شاه نشین قلبم
پایت را گذاشتی به شب نشینی دلم
روحم را پروراندی با عاشقانه هایت
روحم سرک ڪشید به
خاڪستری ترین قله ی پاییزی
به اقیانوس های بلند،
به ڪهڪشان های پر رمز و راز...
چشم خسته و تهی ام را
در نگاهت پروراندی با عطر وجودت
و در بارش باران بر گونه هایم
خشڪاندی این غم درون را،
و در ڪمینگاه گل های نیلوفر
از جنس شڪوفه های بهاری
در خزان عاشقانه ای شیرین..
آبی ترین رویای واقعی ام را شڪار ڪردی
قلبم رانقاشی ڪردی با رنگ ارغوانی
آسمان ڪویری دلم را
مهمان خلوت خانه قلب مهربانت ڪردی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاه نشین قلبم
پایت را گذاشتی به شب نشینی دلم
روحم را پروراندی با عاشقانه هایت
روحم سرک ڪشید به
خاڪستری ترین قله ی پاییزی
به اقیانوس های بلند،
به ڪهڪشان های پر رمز و راز...
چشم خسته و تهی ام را
در نگاهت پروراندی با عطر وجودت
و در بارش باران بر گونه هایم
خشڪاندی این غم درون را،
و در ڪمینگاه گل های نیلوفر
از جنس شڪوفه های بهاری
در خزان عاشقانه ای شیرین..
آبی ترین رویای واقعی ام را شڪار ڪردی
قلبم رانقاشی ڪردی با رنگ ارغوانی
آسمان ڪویری دلم را
مهمان خلوت خانه قلب مهربانت ڪردی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب
ترانه ی دریا را
به ضرب آهنگی از عاشقانه های ماه و موج
بر تارِ آسمان دل چنگ میزنم
مثل هرشب
دستان تو را میگیرم و
قدم قدم ساحل انتظار را
سرمه مینویسم
بر رویای قشنگ چشمانت
روبروی آیینه ی آب
از آسمان دلت ستاره میچینم
و زیر نور مهتاب
تمنایت را
غزل غزل در گوش خدا زمزمه میکنم
من از غصه ی دلتنگی
قصه ی شب میبافم
و او از عشقی آبی
شعر نوازش بر موهایم مینویسد
امشب را ببین
من و رویایت غوغا به آتشِ جان کشیده ایم
حال تو هرچقدر میخواهی
نیامدن پیشه کن
من با همین خیال
عاشقی کردن را بلدم
#مریم_میرصلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترانه ی دریا را
به ضرب آهنگی از عاشقانه های ماه و موج
بر تارِ آسمان دل چنگ میزنم
مثل هرشب
دستان تو را میگیرم و
قدم قدم ساحل انتظار را
سرمه مینویسم
بر رویای قشنگ چشمانت
روبروی آیینه ی آب
از آسمان دلت ستاره میچینم
و زیر نور مهتاب
تمنایت را
غزل غزل در گوش خدا زمزمه میکنم
من از غصه ی دلتنگی
قصه ی شب میبافم
و او از عشقی آبی
شعر نوازش بر موهایم مینویسد
امشب را ببین
من و رویایت غوغا به آتشِ جان کشیده ایم
حال تو هرچقدر میخواهی
نیامدن پیشه کن
من با همین خیال
عاشقی کردن را بلدم
#مریم_میرصلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقت صبوحست ای به جسم جهان روح
خیز که شد باز، باب میکده مفتوح
مؤذن میخوارگان خروس خوش الحان
آیه قدوس خواند از پی سبوح
ناله شب زنده دار و آه سحرخیز
از دل خونین خوش است و سینه مجروح
#حاجب_شیرازی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیز که شد باز، باب میکده مفتوح
مؤذن میخوارگان خروس خوش الحان
آیه قدوس خواند از پی سبوح
ناله شب زنده دار و آه سحرخیز
از دل خونین خوش است و سینه مجروح
#حاجب_شیرازی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحی دگرست و
خورشید خورشید نور را
با خود آورده ای.
بدوی درونم
همچون خزنده ای خونسرد از اعماق
غارهای تنهایی سالهای رخوت
بیرون میآید
تا در گرمای حضورت
گرم کند
تن زمخت طمع و هوسش را.
گویی
از اندیشه تو
رستاخیزی در رگانش
جاری گشته است ک اینچنین
رام و آرام
در گرمای مهرت
هیولای نفسش را
از یاد برده است.
و ولنگار وجودش در من
ب پایان رسیده ست.
و من
امنیت یافتم
انسان شدم
عاشق شدم
و حیران شدم.
#حیران_قزلباش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید خورشید نور را
با خود آورده ای.
بدوی درونم
همچون خزنده ای خونسرد از اعماق
غارهای تنهایی سالهای رخوت
بیرون میآید
تا در گرمای حضورت
گرم کند
تن زمخت طمع و هوسش را.
گویی
از اندیشه تو
رستاخیزی در رگانش
جاری گشته است ک اینچنین
رام و آرام
در گرمای مهرت
هیولای نفسش را
از یاد برده است.
و ولنگار وجودش در من
ب پایان رسیده ست.
و من
امنیت یافتم
انسان شدم
عاشق شدم
و حیران شدم.
#حیران_قزلباش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زهری است چو تلخند، کُشنده، به نگاهش
تأثیرِ چنین، نیزه ی نوک تیـز ندارد
ایـن زنـدگی بی ثـمر و عـاقبت من
مــانند دلی هسـت که دهـلیـــز ندارد
از رفتن او شهر دلم یکسره ابری ست
ابری که به جز گریه ی یکــ ریــز ندارد
بغضی که نهفته ست در این تار شکسته
صــد نـغمـه و آوای غم انـگـیـــز ندارد
زخمی که نشسته ست به هر صفحه ی عمرم
اوراق خـــزان دیـده ی پـایـیــــز ندارد
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تأثیرِ چنین، نیزه ی نوک تیـز ندارد
ایـن زنـدگی بی ثـمر و عـاقبت من
مــانند دلی هسـت که دهـلیـــز ندارد
از رفتن او شهر دلم یکسره ابری ست
ابری که به جز گریه ی یکــ ریــز ندارد
بغضی که نهفته ست در این تار شکسته
صــد نـغمـه و آوای غم انـگـیـــز ندارد
زخمی که نشسته ست به هر صفحه ی عمرم
اوراق خـــزان دیـده ی پـایـیــــز ندارد
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گویا که جهان بعد تو زیباشدنی نیست
حتّی گرهِ اخم خدا واشدنی نیست
از حاصلضرب من و تو، عشق بهپا شد
از خاطرهام عشق تو منها شدنی نیست
من با تو -همیشه، همهجا- ما شدنی بود
من با تو شدن، ایندفعه گویا، شدنی نیست
آغوش من و عشق تو و لحظهی دیدار
رؤیای قشنگیست و امّا شدنی نیست
از دوری هم، هردو چه بیمار و خرابیم
اندازهی این عشق که معناشدنی نیست
پایان کلامم، من و تو، آخر این شعر
با وصله و اصرار و دعا... ما شدنی نیست...
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حتّی گرهِ اخم خدا واشدنی نیست
از حاصلضرب من و تو، عشق بهپا شد
از خاطرهام عشق تو منها شدنی نیست
من با تو -همیشه، همهجا- ما شدنی بود
من با تو شدن، ایندفعه گویا، شدنی نیست
آغوش من و عشق تو و لحظهی دیدار
رؤیای قشنگیست و امّا شدنی نیست
از دوری هم، هردو چه بیمار و خرابیم
اندازهی این عشق که معناشدنی نیست
پایان کلامم، من و تو، آخر این شعر
با وصله و اصرار و دعا... ما شدنی نیست...
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشق شدن را شاعرانه دوست دارم
دلبستگى را بى بهانه دوست دارم
در لحظه ى بارانى احساس قلبم
باريدنم را روى شانه دوست دارم
وقتى كه بغض من پريشان است و گريان
آهنگ غمگين با ترانه دوست دارم
همچون گل شب بوى باغى و هميشه
عطر حضورت را شبانه دوست دارم
آواره ى اين شاخه و آن شاخه هستم
همچون پرنده آشيانه دوست دارم
يك شب در آغوشم بيا و عاشقم باش
آن لحظه ها را جاودانه دوست دارم🤞❤️
#طاهره_داورى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلبستگى را بى بهانه دوست دارم
در لحظه ى بارانى احساس قلبم
باريدنم را روى شانه دوست دارم
وقتى كه بغض من پريشان است و گريان
آهنگ غمگين با ترانه دوست دارم
همچون گل شب بوى باغى و هميشه
عطر حضورت را شبانه دوست دارم
آواره ى اين شاخه و آن شاخه هستم
همچون پرنده آشيانه دوست دارم
يك شب در آغوشم بيا و عاشقم باش
آن لحظه ها را جاودانه دوست دارم🤞❤️
#طاهره_داورى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزی که بی خبر به دلت پا گذاشتیم
خود را میان آتش غمها گذاشتیم
می سوختیم و شعله کشان پیش چشم خلق
آن شعله را برای تماشا گذاشتیم
تا بغض بی پدر ندهد کار دست ما
آهسته سر به شانه ی صحرا گذاشتیم
در موج خیز حادثه با لشکر غمت
خود را میان معرکه تنها گذاشتیم
از ساحل کویر به پهنای صید تو
در هر کرانه تور تمنا گذاشتیم
ما را به کام عشق توانداخت دست موج
وقتی که پا به ساحل دریا گذاشتیم
دنیای بی خیالِ تو را با خیال تو
بی اعتنا به حال خودش واگذاشتیم
بودیم ناشکیب و به اجبار زندگی
با دردها بنای مدارا گذاشتیم
در کلبه ی محقرِ ما رونقی نبود
اما برای قدر شما جاگذاشتیم
ما گر چه کوچیکم ولی با امید تو
در راه صعب چون تو شدن پا گذاشتیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خود را میان آتش غمها گذاشتیم
می سوختیم و شعله کشان پیش چشم خلق
آن شعله را برای تماشا گذاشتیم
تا بغض بی پدر ندهد کار دست ما
آهسته سر به شانه ی صحرا گذاشتیم
در موج خیز حادثه با لشکر غمت
خود را میان معرکه تنها گذاشتیم
از ساحل کویر به پهنای صید تو
در هر کرانه تور تمنا گذاشتیم
ما را به کام عشق توانداخت دست موج
وقتی که پا به ساحل دریا گذاشتیم
دنیای بی خیالِ تو را با خیال تو
بی اعتنا به حال خودش واگذاشتیم
بودیم ناشکیب و به اجبار زندگی
با دردها بنای مدارا گذاشتیم
در کلبه ی محقرِ ما رونقی نبود
اما برای قدر شما جاگذاشتیم
ما گر چه کوچیکم ولی با امید تو
در راه صعب چون تو شدن پا گذاشتیم
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هرروز مرا عشق تو افزون باید ،
از ناله ی من دو چشم جیحون باید ،
نقد دل ما چه میکنی ؟ مجنونست ،
عاقل نشود ، دلی که مجنون باید ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرروز مرا عشق تو افزون باید ،
از ناله ی من دو چشم جیحون باید ،
نقد دل ما چه میکنی ؟ مجنونست ،
عاقل نشود ، دلی که مجنون باید ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
خودکار
بی اراده من
می دود می نشیند
روی خطوط دفترم
و تو را ربط می دهد
به پاییز و باران
و گل و بوسه
تو را ربط می دهد
به نفس های من
و به حزن غم انگیز
درختان خشک باغچه
و صندلی تنهایی
که در ایوان تاب می خورد
و ثانیه های نبودنت را
یک به یک
شمارش می کند،
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
و همه چیز شاعرانه است
حتی فنجان قهوه نیم خورده ات
که هنوز روی میز تراس
جا مانده
#مسعود_نادری🖊
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زبان شعرم باز می شود
خودکار
بی اراده من
می دود می نشیند
روی خطوط دفترم
و تو را ربط می دهد
به پاییز و باران
و گل و بوسه
تو را ربط می دهد
به نفس های من
و به حزن غم انگیز
درختان خشک باغچه
و صندلی تنهایی
که در ایوان تاب می خورد
و ثانیه های نبودنت را
یک به یک
شمارش می کند،
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
و همه چیز شاعرانه است
حتی فنجان قهوه نیم خورده ات
که هنوز روی میز تراس
جا مانده
#مسعود_نادری🖊
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به سرم نیست سایه ی ابری
دلتنگم،.. !
دلتنگ باران
مانند آتیش
درصحرای بی آب
ای ماه!
با من از آسمان بگو...
از خاطرات دور
از ریزش تگرگهای بی امان
با من ازدریا بگو...
از موج های سرکش
که اینک
دهان خشک ساحل را
زبانه می کشد
دلتنگم..."
به سرم نیست سایه ی ابری...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به سرم نیست سایه ی ابری
دلتنگم،.. !
دلتنگ باران
مانند آتیش
درصحرای بی آب
ای ماه!
با من از آسمان بگو...
از خاطرات دور
از ریزش تگرگهای بی امان
با من ازدریا بگو...
از موج های سرکش
که اینک
دهان خشک ساحل را
زبانه می کشد
دلتنگم..."
به سرم نیست سایه ی ابری...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتی که : حرفت سخت و بیتت دیر می آید
طبـــعِ جوانت با عصـــــا چـــــون پیـــــــر می آید
وقتـــــی تمامِ شاعـــــرانِ شــــهر در خــــوابند
ذوقِ تــــو آهســـــــته پـــــیِ نخـــــجیر می آید
گفتم : شگفتا ! حالِ من را خوب می دانی
شعــــرم دقیقـــــا با همیـــن تفســـیر می آید
آن ساغری کز رعشه هایم سخت لبریز است
در آخـــــــرِ شب یــــا ســــــرِ شبگـــــــیر مـــی آید
بیت الغزل هایی که کُنــجِ دفتر افتاده است
وقتِ اذان در کشفِ و در تســــخیر می آید...
گفتی: بمانم هفته ای!؟گفتم: به هر صورت
یک بیتِ شعــرِ بابِ دنــــــدان ، گیـــــر می آید
در نیمه ی بهمن ز شعرم بو نخــواهی برد!
با نــــوبهـــــار امــــــــا پر از تصـــــویــــر می آید
با من بمـــانی غنچـــــه هایم باز می گردند
مـن مثــل نــارنجــــم بهـــارم دیــــــر می آید ...
#علیرضا_کاشف
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
طبـــعِ جوانت با عصـــــا چـــــون پیـــــــر می آید
وقتـــــی تمامِ شاعـــــرانِ شــــهر در خــــوابند
ذوقِ تــــو آهســـــــته پـــــیِ نخـــــجیر می آید
گفتم : شگفتا ! حالِ من را خوب می دانی
شعــــرم دقیقـــــا با همیـــن تفســـیر می آید
آن ساغری کز رعشه هایم سخت لبریز است
در آخـــــــرِ شب یــــا ســــــرِ شبگـــــــیر مـــی آید
بیت الغزل هایی که کُنــجِ دفتر افتاده است
وقتِ اذان در کشفِ و در تســــخیر می آید...
گفتی: بمانم هفته ای!؟گفتم: به هر صورت
یک بیتِ شعــرِ بابِ دنــــــدان ، گیـــــر می آید
در نیمه ی بهمن ز شعرم بو نخــواهی برد!
با نــــوبهـــــار امــــــــا پر از تصـــــویــــر می آید
با من بمـــانی غنچـــــه هایم باز می گردند
مـن مثــل نــارنجــــم بهـــارم دیــــــر می آید ...
#علیرضا_کاشف
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک بغل شب بو ، میان ِ خرمن ِ موهای توست
چشمه ی شعرم ، به زیر طاق ِ ابروهای توست
نغمه ی زنگ ِ شترداران ِ اقلیم ِ حجاز
ذره ای از سازِ زیبای ، النگوی هایتوست
باغ ِ رضوانی که در قرآن نویدش می دهند
گوشه ای از سرزمینِ دنج ِ بازوهای توست
آنچه می گیرد رگ خوابم به آسانی ، به دست
قدرت ِ چشم ِ تو و طوفان ِ جادوی های توست
راندن ِ کِشتی میان ِموج ِ دریا، سخت نیست
سخت بودن،دلبری در موج ِگیسوی های توست
برترین بخش ِ کتاب ِ کهنه ی تاریخ ِ عشق
بی گمان ، پاراگراف ِ باغ ِ لیموهای توست
قبض ِ روحم می کنی، وقتی که پیش ِ چشم ِ من
یک سر ِ مجنون ِ دیگر ، روی زانوهای توست
#محمد_علی_شیردل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمه ی شعرم ، به زیر طاق ِ ابروهای توست
نغمه ی زنگ ِ شترداران ِ اقلیم ِ حجاز
ذره ای از سازِ زیبای ، النگوی هایتوست
باغ ِ رضوانی که در قرآن نویدش می دهند
گوشه ای از سرزمینِ دنج ِ بازوهای توست
آنچه می گیرد رگ خوابم به آسانی ، به دست
قدرت ِ چشم ِ تو و طوفان ِ جادوی های توست
راندن ِ کِشتی میان ِموج ِ دریا، سخت نیست
سخت بودن،دلبری در موج ِگیسوی های توست
برترین بخش ِ کتاب ِ کهنه ی تاریخ ِ عشق
بی گمان ، پاراگراف ِ باغ ِ لیموهای توست
قبض ِ روحم می کنی، وقتی که پیش ِ چشم ِ من
یک سر ِ مجنون ِ دیگر ، روی زانوهای توست
#محمد_علی_شیردل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ماه می گردد به دنبال تو هر شب سو به سو
در نگاه ساکت نیمایی ات جا مانده ام
این غزل سوخت دلم سوخت کمی راه بیا
مثل قایق در دل دریایی ات وا مانده ام
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در نگاه ساکت نیمایی ات جا مانده ام
این غزل سوخت دلم سوخت کمی راه بیا
مثل قایق در دل دریایی ات وا مانده ام
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀