کژ نگریستن
3.3K subscribers
667 photos
301 videos
729 files
368 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1


‼️«جست‌وجو از نقطه‌ے صفر» ⁉️
نویسنده:موریس بلانشو
ترجمه‌:فرامرز ویسے

📒چه کتاب‌ها و نوشته‌ها و زبان‌هایے وجود دارند که بدون اطلاع و آگاهے ما،باعث دگرگونی‌هاے گسترده‌اے می‌شوند که همیشه هم،بر ضد سنت‌های‌مان هستند و کتابخانه‌هاے ما نیز،آشکارا با دنیاے دیگرشان تاثیر می‌گذارند که موجب کنجکاوے می‌شوند و به‌طرز شگفت‌انگیزے،قابل‌احترام می‌باشند:ما سریع پس از یڪ سفر کیهانے،باز مانده‌ے یڪ سیاره‌ے قدیمی‌تر دیگر را کشف می‌کنیم که در سکوتے ابدے منجمد شده و باید اندکے درباره‌ے آن تامل کرد،چون قابل‌مشاهده نیست.شڪ نداریم که واژه‌هاے خواندن و نوشتن،یادآور مساله‌اے نیست که در روحیه‌مان،تاثیر واقعن متفاوتے از آغاز این قرن گذاشته باشد.این موضوع هم روشن است که دستگاه رادیو و پرده‌[یسینما]که ما را نیز آگاه کرده،چندان مهم نبوده است.هنوز،بیش‌ترین هیاهوے اطراف ما،زمزمه‌ے بی‌نام و نشانی‌ است که همواره با ماست و این معجزه‌ے گفتار ناشنیده است که سریع و خستگی‌ناپذیر و جهانے است و قضیه‌ے گذار ناب آن‌،همیشه با حرکتے به پیش می‌رود که باعث تغییرے علیه همه چیز می‌شود.
برایما،پیش‌بینے مسائلے که خیلے آشکار هستند،باارزش است.باید پیش از اختراعات تکنیکے و کارکرد امواج رادیویے و یادآورے تصاویر،تاحدے به نکته نظرات تایید‌شده‌ے هولدرین و مالارمه درباره‌ے کشف جهت و گستردگے برخے تغییرها،توجه کرد و آن‌ها را شنید.امروزه،بدون آن که غافل‌گیر شویم،تغییرهایے در خود ما،به‌گونه‌ے متقاعدکننده‌اے به‌وجود می‌آید.شعر و هنر،با فرایندے منجر به خودشان می‌شوند که داراے زمان‌هاے عجیب و غریبے نیستند،بل‌که بنا‌به خواست‌هاے مشخص،مشکلے به این فرایند می‌دهند که واجد طرح و شعور و هیجان تاییدشده‌ے بسیار قابل‌توجهے است که متاثر از بالیدنے دیگر است و ما اکنون،به‌راحتے در زندگے روزمره،اشکال تاثیرگذار آن‌ها را می‌پذیریم.مالارمه گفته بود،این واژه‌هاے خواندن و نوشتن و حرف زدن،بنابر تجربه‌اے سرشار فراگیر شده و ما را تحت‌فشار قرار می‌دهد که انگار در دنیا،ما نه حرف می‌زنیم و نه می‌نویسیم و نه می‌خوانیم.این یڪ انتقاد عادلانه نیست.چرا که حرف‌زدن و نوشتن،بنابه خواست‌هاے پیوسته‌اے شکل می‌گیرد که در این واژه‌ها،باید متناسب با نمونه‌هاے قابل‌درکے باشد که یادآور تاثیرگذارے کار و دانش تخصصے باشد.از این‌رو،گفتار می‌تواند براے کسے که آن‌را می‌شنود،خیلے ضرورے نباشد و نگفته‌اند کسے در این دنیا،نیاز به زبان ندارد،بل‌که گفته‌اند باید زبانے را انتخاب کرد که کارکرد داشته باشد و این،انتخابے دشوار است.📒

ادامهمقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مقاله-جست‌وجو-از

@Kajhnegaristan
📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1


‼️ از مسیح تا بورژوازی⁉️
نویسنده: ژیل دلوز
ترجمه‌ی سروش سیدی و رامین اعلایی


📒توضیح مترجم: «از مسیح تا بورژوازی» از متون مهم ژیل دلوز است که تاکنون ترجمه نشده بود. هگل‌ستیزی آشکار متن بی‌شک عنصر هیجان‌انگیز آن است. این دومین متنی است که دلوز نوشت. هردو متن آشکارا نشان از درگیری با سارتر دارند؛ فیلسوفی که دلوز زمانی در موردش گفت: «سارتر هوای تازه بود». نفرت از «درون»، «ذهنیت»، و محافظه‌کاری البته درست همان چیزی بود که می‌شد در مقاله‌ی «تعالی اگو»ی سارتر هم یافت، اما در نظر دلوز این هرگز کافی نبود. بدون درونماندگاری محض هرگز نمی‌شد از محبس زندگی «درونی» گریخت. به یک معنا، مهم‌ترین آفرینش‌های مفهومی دلوزی جملگی نبردی علیه تقدیس درون و درون‌بودگی هستند؛ از کنشگری و خواست ایجابی سروران گرفته تا اتصالات ماشینی و فلات‌ها و ماشین‌های میل‌گر. آفرینش مفهومی‌ای که سرانجام دلوز و گتاری در پایان کار بدان صورتی ژرف بخشیدند، رهایی از هرگونه تقابل دوتایی درون-بیرون، جستجوی «خارج»ی که فراسوی تضاد دیالکتیکی درون/بیرون برود، همین‌جا آغاز شده بود. جستجوی بیرون یا خارجی که به گفته‌ی آنها «دورتر از هر جهان بیرونی است زیرا درونی است ژرف‌تر از هر جهان درونی: درونماندگاری». صفحه‌ی درونماندگاری سرانجام توانست توضیح دهد که چگونه می‌توانیم به جهان متصل شویم بدون آنکه بر تضادهای دیالکتیکی رایج همچون درون/بیرون تکیه کنیم. فهم این نسبت بدیع و غیردیالکتیکی درون/بیرون کلیدی است برای درک این متن دلوز، و بسیاری مفاهیم دیگر در فلسفه‌ی فرانسوی معاصر، از جمله نسبت بین حکمرانی بر خود و حکمرانی بر دیگران در واپسین درس‌گفتارهای فوکو. این سرآغازی است بر مسیری طولانی در فلسفه‌ی سیاسی معاصر (از فوکو و دلوز تا ژیژک و بدیو) که مبارزه‌ی سیاسی را از تحلیل سوبژکتیویته جدا نمی‌دانند، بلکه یکی را بدون دیگری همواره شکست‌خورده اعلام می‌کنند.📒

این مقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مقاله-از-مسیح-تا-بورژوازی-نوشته-ژیل-دلو/


@Kajhnegaristan
‼️ اسطوره «پدر نخستین» و حقیقت «نام پدر» ⁉️
نویسنده: «محمدامین عسکری»

◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتیمانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------

📒در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه می‌توان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص می‌گردد که این مفهوم مورد سوء تعبیر و بدفهمی بسیار‌ قرار گرفت است. در پرسش از چرایی این مسأله، مفهوم «نام پدر» بیش از هر مفهوم دیگری، رخ می‌نماید. در جستار پیش رو کوشش خواهیم کرد تا در ضمن رفع چنین سوء تعبیرهایی، زمینه‌ای مناسب را برای درک و تبیین مفهوم «نام پدر» پدید آوریم.
روایتی مشهور و متداول در گفتار روانکاوی مسأله‌ی اختگی را چنین توضیح می‌دهد: “پسر به‌دنبال به دست آوردن آغوش مادر است؛ اما پدر در برابر این گرایش طبیعی و ذاتی وارد صحنه می‌شود و با تهدید و تنذیر نسبت به قطع نرینگی، عقده‌ی اختگی را در پسر با دلالت ممنوعیّت (داشتن مادر) پدید می‌آورد. در مقابل زن از آنجا که از ابتدا با مسأله‌ای همچون داشتن (یا نداشتن) نرینگی مواجه نیست، به‌نوعی اختگی را پذیرفته و در برابر تمنایش برای داشتن مادر و فرمان ممنوعیّت تمتع از وجود وی، به «همانندانگاری» (identification) با خودِ مادر، به‌عنوان مطلوب میل پدر، روی می‌آورد.” این روایت مشهور با وجود داشتن اشاراتی که در شمای کلی می‌توان به آنها توجه داشت، در ادامه‌ ما را دچار سوء تفاهم‌های بسیار می‌کند. مهم‌ترین نکته‌ای که در شمای اخیر ناکامل و در نتیجه گمراه‌کننده است، توضیح آن درمورد کارکرد «پدری» است. لکان در سمینار هفدهم (با عنوان سویه دیگر روانکاوی – The Reverse of Psychoanalysis)1 ، با ستایش ویژه و خاصی از کارکرد اخیر یاد می‌کند:
«صحبت از این مسأله وقتی کسی می‌داند که امور چطور در ارتباط با پدر عمل می‌کنند غریب به نظر می‌رسد. بدون شک، این تنها نقطه‌ای نیست که فروید پاردوکسی را پیش روی ما می‌گذارد، یعنی، ایده‌ی ارجاع عملکرد [پدر] به شکلی از بهره‌مندی از کیفِ [داشتنِ] تمامی زنان، […] پس عجیب نیست که آنچه فروید در واقع امر، ولو نه به‌سورت تعمدی، [در توضیح کارکرد پدر] بدان توجه دارد، دقیقآً همان چیزی باشد که او به‌عنوان مهم‌ترین جزء ادیان بدان اشاره دارد. یعنی ایده‌ی خدایی که همه دوستش دارند… پدر همانا عشق است، اولین چیزی که در این جهان دوستش می‌داریم پدر است.» (Lacan, 2007, §۱۱۴)
اما آیا چنین تبیینی به تمامی در تقابل با نقد ریشه‌ای روانکاوی از «گفتار ارباب»، توضیح عملکرد شکنجه‌گرانه «فرا-من» (Super-ego)، یا انتقاد از ایدئال‌های ساختگی بشر قرار نمی‌گیرد؟ 📒
-------------
◍ ادامه‌ی این #مقاله را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-اسطوره-پدر-نخستین-و-حقیقت-نام-پدر/


@Kajhnegaristan
‼️ «هنر زندگی کردن یعنی کشتن روان‌شناسی: گفت‌و‌گوی میشل فوکو و ورنر شروتر» ⁉️
مترجم: حسام امیری


📒میشل فوکو برخلاف دوست صمیمی‌اش، ژیل دلوز، سینه‌فیلی تمام عیار نبود و هرگز کتابی درباب سینما ننوشت. اگر فیلمِ چشم‌نوازِ من، پی‌یر ریوییر …، ساخته‌ی رنه آلیو، که بر اساس کتاب بررسی پرونده‌ی یک قتل فوکو ساخته شده را در نظر نگیریم کارنامه‌ی نظری فیلسوف بزرگ فرانسوی در حوزه‌ی سینما به دو سه مصاحبه و چند مقاله‌ درباره‌ی فیلم‌های موردعلاقه‌اش محدود می‌شود. با وجود اینکه فوکو به ندرت درباره‌ی سینما می‌نوشت و حرف می‌زد اما مداخلات محدود اما ناگهانی‌اش تاثیر به سزایی در فضای نقد سینمایی در فرانسه داشت. او در دهه‌ی هفتاد چند مصاحبه‌ی مهم با کایه‌دوسینما در مورد فیلم‌های فرانسوی در حال اکران انجام داد و مباحث فراوانی را درباب نسبت سینما و تاریخ در نشریات فرانسوی به پا کرد؛ تاثیر این مصاحبه‌ها آنچنان بود که بسیاری از نویسندگان بزرگ کایه از جمله سرژ دنه و پاسکال بونیتزر تا مدت‌ها بعد به موضوعات مطرح شده‌ی فوکو از جمله «فیلم‌های رترو» و «خاطره‌ی مردمی» پرداختند. او در چند مورد خاص هم دست به کار شد تا احساسش نسبت به فیلم‌ها و فیلمسازانی که دوست دارد را بیان کند. در سال ۷۵ همراه با هلن سیکسو درباره‌ی رمان‌ها و فیلم‌های مارگریت دوراس به گفت‌وگو نشست و به طرز شوق‌برانگیزی از بازی مایکل لونزدال در آواز هند ستایش کرد؛ «او ضخیم و عظیم است همچون مِهی بدون شکل». یکی دیگر از فیلمسازان محبوب فوکو پازولینی بود و او نوشته‌ای را به یکی از مستندهای این کارگردان ایتالیایی یعنی مجالس عشق اختصاص داد. فیلم داستان پل ساخته‌ی رنه فره فیلم دیگری بود که فوکو به آن علاقه داشت و بجز نوشتن یک مقاله کوتاه درباره‌ی آن با فیلمساز این فیلم هم مصاحبه‌ی کوتاهی انجام داد. اما فیلمسازی که بیش از همه فوکو را مجذوب خود کرد ورنر شروتر نام داشت. او در سال ۷۴ با تماشای فیلم مرگ ماریا مالیبران بر روی پرده سینما چنان فریفته شد که بلافاصله مقاله‌ای سرتاپا ستایش‌آمیز درباره‌ی فیلم شروتر نوشت. چیزی که در این فیلم فوکو را تحت تاثیر قرار می‌داد سبک منحصربفرد شروتر در خلق ترکیب‌ها و موقعیت‌های فیگورال برای بیان احساسات پیچیده و نام‌ناپذیر بود. شروتر بعد از خواندن مقاله‌ی فوکو بی‌اندازه به وجد آمد، به حدی که تا سال‌ها بعد هر زمان که درباره‌ی این فیلم خود حرف می‌زد به آن مقاله هم ادای دین می‌کرد. هفت سال بعد از فیلم شروتر و مقاله‌ی فوکو، این دو برای اولین بار به واسطه‌ی ژرار کوران با یکدیگر دیدار کردند و راجع به فیلم‌های فیلمساز و همچنین مسائل دیگر به گفت‌وگو پرداختند. در اینجا فوکو به مانند همیشه مملو از خلاقیت و سرشار از گریزهای نبوغ‌آمیز و بکر است. او در ابتدا تفاوت معناداری میان شور[۱] و عشق می‌گذارد تا احساسات موجود در آثار فیلمساز محبوبش را از قید و بند مسائل شخصی و روانی جدا ‌کند، در ادامه حمله‌ای تمام عیار به فیلم‌های روانشناسانه ترتیب می‌دهد و فیلمساز را با خود به این سو و آن سو می‌کشاند. او همچون دلوز در پی کشیدن نقشه‌ای از نیروها و عواطفی است که به مفاهیم، نام‌ها و بازنمایی‌های داده شده تقلیل نمی‌یابند و دائما در فاصله‌ی میان چیزها، آدم‌ها و ایده‌ها در حال صیرورت و حرکتند. بخش‌هایی از این مصاحبه را در زیر می‌خوانید. (مترجم).📒


این مصاحبه را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

🌐 https://antimantal.com/مصاحبه%e2%80%8cی-هنر-زندگی-کردن-یعنی-کٌشتن-رو/


@Kajhnegaristan
‼️وفاداری به وفاداری ⁉️
🎤 مصاحبه با آلن بدیو در آمریکا


📒 آلن بدیو، فیلسوف رادیکال فرانسوی، در زمانه ما به چهره سرشناسی بدل شده است. او که در جوانی به مائویسم شناخته می‌شده است، در ضمن از جمله شاگردان لویی آلتوسر است که همچون ژاک رانسیر، از استاد برجسته‌اش و سرفصل‌های ساختارگرایانه فلسفه او گذر کرده است. بادیو اینک بیش‌از هر عرصه دیگری، ‌به‌سبب آرای‌اش درباب سیاست در عصر ما شناخته شده است. او خصوصا با تئوری مشهور رخداد که از مبانی‌ای هستی‌شناسانه بهره‌مند است، کوشیده سیاست رادیکال در زمانه نئولیبرالیسم را از نو صورت‌بندی کند و سامان دهد. با هم گفت‌وگویی را که صالح نجفی ترجمه کرده است، می‌خوانیم. او در این گفت‌گو به ملزومات فلسفی- سیاسی رویکرد رادیکال در سیاست می‌پردازد.

۱ـ اگر ممکن است از خطّ سیر فکری و سیاسی‌تان از سال‌های میانی دهۀ ۱۹۶۰ تا به امروز برای‌مان بگویید. دیدگاه‌های شما دربارۀ سیاست انقلابی، مارکسیسم، و مائوئیسم نسبت به آن سال‌ها چه تغییراتی کرده؟

در طیّ اولین سال‌های فعالیت سیاسی‌ام، دو رخداد بنیادی به وقوع پیوست. اوّلی مبارزه بر ضدّ جنگ استعماری در پایان دهۀ ۱۹۵۰ و آغاز دهۀ ۶۰ بود. در گرماگرم این مبارزه آموختم که ایمان و اعتقاد سیاسی ربطی به عدد و رقم ندارد، راستش را بخواهید، تعداد ما مخالفان جنگ از انگشتان دست تجاوز نمی‌‌کرد. این به راستی درس‌آموز بود؛ وقتی فکر می‌کنی کاری ضرورت دارد باید انجامش بدهی و هیچ نگران نباشی که چند نفر با تو همراه خواهند شد. رخداد دوم مۀ ۱۹۶۸ بود. در مۀ ۱۹۶۸، متوجّه شدم که باید بین روشنفکران و کارگران به فکر سازمان دهی ِ روابط مستقیم بود. نمی‌‌توان به وساطت و میانجی‌گری احزاب، مجامع، انجمن‌ها و امثالهم بسنده کرد. رابطه با امر سیاسی را باید مستقیم و بلا واسطه تجربه کرد. علاقۀ من به مائوئیسم و « انقلاب فرهنگی »¹ در پایان دهۀ ۱۹۶۰ و آغاز دهۀ ۷۰ از این مهم مایه می‌گرفت که در آن انقلاب، یک اعتقاد راسخ سیاسی، چیزی از جنس روابط مستقیم بین روشنفکران و کارگران را سازمان می‌داد...📒

ادامه مصاحبه را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇

https://antimantal.com/وفاداری-به-وفاداری-مصاحبه-با-آلن-بدیو/

@Kajhnegaristan
‼️ «بازگشت ابدی نیچه»⁉️
نویسنده: الکس راس

📒«من انسان نیستم، من دینامیتم!». اگر کتابی از نیچه دست گرفته باشید، حتی اگر فیلسوف نباشید یا اصلاً نیچه را هم نشناسید، درستی این جمله را دربارۀ نویسنده‌اش حس می‌کنید. کلمات او مثل گلوله صفیر می‌کشند و مثل باروت آتش به پا می‌کنند. بیش از یک قرن از مرگ او گذشته است، اما همچنان بحث دربارۀ اندیشه‌هایش در تمام ساحت‌های سیاست ادامه دارد. شاید هیچ فیلسوفی به اندازۀ او تفسیرهای متناقض به خود ندیده است، اما واقعاً نیچه در سیاست دنبال چه بود؟

الکس راس، نیویورکر — فقط فیلسوفی قدر می‌تواند مهار یک «حرف اضافه» را در دست بگیرد و آن را در زبانی دیگر جا بیاندازد. کاری که فردریش نیچه با واژۀ اوبر (über) کرد همین بود. در زبان آلمانی این واژه می‌تواند معنای «روی»، «فرای» یا «دربارۀ» بدهد. شما مشغول مطالعۀ جستاری اوبر [دربارۀ] نیچه‌اید. اوبر در جایگاه پیشوند، گاهی اوقات معادل واژۀ «سوپر» [فوق] در زبان انگلیسی است ــ اوبرنَترالیش یعنی «فوق طبیعی» ــ ولی میزان بزرگ‌سازی کمتری از سوپر دارد. نیچه در دهۀ ۱۸۸۰، که سخن‌گفتن از اوبرمِنش[ابرمرد] را آغاز کرد، سرنوشت این واژه را تغییر داد، اوبرمنشی که در انگلیسی به «سوپرمن»، «سوپرهیومن» و «اُوِرمن» [«فوق بشر»، «ابرانسان» و «ابرمرد»] ترجمه شده است. دانشوران هنوز سر این موضوع بحث می‌کنند که نیچه از مفهوم ابرانسان چه مقصودی در ذهن داشته است. موجودی با نیروی جسمانی بیشتر؟ اشراف‌زاده‌ای روحانی؟ نوعی سایبورگ؟ شاید بتوان گفت «اُوِرپِرسِن» [«ابرشخص»] بهترین معادل تحت‌اللفظی برای این واژه در زبان انگلیسی باشد، اگرچه احتمالاً دی‌سی کامیکس۱نمی‌توانست کتاب‌های کمیک زیادی با این عنوان بفروشد.📒


ادامه مقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇👇


https://antimantal.com/مقاله-بازگشت-ابدی-نیچه-الکس-راس/


@Kajhnegaristan
‼️عاملیت انسان چیست؟⁉️
نویسنده: چارلز تیلور

“عاملیت انسان چیست؟”

📒در این نوشتار می­‌خواهم به بررسی این مساله بپردازم که مفهوم خود، یک انسان عامل و مسئول، مستلزم چیست. چه تفاوتی بین انسان و حیوان وجود دارد که ما خودمان را کنش‌گر و عامل می‌­دانیم، اما حیوانات را نه؟
البته این پرسش ما را از مساله اصلی (زبان و عاملیت انسان) بسیار دور می­‌کند و مسائل فلسفی زیادی را مطرح می­‌سازد که حتی نمی­‌خواهم به تمامی آن­ها اشاره کنم. اما تلاش می‌­کنم تا در این زمینه به پژوهشی مقدماتی بپردازم. برای این کار از ایده مهمی که هری فرانکفورت به تازگی مطرح ساخته، استفاده خواهم کرد. امیدوارم بتوانم با کمک این ایده به خوبی حوزه مفهوم “خود” را معین سازم.
ایده اصلی تمایزی است که فرانکفورت در کتابش “آزادی اراده و مفهوم انسان” میان امیال مرتبه اول و مرتبه دوم قائل می­‌شود. زمانی می‌­توان گفت من یک میل مرتبه دوم دارم که موضوع میل من یک میل (مرتبه اول) مشخص باشد. از نظر فرانکفورت طرح چنین تمایزی برای مشخص ساختن ویژگی­‌های عاملیت انسان و هم‌چنین برای تعیین حدود آن با عاملیت سایر موجودات ضروری است. او می­‌نویسد:
"انسان­ها تنها موجوداتی نیستند که میل و انگیزه دارند، یا تنها موجوداتی که از توانایی انتخاب برخوردار هستند. علاوه بر انسان­ها، گونه­‌های مشخصی هستند که از چنین توانایی­‌هایی برخورداراند، حتی برخی از آن­ها قادر به تفکر و تأمل هستند و بر پایه تأملات پیشین­شان به تصمیم­‌گیری می‌­پردازند. اما به نظر می­‌رسد ویژگی مختص انسان­ها این است که آن­ها قادر به پروراندن ……امیال مرتبه دوم…… هستند."📒

ادامه‌ی این مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید 👇
https://antimantal.com/مقاله-عاملیت-انسان-چیست-چارلز-تیلور/


@Kajhnegaristan
‼️مقاله “دیگری و ایده‌ای به نام وحدت”
احسام سلطانی



🔺ایده و سخن مستبدانه🔻

📒اساساً سخن مستبدانه بر «ایده» استوار است و روبه درون دارد. این سخن جهان را به دو بخش تقسیم می‌کند و دوگانه‌انگار است و تلاش می‌کند بیرون را به شکل درون در بیاورد. در واقع، این سخن تلاش می‌کند جهانی بسازد زیر فشار «ایده» و به طور کلی امور ذهنی. از مهم‌ترین ابزارهای سخن مستبدانه در جهت برپایی چنین جهانی، مفاهیم و اصطلاحاتی هستند که جهان را از هرگونه تناقض و تضادی تهی می‌کنند و آن را یکدست نشان می‌دهند. یکی از همین مفاهیم «یکپارچگی» است. در عین حال، می‌توان گفت یکپارچگی یک «ایده» است که ناهمواری‌ها و ناهمگونی‌ها را می‌بلعد. یکپارچگی و وحدت برای حاکمان و حتا بسیاری از روشنفکران کاربردهای فراوانی داشته و دارد. حاکمان با اتکا به «وحدت» می‌توانند دست به سرکوب و نابودی مخالفانشان بزنند و هر صدای ناسازگار و مخالفی را محو کنند. این کار بخصوص در شرایط بحرانی راحت‌تر صورت می‌گیرد. به تعبیری در مواقع بحرانی مردم هم به دلیل وجود ترس و احساس ناامنی آمادگی بیشتری برای پذیرش این امر دارند (البته نباید فراموش کرد که حاکمان هم همیشه توان بحرانی کردن شرایط را دارند). از طرف دیگر، برخی از روشنفکران هم به شیوه‌ی دیگری این امر را دنبال می‌کنند. در این ایده شکلی از اقتدارگرایی و سلطه‌جویی وجود دارد. برخی برای اینکه راحت‌تر به اهداف نظری خود برسند و همه‌چیز را برای خود دسترس‌پذیر کنند، سعی می‌کنند عناصر ناسازگار و امور متفاوت را به درون این ایده، یعنی وحدت، بکشانند و شکلی یکپارچه به جهان بدهند. بدیهی است که این کار به چه دلیلی صورت می‌گیرد.
با توجه به نکاتی که بیان شد، در ادامه سعی می‌کنیم با دقت بیشتری به نقش «وحدت» در شکل‌گیری آراء محمد مختاری بپردازیم.📒





ادامه‌ی این مقاله را در #وبسایت_آنتی_مانتال بخوانید‌.


www.antimantal.com




antimantal.com/مقاله-دیگری-و-ایده%e2%80%8cای-به-نام-وحدت-ا


@Kajhnegaristan