🔴 جنبشهای اجتماعی به روایت سعید مدنی - 1
▪️ جنبشهای اجتماعی، منازعه و کشمکش
🔷 سعید مدنی
🔸در جنبشهای قدیم حوزۀ منازعه منحصر به امور سیاسی بود اما در جنبشهای اجتماعی جدید دامنۀ کشمکش به حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گسترش یافته و بهاینترتیب عاملیتهای متعدد و متکثر در درون و بیرون جنبش اهمیت یافتهاند و در فرایند سیاسی ایفای نقش میکنند. درهرحال منازعه و کشمکش تعیینکنندۀ خط حائل میان «ما»ی جنبشی و «آنها»ی غیرجنبشی است.
▪️جنبشها علاوه بر آنکه محصول تغییرات اجتماعی هستند خود نیز طالب تغییرند و با وادار کردن مدافعان حفظ وضع موجود به تغییر، آنان را وارد کنش یا عمل جمعی میسازند که در یک سوی منازعه برای تغییر قرار میگیرند. طرف دیگر این منازعه حافظان وضع موجود هستند. چنانکه گفتیم، در جنبشهای قدیم منازعه منحصر به حوزۀ سیاسی بود اما جنبشهای جدید عرصۀ کنش جمعی و منازعه را به سایر حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش دادند. بنابراین، درحالیکه جنبشهای قدیم (کلاسیک) مستقیماً و منحصراً بهسوی کانونهای قدرت نشانهگیری میکردند، جنبشهای جدید با ماهیتی سیال و چندلایه زیر پوست جامعه حرکت میکنند و با بازتولید نمادها، هنجارها و ارزشها وارد منازعه و کشمکش برای تغییر میشوند. در جنبشهای جدید کنش جمعی برای کشمکش کمتر خشونتآمیز و حتی ضدخشونت است.
🔸جنبشهای جدید اغلب خشونتپرهیز هستند. در مطالعۀ هزارجریبی و امینصارمی (1389) از ۷۲ نفر از فرماندهان نیروی انتظامی خواسته شد تا نظرشان را دربارۀ میزان گرایش جنبشها به خشونت ارائه کنند. محققان مذکور در جمعبندی مطالعه نتیجه گرفتهاند که به اعتقاد فرماندهان مذکور و به احتمال ۹۵ درصد، جنبشهای اجتماعی خشونتگریز بوده و از ابزارهایی مثل تعامل، گفتوگو و ارتباط استفاده کردهاند و رویکرد تساهلمدارانه و آرام داشتهاند، همچنین برپایۀ بعد سوم قدرت (قدرت نرم) معطوف به فرهنگی شدن، ارزشی و هنجاری شدن، اقناعسازی و خشونتگریزی بودهاند.
▪️«بعد سوم قدرت» اصطلاحی است که جامعهشناسی به نام استیون لوکس (1375) برای تبیین قدرتی بهکار برده که در آن خشونت و زور عریان نمود کمتری دارد و نیروها برای اعمال خواست خود به دنبال تغییر ذهنیتها و اقناعسازی هستند.
محور منازعه و کشمکش جنبشها خواست و مطالبۀ تغییر است. آنها در پی بازخوانی تجربۀ معاصر درجهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم هستند و تأکید دارند که این امر تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعۀ مدنی، گسترش فضای گفتوگوی اجتماعی، ارتقای سطح آگاهی، جریان آزاد اطلاعات، زمینهسازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی در چارچوب تحولخواهی و ایجاد تغییر ممکن است.
🔸مطالبۀ تغییر بارها در تعریف جنبشهای اجتماعی تکرار شده است. مثلاً گفته شده جنبش اجتماعی کوشش سازمانیافتۀ گروه یا جمعی است که میخواهند برخی شئون جامعه را تغییر دهند (کوهن،1387). گیدنز (1387) نیز گفته جنبش اجتماعی منش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک ازطریق عمل جمعی خارج از حوزۀ نهادهای رسمی است. اغلب نظریهپردازان علوم اجتماعی این خواست برای تغییر و تحقق آن را امری محتوم و اجتنابناپذیر میدانند. به قول تافلر (1370) «چون روابط انسانی درحال تغییرند، روابط قدرت نیز در فرایند دائمی تغییر قرار دارند». دولتها و نظامهای سیاسی ناچارند در برابر خواست تغییر انعطاف نشان دهند. گفته شده در بین منابع قدرت ــ خشونت (اعمال زور)، ثروت و دانایی ــ سومی یعنی دانایی انعطافپذیرترین و بنیادیترین منبع قدرت بهشمار میرود.
▪️ لذا بسیاری از اصحاب قدرت راه حفظ آن در برابر خواست جنبشها برای تغییر را انعطاف و تسلیم شدن به تغییر میدانند؛ ازاینرو، هیچگاه نگران وقوع جنبش اجتماعی بهمثابه یک کنش جمعی نیستند، بلکه بهعکس پذیرای آناند و از جنبش اجتماعی بهعنوان یک فرصت و نه تهدید استقبال میکنند، زیرا جنبشها نشاندهندۀ خواست و تمایل زیرپوستی و درونی جامعه و نمود مطالبۀ آن برای تغییر هستند.
🔸آیا کنش جمعی برای منازعه و کشمکش بر سر تغییر میتواند خاتمه یابد؟ پاسخ بهطورقطع منفی است، اما سؤال بهتر آن است که آیا منازعه و کشمکش همواره باید پرهزینه و خشونتآمیز باشد و در بستری از خشم و نفرت، شکنجه و زندان و سرکوب پیش برود؟ قطعاً پاسخ باز هم منفی است. کمی درایت، عقلانیت و تعدیل منافع میتواند راه جامعه را بهسوی تغییر هموار کند....
@MostafaTajzadeh
متن کامل:
https://bit.ly/3CmJaEr
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#مطالبهی_تغییر
#جنبشهای_اجتماعی_و_امید
https://t.me/iranfardamag
▪️ جنبشهای اجتماعی، منازعه و کشمکش
🔷 سعید مدنی
🔸در جنبشهای قدیم حوزۀ منازعه منحصر به امور سیاسی بود اما در جنبشهای اجتماعی جدید دامنۀ کشمکش به حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گسترش یافته و بهاینترتیب عاملیتهای متعدد و متکثر در درون و بیرون جنبش اهمیت یافتهاند و در فرایند سیاسی ایفای نقش میکنند. درهرحال منازعه و کشمکش تعیینکنندۀ خط حائل میان «ما»ی جنبشی و «آنها»ی غیرجنبشی است.
▪️جنبشها علاوه بر آنکه محصول تغییرات اجتماعی هستند خود نیز طالب تغییرند و با وادار کردن مدافعان حفظ وضع موجود به تغییر، آنان را وارد کنش یا عمل جمعی میسازند که در یک سوی منازعه برای تغییر قرار میگیرند. طرف دیگر این منازعه حافظان وضع موجود هستند. چنانکه گفتیم، در جنبشهای قدیم منازعه منحصر به حوزۀ سیاسی بود اما جنبشهای جدید عرصۀ کنش جمعی و منازعه را به سایر حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش دادند. بنابراین، درحالیکه جنبشهای قدیم (کلاسیک) مستقیماً و منحصراً بهسوی کانونهای قدرت نشانهگیری میکردند، جنبشهای جدید با ماهیتی سیال و چندلایه زیر پوست جامعه حرکت میکنند و با بازتولید نمادها، هنجارها و ارزشها وارد منازعه و کشمکش برای تغییر میشوند. در جنبشهای جدید کنش جمعی برای کشمکش کمتر خشونتآمیز و حتی ضدخشونت است.
🔸جنبشهای جدید اغلب خشونتپرهیز هستند. در مطالعۀ هزارجریبی و امینصارمی (1389) از ۷۲ نفر از فرماندهان نیروی انتظامی خواسته شد تا نظرشان را دربارۀ میزان گرایش جنبشها به خشونت ارائه کنند. محققان مذکور در جمعبندی مطالعه نتیجه گرفتهاند که به اعتقاد فرماندهان مذکور و به احتمال ۹۵ درصد، جنبشهای اجتماعی خشونتگریز بوده و از ابزارهایی مثل تعامل، گفتوگو و ارتباط استفاده کردهاند و رویکرد تساهلمدارانه و آرام داشتهاند، همچنین برپایۀ بعد سوم قدرت (قدرت نرم) معطوف به فرهنگی شدن، ارزشی و هنجاری شدن، اقناعسازی و خشونتگریزی بودهاند.
▪️«بعد سوم قدرت» اصطلاحی است که جامعهشناسی به نام استیون لوکس (1375) برای تبیین قدرتی بهکار برده که در آن خشونت و زور عریان نمود کمتری دارد و نیروها برای اعمال خواست خود به دنبال تغییر ذهنیتها و اقناعسازی هستند.
محور منازعه و کشمکش جنبشها خواست و مطالبۀ تغییر است. آنها در پی بازخوانی تجربۀ معاصر درجهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم هستند و تأکید دارند که این امر تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعۀ مدنی، گسترش فضای گفتوگوی اجتماعی، ارتقای سطح آگاهی، جریان آزاد اطلاعات، زمینهسازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی در چارچوب تحولخواهی و ایجاد تغییر ممکن است.
🔸مطالبۀ تغییر بارها در تعریف جنبشهای اجتماعی تکرار شده است. مثلاً گفته شده جنبش اجتماعی کوشش سازمانیافتۀ گروه یا جمعی است که میخواهند برخی شئون جامعه را تغییر دهند (کوهن،1387). گیدنز (1387) نیز گفته جنبش اجتماعی منش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک ازطریق عمل جمعی خارج از حوزۀ نهادهای رسمی است. اغلب نظریهپردازان علوم اجتماعی این خواست برای تغییر و تحقق آن را امری محتوم و اجتنابناپذیر میدانند. به قول تافلر (1370) «چون روابط انسانی درحال تغییرند، روابط قدرت نیز در فرایند دائمی تغییر قرار دارند». دولتها و نظامهای سیاسی ناچارند در برابر خواست تغییر انعطاف نشان دهند. گفته شده در بین منابع قدرت ــ خشونت (اعمال زور)، ثروت و دانایی ــ سومی یعنی دانایی انعطافپذیرترین و بنیادیترین منبع قدرت بهشمار میرود.
▪️ لذا بسیاری از اصحاب قدرت راه حفظ آن در برابر خواست جنبشها برای تغییر را انعطاف و تسلیم شدن به تغییر میدانند؛ ازاینرو، هیچگاه نگران وقوع جنبش اجتماعی بهمثابه یک کنش جمعی نیستند، بلکه بهعکس پذیرای آناند و از جنبش اجتماعی بهعنوان یک فرصت و نه تهدید استقبال میکنند، زیرا جنبشها نشاندهندۀ خواست و تمایل زیرپوستی و درونی جامعه و نمود مطالبۀ آن برای تغییر هستند.
🔸آیا کنش جمعی برای منازعه و کشمکش بر سر تغییر میتواند خاتمه یابد؟ پاسخ بهطورقطع منفی است، اما سؤال بهتر آن است که آیا منازعه و کشمکش همواره باید پرهزینه و خشونتآمیز باشد و در بستری از خشم و نفرت، شکنجه و زندان و سرکوب پیش برود؟ قطعاً پاسخ باز هم منفی است. کمی درایت، عقلانیت و تعدیل منافع میتواند راه جامعه را بهسوی تغییر هموار کند....
@MostafaTajzadeh
متن کامل:
https://bit.ly/3CmJaEr
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#مطالبهی_تغییر
#جنبشهای_اجتماعی_و_امید
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 جنبشهای اجتماعی به روایت سعید مدنی - 1
🔷 سعید مدنی @iranfardamag 🔸در جنبشهای قدیم حوزۀ منازعه منحصر به امور سیاسی بود اما در جنبشهای اجتماعی جدید دامنۀ کشمکش به حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گسترش یافته و بهاینترتیب عاملیتهای متعدد و متکثر در درون و بیرون جنبش اهمیت یافتهاند…