🔍 اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۱/۳)
هیچ پدیدهای خلقالساعه بوجود نمیآید، خواه یک ایدۀ سیاسی باشد، خواه یک دین باشد و خواه رادیو یا موشک قارهپیما باشد. بدون شناخت از گذشتۀ یک پدیده، نمیتوان فهمید که چرا این یا آن پدیده چنین است و چنین باید باشد.[۱]
بسیاری از خوانندگان ایرانی که هیچگاه خود را با موضوع برایش (Evolution) درگیر نکردهاند هنوز بر این پنداشت هستند که «ازهیچ میتواند چیزی بوجود آید». بهترین نمونۀ این پنداشتِ غیرعلمی، باور به برآمدِ ناگهانی اسلام است: زیرا مسلمانان بر این پنداشت هستند که الله ناگهان بر آن شد که مردی بیسواد در شبه جزیرۀ عربستان را از طریق وحی یا رویا با کتابی به نام قرآن مجهز کند تا دینی بوجود بیاورد به نام اسلام و پیروان این دین توانستند در مدتی بسیار کوتاه امپراتوری خود را بگسترانند. طبعاً کسی که چنین «میاندیشد»، در واقع نمیاندیشد. از سوی دیگر، بسیاری از خوانندگان ایرانی بر این پنداشت هستند [پنداشتی که انگیزههای سیاسی آن را تولید کردهاند] که «یک عده مسیحی متعصب» در گروه اناره گرد آمدهاند تا ریشه اسلام را بسوزانند![۲]
برای این که خواننده دریابد که پژوهشکدۀ اناره محصول توطئه تعدادی «مسیحی متعصب» به رهبری کارل-هاینتس اولیگ نیست، بر آن شدم تا به گذشتۀ اندیشۀ تاریخی-انتقادی در این حوزۀ علوم انسانی بپردازم. شاید کمکی باشد تا بتوانیم بفهمیم چگونه گذشته به اشکالِ گوناگون و با ظرایف مرئی و نامرئی در «حال» عرضاندام میکند.
پیشینۀ زمانی گروه اِناره چندان طولانی نیست ولی گنجنیۀ علمیای که پشت سر دارد بیش از یک سده را در بر میگیرد. پژوهشکدۀ اناره که به مکتب زاربروکن یا رویزیونیستها نیز شهرت دارد، عملاً با انتشار کتاب «خوانش سُریانی-آرامی قرآن» نوشتۀ کریستوف لوکزنبرگ در سال ۲۰۰۰ آغاز به شکلگیری کرد و سرانجام به عنوان یک نهاد [انجمن] رسمی در سال ۲۰۰۷ به ثبت رسید. بنابراین همانگونه که آشکار است این گروه هم اکنون در حال گذراندن دورۀ «خُردسالی»اش است و حتا هنوز به مرحلۀ بلوغ خود نرسیده است.
ولی پژوهشکدۀ اناره پیامدِ چه روند اندیشگری است؟
بسیاری از خوانندگان فکر میکنند که گروه اناره نخستین گروه یا کسانی هستند که به نقد تاریخی -انتقادی پرداختند و تاریخنگاری اسلامی و قرآن را مورد نقد قرار دادهاند.
خاستگاه متدلوژی تاریخی-انتقادی به عصرِ روشنگری باز میگردد که دانشمندان روشنگر اروپا به نقد آرای کلیسا در همۀ زمینهها به ویژه علوم طبیعی پرداختند. از مهمترین چهرههای روشنگر علیه کلیسای کاتولیک، آیزاک نیوتن بود.
شیوۀ تاریخی-انتقادی در برخورد با منابع اسلامی از سدۀ ۱۹ آغاز گردید. در اینجا تلاش میکنم به تعدادی از این پژوهشگران بپردازم که توانستند طی بیش از یک سده راه را برای پژوهشکدۀ اناره هموار کنند. شاید لازم باشد که خواننده به تاریخ هستیِ این پژوهشگران توجه بیشتری مبذول دارد.
آبراهام گایگر (Abraham Geiger) (۱۸۱۰-۱۸۷۴) کتابی نوشت به نام «محمد چه چیزهایی از یهودیت برگرفته است؟» (شهر بُن، ۱۸۳۳). در واقع این پایاننامۀ دکترای او در دانشگاه بود. به عبارتی از نظر گایگر، اسلام یک دین نوین نبود بلکه شدیداً متأثر از یهودیت بوده است. او برای اثبات نظراتش در این کتاب به اندازۀ کافی نمونه ذکر کرده است.
تئودور نولکدکه (Theodor Nöldeke) (۱۸۳۶-۱۹۳۰). از مهمترین آثار این پژوهشگر، «تاریخ قرآن» (گوتینگن ۱۸۶۰) که یک کتاب پژوهشی استاندارد به شمار میرود. این کتاب از سه بخش است «دربارۀ منشأ قرآن»، «گردآوری قرآن» و بخش سوم «تاریخ متن قرآن».
کارل فولرز (Karl Vollers) (۱۸۳۵-۱۹۰۹). فولرز با کتابش «زبان شفاهی و زبان نوشتاری در عربستان کهن» (استراسبورگ ۱۹۰۶) طی یک تحلیل دقیق زبانشناختی نشان داد که قرآن در اصل یک لهجۀ عربی غربی (از مکه و مدینه) نگارش شده و تازه بعدها در نیمۀ دوم سدۀ دوم هجری توسط زبانشناسان عربی مورد بازبینی قرار گرفته است.
یاکوب بارت (Jacob Barth) (۱۸۵۱-۱۹۱۴). او نیز به قرآن و زبان قرآن میپردازد و بر این نظر است که قرآن یک زبان مخلوط است و عربی ناب نیست. او این نظر را در مقالهای با نام «مطالعاتی دربارۀ نقد و تأویل قران» در نشریۀ تخصصی «اسلام»، شماره ۶، سال ۱۹۱۶ منتشر میکند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۱/۳)
هیچ پدیدهای خلقالساعه بوجود نمیآید، خواه یک ایدۀ سیاسی باشد، خواه یک دین باشد و خواه رادیو یا موشک قارهپیما باشد. بدون شناخت از گذشتۀ یک پدیده، نمیتوان فهمید که چرا این یا آن پدیده چنین است و چنین باید باشد.[۱]
بسیاری از خوانندگان ایرانی که هیچگاه خود را با موضوع برایش (Evolution) درگیر نکردهاند هنوز بر این پنداشت هستند که «ازهیچ میتواند چیزی بوجود آید». بهترین نمونۀ این پنداشتِ غیرعلمی، باور به برآمدِ ناگهانی اسلام است: زیرا مسلمانان بر این پنداشت هستند که الله ناگهان بر آن شد که مردی بیسواد در شبه جزیرۀ عربستان را از طریق وحی یا رویا با کتابی به نام قرآن مجهز کند تا دینی بوجود بیاورد به نام اسلام و پیروان این دین توانستند در مدتی بسیار کوتاه امپراتوری خود را بگسترانند. طبعاً کسی که چنین «میاندیشد»، در واقع نمیاندیشد. از سوی دیگر، بسیاری از خوانندگان ایرانی بر این پنداشت هستند [پنداشتی که انگیزههای سیاسی آن را تولید کردهاند] که «یک عده مسیحی متعصب» در گروه اناره گرد آمدهاند تا ریشه اسلام را بسوزانند![۲]
برای این که خواننده دریابد که پژوهشکدۀ اناره محصول توطئه تعدادی «مسیحی متعصب» به رهبری کارل-هاینتس اولیگ نیست، بر آن شدم تا به گذشتۀ اندیشۀ تاریخی-انتقادی در این حوزۀ علوم انسانی بپردازم. شاید کمکی باشد تا بتوانیم بفهمیم چگونه گذشته به اشکالِ گوناگون و با ظرایف مرئی و نامرئی در «حال» عرضاندام میکند.
پیشینۀ زمانی گروه اِناره چندان طولانی نیست ولی گنجنیۀ علمیای که پشت سر دارد بیش از یک سده را در بر میگیرد. پژوهشکدۀ اناره که به مکتب زاربروکن یا رویزیونیستها نیز شهرت دارد، عملاً با انتشار کتاب «خوانش سُریانی-آرامی قرآن» نوشتۀ کریستوف لوکزنبرگ در سال ۲۰۰۰ آغاز به شکلگیری کرد و سرانجام به عنوان یک نهاد [انجمن] رسمی در سال ۲۰۰۷ به ثبت رسید. بنابراین همانگونه که آشکار است این گروه هم اکنون در حال گذراندن دورۀ «خُردسالی»اش است و حتا هنوز به مرحلۀ بلوغ خود نرسیده است.
ولی پژوهشکدۀ اناره پیامدِ چه روند اندیشگری است؟
بسیاری از خوانندگان فکر میکنند که گروه اناره نخستین گروه یا کسانی هستند که به نقد تاریخی -انتقادی پرداختند و تاریخنگاری اسلامی و قرآن را مورد نقد قرار دادهاند.
خاستگاه متدلوژی تاریخی-انتقادی به عصرِ روشنگری باز میگردد که دانشمندان روشنگر اروپا به نقد آرای کلیسا در همۀ زمینهها به ویژه علوم طبیعی پرداختند. از مهمترین چهرههای روشنگر علیه کلیسای کاتولیک، آیزاک نیوتن بود.
شیوۀ تاریخی-انتقادی در برخورد با منابع اسلامی از سدۀ ۱۹ آغاز گردید. در اینجا تلاش میکنم به تعدادی از این پژوهشگران بپردازم که توانستند طی بیش از یک سده راه را برای پژوهشکدۀ اناره هموار کنند. شاید لازم باشد که خواننده به تاریخ هستیِ این پژوهشگران توجه بیشتری مبذول دارد.
آبراهام گایگر (Abraham Geiger) (۱۸۱۰-۱۸۷۴) کتابی نوشت به نام «محمد چه چیزهایی از یهودیت برگرفته است؟» (شهر بُن، ۱۸۳۳). در واقع این پایاننامۀ دکترای او در دانشگاه بود. به عبارتی از نظر گایگر، اسلام یک دین نوین نبود بلکه شدیداً متأثر از یهودیت بوده است. او برای اثبات نظراتش در این کتاب به اندازۀ کافی نمونه ذکر کرده است.
تئودور نولکدکه (Theodor Nöldeke) (۱۸۳۶-۱۹۳۰). از مهمترین آثار این پژوهشگر، «تاریخ قرآن» (گوتینگن ۱۸۶۰) که یک کتاب پژوهشی استاندارد به شمار میرود. این کتاب از سه بخش است «دربارۀ منشأ قرآن»، «گردآوری قرآن» و بخش سوم «تاریخ متن قرآن».
کارل فولرز (Karl Vollers) (۱۸۳۵-۱۹۰۹). فولرز با کتابش «زبان شفاهی و زبان نوشتاری در عربستان کهن» (استراسبورگ ۱۹۰۶) طی یک تحلیل دقیق زبانشناختی نشان داد که قرآن در اصل یک لهجۀ عربی غربی (از مکه و مدینه) نگارش شده و تازه بعدها در نیمۀ دوم سدۀ دوم هجری توسط زبانشناسان عربی مورد بازبینی قرار گرفته است.
یاکوب بارت (Jacob Barth) (۱۸۵۱-۱۹۱۴). او نیز به قرآن و زبان قرآن میپردازد و بر این نظر است که قرآن یک زبان مخلوط است و عربی ناب نیست. او این نظر را در مقالهای با نام «مطالعاتی دربارۀ نقد و تأویل قران» در نشریۀ تخصصی «اسلام»، شماره ۶، سال ۱۹۱۶ منتشر میکند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
🔍 اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۲/۳)
ایگناز گلدزیهر (Ignaz Goldziher)(۱۸۵۰-۱۹۲۱). گلدزیهر را میتوان به عنوان نمایندۀ بلافصل جریان تاریخی-انتقادی معرفی کرد. نخستین کار او پرداختن به خوانشهای گوناگون قرآن در میان مسلمانان بود که در کتاب «گرایشات تفسیر قرآن در اسلام» بازتاب یافته است. از سوی دیگر، او نخستین کسی بود که اعلام کرد «روایات اسلامی را نباید به عنوان منابع تاریخی» ارزیابی کرد بلکه این روایات اساساً بیانگر تاریخ نجات یا تاریخ رستگاری هستند. او رسالات گوناگونی مانند «اسلام و ایرانیت» و یا «تأثیر بودیسم بر اسلام» نیز نوشته است.
زیگموند فرنکل (Siegmund Fraenkel) (۱۸۵۵-۱۹۰۹). فرنکل شاگرد نولدکه بود و یک لیست از وامواژههای قرآن از آرامی را عرضه کرده است که سرانجام آن را در یک کتاب به نام «واژههای بیگانۀ آرامی در زبان عربی» (لایدن ۱۸۸۶) بیرون داد. فرنکل در این کتاب نشان داد که «زبان مبین قرآن» که مسلمانان ادعا میکنند «عربی ناب» است، اساساً ناب نیست و متأثر از بسیاری از زبانها بویژه «آرامی» است.
آلفونس مینگانا (Alphons Mingana)(۱۸۸۱-۱۹۳۷). مینگانا به دلیل تسلطش بر زبان سُریانی [سریانی شرقی] توانست از این زاویه به متون قرآن بپردازد و آن را در مقالهای به نام «تأثیر سُریانی بر سبکِ قرآن» (۱۹۲۷منچستر) ارایه دهد. به هر رو، او با نشان دادن نمونههایی اثبات کرد که زبان سُریانی یکی از گرهگاههای زبان قرآن است و بدون این زبان، رازگشایی از زبان قرآن ناممکن است.
هاینریش اشپایر (Heinrich Speyer)(۱۸۹۷-۱۹۳۵). او در «داستانهای انجیلی در قرآن» (برسلاو ۱۹۳۱) توانست نشان بدهد که بخشهایی از انجیل نه فقط از انجیل ترازمند [رسمی] بلکه انجیلهای آپوکریفا [تباهینامهها] یهودی و مسیحی در قرآن بازنویسی شده است. او از طریق زبانشناسی نشان داد که مفاهیم انجیلی چگونه وارد قران شدهاند.
آرتور جفری (Arthur Jeffery)(۱۸۹۳-۱۹۵۹). او توانست با اتکا به پژوهشگران پیشین خود و همچنین مطالعات جدید، سرانجام کتاب «واژههای بیگانه در قرآن» (بارودا ۱۹۳۸) را تدوین کند. او توانست ۳۰۰ واژه که حدود ۵۰ فقرۀ آنها نامهای خاصاند از قرآن بیرون بکشد.
همواره میان مسلمانان این بحث وجود داشت که آیا قرآن «قدیم» است یا «حادث». نمایندگان نظریۀ حادث بودن قرآن «معتزله» بودند. آنانکه که به قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند استدلال میکردند که قرآن پیش از تشکیل جهان بوده و نمیتواند «ناخالص» باشد. طبری نیز که بزرگترین تفسیر قرآن را عرضه کرده نیز به «قدیم» بودن قرآن باور داشت. البته در سدۀ ۱۵ میلادی جلالالدین سیوطی (۱۴۴۵-۱۵۰۵ م.) که شافعی مذهب بود توانست بیش از ۱۰۰ واژۀ غیرعربی از قرآن استخراج کند. ولی این حرکت او به آنجا منجر نشد که مسلمانان زاویۀ دید خود را تغییر دهند. در مجموع نظریۀ «قدیم» بودن قرآن، خود را میان مسلمانان جا انداخت و هنوز بسیاری از مسلمانان میپندارند که زبان قرآن، زبان ناب عربی است.
شوربختانه پس از جنگ جهانی دوم و بالا رفتن اهمیت نفت در جهان و تبدیل کشورهای اسلامی به عرضهکنندۀ اصلی انرژیِ جهانی و در همین راستا به دلیل مصلحتهای اقتصادی و سیاسی، نگرش تاریخی-انتقادی در اسلامپژوهی که بخشی از تدریس در دانشگاهها بود برای سالیان طولانی از دانشگاههای اروپا و آمریکای شمالی پاکسازی شدند و جای آن را تدریس تاریخ سنتی اسلام که میراثِ ابن اسحاق، ابن هشام و طبری است قرار گرفت. به سخن دیگر، اسلامشناسی رسمی که در واقع همان اسلامشناسی سنتی مسلمانان باشد عملاً تمامی دانشگاهها را اشغال کرد و به یک «صنعت» درآمدزایی برای استادان و استادیاران نسل جدیدِ پس از جنگ جهانی دوم تبدیل گردید. هزاران استاد و استادیار از قَبَل اسلامشناسی سنتی که چترِ مالیاش را بالای همۀ دانشگاههای جهان باز کرده بود زندگی «علمی» خود را آغاز کردند: حالا دیگر هر گونه نگاه انتقادی به اسلام و تاریخ آن «گناه» شمرده میشد.
با این وجود، بودند پژوهشگرانی که علیرغم این محدودیتهای مالی و آموزشی به کار خود پرداختند. از میان آنها میتوان گونتر لولینگ (Günter Lüling) (۱۹۲۸-۲۰۱۴) را نام برد. او بر این نظر بود که قرآن بر دو بخش است، یک بخش اصلی یا اولیه و یک بخش که بعدها بدان اضافه شد. او این نظر را در کتابش به نام «دربارۀ قرآن اصلی، تلاشهایی برای بازسازی سرودههای مسیحی پیشااسلامی در قرآن» (اِرلانگن ۱۹۷۴) منتشر کرد. البته دانشگاههای آلمان همه او را طرد کردند، هر گونه شغلی در آموزش اسلامشناسی برای او ممنوع شد و سرانجام در فقر و فلاکت از جهان رفت.[۳]
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۲/۳)
ایگناز گلدزیهر (Ignaz Goldziher)(۱۸۵۰-۱۹۲۱). گلدزیهر را میتوان به عنوان نمایندۀ بلافصل جریان تاریخی-انتقادی معرفی کرد. نخستین کار او پرداختن به خوانشهای گوناگون قرآن در میان مسلمانان بود که در کتاب «گرایشات تفسیر قرآن در اسلام» بازتاب یافته است. از سوی دیگر، او نخستین کسی بود که اعلام کرد «روایات اسلامی را نباید به عنوان منابع تاریخی» ارزیابی کرد بلکه این روایات اساساً بیانگر تاریخ نجات یا تاریخ رستگاری هستند. او رسالات گوناگونی مانند «اسلام و ایرانیت» و یا «تأثیر بودیسم بر اسلام» نیز نوشته است.
زیگموند فرنکل (Siegmund Fraenkel) (۱۸۵۵-۱۹۰۹). فرنکل شاگرد نولدکه بود و یک لیست از وامواژههای قرآن از آرامی را عرضه کرده است که سرانجام آن را در یک کتاب به نام «واژههای بیگانۀ آرامی در زبان عربی» (لایدن ۱۸۸۶) بیرون داد. فرنکل در این کتاب نشان داد که «زبان مبین قرآن» که مسلمانان ادعا میکنند «عربی ناب» است، اساساً ناب نیست و متأثر از بسیاری از زبانها بویژه «آرامی» است.
آلفونس مینگانا (Alphons Mingana)(۱۸۸۱-۱۹۳۷). مینگانا به دلیل تسلطش بر زبان سُریانی [سریانی شرقی] توانست از این زاویه به متون قرآن بپردازد و آن را در مقالهای به نام «تأثیر سُریانی بر سبکِ قرآن» (۱۹۲۷منچستر) ارایه دهد. به هر رو، او با نشان دادن نمونههایی اثبات کرد که زبان سُریانی یکی از گرهگاههای زبان قرآن است و بدون این زبان، رازگشایی از زبان قرآن ناممکن است.
هاینریش اشپایر (Heinrich Speyer)(۱۸۹۷-۱۹۳۵). او در «داستانهای انجیلی در قرآن» (برسلاو ۱۹۳۱) توانست نشان بدهد که بخشهایی از انجیل نه فقط از انجیل ترازمند [رسمی] بلکه انجیلهای آپوکریفا [تباهینامهها] یهودی و مسیحی در قرآن بازنویسی شده است. او از طریق زبانشناسی نشان داد که مفاهیم انجیلی چگونه وارد قران شدهاند.
آرتور جفری (Arthur Jeffery)(۱۸۹۳-۱۹۵۹). او توانست با اتکا به پژوهشگران پیشین خود و همچنین مطالعات جدید، سرانجام کتاب «واژههای بیگانه در قرآن» (بارودا ۱۹۳۸) را تدوین کند. او توانست ۳۰۰ واژه که حدود ۵۰ فقرۀ آنها نامهای خاصاند از قرآن بیرون بکشد.
همواره میان مسلمانان این بحث وجود داشت که آیا قرآن «قدیم» است یا «حادث». نمایندگان نظریۀ حادث بودن قرآن «معتزله» بودند. آنانکه که به قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند استدلال میکردند که قرآن پیش از تشکیل جهان بوده و نمیتواند «ناخالص» باشد. طبری نیز که بزرگترین تفسیر قرآن را عرضه کرده نیز به «قدیم» بودن قرآن باور داشت. البته در سدۀ ۱۵ میلادی جلالالدین سیوطی (۱۴۴۵-۱۵۰۵ م.) که شافعی مذهب بود توانست بیش از ۱۰۰ واژۀ غیرعربی از قرآن استخراج کند. ولی این حرکت او به آنجا منجر نشد که مسلمانان زاویۀ دید خود را تغییر دهند. در مجموع نظریۀ «قدیم» بودن قرآن، خود را میان مسلمانان جا انداخت و هنوز بسیاری از مسلمانان میپندارند که زبان قرآن، زبان ناب عربی است.
شوربختانه پس از جنگ جهانی دوم و بالا رفتن اهمیت نفت در جهان و تبدیل کشورهای اسلامی به عرضهکنندۀ اصلی انرژیِ جهانی و در همین راستا به دلیل مصلحتهای اقتصادی و سیاسی، نگرش تاریخی-انتقادی در اسلامپژوهی که بخشی از تدریس در دانشگاهها بود برای سالیان طولانی از دانشگاههای اروپا و آمریکای شمالی پاکسازی شدند و جای آن را تدریس تاریخ سنتی اسلام که میراثِ ابن اسحاق، ابن هشام و طبری است قرار گرفت. به سخن دیگر، اسلامشناسی رسمی که در واقع همان اسلامشناسی سنتی مسلمانان باشد عملاً تمامی دانشگاهها را اشغال کرد و به یک «صنعت» درآمدزایی برای استادان و استادیاران نسل جدیدِ پس از جنگ جهانی دوم تبدیل گردید. هزاران استاد و استادیار از قَبَل اسلامشناسی سنتی که چترِ مالیاش را بالای همۀ دانشگاههای جهان باز کرده بود زندگی «علمی» خود را آغاز کردند: حالا دیگر هر گونه نگاه انتقادی به اسلام و تاریخ آن «گناه» شمرده میشد.
با این وجود، بودند پژوهشگرانی که علیرغم این محدودیتهای مالی و آموزشی به کار خود پرداختند. از میان آنها میتوان گونتر لولینگ (Günter Lüling) (۱۹۲۸-۲۰۱۴) را نام برد. او بر این نظر بود که قرآن بر دو بخش است، یک بخش اصلی یا اولیه و یک بخش که بعدها بدان اضافه شد. او این نظر را در کتابش به نام «دربارۀ قرآن اصلی، تلاشهایی برای بازسازی سرودههای مسیحی پیشااسلامی در قرآن» (اِرلانگن ۱۹۷۴) منتشر کرد. البته دانشگاههای آلمان همه او را طرد کردند، هر گونه شغلی در آموزش اسلامشناسی برای او ممنوع شد و سرانجام در فقر و فلاکت از جهان رفت.[۳]
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
🔍 اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۳/۳)
ولی از آنجا که نمیتوان برای همیشه جلوی پیشرفت علم را گرفت، پژوهشگران دیگری با درک تاریخی-انتقادی سر برآوردند، مانند جان ونزبرو (John Wansbrough) (۱۹۲۸-۲۰۰۲) و یا پاتریشا کرون (Patricia Crone) (۱۹۴۵-۲۰۱۵). ونزبرو دو کتابِ بسیار مهم نوشته است: مطالعات قرآنی و محیط فرقهای. این دو کتاب هم قرآن و هم احادیث و سیرهها را از «آسمان» به زمین میآورد و بنحوی بسیار هوشمندانه روند رشد این دو حوزه را در مسیر تاریخی نشان میدهد. پاتریشا کرون به همراه همکارش مایکل کوک کتابی نوشته به نام «هاجریسم: مطالعاتی دربارۀ شکلگیری اسلام» که خاستگاه اسلام را در مکۀ عربستان نمیداند. صرفنظر از این که تا چه اندازه آرای کرون و کوک درست یا نادرست بودهاند آنها توانستند زوایای نوینی برای پژوهشهای بعدی بگشایند.
این نوشتۀ کوتاه نشان میدهد که گروه اناره پیامد و نتیجۀ بیش از یک سد سال پژوهشهای تاریخی-انتقادی از تاریخ اسلام است که در اروپا رایج بوده است. گسست اساسی در متدلوژی تاریخی-انتقادی پس از جنگ جهانی دوم توأم با رشد اهمیت کشورهای اسلامی تولیدکنندۀ نفت رخ داد. تحولات جهانی پس از سال ۱۹۹۱ و سرانجام رشد اسلامگرایی در ایران شیعه و بعدها جریانات سنی [داعش] باعث شد که سرانجام فشارهای روی جریانات فکری تاریخی-انتقادی در اروپا کمتر و به آنها اجازه نفسکشیدن داده شود. شکلگیری گروه اناره از یک سو محصول بیش از سد سال پیشینۀ کار پژوهشی و از سوی دیگر کمتر شدن فشارهای سیاسی بر این پژوهشگران مستقل در دورۀ اخیر میباشد.
البته گفتنی است که گروه اِناره برای نخستین بار سنگِ بنایی را برای اسلامپژوهی گذاشت که با کارهای انفرادی و پراکندۀ پژوهشگران گذشته متفاوت است. این نهادِ علمی تحتِ تأثیر علوم طبیعی و بهویژه فناوریهای نوین به این نکته پی برده که در اسلامشناسی نیز باید به طور میانرشتهای (Interdisziplinär) کار کرد. به همین دلیل این گروه توانسته یک مجموعه از پژوهشگران از رشتههای گوناگون، مانند عربشناسان، ایرانشناسان، سکهشناسان، نسخهخوانان، کارشناسان زبانهای کهن مانند آرامی، سُریانی، عبری کهن و ... را در زیر یک چتر گِرد هم آورد تا بتوانند نتایج پژوهشهای خود را با نتایجی دیگر رشتهها مطابقت و بر ترازوی آزمون قرار دهند.
بنابراین همانگونه که گفته شد پژوهشکدۀ اناره هنوز دروۀ «خردسالی» خود را تجربه میکند ولی در همین مدت کوتاه توانسته اسلامپژوهی را از یک رشتۀ منزوی و درخود به یک مجموعۀ میانرشتهای گسترده تبدیل نماید. این که خود این گروه تا چه زمانی میتواند به زندگی خود ادامه دهد کسی نمیداند ولی دستاوردِ آن که تبدیل اسلامپژوهی به یک مجموعۀ میانرشتهای است باقی خواهد ماند.
———————————————
[۱] این مقاله در ادامه سلسله گفتگوییهایی است که همکاران، محسن بنایی و آرمین لنگرودی در تلویزیون اینترنتی «مانی» انجام دادهاند (اینجا تا اینجا).
[۲] چندی پیش در تلویزیون اینترنتی «میهن» مسئول آن، سعید بهبهانی، در مصاحبه با اسماعیل وفا یغمایی اشارهای به گروه اناره میکند و میگوید که در شهر کلن دو نفر «تودهای» به نامهای «مهدی فروغ» و «بیتالله بینیا(ز)، چنین ایدههایی را رواج میدهند و بینیا(ز) در همین رابطه به اسرائیل رفته و پس از بازگشتش برای خود نام «کوروش» را انتخاب کرده است. به هر رو، از نظر این آقایان دو تودهای که از اسرائیل پول میگیرند ایدههای اناره را برای ایرانیان گسترش میدهند. آشکارا نه بهبهانی و نه یغمایی تاکنون کتاب و یا مقالهای از من دیده یا خواندهاند. زیرا دست کم متوجه میشد که نام من نه کوروش بلکه داریوش است.(لینک این شاهکار بسیار روشنگرانه-افشاگرانه)
[۳] آخرین قربانی این «اسلام شناسی رسمی» پروفسور سون کالیش در دانشگاه مونستر بود. او مسئول اسلامشناسی در این دانشگاه بود ولی به دلیل نگاه تاریخی-انتقادیاش از سوی فدراسیون مسلمانان آلمان مورد شکایت قرار گرفت و دادگاه حکم اخراج کالیش از پروفسوری را صادر کرد و او را به بخش دیگری که البته مرتبۀ پایینتری است انتقال دادند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
(۳/۳)
ولی از آنجا که نمیتوان برای همیشه جلوی پیشرفت علم را گرفت، پژوهشگران دیگری با درک تاریخی-انتقادی سر برآوردند، مانند جان ونزبرو (John Wansbrough) (۱۹۲۸-۲۰۰۲) و یا پاتریشا کرون (Patricia Crone) (۱۹۴۵-۲۰۱۵). ونزبرو دو کتابِ بسیار مهم نوشته است: مطالعات قرآنی و محیط فرقهای. این دو کتاب هم قرآن و هم احادیث و سیرهها را از «آسمان» به زمین میآورد و بنحوی بسیار هوشمندانه روند رشد این دو حوزه را در مسیر تاریخی نشان میدهد. پاتریشا کرون به همراه همکارش مایکل کوک کتابی نوشته به نام «هاجریسم: مطالعاتی دربارۀ شکلگیری اسلام» که خاستگاه اسلام را در مکۀ عربستان نمیداند. صرفنظر از این که تا چه اندازه آرای کرون و کوک درست یا نادرست بودهاند آنها توانستند زوایای نوینی برای پژوهشهای بعدی بگشایند.
این نوشتۀ کوتاه نشان میدهد که گروه اناره پیامد و نتیجۀ بیش از یک سد سال پژوهشهای تاریخی-انتقادی از تاریخ اسلام است که در اروپا رایج بوده است. گسست اساسی در متدلوژی تاریخی-انتقادی پس از جنگ جهانی دوم توأم با رشد اهمیت کشورهای اسلامی تولیدکنندۀ نفت رخ داد. تحولات جهانی پس از سال ۱۹۹۱ و سرانجام رشد اسلامگرایی در ایران شیعه و بعدها جریانات سنی [داعش] باعث شد که سرانجام فشارهای روی جریانات فکری تاریخی-انتقادی در اروپا کمتر و به آنها اجازه نفسکشیدن داده شود. شکلگیری گروه اناره از یک سو محصول بیش از سد سال پیشینۀ کار پژوهشی و از سوی دیگر کمتر شدن فشارهای سیاسی بر این پژوهشگران مستقل در دورۀ اخیر میباشد.
البته گفتنی است که گروه اِناره برای نخستین بار سنگِ بنایی را برای اسلامپژوهی گذاشت که با کارهای انفرادی و پراکندۀ پژوهشگران گذشته متفاوت است. این نهادِ علمی تحتِ تأثیر علوم طبیعی و بهویژه فناوریهای نوین به این نکته پی برده که در اسلامشناسی نیز باید به طور میانرشتهای (Interdisziplinär) کار کرد. به همین دلیل این گروه توانسته یک مجموعه از پژوهشگران از رشتههای گوناگون، مانند عربشناسان، ایرانشناسان، سکهشناسان، نسخهخوانان، کارشناسان زبانهای کهن مانند آرامی، سُریانی، عبری کهن و ... را در زیر یک چتر گِرد هم آورد تا بتوانند نتایج پژوهشهای خود را با نتایجی دیگر رشتهها مطابقت و بر ترازوی آزمون قرار دهند.
بنابراین همانگونه که گفته شد پژوهشکدۀ اناره هنوز دروۀ «خردسالی» خود را تجربه میکند ولی در همین مدت کوتاه توانسته اسلامپژوهی را از یک رشتۀ منزوی و درخود به یک مجموعۀ میانرشتهای گسترده تبدیل نماید. این که خود این گروه تا چه زمانی میتواند به زندگی خود ادامه دهد کسی نمیداند ولی دستاوردِ آن که تبدیل اسلامپژوهی به یک مجموعۀ میانرشتهای است باقی خواهد ماند.
———————————————
[۱] این مقاله در ادامه سلسله گفتگوییهایی است که همکاران، محسن بنایی و آرمین لنگرودی در تلویزیون اینترنتی «مانی» انجام دادهاند (اینجا تا اینجا).
[۲] چندی پیش در تلویزیون اینترنتی «میهن» مسئول آن، سعید بهبهانی، در مصاحبه با اسماعیل وفا یغمایی اشارهای به گروه اناره میکند و میگوید که در شهر کلن دو نفر «تودهای» به نامهای «مهدی فروغ» و «بیتالله بینیا(ز)، چنین ایدههایی را رواج میدهند و بینیا(ز) در همین رابطه به اسرائیل رفته و پس از بازگشتش برای خود نام «کوروش» را انتخاب کرده است. به هر رو، از نظر این آقایان دو تودهای که از اسرائیل پول میگیرند ایدههای اناره را برای ایرانیان گسترش میدهند. آشکارا نه بهبهانی و نه یغمایی تاکنون کتاب و یا مقالهای از من دیده یا خواندهاند. زیرا دست کم متوجه میشد که نام من نه کوروش بلکه داریوش است.(لینک این شاهکار بسیار روشنگرانه-افشاگرانه)
[۳] آخرین قربانی این «اسلام شناسی رسمی» پروفسور سون کالیش در دانشگاه مونستر بود. او مسئول اسلامشناسی در این دانشگاه بود ولی به دلیل نگاه تاریخی-انتقادیاش از سوی فدراسیون مسلمانان آلمان مورد شکایت قرار گرفت و دادگاه حکم اخراج کالیش از پروفسوری را صادر کرد و او را به بخش دیگری که البته مرتبۀ پایینتری است انتقال دادند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
🔍 حفرهٔ سیاهِ چهلساله
👥 #گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون یادداشت زیر، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۱/۳)
✍️ آیا ما تاکنون از خود پرسیدهایم که چرا هیچ یافته و مدرک باستانشناختی از محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی نداریم؟ تنها چیزی که وجود این افراد را «تأیید» میکند، قصههای اسلامی هستند. چرا در طی این چهل سال یعنی از سال ۶۲۱ تا ۶۶۱ میلادی هیچ نشان باستانشناختی از محمد و خلفای راشدین در دست نداریم؟
اگر مسلمانان در این دورهی چهل ساله به یک اقلیت سرکوبشده تعلق میداشتند، میتوانستیم گمان کنیم که سرکوبکنندگان تمامی آثار این اقلیت دینی را نابود کرده باشند، ولی آنها خود صاحبان قدرت بودند و قادر بودند که از میراث دینی و فرهنگی خود محافظت کنند. خوب توجه داشته باشیم که موضوع بر سر چهار دهه است، نه یک هفته یا چند ماه!
حال ممکن است گفته شود که بسیاری از دینپژوهان و اسلامشناسان غربی نیز وجود تاریخی محمد را تأیید کردهاند، آیا «همهی» این پژوهشگران در خطا بودهاند؟ پاسخ مثبت است، آری همه در خطا بودهاند.
هر پژوهشگری که قصهها را بدون مدارک باستانشناختی یا منابع هم زمان دیگر بپذیرد، از مسیر علمی خود خارج شده است و پژوهشهای او فاقد اعتبار و استواری هستند.
سدههای متوالی انسانها بر این باور بودند که زمین نه یک کره بلکه پهنهی سینیمانند است؛ یا تا همین چند دههی گذشته هنوز نمیدانستیم که عمر زمین بیش از ۴.۵ میلیارد سال است، ابتدا تصورمان این بود که عمر زمین چیزی حدود شش هزار سال است (تصور انجیلی) و در زمان مرگ داروین حداکثر عمر زمین به ۲۰ میلیون سال تخمین زده شد. علم بر خلاف دین، از این که خود را نفی کند شرمنده نمیشود، این در گوهر علم نهفته است.
یا تا سال ۱۰۲۰ میلادی نظریهی نور یونانیان بر علم نور و هندسه حاکم بود. طبق این نظریه، نور از چشم انسان خارج میشود و به اشیا برخورد میکند و ما از این طریق قادر به دیدن اشیاء میشویم. سرانجام ابن هیثم (۹۶۵ تا ۱۰۴۰ میلادی) این دگم را شکست و با نگارش هفت جلد کتاب دربارهی علم نور، مسیر این شاخهی علمی را دگرگون ساخت. از این رو، صرف تأیید قصههای اسلامی توسط اسلامپژوهان غربی یا شرقی به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
🔹🔹🔹
❓پرسش اول: چرا عدم گزارش روشن و مشخص و عدم وجود اسنادی نظیر سکه، سنگنبشته و ... از پنج شخصیت اسلام (محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی)، یک مسألهٔ طبیعی و رایج در جهان نیست و ما گزارشهای مشخصی از شخصیتهای مشابه در آن زمان و یا زمانهایی عقبتر و سکهها و اسنادی از شخصیتهای مشابه داشتهایم؟
✅ پاسخ: مسلمانان صدر اسلام نه متعلق به یک اقلیت سرکوب شده، بلکه خود صاحب قدرت بودند و می توانستند از میراث خود محافظت کنند. بنابراین نبود اسناد تاریخی و باستانشناختی از دو قرن اول اسلام نحوهٔ شکلگیری این دین را در هالهای از ابهام قرار داده است. با نگاهی به تاریخ گذشته می توان به جنبشهای دینی اشاره کرد که دوام چندانی نداشتهاند، اما با این حال از خود اثر و نشانهای آزمونپذیر به جا گذاشتهاند.
به عنوان مثال حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام در بین یهودیان جنبشی به اسم «جنبش زیکاریا (خنجر داران)» وجود داشت و با این که این جنبش یک حرکت بسیار کوچک بود و دوام زیادی هم نداشت (حدود ۶۶ تا ۷۴ میلادی) اما هم اکنون سکههایی از این جنبش در دسترس است. [نقش سکهها در تاریخپژوهی نوین اسلام - با حضور محسن بنایی (مزدک بامدادان) و آرمین لنگرودی]
@inarah_channel
(ادامه دارد)
#اناره
#گفتگو
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
👥 #گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون یادداشت زیر، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۱/۳)
✍️ آیا ما تاکنون از خود پرسیدهایم که چرا هیچ یافته و مدرک باستانشناختی از محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی نداریم؟ تنها چیزی که وجود این افراد را «تأیید» میکند، قصههای اسلامی هستند. چرا در طی این چهل سال یعنی از سال ۶۲۱ تا ۶۶۱ میلادی هیچ نشان باستانشناختی از محمد و خلفای راشدین در دست نداریم؟
اگر مسلمانان در این دورهی چهل ساله به یک اقلیت سرکوبشده تعلق میداشتند، میتوانستیم گمان کنیم که سرکوبکنندگان تمامی آثار این اقلیت دینی را نابود کرده باشند، ولی آنها خود صاحبان قدرت بودند و قادر بودند که از میراث دینی و فرهنگی خود محافظت کنند. خوب توجه داشته باشیم که موضوع بر سر چهار دهه است، نه یک هفته یا چند ماه!
حال ممکن است گفته شود که بسیاری از دینپژوهان و اسلامشناسان غربی نیز وجود تاریخی محمد را تأیید کردهاند، آیا «همهی» این پژوهشگران در خطا بودهاند؟ پاسخ مثبت است، آری همه در خطا بودهاند.
هر پژوهشگری که قصهها را بدون مدارک باستانشناختی یا منابع هم زمان دیگر بپذیرد، از مسیر علمی خود خارج شده است و پژوهشهای او فاقد اعتبار و استواری هستند.
سدههای متوالی انسانها بر این باور بودند که زمین نه یک کره بلکه پهنهی سینیمانند است؛ یا تا همین چند دههی گذشته هنوز نمیدانستیم که عمر زمین بیش از ۴.۵ میلیارد سال است، ابتدا تصورمان این بود که عمر زمین چیزی حدود شش هزار سال است (تصور انجیلی) و در زمان مرگ داروین حداکثر عمر زمین به ۲۰ میلیون سال تخمین زده شد. علم بر خلاف دین، از این که خود را نفی کند شرمنده نمیشود، این در گوهر علم نهفته است.
یا تا سال ۱۰۲۰ میلادی نظریهی نور یونانیان بر علم نور و هندسه حاکم بود. طبق این نظریه، نور از چشم انسان خارج میشود و به اشیا برخورد میکند و ما از این طریق قادر به دیدن اشیاء میشویم. سرانجام ابن هیثم (۹۶۵ تا ۱۰۴۰ میلادی) این دگم را شکست و با نگارش هفت جلد کتاب دربارهی علم نور، مسیر این شاخهی علمی را دگرگون ساخت. از این رو، صرف تأیید قصههای اسلامی توسط اسلامپژوهان غربی یا شرقی به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
🔹🔹🔹
❓پرسش اول: چرا عدم گزارش روشن و مشخص و عدم وجود اسنادی نظیر سکه، سنگنبشته و ... از پنج شخصیت اسلام (محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی)، یک مسألهٔ طبیعی و رایج در جهان نیست و ما گزارشهای مشخصی از شخصیتهای مشابه در آن زمان و یا زمانهایی عقبتر و سکهها و اسنادی از شخصیتهای مشابه داشتهایم؟
✅ پاسخ: مسلمانان صدر اسلام نه متعلق به یک اقلیت سرکوب شده، بلکه خود صاحب قدرت بودند و می توانستند از میراث خود محافظت کنند. بنابراین نبود اسناد تاریخی و باستانشناختی از دو قرن اول اسلام نحوهٔ شکلگیری این دین را در هالهای از ابهام قرار داده است. با نگاهی به تاریخ گذشته می توان به جنبشهای دینی اشاره کرد که دوام چندانی نداشتهاند، اما با این حال از خود اثر و نشانهای آزمونپذیر به جا گذاشتهاند.
به عنوان مثال حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام در بین یهودیان جنبشی به اسم «جنبش زیکاریا (خنجر داران)» وجود داشت و با این که این جنبش یک حرکت بسیار کوچک بود و دوام زیادی هم نداشت (حدود ۶۶ تا ۷۴ میلادی) اما هم اکنون سکههایی از این جنبش در دسترس است. [نقش سکهها در تاریخپژوهی نوین اسلام - با حضور محسن بنایی (مزدک بامدادان) و آرمین لنگرودی]
@inarah_channel
(ادامه دارد)
#اناره
#گفتگو
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
🔍 حفرهٔ سیاهِ چهلساله
👥 گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون این یادداشت آغازين، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۲/۳)
❓پرسش دوم: در صورتی که شخصیتهای شیعی مثلاً حسن، #حسین_بن_علی و سجاد و ... وجود تاریخی داشته باشند، آیا اقوال و گزارشهایشان نمیتواند یک شاهد حداقلی برای وجود تاریخی محمد به حساب بیاید؟
✅ پاسخ: باید بگویم ما از دو قرن اول اسلام هیچ سند تاریخی در دست نداریم تا نشان دهد اسلام چگونه شکل گرفتهاست؛ بنابراین هرآنچه میدانیم بر اساس روایات شفاهی (تاریخ شفاهی) است که در زمان عباسیان (حدود ۲۰۰ سال بعد از تاریخ فرضی مرگ محمد در سال ۶۳۲ میلادی) به نگارش درآمدهاند [منابع شیعی، تاریخی بسیار متاخرتر دارند]. این نبود اسناد معتبر تاریخی شامل شخصیتهای حسن، حسین، سجاد، محمد باقر و جعفر صادق نیز میشود.
[در این زمینه می توان به کتاب «آغاز ستایش علی و جهان بینی عباسیان» از ریموند دکوین مراجعه کرد. همچنین به مصاحبۀ «پنج تن آل عبا و زمینههای اسطورهای آنها - با حضور دکتر محسن بنایی (مزدک بامدادان) و آرمین لنگرودی»]
❓پرسش سوم: در مواجهه با مثلاً قبر محمد و علی و سه خلیفه، آیا امکانی نیست که به واقعیتسنجی دست زد و از همانها به حداقلهایی در حد وجود تاریخیشان رسید؟ یعنی قبر در پژوهشهای تاریخی، هیچ درجهای از اعتبار را ندارد؟
✅ پاسخ: اول اینکه این مقبرهها تنها منسوب شدهاند؛ مانند قبر محمد و یا قبر علی و حتی مقبره مسیح در اورشلیم. همچنین باید گفت که مقابر در پژوهشهای تاریخی از اهمیت پایینی برخوردارند. مثلاً هیچ کسی با اطمینان کامل نمیتواند بگوید که در قبرهای منسوب به محمد و علی و ... واقعاً چه کسی دفن شدهاست؟ و آیا اصلا کسی دفن شدهاست؟!
❓پرسش چهارم: یک نکته هم که برخی حتی منتقدان مسیحی بر محققان ناباور به تاریخیت محمد و خلفا طرح کردهاند این است که گزارشات تاریخی از محمد، فاجعههای اخلاقی قابل توجهی را از او ذکر میکنند و لذا این امر، با این که ما با شخصیتی افسانهای و ساختگی برای ساخت يك دين نو مواجه باشیم، چندان نمیخواند؛ چرا که برای دینسازی و پیامبرسازی، مؤلفان، چنین امور قبیحی را نمیتوانند به پیامبر و صحابی و شاگردان درجهٔ یکش نسبت دهند؛ نتیجتا این امور قبیح را شاهدی بر تاریخی بودن حداقلی این شخصیتها میگیرند.
✅ پاسخ: در باب انتصاب امور غیر اخلاقی به محمد تذکر چند نکته لازم و ضروریست:
اول اینکه، هر آنچه که در قرآن و سنت مطرح شده است، خاصّ منطقه جغرافیاییست که اسلام در آن شکل گرفته است و بسیاری از اموری که نزد ما (انسانهای قرن بیست و یکم) غیراخلاقی محسوب میشود، برای اعراب آن روزگار، نه تنها غیراخلاقی نبوده، بلکه اخلاقی نیز محسوب میشده است؛ بعنوان مثال، جنگها، کشتارها و خونریزیهایی که در سیره نقل شده است، بر اساس الگوهای تورات و جنگهای موسی نوشته شدهاست (هر چند از بسیاری از جنگهایی که کتاب مقدس از آن ها خبر داده نیز هیچ شاهد تاریخی و باستانشناسی پیدا نشده است).
دوم اینکه، گاه در قرآن «رسول» یا «نبیِ» ناشناسی به «دروغگو بودن و مجنون بودن» و ... متهم میشود، اما ما هیچ دلیلی نداریم که منظور محمد پیامبر اسلام بوده باشد.
@inarah_channel
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
👥 گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون این یادداشت آغازين، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۲/۳)
❓پرسش دوم: در صورتی که شخصیتهای شیعی مثلاً حسن، #حسین_بن_علی و سجاد و ... وجود تاریخی داشته باشند، آیا اقوال و گزارشهایشان نمیتواند یک شاهد حداقلی برای وجود تاریخی محمد به حساب بیاید؟
✅ پاسخ: باید بگویم ما از دو قرن اول اسلام هیچ سند تاریخی در دست نداریم تا نشان دهد اسلام چگونه شکل گرفتهاست؛ بنابراین هرآنچه میدانیم بر اساس روایات شفاهی (تاریخ شفاهی) است که در زمان عباسیان (حدود ۲۰۰ سال بعد از تاریخ فرضی مرگ محمد در سال ۶۳۲ میلادی) به نگارش درآمدهاند [منابع شیعی، تاریخی بسیار متاخرتر دارند]. این نبود اسناد معتبر تاریخی شامل شخصیتهای حسن، حسین، سجاد، محمد باقر و جعفر صادق نیز میشود.
[در این زمینه می توان به کتاب «آغاز ستایش علی و جهان بینی عباسیان» از ریموند دکوین مراجعه کرد. همچنین به مصاحبۀ «پنج تن آل عبا و زمینههای اسطورهای آنها - با حضور دکتر محسن بنایی (مزدک بامدادان) و آرمین لنگرودی»]
❓پرسش سوم: در مواجهه با مثلاً قبر محمد و علی و سه خلیفه، آیا امکانی نیست که به واقعیتسنجی دست زد و از همانها به حداقلهایی در حد وجود تاریخیشان رسید؟ یعنی قبر در پژوهشهای تاریخی، هیچ درجهای از اعتبار را ندارد؟
✅ پاسخ: اول اینکه این مقبرهها تنها منسوب شدهاند؛ مانند قبر محمد و یا قبر علی و حتی مقبره مسیح در اورشلیم. همچنین باید گفت که مقابر در پژوهشهای تاریخی از اهمیت پایینی برخوردارند. مثلاً هیچ کسی با اطمینان کامل نمیتواند بگوید که در قبرهای منسوب به محمد و علی و ... واقعاً چه کسی دفن شدهاست؟ و آیا اصلا کسی دفن شدهاست؟!
❓پرسش چهارم: یک نکته هم که برخی حتی منتقدان مسیحی بر محققان ناباور به تاریخیت محمد و خلفا طرح کردهاند این است که گزارشات تاریخی از محمد، فاجعههای اخلاقی قابل توجهی را از او ذکر میکنند و لذا این امر، با این که ما با شخصیتی افسانهای و ساختگی برای ساخت يك دين نو مواجه باشیم، چندان نمیخواند؛ چرا که برای دینسازی و پیامبرسازی، مؤلفان، چنین امور قبیحی را نمیتوانند به پیامبر و صحابی و شاگردان درجهٔ یکش نسبت دهند؛ نتیجتا این امور قبیح را شاهدی بر تاریخی بودن حداقلی این شخصیتها میگیرند.
✅ پاسخ: در باب انتصاب امور غیر اخلاقی به محمد تذکر چند نکته لازم و ضروریست:
اول اینکه، هر آنچه که در قرآن و سنت مطرح شده است، خاصّ منطقه جغرافیاییست که اسلام در آن شکل گرفته است و بسیاری از اموری که نزد ما (انسانهای قرن بیست و یکم) غیراخلاقی محسوب میشود، برای اعراب آن روزگار، نه تنها غیراخلاقی نبوده، بلکه اخلاقی نیز محسوب میشده است؛ بعنوان مثال، جنگها، کشتارها و خونریزیهایی که در سیره نقل شده است، بر اساس الگوهای تورات و جنگهای موسی نوشته شدهاست (هر چند از بسیاری از جنگهایی که کتاب مقدس از آن ها خبر داده نیز هیچ شاهد تاریخی و باستانشناسی پیدا نشده است).
دوم اینکه، گاه در قرآن «رسول» یا «نبیِ» ناشناسی به «دروغگو بودن و مجنون بودن» و ... متهم میشود، اما ما هیچ دلیلی نداریم که منظور محمد پیامبر اسلام بوده باشد.
@inarah_channel
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
🔍 حفرهٔ سیاهِ چهلساله
👥 گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون این یادداشت آغازين، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۳/۳)
❓پرسش پنجم: چرا هیچ نوع گزارشی از این که محمد وجود نداشته، کعبه جایی دیگر بوده و توسط فلان حکومت جابجا شده، خلفا وجود نداشتهاند و ... در ميان مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان و...ساكن يا همسايه با امپراتوري اسلامی که به هر حال دید خوشبینانهای به دین جدید نداشتند و ناظران مستقلتری بودند، و خود مسلمانان خارج از دستگاه نویسندگان کارمند خلافت عباسی و ... نمیبینیم؟
✅ پاسخ: اول اینکه، در زمانی اسلام مورد نقد قرار گرفت که شخصیتهای عرفانی مانند «محمد» و «علی» به چهرههای تاریخی تبدیل شده بودند (یعنی حدوداً دویست سال بعد از زمان حیات ادعایی آنها) و غالباً هم، منتقدان برای نقد اسلام از منابع تاریخی خود مسلمانان بهره میگرفتند [این موضوع در مسیحیت نیز وجود دارد چرا که منتقدان اولیه مذهب مسیح حدوداً دو قرن بعد از حیات ادعایی مسیح به نقد مسیحیت پرداختند].
علاوه بر این، در تاریخ نمونههای فراوانی وجود دارد که هیچکس منکر وجود تاریخی آنها نشده بود، اما امروزه همهٔ محققان و پژوهشگران تاریخ متفق القولاند که آن ها چهره های اساطیری و افسانهای هستند؛ مانند اوزیریس، ایزیس و یا هوروس و ... در اساطیر مصری.
امروزه هزاران سند، کتیبه، مجسمه و تصویر و ... از این چهرهها در تاریخ مصر پیدا شدهاست، اما هیچ محققی با این وجود قائل نیست که این شخصیتها واقعی هستند.
اما در رابطه با مکان #کعبه، باید بگویم از همان ابتدا بین جریانات مختلف دینی بر سر این موضوع اختلافاتی وجود داشت؛ از جمله «قرمطیان» و «فاطمیان» با مکان فعلی مکه مخالفت می کردند، اما این جنبشها راه به جایی نبردند، چرا که عباسیان با تشکیل «دیوان زنادقه» و «بیت الحکمه» توانستند مخالفان خود را سرکوب کنند.
❓پرسش ششم: بسیاری از دینپژوهان و اسلامشناسان غربی نیز وجود تاریخی محمد را تأیید کردهاند؛ آیا «همهٔ» این پژوهشگران در خطا بودهاند؟
✅ پاسخ: پاسخ مثبت است، آری همه در خطا بودهاند. هر پژوهشگری که قصهها را بدون مدارک باستانشناختی یا منابع هم زمان دیگر بپذیرد، از مسیر علمی خود خارج شدهاست و پژوهشهای او فاقد اعتبار و استواری هستند.
«سدههای متوالی انسانها بر این باور بودند که زمین نه یک کره بلکه پهنهی سینیمانند است؛ یا تا همین چند دههی گذشته هنوز نمیدانستیم که عمر زمین بیش از ۴.۵ میلیارد سال است، ابتدا تصورمان این بود که عمر زمین چیزی حدود شش هزار سال است (تصور انجیلی) و در زمان مرگ داروین حداکثر عمر زمین به ۲۰ میلیون سال تخمین زده شد. علم بر خلاف دین، از این که خود را نفی کند شرمنده نمیشود، این در گوهر علم نهفته است. یا تا سال ۱۰۲۰ میلادی نظریهی نور یونانیان بر علم نور و هندسه حاکم بود. طبق این نظریه، نور از چشم انسان خارج میشود و به اشیا برخورد میکند و ما از این طریق قادر به دیدن اشیاء میشویم. سرانجام ابن هیثم (۹۶۵ تا ۱۰۴۰ میلادی) این دگم را شکست و با نگارش هفت جلد کتاب دربارهی علم نور، مسیر این شاخهی علمی را دگرگون ساخت. از این رو، صرف تأیید قصههای اسلامی توسط اسلامپژوهان غربی یا شرقی به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد».
❓پرسش هفتم: بسیاری از محققان و دینشناسان معتقدند که سیرهها و روایات اسلامی بر بسترهای تاریخی شکل گرفتهاند. آیا وجود شخصیتها و یا مکانهای تاریخی در این نوشتهها می تواند نشان دهد خود «محمد» نیز وجود خارجی داشتهاست؟
✅ پاسخ: به هیچ عنوان! سیرهها «تاریخ رستگاری» هستند و شخصیت محمد بر اساس الگوهای پیامبران عهد عتیق خلق شده است. شاید از خود بپرسید با پذیرش این شباهتها با تفاوتهای زیادی که بین افسانههای عهدین و کتب سیره وجود دارد، چه کنیم؟ در پاسخ باید گفت همهٔ ادیان در طول زمان عوامل اقتباس شده را به رنگ خاص خود درآوردهاند؛ چرا که فقط در این حال است که دین مشخصی میتواند هویت یابد؛ اسلام نیز این الگوها را به رنگ خاص عربی-اسلامی خود درآورده است.
بنابراین وجود چند مکان تاریخی و یا اشخاص تاریخی به خودی خود از افسانه بودن (تاریخ رستگاری بودن) این متون نمیکاهد. به عنوان مثال در داستان «مرد عنکبوتی» یا ... نیز ممکن است با مکانها یا شخصیتهای واقعی روبرو شویم، اما هیچکدام از آن ها به شخصیت محوری داستان (مرد عنکبوتی) هویت واقعی نمیدهند.
@inarah_channel
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
👥 گفتگو و پاسخ به برخی پرسشها از سوی مخاطب ارجمند و پژوهشگر نقدآگین، جناب «هِر دِنکِر» پیرامون این یادداشت آغازين، به قلمِ نویسنده و پژوهشگر نزدیک به گروه اسلامپژوهی اِناره جناب آقای #ب_بینیاز
(۳/۳)
❓پرسش پنجم: چرا هیچ نوع گزارشی از این که محمد وجود نداشته، کعبه جایی دیگر بوده و توسط فلان حکومت جابجا شده، خلفا وجود نداشتهاند و ... در ميان مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان و...ساكن يا همسايه با امپراتوري اسلامی که به هر حال دید خوشبینانهای به دین جدید نداشتند و ناظران مستقلتری بودند، و خود مسلمانان خارج از دستگاه نویسندگان کارمند خلافت عباسی و ... نمیبینیم؟
✅ پاسخ: اول اینکه، در زمانی اسلام مورد نقد قرار گرفت که شخصیتهای عرفانی مانند «محمد» و «علی» به چهرههای تاریخی تبدیل شده بودند (یعنی حدوداً دویست سال بعد از زمان حیات ادعایی آنها) و غالباً هم، منتقدان برای نقد اسلام از منابع تاریخی خود مسلمانان بهره میگرفتند [این موضوع در مسیحیت نیز وجود دارد چرا که منتقدان اولیه مذهب مسیح حدوداً دو قرن بعد از حیات ادعایی مسیح به نقد مسیحیت پرداختند].
علاوه بر این، در تاریخ نمونههای فراوانی وجود دارد که هیچکس منکر وجود تاریخی آنها نشده بود، اما امروزه همهٔ محققان و پژوهشگران تاریخ متفق القولاند که آن ها چهره های اساطیری و افسانهای هستند؛ مانند اوزیریس، ایزیس و یا هوروس و ... در اساطیر مصری.
امروزه هزاران سند، کتیبه، مجسمه و تصویر و ... از این چهرهها در تاریخ مصر پیدا شدهاست، اما هیچ محققی با این وجود قائل نیست که این شخصیتها واقعی هستند.
اما در رابطه با مکان #کعبه، باید بگویم از همان ابتدا بین جریانات مختلف دینی بر سر این موضوع اختلافاتی وجود داشت؛ از جمله «قرمطیان» و «فاطمیان» با مکان فعلی مکه مخالفت می کردند، اما این جنبشها راه به جایی نبردند، چرا که عباسیان با تشکیل «دیوان زنادقه» و «بیت الحکمه» توانستند مخالفان خود را سرکوب کنند.
❓پرسش ششم: بسیاری از دینپژوهان و اسلامشناسان غربی نیز وجود تاریخی محمد را تأیید کردهاند؛ آیا «همهٔ» این پژوهشگران در خطا بودهاند؟
✅ پاسخ: پاسخ مثبت است، آری همه در خطا بودهاند. هر پژوهشگری که قصهها را بدون مدارک باستانشناختی یا منابع هم زمان دیگر بپذیرد، از مسیر علمی خود خارج شدهاست و پژوهشهای او فاقد اعتبار و استواری هستند.
«سدههای متوالی انسانها بر این باور بودند که زمین نه یک کره بلکه پهنهی سینیمانند است؛ یا تا همین چند دههی گذشته هنوز نمیدانستیم که عمر زمین بیش از ۴.۵ میلیارد سال است، ابتدا تصورمان این بود که عمر زمین چیزی حدود شش هزار سال است (تصور انجیلی) و در زمان مرگ داروین حداکثر عمر زمین به ۲۰ میلیون سال تخمین زده شد. علم بر خلاف دین، از این که خود را نفی کند شرمنده نمیشود، این در گوهر علم نهفته است. یا تا سال ۱۰۲۰ میلادی نظریهی نور یونانیان بر علم نور و هندسه حاکم بود. طبق این نظریه، نور از چشم انسان خارج میشود و به اشیا برخورد میکند و ما از این طریق قادر به دیدن اشیاء میشویم. سرانجام ابن هیثم (۹۶۵ تا ۱۰۴۰ میلادی) این دگم را شکست و با نگارش هفت جلد کتاب دربارهی علم نور، مسیر این شاخهی علمی را دگرگون ساخت. از این رو، صرف تأیید قصههای اسلامی توسط اسلامپژوهان غربی یا شرقی به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد».
❓پرسش هفتم: بسیاری از محققان و دینشناسان معتقدند که سیرهها و روایات اسلامی بر بسترهای تاریخی شکل گرفتهاند. آیا وجود شخصیتها و یا مکانهای تاریخی در این نوشتهها می تواند نشان دهد خود «محمد» نیز وجود خارجی داشتهاست؟
✅ پاسخ: به هیچ عنوان! سیرهها «تاریخ رستگاری» هستند و شخصیت محمد بر اساس الگوهای پیامبران عهد عتیق خلق شده است. شاید از خود بپرسید با پذیرش این شباهتها با تفاوتهای زیادی که بین افسانههای عهدین و کتب سیره وجود دارد، چه کنیم؟ در پاسخ باید گفت همهٔ ادیان در طول زمان عوامل اقتباس شده را به رنگ خاص خود درآوردهاند؛ چرا که فقط در این حال است که دین مشخصی میتواند هویت یابد؛ اسلام نیز این الگوها را به رنگ خاص عربی-اسلامی خود درآورده است.
بنابراین وجود چند مکان تاریخی و یا اشخاص تاریخی به خودی خود از افسانه بودن (تاریخ رستگاری بودن) این متون نمیکاهد. به عنوان مثال در داستان «مرد عنکبوتی» یا ... نیز ممکن است با مکانها یا شخصیتهای واقعی روبرو شویم، اما هیچکدام از آن ها به شخصیت محوری داستان (مرد عنکبوتی) هویت واقعی نمیدهند.
@inarah_channel
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🗄پروندهای پیرامون اسلامپژوهی مدرن
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
📘«اسلامپژوهی نوین و پژوهشکدۀ اِناره» ✍️ب. بینیاز (داریوش)
🎙مصاحبه و سخنرانی پژوهشگران و نویسندگان نزدیک به انستیتوی اسلامپژوهی اناره: دکتر مزدک بامدادن و آرمین لنگرودی (۱۷ فایل صوتی: اینجا تا اینجا)
👥 دیالوگی پیرامون…
نقدآگین
📓نامههایی برای محمد پیامبر (پژوهشی بر ریشههای قرآن) ✍️ #امین_قضایی 🔻نویسنده بیان میکند که اگر تنها آیات مکی را مد نظر قرار دهیم، قرآنی که در دست داریم در واقع مجموعهای از نامههاست که توسط فرقهای یهودی، به میسیونر مذهبیشان (محمد) ارسال شده است. بنابراین…
📓 آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📓 آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (مترجم این اثر تحقیقی)
(۱/۲)
آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟ این پرسشی است که نویسنده در برابر خود مینهد و تلاش می کند تا با اتکا به اسناد شناختهشده تاکنونی به آن پاسخ بدهد.
ریموند دکوین به روشنی نشان میدهد که از چه زمان نام علی در تاریخ به ثبت رسیده است؛ او همچنین روشن میکند که علی نه یک شخصیت زمینی بلکه یک شخصیت نمادین عرفانی (گنوسی) بوده است که چندین دهه پس از حاکمیت اعراب، آرام آرام از یک زندگینامهٔ زمینی برخوردار شد. تمامی جنگها و کشتاری که به این شخصیت نمادین عرفانی نسبت میدهند فراوردهٔ دهههای بعدی به ویژه عصرِ خلفای عباسی هستند.
برای نمونه یکی از لقبهای عرفانی علی، «ابوتراب» بود که به معنیِ «پدر زمین / پدر خاک» است. این کُنیهی عرفانی در حقیقت به معنیِ «آفریننده زمین» میباشد: یعنی «علی چونان خدا، آفریننده زمین» است. در کتابهایی مانند سیره محمد از «ابن هشام»، «السیره الحلبیه» و «انساب الاشراف» داستانی بس مضحک سر هم بندی شده است. آمده است: هر گاه فاطمه همسر علی با علی مشاجره و دعوا میکرد علی از فرطِ عصبانیت به کوچه میرفت و روی سر خود خاک میریخت. به همین دلیل لقب «#ابوتراب» را بر او نهادند. البته بعدها راویانِ دیگر، قصهی بیپایهی دیگری اختراع کردند و نوشتند که در جریان جنگِ «ذی العشیره» طایفه بنی مدلج از پیامبر و همراهانشان که علی نیز حضور داشت، استقبال خوبی به عمل آورد و چند روزی مهمان این طایفه بودند. در یکی از این روزها بود که محمد این لقب را به علی میدهد. راویان از زبانِ یک شخصیتِ احتمالن ساختگی به نام ابویقظان عمار آوردهاند که: «آنگاه که مردم بنی مدلج از ما پذیرایی میکردند من به همراه علی (ع)، برای دیدن نخلهای بنی مدلج به نخلستانشان رفتیم و در آنجا پس از مدتی گشت و گذار بر روی خاک خوابیدیم تا آن که رسول خدا (ص) آمد و علی را با کنیه ابوتراب صدا زد». به عبارتی چون علی «روی خاک خوابیده بود»، رسول خدا، به او این لقب یا کُنیه باشکوه را داد! بیمنطقی این قصه کمتر از قصهی دعوای فاطمه با علی نیست.
بگذریم! از سوی دیگر یکی دیگر از پیچیدگیها، خودِ نام «علی» است. این نام نمیتواند یک نام عربی باشد. زیرا ما تاکنون با کسی پیش از اسلام برخورد نکردهایم که نامش علی باشد، حتا سه چهار دهه پس از «اسلام» کسی این نام را بر فرزندِ پسر خود نمینهاد. نام علی – که به احتمال زیاد ساختهی عارفان ایرانی و میانرودان است- در آغاز به معنی «مرد بیگانه» به کار میرفت [احتمالن ساخته شده از «ال / عِل» El (آرامی) به معنی خدا و «ی» نسبت فارسی]. (۱) مفهومِ «مردِ بیگانه» از ادبیات دینی مندائیان سرچشمه میگیرد. در این باره، مندائیان بر این اعتقاد بودند که در هر دورهی تاریخی «مردی بیگانه خواهد آمد و برای رستگاری جهان تلاش خواهد کرد. رستگارگری که خود باید رستگار شود یعنی دردها و مشقتها بزرگ جهان را تحمل کند». همان گونه که بر همه روشن است، مندائیان – که در خوزستان به آنها صُبی میگویند- یکتاپرست نبودند؛ آنها یکی از کهنترین جریانهای گنوسی هستند، با این وجود در قرآن به عنوان «صابئین و صاحبِ کتاب» معرفی شدهاند. این که چرا یک دین یکتاپرستِ سفت و سخت (اسلام) یک جریان گنوسی مانند مندائیان را همردیف خود میکند، پرسش دیگریست.
ریموند دکوین در رسالهی خود نشان میدهد که:
۱- در چه زمانی نام علی بر سکهها آمده است: نخستین بار در سال ۱۲۷ به اصطلاح هجری (۷۴۵/۷۴۶ م) شعارِ «بن علی آل کرمانی» بر سکهها زده شد و دومین بار در سال ۲۰۲-۲۰۵ هجری (۸۱۷-۸۳۳) که البته مورد اخیر در ارتباط با سکههاییست که با نام علی الرضا (امام هشتم شیعیان دوازده امامی) آمده است: علی ابن موسا ابن علی ابن ابی طالب.
۲- عدم وجود علی در فهرست حاکمان: «سه فهرست به زبان سُریانی باقی مانده است که تا سالهای ۷۰۵، ۷۲۴ و ۷۷۵ پیش میروند و یک فهرست به زبان یونانی موجود است که تا سال ۸۱۸ ادامه مییابد. در هیچ کدام از این فهرستها، نام علی نیامده است» (ص ۳۳). دکوین این منابع و بخشهای مربوطه را در کتاب خود آورده است.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (مترجم این اثر تحقیقی)
(۱/۲)
آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟ این پرسشی است که نویسنده در برابر خود مینهد و تلاش می کند تا با اتکا به اسناد شناختهشده تاکنونی به آن پاسخ بدهد.
ریموند دکوین به روشنی نشان میدهد که از چه زمان نام علی در تاریخ به ثبت رسیده است؛ او همچنین روشن میکند که علی نه یک شخصیت زمینی بلکه یک شخصیت نمادین عرفانی (گنوسی) بوده است که چندین دهه پس از حاکمیت اعراب، آرام آرام از یک زندگینامهٔ زمینی برخوردار شد. تمامی جنگها و کشتاری که به این شخصیت نمادین عرفانی نسبت میدهند فراوردهٔ دهههای بعدی به ویژه عصرِ خلفای عباسی هستند.
برای نمونه یکی از لقبهای عرفانی علی، «ابوتراب» بود که به معنیِ «پدر زمین / پدر خاک» است. این کُنیهی عرفانی در حقیقت به معنیِ «آفریننده زمین» میباشد: یعنی «علی چونان خدا، آفریننده زمین» است. در کتابهایی مانند سیره محمد از «ابن هشام»، «السیره الحلبیه» و «انساب الاشراف» داستانی بس مضحک سر هم بندی شده است. آمده است: هر گاه فاطمه همسر علی با علی مشاجره و دعوا میکرد علی از فرطِ عصبانیت به کوچه میرفت و روی سر خود خاک میریخت. به همین دلیل لقب «#ابوتراب» را بر او نهادند. البته بعدها راویانِ دیگر، قصهی بیپایهی دیگری اختراع کردند و نوشتند که در جریان جنگِ «ذی العشیره» طایفه بنی مدلج از پیامبر و همراهانشان که علی نیز حضور داشت، استقبال خوبی به عمل آورد و چند روزی مهمان این طایفه بودند. در یکی از این روزها بود که محمد این لقب را به علی میدهد. راویان از زبانِ یک شخصیتِ احتمالن ساختگی به نام ابویقظان عمار آوردهاند که: «آنگاه که مردم بنی مدلج از ما پذیرایی میکردند من به همراه علی (ع)، برای دیدن نخلهای بنی مدلج به نخلستانشان رفتیم و در آنجا پس از مدتی گشت و گذار بر روی خاک خوابیدیم تا آن که رسول خدا (ص) آمد و علی را با کنیه ابوتراب صدا زد». به عبارتی چون علی «روی خاک خوابیده بود»، رسول خدا، به او این لقب یا کُنیه باشکوه را داد! بیمنطقی این قصه کمتر از قصهی دعوای فاطمه با علی نیست.
بگذریم! از سوی دیگر یکی دیگر از پیچیدگیها، خودِ نام «علی» است. این نام نمیتواند یک نام عربی باشد. زیرا ما تاکنون با کسی پیش از اسلام برخورد نکردهایم که نامش علی باشد، حتا سه چهار دهه پس از «اسلام» کسی این نام را بر فرزندِ پسر خود نمینهاد. نام علی – که به احتمال زیاد ساختهی عارفان ایرانی و میانرودان است- در آغاز به معنی «مرد بیگانه» به کار میرفت [احتمالن ساخته شده از «ال / عِل» El (آرامی) به معنی خدا و «ی» نسبت فارسی]. (۱) مفهومِ «مردِ بیگانه» از ادبیات دینی مندائیان سرچشمه میگیرد. در این باره، مندائیان بر این اعتقاد بودند که در هر دورهی تاریخی «مردی بیگانه خواهد آمد و برای رستگاری جهان تلاش خواهد کرد. رستگارگری که خود باید رستگار شود یعنی دردها و مشقتها بزرگ جهان را تحمل کند». همان گونه که بر همه روشن است، مندائیان – که در خوزستان به آنها صُبی میگویند- یکتاپرست نبودند؛ آنها یکی از کهنترین جریانهای گنوسی هستند، با این وجود در قرآن به عنوان «صابئین و صاحبِ کتاب» معرفی شدهاند. این که چرا یک دین یکتاپرستِ سفت و سخت (اسلام) یک جریان گنوسی مانند مندائیان را همردیف خود میکند، پرسش دیگریست.
ریموند دکوین در رسالهی خود نشان میدهد که:
۱- در چه زمانی نام علی بر سکهها آمده است: نخستین بار در سال ۱۲۷ به اصطلاح هجری (۷۴۵/۷۴۶ م) شعارِ «بن علی آل کرمانی» بر سکهها زده شد و دومین بار در سال ۲۰۲-۲۰۵ هجری (۸۱۷-۸۳۳) که البته مورد اخیر در ارتباط با سکههاییست که با نام علی الرضا (امام هشتم شیعیان دوازده امامی) آمده است: علی ابن موسا ابن علی ابن ابی طالب.
۲- عدم وجود علی در فهرست حاکمان: «سه فهرست به زبان سُریانی باقی مانده است که تا سالهای ۷۰۵، ۷۲۴ و ۷۷۵ پیش میروند و یک فهرست به زبان یونانی موجود است که تا سال ۸۱۸ ادامه مییابد. در هیچ کدام از این فهرستها، نام علی نیامده است» (ص ۳۳). دکوین این منابع و بخشهای مربوطه را در کتاب خود آورده است.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📽 یوتیوب
📻 پادكست
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📓 آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📓 آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (مترجم این اثر تحقیقی)
(۲/۲)
۳- علی در منابع داستانی: کهنترین این منابع مربوط به سبئوس است که در کتابش به نام «تاریخ ارمنستان» که در ضمن «تاریخ هراکلیوس» نیز نامیده شده میباشد آمده است [سبئوس در سال ۶۴۵ میلادی به سمت اسقف ارتقا یافت]. اگرچه در این کتاب نام علی نیامده است ولی از «معاویه» سخن میرود که در آسورستان (سوریه) به قدرت میرسد. همانجا آمده است: «… زمانی که معاویه متوجه این حوادث شد مردانش را جمع کرد و به سوی کویر به راه افتاد و آن امیری را که خود او نصب کرده بود از پای در آورد.» دکوین مینویسد: «اگرچه در این جا نام «علی» نیامده است، ولی در روایات اسلامی معمولن از این نقطه آغاز میشود که نخستین «شاه» (مقتول) عثمان و شاه یا امیر دوم (جدید و شکست خورده) علی بوده است.» (ص ۴۱) دکوین سپس از منابع شناخته شده نقل قول میآورد. این منابع عبارت هستند از: «رویدادنگاری مارونی» (۶۵۷/۶۵۸ م)، «زندگینامه ماکسیموس کشیش» (۵۸۰- ۶۲۰ م)، «زندگینامه یوحنای دیلمی» (۶۶۰- ۷۳۸ م)، «رویدادنگاری دیر زوقنین در امیدا»، «وقایعنگاری تئوفانس» (مرگ ۸۱۸ م)، «رویدادنگاری گمنام سُریانی» (مربوط به سال ۸۱۹ م)، «کتاب تاریخ نویسنده ارمنی، لووند یا غوونت»، «کتابِ ابراهام بن داود» (مرگ ۱۱۸۰م)، «کتاب زندگیِ ربان هرمزد» (مرگ حدود ۶۷۰ م).
به هر رو، نویسنده با اتکا به این اسناد نشان میدهد که «علی» در این اسناد چگونه بازتاب مییابد و خواننده میتواند تصویری نسبتن روشن از فرآیند شکلگیری زندگینامه علی در احادیث اسلامی به دست بیاورد. اگر بخواهیم به زبان یان آسمن سخن بگوئیم این کتاب نشان میدهد که چگونه «خاطره» (Erinnerung/Memory) به «تاریخ» تبدیل میشود.
کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» تنها بررسی تاریخی- انتقادی از اسلام نیست، بلکه – از نگاه من- یک اعاده حیثیت تاریخی از «علی گنوسی» است، یعنی آن شخصیتِ عرفانی نمادین که بعدها مورد سوء استفاده حدیثنویسان اسلامی – به ویژه در دوره خلفای عباسی- قرار گرفت. این شخصیت عرفانی که در امالکتاب چونان خدا (ملک تعالی) حضور مییابد، به یک شخصیتِ زمینی بیملاحظه بدیل میشود [کشتار خوارج]؛ او از مضمونِ عرفانیاش تهی میشود و سرانجام شمشیرِ دولبِ خونافشانش هویت او را رقم میزند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📻 پادكست
📽 یوتیوب
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (مترجم این اثر تحقیقی)
(۲/۲)
۳- علی در منابع داستانی: کهنترین این منابع مربوط به سبئوس است که در کتابش به نام «تاریخ ارمنستان» که در ضمن «تاریخ هراکلیوس» نیز نامیده شده میباشد آمده است [سبئوس در سال ۶۴۵ میلادی به سمت اسقف ارتقا یافت]. اگرچه در این کتاب نام علی نیامده است ولی از «معاویه» سخن میرود که در آسورستان (سوریه) به قدرت میرسد. همانجا آمده است: «… زمانی که معاویه متوجه این حوادث شد مردانش را جمع کرد و به سوی کویر به راه افتاد و آن امیری را که خود او نصب کرده بود از پای در آورد.» دکوین مینویسد: «اگرچه در این جا نام «علی» نیامده است، ولی در روایات اسلامی معمولن از این نقطه آغاز میشود که نخستین «شاه» (مقتول) عثمان و شاه یا امیر دوم (جدید و شکست خورده) علی بوده است.» (ص ۴۱) دکوین سپس از منابع شناخته شده نقل قول میآورد. این منابع عبارت هستند از: «رویدادنگاری مارونی» (۶۵۷/۶۵۸ م)، «زندگینامه ماکسیموس کشیش» (۵۸۰- ۶۲۰ م)، «زندگینامه یوحنای دیلمی» (۶۶۰- ۷۳۸ م)، «رویدادنگاری دیر زوقنین در امیدا»، «وقایعنگاری تئوفانس» (مرگ ۸۱۸ م)، «رویدادنگاری گمنام سُریانی» (مربوط به سال ۸۱۹ م)، «کتاب تاریخ نویسنده ارمنی، لووند یا غوونت»، «کتابِ ابراهام بن داود» (مرگ ۱۱۸۰م)، «کتاب زندگیِ ربان هرمزد» (مرگ حدود ۶۷۰ م).
به هر رو، نویسنده با اتکا به این اسناد نشان میدهد که «علی» در این اسناد چگونه بازتاب مییابد و خواننده میتواند تصویری نسبتن روشن از فرآیند شکلگیری زندگینامه علی در احادیث اسلامی به دست بیاورد. اگر بخواهیم به زبان یان آسمن سخن بگوئیم این کتاب نشان میدهد که چگونه «خاطره» (Erinnerung/Memory) به «تاریخ» تبدیل میشود.
کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» تنها بررسی تاریخی- انتقادی از اسلام نیست، بلکه – از نگاه من- یک اعاده حیثیت تاریخی از «علی گنوسی» است، یعنی آن شخصیتِ عرفانی نمادین که بعدها مورد سوء استفاده حدیثنویسان اسلامی – به ویژه در دوره خلفای عباسی- قرار گرفت. این شخصیت عرفانی که در امالکتاب چونان خدا (ملک تعالی) حضور مییابد، به یک شخصیتِ زمینی بیملاحظه بدیل میشود [کشتار خوارج]؛ او از مضمونِ عرفانیاش تهی میشود و سرانجام شمشیرِ دولبِ خونافشانش هویت او را رقم میزند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📸 اینستاگرام
📻 پادكست
📽 یوتیوب
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📓 آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین)
✍️ #ب_بینیاز (داریوش)
✂️ معرفی كتاب
📓دانلود كتاب
🗄 پستهای مرتبط
#نقد_کتاب #بازاندیشی #اناره #نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
نقدآگین
@Naqdagin نامههایی برای محمد پیامبر.pdf
آغاز_ستایش_علی_و_شکلگیری_جهانبینی_عباسیان_@Naqdagn.pdf
14.5 MB
#کتاب
📓 آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان
✍️نویسنده: ریموند دکوین
ترجمه: #ب_بینیاز (داریوش)
🔻فهرست:
۲- امّالکتاب
۳- استان گنوسیها (عارفان)
۴- آیا یک #علی تاریخی وجود دارد؟ (#سکه ها، فهرست حاکمان، منابع داستانی)
۵- روایات نخستین عربها: یک فرآیند
۵-۲- نتیجهگیری میانی: تاریخی که گم میشود.
۵-۳- اگر این تاریخنگاری نیست، پس چیست؟
۵-۴-تاریخ جعل میشود
۶- علیِ خشنود (#رضا): یک شاهزاده عباسی
۷- عباسیان همان امویان هستند
۷-۲- تبار انکار شده
۸- آغاز نوین از طریق بازنگری
۹- معمای محمد بن حنفیه (دوبار محمد)
۱۰- از خیمه جهانبینی سازان
۱۱- سادات به مثابه نوادگان عباسیان در یک آنالیز دی ان اس
تعداد صفحات: ۱۹۷
#اناره #بازاندیشی
#نقد_شیعه #خلافت_عباسی #سید
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📓 آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان
✍️نویسنده: ریموند دکوین
ترجمه: #ب_بینیاز (داریوش)
🔻فهرست:
۲- امّالکتاب
۳- استان گنوسیها (عارفان)
۴- آیا یک #علی تاریخی وجود دارد؟ (#سکه ها، فهرست حاکمان، منابع داستانی)
۵- روایات نخستین عربها: یک فرآیند
۵-۲- نتیجهگیری میانی: تاریخی که گم میشود.
۵-۳- اگر این تاریخنگاری نیست، پس چیست؟
۵-۴-تاریخ جعل میشود
۶- علیِ خشنود (#رضا): یک شاهزاده عباسی
۷- عباسیان همان امویان هستند
۷-۲- تبار انکار شده
۸- آغاز نوین از طریق بازنگری
۹- معمای محمد بن حنفیه (دوبار محمد)
۱۰- از خیمه جهانبینی سازان
۱۱- سادات به مثابه نوادگان عباسیان در یک آنالیز دی ان اس
تعداد صفحات: ۱۹۷
#اناره #بازاندیشی
#نقد_شیعه #خلافت_عباسی #سید
➖➖➖
🌾@Naqdagin
نقدآگین
📸برشهایی از «نامههایی برای محمد پیامبر (پژوهشی بر ریشههای قرآن)» ✍️ #امین_قضایی 🔻نویسنده بیان میکند که اگر تنها آیات مکی را مد نظر قرار دهیم، قرآنی که در دست داریم در واقع مجموعهای از نامههاست که توسط فرقهای یهودی، به میسیونر مذهبیشان (محمد) ارسال…
📸برشهایی از «آیا علی یک شخصیت واقعی در تاریخ بود؟»
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین به قلم مترجم)
✍️#ب_بینیاز (داریوش)
📓دانلود كتاب
🗄 پست مرتبط:
📻 قصهٔ عاشورا (جلسهٔ یکم)
📻 پنج تن آل عبا و پیش زمینههای اسطورهای آنها
📻 بررسی میزان دروغ و راست شخصیتهای اسلامیِ دو سدهٔ نخست اسلام
📻دو دستگی در آل محمد و آغاز پرستش علی
📻 روند شکلگیری منجی در ادیان ابراهیمی و شیعه
📻 دو علی و یک ایران در دادگاه (۱، ۲، ۳)
📻 قرآن سندی برای اثبات وجود محمد نیست!
📺 کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست!
📺 آیا طبق اسناد تاریخی-تمدنی پیامبری وجود داشتهاست؟
📺 مؤلفان قرآن («عیسی» و «انجیل» شاهدی برعدم الوهیت قرآن)
🔍آخرین امپراتور رومی، مهدی و اورشلیم
📕«شبستری سوم» يا «چرا عنوان "قرائت نبوی از جهان" را کنار گذاشتم؟»
📕آیا حسین بن علی بر حق بود؟
📕چرا دعای عرفه از حسين نمیتواند باشد؟
📕چرا بخش عرفانی نهجالبلاغه از علی نمیتواند باشد؟ (نهجالبلاغه در آینۀ قرآن)
#نقد_کتاب #بازاندیشی
#نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(معرفی کتابِ «آغاز ستایش علی و شکلگیری جهانبینی عباسیان» اثر ریموند دکوین به قلم مترجم)
✍️#ب_بینیاز (داریوش)
📓دانلود كتاب
🗄 پست مرتبط:
📻 قصهٔ عاشورا (جلسهٔ یکم)
📻 پنج تن آل عبا و پیش زمینههای اسطورهای آنها
📻 بررسی میزان دروغ و راست شخصیتهای اسلامیِ دو سدهٔ نخست اسلام
📻دو دستگی در آل محمد و آغاز پرستش علی
📻 روند شکلگیری منجی در ادیان ابراهیمی و شیعه
📻 دو علی و یک ایران در دادگاه (۱، ۲، ۳)
📻 قرآن سندی برای اثبات وجود محمد نیست!
📺 کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست!
📺 آیا طبق اسناد تاریخی-تمدنی پیامبری وجود داشتهاست؟
📺 مؤلفان قرآن («عیسی» و «انجیل» شاهدی برعدم الوهیت قرآن)
🔍آخرین امپراتور رومی، مهدی و اورشلیم
📕«شبستری سوم» يا «چرا عنوان "قرائت نبوی از جهان" را کنار گذاشتم؟»
📕آیا حسین بن علی بر حق بود؟
📕چرا دعای عرفه از حسين نمیتواند باشد؟
📕چرا بخش عرفانی نهجالبلاغه از علی نمیتواند باشد؟ (نهجالبلاغه در آینۀ قرآن)
#نقد_کتاب #بازاندیشی
#نقد_شیعه #علی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📓معرفیِ کتابِ «ام الکتاب»
🖍 ویراستار: ولادیمیر ایوانف
🖋 #ترجمه: #ب_بینیاز (داریوش)
🍂 این کتاب، حداکثر به زمان هارونالرشید برمیگردد، یعنی اواخر سدۀ دوم هجری. این کتاب یکی از منابع باقیماندۀ جریانهای گنوسیِ (عرفانی) میانرودان و ایران است که بعدها به #اهل_غلو شیعه (گزافهگویان) شهرت یافتند. بنمایۀ این کتاب، علیرغمِ ذکر نامهای اسلامی چون محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، گنوسی (عرفانی) است.
🍂 قدمت جریانهای گنوسی (عرفانی) بسیار طولانیتر از ادیان یکتاپرستی است. جهانبینی عرفانی، در مرتبۀ نخست بر «کیهانشناسی» استوار است و خدای آفریننده در ارتباط با «عناصر کیهانی» توضیح داده میشود.
🍂 از این رو، بدون درک «بودیسم» و همچنین «دستاوردهای علمی سومریان» در زمینۀ «کیهانشناسی»، فهمیدن دستگاه نظری عرفانی که بر میراث سومریان و بودیسم استوار شده، ناممکن است. سومریان (۳۰۰۰ تا ۲۱۱۵ پیش از میلاد) که در بسیاری حوزههای تمدن، از جمله کیهانشناسی، کارآمد بودند، توانستند با اتکا به دانش خود، سال را به ۱۲ ماه یا ۳۶۰ روز، روز را به دو بخشِ ۱۲ ساعته (شب و روز) تقسیمبندی کنند.
🍂 روش محاسبۀ سومریها، در دستگاه محاسباتی شصتگان بود. نظام شصتگانی یا دقیقتر گفته شود، عدد ۶۰، حاصل ضرب ۵ و ۱۲ است. همین دو عدد ۵ و ۱۲، بعدها در جریانهای گنوسی، به «اعداد مقدس» تبدیل شدند، ولی جالب این است که خود عدد ۱۲ نیز حاصل جمع دو عدد اول ۵ و ۷ است. عجیب نیست که گرایشهای عرفانی، از عدد ۵، ۵ نور الهی سازندۀ جهان را برداشت میکنند و جهان را به ۷ طبقه (آسمان) و زمان را به ۷ دور (Cycle time) تقسیم میکنند.
🍂 تقسیم کیهان به ۷ طبقه و ۷ دور زمانی (Cycle) نیز یکی دیگر از کشفیات سومریان بود. آنها نخستین کسانی بودند که کشف کردند خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد و ۶ سیاره را کشف کرده بودند: سیارهی تیر (Mercury)، ناهید (Venus)، زمین (Earth)، بهرام (Mars)، مشتری یا هرمز (Jupiter) و کیوان (Saturn) و این سیارهها در کنار ماه یا قمری که دور زمین میچرخد، یک سامان هفتگانه را تشکیل میدادند
🍂 جریانهای عرفانی در ایران و میانرودان، یک ابتکار دیگر انجام دادند: عدد مقدس ۷ را با عدد مقدس ۱۲ جمع کردند و از آن عدد اول ۱۹ را به دست آوردند. عدد اول ۱۹، عدد مقدس در اسلام، یا بهتر است گفته شود «عرفان اسلامی» است.
🍂 کسی که با قرآن آشنایی داشته باشد، میداند که نویسندگان قرآن، تلاش کردهاند تا سورهها و آیههای قرآن را بهگونه ای با عدد ۱۹ تنظیم کنند. موردی که در بعضی از بخشهای قرآن تظاهر میکند، ولی رویهمرفته، موفق نبودهاست؛ برای نمونه، آغاز سورههای قرآن، همیشه با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود که از ۱۹ حرف تشکیل شدهاست. موردی که در امالکتاب مورد پرسش قرار میگیرد و "باقرالعلم"، یعنی امام محمد باقر، که خود ظاهرن از گنوسیها بوده، بدان پاسخ میدهد.
🍂 «امالکتاب» تفسیر گنوسی از قرآن و جهان است. مانند مابقی آثار گنوسی، در اینجا نیز ۲ خدا وجود دارد، خدای عالم بزرگ و خدای عالم کوچک. در امالکتاب، خدای خالق، "ملک تعالی" نام دارد. همچنین جهان از ۵ نور الهی ساخته شدهاست که قالبهای انسانی این ۵ نور، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند.
🍂 اگرچه این ۵ تن، شخصیتهای اسلامی هستند، ولی در «امالکتاب»، اساسا بهگونهای نمادین معرفی میشوند. در کنار این عناصر گنوسی، ما با «حلول روح» یا بهتر بگوئیم «حلول روحالقدس در امامان» - یا دقیقتر گفته شود «امامان زمان»- روبرو هستیم؛ موردی که تحت تاثیر دین زروان (زروانیسم) ایرانی است که خالق جهان را "زمان بیکران" یا "صاحبِ زمان" (زروان) میداند. از سوی دیگر، مانند دیگر جریانات عرفانی، «دوآلیسم» (دوگانه گرایی/ ثنویت) مبنای حکمت و جهان بینی آنها را تشکیل میدهد: ماده در برابر روح، نور در برابر ظلمت، جسم در برابر روح و ...
📖 تعداد صفحات: ۱۳۸
⬅️ دانلود کتاب (اینجا)
#بازاندیشی #نقد_کتاب #نقد_شیعه
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🖍 ویراستار: ولادیمیر ایوانف
🖋 #ترجمه: #ب_بینیاز (داریوش)
🍂 این کتاب، حداکثر به زمان هارونالرشید برمیگردد، یعنی اواخر سدۀ دوم هجری. این کتاب یکی از منابع باقیماندۀ جریانهای گنوسیِ (عرفانی) میانرودان و ایران است که بعدها به #اهل_غلو شیعه (گزافهگویان) شهرت یافتند. بنمایۀ این کتاب، علیرغمِ ذکر نامهای اسلامی چون محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، گنوسی (عرفانی) است.
🍂 قدمت جریانهای گنوسی (عرفانی) بسیار طولانیتر از ادیان یکتاپرستی است. جهانبینی عرفانی، در مرتبۀ نخست بر «کیهانشناسی» استوار است و خدای آفریننده در ارتباط با «عناصر کیهانی» توضیح داده میشود.
🍂 از این رو، بدون درک «بودیسم» و همچنین «دستاوردهای علمی سومریان» در زمینۀ «کیهانشناسی»، فهمیدن دستگاه نظری عرفانی که بر میراث سومریان و بودیسم استوار شده، ناممکن است. سومریان (۳۰۰۰ تا ۲۱۱۵ پیش از میلاد) که در بسیاری حوزههای تمدن، از جمله کیهانشناسی، کارآمد بودند، توانستند با اتکا به دانش خود، سال را به ۱۲ ماه یا ۳۶۰ روز، روز را به دو بخشِ ۱۲ ساعته (شب و روز) تقسیمبندی کنند.
🍂 روش محاسبۀ سومریها، در دستگاه محاسباتی شصتگان بود. نظام شصتگانی یا دقیقتر گفته شود، عدد ۶۰، حاصل ضرب ۵ و ۱۲ است. همین دو عدد ۵ و ۱۲، بعدها در جریانهای گنوسی، به «اعداد مقدس» تبدیل شدند، ولی جالب این است که خود عدد ۱۲ نیز حاصل جمع دو عدد اول ۵ و ۷ است. عجیب نیست که گرایشهای عرفانی، از عدد ۵، ۵ نور الهی سازندۀ جهان را برداشت میکنند و جهان را به ۷ طبقه (آسمان) و زمان را به ۷ دور (Cycle time) تقسیم میکنند.
🍂 تقسیم کیهان به ۷ طبقه و ۷ دور زمانی (Cycle) نیز یکی دیگر از کشفیات سومریان بود. آنها نخستین کسانی بودند که کشف کردند خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد و ۶ سیاره را کشف کرده بودند: سیارهی تیر (Mercury)، ناهید (Venus)، زمین (Earth)، بهرام (Mars)، مشتری یا هرمز (Jupiter) و کیوان (Saturn) و این سیارهها در کنار ماه یا قمری که دور زمین میچرخد، یک سامان هفتگانه را تشکیل میدادند
🍂 جریانهای عرفانی در ایران و میانرودان، یک ابتکار دیگر انجام دادند: عدد مقدس ۷ را با عدد مقدس ۱۲ جمع کردند و از آن عدد اول ۱۹ را به دست آوردند. عدد اول ۱۹، عدد مقدس در اسلام، یا بهتر است گفته شود «عرفان اسلامی» است.
🍂 کسی که با قرآن آشنایی داشته باشد، میداند که نویسندگان قرآن، تلاش کردهاند تا سورهها و آیههای قرآن را بهگونه ای با عدد ۱۹ تنظیم کنند. موردی که در بعضی از بخشهای قرآن تظاهر میکند، ولی رویهمرفته، موفق نبودهاست؛ برای نمونه، آغاز سورههای قرآن، همیشه با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود که از ۱۹ حرف تشکیل شدهاست. موردی که در امالکتاب مورد پرسش قرار میگیرد و "باقرالعلم"، یعنی امام محمد باقر، که خود ظاهرن از گنوسیها بوده، بدان پاسخ میدهد.
🍂 «امالکتاب» تفسیر گنوسی از قرآن و جهان است. مانند مابقی آثار گنوسی، در اینجا نیز ۲ خدا وجود دارد، خدای عالم بزرگ و خدای عالم کوچک. در امالکتاب، خدای خالق، "ملک تعالی" نام دارد. همچنین جهان از ۵ نور الهی ساخته شدهاست که قالبهای انسانی این ۵ نور، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند.
🍂 اگرچه این ۵ تن، شخصیتهای اسلامی هستند، ولی در «امالکتاب»، اساسا بهگونهای نمادین معرفی میشوند. در کنار این عناصر گنوسی، ما با «حلول روح» یا بهتر بگوئیم «حلول روحالقدس در امامان» - یا دقیقتر گفته شود «امامان زمان»- روبرو هستیم؛ موردی که تحت تاثیر دین زروان (زروانیسم) ایرانی است که خالق جهان را "زمان بیکران" یا "صاحبِ زمان" (زروان) میداند. از سوی دیگر، مانند دیگر جریانات عرفانی، «دوآلیسم» (دوگانه گرایی/ ثنویت) مبنای حکمت و جهان بینی آنها را تشکیل میدهد: ماده در برابر روح، نور در برابر ظلمت، جسم در برابر روح و ...
📖 تعداد صفحات: ۱۳۸
⬅️ دانلود کتاب (اینجا)
#بازاندیشی #نقد_کتاب #نقد_شیعه
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین