مناسبت #جشن #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
جشن راستی و داد، جشن زندگی و مهر و جشن رویش گلها که تقریبا همزمان درهلند نیز برگزار میشود.
امروز، سوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است؛ ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است !👌
جشن اردیبهشتگان، جشن راستی و داد، جشن زندگی و مهر، بر همگان خجسته باد ..🌷
#مناسبت #جشن #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔖 جشن چلهی تابستان
✅ جشن چله تابستان، جشن نوروز بل، جشن نیلوفر، چله تموز، زیارتگاه نارکی، تمامی این اسامی، حکایت از یک جشن بزرگ در میانههای فصل تابستان در ایران باستان دارد.
جشن چله تموز، در تقویم کهن ایرانی، در گرمترین ماه سال است. «چله بزرگ» یکی از جشنهای ایرانی بوده که امروزه فراموش شده است اما در جنوب #خراسان طولانیترین روز سال را هنوز هم گرامی میدارند اما نه با آن اهمیتی که برای شب چله زمستان یا یلدا قائل هستند. چهل یا چله تموز حدودا از اول تیرماه شروع میشد و تا دهم مرداد ماه ادامه مییافت. معمولا شروع این چهل روز با طولانیترین روز سال شروع میشود.
خراسان، یکی از جاهایی است که جشن چله تموز هنوز در آن کم و بیش وجود دارد. در تقویم محلی بیرجند «چله بزرگ» تابستان از اول تیرماه شروع میشود و تا دهم امردادماه ادامه مییابد و «چله خرد» تابستان از دهم امرداد شروع و تا سیام این ماه ادامه دارد. در جنوب خراسان از اول تیرماه تا دهم امردادماه را «چله تموز»، از دهم امرداد ماه تا آخر این ماه را «چله خرد»، از اول دیماه تا دهم بهمن ماه را «چله کلو»، از دهم بهمنماه تا آخر این ماه را «چله خرد» میگویند.
در قدیم، روزهای بعد از نوروز را به دو چله تقسیم میکردند چهل روز اول که چله معتدل است و چهل روز بعد که روزهای گرما است بعد از چلهی دوم چله تموز شروع میشود که داغ ترین روزهای سال است.
پس از یورش تازیان به ایرانزمین، جشنها و آیینهای ایرانی رفته رفته به فراموشی سپرده میشد اما مردم به دلیل علاقهی زیادی که به آیینهای خود داشتند در هر گوشه از ایران زمین به شکلی و در تاریخی متفاوت (تاریخ شمسی و برخی زرتشتی و شاهنشاهی) در گاهشمار (تقویم)های مختلف و در دوران شاهان متفاوت برگزار میکردند تا بتوانند این سنتها را پاسداری کنند.
این آیین که چلهی تابستان هم به آن میگویند پس از اسلام در زمان دیلمیان که خود را وارث حکومتهایی مانند اشکانیان و ساسانیان و هخامنشیان میدانستند رونق گرفت و به نام #نوروز_بل میان مردم رواج پیدا کرد.
زمان این اقدام، مبدا جدید سالشماری دیلمی شد که این مبدا دقیقا برابر است با روز دوشنبه هرمزد روز اولین روز از سال پنج هزار و ۴۵۴ باستانی یزدگردی قدیم و ۷۱ هزار و ۸۲ روز پیش از مبدا هجری شمسی است.
مراسم آغاز سال جدید نوروزبل به طور متغیر وابسته به محل برگزاری و نحوهی قراردادن پنج روز کبیسه بین سیزدهم تا هفدهم مرداد ماه برگزار میشود.
جشن نوروزبل، از قبل از اسلام بوده است. این آیین از دیلمان آغاز شده و تا پای کوه دماوند امتداد دارد و به آن در استان گیلان سال دیلمی میگویند و با اختلاف ۱۲ روز در استان مازندران نیز برگزار میشود و در آن ناحیه به تحویل سال طبری معروف است.
از زمانهای قدیم معتقد بودند که برافروختن آتش در نوروزبل موجب کاهش برف و سرما در زمستان میشود در اجرای این مراسم زیباترین لباسهای خود را می پوشیدند و پس از برافروختن آتش، سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند.
در زمان قدیم، در این فصل کشاورزان توان پرداخت باج و خراج را داشته و می توانستند با فروش محصول خود زندگیشان را سامان دهند و از همین رو سال نوی خود را در این زمان برگزار میکردند.
🏮مراسم جشن چله تابستون
در این جشن، ۱۰ مرد با کلاه و شولای گالشی به میدان میآیند و دورتا دور آتش میچرخند و نوازندههای محلی موسیقی را با شدت و شور مینوازند.
خورشید که در حال غروب باشد و زمان روشن کردن آتش فرا میرسد و هیزمهای آغشته به نفت که شعلهور میشوند، مردم به آن نزدیک میشوند و همه باهم شعر میخوانند.
پس از شعرخوانی، همگی سال نو را به هم تبریک میگفتند.
گالشان لباسهای کهنه خود شامل نمد، شولا و دیگر اضافاتی را که نمیخواستند برای سال بعد استفاده کنند در آتش میسوزاندند و به نوعی هم آتش را وسیله خبررسانی و هم جز مقدسات چهارگانه آفرینش میدانستند و در کنار آتش به ستایش اهورامزدا میپرداختند و از او برای سال جدید طلب خیر، نیکی و برکت میکردند.
بنا به روایتی دیگر، فلسفه آیین نوروزبل را «آئین خراجی» دانستهاند به این معنا در زمانی که گالشان گندم خود را درو کرده، گل گاوزبان و فندق را به بازار عرضه میکردند و از گوسفندان خود شیر و دیگر محصولات لبنی را به دست میآوردند وقت آن میرسید تا اجاره، خراج یا مالیات خود را به ارباب یا فئودال بپردازند و سهم خود را برداشت کنند.
برای سپاسگزاری از اهورامزدا در نوروز بل، دور یکدیگر جمع میشدند و به شکرانه نعمت آتش روشن میکردند و سال جدید «خراجی» را به یکدیگر تبریک میگفتند.
#مناسبت #جشن #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
✅ جشن چله تابستان، جشن نوروز بل، جشن نیلوفر، چله تموز، زیارتگاه نارکی، تمامی این اسامی، حکایت از یک جشن بزرگ در میانههای فصل تابستان در ایران باستان دارد.
جشن چله تموز، در تقویم کهن ایرانی، در گرمترین ماه سال است. «چله بزرگ» یکی از جشنهای ایرانی بوده که امروزه فراموش شده است اما در جنوب #خراسان طولانیترین روز سال را هنوز هم گرامی میدارند اما نه با آن اهمیتی که برای شب چله زمستان یا یلدا قائل هستند. چهل یا چله تموز حدودا از اول تیرماه شروع میشد و تا دهم مرداد ماه ادامه مییافت. معمولا شروع این چهل روز با طولانیترین روز سال شروع میشود.
خراسان، یکی از جاهایی است که جشن چله تموز هنوز در آن کم و بیش وجود دارد. در تقویم محلی بیرجند «چله بزرگ» تابستان از اول تیرماه شروع میشود و تا دهم امردادماه ادامه مییابد و «چله خرد» تابستان از دهم امرداد شروع و تا سیام این ماه ادامه دارد. در جنوب خراسان از اول تیرماه تا دهم امردادماه را «چله تموز»، از دهم امرداد ماه تا آخر این ماه را «چله خرد»، از اول دیماه تا دهم بهمن ماه را «چله کلو»، از دهم بهمنماه تا آخر این ماه را «چله خرد» میگویند.
در قدیم، روزهای بعد از نوروز را به دو چله تقسیم میکردند چهل روز اول که چله معتدل است و چهل روز بعد که روزهای گرما است بعد از چلهی دوم چله تموز شروع میشود که داغ ترین روزهای سال است.
پس از یورش تازیان به ایرانزمین، جشنها و آیینهای ایرانی رفته رفته به فراموشی سپرده میشد اما مردم به دلیل علاقهی زیادی که به آیینهای خود داشتند در هر گوشه از ایران زمین به شکلی و در تاریخی متفاوت (تاریخ شمسی و برخی زرتشتی و شاهنشاهی) در گاهشمار (تقویم)های مختلف و در دوران شاهان متفاوت برگزار میکردند تا بتوانند این سنتها را پاسداری کنند.
این آیین که چلهی تابستان هم به آن میگویند پس از اسلام در زمان دیلمیان که خود را وارث حکومتهایی مانند اشکانیان و ساسانیان و هخامنشیان میدانستند رونق گرفت و به نام #نوروز_بل میان مردم رواج پیدا کرد.
زمان این اقدام، مبدا جدید سالشماری دیلمی شد که این مبدا دقیقا برابر است با روز دوشنبه هرمزد روز اولین روز از سال پنج هزار و ۴۵۴ باستانی یزدگردی قدیم و ۷۱ هزار و ۸۲ روز پیش از مبدا هجری شمسی است.
مراسم آغاز سال جدید نوروزبل به طور متغیر وابسته به محل برگزاری و نحوهی قراردادن پنج روز کبیسه بین سیزدهم تا هفدهم مرداد ماه برگزار میشود.
جشن نوروزبل، از قبل از اسلام بوده است. این آیین از دیلمان آغاز شده و تا پای کوه دماوند امتداد دارد و به آن در استان گیلان سال دیلمی میگویند و با اختلاف ۱۲ روز در استان مازندران نیز برگزار میشود و در آن ناحیه به تحویل سال طبری معروف است.
از زمانهای قدیم معتقد بودند که برافروختن آتش در نوروزبل موجب کاهش برف و سرما در زمستان میشود در اجرای این مراسم زیباترین لباسهای خود را می پوشیدند و پس از برافروختن آتش، سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند.
در زمان قدیم، در این فصل کشاورزان توان پرداخت باج و خراج را داشته و می توانستند با فروش محصول خود زندگیشان را سامان دهند و از همین رو سال نوی خود را در این زمان برگزار میکردند.
🏮مراسم جشن چله تابستون
در این جشن، ۱۰ مرد با کلاه و شولای گالشی به میدان میآیند و دورتا دور آتش میچرخند و نوازندههای محلی موسیقی را با شدت و شور مینوازند.
خورشید که در حال غروب باشد و زمان روشن کردن آتش فرا میرسد و هیزمهای آغشته به نفت که شعلهور میشوند، مردم به آن نزدیک میشوند و همه باهم شعر میخوانند.
پس از شعرخوانی، همگی سال نو را به هم تبریک میگفتند.
گالشان لباسهای کهنه خود شامل نمد، شولا و دیگر اضافاتی را که نمیخواستند برای سال بعد استفاده کنند در آتش میسوزاندند و به نوعی هم آتش را وسیله خبررسانی و هم جز مقدسات چهارگانه آفرینش میدانستند و در کنار آتش به ستایش اهورامزدا میپرداختند و از او برای سال جدید طلب خیر، نیکی و برکت میکردند.
بنا به روایتی دیگر، فلسفه آیین نوروزبل را «آئین خراجی» دانستهاند به این معنا در زمانی که گالشان گندم خود را درو کرده، گل گاوزبان و فندق را به بازار عرضه میکردند و از گوسفندان خود شیر و دیگر محصولات لبنی را به دست میآوردند وقت آن میرسید تا اجاره، خراج یا مالیات خود را به ارباب یا فئودال بپردازند و سهم خود را برداشت کنند.
برای سپاسگزاری از اهورامزدا در نوروز بل، دور یکدیگر جمع میشدند و به شکرانه نعمت آتش روشن میکردند و سال جدید «خراجی» را به یکدیگر تبریک میگفتند.
#مناسبت #جشن #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
به مناسبت #جشن_مهرگان داستان ضحاک رو باهم مرور کنیم
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane