💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بشنو به ارادت سخن پیر کهن
تا کار جهان را تو بدانی سر و بن

خواهی که کسی را نرسد بر تو سخن
تو خود بنگر آنچه نه نیکوست مکن

#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۴۳
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنقدر در اندیشه هایم پرسه می زنی
که تمام حواسم را در بر گرفته ایی
آنچنان محو توام
که از خویش کاملا غافل مانده ام
کاش اندکی کنارم بودی
و می توانستم به اندازهء
لحظه ایی هر چند کوتاه
تو را تماشا کنم
و دستان لطیف تورا لمس و آرام
می فشردم
و آنگاه ناپدید می شدی ،
آخر نمیدانی چقدر دلم
برای تو تنگ شده است،نمی دانی !
گاهی دلتنگی
چنان بیخ گلویم را می گیرد و می فشارد
که تمام فضا را
در نگاه پر از تمنایم تیره و تار می کند ،
آنزمان است که
بودنت را محتاجم،
می فهمی چه می گویم ...!!





#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باید شبی به قبله حاجات رو کنم
تا از خدای خویش تو را آرزو کنم

کارم رسیده است به جایی که روز و شب
در عالم مجاز تو را جستجو کنم
 
کندوی تازه منی و تا بنوشمت
باید به نیش این همه زنبور خو کنم 

آنان که پیش ازین به مصاف تو رفته اند
گفتند در طواف تو با خون وضو کنم 

چون کوزه گر سبو کند از کاسه سرم
بگذار پیش از آن سر خود در سبو کنم 

چندان عجیب نیست که از رشک بشکند
آن دم که با تو آینه را روبرو کنم 

دنیا به دل شکستگی ام حکم داده است
باید برای او ورقی تازه رو کنم

#علیرضا_بدیع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

نه برف مرا می‌ترساند، نه سرما

ولى در این حجم سنگین تنهایی‌ام
براى گرم شدن، بهانه‌اى ندارم
جز اینکه
دوسـتت داشـته باشـم...


#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز
ای ماه وفا پیشه و ای شاه دل افروز

بی شاهد و شمعیم درین وادی ایمن
شاهد، بنما چهره و آن شمع بر افروز

امروز که مهمان منست آن دل و دلدار
ای چنگ، دمی ساز کن، ای عود، همی سوز


#قاسم_انوار

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#بهار زیبا و دلربا
#دخترک_مو_پریشان
در جادۀ پر پیچ و خم و
محصور از درختان،
در طبیعتی منقوش
بدست پرودگار،
چمدانش را
برای آمدن آماده کرده است!
چشم #گلها خندان و
#صدای_هلهله_عشق
در گوش زمان پیچده است!
می خواهم
تا آمدنش عاشقانه
با ناب ترین واژه هایی
برخواسته از اعماق وجودم
او را ترسیم کنم!
می خواهم
مست از جام چشمانش
میان همین واژه ها در آغوش بگیرمش
تا بوته های یاس #احساسم
با شبنم بوسه هایش
میان اشعارم عطر افشانی کند و
بذر احساسم
در گوشه قلبش
جوانه زند!
#بهار_زیبایم!
بیا و شانه هایت را به من بده
می خواهم
با تو یک دلِ سیر #عاشقی کنم.

#فریبا_قربان_کریمی

پیشاپیش عید همه شما عزیزان مبارک باشه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جنس لبخندت آرامش محض است
چال گونہ ات
بهانہ ے عاشقے من
ڪمان ابرویت دلم را بہ تاراج میدهد
و لب هایت
امان از سرخے بے حد و حصرش
و ڪوہ گونہ هایت
وپیڪرتراشے اندامت
بگذار نگویم 
از موج گیسوانت
و چشمان آهویت
آخر 
بہ جنون میڪشے
این شاعر دیوانہ را
برو و ترڪ ما ڪن
حضرت دلبر
ڪہ تاب ندارم
پشت لشڪر مژگانت
انتظار را بہ خط بڪشم
تا
لمس آغوشت و بوسیدن شراب اَرغوانے لب هایت
یڪ قدم هم براے ڪشتن ما ڪافیست
بیا رحمے ڪن
برحال زارم
ڪہ دیگر بے تو هیچ نتوانم....





#محمدذبیحے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

  حقیقت دارد
  تو را دوســت دارم

  در این باران، می‌خواستم
  تو در انتهای خیابان نشسته باشی
  من عبور کنم
  سلام کنم.
  لبخند تو را، در باران می‌خواستم.

  می‌خواهم
  تمام لغاتی را که می‌دانم برای تو
  به دریا بریزم،
  دوباره متولد شوم
  دنیا را ببینم
  رنگ کاج را ندانم
  نامم را فراموش کنم
  دوباره در آینه نگاه کنم
  ندانم پیراهن دارم،
  کلمات دیروز را، امروز نگویم
  خانه را برای تو آماده کنم
  برای تو یک چمدان بخرم
  تو معنی سفر را از من بپرسی
  لغات تازه را از دریا صید کنم
  لغات را شستشو دهم
  آنقدر بمیرم،
  تا زنده شوم.


#احمدرضا_احمدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید

آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید

امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید

ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید


#پیرایه_یغمایی
#صبح_بخیر
#سال_نو_همه_شماعزیزان_مبارک_باشه

😍😍😍😍😍

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Forwarded from 🌼مولانای جان🌼 (👑پرشین Cat👑)
آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد
غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود
ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورند
روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد

#مولانا
#صبح_تون_بخیرعیدتون_مبارک

😍😍😍😍😍


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🌼┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
ای گل! نه همین معرکه‌ی من به تو گرم است
هنگامه‌ی صد سوخته‌خرمن به تو گرم است

گرم است به هم پشتِ رقیبان پی قتلم
ای آهِ جگرسوز! دل من به تو گرم است

ترکِ تو نگیرم اگرم بهرِ تو سوزند
چون شمع، سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است

سرحلقه‌ی ماتم‌زدگانی تو «فصیحی!»
بخْروش که هنگامه‌ی شیون به تو گرم است...

#فصیحی_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مطلع چشمت غزل را مست و بی غم می کند
پیش پایت واژه ی احساس، سر، خم می کند

قلب بیتاب قلم در هر ردیف و قافیه
نرم می رقصد، حضورت را مجسٌم می کند

نوشداروی نگاهت التیام دردهاست
زخمهای کهنه را عشق تو مرهم می کند

بودنت،،، هر جای این دنیا که باشی خوب من
سایه ی دلواپسی را از سرم کم می کند

هر چه افزون می شود دوری، بر این دلدادگی
بیشتر از پیش قلبم را مصمّم می کند

ما نمی بُرّیم و پیوند وفا را دم به دم
دستهای فاصله برعکس محکم می کند

عطر یادت در ضمیر بیتهای جان من
سینه را آغشته از گلهای مریم می کند

روز دیدار تو در قاموس قلبم : "روز عشق"
چشم شوق دفترم را غرق شبنم می کند


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بہار مےرسد
با چشمڪِ سبزِ عبورِ تُو ڪہ
سڪوتِ تماشاست.

بہار مےرسد
واژه پوست مےاَندازد
وَ ماهے بہ سطحِ آب بوسہ مےزَنَد.

ارغوان را
در آغوشِ پُرآفتابِ دشت دیدن
حتمےست.

پرنده‌وار بیا وُ بخوان!
ڪنارچہ‌اے از صداے خود را رها ساز
وَ از آن خونِ ڪہن
ڪہ در وجودت ریشہ دارد،
بہ رگ‌هایم روانہ ڪُن
تا پرنده از آستینِ شعر بیرون بیاورم!

بخند
وَ بہ نگاهے
شڪوفہ برقصان
اِےْ نبضِ تپنده‌ے حیات!
اِےْ مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَال!
ڪہ بہار هم
مثلِ شعرهاے من،
بہ چشم‌هاے تُو مدیون‌ است.



#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتی صورتی‌ست باغ تنت

دوباره خواب مرا می‌برد که تا ببرد
به روز صورتی‌ات رنگ مهربان شدنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیش باز در زدنت

تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت

درخت شکل تو بود و تو مثل آینه‌اش
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت

و از بهشت‌ترین شاخه روی گونهٔ چپ
شکوفه‌ای زده بودی به موی پرشکنت

پرنده‌ای که پرید از دهان بوسهٔ من
نشست زمزمه‌گر روی بوسهٔ دهنت

شکفته بودی و بی‌اختیار گفتم: آه
چه‌قدر صورتی صورتی‌ست باغ تنت!



#حسين_منزوى


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌پنداری که از غمانت رستم
یا بی‌تو صبور گشتم و بنشستم

یارب مرسان به هیچ شادی دستم
گر یک نفس از غم تو خالی هستم

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۵۷
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


نمی دانم ....آیا خبر داری؟
که هر شب
تمام کوچه های شب را
در خاموشی و انزوا
به یاد تو و به انتظار صبحی که تو می آیی
قدم می زنم
نمی دانم ....خبر داری؟؟؟
که من در آغوش دنیا به خواب نمی روم
آرامش من در یک بغل بودن توست
و نوازشی از سر انگشتان تو بر پریشانی گیسوانم؛؛؛
در تمام ساعتهای بی تو بودن
این رد عبور باران است
بر ابر چشمانم که بر سبزینه های انتظار می بارد
آرزویم آمدن توست
در این بهارانه های عاشقی
که قدم های تو بهارند در این پاییزان زرد و تنهایی
تو نوری و خورشید رخشان زندگی ام،،
من هر روز سر قرارِ چشم انتظاری هایم
دسته ایی گل سرخ
از نگاه منتظر پنجره می چینم
و در کنار جاده ی دلواپسی
خیره به راه آمدنت می مانم
می دانم همین جایی
نزدیکی به من، نسیم نفسهایت گونه هایم را نوازش می دهد
تو می آیی
همه ی دشت سینه ام پر می شود
از ارغوانی های عشقت
و عطر یاسهای سفید حضورت پر می کند مشام جانم را .....



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀