کژ نگریستن
3.42K subscribers
684 photos
303 videos
732 files
370 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
از دیدگاه کارل #مارکس، کل #آزادی عبارت است از بازگرداندن جهان انسان و روابط انسانی به خود انسان.
#آزادی #سیاسی از یک سو تقلیل انسان است به عضوی از #جامعه مدنی، به فردی مستقل و خود پرست، و از سوی دیگر به یک شهروند، یعنی شخصیتی حقوقی.
تنها زمانی که فرد انسان، انسان واقعی، شهروند انتزاعی را دوباره به خویش بازگرداند و انسان به عنوان یک فرد در زندگی روزانه اش، کار فردی اش و روابط فردی اش به موجودی نوعی تبدیل شود؛ تنها زمانی که انسان "توانایی شخصی اش " را چون نیرو های اجتماعی بشناسد و سازمان دهد و به این سان دیگر نیروهای #اجتماعی را از نیروی خویش به شکل قدرت سیاسی جدا نکند، تنها در آن زمان است که آزادی انسان کامل خواهد شد.



از کانال جامعه‌شناسی علامه


@Kajhnegaristan
در عصر اطلاعات، رباتیک و هوش مصنوعی از مارکس چه می‌آموزیم؟
چرا اطلاعات باید در مالکیت گروهی اندک‌شمار باشد؟ چرا شاهد شکل‌گیری انحصارهای اطلاعات مانند گوگل و فیس بوک و انواع شبکه‌های اجتماعی هستیم؟
👇#ماشین‌ها: بخش پنجم از مجموعه فیلم‌های کوتاه پاول ماسون به‌مناسبت دویست سالگی #مارکس👇

@Kajhnegaristan
‍ ■ با درگذشت او، پرولتاریای مبارز اروپا و آمریکا، اندیشمند بزرگی را از دست داده است

کــه فقدان او جبران ناپذیر است.

با گذشت زمان، فقدان این جان پرشور . ژرف تر و گسترده تر درک خواهد شد.

درست همان طور کــه #داروین قانون تکامل یا ماهیت موجود زنده را کشف کرد.

#مارکس نیز قانون تکامل تاریخ انسانی را کشف نمود

مارکس با کشف قانون ارزش اضافی بر این تاریکی پرتویی از نور پاشید.

کشف چنین قوانینی می تواند جان پرشور و مغز اندیشمند هر فرزانــه ای را تسکین دهد.

زندگی در جوار هر انسانی کــه حتی یکی از این دو مسئلــه را کشف نموده باشد

بسی شادی آفرین است.

مارکس در بسیاری از زمینــه های علمی دیگر نیز بــه تحقیق و تفحص پرداختــه است

و مــهم آن کــه در هر زمینــه ای کــه بــه تحقیق همت گماشتــه .

مانند علوم ریاضی . بــه حل مسایل مــهمی دست یافتــه است.

مارکس . بیش از پیش و هر چیز دیگر یک انقلابی بود.

او مبرم ترین هدف خود را نابودی نظام سرمایــه داری و نــهادهای برخاستــه از آن قرار داد

و زندگی خویش را وقف آگاهی پرولتاریا نمود

تا این طبقــه انقلابی بــه جایگاه و نقش خود در انقلاب رهایی بخش جــهانی پی برد

مارکس، مبارز پیگیر و پرشوری بود کــه در تاریخ بــه ندرت دیده می شود.

مارکس . انسانی بود کــه در طول زندگی درخشانش . بیشترین اتــهام ها و توهین ها را تحمل کرد.

دولت های دیکتاتوری و جمــهوری . او را از کشورهای خود راندند.

بورژواها . چــه محافظــه کاران و چــه فوق دمکرات ها در شایعــه پراکنی و ترویج نفرت علیــه او بــه رقابت با یکدیگر برخاستند.

با این همــه . او نسبت بــه تمام این زشتی ها و پلشتی ها . بی تفاوت بود

و آنــها را یکسر نادیده می گرفت.

تنــها زمانی بــه آنــها پاسخ می داد کــه ضرورتی انقلابی ایجاب می نمود.

#کارل_مارکس زمانی جــهان را ترک گفت کــه میلیون ها کارگر انقلابی . از معدن های سیبری تا کالیفرنیا . از اروپا تا آمریکا . عاشقانــه دوستش داشتند

و در فقدانش سوگوار شدند. با صراحت می گویم: گرچــه این انسان . مخالفان بسیاری داشت . اما هیچ کس را با شخصیت وی خصومتی نبود.

👤 #فردریش_انگلس

@Kajhnegaristan
📘در خزانه‌ی تولید سرمایه‌دارانه هیچ‌چیز "واقعی" تر از انبار کالا با بخش مالی آن وجود ندارد. و این ها هر چیز دیگر را فاسد می‌کنند: اکثریت غالب اشیای تولید شده با این نوع دستگاه تولید فقط به قصد کسب سود سفارش می‌شوند. و برای سفته‌بازی‌ها و مشتقات مالی که سریع‌ترین و وسیع‌ترین بخش این سود را ایجاد می‌کنند، اکثر آنها زشت و زمخت و دست و پاگیرند، بی‌فایده و به دردنخورند. و میلیاردها باید هزینه کرد تا مردم خلاف این را بپذیرند، و پیش فرض این کار نیز تبدیل مردمان به کودکان هوسبار و نوجوانان جاودانی است که زندگی شان حول خرید اسباب بازی‌های جدید می‌گردد.
بازگشت به امر واقعی يقينا از مسیری نمی‌گذرد که از سفته بازی بد و "خردستیز" به تولید سالم باز می‌گردد. ما باید به زندگی بی‌واسطه و غیرفکریِ همه آن کسانی بازگردیم که در این جهان می‌آیند، اگر به آن زندگی باز‌گردیم می‌توانیم بدون ترس و تزلزل سرمایه‌داری را مشاهده کنیم، و حتى آن فيلم پرحادثه و فاجعه‌ای را که این نظام ما را به تماشایش نشانده است، امر واقعی این فیلم نیست: خود سینماست.
وقتی نگاه بر می‌گیریم یا به عقب می‌نگریم چه می‌گوییم؟ وقتی موفق می‌شویم خود را از ترس ناچیزمان از خلأ خلاص کنیم چه می‌بینیم؟ هرچه باشد، اربابان‌مان می‌خواهند ما از خلأ بترسیم و در نتیجه از آنان عاجزانه تقاضا کنیم بانک‌ها را نجات دهند. چیزهای ساده‌ای می‌بینیم که از مدتها پیش می‌شناخته‌ایم، و دیدن یعنی همین: سرمایه‌داری چیزی نیست مگر راهزنی، و ذاتش خردستیز و صیرورتش ویرانگر است. سرمایه‌داری همواره تضمین کرده است که ما بهای چند دهه‌‌ی کوتاه رفاه و رونق نابرابرانه و قساوت‌آمیز را بپردازیم: بحران‌هایی که مقادیری نجومی از ارزش را می‌بلعند؛ لشکر کشی‌های تنبيهیِ خونین به همه‌ی مناطقی که سرمایه‌داری آنها را تهدید کننده با راهبردی می‌داند؛ و سرانجام جنگ های جهانی که بدان رخصت می دهند سلامتش را بازیابد. این است قدرت دیالکتیکی نگاه وارونه به این فیلم پرفاجعه. عجبا! آنان، با نادیده گرفتن زندگی مردمانی که این فیلم را تماشا می‌کنند، جراتش را دارند نظامی را ستایش کنند که امر سازماندهیِ زندگی جمعی ما را به پست‌ترین غریزه‌ها واگذار می کنند، حرص رقابت و خودخواهی ناخودآگاه‌! آنان از ما توقع دارند "دموکراسی"یی را بستاییم که رهبرانش به جریان تصرف خصوصی منابع مالی با چنان جدیتی خدمت‌ می‌کنند که مایه حیرت خود #مارکس هم می‌شد - همان مارکسی که خود 160 سال پیش دولت‌ها را "عمال سرمایه" نامیده بود. آنها می‌خواهند به هر قیمتی شهروندان عادی را متقاعد سازند که جبران کسری بودجه تأمین اجتماعی به هیچ وجه ممکن نیست، ولی باید کسری بانک ها را، صرف نظر از میلیاردها هزینه‌اش برای ما، جبران کرد. وقتی هیچ‌کس حتی به فکر ملی کردن کارخانه‌ای نمی‌افتد که ممکن است به سبب رقابت دچار مشکل شود، ما باید حکیمانه به تأیید سر تکان دهیم (گیرم که هزاران نفر در آن کارخانه کار می‌کنند، ولی در همان حال باید بپذیریم که ملی کردن بانک‌هایی که به لطف سفته‌بازی‌هایشان ورشکست شده‌اند آشکارا امری ضروری است.
در این بستر، امر واقعی به وضوح همان چیزی است که پیش از بحران وجود داشت. پس سر منشأ این خیال و وهم مالی جمعی چه بود؟ پاسخ روشن است: مردمانی که قدرت خرید نداشتند مجبور شدند خانه‌های نوی قشنگ بخرند زیرا فریب معجزه وام‌ها را خورده بودند. تعهدات ایشان به بازپرداخت این وام‌ها نیز فروخته شدند، آن هم پس از مخلوط شدن با اوراق تضمین بهاداری که ترکیب آنها، درست مثل ترکیبِ مواد مخدر آزمایشگاهی، همان قدر هوشمندانه بود که غامض و ناروشن، البته به لطف کار صدها ریاضیدان. این اوراق و تعهدات همین طور خرید و فروش شدند، و تمامی این پول به گردش افتاد، و ارزشش با ودیعه‌گذارده شدن در بانک‌های نقاط دور فزونی گرفت. آری، پشتوانه تمامی این پولِ در گردش خانه‌های واقعی بود. ولی آن گاه بازار مستغلات فرو پاشید، و همین خود کافی بود تا باعث شود خریداران کمتر و کمتر قادر به پرداخت بدهی هایشان شوند، زیرا اکنون ارزش خانه هایشان کمتر شده بود در حالی که طلبکارانشان خواستار مبالغ بیشتری بودند.📘


#فرضیه‌ی_کمونیسم
#آلن_بدیو
ترجمه‌ی مراد فرهاد‌پور
صالح نجفی


@Kajhnegaristan
 فرهنگ امروز: 
ترجمه محمد زمان زمانی

📘تأملی فیلسوفانه پیرامون «چیستی پول» / چرا انسان نسبت به پول شور و شهوت دارد؟

پروفسور آلن #بدیو در حال‌حاضر شناخته‌شده‌ترین فیلسوف فرانسوی معاصر است. او در سال ۱۹۳۷ از پدر و مادری که یکی استاد فلسفه و دیگری استاد ریاضیات بود، به دنیا آمد. سنتز این پدر و مادر را شاید بتوان در فلسفه فرزندشان جست: «هستی‌شناسی‌ای ریاضیاتی مبتنی بر نظریه مجموعه‌ها».

بدیو پس از انتشار کتاب‌های «نظریه سوژه» و «وجود و رخداد» به شهرتی دیرهنگام دست یافت. در دیدگاه او «سوژه» با «رخداد» گره می‌خورد و با «وفاداری به آن» تعریف می‌شود.

فلسفه بدیو در زمره فلسفه‌های متأثر از #لکان، روانکاو نامدار فرانسوی است و مفهوم «رخداد» جایگاهی چونان امرواقعی یا حادثه تروماتیک در روانکاوی لکانی دارد.

بدیو همراه با اسلاوی #ژیژک و فردریک #جیمسون، چپ‌گرایی رادیکال و از منتقدان جریان پسامدرنیسم است و فلسفه‌اش چونان دیدگاه استاد و مرادش لویی #آلتوسر به گونه‌ای ادامه مبارزه طبقاتی در سطح نظریه محسوب می‌شود.

گفتار کوتاه پیش رو، دیدگاه او را درباره «پول» بازمی‌نمایاند که بهتر از هر چیز نشانگر تأثیر #مارکس و رویکردهای روانکاوانه بر اوست.

٭٭٭

🌏من فکر می‌کنم مارکس تعریف خوبی از «پول» ارائه داده است: یک معادل عام و کلی (General Equivalent). پول چیزی است که «معادل با هر چیز دیگری» است. این امری است که سبب می‌شود شور و شهوت به پول وجود داشته‌باشد. چون شور و شوق نسبت به پول به منزله شور و شوق به هر چیزی است که خواستار آن هستیم، هر آنچه بدان «میل» داریم.

پس نهایتاً، اشتیاق به پول در واقع یعنی شوق به یک ابژه‌ «میل» که حقیقتاً تعریف نشده‌است. چیزی که چونان میلی مبهم نمودار می‌شود، میلی که کلی است و عام، گونه‌ای میل به هر چیزی. این به «خشونتی» می‌انجامد که به‌ مثابه‌ میلی عملاً نامتعین محسوب می‌شود، میلی که همزمان مطلق است و عام، میلی که بی‌درنگ وارد رژیمی از «رقابت» می‌شود.

پس پول چیزی است که «خشونت رقابت» را سازمان می‌دهد. زبان پول دقیقاً زبانی است که وانمود می‌کند بی‌حد و مرز است. به این دلیل، زبانی است مجنون و بی‌عقل. این زبانی است که جهانی را پیشکش می‌کند که حد و مرزی ندارد. جهانی از «امیال محدود نشده».

به نظر من، افسانه‌های مستولی در جهان سرمایه‌داری افسانه‌هایی‌اند که به طریقی مرتبط‌اند با استیلای پول. اینها افسانه‌هایی‌اند در آن واحد حول پرسش از میل و رقابت نامحدود هر دو. ما نیازمند تغییر این افسانه‌هاییم و این بسیار مهم است. و می‌توانیم بگوییم این بزرگترین چالش پیش روی هنرمندان معاصر و مسئولیت آنهاست. این بر عهده‌ هنرمندان کنونی است که افسانه‌های نوینی بیافرینند.🌏

برگرفته از:

http: //news. genius. com/Alain-badiou-what-is-money-annotate

منبع: روزنامه ایران

@Kajhnegaristan
🔵[٢] ژیژک در اینجا پس از به چالش کشیدن مفهوم التقاطیِ نئومارکسیسمِ پسامدرنیستیِ! جردن پترسن و در پاسخ وی می‌گوید: ”من فقط نیمه خالی لیوان را می‌بینم. من بدبینم. نه یک بدبینِ رادیکال بلکه از گفتار پایانی شما به این مهم رسیدم که مارکسیسم یک خوش‌بینیِ انسان‌شناختیِ حماقت‌آسایی در قبال مسائل پیشه می‌کند: ”بیایید از شر تهدیدات سرمایه‌داری خلاص شویم و بعدش خوب و خوش و خرّم زندگی‌مان را بکنیم!“
خدای من! دارم بیش از پیش هم بدبین می‌شوم! من به نیروی خیر ایمان ندارم؛ چرا که هرگز نیروی شر را دست‌کم نمی‌گیرم، و نیز نیروی جان‌فرسایِ رَشک را. مرادم آن است که اینها هم بخشی از طبیعتِ آدمی هستند.

ما در اسلوونی یک حکایتی داریم؛
روزی یک موجود به ظاهر روحانی جلوی کشاورزی ظاهر می‌شود و می‌گوید:
حاضرم هر کاری که بخواهی برای‌ات انجام دهم تنها با این پیش‌شرط که حاضر باشی با همسایه‌ات هم این‌چنین تا کنم.
می‌دانید کشاورز چه پاسخی به اهریمن داد؟
گفت: خب پس اصلاً یکی از چشم‌های مرا در آور!

می‌بینید؛ ما در کاپیتالیسم فرو رفته‌ایم. آن را دست‌کم نگیرید. هیچ راه ساده و روشنی برای برون‌رفت از آن متصور نیستم.🔵


[ترجمه: فائزه پورپیغمبر]

#سرمایه‌داری #جهانی‌‌شدن #مارکس #سوسیالیسم #انسان_شناسی #ژیژک #اسلاوی_ژیژک


@Kajhnegaristan
گفت‌وگو با فاطمه ولیانی به مناسبت ترجمه کتاب «الفاظ و اشیا؛ باستان‌شناسی علوم انسانی»

‼️رابطه پیچیده فوکو با مارکسیسم⁉️
✍️ علی سالم

📙 تفکر #فوکو پیچیده‌تر از آن است که بتوان او را متفکری پست‌مدرن در معنایی که عموما از این کلمه مراد می‌شود دانست. به‌علاوه نقد او از عصر مدرن تحت لوای هیچ ذات یا حقیقت راستین و ستایش‌شده‌ای صورت نمی‌گیرد و برخلاف بعضی برداشت‌های نادرست از اندیشه او، به هیچ شکل تفکر یا مناسبات اجتماعی و اقتصادی اعصار پیشین قداست نمی‌بخشد، بلکه گذشته نیز از نقد او مبرا نیست. اساسا تاریخ بشر از نظر او تاریخ گذر از شکلی از سلطه به شکلی دیگر است.

🔸قدرت از حوزه‌هایی است که فوکو در تحلیل آن از کار #مارکس خیلی بهره برده، و به گفته خودش در بحث مارکس در کتاب دوم #سرمایه عناصری را یافته که بر آن مبنا موفق به تحلیل مکانیسم‌های ایجابی قدرت شده است. او از مارکس آموخته که قدرت واحد نیست، ما نه با قدرت بلکه با قدرت‌ها سروکار داریم، از مارکس آموخته که این قدرت‌ها از مرکزیتی به نام دولت ناشی نمی‌شوند بلکه دولت خودش بر پایه وجود اولیه چنین قدرت‌هایی شکل می‌گیرد، از مارکس آموخته که این قدرت‌ها صرفا جنبه سلبی ندارند و کارشان فقط منع و قدغن‌کردن نیست، بلکه نقش ایجابی هم دارند و می‌توانند مولد نوعی کارایی، توانایی یا خلق و تولید محصول باشند، و از مارکس آموخته که قدرت نوعی تکنولوژی است.

🔸مترجم چنین کتابی با دو سد محتوا و سبک نوشتار روبروست، نوشتاری به سبک باروک، که بسیاری آن را تحسین کرده‌اند و بعضی هم گفته‌اند پرطمطراق و فضل‌فروشانه است. برای ترجمه کتاب لازم بود هم همه نقدها و تفسیرهایی را که درباره آن نوشته شده و همه مصاحبه‌هایی را که حول این کتاب با مؤلف شده بخوانم و هم درباره دغدغه‌های فکری او هنگام نگارش کتاب بیشتر بدانم. علاوه بر این، خود کتاب هم در تحلیل دانش عصر کلاسیک و عصر مدرن به سه رشته مختلف (علوم مرتبط با زبان، طبیعت و اقتصاد) می‌پردازد که آنها هم کار جدانه می طلبید.


@Kajhnegaristan
‼️فراسوی پارادایم‌های فنی و اجتماعی: خوانش سیاسیِ کار انتزاعی به‌منزله‌ی جوهر ارزشص⁉️

✍🏻 ماسیمو د آنجلیس
ترجمه‌: عادل مشایخی

📘 به نظر می‌رسد به رغم بسیاری از تفاوت‌ها، میان نویسندگان مارکسیست توافقی نهفته و بنیادین بر سر این نکته وجود دارد که آثار مارکس با مناسبات اجتماعی، و به‌ویژه مناسبات اجتماعی در سرمایه‌داری، سروکار دارد. اما به‌محض این‌که مؤلفان مختلف از توضیحات کلی آثار مارکس به‌سوی مطالعات جزئیِ متمرکز بر مقولات متفاوت او حرکت می‌کنند، این توافق ضمنی محو می‌شود: مقولاتی نظیر ارزش، بت‌وارگیِ کالایی، نرخ سود، و غیره. در اکثر این مطالعات مقولاتِ به‌کار رفته حیاتی مستقل پیدا می‌کنند و سرشت اجتماعیِ آن‌ها، این واقعیت که بازنمودِ مناسبات اجتماعی‌اند، صرفا گونه‌ای اعتبار اکتشافیِ حاشیه‌ای پیدا می‌کند.

🔸 من در این مقاله از مسیری به مقوله‌ی ارزش نزدیک می‌شوم که رابطه‌ی سرمایه-کار را در مرکز مفاهیم مارکس قرار می‌دهد. به طور خاص، استدلال خواهم کرد که مقوله‌ی کار انتزاعی، یعنی جوهر ارزش، بازنمودِ تحلیلیِ رابطه‌یِ طبقاتیِ ستیزه‌آمیز میانِ کار و سرمایه است.📘

اینجا بخوانید👈🏻https://radicald.net/kp5e


#ماسیو_د_آنجلیس #کار_انتزاعی #نظریه‌ارزش #تجربه‌ی‌زیسته #کار_ازخود‌بیگانه #کار_تحمیلی #کار_بی‌پایان #رابطه‌ی‌قدرت #مبارزه‌طبقاتی #مارکس #ریکاردو #عادل‌مشایخی



@Kajhnegaristan
‼️ درباره‌ی بورژوازی و حکومت قانون⁉️
✍🏻 عادل مشایخی

از متن:
📘 در سال 1381 تعداد چهار میلیون و صد هزار کارگر از حقوقی نظیر مرخصی استحقاقی سالانه، تعطیلی همراه با مزد در روز جمعه، حداکثر روزِ کاریِ 8 ساعته، حقوق مندرج در مقرارت مربوط به اخراج کارگران در قانون کار، مرخصی تحصیلی، برخورداری از امکانات بهداشتی طبق اصول وزارت بهداشت و بسیاری حقوق دیگر، محروم شدند.

🔸 در تبصره‌ی 2 ماده 7 قانون کار که در لایحه‌ی اصلاحیه به تنها تبصره‌ی ماده‌ی 7 تبدیل شده، آمده است: «در کارهایی که طبیعت آن‌ها جنبه‌ی مستمر دارد، در صورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود.» مفهوم مخالف این تبصره این است که حتا در کارهایی که «طبیعت آن‌ها جنبه مستمر دارد»، کارفرما حق دارد با تعیین مدت، قرارداد موقت را به کارگر تحمیل کند.

🔸 وزارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 1393 «به‌طور تلویحی» تأیید کرد «بیش از 93 درصد قراردادهای منعقدشده در بازار کار ایران قراردادهای "موقت" یک ماهه، سه ماهه و بعضا یکساله است»

🔸 اقدام دولت دوازدهم در بهمن‌ماه 1398 برای تعیین سقف قرارداد موقت در کارهایی که ماهیت غیر مستمر دارند، مشکل موقتی‌کردن قراردادهای کار و فرو بردن زندگیِ کارگری در عدم قطعیت و ناامنی فزاینده را که هم‌اکنون دامن بیش از 95 درصد کارگران ایرانی را گرفته است، حل نمی‌کند.

🔸 نظام قانونی جامعه‌ی سرمایه‌داری با قانون‌گریزی‌های تمایزگذاری شده و توزیع شده به نفع بورژازی کار می‌کند و بورژواها وقتی از «حکومت قانون» سخن می‌گویند منظورشان چیزی جز این نیست و فقط وقتی قانون‌گریزی به نفع ایشان نیست فریاد قانون‌خواهی سرمی‌دهند و از زیر پا گذاشتن قانون تاسف می‌خورند.

🔸 بنابراین، می توان گفت قانون‌گریزی‌های بورژوازی در هر جامعه‌ای عمل مطابق مقتضیات منطق سرمایه به شیوه‌ایست که شرایط تاریخیِ آن جامعه، به‌ویژه تعادل نیروهای طبقاتی در آن جامعه، رخصت می‌دهد. به همین دلیل است که افشاگریِ قانون‌گریزی‌های بورژوازی به تنهایی راه به جایی نمی‌برد. هر روز خبر اختلاسی تازه‌، فروش اموال عمومی به «ثمن بخس»، رانت‌های رنگارنگ، انواع ظلم و اجحاف به کارگران و ... اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. گوش هیچ محکمه‌ای بدهکار ادعای کارگران نیست، و حتا بیشتر اوقات «دادخواه» در مقام «مجرم مجازات» می‌شود. هیچ‌یک از این ادعاها در هیچ دادگاهی مسموع نیستند. به قول دلوز همه‌چیز «عمومی» یا در معرض دید عموم است، اما هیچ چیز قابل طرح در محکمه نیست. به تعبیری، همه‌چیز قانونی است، چراکه قانون‌گریزی مکمل ضروریِ قانون و شرط عملکرد آن است (این معنای جدیدی است که «قانون‌گریزی» پیدا می‌کند). به همین دلیل، وظیفه‌ی طبقه‌ی کارگر، وظیفه‌ی چپِ برآمده از بطن تجربه‌ی زیسته‌ی طبقه‌ی کارگر، قبل از هرچیز برملاکردن سرشت جنایت‌آمیز فرایند انباشت سرمایه است تا ازاین طریق، «دادخواهی» در محاکم بورژوایی، جای خود را به «دادآفرینی» در میدان نیروها بدهد. طبقه‌ی کارگر به‌جای استدعای حقوقی که دیگران برایش تعیین کرده‌اند، باید حقوق خود را بیافریند.📘

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/ysw2

#بورژوازی #حکومت‌قانون #عادل‌مشایخی #قانون‌شکنی #قانون‌گریزی #طبقه‌کارگر #پرولتاریا #مارکس #فوکو #مراقبت‌وتنبیه #دلوز

@Kajhnegaristan
‼️ درباره‌ی بورژوازی و حکومت قانون⁉️
✍🏻 عادل مشایخی

از متن:
📒 در سال 1381 تعداد چهار میلیون و صد هزار کارگر از حقوقی نظیر مرخصی استحقاقی سالانه، تعطیلی همراه با مزد در روز جمعه، حداکثر روزِ کاریِ 8 ساعته، حقوق مندرج در مقرارت مربوط به اخراج کارگران در قانون کار، مرخصی تحصیلی، برخورداری از امکانات بهداشتی طبق اصول وزارت بهداشت و بسیاری حقوق دیگر، محروم شدند.

🔸 در تبصره‌ی 2 ماده 7 قانون کار که در لایحه‌ی اصلاحیه به تنها تبصره‌ی ماده‌ی 7 تبدیل شده، آمده است: «در کارهایی که طبیعت آن‌ها جنبه‌ی مستمر دارد، در صورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود.» مفهوم مخالف این تبصره این است که حتا در کارهایی که «طبیعت آن‌ها جنبه مستمر دارد»، کارفرما حق دارد با تعیین مدت، قرارداد موقت را به کارگر تحمیل کند.

🔸 وزارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 1393 «به‌طور تلویحی» تأیید کرد «بیش از 93 درصد قراردادهای منعقدشده در بازار کار ایران قراردادهای "موقت" یک ماهه، سه ماهه و بعضا یکساله است»

🔸 اقدام دولت دوازدهم در بهمن‌ماه 1398 برای تعیین سقف قرارداد موقت در کارهایی که ماهیت غیر مستمر دارند، مشکل موقتی‌کردن قراردادهای کار و فرو بردن زندگیِ کارگری در عدم قطعیت و ناامنی فزاینده را که هم‌اکنون دامن بیش از 95 درصد کارگران ایرانی را گرفته است، حل نمی‌کند.

🔸 نظام قانونی جامعه‌ی سرمایه‌داری با قانون‌گریزی‌های تمایزگذاری شده و توزیع شده به نفع بورژازی کار می‌کند و بورژواها وقتی از «حکومت قانون» سخن می‌گویند منظورشان چیزی جز این نیست و فقط وقتی قانون‌گریزی به نفع ایشان نیست فریاد قانون‌خواهی سرمی‌دهند و از زیر پا گذاشتن قانون تاسف می‌خورند.

🔸 بنابراین، می توان گفت قانون‌گریزی‌های بورژوازی در هر جامعه‌ای عمل مطابق مقتضیات منطق سرمایه به شیوه‌ایست که شرایط تاریخیِ آن جامعه، به‌ویژه تعادل نیروهای طبقاتی در آن جامعه، رخصت می‌دهد. به همین دلیل است که افشاگریِ قانون‌گریزی‌های بورژوازی به تنهایی راه به جایی نمی‌برد. هر روز خبر اختلاسی تازه‌، فروش اموال عمومی به «ثمن بخس»، رانت‌های رنگارنگ، انواع ظلم و اجحاف به کارگران و ... اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. گوش هیچ محکمه‌ای بدهکار ادعای کارگران نیست، و حتا بیشتر اوقات «دادخواه» در مقام «مجرم مجازات» می‌شود. هیچ‌یک از این ادعاها در هیچ دادگاهی مسموع نیستند. به قول دلوز همه‌چیز «عمومی» یا در معرض دید عموم است، اما هیچ چیز قابل طرح در محکمه نیست. به تعبیری، همه‌چیز قانونی است، چراکه قانون‌گریزی مکمل ضروریِ قانون و شرط عملکرد آن است (این معنای جدیدی است که «قانون‌گریزی» پیدا می‌کند). به همین دلیل، وظیفه‌ی طبقه‌ی کارگر، وظیفه‌ی چپِ برآمده از بطن تجربه‌ی زیسته‌ی طبقه‌ی کارگر، قبل از هرچیز برملاکردن سرشت جنایت‌آمیز فرایند انباشت سرمایه است تا ازاین طریق، «دادخواهی» در محاکم بورژوایی، جای خود را به «دادآفرینی» در میدان نیروها بدهد. طبقه‌ی کارگر به‌جای استدعای حقوقی که دیگران برایش تعیین کرده‌اند، باید حقوق خود را بیافریند.📒

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/ysw2

#بورژوازی #حکومت‌قانون #عادل‌مشایخی #قانون‌شکنی #قانون‌گریزی #طبقه‌کارگر #پرولتاریا #مارکس #فوکو #مراقبت‌وتنبیه #دلوز

@Kajhnegaristan
‼️ فراسوے پارادایم‌هاے فنے و اجتماعے:خوانش سیاسیِ کار انتزاعے به‌منزله‌ے جوهر ارزش⁉️

✍🏻 ماسیمو د آنجلیس
ترجمه‌:عادل مشایخی

📒 به نظر می‌رسد به رغم بسیارے از تفاوت‌ها،میان نویسندگان مارکسیست توافقے نهفته و بنیادین بر سر این نکته وجود دارد که آثار مارکس با مناسبات اجتماعے،و به‌ویژه مناسبات اجتماعے در سرمایه‌دارے،سروکار دارد.اما به‌محض این‌که مؤلفان مختلف از توضیحات کلے آثار مارکس به‌سوے مطالعات جزئیِ متمرکز بر مقولات متفاوت او حرکت می‌کنند،این توافق ضمنے محو می‌شود:مقولاتے نظیر ارزش،بت‌وارگیِ کالایے،نرخ سود،و غیره.در اکثر این مطالعات مقولاتِ به‌کار رفته حیاتے مستقل پیدا می‌کنند و سرشت اجتماعیِ آن‌ها،این واقعیت که بازنمودِ مناسبات اجتماعی‌اند،صرفا گونه‌اے اعتبار اکتشافیِ حاشیه‌اے پیدا می‌کند.

🔸من در این مقاله از مسیرے به مقوله‌ے ارزش نزدیڪ می‌شوم که رابطه‌ے سرمایه-کار را در مرکز مفاهیم مارکس قرار می‌دهد.به طور خاص،استدلال خواهم کرد که مقوله‌ے کار انتزاعے،یعنے جوهر ارزش،بازنمودِ تحلیلیِ رابطه‌یِ طبقاتیِ ستیزه‌آمیز میانِ کار و سرمایه است.📒

اینجابخوانید👈🏻https://radicald.net/kp5e


#ماسیو_د_آنجلےس#کار_انتزاعے #نظریه‌ارزش #تجربه‌ی‌زیسته #کار_ازخود‌بیگانه #کار_تحمیلے #کار_بی‌پایان #رابطه‌ی‌قدرت #مبارزه‌طبقاتے #مارکس #ریکاردو #عادل‌مشایخی



@Kajhnegaristan
🔻 نکاتی درباره‌ی نظریه‌ی ارزش مارکس
بخش اول: تجربه‌ی کارگریِ قانون ارزش

✍🏻 عادل مشایخی

🔸 برداشت بت‌واره از فرایند انباشت دقیقه‌‌‌‌‌های این فرایند را مقوله‌هایی صرفا اقتصادی و بدون هرگونه ارتباطی با رابطه‌ی ستیزه‌آمیز‌‌ کار و سرمایه می‌فهمد و اگر هم در این برداشت سخنی از مبارزه‌ی طبقاتی به میان آورد، این مبارزه را امری بیرون از فرایند انباشت تلقی می‌‌کند. براساس همین برداشتِ بت‌واره و تصویرش از ستیز طبقاتی است که می‌توان از ضرورت تدوین برنامه‌ی توسعه سخن گفت و به طبقه‌ی کارگر وعده داد که با کمک به فرایند انباشت و یاری رساندن به «بورژوازیِ مولد»، می‌‌تواند امیدوار باشد که روزگاری جامعه‌ی سوسیالیستی تحقق پیدا خواهد کرد. غافل از این­که چنین سوسیالیسمی که چیزی نیست جز اجتماعی‌شدنِ سرمایه[*] هم اکنون به نوعی در ائتلاف رسمی یا غیر رسمی دولت‌ها و شرکت‌‌‌‌‌های چند ملیتی، نقدا تحقق پیدا کرده است، بدون اینکه شرایط فلاکت طبقه‌ی کارگر تغییر چندانی کرده باشد: شکل بلایی که سرمایه سر کار می‌آورد ممکن است عوض شده باشد، اما اصل بلا، یعنی انتزاعی‌شدنِ فعالیت بشری، تقلیل هستیِ انسانی به کار اجتماعا لازم، به هیچ وجه تغییر نکرده است. درواقع، تفاوت وضعیت طبقه‌ی کارگر در جوامع کنونی چیزی نیست جز تفاوت شیوه‌‌‌‌‌های متفاوت تقلیلِ هستیِ انسانی به کار اجتماعا لازم. هر معیاری جز این در ارزیابی وضعیت طبقه‌ی کارگر معیاری بورژوایی است که برای تحمیق طبقه‌ی کارگر ابداع شده است.

🔸 مارکس در دستنوشته‌‌‌های 1844 محتوای طبقاتیِ ازخودبیگانگی را آشکار می‌کند: «اگر محصول کار با من بیگانه است و همچون نیرویی بیگانه در برابر من قرار می‌گیرد، پس به چه کسی تعلق دارد؟ اگر فعالیت خودم به من تعلق نداشته باشد، اگر این فعالیت فعالیتی بیگانه و از سر اجبار باشد، پس این فعالیت به چه کسی تعلق دارد؟» پاسخ: «اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد و این محصول چون قدرتی بیگانه با او مواجه شود، فقط از آن‌‌رو ممکن است که به انسانی غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه‌ی عذاب و شکنجه‌ی اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانیِ زندگی‌اش باشد.» (ترجمه‌ی حسن مرتضوی) به این ترتیب، در دست‌نوشته‌‌‌ها نمونه‌ای از «حرکت انتقادی» مارکس را مشاهد می‌کنیم. او دستنوشته‌‌‌ها را با توصیف «فرض‌های اقتصاد سیاسی» آغاز کرده است. اما این‌‌‌ها صرفا فرض‎‌‌های ذهنی اقتصاددان‎‌‌ها نیستند، بلکه واقعیت پدیداریِ جامعه‌ی بورژوایی‌اند، اموری که «بی‌واسطه داده شده‌اند». مارکس از «پدیدار» به این معنا شروع می‌کند تا به شرایط آن برسد. به بیان دقیق‌تر، مارکس از امر «بیگانه‌شده» آغاز می‌کند تا به مناسباتی برسد که این امر بیگانه شده، انکار و بازنماییِ بت‌واره‌ی آن‌‌‌هاست. در واقعیتِ بت‌واره‌ی جامعه‌ی بورژایی «مالکیت خصوصی بنیاد و علت کار بیگانه‌شده به نظر می‎‌رسد»، اما حرکت انتقادی مارکس از «واقعیت بت‌واره» به سمت مناسباتِ تولید-قدرت روشن می‌سازد که واقعیت بت‌واره دارد امر واقعی را وارونه بازنمایی می‌کند و در واقع، مالکیت خصوصی نتیجه‌ی کار ی ست که در مناسبات تولید-قدرت بیگانه می شود، نه علت آن.

[*] socialisation of capital

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/eg5z


#عادل‌مشایخی #نظریه‌ارزش #مارکس #کار_انتزاعی #کار_ازخودبیگانه #کاپیتال #تجربه‌کارگری #پرولتاریا #قانون‌ارزش

@Kajhnegaristan
🔻نکاتی درباره‌ی نظریه‌ی ارزش
بخش دوم: نظریه‌ی ارزش
مارکس از دیدگاه دیرینه-تبارشناسانه

✍🏻 عادل مشایخی

🔸هدف بخش دوم این مقاله نشان‌دادن این است که نظریه‌ی ارزش مارکس از دیدگاه دیرینه-تبارشناسانه به چه صورتی در می‌آید. یعنی می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اینجا نیز می‌توان از دو عرصه‌ی پدیداریِ متمایز که روی یکدیگر چفت و بست می‌شوند سخن گفت؛ به بیان دیگر، آیا با استفاده از نقد دیرینه-تبار‌شناسانه‌ی دانش و دو لایه یا دو چینه‌ای که تحلیل می‌کند می‌توان درک دقیق‌تری از نظریه‌ی ارزش مارکس پیدا کرد و برخی گره‌ها را که نه ناشی از خود نظریه‌ی ارزش مارکس، بلکه ناشی از سوء تعبیرهای این نظریه بوده است گشود؟ بر این اساس، می‌توان گفت تعبیر دیرینه-تبارشناسانه‌ی نظریه‌ی ارزش مارکس به‌هیچ‌وجه قرار نیست چیزی به این نظریه بیفزاید یا آن را کامل کند؛ هدف فقط زدودنِ برخی کژفهمی‌هاست که چون زائده‌هایی دست‌وپاگیر قابلیت‌های انتقادیِ نظریه‌ی مارکس را نادیدنی کرده‌اند.

🔸... آن‌چه در این دو لایه به شیوه‌ای بت‌واره تحقق پیدا می‌کند گونه‌ای رابطه‌ی تولید-قدرت است: رابطه‌ای که در آن کار تحمیل و ارزش اضافی استخراج می‌شود؛ رابطه‌ی ستیزه‌آمیزِ تولید. در تحقق بت‌واره، نیروبودنِ نیروها انکار می‌شود؛ رابطه‌ی ستیزه‌آمیزِ نیرو با نیرو به صورت رابطه‌ی اشیاء در می‌آید: منظور از شیئیت‌یابی همین است. با اعمال قدرت در رابطه‌ی کار-سرمایه، بدن‌ها در قلمرو تولید به صورت عضو و اندامی از یک کارگر جمعی تعین پیدا می‌کنند و همین بدن‌های بهنجارشده در قالب بدن‌هایی که قادرند با مهارت و شدت میانگین کار کنند، در قلمرو گفتاری، از طریق کردارهای گفتاریِ بازار، به صورت فروشندگان نیروی کار، یعنی به‌منزله‌ی سوژه‌هایی برخوردار از حق مالکیت و حق مبادله بازنمایی می‌شوند که برای پیگیریِ منافع خود می‌توانند آزادانه با دیگران (مالکان ابزار تولید) وارد مبادله شوند. از دیدگاه بازار نه تحمیلی در کار است، نه استثماری: مالکان نیروی کار در مقام سوژه‌هایی آزاد و برابر با مالکان وسایل تولید وارد روابط مبادله‌ای می‌شوند و آن‌چه را کم‌تر بدان محتاج‌اند در مقابل پول و به قیمتی که تقاضا برای نیروی کار تعیین کرده است واگذار می‌کنند تا با استفاده از پولی که به این ترتیب به جیب می‌زنند آن‌چه را بیشتر نیاز دارند به دست آورند؛ نه نیرویی در کار است نه اعمال قدرتی و نه مقاومتی؛ قدرت و مقاومتی اگر هست به دلیل «سیاسی‌کاری» و دخالت‌های بیجای دولت یا نهادها و تشکل‌های کارگریِ زیاده‌خواه و اقتصادندان است! بازار را اگر به حال خود بگذارند به‌شیوه‌ای منصفانه روابط میان خریداران و فروشندگان را به‌شیوه‌ای کاملا خودجوش و خودانگیخته و فارغ از هرگونه اجبار و تحمیل، نظم خواهد بخشید و هر کسی مطابق استحقاق‌اش نصیب خواهد برد و منتفع خواهد شد. بازنمایی بت‌واره معنایی جز این ندارد.

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/xcu3


#عادل‌مشایخی #نظریه‌ارزش #مارکس #کاپیتال #روابط‌_تولید_قدرت #شیئیت‌یابی_گفتاری‌وغیرگفتاری #بازنمایی‌بت‌واره #واقعیت‌بت‌واره

@Kajhnegaristan