📝📝📝چرایی عدم مشروعیت حکومتها
✍🏻مرحوم داود فیرحی
✅اصل اولیه این است که حکومت ها (به جهت تصرف در دارایی مردم) نامشروع هستند؛ مگر اینکه دلیلی بر #مشروعیت داشته باشند. زوال مشروعیت دو جا رخ می دهد؛
✅اول اینکه #زوال_اعتبار حاکم به دلیل فقدان شرایط یا ظلم حاکم رخ میدهد، اما حکومت همچنان وجود دارد؛ البته کارکردهای بد حاکم، خیلی زود به عدم مشروعیت حکومت تسری می یابد. عامه مردم، حاکم را حکومت مجسم میدانند و عیب حاکم را به پای حکومت می ریزند.
✅و دوم جایی است که #انحلال حکومت، خلافت یا سلطنت اتفاق میافتد که این دو جدا هستند. در سنت فقاهتی اهل سنت، حاکم بعد از مشروعیت به دو علت ممکن است اعتبار خود را از دست بدهد و مشروعیت خود را از دست دهد؛-یکی جسمی و مادی است؛ مثلا اگر حاکم لکنت زبان پیدا کند یا بینایی و شنوایی او زوال یابد دیگر #اعتبار خود را از دست می دهد، چون کارآیی حاکم در این است که در میدان حضور داشته باشد.
✅اما یکسری اوصافی حاکم باید می داشت که این اوصاف زائل شده یا کشف شده که از ابتدا در حاکم وجود نداشته است مانند عدالت، مدیریت، علم و مروّت. این ها می گفتند چون کار حاکم انشائی است و به نوعی ناظر به تصویب است و نظرش را اعمال می کند، حجت است و به این ترتیب حاکم به لحاظ خصائص غیرجسمانی قابل ارزیابی نیست.
✅گروه دیگری بر این اعتقاد بودند که می توان با تشخیص عقلا یا ارجاع به رضایت عامه، این زوال را تشخیص داد و لذا از تجدید بیعت سخن به میان می آوردند.
✅حاکم اگر مشروعیت شرعی هم داشته باشد، به اعتبار تخطّی یا خیانت در #حق_مردم می تواند، به حوزه جور رانده شود؛ به اعتبار اهمال در امانت مردم و خیانت در امانت مردم که مرجع آن هم مردم هستند.
✅در نظریه های گذشته می گفتند فقط به اعتبار جسمانی می توان گفت حاکم از حوزه مشروعیت به نامشروعیت کشیده شده است اما در مورد قسمت دوم چون اختلافی است، جای اجماع وجود ندارد و مناقشه بیشتر هرج و مرج ایجاد می کند و لذا فقها به #سکوت می رفتند اما در نظریات جدید مانند نظریات امام چنین بر می آید که می توان بعد از حکومت، فقدان یا زوال شرایط را کشف کرد.
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
✍🏻مرحوم داود فیرحی
✅اصل اولیه این است که حکومت ها (به جهت تصرف در دارایی مردم) نامشروع هستند؛ مگر اینکه دلیلی بر #مشروعیت داشته باشند. زوال مشروعیت دو جا رخ می دهد؛
✅اول اینکه #زوال_اعتبار حاکم به دلیل فقدان شرایط یا ظلم حاکم رخ میدهد، اما حکومت همچنان وجود دارد؛ البته کارکردهای بد حاکم، خیلی زود به عدم مشروعیت حکومت تسری می یابد. عامه مردم، حاکم را حکومت مجسم میدانند و عیب حاکم را به پای حکومت می ریزند.
✅و دوم جایی است که #انحلال حکومت، خلافت یا سلطنت اتفاق میافتد که این دو جدا هستند. در سنت فقاهتی اهل سنت، حاکم بعد از مشروعیت به دو علت ممکن است اعتبار خود را از دست بدهد و مشروعیت خود را از دست دهد؛-یکی جسمی و مادی است؛ مثلا اگر حاکم لکنت زبان پیدا کند یا بینایی و شنوایی او زوال یابد دیگر #اعتبار خود را از دست می دهد، چون کارآیی حاکم در این است که در میدان حضور داشته باشد.
✅اما یکسری اوصافی حاکم باید می داشت که این اوصاف زائل شده یا کشف شده که از ابتدا در حاکم وجود نداشته است مانند عدالت، مدیریت، علم و مروّت. این ها می گفتند چون کار حاکم انشائی است و به نوعی ناظر به تصویب است و نظرش را اعمال می کند، حجت است و به این ترتیب حاکم به لحاظ خصائص غیرجسمانی قابل ارزیابی نیست.
✅گروه دیگری بر این اعتقاد بودند که می توان با تشخیص عقلا یا ارجاع به رضایت عامه، این زوال را تشخیص داد و لذا از تجدید بیعت سخن به میان می آوردند.
✅حاکم اگر مشروعیت شرعی هم داشته باشد، به اعتبار تخطّی یا خیانت در #حق_مردم می تواند، به حوزه جور رانده شود؛ به اعتبار اهمال در امانت مردم و خیانت در امانت مردم که مرجع آن هم مردم هستند.
✅در نظریه های گذشته می گفتند فقط به اعتبار جسمانی می توان گفت حاکم از حوزه مشروعیت به نامشروعیت کشیده شده است اما در مورد قسمت دوم چون اختلافی است، جای اجماع وجود ندارد و مناقشه بیشتر هرج و مرج ایجاد می کند و لذا فقها به #سکوت می رفتند اما در نظریات جدید مانند نظریات امام چنین بر می آید که می توان بعد از حکومت، فقدان یا زوال شرایط را کشف کرد.
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir