زنها گزینهی دیگری دارند. میتوانند بهجای دلنشینبودن، عاقلتر شوند. میتوانند بهجای یار و یاور بودن، تواناتر شوند. میتوانند بهجای دلپذیربودن، قویتر شوند. جاهطلب باشند، نه فقط برای خودشان در رابطه با مردها و بچهها، بلکه برای خودِ خودشان. میتوانند بهطور طبیعی پیر شوند بی آن که موجبات شرمساری خود را فراهم کنند، و فعالانه در مقابل سنتهای دستوپاگیر این جامعه به پا خیزند و دیگر سر خم نکنند. بهجای این که سعی کنند تا حد امکان دخترخانم باقی بمانند و بعد با تندادن به خفت و حقارت به زنانی میانسال تبدیل شوند، میتوانند خیلی زودتر زن بشوند و سالهای سال از کار و فعالیت و جنسیت خود لذت ببرند. زنها بایستی اجازه دهند چهرهشان سالهای زندگیشان را نشان بدهد. زنها بایستی حقیقت را بگویند.
تکهای از جستار «دو گونه پیرشدن»
نوشتهی سوزان سانتاگ
برگرفته از کتاب "نه فقط زیبا"
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
تکهای از جستار «دو گونه پیرشدن»
نوشتهی سوزان سانتاگ
برگرفته از کتاب "نه فقط زیبا"
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
نظامهای دیکتاتوری و استبدادی در طول حیات خود سه فاز دارند:
در فاز اول اکثریت مردم سرمست از ایدئولوژی به دنبال رهبران خود راه میافتند، انگار بهشت گمشده خود را یافتهاند، ایدئولوژی را دربست میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
در فاز دوم واقعیات چهره خود را نشان داده و هیچ کدام از وعدههای رهبران تحقق نیافته است و مردم از نظام دلزده و مایوس میشوند، در این فاز گروهی به فکر اصلاحات میافتند ولی به دلایل متعدد از جمله این که اصول ایدئولوژی را نمیتوان تغییر داد، اصلاحات سرانجام راه به جایی نمیبرد.
فاز سوم، فاز نهایی نظامهای دیکتاتوری است که در این فاز متولیان تمامیتخواه سعی میکنند از خشونت عریان استفاده کنند. از بین همفکران سابق، هر کس با آنها کوچکترین زاویه دیدی داشته باشد را از دایره خودیها میرانند، تصفیههای گسترده شروع میشود و دایره خودیها کوچک و کوچکتر و ناکارآمدیها عمیقتر و تعداد مخالفین بیشتر و بیشتر میشود و نهایتا سیل اعتراضات میآید و همه چیز را با خود میبرد.
برگرفته از کتاب: ریشههای توتالیتاریسم
نویسنده: هانا آرنت
مترجم: محسن ثلاثی
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
در فاز اول اکثریت مردم سرمست از ایدئولوژی به دنبال رهبران خود راه میافتند، انگار بهشت گمشده خود را یافتهاند، ایدئولوژی را دربست میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
در فاز دوم واقعیات چهره خود را نشان داده و هیچ کدام از وعدههای رهبران تحقق نیافته است و مردم از نظام دلزده و مایوس میشوند، در این فاز گروهی به فکر اصلاحات میافتند ولی به دلایل متعدد از جمله این که اصول ایدئولوژی را نمیتوان تغییر داد، اصلاحات سرانجام راه به جایی نمیبرد.
فاز سوم، فاز نهایی نظامهای دیکتاتوری است که در این فاز متولیان تمامیتخواه سعی میکنند از خشونت عریان استفاده کنند. از بین همفکران سابق، هر کس با آنها کوچکترین زاویه دیدی داشته باشد را از دایره خودیها میرانند، تصفیههای گسترده شروع میشود و دایره خودیها کوچک و کوچکتر و ناکارآمدیها عمیقتر و تعداد مخالفین بیشتر و بیشتر میشود و نهایتا سیل اعتراضات میآید و همه چیز را با خود میبرد.
برگرفته از کتاب: ریشههای توتالیتاریسم
نویسنده: هانا آرنت
مترجم: محسن ثلاثی
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
زندگی زنان و مقولهی انقلاب
- آزادی زنان نیازمند انقلاب فرهنگی است که به نگرشها و عادتهای ذهنی حمله کند.
- در تقویم زندگی انسانها، خانواده اولین و از نظر روانشناسی انکارناپذیرترین مدرسه برای تبعیض جنسیتی است. خانواده نهادی سازمانیافته برای استثمار زن به عنوان ساکن تماموقت فضای خانوادگی است. عملکرد خانوادهی هستهای چیزی جز سرکوب زنان نیست.
- در زنان، الگو و طرحوارههای نابرابری و خودکمبینی ذهنی و عینی وجود دارد.
- زنان به ندرت تشویق میشوند که تواناییهای ذهنی خود را حتی از حداقل استانداردها بالاتر ببرند.
- زنانگی با ناشایستگی، بیچارگی، غیرفعال بودن، غیر رقابتی بودن و خنگِ خوب بودن تعریف میشود.
- زنان از کودکی عادت کردهاند دونپایه، حمایتشونده و وابسته باشند و صدالبته، ماجراجو و بلندپرواز نباشند.
- ترجیح جامعه به لَوَندی زن است تا قدرت او.
- زن بودن مانند بازیگری است. زنانگی با در اختیار داشتن تماشاچیها، لباسها، دکور، نورپردازی و حرکات روشمند، نوعی نمایش و تئاتر است. از اوان کودکی دخترها دربارهی ظاهرشان بهطور اغراقآمیز و آسیبزا دوره میبینند و عمیقا با استرس فوقالعاده بابت نشان دادن خود به عنوان ابژههای جذاب فیزیکی تکهتکه میشوند.
- زن از منظر کالایی دیده میشود که با بالا رفتن سن، مدام ارزشاش تقلیل پیدا میکند.
- شیوهی آموزش زنان در ارتباط با زیبایی، مشوق خودشیفتگی است و وابستگی و نابالغی را تقویت میکند.
برگرفته از کتاب: جستارهایی دربارهی زن
نویسنده: سوزان سانتاگ
مترجم: آذر جوادزاده
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
- آزادی زنان نیازمند انقلاب فرهنگی است که به نگرشها و عادتهای ذهنی حمله کند.
- در تقویم زندگی انسانها، خانواده اولین و از نظر روانشناسی انکارناپذیرترین مدرسه برای تبعیض جنسیتی است. خانواده نهادی سازمانیافته برای استثمار زن به عنوان ساکن تماموقت فضای خانوادگی است. عملکرد خانوادهی هستهای چیزی جز سرکوب زنان نیست.
- در زنان، الگو و طرحوارههای نابرابری و خودکمبینی ذهنی و عینی وجود دارد.
- زنان به ندرت تشویق میشوند که تواناییهای ذهنی خود را حتی از حداقل استانداردها بالاتر ببرند.
- زنانگی با ناشایستگی، بیچارگی، غیرفعال بودن، غیر رقابتی بودن و خنگِ خوب بودن تعریف میشود.
- زنان از کودکی عادت کردهاند دونپایه، حمایتشونده و وابسته باشند و صدالبته، ماجراجو و بلندپرواز نباشند.
- ترجیح جامعه به لَوَندی زن است تا قدرت او.
- زن بودن مانند بازیگری است. زنانگی با در اختیار داشتن تماشاچیها، لباسها، دکور، نورپردازی و حرکات روشمند، نوعی نمایش و تئاتر است. از اوان کودکی دخترها دربارهی ظاهرشان بهطور اغراقآمیز و آسیبزا دوره میبینند و عمیقا با استرس فوقالعاده بابت نشان دادن خود به عنوان ابژههای جذاب فیزیکی تکهتکه میشوند.
- زن از منظر کالایی دیده میشود که با بالا رفتن سن، مدام ارزشاش تقلیل پیدا میکند.
- شیوهی آموزش زنان در ارتباط با زیبایی، مشوق خودشیفتگی است و وابستگی و نابالغی را تقویت میکند.
برگرفته از کتاب: جستارهایی دربارهی زن
نویسنده: سوزان سانتاگ
مترجم: آذر جوادزاده
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
Forwarded from خانهی فیلم "ریشه"
فهرست پیشنهادی فیلم، در راستای حمایت از جنبش "زن، زندگی، آزادی"/ سری دوم
روزی در گذشتهای نهچندان دور، مانیفستی برای "خانهی فیلم ریشه" نوشتیم و فعالیتهایمان را در این فضا شروع کردیم. فارغ از معرفی کارگردانها و فیلمها و مستندها و کتابهای سینمایی، 11 جلسهی نقد و تحلیل فیلم برگزار کردیم و یک نمایش روی صحنه بردیم. امروز هم دست در دست معترضان به جبر و تحمیل و خودکامگی و برای همراهی و همصدایی با آنهایی که شعارشان "زن، زندگی، آزادی" است، فهرستی از فیلمهای سینمایی ارزشمند و قابل تامل را در ارتباط با جنبشهای مدنی و خروشهای انقلابی و مفاهیم سیاسی و اجتماعی کلان، معرفی میکنیم.
این فیلمها برای امروز ما است و برای همهی آنهایی که مبارزه و تغییر را خواهاناند.
ما باور داریم که قدرتمندترین سلاح، آگاهی است.
نام فیلم/ نام کارگردان
1. تفنگداران/ ژانلوک گدار
2. دستهی جدا افتادهها/ ژانلوک گدار
3. چینی/ ژانلوک گدار
4. فیلم سوسیالیسم/ ژانلوک گدار
5. قارهی هفتم/ میشائیل هانکه
6. ویدئوی بنی/ میشائیل هانکه
7. زمانهی گرگ/ میشائیل هانکه
8. حکومت نظامی/ کوستا گاوراس
9. اعتراف/ کوستا گاوراس
10. زِد (Z)/ کوستا گاوراس
11. بادی که کشتزار جو را تکان داد/ کن لوچ
12. من، دنیل بلیک/ کن لوچ
13. دندان نیش/ یورگوس لانتیموس
14. خرچنگ/ یورگوس لانتیموس
15. گام معلق لکلک/ تئو آنگلوپولوس
16. کودکی ایوان/ آندری تارکوفسکی
17. سالو/ پییر پائولو پازولینی
18. دزد دوچرخه/ ویتوریو دسیکا
19. سزار باید بمیرد/ برادران تاویانی
20. پدرسالار/ برادران تاویانی
21. احمد جوان/ برادران داردن
22. کورژاک/ آندری وایدا
23. ارتش سایهها/ ژانپییر ملویل
24. راه/ ییلماز گونِی
25. سرود سرخ/ میکلوش یانچو
26. رزمناو پوتمکین/ سرگئی آیزنشتاین
27. متروپلیس/ فریتس لانگ
28. دیکتاتور بزرگ/ چارلی چاپلین
29. راننده تاکسی/ مارتین اسکورسیزی
30. زندگی دیگران/ فلوریان هنکل فون دونرسمارک
31. لویاتان/ آندری زوگیانیتسف
32. میدان/ سرگئی لوزینتسا
33. یک پیامبر/ ژاک اودیار
34. برفشکن/ بونگ جون هو
35. چه (Che)/ استیون سودربرگ
36. گاندی/ ریچارد اتنبرو
37. پرتقال کوکی/ استنلی کوبریک
38. دکتر ژیواگو/ دیوید لین
39. شهر خدا/ فرناندو میرلس
40. نفرت/ متیو کاسوویتس
41. سقوط/ اسکات من
42. کفرناحوم/ نادین لبکی
43. نه (No)/ پابلو لارائین
44. ژرمینال/ کلود بری
45. شمال حقیقی/ ایجی هان شیمیزو
46. حق رای/ سارا گاورون
47. سرزمین شمالی/ نیکی کارو
48. اعتصاب غذا/ استیو مککوئین
49. موج/ دنیس گنسل
50. مومن/ هنری بین
51. ولین/ وویچیخ اسماژوفسکی
52. وی مثل وندتا/ جیمز مکتیگو
53. ماندلا، راه طولانی آزادی/ جاستین چادویک
54. هرگز رهایم نکن/ مارک رومانک
55. سرخها/ وارن بیتی
56. نبرد الجزایر/ جیلو پنته کوروو
57. زندگیهای بیثمر/ نلسون پریرا دوس سانتوس
58. خدای سیاه، شیطان سفید/ گلابر روشا
59. گروه بادرماینهوف/ اولی ادل
60. کسانی که انقلاب را نیمهکاره رها میکنند فقط گور خود را میکنند/ متیو دنیس
61. انقلاب نارنجی/ استیو یورک
62. زمستان در آتش، نبرد اوکراین برای آزادی/ یوگنی آفینیفسکی
63. روی دیگر همهچیز/ میلا تورایلیچ
64. میانمار، گزارشی از یک کشور محصور/ آندرس اوسترگارد
65. کشور خیالی من/ پاتریشیا گوسمان
66. رگبار/ بهرام بیضائی
67. زمانی برای مستی اسبها/ بهمن قبادی
68. پرزیدنت/ محسن مخملباف
69. بودا از شرم فرو ریخت/ حنا مخملباف
70. پرسپولیس/ مرجان ساتراپی
#فیلم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
@Ri_sheh3
www.instagram.com/Like_a_director
روزی در گذشتهای نهچندان دور، مانیفستی برای "خانهی فیلم ریشه" نوشتیم و فعالیتهایمان را در این فضا شروع کردیم. فارغ از معرفی کارگردانها و فیلمها و مستندها و کتابهای سینمایی، 11 جلسهی نقد و تحلیل فیلم برگزار کردیم و یک نمایش روی صحنه بردیم. امروز هم دست در دست معترضان به جبر و تحمیل و خودکامگی و برای همراهی و همصدایی با آنهایی که شعارشان "زن، زندگی، آزادی" است، فهرستی از فیلمهای سینمایی ارزشمند و قابل تامل را در ارتباط با جنبشهای مدنی و خروشهای انقلابی و مفاهیم سیاسی و اجتماعی کلان، معرفی میکنیم.
این فیلمها برای امروز ما است و برای همهی آنهایی که مبارزه و تغییر را خواهاناند.
ما باور داریم که قدرتمندترین سلاح، آگاهی است.
نام فیلم/ نام کارگردان
1. تفنگداران/ ژانلوک گدار
2. دستهی جدا افتادهها/ ژانلوک گدار
3. چینی/ ژانلوک گدار
4. فیلم سوسیالیسم/ ژانلوک گدار
5. قارهی هفتم/ میشائیل هانکه
6. ویدئوی بنی/ میشائیل هانکه
7. زمانهی گرگ/ میشائیل هانکه
8. حکومت نظامی/ کوستا گاوراس
9. اعتراف/ کوستا گاوراس
10. زِد (Z)/ کوستا گاوراس
11. بادی که کشتزار جو را تکان داد/ کن لوچ
12. من، دنیل بلیک/ کن لوچ
13. دندان نیش/ یورگوس لانتیموس
14. خرچنگ/ یورگوس لانتیموس
15. گام معلق لکلک/ تئو آنگلوپولوس
16. کودکی ایوان/ آندری تارکوفسکی
17. سالو/ پییر پائولو پازولینی
18. دزد دوچرخه/ ویتوریو دسیکا
19. سزار باید بمیرد/ برادران تاویانی
20. پدرسالار/ برادران تاویانی
21. احمد جوان/ برادران داردن
22. کورژاک/ آندری وایدا
23. ارتش سایهها/ ژانپییر ملویل
24. راه/ ییلماز گونِی
25. سرود سرخ/ میکلوش یانچو
26. رزمناو پوتمکین/ سرگئی آیزنشتاین
27. متروپلیس/ فریتس لانگ
28. دیکتاتور بزرگ/ چارلی چاپلین
29. راننده تاکسی/ مارتین اسکورسیزی
30. زندگی دیگران/ فلوریان هنکل فون دونرسمارک
31. لویاتان/ آندری زوگیانیتسف
32. میدان/ سرگئی لوزینتسا
33. یک پیامبر/ ژاک اودیار
34. برفشکن/ بونگ جون هو
35. چه (Che)/ استیون سودربرگ
36. گاندی/ ریچارد اتنبرو
37. پرتقال کوکی/ استنلی کوبریک
38. دکتر ژیواگو/ دیوید لین
39. شهر خدا/ فرناندو میرلس
40. نفرت/ متیو کاسوویتس
41. سقوط/ اسکات من
42. کفرناحوم/ نادین لبکی
43. نه (No)/ پابلو لارائین
44. ژرمینال/ کلود بری
45. شمال حقیقی/ ایجی هان شیمیزو
46. حق رای/ سارا گاورون
47. سرزمین شمالی/ نیکی کارو
48. اعتصاب غذا/ استیو مککوئین
49. موج/ دنیس گنسل
50. مومن/ هنری بین
51. ولین/ وویچیخ اسماژوفسکی
52. وی مثل وندتا/ جیمز مکتیگو
53. ماندلا، راه طولانی آزادی/ جاستین چادویک
54. هرگز رهایم نکن/ مارک رومانک
55. سرخها/ وارن بیتی
56. نبرد الجزایر/ جیلو پنته کوروو
57. زندگیهای بیثمر/ نلسون پریرا دوس سانتوس
58. خدای سیاه، شیطان سفید/ گلابر روشا
59. گروه بادرماینهوف/ اولی ادل
60. کسانی که انقلاب را نیمهکاره رها میکنند فقط گور خود را میکنند/ متیو دنیس
61. انقلاب نارنجی/ استیو یورک
62. زمستان در آتش، نبرد اوکراین برای آزادی/ یوگنی آفینیفسکی
63. روی دیگر همهچیز/ میلا تورایلیچ
64. میانمار، گزارشی از یک کشور محصور/ آندرس اوسترگارد
65. کشور خیالی من/ پاتریشیا گوسمان
66. رگبار/ بهرام بیضائی
67. زمانی برای مستی اسبها/ بهمن قبادی
68. پرزیدنت/ محسن مخملباف
69. بودا از شرم فرو ریخت/ حنا مخملباف
70. پرسپولیس/ مرجان ساتراپی
#فیلم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
@Ri_sheh3
www.instagram.com/Like_a_director
طرح نظر مخالف در یک جامعهی دموکراتیک و قائل به گفتوشنید یک روال طبیعی است. نه شجاعت میخواهد، نه جسارت و قهرمانی. هر کسی حرفش را میزند. دیگری هم میشنود و اگر پاسخی داشت میدهد. اما جامعهای که اجازهی گفتوشنید به خود نداده باشد، امکان وجود تشکلهای صنفی و نهادهای جامعهی مدنی و اپوزیسیون برای خود فراهم نکند، به آزادی مطبوعات و رسانهها که آزادی پایه در جامعهی مدنی است پایبند نباشد، حزب و گروه و سازمان سیاسی و... نداشته باشد، فکر تحزب را زیانبار بداند، تنها یک حالت را تجربه میکند و بس. یعنی حالت ستیز و خشونت را. حالت ستیز، خواه در یاغیگریهای فردی و خواه در شورشهای جمعی، خواه در فعالیتهای سیاسی، و خواه در روابط اجتماعی، از ساخت استبدادی ذهنی و عینی جامعه نتیجه میشود، و طبعا به ساخت استبدادی زبان میانجامد.
منتها گاه در یک جامعه امکان ستیز هست، گاه نیست. وقتی هست کار به برخوردهای خصمانهی فردی و اجتماعی و خشونتهای تخریبی میکشد. به بند و شهادت و ترور و شورش و شکنجه و دعوا و مرافعه و زد و خورد و... میانجامد. وقتی هم امکان ستیز نیست، اختناق و ترس و سکوت و محافظهکاری و تسلیم و تمکین و فرصتطلبی و دریوزه و اخت شدن با فاجعه و اضطراب و نابهسامانیهای روانی و هزار درد بیدرمان دیگر فرا میرسد.
برگرفته از کتاب "تمرین مدارا"
نویسنده: محمد مختاری
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
منتها گاه در یک جامعه امکان ستیز هست، گاه نیست. وقتی هست کار به برخوردهای خصمانهی فردی و اجتماعی و خشونتهای تخریبی میکشد. به بند و شهادت و ترور و شورش و شکنجه و دعوا و مرافعه و زد و خورد و... میانجامد. وقتی هم امکان ستیز نیست، اختناق و ترس و سکوت و محافظهکاری و تسلیم و تمکین و فرصتطلبی و دریوزه و اخت شدن با فاجعه و اضطراب و نابهسامانیهای روانی و هزار درد بیدرمان دیگر فرا میرسد.
برگرفته از کتاب "تمرین مدارا"
نویسنده: محمد مختاری
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
اگر قرار است جامعهای بر پای خود محکم بایستد و دموکراسی به صورت عملی بر آنان حکومت کند، باید حکومت و وضع گلهداری که در آن مردم را باید هخ کرد و راند، از میان برود. هرچه به مردم غذای فکری از سنخ خر کردن و احمق نگاهداشتن و دور نگاه داشتن از روشنی و روشنیِ فکر بدهی، و بهجای فهم، تعویذ و طلسم و خزعبلات تار عنکبوت گرفته بدهی، کمک کردهای که مردم گله بمانند. شرط اول این است که نهتنها برجستههای قوم به فکر راندن و چوپانی نباشند بلکه خود مردم هم بخواهند و بدانند که گله نباشند. باید فرد فرد فکر کنند و وسیلهی درست فکر کردن که دانش دور از تعصب است در دسترس آنها باشد. برای پیشرفت اقتصادی و صنعتی و علمی و فکری یک مملکت، حرمت به فرد، و پذیرش نفع خود فرد و قبول فرد لازم است. و این مباینه دارد به صرفا پیروی از سنت نیاکان یا انواع دیگر این اندیشههایی که دستوری تلقین میشوند. هیچ پیشرفتی روی نصیحت به دست نمیآید. نصیحت در خودش مایهی امر و قبولاندن دارد که این متفاوت است از جستوجوی فکری. در جستوجوی فکری است که راه راستتر را میشود پیدا کرد در حد فهم و شعور و دانش موجود و برای پیش بردن حد آن فهم و آن شعور و آن دانش.
برگرفته از کتاب: نامه به سیمین
نویسنده: ابراهیم گلستان
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
برگرفته از کتاب: نامه به سیمین
نویسنده: ابراهیم گلستان
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
www.instagram.com/Like_a_director
راههایی که به آینده میرسند، در آغاز هرگز راه نیستند. تنها با رفتن در آنها است که ساخته میشوند.
"فرانتس کافکا"
این یک فراخوان است. یک دعوت برای گفتوگو.
ژرفترین تغییرها، گذرگاهی جز فرهنگ ندارد.
جمعهای پراکندهمان را باید بازسازی کنیم. و آگاه باشیم که مبارزه، خود، غایت است نه وسیلهای برای رسیدن به چیزی.
دومین نشست گفتوگو محور "ریشه" پیرامون رخدادهای اخیر برگزار میشود.
موضوع: در راستای جنبش مدنی "زن، زندگی، آزادی" چه باید کرد؟
دبیر: رضا مقصودی
زمان: پنجشنبه 24 آذر، ساعت 22
پلتفرم: گوگلمیت
افرادی که به شرکت در این جلسه تمایل دارند، با آیدی @Ri_sheh1 در ارتباط باشند.
سر میپیچی از تسلیم
به امید ادامه میدهی
اثر انگشت هر فاجعه را گرد میآوری
به امیدی که دست خونآلودهشان را
به بند آوری
برف دو برابر میبارد.
بناگهان موی هر دومان
خاکستری است.
"آنتونین بارتوشک"
#فراخوان
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
"فرانتس کافکا"
این یک فراخوان است. یک دعوت برای گفتوگو.
ژرفترین تغییرها، گذرگاهی جز فرهنگ ندارد.
جمعهای پراکندهمان را باید بازسازی کنیم. و آگاه باشیم که مبارزه، خود، غایت است نه وسیلهای برای رسیدن به چیزی.
دومین نشست گفتوگو محور "ریشه" پیرامون رخدادهای اخیر برگزار میشود.
موضوع: در راستای جنبش مدنی "زن، زندگی، آزادی" چه باید کرد؟
دبیر: رضا مقصودی
زمان: پنجشنبه 24 آذر، ساعت 22
پلتفرم: گوگلمیت
افرادی که به شرکت در این جلسه تمایل دارند، با آیدی @Ri_sheh1 در ارتباط باشند.
سر میپیچی از تسلیم
به امید ادامه میدهی
اثر انگشت هر فاجعه را گرد میآوری
به امیدی که دست خونآلودهشان را
به بند آوری
برف دو برابر میبارد.
بناگهان موی هر دومان
خاکستری است.
"آنتونین بارتوشک"
#فراخوان
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
@Ri_sheh
از نو، نگاه، اندیشه...
✍🏼 رضا مقصودی
"هنر راستین، انقلابی است."
(ادامه)
مصادیق تکثیر و تولید انبوه ابتذال، هالیوود است و اقمارش، پلتفرمهای نمایش خارجی و داخلی، بالیوود، برنامههای استعدادیابی، پورنوگرافی، ادبیات و روانشناسی زرد، تلویزیون و منظومههای حقیرش، موسیقی بازاری، مسابقات ورزشی و...
اما آن دگر، طریق هنر انقلابی است. هنری که خاصیتاش تفکربرانگیز بودن است و پرسشگری و نقد.
هنر مستقل که سعی در راه بردن به درک عمیق مفاهیم و واکاوی و واسازی دارد. در این رسته، آثار رهانندهاند و ویرانگر و مخاطب را سوق میدهند به شورش و عصیان علیه وضع موجود. این طغیانگری لزوما شبهفعالیتهای آنارشیستی در خیابان نیست. بلکه کنشی اعتراضی در ساحت زبانی، گفتمانی و شناختی (مجموعا ذهنی) است. و نقد وضع موجود با بازنگری و بازاندیشی و ریشهیابی و تبارشناسی پایهها و اساس و علل به وجود آمدن وضع موجود. نقد اینجا و اکنون با نگاه به فرایند رسیدن به اینجا و اکنون است و نقد معیارها و سنجهها و نقد مفهوم نقد. هنر انقلابی تجلّی ایستادگی رادیکال است؛ بنابراین بسیار خطرناک. و از سوی حاکمیت مطلق با فشار و سرکوب و سانسور و بایکوت مواجه میشود و از سوی تودهها با بیتفاوتی و عدم توجه و استقبال. زیرا هنر انقلابی هنر راحتفهم و آسانهضم نیست. مخاطب فعال میطلبد. مخاطبی که جرئت و جسارت روبهرو شدن با امر واقعِ بدون روتوش را داشته باشد و بپذیرد که دست از اوهام خود بردارد.
هنر انقلابی دغدغهی چه گفتن (محتوا) ندارد یا رسالت پیامرسانی. و سخت در تکاپوی رسیدن به بداعت و خلاقیت در چگونگی گفتن (فرم) است. شیوهی بازنمایی مقدم است به موضوع بازنمایی.
هنرمند در این اقلیم رسالتی ندارد جز ویران کردن رویاهای احمقانهی مخاطب بر سرش و نابود کردن پایههای فکر و احساس او. هنر راستین برای مصرف توسط مخاطب خلق نمیشود. بلکه در صدد تولید مخاطب است. مخاطباش را میآفریند.
《وظیفهی هنر و خرد نقّاد یافتن راههای برونرفت زندگی روزمره از سلطهی قواعد ابزاری و سودجویانهی سیستمهای بروکراتیک و سرمایهسالارانهی مصرفی است.》 [12]
این جستار تقدیم میشود به "آلن بدیو"، "محمد مختاری"، "ژانلوک گدار"، "سهراب شهیدثالث"، "شانتال آکرمن"
یادداشتها:
1. اشاره به جملهی اول "مانیفست کمونیست" نوشتهی "کارل مارکس" و "فردریش انگلس"
2. Long Shot
3. Close up
4 و 5. گزارهای از "شارل بودلر"
6. گزارهای از "روبر برسون"
7. تعبیری از "ژاک دریدا"
8. رجوع شود به آرا و اندیشههای "کارل مارکس"
9. سلطه
10. راهبری (رجوع شود به آرا و اندیشههای "آنتونیو گرامشی")
11. برگرفته از کتاب دیالکتیک روشنگری اثر "تئودور آدورنو" و "ماکس هورکهایمر"
12. گزارهای از "اگنس هلر"
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌱 @Ri_sheh 🌱
🎬 @Ri_sheh3 🎬
www.instagram.com/Like_a_director
✍🏼 رضا مقصودی
"هنر راستین، انقلابی است."
(ادامه)
مصادیق تکثیر و تولید انبوه ابتذال، هالیوود است و اقمارش، پلتفرمهای نمایش خارجی و داخلی، بالیوود، برنامههای استعدادیابی، پورنوگرافی، ادبیات و روانشناسی زرد، تلویزیون و منظومههای حقیرش، موسیقی بازاری، مسابقات ورزشی و...
اما آن دگر، طریق هنر انقلابی است. هنری که خاصیتاش تفکربرانگیز بودن است و پرسشگری و نقد.
هنر مستقل که سعی در راه بردن به درک عمیق مفاهیم و واکاوی و واسازی دارد. در این رسته، آثار رهانندهاند و ویرانگر و مخاطب را سوق میدهند به شورش و عصیان علیه وضع موجود. این طغیانگری لزوما شبهفعالیتهای آنارشیستی در خیابان نیست. بلکه کنشی اعتراضی در ساحت زبانی، گفتمانی و شناختی (مجموعا ذهنی) است. و نقد وضع موجود با بازنگری و بازاندیشی و ریشهیابی و تبارشناسی پایهها و اساس و علل به وجود آمدن وضع موجود. نقد اینجا و اکنون با نگاه به فرایند رسیدن به اینجا و اکنون است و نقد معیارها و سنجهها و نقد مفهوم نقد. هنر انقلابی تجلّی ایستادگی رادیکال است؛ بنابراین بسیار خطرناک. و از سوی حاکمیت مطلق با فشار و سرکوب و سانسور و بایکوت مواجه میشود و از سوی تودهها با بیتفاوتی و عدم توجه و استقبال. زیرا هنر انقلابی هنر راحتفهم و آسانهضم نیست. مخاطب فعال میطلبد. مخاطبی که جرئت و جسارت روبهرو شدن با امر واقعِ بدون روتوش را داشته باشد و بپذیرد که دست از اوهام خود بردارد.
هنر انقلابی دغدغهی چه گفتن (محتوا) ندارد یا رسالت پیامرسانی. و سخت در تکاپوی رسیدن به بداعت و خلاقیت در چگونگی گفتن (فرم) است. شیوهی بازنمایی مقدم است به موضوع بازنمایی.
هنرمند در این اقلیم رسالتی ندارد جز ویران کردن رویاهای احمقانهی مخاطب بر سرش و نابود کردن پایههای فکر و احساس او. هنر راستین برای مصرف توسط مخاطب خلق نمیشود. بلکه در صدد تولید مخاطب است. مخاطباش را میآفریند.
《وظیفهی هنر و خرد نقّاد یافتن راههای برونرفت زندگی روزمره از سلطهی قواعد ابزاری و سودجویانهی سیستمهای بروکراتیک و سرمایهسالارانهی مصرفی است.》 [12]
این جستار تقدیم میشود به "آلن بدیو"، "محمد مختاری"، "ژانلوک گدار"، "سهراب شهیدثالث"، "شانتال آکرمن"
یادداشتها:
1. اشاره به جملهی اول "مانیفست کمونیست" نوشتهی "کارل مارکس" و "فردریش انگلس"
2. Long Shot
3. Close up
4 و 5. گزارهای از "شارل بودلر"
6. گزارهای از "روبر برسون"
7. تعبیری از "ژاک دریدا"
8. رجوع شود به آرا و اندیشههای "کارل مارکس"
9. سلطه
10. راهبری (رجوع شود به آرا و اندیشههای "آنتونیو گرامشی")
11. برگرفته از کتاب دیالکتیک روشنگری اثر "تئودور آدورنو" و "ماکس هورکهایمر"
12. گزارهای از "اگنس هلر"
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌱 @Ri_sheh 🌱
🎬 @Ri_sheh3 🎬
www.instagram.com/Like_a_director
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خوانش و متن "هنر راستین، انقلابی است."
نویسنده و گوینده: رضا مقصودی
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
🎬 @Ri_sheh3 🎬
www.instagram.com/Like_a_director
نویسنده و گوینده: رضا مقصودی
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
🎬 @Ri_sheh3 🎬
www.instagram.com/Like_a_director
برای یک نظام تمامیتخواه کار دشواری نیست که مردم را در جهل نگه دارد.
به محض آنکه به خاطر "درک ضرورتها"، انضباط حزبی، همرنگی با نظام و شکوه و افتخار سرزمین مادری از آزادیات چشم پوشیدی، از حق خود برای فهمیدن حقیقت صرفنظر کردهای. اندک اندک، قطره قطره، شیرهی زندگیات کشیده میشود. درست مثل این که رگ دستات را زده باشی، به همان قطعیت.
برگرفته از کتاب: بخت بیدادگر (داستان یک زندگی، پراگ، 1968 - 1941)
نویسنده: هِدا مارگولیوس کووالی
مترجم: راضیه خشنود
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
به محض آنکه به خاطر "درک ضرورتها"، انضباط حزبی، همرنگی با نظام و شکوه و افتخار سرزمین مادری از آزادیات چشم پوشیدی، از حق خود برای فهمیدن حقیقت صرفنظر کردهای. اندک اندک، قطره قطره، شیرهی زندگیات کشیده میشود. درست مثل این که رگ دستات را زده باشی، به همان قطعیت.
برگرفته از کتاب: بخت بیدادگر (داستان یک زندگی، پراگ، 1968 - 1941)
نویسنده: هِدا مارگولیوس کووالی
مترجم: راضیه خشنود
#واژه
#متن_مانا
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
La Llorona
Chavela Vargas
🎧 La Liorona
🎤 Chavela Vargas
در این افسانهی زن گریان، صدای شیون مادری به گوش میرسد که بیوقفه ناله سر میدهد: بچههایم کجا هستند؟
#آوا
#موسیقی
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
🎤 Chavela Vargas
در این افسانهی زن گریان، صدای شیون مادری به گوش میرسد که بیوقفه ناله سر میدهد: بچههایم کجا هستند؟
#آوا
#موسیقی
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
خبر کوتاه بود:
ـ «اعدامشان کردند.»
خروش دخترک برخاست.
لبش لرزید.
دو چشم خستهاش از اشک پُر شد،
گریه را سر داد . . .
و من با کوششی پُر درد، اشکم را نهان کردم.
ـ چرا اعدامشان کردند؟
میپرسد ز من با چشم اشکآلود،
چرا اعدامشان کردند؟
ـ عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر . . .
عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدامشان کردند!
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
✒️ هوشنگ ابتهاج
#واژه
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
ـ «اعدامشان کردند.»
خروش دخترک برخاست.
لبش لرزید.
دو چشم خستهاش از اشک پُر شد،
گریه را سر داد . . .
و من با کوششی پُر درد، اشکم را نهان کردم.
ـ چرا اعدامشان کردند؟
میپرسد ز من با چشم اشکآلود،
چرا اعدامشان کردند؟
ـ عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفتانگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسانها
خدایی میکُند آنجا.
شگفتانگیز دنیایی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامنآلودهست.
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست.
در آنجا رهزنی، آدمکُشی، خونریزی آزادست،
و دستو پای آزادیست در زنجیر . . .
عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدامشان کردند!
و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
بهسوی مرگ میرفتند،
امیدی آشنا میزد چو گُل در چشمشان لبخند.
بهشوق زندگی آواز میخواندند.
و تا پایان بهراه روشن خود باوفا ماندند.
عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو: ما هرگز نمیمیریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال میگیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادیست.
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز،
نوید روز آزادیست.
✒️ هوشنگ ابتهاج
#واژه
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
برای روزنبرگها
هوشنگ ابتهاج
اعدامشان کردند...
📝 🎙 هوشنگ ابتهاج
#آوا
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#هنر_اعتراض
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
📝 🎙 هوشنگ ابتهاج
#آوا
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#هنر_اعتراض
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
دانش آموزان مسموم.pdf
175.8 KB
از نو، نگاه، اندیشه
"دانشآموزان مسموم"
✍🏼 رضا مقصودی
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
"دانشآموزان مسموم"
✍🏼 رضا مقصودی
#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🌿 @Ri_sheh 🌿
www.instagram.com/Like_a_director
Silent City [ Just-Music.Ir ]
Kayhan Kalhor
من اندوهگین نیستم.
من اندوهِ جهانام.
در سینهام، سرزمینی است که میگریَد.
شعر: غادهالسمان
موسیقی: کیهان کلهر
#آرمیتا_گراوند
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
@Ri_sheh
من اندوهِ جهانام.
در سینهام، سرزمینی است که میگریَد.
شعر: غادهالسمان
موسیقی: کیهان کلهر
#آرمیتا_گراوند
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
@Ri_sheh
گاه به نظر میآید که شالودهی سیاست داخلی و خارجی دستگاه حاکم ایران در دو کلمه خلاصه میشود: حجاب و فحش.
توسری زدن به زنان برای ابراز قدرت و نشان دادن چماق تا کسی یادش نرود.
این از داخل و اما از خارج، فحش و بد و بیراه به آمریکا، به غرب، دائم در جستوجوی سپر بلا به جای رفع مشکلات تا همه یادشان برود کرم از خود درخت است، که ظالم و جاهلایم و بنابراین بدبخت و بیچاره. خیلی غصه میخورم.
برگرفته از کتاب: روزها در راه
نویسنده: شاهرخ مسکوب
*یادداشت برای سال 1371 است.
#آرمیتا_گراوند
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
@Ri_sheh
http://www.instagram.com/Like_a_director
توسری زدن به زنان برای ابراز قدرت و نشان دادن چماق تا کسی یادش نرود.
این از داخل و اما از خارج، فحش و بد و بیراه به آمریکا، به غرب، دائم در جستوجوی سپر بلا به جای رفع مشکلات تا همه یادشان برود کرم از خود درخت است، که ظالم و جاهلایم و بنابراین بدبخت و بیچاره. خیلی غصه میخورم.
برگرفته از کتاب: روزها در راه
نویسنده: شاهرخ مسکوب
*یادداشت برای سال 1371 است.
#آرمیتا_گراوند
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
@Ri_sheh
http://www.instagram.com/Like_a_director