کوتهنظران زلف سیهکار ندانند
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسوز دیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گله از تو آه دارم که چه کردهای تو با من
به فلک تو را رساندم که اثر کنی، نکردی
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به فلک تو را رساندم که اثر کنی، نکردی
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مملـکت طالعِ مـا
صبــح نخـندد
ماییم و سـوادِ سرِ زُلف و شب تـاری
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبــح نخـندد
ماییم و سـوادِ سرِ زُلف و شب تـاری
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#آخر_آمدی
عاقبت این روز آخر آمدی، اما چه سود
در شمار افتاده شد دم ، فارغ از بود و نبود
آمدی اما نمی بینم جمالت ، هور من .
اشک ایام فراقت ، سوی چشمانم ربود
آمدی اما صد افسوس ، سخت میاید نفس
ور نه با تو صد حکایت بودم از بود و نبود
آمدی اما بسر شد عمر ماندن ، ای عزیز
ایدریغ هرگز نگفتی راز این سودا چه بود
آمدی اما چه حاصل، وقت حاصل شد درو
آوخ از داس فراقت ، سبزی عمرم درود
آمدی ، اما چه گویم با لبان بسته ام
شوق دیدار تو دارم ، چشم می باید گشود
آمدی. آمدی اما حزینت ، هم نبیند رفتنت
خاک من عمر تو بادا ، چون دگر باید غنود
#حزین_سنندجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاقبت این روز آخر آمدی، اما چه سود
در شمار افتاده شد دم ، فارغ از بود و نبود
آمدی اما نمی بینم جمالت ، هور من .
اشک ایام فراقت ، سوی چشمانم ربود
آمدی اما صد افسوس ، سخت میاید نفس
ور نه با تو صد حکایت بودم از بود و نبود
آمدی اما بسر شد عمر ماندن ، ای عزیز
ایدریغ هرگز نگفتی راز این سودا چه بود
آمدی اما چه حاصل، وقت حاصل شد درو
آوخ از داس فراقت ، سبزی عمرم درود
آمدی ، اما چه گویم با لبان بسته ام
شوق دیدار تو دارم ، چشم می باید گشود
آمدی. آمدی اما حزینت ، هم نبیند رفتنت
خاک من عمر تو بادا ، چون دگر باید غنود
#حزین_سنندجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آبادی خرابهی دنیا که میکند؟
این عشوهخانه را به بخیلان فروختیم...
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این عشوهخانه را به بخیلان فروختیم...
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاسد شدهست در همه بازار جنس ناز
ازبس که دین به گبر و مسلمان فروختیم...
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ازبس که دین به گبر و مسلمان فروختیم...
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نهفته ام به خموشی خیال روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را
ز سنگ محتسب شهر غم مخور ساقی
سپرده ایم به پیر مغان سبوی تو را
اگر غلط نکنم حرف ما و من غلط است
شنیده ام ز لب خویش گفتگوی تو را
شده ست شیفته بلبل به باغ و حور به خلد
ندیده اند گلستان رنگ و بوی تو را
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را
چه خوش بود که نماید به ما دلت را گرم
محبتی که به ما گرم ساخت، خوی تو را
شود ز باختن رنگم آتشین، لعلت
چه نازکیست عتاب بهانه جوی تو را!
به طور عشق حزین ، آستین فشان گردد
کلیم اگر شنود، طرز های و هوی تو را
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمیگنجد خیال دیگرے در سینهے تنگم
نگینِ دل ندارد جاے نقشے غیرِ نام تو ...
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مشرب فتوّت، می را حلال کردی
در مذهب مروّت غم را حرام گردان
رندی و مستیام را شاهدپرستیام را
مشهورِ خاص کردی، معلومِ عام گردان!
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مذهب مروّت غم را حرام گردان
رندی و مستیام را شاهدپرستیام را
مشهورِ خاص کردی، معلومِ عام گردان!
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلبر بسیار و دل نگهدار ڪم است
دلدار ڪم و چه ڪم ڪه بسیار ڪم است
گویند به عالم تو چرا بے یاری؟
یاران چه ڪنم؟ یار وفادار ڪم است
#حزین_لاهیجے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلدار ڪم و چه ڪم ڪه بسیار ڪم است
گویند به عالم تو چرا بے یاری؟
یاران چه ڪنم؟ یار وفادار ڪم است
#حزین_لاهیجے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عقل دور است از آن جهان که منم
عشق داند مرا چنان که منم
نوبهارم خزان نمیداند
خرّم این باغ و بوستان که منم
منم اینک، چه میتواند کرد
مرگ با جانِ جاودان که منم؟
بر سرم سایهٔ همایی هست
مَنْگر این مشت استخوان که منم
تهی از باده کس ندیده حزین
خسروانی خُمِ مغان که منم
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق داند مرا چنان که منم
نوبهارم خزان نمیداند
خرّم این باغ و بوستان که منم
منم اینک، چه میتواند کرد
مرگ با جانِ جاودان که منم؟
بر سرم سایهٔ همایی هست
مَنْگر این مشت استخوان که منم
تهی از باده کس ندیده حزین
خسروانی خُمِ مغان که منم
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید همه تن صرفِ نگاهی شد و برخاست
چون شمع سراپا همه آهی شد و برخاست
هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
از فیضِ وفا مِهر گیاهی شد و برخاست
دل چون به تمنّای تو آسوده نشیند؟
کوه از غمِ عشقت پَرِ کاهی شد و برخاست
شبهای جدایی به هواداریِ چشمم
هر مدِّ نگه ابرِ سیاهی شد و برخاست
خون تو حزین تا به رهِ عشق نخوابد
هر لاله ز خاکِ تو گواهی شد و برخاست
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون شمع سراپا همه آهی شد و برخاست
هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
از فیضِ وفا مِهر گیاهی شد و برخاست
دل چون به تمنّای تو آسوده نشیند؟
کوه از غمِ عشقت پَرِ کاهی شد و برخاست
شبهای جدایی به هواداریِ چشمم
هر مدِّ نگه ابرِ سیاهی شد و برخاست
خون تو حزین تا به رهِ عشق نخوابد
هر لاله ز خاکِ تو گواهی شد و برخاست
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چو صنعان مشقِ سودا میرسانم
شرابِ عشقِ ترسا میرسانم
سراغی میدهم از حُسنِ لیلی
که مجنون را به صحرا میرسانم
در این ره دستِ دل را از غم عشق
به دامانِ تمنّا میرسانم
منم نَسّابهٔ دُردانهٔ اشک
نژادِ دل به دریا می رسانم
چو شبنم قطرهٔ خود را ز پستی
به آن خورشیدسیما میرسانم
برهمنزادهٔ حسنِ طلب را
به رُهبانِ کلیسا میرسانم
شعار تقوی و آیینِ اسلام
به ناقوس و چلیپا میرسانم
حزین سر رشتهٔ این گفتگو را
به انفاسِ مسیحا میرسانم
صنعان: شیخ صنعان که عاشق دختری مسیحی شد.
ترسا: مسیحی
نسّابه: نسبشناس
رهبان: راهب، زاهد مسیحی
چلیپا: صلیب
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شرابِ عشقِ ترسا میرسانم
سراغی میدهم از حُسنِ لیلی
که مجنون را به صحرا میرسانم
در این ره دستِ دل را از غم عشق
به دامانِ تمنّا میرسانم
منم نَسّابهٔ دُردانهٔ اشک
نژادِ دل به دریا می رسانم
چو شبنم قطرهٔ خود را ز پستی
به آن خورشیدسیما میرسانم
برهمنزادهٔ حسنِ طلب را
به رُهبانِ کلیسا میرسانم
شعار تقوی و آیینِ اسلام
به ناقوس و چلیپا میرسانم
حزین سر رشتهٔ این گفتگو را
به انفاسِ مسیحا میرسانم
صنعان: شیخ صنعان که عاشق دختری مسیحی شد.
ترسا: مسیحی
نسّابه: نسبشناس
رهبان: راهب، زاهد مسیحی
چلیپا: صلیب
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کف چون تهی است، جوهرِ انسان چه میکند؟
خاتم چو نیست، دستِ سلیمان چه میکند؟
آتش زدی ز جلوه به خاشاکِ هستیَم
این برق را ببین به نیستان چه میکند؟
از پردهٔ حجاب برآ، آفتاب من!
این دورباشِ حسن، نگهبان چه میکند؟
بیهوده است بر سرِ کویت فغان ما
گلبانگ بلبلان به گلستان چه میکند؟
زاهد چه فیض میبرد از شعر من حزین؟
با این سفالْ صحبتِ ریحان چه میکند؟
ریحان و سفال(= سفال ریحان ) : در بین ایرانیان از دیریاز رسم خاصی بوده به این ترتیب که در کوزههای سفالی سبزه کشت میکردهاند به گونهای که سبزه تمام کوزه را فرا بگیرد.
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاتم چو نیست، دستِ سلیمان چه میکند؟
آتش زدی ز جلوه به خاشاکِ هستیَم
این برق را ببین به نیستان چه میکند؟
از پردهٔ حجاب برآ، آفتاب من!
این دورباشِ حسن، نگهبان چه میکند؟
بیهوده است بر سرِ کویت فغان ما
گلبانگ بلبلان به گلستان چه میکند؟
زاهد چه فیض میبرد از شعر من حزین؟
با این سفالْ صحبتِ ریحان چه میکند؟
ریحان و سفال(= سفال ریحان ) : در بین ایرانیان از دیریاز رسم خاصی بوده به این ترتیب که در کوزههای سفالی سبزه کشت میکردهاند به گونهای که سبزه تمام کوزه را فرا بگیرد.
#حزین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
کوتهنظران زلف سیهکار ندانند
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسو زدیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوتهنظران زلف سیهکار ندانند
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسو زدیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مغنّی نوایی بیا ساز کن
جهان را پر از گوهر راز کن
چنان تازه کن داغ دیرینهام
که دوزخ برد آتش از سینه ام
که بخشم قلم را پرآوازگی
نهال سخن را دهم تازگی
#حزین_لاهیجی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جهان را پر از گوهر راز کن
چنان تازه کن داغ دیرینهام
که دوزخ برد آتش از سینه ام
که بخشم قلم را پرآوازگی
نهال سخن را دهم تازگی
#حزین_لاهیجی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این است ، سرود من و بلبل به چمنها
فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
نشنیده کس ، از غنچهٔ مستور تو حرفی
امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
روزی که دهد زلف تو ، بر باد، غبارم
در خاک شود غالیهبو، جیب کفنها
چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش
در حشر نیارند ز جان یاد ، بدنها
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
نشنیده کس ، از غنچهٔ مستور تو حرفی
امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
روزی که دهد زلف تو ، بر باد، غبارم
در خاک شود غالیهبو، جیب کفنها
چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش
در حشر نیارند ز جان یاد ، بدنها
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دارم
خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم
نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش
دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم
نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش
دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دارم
خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم
نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش
دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم
نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش
دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀