.
با تو ای مهربان از گُهَر کانم ،
بی تو اما ... بسی پریشانم ،
هر زمان دامنی غزل دارم ،
بر رهت شعرها بر افشانم ،
ناتوانم چه مینویسم من ؟
نعمت لطف توست در خوانم ،
مریض چشم توام اگر ز من پرسند ،
بی دوای تو نیست درمانم ،
سراپا گریه ام التماسم من ،
چند روزی به عشق مهمانم ،
آفتاب از تو است وُ ماه از تو ،
از صفات توست ماتُ وُ حیرانم ،
همچو لاله ز شوق عشق میسوزم ،
دارم ایمان به عشقِ جانانم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو ای مهربان از گُهَر کانم ،
بی تو اما ... بسی پریشانم ،
هر زمان دامنی غزل دارم ،
بر رهت شعرها بر افشانم ،
ناتوانم چه مینویسم من ؟
نعمت لطف توست در خوانم ،
مریض چشم توام اگر ز من پرسند ،
بی دوای تو نیست درمانم ،
سراپا گریه ام التماسم من ،
چند روزی به عشق مهمانم ،
آفتاب از تو است وُ ماه از تو ،
از صفات توست ماتُ وُ حیرانم ،
همچو لاله ز شوق عشق میسوزم ،
دارم ایمان به عشقِ جانانم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر شب
تو بیآنڪه......
شببخیر بڪَویی میروے
و من شبهاخیالم را
به آسمان ڪَره میزنم،
آنجا ڪه ستاره نڪَاه تو میدرخشد،
خودم رابه سرزمین شب چشمانت میرسانم،
و به رسم دلدادڪَیهاےِ دلِ بیتابم
با بوسه بر پلڪهاے بخواب رفتهےتو
شب بخیرهایم را روانهے
شبهاے تو میڪنم......
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو بیآنڪه......
شببخیر بڪَویی میروے
و من شبهاخیالم را
به آسمان ڪَره میزنم،
آنجا ڪه ستاره نڪَاه تو میدرخشد،
خودم رابه سرزمین شب چشمانت میرسانم،
و به رسم دلدادڪَیهاےِ دلِ بیتابم
با بوسه بر پلڪهاے بخواب رفتهےتو
شب بخیرهایم را روانهے
شبهاے تو میڪنم......
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد
با این همه محبّت و صدقی که صبح داشت
فریاد من شنید شب هجر و دم نزد
تا نوبت ظهور خط عارضت نشد
تقدیر بر صحیفهٔ خوبی رقم نزد
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد
با این همه محبّت و صدقی که صبح داشت
فریاد من شنید شب هجر و دم نزد
تا نوبت ظهور خط عارضت نشد
تقدیر بر صحیفهٔ خوبی رقم نزد
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در زلال نیلگون آسمان
در آبی روشن صبحی سپید
سرگردانم در دامنه ی رویایی که مرا به هم آغوشی چشمان تو می کشاند
تا خود را بسپارم به سخاوت آفتابِ وجودت
به هُرم نفسهایت
تپش های بی تاب قلبمان
و احساسی را که منجمد از تنهائیست
با دستانِ خورشیدِ فروزانِ مهر تو گرم کنم
تا شهد شکربار کلامت
شیرین کند کام دلم را به
صبح بخیرهایی که طعم دوستت دارم می دهند...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در آبی روشن صبحی سپید
سرگردانم در دامنه ی رویایی که مرا به هم آغوشی چشمان تو می کشاند
تا خود را بسپارم به سخاوت آفتابِ وجودت
به هُرم نفسهایت
تپش های بی تاب قلبمان
و احساسی را که منجمد از تنهائیست
با دستانِ خورشیدِ فروزانِ مهر تو گرم کنم
تا شهد شکربار کلامت
شیرین کند کام دلم را به
صبح بخیرهایی که طعم دوستت دارم می دهند...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پدر توصیف نیکیها، شفای درد و حرمان است
برای سختی دوران، همیشه مرد میدان است
پدر چون سایه بانی مهرگستر، بر سر خانه
پدر در تندبادِ دهر، همچون مرغ طوفان است
پدر غمخوار و مونس، تکیه گاهی بی بدیل و ناب
به قحطی و کویر زندگی، در حُکم باران است
به روز سختی و در ماندگی، وقتی که نومیدی
پدر نور امید است و چراغ راه ایمان است
چو کوهی استواری می کند اما نمی دانی
گزندی چون رسد بر تو، دلش چون بیدِ لرزان است
پدر آرامشی دارد، وجودش پاک و روح انگیز
به سرمای زمستان هم، هوایش چون بهاران است
#مسعودثروت
#روز_پدر_مبارک ❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای سختی دوران، همیشه مرد میدان است
پدر چون سایه بانی مهرگستر، بر سر خانه
پدر در تندبادِ دهر، همچون مرغ طوفان است
پدر غمخوار و مونس، تکیه گاهی بی بدیل و ناب
به قحطی و کویر زندگی، در حُکم باران است
به روز سختی و در ماندگی، وقتی که نومیدی
پدر نور امید است و چراغ راه ایمان است
چو کوهی استواری می کند اما نمی دانی
گزندی چون رسد بر تو، دلش چون بیدِ لرزان است
پدر آرامشی دارد، وجودش پاک و روح انگیز
به سرمای زمستان هم، هوایش چون بهاران است
#مسعودثروت
#روز_پدر_مبارک ❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا دراوج پروازم ؛ چرایش را تو می دانی
به عرش آسمان تازم که رازش را تو می دانی
که من با قلب مجنونم ؛ بـرایت شعر می سازم
چو مفهوم غزلهایم فقط سازش تو می دانی
به کنج خلوت ذهنم ؛ نظر کن ای نظر کرده
چونذرت میکند فالم که نذرش را تو می دانی
سوار بال سیمرغی ؛ به رویایت سفر کردم
ازاین رویا چه مغرورم؛غرورش را تو می دانی
چراغ خانه الطافت ؛ به لطفت خانه نورانی
بیا مهتاب بی پایان ؛که پایانش تو می دانی
ثریا عاشق و لیلی وصالش عین مجنونست
که از حال دل عشقش نهانش را تو می دانی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا دراوج پروازم ؛ چرایش را تو می دانی
به عرش آسمان تازم که رازش را تو می دانی
که من با قلب مجنونم ؛ بـرایت شعر می سازم
چو مفهوم غزلهایم فقط سازش تو می دانی
به کنج خلوت ذهنم ؛ نظر کن ای نظر کرده
چونذرت میکند فالم که نذرش را تو می دانی
سوار بال سیمرغی ؛ به رویایت سفر کردم
ازاین رویا چه مغرورم؛غرورش را تو می دانی
چراغ خانه الطافت ؛ به لطفت خانه نورانی
بیا مهتاب بی پایان ؛که پایانش تو می دانی
ثریا عاشق و لیلی وصالش عین مجنونست
که از حال دل عشقش نهانش را تو می دانی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیک نامی
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی
عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامهای پیامی نه به خامهای سلامی
اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته
به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی
ز رهم میفکن ای شیخ به دانههای تسبیح
که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی
سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش
که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ
که چنان کشندهای را نکند کس انتقامی
#حضرت_حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیک نامی
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی
عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامهای پیامی نه به خامهای سلامی
اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته
به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی
ز رهم میفکن ای شیخ به دانههای تسبیح
که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی
سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش
که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ
که چنان کشندهای را نکند کس انتقامی
#حضرت_حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اخگر تابان چشمت در شفق پاییدنی است
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسیر ، تصویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیر باران خیالت پای دل لغزیدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موسم دلدادگی بوییدنی است
همچنان رودی روانم سوی دریای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبز گشته گیسوان باورم از بذر عشق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصل انگور وصالت شد قرار عاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نور آرام نگاهت خلسه ای بوسیدنی است
می شود تفسیر ، تصویر دلم با خنده ات
خوشه های خنده ات از آسمان ها چیدنی است
شور شهنازی دگر شد سوز بغض و ساز چشم
زیر باران خیالت پای دل لغزیدنی است
گل کند با شعر شبنم فصل ها در سینه ات
یاس چشمت موسم دلدادگی بوییدنی است
همچنان رودی روانم سوی دریای دلت
موج طوفان نگاهت وقت طغیان دیدنی است
سبز گشته گیسوان باورم از بذر عشق
ساقه ساقه،ریشه ی پیوند تو روییدنی است
فصل انگور وصالت شد قرار عاشقی
حبه ی شیرینی و شهد لبت نوشیدنی است
تا ابد محراب چشمت قبله ام شد در نماز
عشق سجاده نشینی آتشش بالیدنی است
#زیبا_حسینی_جیرندهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امروز یکی گردش مستانه کنم
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم
امروز در این شهر همی گردم مست
میجویم عاقلی که دیوانه کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۴۵
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم
امروز در این شهر همی گردم مست
میجویم عاقلی که دیوانه کنم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۴۵
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
ز لعلت ساغرم پر جوش باداا ...
هزاران باده .. بر ما نوش باداا ...
بِهَر مویت در آن زلف پریشان ،
یقینم عاشقان مدهوش بادا..
تو مّه را نور دِه مهتاب باشد ..
تو بگشا دیده ، مه خاموش باداا،
اگر رویت نمیبینم ز هجران ..
نوایت تا ابد در گوش بادااا
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز لعلت ساغرم پر جوش باداا ...
هزاران باده .. بر ما نوش باداا ...
بِهَر مویت در آن زلف پریشان ،
یقینم عاشقان مدهوش بادا..
تو مّه را نور دِه مهتاب باشد ..
تو بگشا دیده ، مه خاموش باداا،
اگر رویت نمیبینم ز هجران ..
نوایت تا ابد در گوش بادااا
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میروم
تا انتهای
جادههای بیکسی
لحظهای
بیپرده بیبرگ و حجاب!
می گریزم
از نفسهای دروغ
از نگاهی که نمیفهمد مرا
تا فقط
با اشک خود خلوت کنم!
ای قلم قدری سریع
واژه را آتش بزن
خستهام من
میروم..
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا انتهای
جادههای بیکسی
لحظهای
بیپرده بیبرگ و حجاب!
می گریزم
از نفسهای دروغ
از نگاهی که نمیفهمد مرا
تا فقط
با اشک خود خلوت کنم!
ای قلم قدری سریع
واژه را آتش بزن
خستهام من
میروم..
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو
آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو
#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پاداشن او وفا کن و باز مگو
آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو
#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تشنهام امشب، اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد
كاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد
روح من در گرو زمزمهای شیرین است
من دگر نیستم، ای خواب برو، حلقه مزن!
این سكوتی كه تو را میطلبد نیست عمیق
وه كه غافل شدهای از دل غوغائی من
میرسد نغمهای از دور بگوشم، ای خواب
مكن این نغمه جادو را خاموش، مكن!
«زلف، چون دوش رها تا به سر دوش مكن
ای مه، امروز پریشانترم از دوش مكن»
در هیاهوی شب غمزده با اختركان
سیل از راه دراز آمده را همهمهای است
برو ای خواب، برو عیش مرا تیره مكن
خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمهای است
چشم، بر دامن البرز سیه دوختهام
روح من منتظر آمدن مرغ شب است
عشق در پنجه غم قلب مرا میفشرد
با تو ای خواب، نبرد من و دل زین سبب است!
مرغ شب آمد و در لانه تاریك خزید
نغمه اش را به دلم هدیه كند بال نسیم
آه... بگذار كه داغ دل من تازه شود
روح را نغمه همدرد فتوحیاست عظیم!
#مهدی_اخوانثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد
كاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد
روح من در گرو زمزمهای شیرین است
من دگر نیستم، ای خواب برو، حلقه مزن!
این سكوتی كه تو را میطلبد نیست عمیق
وه كه غافل شدهای از دل غوغائی من
میرسد نغمهای از دور بگوشم، ای خواب
مكن این نغمه جادو را خاموش، مكن!
«زلف، چون دوش رها تا به سر دوش مكن
ای مه، امروز پریشانترم از دوش مكن»
در هیاهوی شب غمزده با اختركان
سیل از راه دراز آمده را همهمهای است
برو ای خواب، برو عیش مرا تیره مكن
خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمهای است
چشم، بر دامن البرز سیه دوختهام
روح من منتظر آمدن مرغ شب است
عشق در پنجه غم قلب مرا میفشرد
با تو ای خواب، نبرد من و دل زین سبب است!
مرغ شب آمد و در لانه تاریك خزید
نغمه اش را به دلم هدیه كند بال نسیم
آه... بگذار كه داغ دل من تازه شود
روح را نغمه همدرد فتوحیاست عظیم!
#مهدی_اخوانثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بەدلم خاطرە در سوز وگدازست هنوز
شب دلتنگی من سایەی رازست هنوز
بی تو هر لحظە شدم همدم تنهایی وغم
اشک من دست نوازشگر نازست هنوز
تب شعرم شدە خاموش دراحساس غزل
واژەها گم شدە ، دل در پیِ سازست هنوز
آفتابم پسِ هر ابر نمایان نشود
چشم من در پسِ هر پنجرە ، بازست هنوز
لعنتی بی تو شب و روز بەدلتنگی رفت
دل دیوانەی من غرقِ نیازست هنوز
#فریدەکاکــی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب دلتنگی من سایەی رازست هنوز
بی تو هر لحظە شدم همدم تنهایی وغم
اشک من دست نوازشگر نازست هنوز
تب شعرم شدە خاموش دراحساس غزل
واژەها گم شدە ، دل در پیِ سازست هنوز
آفتابم پسِ هر ابر نمایان نشود
چشم من در پسِ هر پنجرە ، بازست هنوز
لعنتی بی تو شب و روز بەدلتنگی رفت
دل دیوانەی من غرقِ نیازست هنوز
#فریدەکاکــی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در زندگیمان باید یک نفر باشد
که احساسمان را درک کند
بلدمان باشد
آغوشش آنچنان آشنا باشد
و بوی محبت بدهد
که بی مهری روزگار فراموشت شود
عطر حضورش عطر آگین کند تمام زندگیت را
کسی که وقتی نیستی
دلش شور نبودنت را بزند
و با شوخی و خنده ، خودش را به تو برساند
تو را به آغوش پر مهر واژه هایش بکشد ، نامحسوس و به روش خودش بگوید " من هستم غمت نباشه"
بشود آرامش جانت
و تو فراموش کنی دردت را
یک نفر به نام رفیق
نه دوست
نه عشق
نه معشوق
فقط یک رفیق می تواند انقد خاص و ناااب باشد
که بی دریغ مهر بورزد
و بی منت قلبت را آغشته به محبت کند ...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که احساسمان را درک کند
بلدمان باشد
آغوشش آنچنان آشنا باشد
و بوی محبت بدهد
که بی مهری روزگار فراموشت شود
عطر حضورش عطر آگین کند تمام زندگیت را
کسی که وقتی نیستی
دلش شور نبودنت را بزند
و با شوخی و خنده ، خودش را به تو برساند
تو را به آغوش پر مهر واژه هایش بکشد ، نامحسوس و به روش خودش بگوید " من هستم غمت نباشه"
بشود آرامش جانت
و تو فراموش کنی دردت را
یک نفر به نام رفیق
نه دوست
نه عشق
نه معشوق
فقط یک رفیق می تواند انقد خاص و ناااب باشد
که بی دریغ مهر بورزد
و بی منت قلبت را آغشته به محبت کند ...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀