کژ نگریستن
3.33K subscribers
667 photos
301 videos
729 files
368 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#مقاله

❗️پیدایش سوژه اجتماعی در اندیشه هگل❗️
امیدرضا جانباز/احمدعلی اکبر مسگری


چکیده :

امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان به مثابه ی کنشگر اجتماعی یاد می‌کنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تامل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطه مشارکتهای مسئولانه ای تحقق می پذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام می‌دهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژه ی فردی بلکه سوژه ی اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوه بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادی‌ترین خاستگاه هایش، اندیشه ی هگل، به تصویر کشیده می‌شود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی به مثابه سوژه فردی از آن به مثابه سوژه اجتماعی یاد می کند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص می‌تواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پی‌ریزی نظام‌های اندیشه ای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد.📙
متن کامل مقاله را در فایل زیر مطالعه بفرمایید👇


@Kajhnegaristan
#مقاله


نظارت و تنبیه، بله لطفاً!
اسلاوی ژیژک
ترجمه: مهدی امیرخانلو، فرید درفشی


🟢«در قرون وسطی، جمعیت شهری متأثر از علائم طاعون به همین نحو عمل می‌کرد: اول انکار، سپس خشم (نسبت به زندگی معصیت‌بار ما که به‌خاطرش مجازات می‌شویم، یا حتی نسبت به خدای بی‌رحمی که آن شکل از زندگی را ممکن کرد)، سپس چانه‌زنی (خیلی ناراحت‌کننده است، باید از بیماران دوری کنیم...)، سپس افسردگی (زندگی‌مان به آخر رسید)، سپس ــ این بامزه است ــ عیاشی (حالا که زندگی‌مان به آخر رسیده، بیا شیرۀ لذت این زندگی را بمکیم ــ مشروب، سکس...) و، دست آخر، پذیرش: گذشته‌ها گذشته، بیایید حتی‌الامکان جوری رفتار کنیم که انگار زندگی عادی در جریان است...
و آیا این همان شیوۀ رفتار ما در برابر همه‌گیری ویروس کرونا در پایان سال 2019 نیست؟»


@Kajhnegaristan

📎لینک در سایت تز یازدهم:
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=6500
📎دریافت فایل pdf:
http://www.thesis11.com/Images/Pdf/6500/ArticleFile.pdf


@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
#مقاله

🔺بازگشت امر سیاسی از دیدگاه شنتال موف و ارنستو لاکلائو🔻
عليرضا آقاحسینی


چکیده:
سیاست آوردگاهی به حساب می آید که در آن قطب های متعارض در برابر یکدیگر صف کشیده راه را برای آزادی، هژمونی و شکل گیری رژیم های حقیقت فراهم می سازند. اعتقاد به سیاست به عنوان آوردگاهی که تعارض های هویتی همدیگر را تعیین حدود می نمایند مورد توجه لاکلائو و موف به حساب می آید. این دو در صدد هستند تا از دموکراسی های موجود دموکراسی زدایی کرده تا بتوان دموکراسی ای در فضای پسا دموکراتیک صورت بندی نمایند. بنابر این، بازگشت امر سیاسی نتیجه شالوده شکنی دموکراسی های موجود غربی است بدین گونه که مجموعه های از غیریت ها که دشمن تلقي می شوند به درون گفتمان دموکراتیک راه یافته، رقیب به حساب آیند. فرایند این نقل و انتقال از سیاست و گفتمان به امر سیاسی موضوع این نوشته است. شنتال موف در کتاب بازگشت امر سیاسی تلاش کرده است تا با نقد وضع موجود مردم سالاری های مدرن راه را برای ورود غیریت ها بر سر خوان مردم سالاری رادیکال و متکثر غربی هموار نماید.🟢
متن کامل مقاله ی فوق را در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇

@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
#مقاله


🟢بدیو به‌ما می‌گويد «عصر انقلابات به‌سر رسيده» و طی تجربه‌ی کمونيسم در قرن بيستم، نقش پرولتاريا به‌عنوان يک طبقه‌ی انقلابی پايان يافته و يا «اشباع شده» است. او هم‌چنین می‌گوید: «سياست فقط از طريق خودش قابل فکر است»، و اصرار می‌ورزد که ديگر تعريف تعيين‌کننده‌ای از سياست و طبقه موجود نيست. وی مخالف اين ايده است که سياست، گروه‌های عينی را که می‌توان به‌عنوان طبقه مشخص‌شان کرد، نمايندگی می‌کند… شايد سياست‌های رهايی‌بخش و سياست‌های ارتجاعی وجود داشته باشند، ولی اين‌ها را نمی‌توان مستقيما به يک مطالعه علمی و عينی از کارکرد طبقه در جامعه ربط داد. اکنون پرسش آن است که در عصر پایان انقلاب و طبقه، چگونه می‌توان به انقلاب و فاعل آگاه انقلابی اندیشید؟ بدیو ما را به يافتن چيزی که به‌طور متناقض يک هويت عام است، هويتِ بی‌هويت، هويتی که ورای همه هويت‌هاست، هویتی به فراگیری انسان و انسانیت (آن‌چه مارکس پرولتاریا می‌نامد[1]) فرامی‌خواند. او از بحران نمايندگی و بحران ايده‌ی يک گروه عام با ما سخن می‌گوید و پرولتاریای مارکس را همان فاعل آگاه عام يا جهان‌شمول می‌بیند و می‌داند. از این منظر، او در پی یافتن نوعی تعيّن سياسی است که قادر باشد هويت‌ها را ادغام کند و  هویت کلکتیوی مبتنی بر اصولی ورای هويت – هویتی اجتماعی نه بر اساس منفعت مشخص، بلکه بر بنیان اصلی بالاتر و والاتر و عام‌تر – متولد نماید. این اصل اصیل همانا «ايده‌ی برابری» است. بديو «عام» را سازه‌ای می‌داند که تقسيمات و تفاوت‌های طبقاتی را به اسم «همگنی تساوی‌جويانه بنيادين» پاک می‌کند.»🟢
ادامه ی مقاله ی فوق را در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇


@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
#مقاله


دلوز،مارکس و سیاست
نیکولاس توبرن
ترجمه؛ محمدزمان زمانی جمشیدی


🔅ﺩﺭﺁﻣﺪ: شکوه ﻣﺎﺭﻛﺲ🔅

🟢ﭼﻮﻥ ﻧﮋﺍﺩﻯ ﻛﻪ ﻫﻨﺮ ﻳﺎ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ، ﻧﮋﺍﺩﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ،ﻣﺪّﻋﻰ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﺏ ﻭ ﺧﺎﻟﺺ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻧﮋﺍﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺳﺘﻤﺪﻳﺪﻩ.ﺟﺎﺯﺩﻩ، ﺿﻌﻴﻒ، ﺁﺷﻔﺘﻪ، ﻛﻮچ ﮔﺮ، ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﺯﻯ ﭼﺎﺭﻩ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻧﮋﺍﺩ ﺍﻗﻠﻴﺖ(ﺩﻟﻮﺯ ﻭ ﮔﺘﺎﺭﻯ)ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻧﺎﻣﺪ، ﻣﺸﺨﺺ ﺷﻮﺩ. (ﻣﻮﺭﻳﺲ ﺑﻼﻧﺸﻮ)
ﮔﻔﺘه ی ژﻳﻞ ﺩﻟﻮﺯ ﻣﺒﻨﻰ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻛﺘﺎﺑﺶ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮگ او ناتمام مانده قرار بود شکوه مارکس ﻧﺎﻡ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻓﺘﺢ ﺑﺎﺑﻰ ﺩﺭﺧﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻭ ﻭ ﭘﺮﺳﺸﻰ ﺟﺬﺍﺏ. ﺍﻳﻦ ﻓﻴﻠﺴﻮﻑ ِ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻭ
ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻰ... ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺷﻜﻮﻩ ﻣﺎﺭﻛﺲ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﮕﻮﻳﺪ؟ ﺍﻭ ﭼﻪ
ﻧﻮﻉ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎﻳﻰ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﺎﺭﻛﺲ ﺑﺴﺎﺯﺩ، ﻭ ﭼﻪ ﺧﻄﻮﻁ ﻧﻴﺮﻭﻯ ﺟﺪﻳﺪﻯ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮﺩ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ؟ ﺍﺭﻳﻚ ﺁﻟﻴﺰ که سرگرم این ﭘﺮﺳﺶ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: "ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺩﻟﻮﺯ، ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﺯﻳﺮ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﺷﻴﺰﻭﻓﺮﻧﻰ
جای می گیرد"چون به هر روی نام خاص ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺧﺎﻃﺮﻯ ﺑﺎ ﺗﺸﻜﻴﻼﺕ "ﺟﻨﻮﻥ ﺁﻣﻴﺰ" سرمایه داری مارکس ﺍﺳﺖ، ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ: "ﭘﺲ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻣﺎﻳﺔ ﺗﺄﺳﻒ
،ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻟﻮﺯ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺍﺛﺮﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻋﻨﻮﺍﻧﺶ شکوه مارکس باشد، ولی این تاسف ﺑﻰ ﺣﺎﺻﻠﻰ ﻧﻴﺴﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺁﻟﻴﺰ ﻛﺘﺎﺏ ِ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎﻳﻰ ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺎ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻟﻮﺯ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﺎﻳﺪ. 🟢
...متن کامل مقاله ی فوق را در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇

@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
#مقاله

چرخش لاکان به فروید
ژان میشل راباته
مترجم؛ احسان نوروزی


🟢از آنجا که موضوع مورد بحث لاکان، و نتیجتاً روانکاوی، است پس سخن را با خاطره‌ای شخصی، چیزی شبیه اعتراف، شروع می کنم. می توان با وام گرفتن عنوان کتاب میلان کوندرا آن را "شوخی" نامید، چون واقعاً با یک شوخی عملی احمقانه شروع شد. در پاییز سال ۱۹۶۸، وقتی دانشجویی تازه وارد در اکول نرمال سوپریر بودم، به گوشم رسید که دوستانم مشغول آماده‌سازی یکی از آن شوخی های نامتعارفی هستند که یکی از مزایای آن کلیسای جامع فرانسوی آموزش بود. آنها با حسادتی عصبی وار دیده بودند که چطور روانکاو مشهور با ماشین تا در ورودی دانشگاه می آید و به همراه زنی زیبا که بازویش را گرفته، وارد می شود و به سمت دفتر لویی آلتوسر می رود که آن زمان معاون اجرایی اکول بود. بر خلاف سبک و سیاق معمولی دانشجویان، مشهور بود که لاکان جماعت عظیمی از چهار گوشه ی شهر، آمیزه ای رنگارنگ از روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان، فمینیست ها، رادیکال ها و روانکاوان را به خود جلب می کند. دستکاری کردن بلندگوهای متصل به میکروفون پیش رویش کار سختی نبود. به سرعت نواری دست و پا شد که آمیزه‌ای از جیغ و داد حیوانات و اصوات آثار هرزه نگارانه بود. حالا وقتش بود که ببینیم استاد و مخاطبانش به این اهانت چطور واکنش نشان می دهند؛ وقت نکردیم ناهار مان را تمام کنیم و من در حالی که ظرف ناتمام ماست را محکم چسبیده بودم پی توطئه گرها رفتم. دیر رسیدیم (قرار بود نوار مستهجن مان در اواخر سخنرانی پخش شود )و به سالن شلوغی وارد شدیم که در آن یک دوجین ضبط صوت در ردیف جلوی میز روی صحنه گذاشته شده بود. آنجا لاکان شلنگ تخته می‌انداخت و برای جنگل میکروفون ها حرف میزد؛ در پشتش تخته سیاهی بود که رویش نوشته شده بود: "ماهیت نظریه ی روانکاوی گفتاری بی کلام است". واضح بود که تنها چیزی که کم داشت همین مداخله گستاخانه ی ما بود! دقیقا همان لحظه‌ای که وارد اتاق شدم، لاکان شرح مبسوطی را آغاز کرده بود در مورد ظرفهای خردل، مشخصا "آن" ظرف خردل. طرز بیانش قدرتمندانه، نامعمول و رازگونه بود. اولین جملاتی که علیرغم منگی ام پس از غذا یادداشت کردم چنین بودند:
" این ظرف، آن را ظرف خردل می‌نامم تا نشان دهم که لزومی ندارد چیزی داشته باشد، چنین است چون خالی است و ارزشش را از ظرف خردل بودنش می گیرد. مشخصا،چون رویش واژه "خردل" (mustard) نوشته شده، در حالی که اینجا به معنای "با تأخیر" (me tardel must tardy be moult) است،زیرا در واقع ظرف برای آنکه به حیات ابدی اش به عنوان ظرف برسد باید صبر کند، حیاتی که فقط وقتی آغاز می‌شود که این ظرف سوراخی داشته باشد...🟢
متن کامل مقاله ی فوق را می توانید در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇


@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
#مقاله


🔅مقدمه🔅


🟢در طول تاریخ اندیشه در غرب،مابعدالطبیعه،نقش مهمی در ساختن بسیاری از نظریه های سیاسی داشته است تا حدی که می توان آن را شالوده ی چنین نظریاتی دانست.نظر به اینکه معیارهای مابعدالطبیعی بر نظمی پیشین بنیاد استوارند، تا در چنین مطالعه ای باید نظام سیاسی را نیز در تطابق با همان نظم و اصول ثابت و مبنایی بجوییم.
"اندیشه ی سیاسی متضمن ایجاد مابعدالطبیعی ای است تا جایی که می توان مابعدالطبیعه را جزء لازم حیات سیاسی به شمار آورد به عبارتی آراء سیاسی که بدان پایبندیم از رهگذر آرای مابعدالطبیعه مان مشخص می شود". به این معنا اندیشه ی سیاسی برخی از متفکران را نمی توان بدون ارجاع به دستگاه کلی فلسفی آنها دریافت. نیز "بدون فهم موضوعاتی چون طبیعت، سرشت بشر،حق طبیعی، آزادی و ضرورت دولت که همگی موضوعات مابعدالطبیعی هستند، فهم فلسفه ی سیاسی و درک موضاعت سیاسی امکآن پذیر نخواهد بود"....🟢
دوستان علاقه مند، متن کامل مقاله را در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایند.👇

@Kajhnegaristan
#مقاله


دگردیسی معنایی "دال استبداد" و برآمدن گفتمان "استبداد ایرانی"
محمدحسین پناهی/آرش حیدری



چکیده:

📕هدف از پژوهش حاضر بررسی دگرگونی معنایی دال استبداد از دوره ی صفویه تا برآمدن گفتمان استبداد ایرانی در دوران قاجار است.بدین ترتیب با روش دیرینه شناسی تلاش خواهیم کرد این دگرگونی را در نسبت با بسترهای مادی کرد وکار گفتمانی بررسی نماییم.
با بررسی معنای استبداد در برخی از متونی پیشامدرن ایران نشان خواهیم داد که "استبداد" در ایران پیشامدرن نه به مثابه ی یک وضعیتی سیاسی-فرهنگی که مثابه ی یک خصیصه ی اخلاقی تئوریزه شده است،چرخش مفهومی استبداد به نامی برای تمامی آشفتگی های موجود در ایران و برآمدن گفتمان پرقدرت "استبداد ایرانی" محصول بروز رخدادهایی تاریخی است که در بروز جنگ،وبا و قحطی به اوج رسیده و از یک سو نظمی جدید را طلب می کند و از دیگرسو موانع شکل گیری نظم جدید را به مثابه ی "استبدادی" تئوریزه می کند. در این بستر است که معنای یک دال در نسبت با یک دگرگونی تاریخی تغییر یافته و بدل به دالی مرکزی در گفتمانی می شود که از سده ی گذشته تاکنون بر مطالعات تاریخی ایران سایه انداخته است و بدل به بتواره ای مفهومی گشته است که می باید تاریخ خود را به یاد آورد.📕
متن کامل مقاله ی فوق را می توانید در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید👇



@Kajhnegaristan
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1


‼️«جست‌وجو از نقطه‌ے صفر» ⁉️
نویسنده:موریس بلانشو
ترجمه‌:فرامرز ویسے

📒چه کتاب‌ها و نوشته‌ها و زبان‌هایے وجود دارند که بدون اطلاع و آگاهے ما،باعث دگرگونی‌هاے گسترده‌اے می‌شوند که همیشه هم،بر ضد سنت‌های‌مان هستند و کتابخانه‌هاے ما نیز،آشکارا با دنیاے دیگرشان تاثیر می‌گذارند که موجب کنجکاوے می‌شوند و به‌طرز شگفت‌انگیزے،قابل‌احترام می‌باشند:ما سریع پس از یڪ سفر کیهانے،باز مانده‌ے یڪ سیاره‌ے قدیمی‌تر دیگر را کشف می‌کنیم که در سکوتے ابدے منجمد شده و باید اندکے درباره‌ے آن تامل کرد،چون قابل‌مشاهده نیست.شڪ نداریم که واژه‌هاے خواندن و نوشتن،یادآور مساله‌اے نیست که در روحیه‌مان،تاثیر واقعن متفاوتے از آغاز این قرن گذاشته باشد.این موضوع هم روشن است که دستگاه رادیو و پرده‌[یسینما]که ما را نیز آگاه کرده،چندان مهم نبوده است.هنوز،بیش‌ترین هیاهوے اطراف ما،زمزمه‌ے بی‌نام و نشانی‌ است که همواره با ماست و این معجزه‌ے گفتار ناشنیده است که سریع و خستگی‌ناپذیر و جهانے است و قضیه‌ے گذار ناب آن‌،همیشه با حرکتے به پیش می‌رود که باعث تغییرے علیه همه چیز می‌شود.
برایما،پیش‌بینے مسائلے که خیلے آشکار هستند،باارزش است.باید پیش از اختراعات تکنیکے و کارکرد امواج رادیویے و یادآورے تصاویر،تاحدے به نکته نظرات تایید‌شده‌ے هولدرین و مالارمه درباره‌ے کشف جهت و گستردگے برخے تغییرها،توجه کرد و آن‌ها را شنید.امروزه،بدون آن که غافل‌گیر شویم،تغییرهایے در خود ما،به‌گونه‌ے متقاعدکننده‌اے به‌وجود می‌آید.شعر و هنر،با فرایندے منجر به خودشان می‌شوند که داراے زمان‌هاے عجیب و غریبے نیستند،بل‌که بنا‌به خواست‌هاے مشخص،مشکلے به این فرایند می‌دهند که واجد طرح و شعور و هیجان تاییدشده‌ے بسیار قابل‌توجهے است که متاثر از بالیدنے دیگر است و ما اکنون،به‌راحتے در زندگے روزمره،اشکال تاثیرگذار آن‌ها را می‌پذیریم.مالارمه گفته بود،این واژه‌هاے خواندن و نوشتن و حرف زدن،بنابر تجربه‌اے سرشار فراگیر شده و ما را تحت‌فشار قرار می‌دهد که انگار در دنیا،ما نه حرف می‌زنیم و نه می‌نویسیم و نه می‌خوانیم.این یڪ انتقاد عادلانه نیست.چرا که حرف‌زدن و نوشتن،بنابه خواست‌هاے پیوسته‌اے شکل می‌گیرد که در این واژه‌ها،باید متناسب با نمونه‌هاے قابل‌درکے باشد که یادآور تاثیرگذارے کار و دانش تخصصے باشد.از این‌رو،گفتار می‌تواند براے کسے که آن‌را می‌شنود،خیلے ضرورے نباشد و نگفته‌اند کسے در این دنیا،نیاز به زبان ندارد،بل‌که گفته‌اند باید زبانے را انتخاب کرد که کارکرد داشته باشد و این،انتخابے دشوار است.📒

ادامهمقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مقاله-جست‌وجو-از

@Kajhnegaristan
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1


‼️ از مسیح تا بورژوازی⁉️
نویسنده: ژیل دلوز
ترجمه‌ی سروش سیدی و رامین اعلایی


📒توضیح مترجم: «از مسیح تا بورژوازی» از متون مهم ژیل دلوز است که تاکنون ترجمه نشده بود. هگل‌ستیزی آشکار متن بی‌شک عنصر هیجان‌انگیز آن است. این دومین متنی است که دلوز نوشت. هردو متن آشکارا نشان از درگیری با سارتر دارند؛ فیلسوفی که دلوز زمانی در موردش گفت: «سارتر هوای تازه بود». نفرت از «درون»، «ذهنیت»، و محافظه‌کاری البته درست همان چیزی بود که می‌شد در مقاله‌ی «تعالی اگو»ی سارتر هم یافت، اما در نظر دلوز این هرگز کافی نبود. بدون درونماندگاری محض هرگز نمی‌شد از محبس زندگی «درونی» گریخت. به یک معنا، مهم‌ترین آفرینش‌های مفهومی دلوزی جملگی نبردی علیه تقدیس درون و درون‌بودگی هستند؛ از کنشگری و خواست ایجابی سروران گرفته تا اتصالات ماشینی و فلات‌ها و ماشین‌های میل‌گر. آفرینش مفهومی‌ای که سرانجام دلوز و گتاری در پایان کار بدان صورتی ژرف بخشیدند، رهایی از هرگونه تقابل دوتایی درون-بیرون، جستجوی «خارج»ی که فراسوی تضاد دیالکتیکی درون/بیرون برود، همین‌جا آغاز شده بود. جستجوی بیرون یا خارجی که به گفته‌ی آنها «دورتر از هر جهان بیرونی است زیرا درونی است ژرف‌تر از هر جهان درونی: درونماندگاری». صفحه‌ی درونماندگاری سرانجام توانست توضیح دهد که چگونه می‌توانیم به جهان متصل شویم بدون آنکه بر تضادهای دیالکتیکی رایج همچون درون/بیرون تکیه کنیم. فهم این نسبت بدیع و غیردیالکتیکی درون/بیرون کلیدی است برای درک این متن دلوز، و بسیاری مفاهیم دیگر در فلسفه‌ی فرانسوی معاصر، از جمله نسبت بین حکمرانی بر خود و حکمرانی بر دیگران در واپسین درس‌گفتارهای فوکو. این سرآغازی است بر مسیری طولانی در فلسفه‌ی سیاسی معاصر (از فوکو و دلوز تا ژیژک و بدیو) که مبارزه‌ی سیاسی را از تحلیل سوبژکتیویته جدا نمی‌دانند، بلکه یکی را بدون دیگری همواره شکست‌خورده اعلام می‌کنند.📒

این مقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مقاله-از-مسیح-تا-بورژوازی-نوشته-ژیل-دلو/


@Kajhnegaristan
‼️ اسطوره «پدر نخستین» و حقیقت «نام پدر» ⁉️
نویسنده: «محمدامین عسکری»

◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------

📒در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه می‌توان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص می‌گردد که این مفهوم مورد سوء تعبیر و بدفهمی بسیار‌ قرار گرفت است. در پرسش از چرایی این مسأله، مفهوم «نام پدر» بیش از هر مفهوم دیگری، رخ می‌نماید. در جستار پیش رو کوشش خواهیم کرد تا در ضمن رفع چنین سوء تعبیرهایی، زمینه‌ای مناسب را برای درک و تبیین مفهوم «نام پدر» پدید آوریم.
روایتی مشهور و متداول در گفتار روانکاوی مسأله‌ی اختگی را چنین توضیح می‌دهد: “پسر به‌دنبال به دست آوردن آغوش مادر است؛ اما پدر در برابر این گرایش طبیعی و ذاتی وارد صحنه می‌شود و با تهدید و تنذیر نسبت به قطع نرینگی، عقده‌ی اختگی را در پسر با دلالت ممنوعیّت (داشتن مادر) پدید می‌آورد. در مقابل زن از آنجا که از ابتدا با مسأله‌ای همچون داشتن (یا نداشتن) نرینگی مواجه نیست، به‌نوعی اختگی را پذیرفته و در برابر تمنایش برای داشتن مادر و فرمان ممنوعیّت تمتع از وجود وی، به «همانندانگاری» (identification) با خودِ مادر، به‌عنوان مطلوب میل پدر، روی می‌آورد.” این روایت مشهور با وجود داشتن اشاراتی که در شمای کلی می‌توان به آنها توجه داشت، در ادامه‌ ما را دچار سوء تفاهم‌های بسیار می‌کند. مهم‌ترین نکته‌ای که در شمای اخیر ناکامل و در نتیجه گمراه‌کننده است، توضیح آن درمورد کارکرد «پدری» است. لکان در سمینار هفدهم (با عنوان سویه دیگر روانکاوی – The Reverse of Psychoanalysis)1 ، با ستایش ویژه و خاصی از کارکرد اخیر یاد می‌کند:
«صحبت از این مسأله وقتی کسی می‌داند که امور چطور در ارتباط با پدر عمل می‌کنند غریب به نظر می‌رسد. بدون شک، این تنها نقطه‌ای نیست که فروید پاردوکسی را پیش روی ما می‌گذارد، یعنی، ایده‌ی ارجاع عملکرد [پدر] به شکلی از بهره‌مندی از کیفِ [داشتنِ] تمامی زنان، […] پس عجیب نیست که آنچه فروید در واقع امر، ولو نه به‌سورت تعمدی، [در توضیح کارکرد پدر] بدان توجه دارد، دقیقآً همان چیزی باشد که او به‌عنوان مهم‌ترین جزء ادیان بدان اشاره دارد. یعنی ایده‌ی خدایی که همه دوستش دارند… پدر همانا عشق است، اولین چیزی که در این جهان دوستش می‌داریم پدر است.» (Lacan, 2007, §۱۱۴)
اما آیا چنین تبیینی به تمامی در تقابل با نقد ریشه‌ای روانکاوی از «گفتار ارباب»، توضیح عملکرد شکنجه‌گرانه «فرا-من» (Super-ego)، یا انتقاد از ایدئال‌های ساختگی بشر قرار نمی‌گیرد؟ 📒
-------------
◍ ادامه‌ی این #مقاله را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-اسطوره-پدر-نخستین-و-حقیقت-نام-پدر/


@Kajhnegaristan
اخته_کردن_یا_گردن_زنی.pdf
186.4 KB
#مقاله

📜اخته کردن یا گردن زنی
الن سیکسو؛ ترجمه-مهدی سلیمی

@Kajhnegaristan
www.etemadnewspaper.ir_fa_main_print_135035.pdf
118.8 KB
📙 زنانگی و حسانیت، تبارشناسی نیچه از تاریخ فلسفه
‼️نگاهی به جایگاه زن در آراء و آثار فردریش نیچه به مناسبت زادروزش ⁉️
🔺 منتشر شده در روزنامه اعتماد
زهرا قزلباش


#مقاله
@Kajhnegaristan
تاريخ و رخداد در فلسفه‌ي آلِن بديو
نویسنده: کوئِنتين مياسو
-
#مقاله
#آلن_بدیو
-
@Kajhnegaristan
-
Pdf_283.pdf
413.7 KB
🔶 کارخانه به مثابه عرصه رخداد

🔸 نویسنده: آلن بدیو
🔹 مترجم: صالح نجفی

#مقاله
@Kajhnegaristan
Pdf_260.pdf
294.9 KB
🔶 نیازمند یک انظباط خلقی هستیم
🔸گفتگو با آلن بدیو
🔹 مترجم: رحمان بوذری

#مقاله
@Kajhnegaristan
dryda_v_vasazy.pdf
262 KB
📕📙📔📒
#مقاله

🆔 @antimantal1

‼️ «دریدا و واسازی»⁉️

گایاتری چاکراوورتی اسپیواک

مترجم: امیر احمدی آریان

@Kajhnegaristan
Pdf_3364.pdf
182 KB
🔶 آنتاگونیسم، تفاوت و بازنمایی

🔹 نویسنده: ارنستو لاکلائو
🔹 مترجم: مراد فرهادپور و جواد گنجی

#مقاله

@Kajhnegaristan
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی.pdf
169.6 KB
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی
(بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم "لاکلائو" و "موفه")
سید حسین اطهری/سید صدرا حسینی
#مقاله

چکیده
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متاخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه ی مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند.
لاکلائو و موفه از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند، نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یکجانبه ی آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی، سعی دارند یکجانبه گرایی اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک را که در تعیین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده ی سرمایه داری متاخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه ی مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم.

@Kajhnegar
20130130085342-9741-13.pdf
206.4 KB
#مقاله
نظریه‌ی بازی‌های زبانی ویتگنشتاین:
یک نظرگاه فلسفی پست‌مدرن درباره‌ی زبان

نویسنده: بیت‌الله ندرلو

@Kajhnegaristan