ز باغِ پیرهنت چون دریچهها وا شد
بهارِ گمشده پشتِ دریچه پیدا شد
به دیدن تو همه ذرههای من شد چشم
و چشمها همه سر تا به پا تماشا شد
تمام منظره پوشیده از تو شد؛ یعنی
جهان به چشمِ دل من دوباره زیبا شد
#حسین_منزوی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بهارِ گمشده پشتِ دریچه پیدا شد
به دیدن تو همه ذرههای من شد چشم
و چشمها همه سر تا به پا تماشا شد
تمام منظره پوشیده از تو شد؛ یعنی
جهان به چشمِ دل من دوباره زیبا شد
#حسین_منزوی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پیشِ بهارِ تو بهشت از جلوه افتاد
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران!
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گل را به گیسوی بهاران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابکاران
نام تو را بر صخرهای بی مرگ کَندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران! ❤️
#حسین_منزوی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران!
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گل را به گیسوی بهاران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابکاران
نام تو را بر صخرهای بی مرگ کَندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران! ❤️
#حسین_منزوی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در پیش چنین خنده
جانست و جهان،بنده
صد جان و جهان نو
در میرسد از هر سو
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانست و جهان،بنده
صد جان و جهان نو
در میرسد از هر سو
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اشک میبارم، بیا این ابر و باران را ببین
دشتِ تر را دیدهای، دریای دامان را ببین
تار و پودِ گلشن از آهنگِ من آتش گرفت
سوز بنگر، ساز بنگر، پردۀ جان را ببین
طرحِ خاموشی فکن تا وارهی کمکم ز رنگ
پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین
نیست در دنیای پیدا جلوهگاه راز عشق
دیده را بر هم گذار و یار پنهان را ببین
جلوۀ معنی کند روشندلان را محو شوق
دیدۀ شبنم شو و خورشیدرخشان را ببین
بادِ وحشت می رُباید نقش پا ای بیخبر
چند گامی همره ما شو، بیابان را ببین
رو صفای خویش را ای دل ز آب دیده جوی
ابر میگرید بیا صحرای خندان را ببین
فصل سرمستی رسید و ما همان سرگشتهایم
گردشی کن در چمن، بادِ بهاران را ببین
هستی ما مشت خاکی تیره و سرگشته بود
گردبادِ تار گردآلودگردان را ببین
#سهراب_سپهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دشتِ تر را دیدهای، دریای دامان را ببین
تار و پودِ گلشن از آهنگِ من آتش گرفت
سوز بنگر، ساز بنگر، پردۀ جان را ببین
طرحِ خاموشی فکن تا وارهی کمکم ز رنگ
پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین
نیست در دنیای پیدا جلوهگاه راز عشق
دیده را بر هم گذار و یار پنهان را ببین
جلوۀ معنی کند روشندلان را محو شوق
دیدۀ شبنم شو و خورشیدرخشان را ببین
بادِ وحشت می رُباید نقش پا ای بیخبر
چند گامی همره ما شو، بیابان را ببین
رو صفای خویش را ای دل ز آب دیده جوی
ابر میگرید بیا صحرای خندان را ببین
فصل سرمستی رسید و ما همان سرگشتهایم
گردشی کن در چمن، بادِ بهاران را ببین
هستی ما مشت خاکی تیره و سرگشته بود
گردبادِ تار گردآلودگردان را ببین
#سهراب_سپهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی تابانه در انتظار توام
غریقی خاموش
در کولاک زمستان
فانوس های دور سوسو میزنند
بی آنکه مرا ببينند
آوازهای دور به گوش میرسند
بی آنکه مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زده ام
که ساحل بر من تنگ است .
آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ
که قلب من است
#شمس_لنگرودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غریقی خاموش
در کولاک زمستان
فانوس های دور سوسو میزنند
بی آنکه مرا ببينند
آوازهای دور به گوش میرسند
بی آنکه مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زده ام
که ساحل بر من تنگ است .
آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ
که قلب من است
#شمس_لنگرودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ﺟﺎﻧﺎ ﺩﻟﻢ ﺑﺒﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﻣﻦ ﺑﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﺯ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩﯼ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺠﺎﯼ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﭼﻮ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺑﯽ
ﭼﻮﻥ ﺟﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺲ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﮔﻢ ﺷﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺯ ﭼﺸﻤﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
#عطار
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ﻣﻦ ﺑﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﺯ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩﯼ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺠﺎﯼ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﭼﻮ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺑﯽ
ﭼﻮﻥ ﺟﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺲ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﮔﻢ ﺷﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺯ ﭼﺸﻤﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
#عطار
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پند گفتن با جهول خوابناک
تخم افکندن بود در شوره خاک
چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دَهَش ای پندگو
#مثنوی_مولانا
پند دادن به نادانی که در خواب غفلت است
مانند بذر پاشیدن در شوره زار است.
زخم های حماقت و جهل را نمی توان بخیه زد.
پس برای گفتن پندهای حکیمانه به نادان زحمتنکش...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تخم افکندن بود در شوره خاک
چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دَهَش ای پندگو
#مثنوی_مولانا
پند دادن به نادانی که در خواب غفلت است
مانند بذر پاشیدن در شوره زار است.
زخم های حماقت و جهل را نمی توان بخیه زد.
پس برای گفتن پندهای حکیمانه به نادان زحمتنکش...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل از مشاهدهٔ لالهزار نگشاید
ز دستهای حنابسته کار نگشاید
ز اختیار جهان، عقدهای است در دل من
که جز به گریهٔ بیاختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچکس به جز از کردگار نگشاید
زمین و چرخ بغیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید
مراست از دل مغرور غنچهای، صائب
که در به روی نسیم بهار نگشاید
#صائب_تبریزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز دستهای حنابسته کار نگشاید
ز اختیار جهان، عقدهای است در دل من
که جز به گریهٔ بیاختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچکس به جز از کردگار نگشاید
زمین و چرخ بغیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید
مراست از دل مغرور غنچهای، صائب
که در به روی نسیم بهار نگشاید
#صائب_تبریزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سینه را سوراخها کردی به پیکانِ ستم
خوب کردی، خانهی تاریکِ ما روزن نداشت!
#شانی_تکلو
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوب کردی، خانهی تاریکِ ما روزن نداشت!
#شانی_تکلو
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما، آسمان پیدا نیست
گرته روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته است
از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک،
که به جان هم نشناخته انداخته است،
چند تن خواب آلود،
چند تن ناهموار،
چند تن ناهوشیار،
چند تن خواب آلود ...
✍نیما یوشیج
.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما، آسمان پیدا نیست
گرته روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته است
از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک،
که به جان هم نشناخته انداخته است،
چند تن خواب آلود،
چند تن ناهموار،
چند تن ناهوشیار،
چند تن خواب آلود ...
✍نیما یوشیج
.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نوبهارا، جانِ مایی جان ما را تازه کن
باغها را بشکفان و کشت ها را تازه کن
گل جمالْ افروختهست و مرغ قولْ آموختهست
بی صبا جنبش ندارد، هین، صبا را تازه کن
سرو، سوسن را همیگوید: «زبان را برگشا.»
سنبله با لاله می گوید: «وفا را تازه کن»
شد چناران دف زنان و شد صنوبر کف زنان
فاخته نعره زنان: «کوکو!» عطا را تازه کن
از گلِ سوری قیام و از بنفشه بین رکوع
برگِ رَز اندر سجود آمد، صلا را تازه کن
جمله گلها صلحجو و خار بدخو جنگجو
خیز، ای وامِق، تو باری، عهدِ عَذرا تازه کن
رعد گوید: «ابر آمد، مَشکها بر خاک ریخت»
ای گلستان رو بشو و دست و پا را تازه کن
نرگس آمد سوی بلبل، خفته چشمک می زند
کاندر آ اندر نوا، عشق و هوا را تازه کن
بلبل این بشنید از او و با گلِ صدبرگ گفت:
«گر سماعت میل شد، این بینوا را تازه کن»
سبزپوشانِ خَضِرکسوه همیگویند: «رو،
چون شکوفه سرِّ سرِّ اولیا را تازه کن»
وان سه برگ و آن سمن وان یاسمین گویند:« نی،
در خموشی کیمیا بین، کیمیا را تازه کن»
#مولانا
#ن
قول: تصنیف
خضر کسوه: سبز پوش
سه برگ: نوعی گل است.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باغها را بشکفان و کشت ها را تازه کن
گل جمالْ افروختهست و مرغ قولْ آموختهست
بی صبا جنبش ندارد، هین، صبا را تازه کن
سرو، سوسن را همیگوید: «زبان را برگشا.»
سنبله با لاله می گوید: «وفا را تازه کن»
شد چناران دف زنان و شد صنوبر کف زنان
فاخته نعره زنان: «کوکو!» عطا را تازه کن
از گلِ سوری قیام و از بنفشه بین رکوع
برگِ رَز اندر سجود آمد، صلا را تازه کن
جمله گلها صلحجو و خار بدخو جنگجو
خیز، ای وامِق، تو باری، عهدِ عَذرا تازه کن
رعد گوید: «ابر آمد، مَشکها بر خاک ریخت»
ای گلستان رو بشو و دست و پا را تازه کن
نرگس آمد سوی بلبل، خفته چشمک می زند
کاندر آ اندر نوا، عشق و هوا را تازه کن
بلبل این بشنید از او و با گلِ صدبرگ گفت:
«گر سماعت میل شد، این بینوا را تازه کن»
سبزپوشانِ خَضِرکسوه همیگویند: «رو،
چون شکوفه سرِّ سرِّ اولیا را تازه کن»
وان سه برگ و آن سمن وان یاسمین گویند:« نی،
در خموشی کیمیا بین، کیمیا را تازه کن»
#مولانا
#ن
قول: تصنیف
خضر کسوه: سبز پوش
سه برگ: نوعی گل است.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در این غروبِ سرد، تَشَر میزند سکوت
امشب دوباره سازِ دگر میزند سکوت
وقتی دهانِ پنجرهها بسته میشود
یعنی که بیملاحظه پَر میزند سکوت
خورشید مُرده است و در این زمهریرِ مرگ
در لابهلای آینه سر میزند سکوت
وقتی زبانِ زنجرهها را بُریدهاند
بر حنجرِ ترانه، تبر میزند سکوت
نقشی شبیه بُغضِ کبودِ کبوتران
در کوچههای سردِ سحر میزند سکوت
من در اتاقِ کوچکِ خود فکر میکنم
روزی هزار بار به در میزند سکوت!
#یدالله_گودرزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
امشب دوباره سازِ دگر میزند سکوت
وقتی دهانِ پنجرهها بسته میشود
یعنی که بیملاحظه پَر میزند سکوت
خورشید مُرده است و در این زمهریرِ مرگ
در لابهلای آینه سر میزند سکوت
وقتی زبانِ زنجرهها را بُریدهاند
بر حنجرِ ترانه، تبر میزند سکوت
نقشی شبیه بُغضِ کبودِ کبوتران
در کوچههای سردِ سحر میزند سکوت
من در اتاقِ کوچکِ خود فکر میکنم
روزی هزار بار به در میزند سکوت!
#یدالله_گودرزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به هر بیپردهای اظهار نتوان کرد راز خود
دلِ شبها بوَد گنجینهی اسرار، عاشق را...
#صائب_تبریزی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلِ شبها بوَد گنجینهی اسرار، عاشق را...
#صائب_تبریزی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا بدیدم حلقه زلف تو، روز من، شب است
تا ببوسیدم سر کوی تو، جانم بر لب است
یا رب! آن ابرو، چه محرابی است کز سودای او؟
در زوایای فلک، پیوسته یارب یارب، است
پیش عکس عارضت، میرم که شمع از غیرتش
هر شبی تا روزگاهی در عرق، گه در تب است
#سلمان_ساوجی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا ببوسیدم سر کوی تو، جانم بر لب است
یا رب! آن ابرو، چه محرابی است کز سودای او؟
در زوایای فلک، پیوسته یارب یارب، است
پیش عکس عارضت، میرم که شمع از غیرتش
هر شبی تا روزگاهی در عرق، گه در تب است
#سلمان_ساوجی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀