✍️زهرا عبدی
✅سال بسیار سختی بر ما گذشته و شاید بعضی بگویند حق داریم نسبت به آنچه تا کنون بر ما گذشته، بدبین باشیم اما برای گذشتن از بحران نیاز به خوشبینی داریم.
✅در دورهای که فاشیسم ایتالیا را بلعیده بود و جنگ و قحطی زندگی مردم را تباه کرده بود و ایتالیا امیدی به فردا نداشت، فیلسوف ایتالیایی؛ #آنتونیو_گرامشی ، از دل جدال فلسفه و مرگ و زندگی، عبارت درخشانی را بیرون کشید:«بدبینی عقل و خوشبینی اراده»
✅این عبارت؛ راهکارِ فیلسوف بزرگ برای عبور از بحران بود که هنوز هم برای عبور از بحران به نظرم بسیار راهگشاست.
✅به نظر میآید « بدبینی عقل» یعنی باید واقعیت را جدی بگیریم. از واقعیت ویروس گرفته تا واقعیتِ ابعاد دروغ و وسعت دهانِ دروغگو. یعنی آگاه باشیم و بدانیم در اطراف ما چه خبر است چون آگاهی ابتدای تدبیر است.
آگاهی یعنی این ویروس را باید جدی گرفت و جدی گرفتن به معنای ترسیدن از آن نیست. بدبینی عقل یعنی بدانیم با پنبهی #روغن_بنفشه در ماتحت ! ویروس از بین نخواهد رفت همچنان که اسم آن دو موشک را نمیتوان #خطای_انسانی نامید. تا اینجای کار با «بدبینی عقل» است.
✅حالا میرسیم به بخش دوم عبارت شاهکار آنتونیو گرامشی یعنی «خوشبینی اراده». خوشبینی اراده یعنی در این شرایط معشوق را بیشتر از قبل دوست داشتن و از نیروی عشق برای دفع روزهای تیره کمک گرفتن. یعنی جلوی افکار تیره و تار را گرفتن که کاری جز کم کردن میزان کارآمدی عقل و سیستم ایمنی ما ندارد.
✅خوشبینی اراده یعنی همین عکس پرسنل بیمارستان که سراپا سپید در خط مقدم نبرد روشنایی و تاریکی ایستادهاند. خوشبینی اراده یعنی جلوی کسانی ایستادن که هر امیدی را واهی میخوانند. یعنی به احترام زندگی ایستادن.
همیشه واقعیت وحشتناک است اما چه کسی میتواند قدرت اراده وخیال و مهربانی انسان را نادیده بگیرد.
مگر ایران، ویران نبود که آرش تیر در کمان نهاد؟
مگر ضحاک مغز جوانان به مار نمیداد که کاوه درفش کاویانی آراست؟
شاهنامه کهنالگوی جمعی ماست. در کدام داستانش ایران، اگر ویران شد و خاکستر، ققنوسوار برنخواست؟
✅انسان همان موجود نیرومندی است که حتا گذشتهای را که رخ داده، هرجور دلش بخواهد یادآوری میکند تا دوباره از نو بسازدش، پس چطور میتواند بیخیال آینده شود.
✅خوشبینی اراده یعنی انسان، از میان خاکستر روایت، میتواند از نو هزار بار متولد شود.
✅گاندی میگوید«نباید ایمان به انسانیت را از دست دهید. انسانیت یک اقیانوس است؛ اگر قطرات اندکی از اقیانوس کثیف است، اقیانوس کثیف نمیشود.»
و این یعنی: حرکت آگاهانه از بدبینی عقل به سمت خوشبینی اراده.
https://t.me/Abdinovelist
🆔@MostafaTajzadeh
✅سال بسیار سختی بر ما گذشته و شاید بعضی بگویند حق داریم نسبت به آنچه تا کنون بر ما گذشته، بدبین باشیم اما برای گذشتن از بحران نیاز به خوشبینی داریم.
✅در دورهای که فاشیسم ایتالیا را بلعیده بود و جنگ و قحطی زندگی مردم را تباه کرده بود و ایتالیا امیدی به فردا نداشت، فیلسوف ایتالیایی؛ #آنتونیو_گرامشی ، از دل جدال فلسفه و مرگ و زندگی، عبارت درخشانی را بیرون کشید:«بدبینی عقل و خوشبینی اراده»
✅این عبارت؛ راهکارِ فیلسوف بزرگ برای عبور از بحران بود که هنوز هم برای عبور از بحران به نظرم بسیار راهگشاست.
✅به نظر میآید « بدبینی عقل» یعنی باید واقعیت را جدی بگیریم. از واقعیت ویروس گرفته تا واقعیتِ ابعاد دروغ و وسعت دهانِ دروغگو. یعنی آگاه باشیم و بدانیم در اطراف ما چه خبر است چون آگاهی ابتدای تدبیر است.
آگاهی یعنی این ویروس را باید جدی گرفت و جدی گرفتن به معنای ترسیدن از آن نیست. بدبینی عقل یعنی بدانیم با پنبهی #روغن_بنفشه در ماتحت ! ویروس از بین نخواهد رفت همچنان که اسم آن دو موشک را نمیتوان #خطای_انسانی نامید. تا اینجای کار با «بدبینی عقل» است.
✅حالا میرسیم به بخش دوم عبارت شاهکار آنتونیو گرامشی یعنی «خوشبینی اراده». خوشبینی اراده یعنی در این شرایط معشوق را بیشتر از قبل دوست داشتن و از نیروی عشق برای دفع روزهای تیره کمک گرفتن. یعنی جلوی افکار تیره و تار را گرفتن که کاری جز کم کردن میزان کارآمدی عقل و سیستم ایمنی ما ندارد.
✅خوشبینی اراده یعنی همین عکس پرسنل بیمارستان که سراپا سپید در خط مقدم نبرد روشنایی و تاریکی ایستادهاند. خوشبینی اراده یعنی جلوی کسانی ایستادن که هر امیدی را واهی میخوانند. یعنی به احترام زندگی ایستادن.
همیشه واقعیت وحشتناک است اما چه کسی میتواند قدرت اراده وخیال و مهربانی انسان را نادیده بگیرد.
مگر ایران، ویران نبود که آرش تیر در کمان نهاد؟
مگر ضحاک مغز جوانان به مار نمیداد که کاوه درفش کاویانی آراست؟
شاهنامه کهنالگوی جمعی ماست. در کدام داستانش ایران، اگر ویران شد و خاکستر، ققنوسوار برنخواست؟
✅انسان همان موجود نیرومندی است که حتا گذشتهای را که رخ داده، هرجور دلش بخواهد یادآوری میکند تا دوباره از نو بسازدش، پس چطور میتواند بیخیال آینده شود.
✅خوشبینی اراده یعنی انسان، از میان خاکستر روایت، میتواند از نو هزار بار متولد شود.
✅گاندی میگوید«نباید ایمان به انسانیت را از دست دهید. انسانیت یک اقیانوس است؛ اگر قطرات اندکی از اقیانوس کثیف است، اقیانوس کثیف نمیشود.»
و این یعنی: حرکت آگاهانه از بدبینی عقل به سمت خوشبینی اراده.
https://t.me/Abdinovelist
🆔@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایران فردا
🔳 نمایش پوچی
🔸کمال اطهاری
@iranfardamag
و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. (الف. بامداد)
🔺در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خندهای تلخ میشود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط است و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»
🔺 نمایشهای متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکهها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشهای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایشهای سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خندهآوری میکوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند میکنند.. همه میکوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی همخوان شکل میگیرد، اما خیلی زود متفرق میشوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوهگوییهای بازیگران خسته و نومید شدهاند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کردهاند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین میشود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحالاند، چون فکر میکند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!
🔺 برخی میگویند همانطور که بهحکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بیحاصل و بیپایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ بهحکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تلهی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که میدانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا میبرند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرماناند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمیکشند؟
🔺به عقیدهی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، بهخاطر عشق و رنجی که به پایش ریختهاند نگاهش نمیدارند، بلکه آن را در اوج هم رها میکنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کردهاند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدیداند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزهی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامهای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یکسو نقد تکراری و خستهکنندهی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونهبندیهایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریهپردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزیها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، همچون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته میگفت «از لحاظ جامعهشناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونهبندیهای آنها (مانند گونهبندی اخیر جلاییپور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایشهای سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی میکاوند، و نه آیندهی آنها را مینمایانند. وجه مشترک گونهبندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».
ادامه در لینک زیر:
https://bit.ly/3afEPoB
#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی
https://t.me/iranfardamag
🔸کمال اطهاری
@iranfardamag
و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. (الف. بامداد)
🔺در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خندهای تلخ میشود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط است و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»
🔺 نمایشهای متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکهها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشهای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایشهای سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خندهآوری میکوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند میکنند.. همه میکوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی همخوان شکل میگیرد، اما خیلی زود متفرق میشوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوهگوییهای بازیگران خسته و نومید شدهاند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کردهاند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین میشود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحالاند، چون فکر میکند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!
🔺 برخی میگویند همانطور که بهحکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بیحاصل و بیپایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ بهحکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تلهی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که میدانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا میبرند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرماناند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمیکشند؟
🔺به عقیدهی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، بهخاطر عشق و رنجی که به پایش ریختهاند نگاهش نمیدارند، بلکه آن را در اوج هم رها میکنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کردهاند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدیداند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزهی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامهای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یکسو نقد تکراری و خستهکنندهی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونهبندیهایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریهپردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزیها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، همچون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته میگفت «از لحاظ جامعهشناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونهبندیهای آنها (مانند گونهبندی اخیر جلاییپور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایشهای سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی میکاوند، و نه آیندهی آنها را مینمایانند. وجه مشترک گونهبندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».
ادامه در لینک زیر:
https://bit.ly/3afEPoB
#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 نمایش پوچی
🔷 کمال اطهاری @iranfardamag و ایشان را تا در خود بازنگریستند جز باد هیچ به کفاندر نبود. (الف. بامداد) 🔺در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ…
📝📝📝نمایش پوچی
✍🏼کمال اطهاری
✅و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. (الف. بامداد)
✅در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خندهای تلخ میشود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط است و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»
✅ نمایشهای متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکهها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشهای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایشهای سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خندهآوری میکوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند میکنند.. همه میکوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی همخوان شکل میگیرد، اما خیلی زود متفرق میشوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوهگوییهای بازیگران خسته و نومید شدهاند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کردهاند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین میشود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحالاند، چون فکر میکند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!
✅ برخی میگویند همانطور که بهحکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بیحاصل و بیپایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ بهحکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تلهی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که میدانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا میبرند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرماناند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمیکشند؟
✅به عقیدهی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، بهخاطر عشق و رنجی که به پایش ریختهاند نگاهش نمیدارند، بلکه آن را در اوج هم رها میکنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کردهاند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدیداند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزهی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامهای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یکسو نقد تکراری و خستهکنندهی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونهبندیهایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریهپردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزیها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، همچون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته میگفت «از لحاظ جامعهشناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونهبندیهای آنها (مانند گونهبندی اخیر جلاییپور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایشهای سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی میکاوند، و نه آیندهی آنها را مینمایانند. وجه مشترک گونهبندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».
📌ادامه در لینک زیر:
https://bit.ly/3afEPoB
#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی
https://t.me/iranfardamag
🆔 @MostafaTajzadeh
✍🏼کمال اطهاری
✅و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. (الف. بامداد)
✅در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خندهای تلخ میشود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط است و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»
✅ نمایشهای متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکهها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشهای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایشهای سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خندهآوری میکوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند میکنند.. همه میکوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی همخوان شکل میگیرد، اما خیلی زود متفرق میشوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوهگوییهای بازیگران خسته و نومید شدهاند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کردهاند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین میشود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحالاند، چون فکر میکند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!
✅ برخی میگویند همانطور که بهحکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بیحاصل و بیپایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ بهحکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تلهی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که میدانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا میبرند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرماناند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمیکشند؟
✅به عقیدهی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، بهخاطر عشق و رنجی که به پایش ریختهاند نگاهش نمیدارند، بلکه آن را در اوج هم رها میکنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کردهاند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدیداند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزهی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامهای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یکسو نقد تکراری و خستهکنندهی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونهبندیهایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریهپردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزیها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، همچون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته میگفت «از لحاظ جامعهشناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونهبندیهای آنها (مانند گونهبندی اخیر جلاییپور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایشهای سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی میکاوند، و نه آیندهی آنها را مینمایانند. وجه مشترک گونهبندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».
📌ادامه در لینک زیر:
https://bit.ly/3afEPoB
#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی
https://t.me/iranfardamag
🆔 @MostafaTajzadeh
Telegraph
🔴 نمایش پوچی
🔷 کمال اطهاری @iranfardamag و ایشان را تا در خود بازنگریستند جز باد هیچ به کفاندر نبود. (الف. بامداد) 🔺در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچیِ…
👈« مشهورترین جامعه شناسان ایرانی زندانیشدهی سدهی اخیر/ از پهلوی دوم تاکنون»
🟢 بخش نخست
✍️ به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی از کارشناسی تا دکترا که با علاقه تمام این رشته را تا امروز دنبال کردهام، تعریف مطلوب، کامل و کاربردی این شاخه از علم را چنین میدانم:
« جامعه شناسی، #علمی_انتقادی دربارهی #قواعد_زندگی_اجتماعی انسان هاست».
🔴 اما چرا جامعه شناسان اگر نگوییم مغضوب نظامهای قدرت بلکه خوشایند آنها نیستند؟ ❓
👈 به اعتقاد نگارنده اصلی ترین دلیل این امر نگاه انتقادی به ساختارهای کلان جامعه و قواعد زندگی اجتماعی انسانهاست. #رویکردی_انتقادی که بهنجار یا نابهنجار بودن جامعه را فراتر از سطوح فردی میداند و ایجاد و تسری آسیبهای فردی و اجتماعی را به افراد تقلیل نمیدهد بلکه ساختارهای کلان اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی را در این فرآیند مستقیماً دخیل و دارای عاملیت میانگارد.
روشن ترین نمونه در این زمینه توصیف و تفسیر #پدیدهی_خودکشی توسط #امیل_دورکیم در دو سدهی پیش است. تقریباً تا قبلاز او، خودکشی پدیدهای در #سطح_خرد و بهعنوان آسیبی فردی، توصیف و تبیین میشده و طبیعتاً درمانهای بالینی برای آن نیز با شیوه های فردی دنبال میشده است؛ اما دورکیم در تحقیق مفصل خود درخصوص خودکشی، چنین تفسیر کرد که این پدیده؛ #امری_اجتماعی و #چند_عاملی است و پیچیدگی های فراوانی فراتر از سطح فردی و خرد دارد. این پژوهش درخشان یک جامعهشناس، نمونه بارزی از نگاه انتقادی #بینش_جامعه_شناختی در خصوص پدیدههای مختلفی است که توسط افراد در جوامع رخ میدهد که گرچه متاثر از ساختارهای کلان اجتماعی است اما همواره تلاش شده و میشود فرد یا افراد به تنهایی عامل و سبب رخداد آن پدیدهها، تلقی شوند. پدیدههایی چون #اعتیاد، #روسپیگری، #قتل، #سرقت؛ از این نمونه هستند.
👈👈 #گفتمان حاکم بر بینشجامعهشناختی
در بررسی و تبیین مسائل و پدیدههای فردی و اجتماعی یک جامعه، گفتمانی فراتر از فرد و سطح خرد و تحلیل فردیاست و مستقیماً ساختار کلان حاکمیت را در جنبه های مختلف؛ عامل و دخیل در ایجاد، افزایش یا کاهش این پدیدهها میداند. و این سرآغاز مغضوب شدن جامعه شناسان از سوی نظام و #مناسبات_قدرت درنتیجهی به چالش کشیدهشدن آن است.
#جامعهشناس با بینش عمیق، پدیدهها را رصد میکند، نشانهها را دقیق بررسی مینماید، عوامل تاثیرگذار را مییابد، با شرایط و پدیدههای متقدم و متاخر احتمالی میسنجد و با توصیف و تبیین و تفسیر عوامل و راهکارها؛ هشدار میدهد.
و این فرآیند و بهویژه آنجاکه با تبیین و هشدار در سطوح کلان و اجتماعی به نقش آشکار و پنهان مناسبات قدرت در پیدایش و تداوم چالشها و شرایط آنومیک جامعه، ورود مییابد؛ برای نظام قدرت خوشایند و قابل شنیدن و تحمل نیست و بنابراین صدایش خاموش و مکتوم و یا حذف میشود.
💢 از جامعه شناسان غیرایرانی با بینش انتقادی مناسبات قدرت جامعهی خود می توان از #سی_رایت_میلز، #کارل_آگوست_ویتفوگل، #آنتونیو_گرامشی، #اسلاوی_ژیژک، #جین_آدامز، #آیدا_ب_ولز،#پائولا_انگلد، #پیر_بوردیو، #تئودور_آدورنو، #کارل_مارکس، #هربرت_مارکوزه؛ نام برد که بهدلیل رویکرد انتقادی به نظام حاکم؛ زندانی، #محروم_از_شغل_و_تحصیل، تبعید و یا ناگزیر به #مهاجرت از وطن خود شدند.
🔵 خبر قطعی شدن حکم ۹ سال زندان #سعید_مدنی، #جامعه شناس_ ایرانی؛ نگارنده را بر آن داشت تا ضمن اشارهای کوتاه بر علل ناخوشایند بودن بینش جامعه شناختی توسط ساختار حاکمیت جوامع؛ مروری بر #جامعه_شناسان_زندانی_شدهی_ایرانی طی یک سدهی گذشته داشته باشد.
⚠️ لطفاً توجه فرمایید: 👇
1️⃣ تاجایی که جستجو کردم، این نخستین مرور بر جامعهشناسان زندانی در ایران است که میطلبد ازسوی پژوهشگران دیگر تصحیح و تکمیل شود.
2️⃣ این افراد، دستکم یک دوره از دورههای آموزشی خود را دانشجوی جامعهشناسی یا علوم اجتماعی بوده یا هستند.
🔻🔻 اسامی به ترتیب زمان بازداشت از دههی بیست تاکنون 👇
۱- انور خامهای
خامهای در زمان دانشجویی با محفلهای شبانه #تقی_ارانی و بعد از آن به #گروه_۵۳_نفر پیوست. در اردیبهشت ۱۳۱۶ گروه ۵۳ نفر به اتهام توطئه و #مرام_اشتراکی بازداشت شدند. در نتیجه او نیز به ۶ سال زندان محکوم شد که در مهر ۱۳۲۰ با یک سال تخفیف، از زندان آزاد شد.
✍️ فریبا نظری
۳۰بهمن ۱۴۰۱
@MostafaTajzadeh
👈ادامه در بخش دوم👇👇
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari
🟢 بخش نخست
✍️ به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی از کارشناسی تا دکترا که با علاقه تمام این رشته را تا امروز دنبال کردهام، تعریف مطلوب، کامل و کاربردی این شاخه از علم را چنین میدانم:
« جامعه شناسی، #علمی_انتقادی دربارهی #قواعد_زندگی_اجتماعی انسان هاست».
🔴 اما چرا جامعه شناسان اگر نگوییم مغضوب نظامهای قدرت بلکه خوشایند آنها نیستند؟ ❓
👈 به اعتقاد نگارنده اصلی ترین دلیل این امر نگاه انتقادی به ساختارهای کلان جامعه و قواعد زندگی اجتماعی انسانهاست. #رویکردی_انتقادی که بهنجار یا نابهنجار بودن جامعه را فراتر از سطوح فردی میداند و ایجاد و تسری آسیبهای فردی و اجتماعی را به افراد تقلیل نمیدهد بلکه ساختارهای کلان اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی را در این فرآیند مستقیماً دخیل و دارای عاملیت میانگارد.
روشن ترین نمونه در این زمینه توصیف و تفسیر #پدیدهی_خودکشی توسط #امیل_دورکیم در دو سدهی پیش است. تقریباً تا قبلاز او، خودکشی پدیدهای در #سطح_خرد و بهعنوان آسیبی فردی، توصیف و تبیین میشده و طبیعتاً درمانهای بالینی برای آن نیز با شیوه های فردی دنبال میشده است؛ اما دورکیم در تحقیق مفصل خود درخصوص خودکشی، چنین تفسیر کرد که این پدیده؛ #امری_اجتماعی و #چند_عاملی است و پیچیدگی های فراوانی فراتر از سطح فردی و خرد دارد. این پژوهش درخشان یک جامعهشناس، نمونه بارزی از نگاه انتقادی #بینش_جامعه_شناختی در خصوص پدیدههای مختلفی است که توسط افراد در جوامع رخ میدهد که گرچه متاثر از ساختارهای کلان اجتماعی است اما همواره تلاش شده و میشود فرد یا افراد به تنهایی عامل و سبب رخداد آن پدیدهها، تلقی شوند. پدیدههایی چون #اعتیاد، #روسپیگری، #قتل، #سرقت؛ از این نمونه هستند.
👈👈 #گفتمان حاکم بر بینشجامعهشناختی
در بررسی و تبیین مسائل و پدیدههای فردی و اجتماعی یک جامعه، گفتمانی فراتر از فرد و سطح خرد و تحلیل فردیاست و مستقیماً ساختار کلان حاکمیت را در جنبه های مختلف؛ عامل و دخیل در ایجاد، افزایش یا کاهش این پدیدهها میداند. و این سرآغاز مغضوب شدن جامعه شناسان از سوی نظام و #مناسبات_قدرت درنتیجهی به چالش کشیدهشدن آن است.
#جامعهشناس با بینش عمیق، پدیدهها را رصد میکند، نشانهها را دقیق بررسی مینماید، عوامل تاثیرگذار را مییابد، با شرایط و پدیدههای متقدم و متاخر احتمالی میسنجد و با توصیف و تبیین و تفسیر عوامل و راهکارها؛ هشدار میدهد.
و این فرآیند و بهویژه آنجاکه با تبیین و هشدار در سطوح کلان و اجتماعی به نقش آشکار و پنهان مناسبات قدرت در پیدایش و تداوم چالشها و شرایط آنومیک جامعه، ورود مییابد؛ برای نظام قدرت خوشایند و قابل شنیدن و تحمل نیست و بنابراین صدایش خاموش و مکتوم و یا حذف میشود.
💢 از جامعه شناسان غیرایرانی با بینش انتقادی مناسبات قدرت جامعهی خود می توان از #سی_رایت_میلز، #کارل_آگوست_ویتفوگل، #آنتونیو_گرامشی، #اسلاوی_ژیژک، #جین_آدامز، #آیدا_ب_ولز،#پائولا_انگلد، #پیر_بوردیو، #تئودور_آدورنو، #کارل_مارکس، #هربرت_مارکوزه؛ نام برد که بهدلیل رویکرد انتقادی به نظام حاکم؛ زندانی، #محروم_از_شغل_و_تحصیل، تبعید و یا ناگزیر به #مهاجرت از وطن خود شدند.
🔵 خبر قطعی شدن حکم ۹ سال زندان #سعید_مدنی، #جامعه شناس_ ایرانی؛ نگارنده را بر آن داشت تا ضمن اشارهای کوتاه بر علل ناخوشایند بودن بینش جامعه شناختی توسط ساختار حاکمیت جوامع؛ مروری بر #جامعه_شناسان_زندانی_شدهی_ایرانی طی یک سدهی گذشته داشته باشد.
⚠️ لطفاً توجه فرمایید: 👇
1️⃣ تاجایی که جستجو کردم، این نخستین مرور بر جامعهشناسان زندانی در ایران است که میطلبد ازسوی پژوهشگران دیگر تصحیح و تکمیل شود.
2️⃣ این افراد، دستکم یک دوره از دورههای آموزشی خود را دانشجوی جامعهشناسی یا علوم اجتماعی بوده یا هستند.
🔻🔻 اسامی به ترتیب زمان بازداشت از دههی بیست تاکنون 👇
۱- انور خامهای
خامهای در زمان دانشجویی با محفلهای شبانه #تقی_ارانی و بعد از آن به #گروه_۵۳_نفر پیوست. در اردیبهشت ۱۳۱۶ گروه ۵۳ نفر به اتهام توطئه و #مرام_اشتراکی بازداشت شدند. در نتیجه او نیز به ۶ سال زندان محکوم شد که در مهر ۱۳۲۰ با یک سال تخفیف، از زندان آزاد شد.
✍️ فریبا نظری
۳۰بهمن ۱۴۰۱
@MostafaTajzadeh
👈ادامه در بخش دوم👇👇
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari
Telegram
جامعهشناسی گروههای اجتماعی
👈تحلیل، نقد، معرفی کتاب، مقالات و پژوهش ها
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈