💢ارزیابی وضعیت جامعهی سیاسی در ایران
✍️گفتوگوی ایران فردا با مقصود فراستخواه
📌 تحول خواهی موثر و پایدار با درنگ در الگوهای تغییر
♦️امروز در وضعیتی هستیم که یک تحلیل منسجم پیرامون اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران نمیبینیم. تحلیلی که بتواند نیروهای مخالف، منتقد و خواهان تغییر را حول خود جمع کند و افق روشنی از وضعیت سیاسی ایران ارائه دهد. به نوعی میتوان گفت آن حوزههایی که به دست نیروهای مدعی تغییر افتاده بود به دست نیروهای مسلط گرفته شده و اکنون با حاکمیت یکدستی روبرو هستیم به نظر میرسد برنامه و استراتژی مشخصی هم برای عبور از این دوران وجود ندارد. بنابراین اول با این سوال شروع می کنیم چرا تحلیل مشخصی از وضعیت وجود ندارد و این که نیروهای سیاسی در برابر این وضعیت چه کار باید بکنند؟
♦️من با توجه به حوزه مطالعات و تجارب خودم میخواهم روی سوالات شما متمرکز شوم. بحثهای شما بسیار گسترده است و من سعی دارم پاسخها را به صورت کانونی ارائه بدهم.
مسئله اول تابآوری جامعه سیاسی ایران در شرایط کنونی است.
♦️مسئله دوم ظرفیتها و امکانات و منابعی است که برای تغییر در جامعه نیاز داریم و درواقع الگوی تغییر جامعه بر مبنای آن انتخاب میشود.
مسئله سوم هم راهکارها و راهبردهای تغییر هستند.
♦️من فکر میکنم مشکل اصلی جامعه ما بیگانگی ملت و دولت یا به اصطلاح همان شکاف ملت - دولت است که در باره جامعه ایران ذهن من را درگیر کرده است. منشا این بیگانگی و شکاف را هم استبداد و جداسری حاکمان میدانم.
♦️البته این شکاف وجهی پیچیده از داستان است. چون قدرت استبدادی با استفاده از منابع مادی و معنوی جامعه و یک سیستم حامیپروری که ریشه تاریخی در ایران دارد، بخشی از جامعه را به خودش وصل کرده و با خودش میبرد و از این طریق جامعة دوقطبی ایجاد میشود. بنابراین شکل سادهتر این داستان شکاف ملت و دولت است که یک طرف سیستم قدرت و ثروت و توزیع امتیازات نابرابر و ایدئولوژی هژمون شده مسلط (دولت به معنای state با بروکراسی خودش بهعلاوه دولت در سایه) هستند و آن طرف دیگر این شکاف هم، ملت است که در زیست جهان بیگانه با سیستم قرار دارد؛ سیستمی که میخواهد زندگی جامعه را مستعمره خودش بکند. بنابراین این شکاف ملت و دولت که عمیق هم هست، شکل آشکار این داستان است.
♦️اما فقط این وجه ساده را نباید دید چون مسئله وجه پیچیدهتری هم دارد. حکومت با چنگ انداختن به منابع که یک زمانی آبسالاری و زمان دیگر تصاحب زمین و در دوره معاصر اقتصاد سیاسی نفت است، بخشی از جامعه را به خودش وصل میکند. تا جایی که اینها کاملاً در اختیار و به عبارتی عمله دولت میشوند. یعنی همان طور که یک زمانی با تسلط بر زمین به دست نظامیان و محتسب و داروغه حامیپروری میکردند امروز هم همین حالت را به شکل دیگری با ایجاد ساختار پادگانی اقتصاد، فرهنگ، آموزش و پرورش، دستگاه قضا، رسانه و غیره انجام میدهند و افراد را به خودشان وصل و به نوعی مزدبگیر میکنند و این همان شکل پیچیدهای است که درباره آن صحبت شد.
♦️حال استبداد تاریخی ایران در امتزاج با منبع دین که در اختیار حاکمیت است، استبداد دینی را تشکیل داده است. کسانی مانند کواکبی و مرحوم طالقانی با این مسئله درگیر شدند در حالی که هنوز شکل پیچیده استبداد دینی در آن دوره خودش را بهتمامی آشکار نکرده بود.
♦️به طور خلاصه شکاف ملت و دولت و وجه گمراهکننده این شکاف که بخشی از ملت را درگیر دولت و به نوعی مرتبط با دولت کرده است جامعه دوقطبی و سلطه بر (در بخشی بزرگی از جامعه) را ایجاد کرده است. بخش کوچکتر هم به نوعی دیگر تحت سلطه مادی بوده و از طریق دین، مذهب، مسجد و زیارت تحت سلطه حاکمیت قرار گرفته است.
♦️ در سمت جامعه مشکلات دیگری هم وجود دارد. جامعه ما یا ذرهای و اتمیزه شده است که در این وضعیت هرکس به فکر منافع روزمره خودش برای بقاست و سعی میکند فقط خود را سرپا نگه دارد و یا به جامعه تودهوار و موجی تبدیل میشود که کسانی بر آن سوار میشوند. آنچه در جامعه دیده میشود و در جامعه شناسی تغییر هم از آن صحبت میشود، این است که جامعه سازمان ندارد، در نتیجه نمیتواند به صورت خلاق و موثر کار کند.
♦️اشاره داشتید که حاکمیت در دورههای مختلف از آب و زمین و اکنون نفت که همه نیز در اختیار قدرت مسلط است، استفاده کرده تا به واسطه آن جامعه را در انقیاد خودش قرار دهد؛ اما ما مشروطه و انقلاب 57 را هم داشتهایم که در درون همان اقتصاد سیاسی با کارکرد مشابه روی دادهاند. این اتفاقات چگونه رخ داده و مردم چگونه توانستند از زیر بار آن سلطه خارج شوند و خواستهشان را ولو برای مدتی کوتاه تحمیل کنند؟...
@MostafaTajzadeh
🔰متن کامل :
#تحول_پایدار
#الگوهای_گذار
#گذار_به_دمکراسی
#مقصود_فراستخواه
@tahkimmelat
✍️گفتوگوی ایران فردا با مقصود فراستخواه
📌 تحول خواهی موثر و پایدار با درنگ در الگوهای تغییر
♦️امروز در وضعیتی هستیم که یک تحلیل منسجم پیرامون اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران نمیبینیم. تحلیلی که بتواند نیروهای مخالف، منتقد و خواهان تغییر را حول خود جمع کند و افق روشنی از وضعیت سیاسی ایران ارائه دهد. به نوعی میتوان گفت آن حوزههایی که به دست نیروهای مدعی تغییر افتاده بود به دست نیروهای مسلط گرفته شده و اکنون با حاکمیت یکدستی روبرو هستیم به نظر میرسد برنامه و استراتژی مشخصی هم برای عبور از این دوران وجود ندارد. بنابراین اول با این سوال شروع می کنیم چرا تحلیل مشخصی از وضعیت وجود ندارد و این که نیروهای سیاسی در برابر این وضعیت چه کار باید بکنند؟
♦️من با توجه به حوزه مطالعات و تجارب خودم میخواهم روی سوالات شما متمرکز شوم. بحثهای شما بسیار گسترده است و من سعی دارم پاسخها را به صورت کانونی ارائه بدهم.
مسئله اول تابآوری جامعه سیاسی ایران در شرایط کنونی است.
♦️مسئله دوم ظرفیتها و امکانات و منابعی است که برای تغییر در جامعه نیاز داریم و درواقع الگوی تغییر جامعه بر مبنای آن انتخاب میشود.
مسئله سوم هم راهکارها و راهبردهای تغییر هستند.
♦️من فکر میکنم مشکل اصلی جامعه ما بیگانگی ملت و دولت یا به اصطلاح همان شکاف ملت - دولت است که در باره جامعه ایران ذهن من را درگیر کرده است. منشا این بیگانگی و شکاف را هم استبداد و جداسری حاکمان میدانم.
♦️البته این شکاف وجهی پیچیده از داستان است. چون قدرت استبدادی با استفاده از منابع مادی و معنوی جامعه و یک سیستم حامیپروری که ریشه تاریخی در ایران دارد، بخشی از جامعه را به خودش وصل کرده و با خودش میبرد و از این طریق جامعة دوقطبی ایجاد میشود. بنابراین شکل سادهتر این داستان شکاف ملت و دولت است که یک طرف سیستم قدرت و ثروت و توزیع امتیازات نابرابر و ایدئولوژی هژمون شده مسلط (دولت به معنای state با بروکراسی خودش بهعلاوه دولت در سایه) هستند و آن طرف دیگر این شکاف هم، ملت است که در زیست جهان بیگانه با سیستم قرار دارد؛ سیستمی که میخواهد زندگی جامعه را مستعمره خودش بکند. بنابراین این شکاف ملت و دولت که عمیق هم هست، شکل آشکار این داستان است.
♦️اما فقط این وجه ساده را نباید دید چون مسئله وجه پیچیدهتری هم دارد. حکومت با چنگ انداختن به منابع که یک زمانی آبسالاری و زمان دیگر تصاحب زمین و در دوره معاصر اقتصاد سیاسی نفت است، بخشی از جامعه را به خودش وصل میکند. تا جایی که اینها کاملاً در اختیار و به عبارتی عمله دولت میشوند. یعنی همان طور که یک زمانی با تسلط بر زمین به دست نظامیان و محتسب و داروغه حامیپروری میکردند امروز هم همین حالت را به شکل دیگری با ایجاد ساختار پادگانی اقتصاد، فرهنگ، آموزش و پرورش، دستگاه قضا، رسانه و غیره انجام میدهند و افراد را به خودشان وصل و به نوعی مزدبگیر میکنند و این همان شکل پیچیدهای است که درباره آن صحبت شد.
♦️حال استبداد تاریخی ایران در امتزاج با منبع دین که در اختیار حاکمیت است، استبداد دینی را تشکیل داده است. کسانی مانند کواکبی و مرحوم طالقانی با این مسئله درگیر شدند در حالی که هنوز شکل پیچیده استبداد دینی در آن دوره خودش را بهتمامی آشکار نکرده بود.
♦️به طور خلاصه شکاف ملت و دولت و وجه گمراهکننده این شکاف که بخشی از ملت را درگیر دولت و به نوعی مرتبط با دولت کرده است جامعه دوقطبی و سلطه بر (در بخشی بزرگی از جامعه) را ایجاد کرده است. بخش کوچکتر هم به نوعی دیگر تحت سلطه مادی بوده و از طریق دین، مذهب، مسجد و زیارت تحت سلطه حاکمیت قرار گرفته است.
♦️ در سمت جامعه مشکلات دیگری هم وجود دارد. جامعه ما یا ذرهای و اتمیزه شده است که در این وضعیت هرکس به فکر منافع روزمره خودش برای بقاست و سعی میکند فقط خود را سرپا نگه دارد و یا به جامعه تودهوار و موجی تبدیل میشود که کسانی بر آن سوار میشوند. آنچه در جامعه دیده میشود و در جامعه شناسی تغییر هم از آن صحبت میشود، این است که جامعه سازمان ندارد، در نتیجه نمیتواند به صورت خلاق و موثر کار کند.
♦️اشاره داشتید که حاکمیت در دورههای مختلف از آب و زمین و اکنون نفت که همه نیز در اختیار قدرت مسلط است، استفاده کرده تا به واسطه آن جامعه را در انقیاد خودش قرار دهد؛ اما ما مشروطه و انقلاب 57 را هم داشتهایم که در درون همان اقتصاد سیاسی با کارکرد مشابه روی دادهاند. این اتفاقات چگونه رخ داده و مردم چگونه توانستند از زیر بار آن سلطه خارج شوند و خواستهشان را ولو برای مدتی کوتاه تحمیل کنند؟...
@MostafaTajzadeh
🔰متن کامل :
#تحول_پایدار
#الگوهای_گذار
#گذار_به_دمکراسی
#مقصود_فراستخواه
@tahkimmelat
Telegraph
🔴 ارزیابی وضعیت جامعهی سیاسی در ایران
▪️ گفتوگوی ایران فردا با مقصود فراستخواه @iranfardamag 🔺 تحول خواهی موثر و پایدار با درنگ در الگوهای تغییر 🔻 ✅امروز در وضعیتی هستیم که یک تحلیل منسجم پیرامون اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران نمیبینیم. تحلیلی که بتواند نیروهای مخالف، منتقد…