کانال نایین ما
287 subscribers
328 photos
116 videos
15 files
291 links
معرفی ویژه‌ی
#فرهنگ ، #مشاهیر ، #افتخارات_نائین ، #تاریخ_نائین ، #تاریخ_ایران_باستان و
#بناهای‌تاریخی و باستانی
#آیینها و مراسم و جشنهای ایران باستان و اکنون
#نائین_ما

تبلیغات رایگان
@Mrm2161

صفحه اینستاگرام https://Instagram.com/naeene_ma
Download Telegram
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت دوم

ساختمانی در کنار مزرعه نظر آنان را به خود جلب می‌کند نزدیک‌تر که می‌شوند به پیرمردی برمی‌خورند (گویا انسان در این موقع از دیدار اشخاص ناآشنا چون مناظر نادیده لذت می برد و هم صحبتی با آنان را غنیمت می‌شمرد)چون به اصطلاح سر صحبت باز می‌شود شاهزاده و همراهان به فراست درمی یابند که این پیرمرد یک روستایی ساده نیست بلکه فرزانه ای است قابل احترام صحبت آنها گل می‌اندازد و پیرمرد می‌گوید اینجا مقام گفتگو نیست و آنان را به خانه خود دعوت می‌کند شاهزاده و همراهان پذیرفته به خانه اش می روند در خانه ایشان را روی فرش می نشاند و خود به طریق خرقه پوشان روی تخته پوست می‌نشیند عالم درویشی است ماحضری می آورد و دنباله صحبتهای قبلی ادامه می‌یابد.
اینک گویا زمانی است که عارف نایینی سررشته سخن را به عالم غیب برده و باید خبری از آینده دهد و کار را بی مقدمه انجام دادن در شأن پیر مرشد نیست.
نگاهی به مهمانان عالیقدر انداخته می بیند که گوش تا گوش با شمشیر های جواهرنشان در دست نشسته اند گویا با نشان دادن شمشیر ها مقام خود را به یکدیگر گوشزد می‌کنند.
اما پیر نایین که می داند چه پیش می آید تردیدی به خود راه نداده نظری به حاضرین انداخته و می گوید «از شما حضرات آقایان کدام یک حاضر است شمشیر خود را به من بدهد تا به کمر بندم ؟»
از نظر حضار این یک خواهش عجیب بود و همه را متعجب کرد اما با خود گفتند: شاید جدی نمی گوید و شاید قصد شوخی دارد اما پیر بسیار جدی است، بعضی در دل به پیر می خندند اما کسی از جای خود تکان نخورد ، ولی پیر می دانست که چه کسی به او پاسخ مثبت می‌دهد که همدل و هم مرام خود را شناخته بود.

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت سوم

بله محمد میرزا از میان جمع برخاست و احترامی کرد و با دو دست در نهایت ادب شمشیر خود را تقدیم داشت.
پیر نایینی نگاهی عارفانه به سایرین انداخته و نظری به شمشیر می کند و آن را به کمر خود می بندد پس از لحظه‌ای شمشیر را باز کرده و محمد میرزا را از جای بلند کرده و شمشیر را به کمر شاهزاده می آویزد و او را با احترام روی تخت پوست خود می‌نشاند.
و اینجاست که با این مقدمه می تواند حرف اصلی خود را بزند و پیشگویی معروف خود را انجام دهد.
می گوید: «به همین ترتیب که شما را به روی تخت پوست نشاندم امیدوارم و می‌دانم که بر تخت پادشاهی تکیه می‌زنید و شمشیری را که به کمر شما بستم به همان ترتیب، کشور ایران و اهالی آن را پروانه وار به گرد شما جمع کردم و به برکت مولا به زودی به شاهنشاهی ایران خواهید رسید. »
محمد میرزا از گفته پیر در دل قوت قلبی یافت و امید دستیابی به تاج و تخت در دل او ریشه گرفت به خصوص که محمد میرزا اعتقادی عمیق به سلسله صوفیان داشت و معلم او میرزا آقاسی نیز این علاقه را در او شدیدتر کرده بود. ( بعید نیست که این قضیه اگر صحت داشته باشد مربوط به سال ۱۲۴۶ه‍.ق در جریان سرکوب عبدالرضا خان یزدی معروف به امیر موید متوفی ۱۲۴۷ باشد که شاهزاده محمد میرزا به همراه پدرش عباس میرزا در آن جنگ شرکت داشتند و چون زمان مرگ عباس میرزا شاهزاده محمد میرزا به همراه پدرش در خراسان در امر محاصره هرات شرکت داشت و بعید است وی در آن هنگام از طریق صحرای مرکزی با چند برابر کردن مسیر به طرف تهران رفته باشد)
اما دیگر شاهزادگان و سایر همراهان به گفته پیر خندیدند و بنای استهزا را گذاشتند و با کمال بی پروایی می گفتند: « زمانی که پدرت عباس میرزا در قید حیات بود معلوم نبود با وجود این تعداد عمو و عموزاده که داری بعد از فوت پدر تو را زنده بگذارند که دیهیم سلطنت به تو برسد، حال که پدرت فوت شده این را حتمی بدان که به تهران که احضار شده‌ای خواب خوبی برایت دیده نشده و برای سربری میروی نه سروری» ( طبق تعهد نامه ترکمنچای روسها تنها فرزندان عباس میرزا را در ایران برای سلطنت به رسمیت می شناختند روی این اصل پادشاهی محمدشاه قبلاً تضمین شده بود)

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت چهارم

محمد میرزا باعلامت سر گفته های یأس آور آنانرا تصدیق می کرد چرا که قرائن و اشارات چنین می نمود.
اما سحر سخن پیر و طنین صدای رندانه او چیزی نبود که فراموش شاهزاده شود. این سخن برای محمد میرزای صوفی مسلک از همه دلایل و قرائن به حقیقت نزدیکتر می نمود و او را با خاطری آسوده و خارج از نیشخند و کنایه و سخره ها به تهران رسانید.
بله، پیر نایین درست دیده بود و راست گفته بود. در تهران از او خوب استقبال شد و فتحعلی شاه به پاس خدمات پسرش مرحوم عباس میرزا فرزند ارشد او محمد میرزا را علی‌رغم پسران متعدد به ولیعهدی برگزید و او را به جای پدرش عباس میرزا به حکومت آذربایجان فرستاد که پس از یکسال ولیعهدی با درگذشت جدش فتحعلی شاه در سال ۱۲۵۰ ه‍. ق با تدبیر و سیاست مرحوم قائم‌مقام به تهران آمد و بر سریر سلطنت ایران قرار گرفت.
چون به مسند ملک قرار گرفته یاد پیر نایین افتاد و از معتمد الدوله حاکم یزد جویای احوال پیرشده به او اطلاع دادند که پیر مرشد وفات یافته است و به سرای جاودانی شتافته.
پس شاه به پاس احترام وی دستور ساختن بقعه مصلی بر مزار پیر و ایجاد باغی برگرد آن را صادر کرد.

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت پنجم

چون خبر ساختن چنین بنایی بر مزار پیری عارف به حجت الاسلام سید رشتی ( سیدمحمد باقر رشتی معروف به حجة الاسلام متوفی ۱۲۶۰ ه‍.ق از علمای صاحب نام و تراز اول اصفهان و بانی مسجد بزرگ بیدآباد معروف به مسجد سید و مدفون در جوار آن)رسید ایشان این عمل را خلاف شرع دانسته و امر به انهدام بنا می دهند با تحریک احساسات مذهبی مردم و تقاضا از حکومت مبنی بر اجرای حکم تخریب عمارت مصلی طبق فتوای مرحوم سید که صاحب نفوذ و قدرت فوق‌العاده بودند حاکم نایین که در آن سال مرحوم حاج میرزا حسین خان( متخلص به حسرت متوفی ۱۲۷۰ فرزند سید محمد خان بزرگ و نواده میرزا معصوم خان ) بود در مخمصه ای عجیب گرفتار شده بود، از طرفی به حکم سید باید امر به تخریب ساختمان مصلی دهد درحالیکه ساختمان به فرمان محمد شاه قاجار سلطان مملکت ساخته شده بود، اما مردم دست بردار نبودند و عدم اطاعت از امر سید می‌توانست عواقب وخیمی داشته باشد به ناچار با عده ای از نوکران به عزم تخریب مصلی حرکت می کنند در اینجا با مشکل درگیری روبرو می شود و آن اینکه عده ای که مخالف تخریب ساختمان مصلی بودند به رهبری برادر ناتنی خان میرزا عبدالوهاب خان که از جانب مادر نواده حاج عبدالوهاب مرشد بود و مزار نامبرده نیز در همان ساختمان قرار داشت، در مصلی سنگر گرفته و اعلام کرد که « با هر کس که به تخریب مصلی بیاید شدیداً و جداً مبارزه می‌کنیم حتی اگر برادرم باشد»
به این ترتیب کار تخریب مصلی تبدیل به مسئله حادی می شود و خبر اقدام به تخریب مصلی به وسیله آقا رجبعلی فرزند حاج محمد حسن مرشد، به عنوان یک تمرد و سرکشی به گوش شاه می رسد.

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت ششم

شاه تا مفتی فتوا، مرحوم سید رشتی در قید حیات بودند به خود جرأت نمی داد نسبت به مجازات حاکم نایین اقدامی به عمل آورد چون نفوذ و قدرت مرحوم سید مانع این کار بود اما به مجرد اینکه مرحوم سید رشتی به رحمت الهی پیوست امر به احضار حاکم نایین داد حاج میرزا حسین خان با قلبی پر از خوف به حضور شاه رسید .
شاه با خنده از حاج میرزا حسین خان سوال میکند: «سید تو در نایین برای خود بساط سلطنت فراهم می‌کنی و از فرمان ما سرپیچی می کنی؟ »
جواب می‌دهد: «خیر قربان ، دشمنان من که آدم‌هایی پست و فرومایه هستند مطالب را خلاف واقع به عرض مبارک رسانیده اند.» (آدمهای فرومایه در اینجا اشاره به آقا رجبعلی فرزند حاج محمد حسن مرشد مصلایی است که از دیرباز بین طایفه مصلاییها، پیرنیاها و پیرزادگان با طایفه خوانین نایین در خود نایین و سایر نقاط وجود داشته است. )
در حین شنیدن حرف های حاکم نایین باز محمدشاه می‌خندد اما حاج میرزا حسین خان می‌شنود که ندمای محمدشاه دائم از شاه طلب عفو و بخشش می کنند. حاکم که نمی‌دانست محمدشاه هنگام غضب می خندید از اینکه چرا این همه تقاضای عفو برای او می‌شود تعجب می‌کند بالاخره شاه به او می گوید: مرخص هستی برو
حاج میرزا سید حسین خان از در تالار شاهی که خارج می شود تازه متوجه می شود چرا این همه برای او تقاضای عفو میشد، زیرا میرغضبی را می بیند که در پشت سر او با خنجر و طناب منتظر دستور آماده ایستاده است.
خان وحشت زده مدهوش به زمین افتاده چون حالت طبیعی خود را بازیافت اطرافیان شاه به او گوشزد کردند که فوراً از حدود تهران خارج شو که هر آن شاه ممکن است امر به قتل و نابودی یا شکنجه تو دهد چون خیلی از عمل اقدام به تخریب مصلی عصبانی است.
در این هنگام امریه ای از شاه می‌رسد که: «چون سید بود از خونش گذشتم اما حق رفتن به نایین را ندارد و در جایی دیگر بماند.»
این بود داستان ساخت و پیامدهای ایجاد این بنا، به این نحو ساختمان مصلی ایجاد شده و به این ترتیب بالاخره از خطر انهدام نجات یافت.

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت هفتم

مرحوم صفاء السلطنه نوشته است: «پنجشنبه دوازدهم به زیارت مصلی و بقعه و مزار مرحومان حاجی عبدالوهاب نائینی و حاجی محمد حسن یزدی رحمت الله علیه رفتم و دو پیر در یک بقعه مدفونند مرحوم حاج عبدالوهاب در وسط بقعه و مرحوم حاج محمدحسن در شاه نشین طرف قبله واقع شده‌اند، مقبره در وسط صحن وسیعی واقع و از طرف ایوان رو به حیاط باز است. »
این بقعه و فضا را در عهد شاهنشاه مبرور محمد شاه از خرج دولت طرح انداخته و نیمه تمام ساخته‌اند، مرحوم مرتضی قلی خان وکیل الملک (فرزند ارشد محمد اسماعیل خان وکیل الملک نوری اسفندیاری جد خاندان اسفندیاری) پولی جهت اتمام آن داده بود قدری بندکشی و غیره کرده بودند اما هنوز هیچ دروپیکر ندارند.
طرف شرقی آن را حاجی محمد علی پیرزاده( فرزند آقا اسماعیل و نواده حاج محمد حسن مرشد از عرفا و رجال دربار ناصری متوفی به سال ۱۳۲۰ ه‍. ق مدفون در خانقاه خود صفائیه اوین تهران صاحب سفرنامه و اشعار فراوان) اوقات توقف در نایین مشجر نموده و سایر اطراف بایر مانده است.
مرحوم امامی نوشته اند در کنار دیوار مصلا انحنایی وجود دارد که این به واسطه قبر مرحوم آقا محمد سعید بن تاج الدین افضل از علما و عرفای اواخر دوره صفوی است که به سال ۱۱۴۸ وفات یافته است.

.... ادامه دارد....

📖 #نایین_قدیم

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

سبب ایجاد مصلای نایین
💫قسمت هشتم

مرحوم امامی در دنباله مطلب آورده‌اند که:
«در جوار امارت مصلی عمارت خرابه ای است که قبر عده ای از خانواده های؛ قاضی نور ، مرحوم سید معصوم فرزند قاضی نور متوفی به سال ۱۱۰۶ و همچنین میرزا صفی و فرزندانش میرزا رفیع جلوخانی جد سادات جلو خان و میرزا معصوم خان جد خوانین نایین و میرزا عبدالرحیم شیخ الاسلام جد شیخ الاسلامی ها و منوچهری ها و غروی ها و بعضی از آقایان بقائی ها که از ارادتمندان صوفیه بودند مثل میرزا باقر خان ادیب است.
علت اینکه اغلب بزرگان نایین را در حوالی مصلی دفن می‌کردند به نظر می‌رسد که شاید یکی از مردان بزرگ در زیر مصلای کوچک (مصلاچو) مدفون بوده است که امروز قبرش مشخص نیست و به همین جهت در نزدیکی آن گنبد قبر سید علی بن سید احمد مجذوب سید شمس الحق محمد بن عبدالله نوربخشی را قرار داده‌اند و تن پاک آن در آنجا مدفون است. سید علی نور بخشی از اقطاب سلسله صوفیه و مراد سلسله نوربخشیه بوده اجداد آن بزرگواران در وادی سیر و سلوک بوده و هر یک شموس آسمان وارستگی میباشند.
مراد مرحوم حاج عبدالوهاب به او می‌گوید که قبر خود را در کنار مزار شریف نوربخش قرار بده تا از برکت تربت او فایض و رستگار شوی، تاریخ وفات نوربخش به سال ۹۵۳ه‍.ق یعنی اواسط سلطنت شاه طهماسب اول صفوی و در ایام سلطنت او بوده است.

پایان

📖 #نایین_قدیم
زنده یادحسین امامی نایینی ۱۳۲۴ه‍.ش
ادامه و تنظیم؛ احمد امامی نایینی ۱۳۷۸ه‍.ش

برگه های ۶۹ تا ۷۸

اینستاگرام، https://Instagram.com/naeene_ma

#نائین_ما

🆔 @Naeene_Ma
نایین قدیم، حسین و احمد امامی.pdf
11.1 MB
@Naeene_Ma

#آدینه_با_کتاب 📚

کتاب حاضر قسمتی از کار تحقیقاتی و مطالعاتی مربوط به سال‌های ۱۳۱۸ الی ۱۳۲۴ خورشیدی است که توسط مرحوم میرزاحسین امامی نایینی درباره شهر نایین و اطراف انجام گرفته است که شامل شهر نایین ، رجال و خاندانهای اصیل آن می باشد.
پس از حدود ۵۰سال، فرزندشان احمد امامی نائینی بخش رجال آن و شرح حال شخصیت های دیگر نایین را با تحقیقات فراوان تکمیل و قسمت معرفی آثار تاریخی و تشریح اوضاع اجتماعی و اقتصادی و هنری و... نایین را با اضافات و زیر نویس، بازنویسی کرده و سال ۱۳۷۸ این اثر ارزشمند را به چاپ رسانیده و در اختیار علاقه‌مندان به تاریخ نایین قرار دادند.

📖 #نایین_قدیم
زنده‌یاد میرزا حسین امامی نایینی
تکمیل و تنظیم؛ احمد امامی نایینی

#پی_دی_اف
#نائین_ما

اینستاگرام، https://Instagram.com/naeene_ma

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

#آیین_نوروز_نایین_قدیم

قسمت ششم،

حال چرا مراسم میرنوروزی در محله پنجاهه نایین برگزار می‌شده علتی داشته که برای روشن شدن آن از مطلبی که مرحوم امامی نایینی در کتاب نایین قدیم نوشته مدد می گیریم. ایشان می نویسد:
« در یکی از سال ها اسماعیل نامی که نوکر یکی از رجال و خوانین محله پنجاه بوده به شاهی انتخاب و به نام شاه اسماعیل معروف می شود او دارای هیبتی مردانه بود لذا در ایام پادشاهی خود به عرایض مردم که بیشتر از طرف رعایا و کسبه بود رسیدگی می‌کرد. اینان از ظلم اربابان و متنفذین شهر شکایت داشتند.
منجمله شخصی به نام حاجی علی از زارعین کوی پنجاهه در میدان آن محله ظاهر می‌شود و از خان بزرگ محل که ساکن آن محل بود شکایت می‌کند و مدعی می شود که خوان مزبور کاهم را برده و وجه آن را نمی دهد شاه اسماعیل فوراً امر به احضار خان می‌دهد خان به ناچار حاضر می‌شود، شاه اسماعیل می‌گوید شما چرا کاه این شخص را برده اید و وجه آن را نمی رسانید.
خان پاسخ می‌دهد: قربان خلاف عرض کرده و من کاه او را نبرده ام، شاه اسماعیل می گوید خان، دروغ چرا ؟ حاملش خودم بودم چرا خلاف عرض می کنید؟
آنگاه به وزیران خود فرمان می دهد که خان را نگه دارید تا موقعی که تمام و کمال پول کاه را بدهد و بعداً مرخص شود خان در می ماند و فوراً ترتیب پرداخت وجه کاه را می دهد تا مرخص شود.

ادامه دارد...🌷باماهمراه باشید

مرحوم حسین امامی نایینی
📖 نایین قدیم

👈اینستاگرام، https://Instagram.com/naeene_ma

#فرهنگ_نایین #نایین_قدیم
#نائین_ما

🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma

#آیین_نوروز_نایین_قدیم

قسمت هفتم،

مرحوم امامی در کتاب نایین قدیم درمورد وقایع شاه بازی و همچنین حکومت شاه اسماعیل داستان دیگری نیز دارد،او مینویسد:
« وقتی یک نفر ذغال فروش که از خارج نایین آمده و از دروازه پنجاهه وارد می‌شود نوکران یکی دیگر از خوانین ذغال او را گرفته و وجه آن را نمی دهند. این واقعه در یکی از روزهای حکومت ۱۳ روزه شاه اسماعیل اتفاق می‌افتد. ذغال فروش در میدان پنجاهه حاضر شده و از خوان و نوکران او شکایت می کند، شاه فرمان احضار خان را صادر می‌کند که پس از حاضر شدن شاه اسماعیل به او می‌گوید: شما خان هستید یا دروازه‌بان ، ذغال این مرد را چرا به یغما برده اند فوراً باید وجه یا عین مال را رد کنید و الا... خان فورا وجه را می‌دهد.
شاه ساختگی، بسیار جدی بود حتی بعضی را چوب می‌زد و کسی حق ایرادی بر او نداشت ، این جشن ضمن تفریح و شادی که در بر داشت گاهی بعداً موجب اختلاف و کینه نیز می‌شد و چه بسا بعد از آنکه حاکم از اریکه قدرت به زیر می‌افتاد سر و کار او به حاکم و داروغه حکومتی شهر می کشید ولی در مجموع این چند روز وسیله تفریح و شادی اهالی فراهم بود.»

ادامه دارد...🌷باماهمراه باشید

مرحوم حسین امامی نایینی
📖 نایین قدیم

👈اینستاگرام، https://Instagram.com/naeene_ma

#فرهنگ_نایین #نایین_قدیم
#نائین_ما

🆔 @Naeene_Ma