کژ نگریستن
3.3K subscribers
667 photos
301 videos
729 files
368 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
من فکر می‌کنم مارکس تعریف خوبی از «پول» ارائه داده است: یک معادل عام و کلی (General Equivalent). پول چیزی است که «معادل با هر چیز دیگری» است. این امری است که سبب می‌شود شور و شهوت به پول وجود داشته‌باشد. چون شور و شوق نسبت به پول به منزله شور و شوق به هر چیزی است که خواستار آن هستیم، هر آنچه بدان «میل» داریم.
پس نهایتاً، اشتیاق به پول در واقع یعنی شوق به یک ابژه‌ «میل» که حقیقتاً تعریف نشده‌است. چیزی که چونان میلی مبهم نمودار می‌شود، میلی که کلی است و عام، گونه‌ای میل به هر چیزی. این به «خشونتی» می‌انجامد که به‌ مثابه‌ میلی عملاً نامتعین محسوب می‌شود، میلی که همزمان مطلق است و عام، میلی که بی‌درنگ وارد رژیمی از «رقابت» می‌شود.
پس پول چیزی است که «خشونت رقابت» را سازمان می‌دهد. زبان پول دقیقاً زبانی است که وانمود می‌کند بی‌حد و مرز است. به این دلیل، زبانی است مجنون و بی‌عقل. این زبانی است که جهانی را پیشکش می‌کند که حد و مرزی ندارد. جهانی از «امیال محدود نشده».
به نظر من، افسانه‌های مستولی در جهان سرمایه‌داری افسانه‌هایی‌اند که به طریقی مرتبط‌اند با استیلای پول. اینها افسانه‌هایی‌اند در آن واحد حول پرسش از میل و رقابت نامحدود هر دو. ما نیازمند تغییر این افسانه‌هاییم و این بسیار مهم است. و می‌توانیم بگوییم این بزرگترین چالش پیش روی هنرمندان معاصر و مسئولیت آنهاست. این بر عهده‌ هنرمندان کنونی است که افسانه‌های نوینی بیافرینند.

#آلن_بدیو
@Kajhnegaristan
Forwarded from اتچ بات
📙ما در مرحله‌ای هستیم که با انقلاب فرانسه آغاز شد و این که تا به حال دو مرحله از ایده کمونیسم را پشت سر گذاشته‌ایم، یکی مال قرن نوزدهم که نام مارکس نمودگار آن است، و یکی هم با احزاب کمونیستی. ما می‌توانیم دست به ارزیابی این دو مرحله بزنیم. این کار دشمنان ما نیست، وظیفه ماست. ولی ما می‌دانیم که باید از این فراتر برویم. در هر صورت ، اگر منظورمان این است که خود را برای رخداد سیاسی‌ای که آمدنش محتوم است آماده کنیم، آن وقت هم کارا تر و هم نویدبخش‌تر است که به واژه‌ی «کمونیسم» وفادار بمانیم. 📙

#آلن_بدیو

◾️از کتاب «فلسفه و رخداد»
نوشته آلن بدیو ترجمه علی فردوسی


@Kajhnegaristan
📘در خزانه‌ی تولید سرمایه‌دارانه هیچ‌چیز "واقعی" تر از انبار کالا با بخش مالی آن وجود ندارد. و این ها هر چیز دیگر را فاسد می‌کنند: اکثریت غالب اشیای تولید شده با این نوع دستگاه تولید فقط به قصد کسب سود سفارش می‌شوند. و برای سفته‌بازی‌ها و مشتقات مالی که سریع‌ترین و وسیع‌ترین بخش این سود را ایجاد می‌کنند، اکثر آنها زشت و زمخت و دست و پاگیرند، بی‌فایده و به دردنخورند. و میلیاردها باید هزینه کرد تا مردم خلاف این را بپذیرند، و پیش فرض این کار نیز تبدیل مردمان به کودکان هوسبار و نوجوانان جاودانی است که زندگی شان حول خرید اسباب بازی‌های جدید می‌گردد.
بازگشت به امر واقعی يقينا از مسیری نمی‌گذرد که از سفته بازی بد و "خردستیز" به تولید سالم باز می‌گردد. ما باید به زندگی بی‌واسطه و غیرفکریِ همه آن کسانی بازگردیم که در این جهان می‌آیند، اگر به آن زندگی باز‌گردیم می‌توانیم بدون ترس و تزلزل سرمایه‌داری را مشاهده کنیم، و حتى آن فيلم پرحادثه و فاجعه‌ای را که این نظام ما را به تماشایش نشانده است، امر واقعی این فیلم نیست: خود سینماست.
وقتی نگاه بر می‌گیریم یا به عقب می‌نگریم چه می‌گوییم؟ وقتی موفق می‌شویم خود را از ترس ناچیزمان از خلأ خلاص کنیم چه می‌بینیم؟ هرچه باشد، اربابان‌مان می‌خواهند ما از خلأ بترسیم و در نتیجه از آنان عاجزانه تقاضا کنیم بانک‌ها را نجات دهند. چیزهای ساده‌ای می‌بینیم که از مدتها پیش می‌شناخته‌ایم، و دیدن یعنی همین: سرمایه‌داری چیزی نیست مگر راهزنی، و ذاتش خردستیز و صیرورتش ویرانگر است. سرمایه‌داری همواره تضمین کرده است که ما بهای چند دهه‌‌ی کوتاه رفاه و رونق نابرابرانه و قساوت‌آمیز را بپردازیم: بحران‌هایی که مقادیری نجومی از ارزش را می‌بلعند؛ لشکر کشی‌های تنبيهیِ خونین به همه‌ی مناطقی که سرمایه‌داری آنها را تهدید کننده با راهبردی می‌داند؛ و سرانجام جنگ های جهانی که بدان رخصت می دهند سلامتش را بازیابد. این است قدرت دیالکتیکی نگاه وارونه به این فیلم پرفاجعه. عجبا! آنان، با نادیده گرفتن زندگی مردمانی که این فیلم را تماشا می‌کنند، جراتش را دارند نظامی را ستایش کنند که امر سازماندهیِ زندگی جمعی ما را به پست‌ترین غریزه‌ها واگذار می کنند، حرص رقابت و خودخواهی ناخودآگاه‌! آنان از ما توقع دارند "دموکراسی"یی را بستاییم که رهبرانش به جریان تصرف خصوصی منابع مالی با چنان جدیتی خدمت‌ می‌کنند که مایه حیرت خود #مارکس هم می‌شد - همان مارکسی که خود 160 سال پیش دولت‌ها را "عمال سرمایه" نامیده بود. آنها می‌خواهند به هر قیمتی شهروندان عادی را متقاعد سازند که جبران کسری بودجه تأمین اجتماعی به هیچ وجه ممکن نیست، ولی باید کسری بانک ها را، صرف نظر از میلیاردها هزینه‌اش برای ما، جبران کرد. وقتی هیچ‌کس حتی به فکر ملی کردن کارخانه‌ای نمی‌افتد که ممکن است به سبب رقابت دچار مشکل شود، ما باید حکیمانه به تأیید سر تکان دهیم (گیرم که هزاران نفر در آن کارخانه کار می‌کنند، ولی در همان حال باید بپذیریم که ملی کردن بانک‌هایی که به لطف سفته‌بازی‌هایشان ورشکست شده‌اند آشکارا امری ضروری است.
در این بستر، امر واقعی به وضوح همان چیزی است که پیش از بحران وجود داشت. پس سر منشأ این خیال و وهم مالی جمعی چه بود؟ پاسخ روشن است: مردمانی که قدرت خرید نداشتند مجبور شدند خانه‌های نوی قشنگ بخرند زیرا فریب معجزه وام‌ها را خورده بودند. تعهدات ایشان به بازپرداخت این وام‌ها نیز فروخته شدند، آن هم پس از مخلوط شدن با اوراق تضمین بهاداری که ترکیب آنها، درست مثل ترکیبِ مواد مخدر آزمایشگاهی، همان قدر هوشمندانه بود که غامض و ناروشن، البته به لطف کار صدها ریاضیدان. این اوراق و تعهدات همین طور خرید و فروش شدند، و تمامی این پول به گردش افتاد، و ارزشش با ودیعه‌گذارده شدن در بانک‌های نقاط دور فزونی گرفت. آری، پشتوانه تمامی این پولِ در گردش خانه‌های واقعی بود. ولی آن گاه بازار مستغلات فرو پاشید، و همین خود کافی بود تا باعث شود خریداران کمتر و کمتر قادر به پرداخت بدهی هایشان شوند، زیرا اکنون ارزش خانه هایشان کمتر شده بود در حالی که طلبکارانشان خواستار مبالغ بیشتری بودند.📘


#فرضیه‌ی_کمونیسم
#آلن_بدیو
ترجمه‌ی مراد فرهاد‌پور
صالح نجفی


@Kajhnegaristan
تاريخ و رخداد در فلسفه‌ي آلِن بديو
نویسنده: کوئِنتين مياسو
-
#مقاله
#آلن_بدیو
-
@Kajhnegaristan
-
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسألۀ عشق
کاوشی در نظریات آلن بدیو
فیلسوف مطرح معاصر، دربارۀ عشق

ترجمه‌ی فارسی : محمد پورفر
#آلن_بدیو

@Kajhnegaristan