📝📝📝 #سوگ_سیاوش
✍️ فریبا نظری
✅ اینها فریادهای یک مادر دلتنگ و سوگوار است،
دلتنگ نوجوان ۱۶ ساله اش،
دلتنگ سیاوش رشیدش...
دلتنگ سیاوش قهرمان و نامدارش...
✅بعید می دانم کسی این فریاد ها را بشنود و این تصاویر را در دل کوههای سر به فلک کشیدهی برفی ببیند اما بتواند آرام بگیرد...
✅ من این مادر را نمی شناسم و ندیدهام، سیاوش اورا هم؛ اما میدانم آنطورکه او روایت میکند پسرش سیاوش، معترض نوجوانی بوده است که در آخرین روزهای تابستان سال ۱۴۰۱ در پایتخت کشور، در محلهای شلوغ با گلوله ای داغ به پشت سرش، کشته شده و جان باخته است...
✅میتوان اطمینان داشت مادر سیاوش، دروغ نمی گوید و ماموریتی برای جایی ندارد! چون چیزی برای از دست دادن ندارد که بخواهد برایش دروغ بگوید!
اگر فرزندش اکنون زنده بود او به عنوان یک مادر برای حفظ جان دلبنش، جان شیرین سیاوش؛ شاید دروغ هم میگفت اما اکنون او نیازی به اغراق و دروغ ندارد چون دیگر سیاوش نیست که بخواهد از او به هر قیمتی محافظت کند...
✅چند روزی میشود که این تصاویر را دیدهام و این فریادها به جان و روانم چنگ زدهاست، زخمیام کرده، نمی توانم لحظه ای این فریاد ها و این جملات عاشقانهی مادر سوگوار سیاوش را از ذهنم دور کنم.
به خودم که میآیم در حال اشک و زمزمهی فریادهای این مادر عاشق و دلتنگ هستم...
آخر من هم یک انسانم و از قضا یک مادر و برحسب تصادف مادر یک پسر نوجوان، چگونه می توانم با مادر سیاوش همدلی و هم عزایی و همسوگی روا ندارم؟!
✅تمام فیلم ها، آثار هنری تجسمی، رمان ها، شعر ها و پرفورمنسهای ژانر درام و تراژدی در برابر هر ثانیه از این تصاویر و هر فرکانس ازاین فریادها به زانو در می آید!
✅در چند ماه گذشته شاهد رخدادهای عجیب و کم سابقه و بی سابقه* بودیم که برخی از آنها دل و جانمان را زخم زده اند و با هر نشانهای این زخم ها تازه می شوند، اما تصاویر فریادهای مادر #سیاوش_محمودی از جانباختگان #اعتراضات_اخیر در تنهایی و خلوت ستیغ کوهها؛ زخمی فراموش نشدنی است...
✅ خوب به این تصاویر نگاه کنیم و با جان و دل به این فریادها گوش فرا دهیم، آنگاه خواهیم دید که حتی کوه های سربه فلک کشیدهی سرد و منجمد هم درحال اشک و آه هستند و زخمی شدهاند در #سوگ_سیاوش...
کاش می توانستم مرهمی باشم بر دلتنگی و سوگ این مادر...
✅آنچه این زخم را عمیق تر، درد را فزونتر و سوگ را سنگینتر می کند آن است که مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او؛ #انکار میشوند!
نادیده گرفته می شوند! گویی وجود ندارند، گویی سیاوش آنها، از اول نبوده است!
تو گویی فرامرز هرگز نبود...
و این حال آدم را دگرگون می سازد...
و این #نادیده_انگاری و انکار، مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او را به گدازهای ملتهب و سیال، درحال سوختن و روان شدن و سوزاندن انسانهای دیگر؛ بدل ساخته است.
✅ بیاد داشته باشیم
درد و رنج مظلوم و آه دلسوخته، از بین نمی رود؛ گسترش می یابد، میسوزاند، انتقام می گیرد...
👈 گوش فرادهیم
سیاوش، قهرمان نامدار مادرش است و آه مادر ستمدیده و قهرمان ازکف داده، میسوزاند...
بهمن سال ۱۴۰۱
https://t.me/Sociologyofsocialgroups/751
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari @MostafaTajzadeh
✍️ فریبا نظری
✅ اینها فریادهای یک مادر دلتنگ و سوگوار است،
دلتنگ نوجوان ۱۶ ساله اش،
دلتنگ سیاوش رشیدش...
دلتنگ سیاوش قهرمان و نامدارش...
✅بعید می دانم کسی این فریاد ها را بشنود و این تصاویر را در دل کوههای سر به فلک کشیدهی برفی ببیند اما بتواند آرام بگیرد...
✅ من این مادر را نمی شناسم و ندیدهام، سیاوش اورا هم؛ اما میدانم آنطورکه او روایت میکند پسرش سیاوش، معترض نوجوانی بوده است که در آخرین روزهای تابستان سال ۱۴۰۱ در پایتخت کشور، در محلهای شلوغ با گلوله ای داغ به پشت سرش، کشته شده و جان باخته است...
✅میتوان اطمینان داشت مادر سیاوش، دروغ نمی گوید و ماموریتی برای جایی ندارد! چون چیزی برای از دست دادن ندارد که بخواهد برایش دروغ بگوید!
اگر فرزندش اکنون زنده بود او به عنوان یک مادر برای حفظ جان دلبنش، جان شیرین سیاوش؛ شاید دروغ هم میگفت اما اکنون او نیازی به اغراق و دروغ ندارد چون دیگر سیاوش نیست که بخواهد از او به هر قیمتی محافظت کند...
✅چند روزی میشود که این تصاویر را دیدهام و این فریادها به جان و روانم چنگ زدهاست، زخمیام کرده، نمی توانم لحظه ای این فریاد ها و این جملات عاشقانهی مادر سوگوار سیاوش را از ذهنم دور کنم.
به خودم که میآیم در حال اشک و زمزمهی فریادهای این مادر عاشق و دلتنگ هستم...
آخر من هم یک انسانم و از قضا یک مادر و برحسب تصادف مادر یک پسر نوجوان، چگونه می توانم با مادر سیاوش همدلی و هم عزایی و همسوگی روا ندارم؟!
✅تمام فیلم ها، آثار هنری تجسمی، رمان ها، شعر ها و پرفورمنسهای ژانر درام و تراژدی در برابر هر ثانیه از این تصاویر و هر فرکانس ازاین فریادها به زانو در می آید!
✅در چند ماه گذشته شاهد رخدادهای عجیب و کم سابقه و بی سابقه* بودیم که برخی از آنها دل و جانمان را زخم زده اند و با هر نشانهای این زخم ها تازه می شوند، اما تصاویر فریادهای مادر #سیاوش_محمودی از جانباختگان #اعتراضات_اخیر در تنهایی و خلوت ستیغ کوهها؛ زخمی فراموش نشدنی است...
✅ خوب به این تصاویر نگاه کنیم و با جان و دل به این فریادها گوش فرا دهیم، آنگاه خواهیم دید که حتی کوه های سربه فلک کشیدهی سرد و منجمد هم درحال اشک و آه هستند و زخمی شدهاند در #سوگ_سیاوش...
کاش می توانستم مرهمی باشم بر دلتنگی و سوگ این مادر...
✅آنچه این زخم را عمیق تر، درد را فزونتر و سوگ را سنگینتر می کند آن است که مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او؛ #انکار میشوند!
نادیده گرفته می شوند! گویی وجود ندارند، گویی سیاوش آنها، از اول نبوده است!
تو گویی فرامرز هرگز نبود...
و این حال آدم را دگرگون می سازد...
و این #نادیده_انگاری و انکار، مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او را به گدازهای ملتهب و سیال، درحال سوختن و روان شدن و سوزاندن انسانهای دیگر؛ بدل ساخته است.
✅ بیاد داشته باشیم
درد و رنج مظلوم و آه دلسوخته، از بین نمی رود؛ گسترش می یابد، میسوزاند، انتقام می گیرد...
👈 گوش فرادهیم
سیاوش، قهرمان نامدار مادرش است و آه مادر ستمدیده و قهرمان ازکف داده، میسوزاند...
بهمن سال ۱۴۰۱
https://t.me/Sociologyofsocialgroups/751
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari @MostafaTajzadeh
Telegram
جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🔴 #سوگ_سیاوش
👈اینها فریادهای یک مادر دلتنگ و سوگوار است،
دلتنگ نوجوان ۱۶ سالهاش،
دلتنگ سیاوش رشیدش...
بعید می دانم کسی این فریاد ها را بشنود و این تصاویر را در دل کوههای سر به فلک کشیدهی برفی ببیند اما بتواند آرام بگیرد؟!
📝 متن کامل / به قلم فریبا نظری…
👈اینها فریادهای یک مادر دلتنگ و سوگوار است،
دلتنگ نوجوان ۱۶ سالهاش،
دلتنگ سیاوش رشیدش...
بعید می دانم کسی این فریاد ها را بشنود و این تصاویر را در دل کوههای سر به فلک کشیدهی برفی ببیند اما بتواند آرام بگیرد؟!
📝 متن کامل / به قلم فریبا نظری…
📝📝📝« آژیر قرمز جامعه به صدا در آمده است، چرا حاکمیت نمیشنود و انکار میکند؟»
✍️ فریبا نظری
✅ کمتر حکومت یا اشخاصی در ساختار عالی حکومتها هستند که جامعه را موجودی بیجان به حساب بیاورند، شیء بیجانی که میتوانند با آن، هرگونه که ارادهی #مناسبات_قدرت است؛ رفتار کرد بدون آنکه بیماری یا مرگی برای آن متصور و مترتب شود.
جامعه متشکل از #گروه_های_کنش_مند و با اراده است که در یک محدودهی جغرافیایی کنار هم زندگی می کنند. وقتی میگوییم کنشمند، پس نمیتوانیم کلیت آن را چون شیء بی جانی بپنداریم که هرگونه که بخواهیم با آن رفتار کنیم.
حاکمان هر حامعه، دربرابر آن مسئول و دارای تکالیفی هستند. و اعضای جامعه نیز دارای حقوق مختلفی ازجمله:
#حق_آزادی_و_امنیت، #حق_حیات_سلامت_و_کیفیت_زندگی، #حق_آموزش،#حق_مسکن، #حق_صلح_و_امنیت، #حق_اشتغال، #حق_آزادی_اندیشه_و_بیان، #حق_حکمرانی_شایسته_و_حسن_تدبیر، #حق_کرامت_و_برابری_انسانی، #حق_تشکل_تجمع_و_راهپیمایی، #حق_برخورداری_از_دادخواهی_عادلانه؛ میباشند.
✅ بدیهی است اعضای یک جامعه دربرابر تضییع هریک از این حقوق، بنابر #حق_اعتراض خود؛ به شیوههای گوناگون #مدنی، واکنش نشان میدهند.
و این امری طبیعی و بهنجار است که باید ازسوی حاکمان هر جامعه به رسمیت شناخته شود.
این در صورتی است که حاکمیت، جامعه را موجودی بیجان که تحت هر شرایطی به خواست و ارادهی حاکمان، تن بسپارد، نداند.
و اگر اینگونه پنداشت، باید منتظر پیامدهای عمیق و گسترده و غیرقابل جبران و ترمیم آن نیز باشد.
✅ پرسش اینجاست که این گزارهی بدیهی و قطعی، چگونه در شرایط حاضر توسط مسئولان و متولیان امر در ساختار حاکمیت نادیده گرفته می شود؟
✅تصور حاکمیت از مجموعه افرادی که در جغرافیای کشوری به نام ایران زندگی می کنند چیست؟
✅ در مقابل #شرایط_آنومیک و مسیر #فروپاشی_اجتماعی_و_فرهنگی این جامعه، چگونه و چرا همه چیز را عادی می پندارند و کارنامهی خود را در روند جامعهداری و ارتباط متقابل با کنشگران این جامعه، مناسب و حتی عالی ارزیابی می کنند؟
✅ دلیل یا دلایل این عادی انگاری و انکار چه میتواند باشد؟
✅️ به برخی از پیامدها و برونداد اوضاع آنومیک جامعهی ایران، اشاره میکنم:
۱- فقر محسوس و افسارگسیخته و نابودگر،
۲- اعتماد اجتماعی مخدوش و آسیبدیده نسبت به حاکمیت توسط اکثریت اعضای جامعه
۳-اعتراضات ملموس و قابل رویت گروههای مختلف مردم از نظر سن و جنس و شغل و طبقه به ویژه در یک دهه گذشته و به طور خاص در ۶ ماههی اخیر،
۴- انزوای سیاسی و اقتصادی نظام رسمی در منطقه و جهان،
۵- سخنرانی و اظهار نظرات ضد و نقیض مسئولان نظام،
۶- عدم پاسخگویی مناسب و منطقی متولیان امر در حوزه های مختلف به مردم،
۷- سقوط رسانههای داخلی به ویژه صدا و سیما به عنوان رسانهی ملی در نزد مردم از حیث رجوع اخبار و اطلاعات،
۸- فراوانی آسیب های فردی و اجتماعی ناشی از عوامل ذکر شده،
۹- وجود و بروز اضطراب، خشم، بیاعتمادی و ناامیدی در فضای کلی جامعه،
۱۰- احساس ناامنی و دیده نشدن مردم به ویژه نوجوانان و جوانان توسط بخشهای مختلف ساختار حاکمیت،
۱۱- ایجاد و بروز #ناامنی برای جسم و جان #دانش_آموزان و #دانشجویان بهویژه #دختران در #محیط_های_آموزشی،
۱۲- رکود بیسابقهی کسب و کار و رونق اقتصادی،
۱۳- اختلال کمسابقه در #نظام_سلامت_روان جامعه با تزریق رعب و وحشت و رخدادهای ناگوار،
۱۴- مهاجرت فزاینده و فرار گونهی قشرهای مختلف مردم برای رهایی از زیست در چنین شرایطی به ویژه در یک سال اخیر
و ...
✅ این پدیدهها و شرایط، چیزی نیست که بتوان آن را #نادیده گرفت، #انکار کرد، و یا به #عوامل_موهوم و فرضی واگذار نمود و درنهایت ساختار قدرت را در# قلهی_پیشرفت، وضعیت ایدهآل #سرمایه_اجتماعی و اوج #قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی تصور کرد.
✅ آژیر قرمز جامعهی ایران به صدا درآمده است، پرسش مهم و اساسی اینجاست:
✅ چرا حاکمیت آن را نمی شنود و این وضعیت قرمز را انکار می کند؟
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
📝 @f_nazari
@MostafaTajzadeh
✍️ فریبا نظری
✅ کمتر حکومت یا اشخاصی در ساختار عالی حکومتها هستند که جامعه را موجودی بیجان به حساب بیاورند، شیء بیجانی که میتوانند با آن، هرگونه که ارادهی #مناسبات_قدرت است؛ رفتار کرد بدون آنکه بیماری یا مرگی برای آن متصور و مترتب شود.
جامعه متشکل از #گروه_های_کنش_مند و با اراده است که در یک محدودهی جغرافیایی کنار هم زندگی می کنند. وقتی میگوییم کنشمند، پس نمیتوانیم کلیت آن را چون شیء بی جانی بپنداریم که هرگونه که بخواهیم با آن رفتار کنیم.
حاکمان هر حامعه، دربرابر آن مسئول و دارای تکالیفی هستند. و اعضای جامعه نیز دارای حقوق مختلفی ازجمله:
#حق_آزادی_و_امنیت، #حق_حیات_سلامت_و_کیفیت_زندگی، #حق_آموزش،#حق_مسکن، #حق_صلح_و_امنیت، #حق_اشتغال، #حق_آزادی_اندیشه_و_بیان، #حق_حکمرانی_شایسته_و_حسن_تدبیر، #حق_کرامت_و_برابری_انسانی، #حق_تشکل_تجمع_و_راهپیمایی، #حق_برخورداری_از_دادخواهی_عادلانه؛ میباشند.
✅ بدیهی است اعضای یک جامعه دربرابر تضییع هریک از این حقوق، بنابر #حق_اعتراض خود؛ به شیوههای گوناگون #مدنی، واکنش نشان میدهند.
و این امری طبیعی و بهنجار است که باید ازسوی حاکمان هر جامعه به رسمیت شناخته شود.
این در صورتی است که حاکمیت، جامعه را موجودی بیجان که تحت هر شرایطی به خواست و ارادهی حاکمان، تن بسپارد، نداند.
و اگر اینگونه پنداشت، باید منتظر پیامدهای عمیق و گسترده و غیرقابل جبران و ترمیم آن نیز باشد.
✅ پرسش اینجاست که این گزارهی بدیهی و قطعی، چگونه در شرایط حاضر توسط مسئولان و متولیان امر در ساختار حاکمیت نادیده گرفته می شود؟
✅تصور حاکمیت از مجموعه افرادی که در جغرافیای کشوری به نام ایران زندگی می کنند چیست؟
✅ در مقابل #شرایط_آنومیک و مسیر #فروپاشی_اجتماعی_و_فرهنگی این جامعه، چگونه و چرا همه چیز را عادی می پندارند و کارنامهی خود را در روند جامعهداری و ارتباط متقابل با کنشگران این جامعه، مناسب و حتی عالی ارزیابی می کنند؟
✅ دلیل یا دلایل این عادی انگاری و انکار چه میتواند باشد؟
✅️ به برخی از پیامدها و برونداد اوضاع آنومیک جامعهی ایران، اشاره میکنم:
۱- فقر محسوس و افسارگسیخته و نابودگر،
۲- اعتماد اجتماعی مخدوش و آسیبدیده نسبت به حاکمیت توسط اکثریت اعضای جامعه
۳-اعتراضات ملموس و قابل رویت گروههای مختلف مردم از نظر سن و جنس و شغل و طبقه به ویژه در یک دهه گذشته و به طور خاص در ۶ ماههی اخیر،
۴- انزوای سیاسی و اقتصادی نظام رسمی در منطقه و جهان،
۵- سخنرانی و اظهار نظرات ضد و نقیض مسئولان نظام،
۶- عدم پاسخگویی مناسب و منطقی متولیان امر در حوزه های مختلف به مردم،
۷- سقوط رسانههای داخلی به ویژه صدا و سیما به عنوان رسانهی ملی در نزد مردم از حیث رجوع اخبار و اطلاعات،
۸- فراوانی آسیب های فردی و اجتماعی ناشی از عوامل ذکر شده،
۹- وجود و بروز اضطراب، خشم، بیاعتمادی و ناامیدی در فضای کلی جامعه،
۱۰- احساس ناامنی و دیده نشدن مردم به ویژه نوجوانان و جوانان توسط بخشهای مختلف ساختار حاکمیت،
۱۱- ایجاد و بروز #ناامنی برای جسم و جان #دانش_آموزان و #دانشجویان بهویژه #دختران در #محیط_های_آموزشی،
۱۲- رکود بیسابقهی کسب و کار و رونق اقتصادی،
۱۳- اختلال کمسابقه در #نظام_سلامت_روان جامعه با تزریق رعب و وحشت و رخدادهای ناگوار،
۱۴- مهاجرت فزاینده و فرار گونهی قشرهای مختلف مردم برای رهایی از زیست در چنین شرایطی به ویژه در یک سال اخیر
و ...
✅ این پدیدهها و شرایط، چیزی نیست که بتوان آن را #نادیده گرفت، #انکار کرد، و یا به #عوامل_موهوم و فرضی واگذار نمود و درنهایت ساختار قدرت را در# قلهی_پیشرفت، وضعیت ایدهآل #سرمایه_اجتماعی و اوج #قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی تصور کرد.
✅ آژیر قرمز جامعهی ایران به صدا درآمده است، پرسش مهم و اساسی اینجاست:
✅ چرا حاکمیت آن را نمی شنود و این وضعیت قرمز را انکار می کند؟
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
📝 @f_nazari
@MostafaTajzadeh
📝📝📝«مهمونی، برنامهای در تراز سیمای ملی؛ جنسیتزده با تمسخر و تحقیر مردم»
✍️ فریبا نظری
✅ داشتن سرمایه اجتماعی و مقبولیت بالا در میان مخاطبین یک جامعه امتیاز ویژهای برای یک برنامه تلویزیونی است. سالها پیش کلاه قرمزی توانست باهمهی کاستیهایش، به این نقطه برسد. بگذریم که برخی افراد که هر ازگاهی چند در فضای سیاسی جامعه ظاهرشده و آتش بهاختیار عمل میکنند، زمانی ماموریت داشتند به این عروسک مقبول جامعه بتازند و برعوامل تولید این مجموعه آنقدر سختی و فشار وارد کنند که از قاب تلویزیون ملی خارج شوند و البته موفق هم شدند.
در واقع می توان گفت نمایش عروسکی کلاه قرمزی، تبدیل به برند ویژهی گروه تولیدکنندهاش شد.
✅عروسکی ساده و نه چندان زیبا با حرفهای مردم عادی کوچه و بازار، شیرین و پذیرفتنی که فاصله چندانی با زندگی معمولی نداشت. #کلاه_قرمزی و عروسک همراهش #پسرخاله، مانند بقیه مردم ناراحت می شدند، شاد می شدند، از دروغ بدشان می آمد، بهدیگران کمک میکردند، نون میگرفتند، نفت میگرفتند، به آدمها گل میدادند، عاشق میشدند و از رنج و فقر مردم، رنج میکشیدند.
✅شاید اگر در یک کشور دیگر بود این عروسک شیرین و ساده و پرطرفدار، تبدیل به برندی ملی می شد به دلیل ویژگیهای مقبول کودکان و بزرگترها؛ اما در کشور ما جایش در قاب تلویزیون ملی با برنامه های دیگر پر شد.
سالها گذشت تا برنامهی #مهمونی با عروسک های جدید بدون کلاه قرمزی و پسرخاله البته خارج از قاب تلویزیون و تقریبا ازسوی همان عوامل تولید؛ بینندگان مشتاق را از انتظار بیرون آورد.
بعد از چند قسمت از برنامه، سه نکته توجه نگارنده را به خود جلب کرد:
۱- جنسیت زدگی شخصیت ها و مضامین
۲- دوری شخصیتها و مضمون برنامه از زندگی معمولی مردم جامعه
۳- شخصیت سوال برانگیز بچه به عنوان یک کودک کار
✅ قیمه و کته دو شخصیت عروسکی و سهیلا یک بازیگر برنامه به شدت زنان یک بعدی و با تفکراتی جنسیت زده ترسیم شده اند. #کته و #سهیلا تمام رویایشان یافتن شوهر است.
میزبان مهمونی نیز مدام در این فکر است که برای سهیلا شوهری پیدا کند و سیروس را تشویق میکند که سهیلا را ببیند.
در یکی از قسمت ها مهمان محترم برنامه حتی پیشنهاد کرد برای اینکه کته شوهر پیدا کند، برود و دماغش را عمل کند.
بخش عاشقانهها در قالب نمایشنامههای کوتاه دونفره نیز ، ازهمین مضامین جنسیتزده برخوردار است و زنان عاشق در آن، موجوداتی بیعقل و تکبعدی و سطحی تصویر میشوند.
این شخصیتها و مضامین کافی بود تا برنامه با علامت سوالی بزرگ در نزد بینندگان مواجه شود.
✅ پس از وقفهای چند ماهه همزمان با التهابات و رخدادهای کم نظیر اعتراضی جامعه در #سال_۱۴۰۱، قسمت دوم برنامه مهمونی علامت سوال بیشتر و بزرگتری کسب کرد.
این بار اما علاوه بر عبارات و مضامین #جنسیتزده و #تحقیر_آمیز_زنان، دغدغهها و مسائلاجتماعی و #اعتراضات بخش زیادی از جامعه مورد #تمسخر و #تحقیر قرار گرفت. این برنامه تا همین جا با نقد تند مخاطبان روبرو شدهاست.
✅اما پرسشهایی مهم به ذهن متبادر میشود:
🔹 آیا برنامهی #مهمونی، نسخهی فیک برنامه اورجینال #کلاه_قرمزی است؟
🔹آیا مقبولیت و #سرمایهی_اجتماعی عوامل تولید برند کلاه قرمزی، برباد رفته است؟
🔹آیا مخاطبان و درک آنان از برنامه های سرگرمکننده #تغییر کرده و دچار #دگرگونی شدهاست؟
🔹آیا مضامین جنسیت زده و #سکسیستی که با تحقیر نیمی از جامعه همراه است، توسط عموم جامعه پس زده میشود؟
🔹 و آیا این دگرگونی در سلیقه و درک مخاطبین، همان مطالبهی #زن_زندگی_آزادی است که جامعه را این چنین تغییر داده است؟
🔹 آیا تولید کنندگان برنامه های سرگرمی، متوجه این #تغییر_نگرش_و_ذائقهی_جامعه نشده اند؟
🔹 آیا تولیدکنندگان برنامه ها، ماموریت دارند شرایط #آنومیک و #نابهنجار جامعه را #عادی_سازی نمایند و به نوعی #نادیده بگیرند؟
🔹 آیا نسخهی فیک کلاه قرمزی یعنی مهمونی به سطح استانداردهای رسانه ملی #تنزل پیدا کرده است؟
🔹 آیا این برنامه مصداق عبارت معروف #مارشال_مک_لوهان است که میگفت: رسانه، پیام است؟
و پیام #رسانهی_ملی در حالحاضر، مقابله با مطالبهی #زن_زندگی_آزادی است؟
https://t.me/Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
✍️ فریبا نظری
✅ داشتن سرمایه اجتماعی و مقبولیت بالا در میان مخاطبین یک جامعه امتیاز ویژهای برای یک برنامه تلویزیونی است. سالها پیش کلاه قرمزی توانست باهمهی کاستیهایش، به این نقطه برسد. بگذریم که برخی افراد که هر ازگاهی چند در فضای سیاسی جامعه ظاهرشده و آتش بهاختیار عمل میکنند، زمانی ماموریت داشتند به این عروسک مقبول جامعه بتازند و برعوامل تولید این مجموعه آنقدر سختی و فشار وارد کنند که از قاب تلویزیون ملی خارج شوند و البته موفق هم شدند.
در واقع می توان گفت نمایش عروسکی کلاه قرمزی، تبدیل به برند ویژهی گروه تولیدکنندهاش شد.
✅عروسکی ساده و نه چندان زیبا با حرفهای مردم عادی کوچه و بازار، شیرین و پذیرفتنی که فاصله چندانی با زندگی معمولی نداشت. #کلاه_قرمزی و عروسک همراهش #پسرخاله، مانند بقیه مردم ناراحت می شدند، شاد می شدند، از دروغ بدشان می آمد، بهدیگران کمک میکردند، نون میگرفتند، نفت میگرفتند، به آدمها گل میدادند، عاشق میشدند و از رنج و فقر مردم، رنج میکشیدند.
✅شاید اگر در یک کشور دیگر بود این عروسک شیرین و ساده و پرطرفدار، تبدیل به برندی ملی می شد به دلیل ویژگیهای مقبول کودکان و بزرگترها؛ اما در کشور ما جایش در قاب تلویزیون ملی با برنامه های دیگر پر شد.
سالها گذشت تا برنامهی #مهمونی با عروسک های جدید بدون کلاه قرمزی و پسرخاله البته خارج از قاب تلویزیون و تقریبا ازسوی همان عوامل تولید؛ بینندگان مشتاق را از انتظار بیرون آورد.
بعد از چند قسمت از برنامه، سه نکته توجه نگارنده را به خود جلب کرد:
۱- جنسیت زدگی شخصیت ها و مضامین
۲- دوری شخصیتها و مضمون برنامه از زندگی معمولی مردم جامعه
۳- شخصیت سوال برانگیز بچه به عنوان یک کودک کار
✅ قیمه و کته دو شخصیت عروسکی و سهیلا یک بازیگر برنامه به شدت زنان یک بعدی و با تفکراتی جنسیت زده ترسیم شده اند. #کته و #سهیلا تمام رویایشان یافتن شوهر است.
میزبان مهمونی نیز مدام در این فکر است که برای سهیلا شوهری پیدا کند و سیروس را تشویق میکند که سهیلا را ببیند.
در یکی از قسمت ها مهمان محترم برنامه حتی پیشنهاد کرد برای اینکه کته شوهر پیدا کند، برود و دماغش را عمل کند.
بخش عاشقانهها در قالب نمایشنامههای کوتاه دونفره نیز ، ازهمین مضامین جنسیتزده برخوردار است و زنان عاشق در آن، موجوداتی بیعقل و تکبعدی و سطحی تصویر میشوند.
این شخصیتها و مضامین کافی بود تا برنامه با علامت سوالی بزرگ در نزد بینندگان مواجه شود.
✅ پس از وقفهای چند ماهه همزمان با التهابات و رخدادهای کم نظیر اعتراضی جامعه در #سال_۱۴۰۱، قسمت دوم برنامه مهمونی علامت سوال بیشتر و بزرگتری کسب کرد.
این بار اما علاوه بر عبارات و مضامین #جنسیتزده و #تحقیر_آمیز_زنان، دغدغهها و مسائلاجتماعی و #اعتراضات بخش زیادی از جامعه مورد #تمسخر و #تحقیر قرار گرفت. این برنامه تا همین جا با نقد تند مخاطبان روبرو شدهاست.
✅اما پرسشهایی مهم به ذهن متبادر میشود:
🔹 آیا برنامهی #مهمونی، نسخهی فیک برنامه اورجینال #کلاه_قرمزی است؟
🔹آیا مقبولیت و #سرمایهی_اجتماعی عوامل تولید برند کلاه قرمزی، برباد رفته است؟
🔹آیا مخاطبان و درک آنان از برنامه های سرگرمکننده #تغییر کرده و دچار #دگرگونی شدهاست؟
🔹آیا مضامین جنسیت زده و #سکسیستی که با تحقیر نیمی از جامعه همراه است، توسط عموم جامعه پس زده میشود؟
🔹 و آیا این دگرگونی در سلیقه و درک مخاطبین، همان مطالبهی #زن_زندگی_آزادی است که جامعه را این چنین تغییر داده است؟
🔹 آیا تولید کنندگان برنامه های سرگرمی، متوجه این #تغییر_نگرش_و_ذائقهی_جامعه نشده اند؟
🔹 آیا تولیدکنندگان برنامه ها، ماموریت دارند شرایط #آنومیک و #نابهنجار جامعه را #عادی_سازی نمایند و به نوعی #نادیده بگیرند؟
🔹 آیا نسخهی فیک کلاه قرمزی یعنی مهمونی به سطح استانداردهای رسانه ملی #تنزل پیدا کرده است؟
🔹 آیا این برنامه مصداق عبارت معروف #مارشال_مک_لوهان است که میگفت: رسانه، پیام است؟
و پیام #رسانهی_ملی در حالحاضر، مقابله با مطالبهی #زن_زندگی_آزادی است؟
https://t.me/Sociologyofsocialgroups @MostafaTajzadeh
Telegram
جامعهشناسی گروههای اجتماعی
👈تحلیل، نقد، معرفی کتاب، مقالات و پژوهش ها
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈