📝 کار مدعیان ذوب در ولایت از توهین و تهمت به #علی_مطهری و #عماد_افروغ گذشته و به #رضا_امیرخانی و #محمدرضا_زائری رسیده است. اگر #رهبر نمیداند، وای از این بیخبری! و اگر میداند و کاری نمیکند، فریاد از این بیتحملی!
چرخهی حذف دلسوزان را متوقف کنید.
#توییت
@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/2MRRUuQ
چرخهی حذف دلسوزان را متوقف کنید.
#توییت
@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/2MRRUuQ
📝📝📝چالش #او_چه_کند؟
محمد فاضلی
✅ یکی از مخاطبان کانال #دغدغه_ایران چند وقت قبل برایم نوشته زیر را فرستاده است:
✅ «دکترجان، کانال دغدغه ایران و فردای بهتر، مهمترین کانالهای سیاسی اجتماعی من هستند و من تک تک مطالبشون رو «میخوندم». اما چند وقتی هست که یا نمیخونم یا ردی میخونم. دلیلش همون مطلبی هست که در یادداشت ناشنوایی و نابینایی فرمودید. من (به عنوان یک شهروند عادی کمی آگاه و حساس به جامعه و کشور) معتقدم اساسا آنچه نخبگان جامعه اعم از فاضلیها میگن، جسارتا آب در هاون کوبیدنه. فقط آگاهی اجتماعیمو بالا میبره و دیگر هیچ. در ته این تونل من و میلیونها ایرانی هییییچ نوری نمیبینیم و تکلیف روشنه. تکلیف دو دقیقه آخر فایل صوتی افسانه پیل و پرایده. ...
✅این جملات و افکار کسی هست که درآمد خوبی در تهران داره، لباس خوب میپوشه، سفر خوب میره، محیط کارش خوبه, رفاهش خوبه، خوراکش خوبه، پس انداز داره, کادوی خوب میخره برا زنش، میتونه یهو دو تومن خرج فلان چیز کنه و شاید به اون معنا دغدغه مالی نداشته باشه. مسلما این وضع در اقشار پایین تر به طریق اولی فاجعهآمیزتره.
✅من از تمامی نخبگان سیاسی اجتماعی فقط یک سوال دارم، از قطبنماهای خودم که ... هستند یک سوال دارم و اون اینکه، چه کنیم؟ در این حالت ما باید چیکار کنیم که تکرار تاریخ نشه و لااقل نسل بعدی من بتونه حالش در وطن بهتر باشه؟ ما به چه چیز این وطن امید داشته باشیم که نگهمون داره؟
✅من به شخصه باک امیدم چراغش خیلی وقته روشنه. نه مصاحبهها و خطابههای شما، نه نامههای سرگشاده نخبگان جامعه، نه آمار کاهشی مبتلایان کرونا، نه سهامدار شدن ۶۰ میلیون ایرانی در بورس، نه جلسات نمایشی محاکمه اکبر طبری، نه کنسرت آنلاین همایون شجریان، نه خبر حال جسمی و روحی قطب سیاسیم میرحسین موسوی و نه هیچ خبر به ظاهر امیدبخشی، یک سیسی باک امید منو پر نمیکنه. حال من «زمستان است» شجریانه.»
✅ یک هفته است این متن مثل جذام روحی آزارم میدهد. زمزمههایی از این جنس زیاد میشنیدم، اما یکی رک و راست گفته، پوستکنده پرسیده است: چه کنیم.
✅ خواننده دائمی متنهایم بوده و بنابراین پاسخهای من برای او کفایت نمیکند و راضیکننده نیست. من بقیه بزرگان اهل فکر، قلم، سیاست، هنر و ... را به چالش #او_چه_کند فرامیخوانم. او یک فرد نیست، میلیونها ایرانی است.
✅ همه چالشها که نباید از جنس ریختن آب یخ، باز کردن در بطری با ضربه پا یا ... باشد. گاه چالش برای ارائه یک پاسخ است، در جواب یک پرسش: #او_چه_کند؟
✅ من نوشتهام آنچه میدانستهام و باز هم میاندیشم تا به او (میلیونها ایرانی) پاسخ بگویم، اما دیگرانی را هم به این چالش دعوت میکنم: #محسن_رنانی، #علی_مطهری، #جواد_کاشی، #محمدرضا_تاجیک، #امیر_محبیان، #علی_ربیعی، #حسین_دهباشی، #مهدی_نصیری، #اصغر_فرهادی، #ابراهیم_حاتمی_کیا، #امیر_ناظمی، #محمد_رضا_کلاهی، #محمود_سریع_القلم، #سعید_لیلاز، #محمد_قوچانی، #مسعود_پزشکیان، #نعمت_اله_فاضلی، #محمد_رضا_جلایی_پور، #عباس_عبدی، #غلامعلی_حداد_عادل، #تهمینه_میلانی، #محمد_رضا_زائری، #یاسر_عرب، #فرشاد_مؤمنی، #حسین_راغفر، #سعید_زیباکلام، #صادق_زیباکلام، #احمد_میدری، #حسن_رحیم_پور_ازغدی، #عماد_افروغ و ...
#او_چه_کند؟
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
✅ یکی از مخاطبان کانال #دغدغه_ایران چند وقت قبل برایم نوشته زیر را فرستاده است:
✅ «دکترجان، کانال دغدغه ایران و فردای بهتر، مهمترین کانالهای سیاسی اجتماعی من هستند و من تک تک مطالبشون رو «میخوندم». اما چند وقتی هست که یا نمیخونم یا ردی میخونم. دلیلش همون مطلبی هست که در یادداشت ناشنوایی و نابینایی فرمودید. من (به عنوان یک شهروند عادی کمی آگاه و حساس به جامعه و کشور) معتقدم اساسا آنچه نخبگان جامعه اعم از فاضلیها میگن، جسارتا آب در هاون کوبیدنه. فقط آگاهی اجتماعیمو بالا میبره و دیگر هیچ. در ته این تونل من و میلیونها ایرانی هییییچ نوری نمیبینیم و تکلیف روشنه. تکلیف دو دقیقه آخر فایل صوتی افسانه پیل و پرایده. ...
✅این جملات و افکار کسی هست که درآمد خوبی در تهران داره، لباس خوب میپوشه، سفر خوب میره، محیط کارش خوبه, رفاهش خوبه، خوراکش خوبه، پس انداز داره, کادوی خوب میخره برا زنش، میتونه یهو دو تومن خرج فلان چیز کنه و شاید به اون معنا دغدغه مالی نداشته باشه. مسلما این وضع در اقشار پایین تر به طریق اولی فاجعهآمیزتره.
✅من از تمامی نخبگان سیاسی اجتماعی فقط یک سوال دارم، از قطبنماهای خودم که ... هستند یک سوال دارم و اون اینکه، چه کنیم؟ در این حالت ما باید چیکار کنیم که تکرار تاریخ نشه و لااقل نسل بعدی من بتونه حالش در وطن بهتر باشه؟ ما به چه چیز این وطن امید داشته باشیم که نگهمون داره؟
✅من به شخصه باک امیدم چراغش خیلی وقته روشنه. نه مصاحبهها و خطابههای شما، نه نامههای سرگشاده نخبگان جامعه، نه آمار کاهشی مبتلایان کرونا، نه سهامدار شدن ۶۰ میلیون ایرانی در بورس، نه جلسات نمایشی محاکمه اکبر طبری، نه کنسرت آنلاین همایون شجریان، نه خبر حال جسمی و روحی قطب سیاسیم میرحسین موسوی و نه هیچ خبر به ظاهر امیدبخشی، یک سیسی باک امید منو پر نمیکنه. حال من «زمستان است» شجریانه.»
✅ یک هفته است این متن مثل جذام روحی آزارم میدهد. زمزمههایی از این جنس زیاد میشنیدم، اما یکی رک و راست گفته، پوستکنده پرسیده است: چه کنیم.
✅ خواننده دائمی متنهایم بوده و بنابراین پاسخهای من برای او کفایت نمیکند و راضیکننده نیست. من بقیه بزرگان اهل فکر، قلم، سیاست، هنر و ... را به چالش #او_چه_کند فرامیخوانم. او یک فرد نیست، میلیونها ایرانی است.
✅ همه چالشها که نباید از جنس ریختن آب یخ، باز کردن در بطری با ضربه پا یا ... باشد. گاه چالش برای ارائه یک پاسخ است، در جواب یک پرسش: #او_چه_کند؟
✅ من نوشتهام آنچه میدانستهام و باز هم میاندیشم تا به او (میلیونها ایرانی) پاسخ بگویم، اما دیگرانی را هم به این چالش دعوت میکنم: #محسن_رنانی، #علی_مطهری، #جواد_کاشی، #محمدرضا_تاجیک، #امیر_محبیان، #علی_ربیعی، #حسین_دهباشی، #مهدی_نصیری، #اصغر_فرهادی، #ابراهیم_حاتمی_کیا، #امیر_ناظمی، #محمد_رضا_کلاهی، #محمود_سریع_القلم، #سعید_لیلاز، #محمد_قوچانی، #مسعود_پزشکیان، #نعمت_اله_فاضلی، #محمد_رضا_جلایی_پور، #عباس_عبدی، #غلامعلی_حداد_عادل، #تهمینه_میلانی، #محمد_رضا_زائری، #یاسر_عرب، #فرشاد_مؤمنی، #حسین_راغفر، #سعید_زیباکلام، #صادق_زیباکلام، #احمد_میدری، #حسن_رحیم_پور_ازغدی، #عماد_افروغ و ...
#او_چه_کند؟
@fazeli_mohammad
🔴 هشدار عماد افروغ: جامعه به سمت یک انقلاب میرود
#عماد_افروغ، جامعهشناس ضمن هشدار به وضعیت انفجاری جامعه نوشت جامعه به سمت یک انقلاب میرود.
وی دربارهٔ شکاف طبقاتی موجود در جامعه گفت: در شمال و جنوب شهر مصطلح که گفته میشود ردی از «قدرت – ثروت» میبینم و نه «ثروت – قدرت». این گسل وجود دارد اما از جنس طبقات اجتماعی نیست بلکه کماکان سایهٔ همان قدرت – ثروت است یعنی صاحبان قدرت شمالشهرنشین هستند چون صاحبان قدرت به ثروت نفتی دسترسی دارند. مدیریت مرکز – پیرامون ما توأمان شده با اقتصاد نفتی و بهرهمندان اصلی اقتصاد نفتی دولتمردان هستند بنابراین شمالشهرنشینان ما هم متنعمات از همین اقتصاد نفتی هستند ولی این «ثروت – قدرت» نیست و «قدرت – ثروت» است. ما بهطور واضح شمال شهر و جنوب شهر داریم ولی این طبقات اجتماعی نیست و این وضعیت مبتنی بر قدرت است. قبل انقلاب هم همین شکل بوده و این از زمان پهلوی شروع میشود. مدیریت مرکز – پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی خصلت حکومت پهلوی است و پس از انقلاب هم ادامه هم پیدا میکند. در بستری از همان رابطه مرکز – پیرامون، بیعدالت اجتماعی و رابطه قدرت – ثروت شمال و جنوب شهر ایجاد شده است.
عماد افروغ در بخش دیگری از این گفتگو میگوید: «جامعه دیر یا زود این را میفهمد. به موقعش میفهمد که این صاحبان قدرت خدمتی به آنان نکردند. میبیند که نه تنها خادمش نیستند بلکه من را مخدوم هم میخواهد یعنی من باید به او خدمت کنم و این قدرت دولتی که این همه امکانات در اختیارش است در زندگی او هیچ تحولی ایجاد نکرد. زندگی اقتصادی او، زندگی سیاسی او، شکوفایی فرهنگی او با مانع هم روبهرو شد. بالاخره جامعه آگاه است و وقتی که ببیند اینهایی که دم از عدالت و ارزشهای اخلاقی میزنند خودشان بهراحتی دروغ میگویند و آمار غلط میدهند و فریب میدهند و حتی دروغ را هم مباح دانستند خواهد گفت اینکه با حرفها و شعارهای خودش هم سازگار نیست. من بارها گفتم که مردم دیگر آن اعتماد را ندارند و دولتها آن سرمایه را ندارند چون اعتبار خودشان را با دست خودشان با دروغ، اغوا کردن و فریب دادن سست کردند و جامعه این را متوجه است».
عماد افروغ در ادامه نوشت «جامعه کاملاً به اینجا میرسد که نقطهٔ آغاز یک انقلاب میشود. جامعه دارد به سمت یک انقلاب میرود. در شرایط انقلابی چه اتفاقی میافتد؟ نخبگان و مردم و عرصهٔ مدنی حساب خودش را از عرصهٔ قدرت جدا میکند مثل خود انقلاب»
این جامعهشناس میگوید «قرار بود عدالت اجتماعی را برای کل کشور داشته باشم»، گفت: چرا خوزستانی که خودش خاستگاه منابع نفتی ما است همچنان محروم باشد و نفت به خودشان هم نمیرسد؟! این نشان میدهد که رابطه، رابطهٔ غلطیست و مرکز – پیرامونی است. و خودشان از جایی که دارد نفت استخراج میشود متنعم نیستند و هیچ منفعتی ندارند. من در عملیات آزادسازی خرمشهر بودم و دیدم که عراقیها چه بلایی بر سر این شهر آوردند؛ سی سال بعد و در سال۹۰ هم به خرمشهر رفتم، من فکر میکردم یک شهر آبادی را خواهم دید اما دیدم همان خرابیها باقی مانده است. میخواهید چه کار کنید؟! این را نگه داشتهاید که موزه بشود؟! من متأثر و متأسف شدم که چه کردیم ما؟!»
«احساس طردشدگی یک بحث مهمی است. قومیتها احساس طردشدگی دارند زیرا به بازی گرفته نمیشوند و مشارکت داده نمیشوند، منظورم مشارکت سیاسی است. بهرغم اینکه بهلحاظ ساختاری طرد شدگی در قانون ما نیست ولی در عمل وجود دارد. این برمیگردد به نکتهیی که من دربارهاش با اینها [مسئولان] درگیر بودم.»
@MostafaTajzadeh
@janbazanesabz
🌐
#عماد_افروغ، جامعهشناس ضمن هشدار به وضعیت انفجاری جامعه نوشت جامعه به سمت یک انقلاب میرود.
وی دربارهٔ شکاف طبقاتی موجود در جامعه گفت: در شمال و جنوب شهر مصطلح که گفته میشود ردی از «قدرت – ثروت» میبینم و نه «ثروت – قدرت». این گسل وجود دارد اما از جنس طبقات اجتماعی نیست بلکه کماکان سایهٔ همان قدرت – ثروت است یعنی صاحبان قدرت شمالشهرنشین هستند چون صاحبان قدرت به ثروت نفتی دسترسی دارند. مدیریت مرکز – پیرامون ما توأمان شده با اقتصاد نفتی و بهرهمندان اصلی اقتصاد نفتی دولتمردان هستند بنابراین شمالشهرنشینان ما هم متنعمات از همین اقتصاد نفتی هستند ولی این «ثروت – قدرت» نیست و «قدرت – ثروت» است. ما بهطور واضح شمال شهر و جنوب شهر داریم ولی این طبقات اجتماعی نیست و این وضعیت مبتنی بر قدرت است. قبل انقلاب هم همین شکل بوده و این از زمان پهلوی شروع میشود. مدیریت مرکز – پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی خصلت حکومت پهلوی است و پس از انقلاب هم ادامه هم پیدا میکند. در بستری از همان رابطه مرکز – پیرامون، بیعدالت اجتماعی و رابطه قدرت – ثروت شمال و جنوب شهر ایجاد شده است.
عماد افروغ در بخش دیگری از این گفتگو میگوید: «جامعه دیر یا زود این را میفهمد. به موقعش میفهمد که این صاحبان قدرت خدمتی به آنان نکردند. میبیند که نه تنها خادمش نیستند بلکه من را مخدوم هم میخواهد یعنی من باید به او خدمت کنم و این قدرت دولتی که این همه امکانات در اختیارش است در زندگی او هیچ تحولی ایجاد نکرد. زندگی اقتصادی او، زندگی سیاسی او، شکوفایی فرهنگی او با مانع هم روبهرو شد. بالاخره جامعه آگاه است و وقتی که ببیند اینهایی که دم از عدالت و ارزشهای اخلاقی میزنند خودشان بهراحتی دروغ میگویند و آمار غلط میدهند و فریب میدهند و حتی دروغ را هم مباح دانستند خواهد گفت اینکه با حرفها و شعارهای خودش هم سازگار نیست. من بارها گفتم که مردم دیگر آن اعتماد را ندارند و دولتها آن سرمایه را ندارند چون اعتبار خودشان را با دست خودشان با دروغ، اغوا کردن و فریب دادن سست کردند و جامعه این را متوجه است».
عماد افروغ در ادامه نوشت «جامعه کاملاً به اینجا میرسد که نقطهٔ آغاز یک انقلاب میشود. جامعه دارد به سمت یک انقلاب میرود. در شرایط انقلابی چه اتفاقی میافتد؟ نخبگان و مردم و عرصهٔ مدنی حساب خودش را از عرصهٔ قدرت جدا میکند مثل خود انقلاب»
این جامعهشناس میگوید «قرار بود عدالت اجتماعی را برای کل کشور داشته باشم»، گفت: چرا خوزستانی که خودش خاستگاه منابع نفتی ما است همچنان محروم باشد و نفت به خودشان هم نمیرسد؟! این نشان میدهد که رابطه، رابطهٔ غلطیست و مرکز – پیرامونی است. و خودشان از جایی که دارد نفت استخراج میشود متنعم نیستند و هیچ منفعتی ندارند. من در عملیات آزادسازی خرمشهر بودم و دیدم که عراقیها چه بلایی بر سر این شهر آوردند؛ سی سال بعد و در سال۹۰ هم به خرمشهر رفتم، من فکر میکردم یک شهر آبادی را خواهم دید اما دیدم همان خرابیها باقی مانده است. میخواهید چه کار کنید؟! این را نگه داشتهاید که موزه بشود؟! من متأثر و متأسف شدم که چه کردیم ما؟!»
«احساس طردشدگی یک بحث مهمی است. قومیتها احساس طردشدگی دارند زیرا به بازی گرفته نمیشوند و مشارکت داده نمیشوند، منظورم مشارکت سیاسی است. بهرغم اینکه بهلحاظ ساختاری طرد شدگی در قانون ما نیست ولی در عمل وجود دارد. این برمیگردد به نکتهیی که من دربارهاش با اینها [مسئولان] درگیر بودم.»
@MostafaTajzadeh
@janbazanesabz
🌐
📝📝📝خداحافظ آقای جامعهشناسِ نقدِ قدرت
✍🏻محمد فاضلی
✅عماد افروغ در ۶۷ سالگی از این جهان رخت بربست. نمینویسم «دکتر عماد افروغ» چون تا آنجا که من شناختمش، با این القاب و عناوین توخالی و بیهوده، سر سازگاری نداشت.
✅آخرین دیدارمان به یک روز بارانی اواخر آذر یا اوایل دیماه ۱۴۰۱ برمیگردد که در منزلشان درباره فساد و مبارزه با آن – برای انتشار در روزنامهای - گفتوگو کردیم. میدانستم بیمار است و بیشتر از گفتوگو میخواستم به دیدار استاد بروم. از یادم نمیرود، چهار ماه مانده به آخرین روزهای عمر، در حالی که بیماری سرطان از او بدنی نحیف باقی گذاشته بود، هنوز شور خواندن، نقد کردن و بیمحافظهکاری متداول عموم اصحاب دانشگاه به نقد قدرت سیاسی پرداختن، در منش و کلامش جاری بود. اگر چشم میبستی و جسم بیمارش را نمیدیدی، صدایش طنین همان #عماد_افروغ منتقد را داشت.
ادامه متن در اینجا
@fazeli_mohammad @MostafaTajzadeh
✍🏻محمد فاضلی
✅عماد افروغ در ۶۷ سالگی از این جهان رخت بربست. نمینویسم «دکتر عماد افروغ» چون تا آنجا که من شناختمش، با این القاب و عناوین توخالی و بیهوده، سر سازگاری نداشت.
✅آخرین دیدارمان به یک روز بارانی اواخر آذر یا اوایل دیماه ۱۴۰۱ برمیگردد که در منزلشان درباره فساد و مبارزه با آن – برای انتشار در روزنامهای - گفتوگو کردیم. میدانستم بیمار است و بیشتر از گفتوگو میخواستم به دیدار استاد بروم. از یادم نمیرود، چهار ماه مانده به آخرین روزهای عمر، در حالی که بیماری سرطان از او بدنی نحیف باقی گذاشته بود، هنوز شور خواندن، نقد کردن و بیمحافظهکاری متداول عموم اصحاب دانشگاه به نقد قدرت سیاسی پرداختن، در منش و کلامش جاری بود. اگر چشم میبستی و جسم بیمارش را نمیدیدی، صدایش طنین همان #عماد_افروغ منتقد را داشت.
ادامه متن در اینجا
@fazeli_mohammad @MostafaTajzadeh
Telegraph
خداحافظ آقای جامعهشناسِ نقدِ قدرت
عماد افروغ در ۶۷ سالگی از این جهان رخت بربست. نمینویسم «دکتر عماد افروغ» چون تا آنجا که من شناختمش، با این القاب و عناوین توخالی و بیهوده، سر سازگاری نداشت. آخرین دیدارمان به یک روز بارانی اواخر آذر یا اوایل دیماه ۱۴۰۱ برمیگردد که در منزلشان درباره…