فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.9K subscribers
10.8K photos
3.41K videos
520 files
29.3K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝پرت کردن میان گرگها
مقاله وارده
این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی #شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران ، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد . در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود . بلکه به شکلی غیر مستقیم و نامریی ، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها، بن بست ها، یاس ها، نا امیدی ها بدبختی های شدید و پی در پی مالی، شخصی و شغلی، روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند .
در چنان شرایطی ، فرد مورد نظر بقدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار حکومت، شعر، سیاست، فرهنگ، ادبیات، هنر و هرآنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که نهایتا" یا دیوانه میشد ، یا خودکشی میکرد ، یا فرار میکرد ، و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت.
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها . گرگها هایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از فقر و بیکاری و ناامیدی و فلاکت و تنهایی و روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و نهایتا" او را محاصرهء خود گرفته و تکه پاره می کردند ؛ شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقهء بسیار بکار می گیرند .
پرت کردن میان گرگها ، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن #روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف جامعه ، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها ... .
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 خطر فرسودگی روشنفکران!

مهران صولتی

دکتر محسن رنانی روشنفکر کامیابی است! کلامی پرنفوذ و قلمی روان و تاثیر گذار دارد. در همه این سال ها هم تریبون هایی برای سخن گفتن و ارائه نظریاتش در اختیار داشته است. جامعه هم گوش شنوایی در اختیارش گذاشته است. گواهش استقبال از نوشته ها و کانال تلگرامی سی هزار نفری اش است.

ولی امروز این روشنفکر پرآوازه در یادداشتی از خستگی و فرسودگی مفرط خود سخن به میان آورد! پدیده ای اسف بار که باید به عنوان نمادی از " روشنفکری خسته و فرسوده"ی امروز ایران مورد توجه قرار گیرد. اگر چه همه ما انسان ها در جریان زندگی روزمره گاهی دچار ملالت ها و دل زدگی هایی می شویم ولی واقعیت این است که خستگی روشنفکران بیش از دیگران خسارت بار است!

روشنفکران در دیار ما اگر چه اندک هستند ولی از اهمیت زیادی برخوردارند. برای کشوری مانند ایران که هنوز به تلفیق کارآمدی میان سنت و تجدد دست نیافته است، روشنفکران برای حرکت در مرز میان این دوساحت بسیار ضروری اند، همچنین روشنفکران به عنوان منتقدان همزمان سنت، قدرت و مدرنیته می توانند به جامعه شجاعت اندیشیدن و ایستادن در قبال اسطوره های هر یک از این حوزه ها را بیاموزند!

روشنفکران در همه جای دنیا صدای گروه های بی صدا و حاشیه ای هستند، همچنین روشنفکران می توانند با گشودن چشم اندازهای امیدآفرین، نوید بخش حرکت جامعه به سوی ایجاد دگرگونی و تحول باشند. مرگ روشنفکری، مرگ جامعه است و احساس فرسودگی روشنفکرانی تاثیر گذار از جمله دکتر رنانی باید به مثابه زنگ خطری برای کل جامعه محسوب شود! جامعه بدون امید و فاقد افق های انگیزه بخش، جامعه ای مرده است حتی اگر از رفاه و امکانات زیاد هم برخوردار باشد. شاید مهمترین دلیل خستگی روشنفکران ایران را باید در ناشنوا بودن حکومت نسبت به نقدهای دردمندانه این طیف جستجو کرد!

فکر می کنم که اکنون بسیاری از روشنفکران دریافته اند که صرفا مشغول صحبت کردن با جامعه و بیان دغدغه های خود برای مردم هستند و هیچ گونه تاثیرگذاری معناداری بر فرایندهای تصمیم سازی ندارند! روندهای بوروکراتیک حاکم بر عرصه سیاست گذاری در ایران چنان متصلب، معیوب و ناکارآمد شده اند که تحول آفرینی در آنها به سختی ممکن است.

کار روشنفکری البته اگر بتواند جایگاه بایسته خود را بیابد می تواند با نقد همزمان فرهنگ و قدرت ( مردم و حکومت)، چشم اندازهای تحول را فراروی جامعه ترسیم کرده و انگیزه کافی در مخاطبان خود حتی در عرصه های تصمیم سازی(سیاست گذاران) ایجاد نماید، ولی متاسفانه فرسودگی روشنفکران در وضعیت کنونی نشان از فاصله داشتن ما با چنین شرایطی دارد. وضعیتی که می تواند موجب خروج هر چه بیشتر روشنفکران از عرصه گفتگو با مردم، و رها شدن جامعه در برهوتی از پریشانی، سردرگمی و ناامیدی باشد!

#روشنفکران
#دکتر_رنانی
#جامعه
#حکومت

@solati_mehran
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ایران- مالزی: توسعه و اندیشه مذهبی

✍️مهران صولتی

چند سالی است که مخالفان جریان روشنفکری دینی سرمست از مهاجرت نمایندگان این نحله به خارج از کشور و به تبع آن فقدان حضور موثر آنها در داخل، ناجوانمردانه بر کوس افول و حضیض این جریان کوبیده و همچنان از تناقض آمیز بودن تعبیر" روشنفکری دینی" سخن می گویند! اما برای نسل ما که در دهه هفتاد با رویای تحقق " حکومت دموکراتیک دینی" می پوییدیم و پرسش های این جریان را جدی می گرفتیم اهمیت این نحله همواره بدیهی بوده است.

به تازگی کتاب " #دین_و_نوسازی " از خانم #نسیم_نعمتی_زاده را مطالعه می کردم که کوشیده است در قالب رساله دکتری خود به" بررسی تطبیقی نسبت میان دین و مدرنیزاسیون در ایران و #مالزی " بپردازد!
نعمتی زاده در این کتاب نشان می دهد که اگر مالزی آغوش بازتری به روی #نوسازی گشوده و در نتیجه، هم به پیشرفت اقتصادی رسیده، و هم با ایجاد تلفیق کارآمدی میان #سنت و #مدرنیته توانسته به مرزهای تجربه موفقیت آمیز مدرنیت در ژاپن نزدیک شود، تا حد زیادی مرهون نقش و جایگاه ممتاز روشنفکران دینی در این کشور مسلمان آسیای جنوب شرقی بوده است.

نعمتی زاده با معرفی روحانیت به عنوان اصلی ترین نهاد مخالف مدرنیته از دوره قاجار تاکنون، تصریح می کند که اگر روشنفکران دینی قادر بودند تا مانند مالزی فرصت مناسب تر و مجال فراخ تری برای فعالیت بیابند داستان توسعه یافتگی در ایران می توانست به فرجام خوشایندتری دست یابد! همچنین وی نشان می دهد که حضور یک دولت توسعه گرا در بستری از تساهل مذهبی در جامعه چند قومیتی مالزی، این امکان را فراهم آورد که حتی #روشنفکران_سکولار هم امکان فعالیت جدی داشته باشند

حال آنکه در ایران چهاردهه اخیر نه تنها #روشنفکران_دینی از عرصه عمومی رانده شده اند بلکه حتی روشنفکران سکولار دوران مشروطه هم با اتهاماتی از قبیل فراماسونری و جیره خواری بیگانگان مواجه بوده اند!).

نکته شگفت انگیز کتاب نعمتی زاده آنجا است که نشان می دهد همراهی مخالفان نوسازی در مالزی، با روشنفکران دینی این کشور نهایتا به نفع دو طرف تمام شده و به یک نتیجه برد- برد انجامیده است. یعنی نه تنها مالزی به روی پیشرفت اقتصادی آغوش گشوده است بلکه مدافعان اسلامی سازی دانشگاه، بانک و جامعه هم توانسته اند ایده های خود را در یک فضای رقابتی و مسالمت آمیز پی گیری و عملیاتی نمایند!

نتیجه آنکه به تصریح جامعه شناسان در حالی که پروژه #اسلامی_سازی علوم در ایران، با آمیخته شدن به سیاست حذف منتقدین همچنان ناکارآمد و در مراحل نخست خود جا خوش کرده است، اندیشمندان مالزی اکنون پیشرفت قابل توجهی در تحقق #علوم_انسانی اسلامی داشته اند!

متاسفانه سیاست حذف روشنفکران دینی از عرصه عمومی ایران طی دو دهه اخیر نتایج خسارت باری به همراه داشته است. اگر چه ممکن است در بادی امر حاکمیت از حذف این روشنفکران به عنوان یک کانون منتقد و دردسر ساز خرسند باشد ولی در نگاهی دوراندیشانه تر باید پذیرفت که محو تلاش های نوگرایانه برای #حفظ_دینداری در عصر چیرگی سکولاریسم، برای کارآمدی یک حکومت دینی می تواند بسیار زیان بار باشد!

به هر حال تجربه جهانی نشان می دهد که؛ 《توسعه را به بها می دهند نه به بهانه! 》
و اگر امروز شاهد #توسعه_یافتگی همه جانبه مالزی در ابعاد اقتصادی- فرهنگی هستیم، و به عکس همچنان در دستیابی به یک توافق کلان بر سر چرایی و چگونگی توسعه یافتگی ایران در جا می زنیم، باید به دلایلی از این دست هم نظری بیفکنیم!

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 اسلام‌شناسیِ شریعتی

دکتر سیدجواد میری

۲۹ خرداد، چهل و سومین سالگرد دکتر #علی _شریعتی است. او را جهانی‌ترین متفکر معاصر #ایران نامیده‌اند که در قرن بیستم، اندیشه‌هایش و آثارش مرزهای جغرافیایی ایران و جهان #اسلام را درنوردید و در عرصه‌ی جهانی به عنوان اندیشمندی بی بدیل -بیرون از سنت فکری اروپایی/آمریکایی-مطرح شد.

در این ۴۳ سال بحث‌های مهمی درباره اندیشه‌های #شریعتی مطرح شده است ولی هر چه دقیق‌تر نگاه به صورت‌بندی‌های موجود در باب افکار شریعتی می‌اندازیم به نکته جالبی می‌رسیم و آن "معاصرت مداوم" شریعتی است و توگویی او کماکان "قدرت دیالوگ" با اکنونیان و اینجائیان را دارد و این توفیق اندکی در حوزه فکر و اندیشه نیست.

نکته جالب توجه دیگر در باب شریعتی این است که نسل جدیدی در حوزه‌ی علوم اجتماعی و انسانی و #فلسفه انتقادی در بیرون از ایران در آسیا و اروپا و آفریقا و آمریکا پا به عرصه‌ی آکادمی گذاشته‌اند که در اندیشه‌های شریعتی امکان طرح نوین ایده‌های #عدالت و #معنویت و #عقلانیت و #آزادی را می‌یابند و اینان تلاشی دوباره در بازسازی گفتمان شریعتی به عنوان الگوی آلترناتیو آغاز کرده‌اند که در سال‌های پیش روی ثمره این جنبش نوین آشکار خواهد شد.

یکی از بحث‌هایی که اکنون و فردای ایران و جهان اسلام را درگیر خود کرده است موضوع "اسلام" به مثابه یک #دین و نظام معنایی و #جهانبینی و مدل حکمرانی است. اولین پرسشی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که "اسلام" چیست؟‌

برای درک چیستی و صورت و محتوای اسلام ما نیازمند شناخت از پدیده‌ای به نام دین در جهان انسانی هستیم و سپس یک نوع از این پدیدار به نام "اسلام" که بخشی از موجودیتی عام به عنوان دین است. شریعتی درس‌گفتارهای خویش در باب دین و اسلام را ذیل موضوع "شناخت اسلام" مطرح کرد و در مجموعه آثارش با عنوان "اسلام‌شناسی" به چاپ رسیده است.

بسیاری از منتقدین شریعتی بر این باورند که تاریخ مصرف "اسلام‌شناسی" #مشهد و #تهران گذشته است و صرفاً می‌توان در باب این آثار بحث تاریخی در حوزه‌ی "تاریخ اندیشه‌ها" کرد ولی این رویکرد غافل از این مهم است که در این چهار دهه، پس از مرگ شریعتی- جهان اسلام و حتی جهان به نوعی، درگیر این پرسش است که «دین چیست» و نسبت دین و جامعه چیست و چگونه خوانشی از دینی مانند اسلام می‌تواند در عین اینکه وحدت انسانی را تکریم می‌کند و تنوع آن را تخریب نخواهد کرد، به عدالت (نه آنکه آن را تقلیل به عدل الهی در آخرت بدهد) و آزادی (نه اینکه آن را محدود به طبقه‌ی خاص و حاکمان در نسبت با محکومان کند)، توجه بنیادین دارد، نیاز جدی دارد.

کدامین صورت‌بندی از اسلام می‌تواند هم در عرصه‌ی جهانی و همراه با #روشنفکران جهانی و هم در عرصه‌ی اسلامی و همراه با روشنفکران جهان اسلام و هم در عرصه‌ی ایرانی و همراه با روشنفکران و اندیشمندان دردآگاه ایرانی به دیالوگ بنشیند؟‌

دقیقاً در این بزنگاه است که پس از ۵۰ سال ما می‌بینیم که طرحی که شریعتی از خوانش توام با «شناخت از اسلام» مطرح کرده است، امری متعلق به "گذشته" نیست؛ بل چالشی پیش روی ما و برای "آینده" است.

البته این بدین معنا نیست که ما اسلام‌شناسی شریعتی را نعل به نعل در ۱۴۰۰ تکرار کنیم بل باز-گشت ما به شریعتی بدین معناست که «دین» بدون «شناخت» در جامعه فاجعه آفرین است و برای عبور از فاجعه‌ای که جهان اسلام را به نام دین گرفته است، چاره‌ای جز شناختِ اسلام نیست.

اما این شناخت چگونه ممکن است؟‌
با کدامین روش؟ از کدامین منظر؟‌ با اتکاء به کدامین مرجع و منابع فکری؟‌
اینجاست که باز-گشت به گفتمان شریعتی می‌تواند ما را یاری کند تا صورت‌بندی نوینی از الهیات اجتماعی برسازیم و از این اتم‌های منفرد و منفعل یک جامعه انسانی بسازیم تا به صورت انفرادی به دنبال تسکین دردهای خویش نباشند، بل به این #خودآگاهی برسند که راه #فلاح خویش از راه #اصلاح جامعه می‌گذرد.

باز هم در آخر سالگرد #شهادت شریعتی در ۲۹ خرداد را به عنوان فرصتی تاریخی برای طرح ایده‌ها و ایده آل‌های انسانی برای احیای جامعه و ارزش‌های والا و متعالی یادآور می‌شوم و برای #دکتر_علی_شریعتی علو درجات از رفیق اعلی مسئلت دارم.

@Shariati_Group
🆔 @MostafaTajzadeh
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
📝📝📝برچسب زنی به مخالفان با عنوان بیمار روانی در دوران تاریک شوروی کمونیستی

#حکومت_اتحاد جماهیر #شوروی از سال 1922 تا 1991 به سرکوب و کنترل سیاسی مشهور بود. یکی از آزاردهنده ترین جنبه های این رژیم، برچسب زدن سیستماتیک به مخالفان سیاسی با عنوان بیمار روانی بود. این تاکتیک برای بی اعتبار سازی، خاموش کردن و سرکوب هر نوع مخالفت به کار گرفته شد.

در این پست، تاریخ دلهره آور چگونگی استفاده اتحاد جماهیر شوروی از تشخیص گذاری #اختلالات_روانی به عنوان ابزاری برای سرکوب و پیامدهای آن بر جامعه را بررسی خواهیم کرد.

مقامات شوروی از روانپزشکی به عنوان سلاحی برای حفظ قدرت و سرکوب مخالفان استفاده کردند. مخالفان، منتقدان و فعالان با عنوان «از لحاظ روانی ناپایدار»، «آشفته ذهنی» یا مبتلا به «اسکیزوفرنی سیاسی» برچسب خوردند. این افراد تهدیدی برای دولت تلقی می شدند و رژیم با تشخیص بیماری های روانی در آنها عملاً می توانست نظراتشان را بی اعتبار و برخلاف میلشان آنها را بستری کند.

#روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان برجسته به طور ویژه مورد هدف رژیم شوروی قرار گرفتند. کسانی که جرأت ابراز افکار مستقل یا انتقاد از سیاست های دولت را داشتند اغلب مورد ارزیابی روانپزشکی قرار می گرفتند و در مراکز روانی حبس می شدند. این اقدامات تأثیر وحشتناکی بر آزادی بیان داشت و فضایی از ترس ایجاد می کرد که باعث خفه شدن خلاقیت فکری می شد.

بیمارستان های روانی به ابزار #سرکوب_سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شدند. هزاران نفر از مردم بی گناه در این مؤسسات حبس و با رفتارهای ظالمانه و غیرانسانی مواجه می شدند. مخالفان تحت دارو درمانی اجباری، درمان با شوک الکتریکی، و سایر اشکال آزار روانی و فیزیکی برای سرکوب عقاید خود قرار گرفتند.

حتی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، زخم های این فصل تاریک پابرجا ماند. استفاده نادرست از #روانپزشکی برای خاموش کردن مخالفان تأثیری ماندگار بر متخصصان بهداشت روان آن مناطق گذاشت. همچنین اهمیت حمایت از حقوق بشر، آزادی بیان و استقلال حرفه پزشکی از مداخلات سیاسی را تقویت کرد.
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
📝📝📝فلسفه معاد در اسلام راستین

✍🏻مرحوم علی شریعتی

خواهر! برادر! فلسفه معاد در اسلام راستین، فلسفه نفی معاش نیست، وسیله ای در دست طبقه روحانی و زورمند و زراندوز برای اغفال مردم از زندگی مادی و از توجه به جهان و جامعه نیست.

بهشت آخرت در اسلام حقیقی، امید واهی ای برای جبران دوزخ دنیا نیست؛ اساسا دعوت اسلام برای اندیشیدن به زندگی پس از مرگ، به سعادت و لذت و برخورداری و رفاه انسان در دنیای دیگر، به این معنی نیست که به این دنیا نیندیشیم و به زندگی پیش از مرگ اهمیت ندهیم و به قیمت ویرانی دنیا و محرومیت و ذلت در زندگی، آبادانی آخرت و برخورداری و رستگاری قیامت را کسب کنیم.

درست برعکس و درست برعکس بینش عامیانه و منحط مذهبی رایج، اسلام، معاش و #معاد را، مادیت و معنویت را و دنیا و آخرت را از هم جدا و باهم متضاد نمی داند، بلکه اساسا دنیا را تنها جایگاه کار و تولید و تکامل و سازندگی و کسب ارزش های مادی و معنوی و #سعادت اخروی معرفی می کند، دنیا وسیله کسب ارزش های خدایی و بدست آوردن شایستگی های بهشتی است.

اساسا #دنیا اصل است و زندگی پیش از مرگ اصل است و آخرت فرع بر دنیاست، بدین معنی که زندگی اخروی، سعادت و #رستگاری الهی و سرنوشت نهایی آدمی در معاد، نتیجه و معلول سرگذشت آدمی در زندگی این جهانی اوست.

اصل الدنیا مزرعه الاخره، رابطه دنیا و #آخرت را در جهان بینی اسلامی نشان می دهد. آخرت محصول طبیعی دنیاست و درست برعکس بینش منحط مذهبی های فعلی و انتقاد نابجای ضدمذهبی های فعلی، با کار و تولید و #آبادی زندگی دنیاست که محصول آخرت بدست می آید، نه آنچنان که این دو قطب متضاد هر دو می اندیشند، با خرابی مزرعه دنیا!

حضرت رسول در یک جمله کوتاه و قاطع و روشن این اصل را چنان بیان کرده است که آن را به عنوان مترقی ترین شعار سازنده و علمی و ضدخرافی باید طرح کرد: «من لامعاش له، لامعاد له»، «هرکه زندگی مادی ندارد، #زندگی اخروی نیز ندارد!»

بنابراین کسانی که #تحمل_فقر و ذلت و اسارت و بیماری و عقب ماندگی و ضعف و بدبختی خود را در زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که استبداد، استثمار و یا استعمار برایشان فراهم آورده اند، عامل جبران و پاداش الهی و کسب ثروت و عزت آخرت و رستگاری و عافیت و ورود به بهشت می پندارند، فریب دنیادارانی را خورده اند که به نام دین آنها را استحمار کرده اند و به تحمل و شکیبایی بر سرنوشت شوم خویش واداشته اند!

#قرآن به اینان و نیز به #روشنفکران ضدمذهبی که هر دو این فریبکاری استحماری را به نام مذهب تلقی کرده اند پاسخ می دهد که: «ومن کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا» هر که در اینجا، در زندگی این جهانی، در زمان و جامعه خویش، نابینا و ناخودآگاه است، در آخرت نیز نابینا و ناآگاه است و گمراه تر!

در لینک زیر بخوانید:
https://sobhema.news/?p=23619
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
📝📝📝انقلاب مشروطه، لائیک، سکولار و تئوکراتیک نبود

✍🏻مرحوم داود فیرحی

گروه‌های زیادی اعم از لما، روحانیون،
#روشنفکران، تجار، وعاظ و حتی برخی بدنه دولت قاجار در انقلاب مشروطه نقش داشتند، اما در این میان تجار سهم بسزایی در حمایت مالی انقلاب مشروطه داشتند. متقابلاً علما نیز به توجیه و تبیین انقلاب مشروطه می‌پرداختند.

ادوارد براون در همین رابطه می‌گوید: «این از معجزات تاریخ است که در ایران و برخلاف کشورهای جهان، مذهب حامی یک
#انقلاب_دموکراتیک شد» و یا در جایی دیگر گفته است: «مذهب تمامی اعتبار، قدرت و دانش خودش را در اختیار مشروطه قرار داد و زمینه را برای پذیرش قانون اساسی فراهم کرد».

در
#انقلاب_مشروطه علاوه بر تجار، سه گروه تئورسین فعال وجود داشتند که کارشان تبیین و توجیه مردم بود؛ اولین گروه مراجع بودند که وظیفه‌شان تبیین و توجیه رابطه مذهب با قانون اساسی جدید بود. آن‌ها این‌طور تبیین می‌کردند که انقلاب مشروطه و دولت مدرن، خلاف دیانت نیست، بلکه در راستای دیانت است، چون در برخی کشورهای جهان این موضوع کاملاً بالعکس بود، یعنی دیانت در مقابل دموکراسی قرار می‌گرفت.

دومین گروه فعال در انقلاب مشروطه،
#وعاظ بودند. وعاظ به نوعی نقش روزنامه‌نگاران امروز را ایفا می‌کردند. آن زمان منبر یک رسانه شفاهی به حساب می‌آمد و مانند شبکه‌های اجتماعی و روزنامه‌های امروزی بود. بسیاری از این وعاظ، روزنامه نیز منتشر کردند که از سرشناسان این گروه، آقا جمال واعظ اصفهان، معروف به شهید انقلاب مشروطه و دیگری ثقه‌الاسلام تبریزی است.

سومین گروه فعال در انقلاب
#مشروطه، #حقوقدانان بودند که نه توانایی تئوری‌پردازی داشتند و نه توانایی بسیج مردمی. اما آن‌ها بیش از هر چیز توانایی‌شان تبیین ایده‌های مشروطه و تبدیل آن به اصول و مواد قانون اساسی بود که از سرشناسان این دسته می‌توان به محمدعلی #فروغی اشاره کرد.

گروه چهارمی هم در انقلاب
#مشروطه نقش داشتند و آن فعالان سیاسی و یا به تعبیری سیاستمداران بودند. این دسته توانایی اداره مجلس و برگزاری انتخابات را داشتند. از سرشناسان این گروه می‌توان به سیدحسن #تقی‌زاده و مرحوم مدرس اشاره کرد.

مسئله اصلی در انقلاب مشروطه به عهده مذهب بود. انقلاب مشروطه در ایران ملهم از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه است. در انقلاب فرانسه، اصول سه‌گانه آزادی، برابری و برادری مورد توجه بود. در انقلاب مشروطه به این سه اصل توجه می‌شد. انقلاب مشروطه، انقلاب لائیک و سکولار نبود، این انقلاب در نوع خود، مدرن و مذهبی بود، اما سنتی و به تعبیری تئوکراتیک نبود.

انقلاب مشروطه عرصه پیوند مذهب،
#دموکراسی و تجدد است که از دل آن قانون اساسی بیرون آمد. مدرنیته در دنیا همیشه دموکراتیک نیست. بسیاری از تجددها دموکراتیک نیستند، مثلاً حکومت‌های کمونیستی و سوسیالیستی مدرن بودند، اما دموکراتیک قلمداد نمی‎شوند. انقلاب مشروطه ایران، نزدیک‌ترین تجربه به انقلاب مشروطه انگلستان است.

اینکه تشیع یک انقلاب دموکراتیک را رقم زده، نشان می‌دهد که این مذهب می‌تواند پشتوانه دموکراسی باشد، اما شرط آن این است که یک آناتومی داشته باشیم و تبارشناسی کنیم و بفهمیم چطور چنین تجربه‌ای رقم خورد، در این زمینه باید به برخی رساله‌های گمنام و ناشناخته آن زمان رجوع کرد که یک نمونه آن «رساله در حقوق و وظایف ملت» است که قبل از استبداد صغیر نوشته شده و اکنون در سایت کتابخانه مجلس با عنوان دست‌نوشته‌های مجلس موجود و قابل دسترسی است. این رساله، فلسفه سیاسی مشروطه را تبیین می‌کند.

در توجیه مذهبی انقلاب مشروطه باید به برخی متون و شخصیت‌های فقهی توجه داشت. یکی از این شخصیت‌ها شیخ مرتضی انصاری است که بنیان‌گذار فقه جدید شیعه به‌شمار می‌رود. شیخ مرتضی انصاری برای حوزه‌های علمیه در ایران، شبیه کانت است برای آلمانی‌‌ها. نوشته‌های او مانند مکاسب و رسائل، جزء متون پایه و اصلی حوزه هستند و کسی این کتاب‌ها از جمله
#مکاسب را بخواند و خوب بفهمد، یکی از شرایط قضاوت، اجتهاد و حتی فتوا را کسب کرده است.
@MostafaTajzadeh
📝📝📝به وقت بنیانگذار!

✍🏻منوچهر مهرآذین

«هر فردی از افراد ملت حق دارد مستقیما در برابر سایرین، #زمامدار مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده دهد و در غیر این صورت اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری #معزول است.»(صحیفه نور، جلد۴، ص ۱۹۰)

این سخن کمتر تبلیغ شده ای از آیت الله #خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است. ایشان با بیان این موضوع که همگان در جامعه حق استیضاح و یا بازخواست «زمامدار» را خواهند داشت، در واقع پیش از هرچیز، #استبداد را نفی کرده است.

حتی وقتی صبح روز هفتم شهریور ۱۳۶۲، اعضای هیئت دولت به همراه رئیس جمهور و نخست وزیر وقت با امام در جماران دیدار کردند، سخنان معروف ایشان درباره #دیکتاتوری، حجت را بر همه مدعیان انقلابی گری تمام کرد که با فاصله گرفتن از مردم نمی توان حکومت کرد.

امام خمینی در بخشی از آن جلسه بیان کرد: «آن روزی که شما احساس کردید که می خواهید فشار به #مردم بیاورید، بدانید که دیکتاتور دارید می شوید. بدانید که مردم معلوم می شود از شما رو برگردانده اند. مادامی که مردم هستند و کمک دارند به شما می کنند، شما اگر مردم نبودند نمی توانستید این #جنگ را اداره بکنید، این شک ندارد. مردم اداره کردند.»

در واقع امام خوب می دانست دیکتاتوری چگونه پدید می آید، چون خودش چندین سال با مدلی از #نظام دیکتاتوری مبارزه کرده بود و به همین خاطر نیز، از قبل و بعد از پیروزی #انقلاب، همواره واژه «مردم» را همچون کلیدواژه ای مقدس در سخنرانی ها و دیدارهای خود بکار می برد.

توجه به خواست و «نظر مردم» به قدری برای آیت الله خمینی مهم بود که در دوره زمامداری ایشان، کسی هیچ گاه به «ولایت فقیه» به عنوان یک خطر برای نادیده انگاشتن حق و نظر مردم نگاه نمی کرد. چنانکه دیدیم وقتی مهندس مهدی #بازرگان، مناسب ترین عنوان را برای نظام برآمده از انقلاب، ولایت فقیه خواند، گفت:«با توجه به اعتقاد و اخلاص و اطاعتی که نسبت به #امام ابراز می گردد، این نظام قبایی است که برای قامت و تن ایشان دوخته شده است.»

به نظر می رسد که چنین باوری در میان #روشنفکران از زمانی ایجاد شد که دیدند امام در غالب اعلامیه ها و مصاحبه های خود، کلمه و خواسته «#آزادی» را مقدم بر استقلال می آورد.

از سوی دیگر، آیت الله خمینی در گفت و گویی با رادیو تلویزیون هلند به تاریخ ۱۴ آبان ۵۷، اظهار داشت:«رژیمی که بجای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه ای است که شبیه آن در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی هایی که در غرب هست، مشابه باشد اما آن #دموکراسی که ما می خواهیم بوجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسی اسلام کامل تر از دموکراسی غرب است.»

ایشان در سخنرانی دیگری چنین فرمود:«در اسلام، آزادی به طور مطلق است.»(صحیفه نور، جلد۴، ص۱۹۹) یا در جای دیگر اظهار داشت:«در جمهوری اسلامی، هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود.»(ص.ن. ج۳، ص۱۷۸)

از نگاه امام، #رأى مردم جنبه ای تزئینی نداشت و در زمان ایشان، هنوز انتخابات به دست یک جناح نیفتاده بود که عده ای بخواهند به واسطه آن، عقده ها و کینه های خود را نسبت به شایستگان و نخبگان ملت خالی کنند. بلکه به باور اغلب تحلیل گران سیاسی، رای مردم در آن برهه، به معناى واقعى کلمه تأثیر مى گذاشت و تعیین کننده بود.

دیدگاه امام خمینی حتی در تعارض کامل با نظریه ای قرار داشت که مشروعیت حکومت #ولی_فقیه را ناشی حکم خداوند می دانست. در دیدگاه ایشان، مشروعیت ولی فقیه و نافذ بودن حکم او ناشی از رای مردم است. یعنی هیچکس ولی فقیه را کشف نخواهد کرد، بلکه ولی فقیه منتخب، بر اثر رای مردم انتخاب خواهد شد.

شهید #مطهری نیز که سابقه شاگردی آیت الله خمینی را در کارنامه خود دارد، گفته است:«مقام قدسی داشتن حکام، اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچ گاه چنین مفهومی وجود نداشته است. تفسیر شیعه از اولوالامر هرگز به صورت بالا نبوده است.»(مرتضی مطهری، نهضت‌های اسلامی در صدسال اخیر، انتشارات صدرا، ص۲۶)

مطهری اما به نکته ظریف دیگری هم اشاره می کند و آن اینکه هیچ کس، فوق انتقاد نیست و می گوید:«مراجع فوق انتقاد به مفهوم صحیح کلمه نیستند و معتقد بوده و هستم که هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار بگیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام. من مانند عوام فکر نمی کنم هرکه در هر طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان(عج) است و مصون از خطا و فسق است.»(مرتضی مطهری، پاسخ به نقدهایی بر کتاب مسأله #حجاب، ص۷۱، انتشارات صدرا)

امام خمینی همچنین، #حق_انتقاد را کامل به رسمیت می شناخت.

🔰در لینک زیر بخوانید:
https://sobhema.news/?p=23875
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
📝📝📝روشنفکری و دین شناسی در تاریخ معاصر

✍🏻علیرضا علوی تبار

از دیدگاه و موضع اجتماعی-سیاسی، #روشنفکران_مذهبی در عین حفظ #استقلال و #هویت خاص خویش کاملاً تحت تأثیر سرمشق غالب در هر دوره بوده اند. در واقع در هر دوره از زمان مواضع روشنفکران ایرانی از سر مشقی تأثیر می پذیرفته است و همین سرمشق، شباهت میان کارکرد اجتماعی روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی را نشان می داده است.

از نظر #سرمشق غالب، می توان سه دوره را تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از یکدیگر متمایز ساخت. 

دین شناسی دوره اول: این دوره مقارن با #روشنفکری دوره مشروطه است و شاخص ترین چهره آن سید جمال الدین اسدآبادی است. پرسش هایی که در این دوره در مقابل دین قرار می گیرند چندان عمیق نبوده و از تنوع زیادی برخوردار نیستند؛ از این رو، پاسخ هایی که از جانب روشنفکران مذهبی برای آنها تدارک می شود نیز چندان متنوع نیست.

اصلی ترین ویژگی های #دین_شناسی روشنفکران را در این دوره می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

۱. بازگشت به سنت صدر اسلام و پاک کردن اسلام از خرافات
۲. محکوم کردن سنت پرستی کورکورانه و تقلید صرف
۳. طرفداری از وحدت مسلمانان و مبارزه با ملیت گرایی های افراطی محلی و منطقه ای
۴. مبارزه با استبداد و پذیرش اصول فلسفه سیاسی جدید معطوف به حاکمیت مردم
۵. پذیرش علم و فن جدید و اعتقاد به عدم مغایرت دین با آنها

دین شناسی دوره دوم: با شکستن فضای فرهنگی-سیاسی دوره رضاخان محیطی امیدوار و پرنشاط در عرصه فکری و اجتماعی ایران پدید آمد و منجر به تولید اندیشه ها و حرکت های اجتماعی متعدد گشت؛ تفسیر #روشنفکران از دین نیز، طی این دوران عمق و ابعاد گوناگون یافت. شاخص ترین اسلام شناس روشنفکر این دوره، مهندس #مهدی_بازرگان است. البته تنها بازرگان نیست که این گونه دین را تفسیر می کند و می فهمد، بلکه بسیاری از روشنفکران و حتی روحانیان تحت تأثیر این سرمشق قرار می گیرند.

دین شناسی دوره سوم: دوره سوم که همزمان است با دوره غرب ستیزی، به عنوان سرمشق غالب روشنفکری با چهره شاخصی چون دکتر #علی_شریعتی مشخص می شود.

در موقعیت کنونی، در زمینه تفسیر و درک مفاهیم دینی نیز که مختص روشنفکران مذهبی است می توان از غلبه چند گرایش و دیدگاه سخن گفت؛ گرایش ها و دیدگاه هایی که درک و تفسیر دین در سایه آنها و تحت تأثیر آنها صورت می پذیرد؛ برخی از این عناصر به شرح زیرند:

۱. پذیرش دیدگاه «واقع باوری انتقادی» به عنوان مبدأ شناخت شناسی. واقع باوری انتقادی اگرچه به وجود واقعیت و قابل حصول بودن آن باور دارد و در عرصه معرفت، هدف را وصول به حقیقت می داند اما اولاً ذهن و فاعل شناسایی را صرفاً منفعل و آینه وار نمی بیند و شناخت را حاصل تأثیر و تأثر متقابل میان فاعل شناسایی و موضوع شناخت می داند(دیدگاه عینکی در شناخت).ثانیاً، شناخت را امری پیچیده می داند و معتقد است به آسانی نمی توان از شناختنی حق و کامل دم زد.

۲. رهیافتی واحد به سه حوزه مختلف دین، فلسفه و علم رویکرد جدید روشنفکری دینی اگر چه استقلال سه حوزه مختلف بینش دینی تفکر فلسفی و دید علمی را می پذیرد، اما در هر سه حوزه از رویکردی واحد که همانا عقلانیت انتقادی است برخوردار است؛ عقلانیتی که هم به نقد و سنجش نقادانه می پردازد و هم به محدودیت های خود واقف است.

در لینک زیر بخوانید:
https://sobhema.news/?p=23954
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir