+(به طعنه) شماهم وجدان داشتید؟
-بله! بعدا از دست دادم; از روی فروتنی. وجدان تجمل شاهزاده هاست.
-بله! بعدا از دست دادم; از روی فروتنی. وجدان تجمل شاهزاده هاست.
+کاری از ما ساخته نیست؟ پس همه عاجزیم!
-بله در صورتی که عجز را انتخاب بکنیم. اگر همه وقتت را در این راه صرف کنی که آدم ها را در دادگاه الهی محکوم کنی، هیچ کاری برای آنها نمی توانی انجام بدهی.
-بله در صورتی که عجز را انتخاب بکنیم. اگر همه وقتت را در این راه صرف کنی که آدم ها را در دادگاه الهی محکوم کنی، هیچ کاری برای آنها نمی توانی انجام بدهی.
توی زبان کُردی، یه کلمه هست ”باوان” که از ریشه ی کلمه ی باۆگ (پدر) گرفته میشه. اصطلاح باوان معنی ثابت و مشخصی نداره اما آرامش و امنیت خانه ی پدری معنی شده و زمانی که به عنوان یک اصطلاح محبت آمیز به کار ببرنش، جگرگوشه معنی میده. معمولا کُردها کلمه ی باوان رو به هرکسی نمیگن چون براشون خیلی محترمه. گاهی به فرزند صالح و عزیز، یا شخص خیلی محبوب میگن ”باوانکم” که یعنی تو اینقدر امن و عزیزی، که برام مثل خونه ی پدری مقدس شدی.
#Theworld
#Theworld
انسان زاده شدن، تجسّدِ وظیفه بود;
توانِ دوستداشتن و دوستداشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمانشدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل
توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان، دشواری وظیفه است.
-شاملو
توانِ دوستداشتن و دوستداشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمانشدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل
توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان، دشواری وظیفه است.
-شاملو
من آدمها را دوست دارم، ولی از خودم در عجباَم. هر چقدر نوعِ بشر را به طورِ کلی دوست دارم، همانقدر از آدمها به طورِ مشخص، از آدمهای دور و بَرم بیزارم.
در عالمِ فکر و خیال، تمایلاتِ پُرشوری برای خدمت بهنوعِ بشر دارم؛ یعنی، برای خدمت به نوعِ بشر، اگر لازم باشد، حاضرم تا پای چوبهی دار هم بروم. ولی در عالمِ تجربهی شخصی، خوب میدانم که حتّی دو روز نمیتوانم با یک انسان در یک اتاق به سر ببرم. به محضِ اینکه یک نفر به من نزدیک میشود، شخصیتش کلافهاَم میکند و احساس میکنم آزادیِ مرا سلب کرده.
بهترین آدمِ دنیا هم که باشد، ظرفِ یک روز ازش بدم میآید. از این یکی بهخاطرِ اینکه سرِ سفره غذاش را طول میدهد، از آنیکی به خاطرِ اینکه سرماخورده و دائم دماغش را بالا میکشد. به محضِ اینکه با یکی ارتباط پیدا میکنم، تبدیل میشوم به یک آدمِ انسان گریز.
خلاصه اینکه وضعِ من از این قرار است: هر چقدر که از آدمها منفرداً بیزارم، همانقدر بشریت را مجتمعاً دوست دارم.
——برادران کارامازوف، داستایفسکی
#Redwords
در عالمِ فکر و خیال، تمایلاتِ پُرشوری برای خدمت بهنوعِ بشر دارم؛ یعنی، برای خدمت به نوعِ بشر، اگر لازم باشد، حاضرم تا پای چوبهی دار هم بروم. ولی در عالمِ تجربهی شخصی، خوب میدانم که حتّی دو روز نمیتوانم با یک انسان در یک اتاق به سر ببرم. به محضِ اینکه یک نفر به من نزدیک میشود، شخصیتش کلافهاَم میکند و احساس میکنم آزادیِ مرا سلب کرده.
بهترین آدمِ دنیا هم که باشد، ظرفِ یک روز ازش بدم میآید. از این یکی بهخاطرِ اینکه سرِ سفره غذاش را طول میدهد، از آنیکی به خاطرِ اینکه سرماخورده و دائم دماغش را بالا میکشد. به محضِ اینکه با یکی ارتباط پیدا میکنم، تبدیل میشوم به یک آدمِ انسان گریز.
خلاصه اینکه وضعِ من از این قرار است: هر چقدر که از آدمها منفرداً بیزارم، همانقدر بشریت را مجتمعاً دوست دارم.
——برادران کارامازوف، داستایفسکی
#Redwords
چندشب پیش با یکی از دوستان وکیلم صحبت می کردم، برگشته میگه ”ما به زندان تو عالم حقوق کیفری میگیم دانشگاه جرم، معمولا مجرم اگه تازه کار باشه و بفرستنش زندان، برای جامعه خیلی بد تموم میشه; چون اونجا مجرم تازه قشنگ راه و چاه انجام دادن جرم و دور زدن قوانین دستش میاد و به محض آزاد شدن، جامعه رو با ناامنی های بزرگتری مواجه میکنه. به همین علت قوانین رو مساعد به حال متهم تفسیر میکنیم، برای متهم حقوقی در نظر میگیریم، حتی توی حکم دادن سعی میکنیم برای مجرم اگر بشه تخفیف در نظر بگیریم.
ولی تو ایران برعکسه، مجرم بره زندان تازه میون اون همه آدم حسابی و نخبه و شاعر و فعال سیاسی و نویسنده، آدم حسابی تر میشه.”
طنز تلخ و تاریک که میگن، همینه.
ولی تو ایران برعکسه، مجرم بره زندان تازه میون اون همه آدم حسابی و نخبه و شاعر و فعال سیاسی و نویسنده، آدم حسابی تر میشه.”
طنز تلخ و تاریک که میگن، همینه.
【 REDNIGHT 】
Dissection – Maha Kali
موزیک ماهاکالی، مرتبطه به یک افسانه ی قدیمی هندی.
واژه ماتریکاس، اسم گروهی از ایزدبانوهای هنده. واژه اش "مادران" معنی میشه. هفت ایزدبانو که همیشه باهم ترسیم میشن. ایزد های جنگ، کودکان و توانبخشی زنان!
در زمان های دور، ماتریکاس به همراه دورگا، ایزدبانوی سه گانه ی جنگ، تصمیم گرفتن شیطانی به اسم راکتاویجا رو نابود کنن به همین دلیل به جنگش رفتن و با هرسلاحی که داشتن، اون رو زخمی کردن!
اما نمیدونستن که با هر قطره خونی که از راکتاویجا روی زمین میریزه، راکتاویجاهای جدیدی متولد میشن.
مدت زیاد نگذشته بود که تمام دشت، از راکتتاویجاها پر شد. در این زمان، ماتریکاس و دورگا، تصمیم گرفتن از ماهاکالی، ایزدبانوی مرگ و ویرانی، کمک بگیرن.
ماهاکالی به میدان جنگ رفت و تمام راکتاویجا هارو نابود کرد و برای اینکه خونشون روی زمین نریزه، وقتی سرشون رو میبرید، خونشون رو تا آخرین قطره میمکید.
ماهاکالی بعد از قتل عام شیاطین و نوشیدن خونشون، به جنون و وحشی گری مبتلا شد. روی جسد هایی که توی بیابان ریخته بود، میرقصید و میخندید. به قدری مجنون شده بود که تصمیم داشت، تمام جهان رو نابود کنه.
اما، خدایان، تصمیم گرفتن برن پیش شیوا همسر ماهاکالی و التماس کردن تا جلوی کالی روبگیره. شیوا، ایزد قدرتمند آسمان ها و زمین بود، هرچقدر که ماهاکالیِ قدرتمند، ایزدبانوی نابودی و ویرانیه، درمقابل شیوا رو ایزد نگهداری و مراقبت میشناسن.
شیوا به دشت رفت و خودش رو بین جسد ها، زیرپای ماهاکالی انداخت تا احساسات همسرش رو بار دیگه بیدار کنه; اما کالی، درگیر جنونش بود، همسرش رو نشناخت و پا روی شیوا گذاشت و همین لحظه بود که با دیدن شیوا که زیرپاهاش افتاده، به خودش اومد و از تصمیمش منصرف شد.
در متن آهنگ، جمله ای هست که به رقص کالی اشاره می کنه:
Maha kali, Dark mother، dance for me
#AboutSongs
واژه ماتریکاس، اسم گروهی از ایزدبانوهای هنده. واژه اش "مادران" معنی میشه. هفت ایزدبانو که همیشه باهم ترسیم میشن. ایزد های جنگ، کودکان و توانبخشی زنان!
در زمان های دور، ماتریکاس به همراه دورگا، ایزدبانوی سه گانه ی جنگ، تصمیم گرفتن شیطانی به اسم راکتاویجا رو نابود کنن به همین دلیل به جنگش رفتن و با هرسلاحی که داشتن، اون رو زخمی کردن!
اما نمیدونستن که با هر قطره خونی که از راکتاویجا روی زمین میریزه، راکتاویجاهای جدیدی متولد میشن.
مدت زیاد نگذشته بود که تمام دشت، از راکتتاویجاها پر شد. در این زمان، ماتریکاس و دورگا، تصمیم گرفتن از ماهاکالی، ایزدبانوی مرگ و ویرانی، کمک بگیرن.
ماهاکالی به میدان جنگ رفت و تمام راکتاویجا هارو نابود کرد و برای اینکه خونشون روی زمین نریزه، وقتی سرشون رو میبرید، خونشون رو تا آخرین قطره میمکید.
ماهاکالی بعد از قتل عام شیاطین و نوشیدن خونشون، به جنون و وحشی گری مبتلا شد. روی جسد هایی که توی بیابان ریخته بود، میرقصید و میخندید. به قدری مجنون شده بود که تصمیم داشت، تمام جهان رو نابود کنه.
اما، خدایان، تصمیم گرفتن برن پیش شیوا همسر ماهاکالی و التماس کردن تا جلوی کالی روبگیره. شیوا، ایزد قدرتمند آسمان ها و زمین بود، هرچقدر که ماهاکالیِ قدرتمند، ایزدبانوی نابودی و ویرانیه، درمقابل شیوا رو ایزد نگهداری و مراقبت میشناسن.
شیوا به دشت رفت و خودش رو بین جسد ها، زیرپای ماهاکالی انداخت تا احساسات همسرش رو بار دیگه بیدار کنه; اما کالی، درگیر جنونش بود، همسرش رو نشناخت و پا روی شیوا گذاشت و همین لحظه بود که با دیدن شیوا که زیرپاهاش افتاده، به خودش اومد و از تصمیمش منصرف شد.
در متن آهنگ، جمله ای هست که به رقص کالی اشاره می کنه:
Maha kali, Dark mother، dance for me
#AboutSongs
با باده نشین، که مُلْکِ محمود این است،
وَزْ چنگ شنو، که لحنِ داوود این است؛
از آمده و رفته دگر یاد مکن،
حالی خوش باش، زانکه مقصود این است.
-خیام
وَزْ چنگ شنو، که لحنِ داوود این است؛
از آمده و رفته دگر یاد مکن،
حالی خوش باش، زانکه مقصود این است.
-خیام
-وقتی این نامه ها آمد، دلم آرام گرفت; دلیلی برای نفرت از شما به من داد. تا آن زمان هیچی نبود که به آن چنگ بزنم و خجالت می کشیدم.
+چرا خجالت می کشیدید؟
-چون معتقدم هیچ چیز نابود کننده تر از حسادت نیست. هیچ احساسی به اندازه ی حسادت، زشت و نفرت انگیز نیست.
+و شما... حسادت می کردید؟
-بله!
+چرا خجالت می کشیدید؟
-چون معتقدم هیچ چیز نابود کننده تر از حسادت نیست. هیچ احساسی به اندازه ی حسادت، زشت و نفرت انگیز نیست.
+و شما... حسادت می کردید؟
-بله!
او همانطور چشم به روی تو باز کرد که بعضی ها چشم به روی مذهب باز می کنند; فکرش همانطور به تو مشغول شد. اما تفاوت هایی هست; مردی که به مذهب روی می آورد، می تواند به صومعه برود و تمام روز در مقابل مجسمه ی حضرت مریم در محراب، به عبادت بپردازد. هرچه باشد مجسمه ی حضرت مریم، هیچ تغییری نمی کند. زنان این طور نیستند، با گذشت روز و شب و حتی با گذشت ساعات، روحیه شان عوض می شود; همانطور که روحیه ی مردان می تواند به سرعت عوض شود. بهرحال نقطه ضعف همه ما این است که آدمیم.
Forwarded from 「 پرواز بدون بال 」
بعضیا همش اینجورین که: «دارید منحرف میشید، دارید انقلابو فراموش میکنید» داداش دیگه ماهی که نیستیم! همینکه وقتی میخوایم بیایم تلگرام باید شونصد تا VPN امتحان کنیم تا یکیش وصل شه خودش فراخوانِ انقلابه.