💖کافه شعر💖
2.45K subscribers
4.31K photos
2.88K videos
11 files
980 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تا دل از سیر و سلوکِ رهش آگاهی یافت
راهِ بیرون‌شدن از ورطه‌ی گمراهی یافت

هرکه ره یافت بدین در به گدایی روزی
منصبِ دولت و منشورِ شهنشاهی یافت

ای گل! از مرغ سحر قدرِ شب وصل بپرس
کاین سعادت به دعاهای سحرگاهی یافت

پای در ره بِنِه و دست ز خود کوته کن
که درازیّ اَمَل دست ز کوتاهی یافت

ای «خیالی!» غرض خویش ز فیض کَرمش
خواه، چون هرچه از او می‌طلبی خواهی یافت...

#خیالی_بخارایی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ای کاش که دکتر بشِناسد مرضم را

یک "تو" وسط این‌همه دارو بنویسد

#الهه_سلطانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دلا! مراد دل خود، ز غیر دوست مجو

که هرچه غایتِ مقصود توست، او دارد

#خیالی_بخارایی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
بگو چه شد که من این‌قدر دوستت دارم

بگو محبّت ما ریشه در ازل دارد

#سید_حمیدرضا_برقعی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
آرام و سربه‌راه و بهنجار می‌شدم

زیبایی تو خانه‌برانداز اگر نبود!
#علی_شیبانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دَمی که بی‌تو برآرَم، ز عمر خود نشمارم

که زندگانی باطل، ندامت است ندامت...

#همام_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
.
آه... کز سعی رقیبان، یار تَرکِ من گرفت
دشمنان را دوست‌گشت و دوست را دشمن‌گرفت

گر شد از دست غمش پاره گریبانم، چه غم؟
چون بدین تدبیر روزی خواهمش دامن گرفت

زآن گرفتار بلا شد دل که خونم خورده بود
تو مکن جانا چنین، کاو را دعای من گرفت!

کشورِ جان را که ایمن بود از تاراج غم
عاقبت چشمِ بلاجویش به مکر و فن گرفت

تا چرا گل را به لطفِ عارضت تشبیه کرد
می‌کند هردم صبا زاین وجه بر سوسن گرفت

با «خیالی» در محل قتل، تیغش هرچه گفت
سرنپیچید و گناه خویش بر گردن گرفت...

#خیالی_بخارایی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
.
آه... کز سعی رقیبان، یار تَرکِ من گرفت
دشمنان را دوست‌گشت و دوست را دشمن‌گرفت

گر شد از دست غمش پاره گریبانم، چه غم؟
چون بدین تدبیر روزی خواهمش دامن گرفت

زآن گرفتار بلا شد دل که خونم خورده بود
تو مکن جانا چنین، کاو را دعای من گرفت!

کشورِ جان را که ایمن بود از تاراج غم
عاقبت چشمِ بلاجویش به مکر و فن گرفت

تا چرا گل را به لطفِ عارضت تشبیه کرد
می‌کند هردم صبا زاین وجه بر سوسن گرفت

با «خیالی» در محل قتل، تیغش هرچه گفت
سرنپیچید و گناه خویش بر گردن گرفت...

#خیالی_بخارایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما مفلس عشقیم و گدایی صفت ماست
تو شاه جهانی و دو عالم علم توست

ای صبح چو بگذشت شب هجر خیالی
برخیز و به شادی نفسی زن که دم توست


#خیالی_بخارایی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمع رویت را چراغ آسمان پروانه‌ای‌ست
قصّه یوسف به عهد حسن تو افسانه‌ای‌ست

یادِ لیلی گر کند مجنون به دور عارضت
دار معذورش بدین معنی که او دیوانه‌ای‌ست

عشق می داند طریق آشنایی را که چیست
ورنه در راه هوای تو خرد بیگانه‌ای‌ست


#خیالی_بخارایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تاب رویت به فروغ مَه تابان مانَد
سر زلفت به شب تیره‌ی هجران مانَد

گر بدان قامت و رخسار به گلزار آیی
سرو پا در گِل و گل سر به گریبان مانَد

می‌زند لافِ سکون عقل، ولی چشم تواَش
به طریقی بَرد از راه که حیران مانَد

دل آشفته‌ی خود را به تمنّای رُخت
جمع دارم اگر آن زلف پریشان مانَد

عاقبت گفت به مردم سخنِ راز من، اشک
راز عاشق، سخنی نیست که پنهان مانَد

ای «خیالی!» شب محنت گذرد، تیره مشو
هیچ حالی چو ندیدیم که یکسان مانَد...

#خیالی_بخارایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی است
گل مگر روی تو دیده ست که خندان روی است

بیش از این نیست به نقش دهنت نسبت من
که میان من واو تا به عدم یک موی است

خون به جو می رود از دیدهٔ مردم زین غم
کآب رو در ره سودای تو آب جوی است


#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی
باقیِ باده به پیش آر و هوالباقی گوی

مطربا مجلس شوق است و حریفان جمعند
ماجرای غم و افسانهٔ مشتاقی گوی

غمزه اش گر سخن از فتنه نگفت، ای ابرو
تو که در شیوهٔ خوبی به جهان طاقی گوی


#خیالی_بخارایی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شد باز به دیدار سحر چشم جهانی
بیدار نشد بخت عجب خواب گرانی

ما را خبر از محنت و اندوه زمانه
وقت است که بی یاد تو باشیم زمانی

شک نیست که طفل ره ارباب طریق است
پیری که نگفته است ارادت به جوانی


#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی
که سرّ بیخبران را به رمز دریابی

اگر چو لاله بدانی ز بیوفایی عمر
بسی ز آتش دل داغ بر جگر یابی

گهی به منصب شاهی رسی به دولت عشق
که بر سپاه هوا و هوس ظفر یابی


#خیالی_بخارایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست
بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست

گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم
چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست

راه ادب گزین که سزاوار افسر است
هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست


#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا دست دهد روی چو خورشید تو دیدن
بر ماست دعا گفتن و از صبح دمیدن

گل گوش همه بر سخن حسن تو دارد
بد نیست ز خوبان سخن خوب شنیدن

گفتی که مکش زلف مرا کآن سر فتنه ست
هر فتنه که آید ز تو خواهیم کشیدن


#خیالی_بخارایی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیست
ما سرِ تسلیم بنهادیم تا تقدیر چیست

ظاهراً با حلقهٔ زلف تو دارد نسبتی
ورنه مقصودِ دل دیوانه از زنجیر چیست

هر شب از آشفتگی زلف تو می بینم به خواب
یارب این خواب پریشان مرا تعبیر چیست


#خیالی_بخارایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد

با این همه محبّت و صدقی که صبح داشت
فریاد من شنید شب هجر و دم نزد

تا نوبت ظهور خط عارضت نشد
تقدیر بر صحیفهٔ خوبی رقم نزد


#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای بی‌خبر از محنت و شاد از الم ما
ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما

آن کیست که چون شمع نه در آتش و آب است
هرشب ز دم گرم و سرشک ندم ما

مقصود وجود تو و نقش دهن توست
ورنه چه تفاوت ز وجود و عدم ما


#خیالی_بخارایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀